تا اينجا بحث پيرامون گراديان حرارتي امروزي بود كه از اندازهگيري حرارت در چاههاي حفاري شده بدست آمده بود اما شواهدي در دست است كه حرارت زميني گذشته به سادگي امروز نيست منجمله جواد الياسي و ديگران در سال 1977 دو فاز ولكانيسم در جزيره هرمز تشخيص دادند كه يكي را متعلق به قبل از پرمين و ديگري را متعلق به ترياسنسبت داده اند . مطالعات كرنولوژيك ايشان برروي سنگهاي ولكانيكي زمان 2 ± 228 ميليون سال در اين گنبد نمكي مشخص نموده است كه در پارهاي از نقاط اين سنگ ها با يك دگر شيبي فرسايشي معين ميشوند (مانند ميدان گازي پارس مطيعي 1366 ( . اين فعاليت ماگماتيك كه در مرز پرمين و ترياس صورت گرفته است محتملاً منفرد نيست چون امكان وجود چنين فعاليتي در ساير مناطق در همين زمان وجود دارد و از طرفي ديگر همخواني عجيبي بين فعاليتهاي اپيروژنيك ساير نقاط و شدت فعاليتهاي دياپيري نيز وجود دارد (مطيعي 1366 )و لذا هيچ بعيد نيست كه در طول زمان زمينشناسي از ترياس تاكنون به موازات ساير حركات اپيروژنيك تزريق ماگما به داخل نمكها صورت نگرفته باشد و در صورت قبول مراتب فوق ميتوان تصور كرد كه تزريق ماگما با افزايش ناگهاني حرارت توام شده و كروژن موجود در سنگهاي مادر را در اطراف و اكناف منطقه مورد تزريق به گرافيت و متان تبديل كرده باشد.
اثر دياپيريسم در سنگ مخزن:
ابتدا به خواص رسوبشناسي سنگ مخزن با توجه به شرائط دياپيريك توجه خواهد شد و سپس به تغييرات خواص سنگ مخزن پس از رسوبگذاري خواهيم پرداخت.
شرائط رسوبگذاري حين رويش گنبدهاي نمكي:
در اين حالت سه عامل نقش اصلي را بعهده خواهند داشت:
الف) سرعت بالا آمدن گنبد نمكي
ب) سرعت رسوبگذاري
ج) سرعت فرونشست حوضه.
برآيند اين سه مولفه نقش بسيار عمدهاي را در تكوين سنگ مخزن ايفاء مينمايد:
1- سرعت بالا آمدن از سرعت رسوبگذاري بيشتر است و سرعت فرو نشست ثابت در اينحالت ساختار رويشي حاصل ميشود كه ضخامت سنگ مخزن در راس كمتر از يالها ميباشد .
2- سرعت بالا آمدن از سرعت رسوبگذاري بيشتر و از سرعت فرونشست نيز بيشتر ميشود در اين حالت محيط رسوبي ترفيع حاصل مينمايد، مثلاً با بالا آمدن محيط زير جذر و مدي به محيط بين جذرو مدي و يا از محيط بين جذرو مدي به بالاي جذر و مدي تغيير خواهد يافت بعنوان مثال سازند كنگان در ميدان پارس را يك آهك پلتونيدال تشكيل ميدهد كه در ميدان عسلويه ديده نميشود و در اين حالت ميتوان اميدي به بهبود شرائط سنگ مخزن نيست.
3- در ادامه افزايش سرعت بالا آمدن باعث خروج ساختار از آب ميشود و مورد فرسايش قرار ميگيرد محصول اين حالت با توجه به سرعت فرسايش، پيشروي بعدي و سپس ايجاد برش بين سازندي و كنگلومراي بين سازندي مانند كنگلومراي قاعده رازك در ميدان سرخون و رخسارههاي ماسهاي مانند بخش غيرعادي ماسهاي سازند ميشان در خور موج (به عقيده پلاير 1969 و مطيعي و صداقت 1986) مي گردد.
4- در اين حالت با افزايش شدت بالا آمدن ، مغزه نمكي از آب خارج ميشود و با فرسايش طبقات روئين نمكها وارد محيط ميشوند و اگر شدت بالا آمدن كاهش يابد نمكها محلول شده و از محيط خارج ميشوند و بقاياي سنگي در رسوبات هم زمان مخلوط ميشوند (اين پديده تحت عنوان Reycling of Hormoz debries بوسيله 1969 پلاير عنوان شده است) .