تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 14 1234511 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 136

نام تاپيک: اشعار امام زمان (عج)

  1. #1
    آخر فروم باز france's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    P30World.Com
    پست ها
    1,779

    پيش فرض اشعار امام زمان (عج)






    شود آیا که شبی بر دل من یار شوی؟
    یار این خسته ی غمدیده ی بیمار شوی؟

    سینه ی غم زده ام بهر تو سوزد همه شب
    دل من آب شده کی تو پدیدار شوی؟

    با کلافی بنشستم سر بازار رخت
    کی تو ای یوسف من بر سر بازار شوی؟

    همچو یعقوب شده دیده ام از درد فراق
    کی به پیراهن خود نور شب تار شوی؟

    هر که مشتاق تو شد گوشه ی چشم تو خرید
    شود آیا که مرا هم تو خریدار شوی؟

    ز غم غربت تو شام غریبان شده دل
    چه شود گر تو مددکار دل زار شوی؟!

    شعله ی خیمه ی آتش زده گوید که بیا
    زائر بی کفنی بی سر و خونبار شوی؟!






    ---------- Post added at 11:14 AM ---------- Previous post was at 11:12 AM ----------



    ای یــادگــار عــتــرت طـاهـا بـیـا بـیـا
    وی نور چشم حضرت زهرا (س) بـیـا بـیـا

    ای مـونـس شـکـستـه دلان کـن عنـایـتـی
    از بـهــر دلـنــوازی دلـهـــا بـیـا بـیـا

    دلهـای عـاشقـان تـو کـانـون مـاتـم اسـت
    کـی یـابـد ایـن قلـوب تسـلّـی؟ بـیـا بـیـا

    تـا کی بسوزم از غم هجر تـو همچو شمع؟
    مـی‏سـوزم از فـراق، سـرا پـا بـیـا بـیـا
    بـا جـان بـی لـیـاقـتـم از بـهـر دیـدنـت
    یـکـجـا کنـم بـجـان تـو سـودا بـیـا بـیـا

    دیگـر بس اسـت سـر بـه بیـابـان گذاشتن
    ای رهـنـورد درّه و صـحـرا بـیـا بـیـا

    ای والـی زمـان و مکـان کـی کـنـی ظهور؟
    تـا کـی تـراسـت غیبـت کبـری؟ بـیـا بـیـا

    مـا را ظـهـور تـسـت مـعـمـای مشـکـلـی
    در وصـل تـسـت حـل مـعـمـا بـیـا بـیـا

    مـا ورشـکـسـتـه‏ایـم بـبـازار مـعـرفـت
    تنـخـواه عـمـر رفـت بـه یـغـمـا بـیـا بـیـا

    چـشـم انتظار مـانده کـه از تـو خبـر شود
    مخفی چـرا تـو گشته‏ای از مـا؟ بـیـا بـیـا

    مـبـهـوت آن جمـال خــداونـدی تـوام
    مـنّـت بـنـه بـعـاشـق شـیـدا بـیـا بـیـا

    بـر چیده کـی بساط ستـم مـی‏کنی بدهر؟
    ویـرانـگـر بـنـای سـتـم‏هـا بـیـا بـیـا

    ذکـر مُـدامِ «ملتجی» خـستـه جـان تست
    ای کـار سـاز دنـیـا و عُـقـبـی بـیـا بـیـا





    ---------- Post added at 11:14 AM ---------- Previous post was at 11:14 AM ----------



    الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی
    تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی

    شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
    سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی

    دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
    الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی

    فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها
    تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی

    ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
    تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی

    نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی
    یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی

    تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی
    تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی

    دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
    تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی

    به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری
    به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی

    ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری
    دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی




    ---------- Post added at 11:15 AM ---------- Previous post was at 11:14 AM ----------



    يوسف مصري نمي آيد به كنعان دلم
    بازسر را مي گذارد غم به دامان دلم

    بي حضورچتر دستانت ببين يعقوب وار
    مانده ام امشب دوباره زير باران دلم

    خوب مي داني زليخاي جنون با من چه كرد
    پاره شد در ماتم عصمت گريبان دلم

    نوح من ! خاصيت عشق است امواج بلند
    كشتي ات را بشكن و بنشين به طوفان دلم

    كي بهارت مي وزد بر گيسوان حسرتم
    كي نگاهت مي شود اي خوب مهمان دلم ؟

    تا بگويي با من از عرياني اندوه خويش
    تا بگويم با تو از اسرار پنهان دلم

    بوي پيراهن مرا كافي است تا روشن شود
    چشم تاريك و شب خاموش كنعان دلم



  2. 4 کاربر از france بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    داره خودمونی میشه MAHDI 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    اون جا که عرب نی انداخت...!
    پست ها
    47

    پيش فرض

    این تاپیک واقعاً عالیه، دست شما درد نکنه
    فقط چون ادبیات انتظار شامل نثر هم میشه اگه نثر خوب هم دیدم با اجازتون میذارم


    بس که از غم ها ملولم
    بس که از گریه ها خیسم
    شکوه دارم از تو امّا
    نمیتونم بنویسم
    گفته بودی روز جمعه
    خبر خوبی میارن
    آخه تقویمای دنیا
    که هزار تا جمعه دارن
    جمعه های بی نشونی
    جاده های آسمونی
    نقش خورشید روی ابرها
    روی پیراهن خونی...
    پا بذار تو کوچه هامون
    روی تقویمای پاره
    روی برگای سیاهی
    که هزار تا جمعه داره

  4. 3 کاربر از MAHDI 07 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    داره خودمونی میشه MAHDI 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    اون جا که عرب نی انداخت...!
    پست ها
    47

    پيش فرض

    ز ابر آه من آیینه پر شد
    دلم از غربتی دیرینه پر شد
    ز بس ماندم در این چشم انتظاری
    تمام عمرم از آدینه پر شد

  6. 2 کاربر از MAHDI 07 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    داره خودمونی میشه MAHDI 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    اون جا که عرب نی انداخت...!
    پست ها
    47

    پيش فرض


    مرا از شرمساري ها رها کن

    زدست بي قراري ها رها کن

    بيا يک صبح آدينه دلم را

    از اين چشم انتظاري ها رها کن
    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟



    خدايا!، زنده کن شوق دعا را

    شبي سرشار کن از خويش ما را

    ببين! چشم انتظاران بهاريم

    پر از آدينه کن تقويم ها را


  8. 2 کاربر از MAHDI 07 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    داره خودمونی میشه MAHDI 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    اون جا که عرب نی انداخت...!
    پست ها
    47

    پيش فرض

    يازده قرن قدم در كف ساقي مانده
    روي لبهاي زمين جام تو باقي مانده
    يازده قرن جهان خواب تو را مي‌بيند
    خواب اسب تو و اصحاب تو را مي‌بيند
    وقت آنست كه اين قصه به پايان برسد
    يوسف گمشده از جانب كنعان برسد
    تا زمين عرصه مردان تهمتن بشود
    آسمان شاهد پروانگي تن بشود

  10. 2 کاربر از MAHDI 07 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    داره خودمونی میشه MAHDI 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    اون جا که عرب نی انداخت...!
    پست ها
    47

    پيش فرض

    بازآ كه چشم منتظران، باز بر در است
    در آرزوي ديدن تو،‌ديده‌ها تر است
    هر چند قرن‌ها بگذشت ز غيبتت
    باز از شميم ياد تو دنيا معطر است
    گفتند بعد هجر بود نوبت وصال
    پس وصل تو براي اهل جهان كي ميسّر است
    هر چند غير حق كسي آگه زحشر نيست
    حقا كه روز آمدنت روز محشر است
    روزي كنار كعبه ندا مي‌دهد كه: «من
    آنم كه نسبتم، علي و پيغمبر است»
    امروز هم به سر رسيد و فراقت ادامه يافت
    چشم اميد ما به شب و روز ديگر است

  12. 2 کاربر از MAHDI 07 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    آخر فروم باز france's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    P30World.Com
    پست ها
    1,779

    پيش فرض



    تو آن عاشق ترین مردی كه در تاریخ می گویند


    تو آن انسان نایابی كه با فانوس می جویند

    تمام باغ ها در فصل لب های تو می خندند

    تمام ابرها در شط چشمان تو می مویند

    قناری های عاشق از گلوگاه تو می خوانند

    و قمری های سالك كو به كو راه تو می پویند

    تو آن رود زلالی صاف و روشن از ازل جاری

    كه پاكی های عالم دست و رو را در تو می شویند

    به شوق سجده ات هفت آسمان خم می شود در خاك

    به نام نامی ات خورشید ها از خاك می رویند

    تو تمثال تمام غنچه های بی ریا هستی

    كه تصویر تو را عشاق در آیینه می بویند

    تمام موج ها در حلقه یاد تو می چرخند

    تمام بادها نام تو را سرگرم هوهویند


  14. این کاربر از france بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #8
    داره خودمونی میشه MAHDI 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    اون جا که عرب نی انداخت...!
    پست ها
    47

    پيش فرض

    نه شرم و حيا، نه عار داريم از تو
    امّا گِله بي‌شمار داريم از تو
    ما منتظر تو نيستيم آقاجان
    تنها همه «انتظار» داريم از تو...!

  16. #9
    داره خودمونی میشه MAHDI 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    اون جا که عرب نی انداخت...!
    پست ها
    47

    پيش فرض

    این جشن‌ها برای من «آقا» نمی‌شود
    شب با چراغ عاریه، فردا نمی‌شود
    خورشیدی و نگاه مرا می‌كنی سفید
    می‌خواستم ببینمت؛ امّا نمی‌شود
    شمشیرتان كجاست؟ بزن گردن مرا
    وقتی كه كور شد گرهی، وا نمی‌شود
    یوسف! به شهر بی‌هنران وجه خویش را
    عرضه مكن؛ كه هیچ تقاضا نمی‌شود
    اینجا، همه من‌اند؛ منِ بی‌خیالِ تو
    اینجا كسی برای شما، ما نمی‌شود
    آقا! جسارت است؛ ولی زودتر بیا
    این كارها به صبر و مدارا نمی‌شود
    تا چند فرسخی خودم، ایستاده‌ام
    تا مرز یأس، تا به عدم، تا «نمی‌شود»
    می‌پرسم از خودم: غزلی گفته‌ای؛ ولی
    با این همه ردیف، چرا با «نمی‌شود»؟


    ( این شعر خیلی قشنگ رو گروه فرهنگی رسایل اجرا کرده الحق و الانصاف کار فوق العاده ای شده)

  17. #10
    داره خودمونی میشه MAHDI 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    اون جا که عرب نی انداخت...!
    پست ها
    47

    پيش فرض

    پرکن دوباره کیل مرا ایها العزیز

    آخر کجا روم به کجا ایها العزیز

    رو از من شکسته مگردان که سالهاست

    رو کرده ام به سوی شما ایها العزیز

    جان را گرفته ام به سردست وآمدم

    از کوره راه های بلا ایها العزیز

    وادی به وادی آمده ام از درت مران

    واکن دری به روی گدا ایها العزیز

    چیزی که از بزرگی تو کم نمی شود

    این کاسه را ...فعَوف لنا ...ایها العزیز

    خالی تر از دو دست من این چشم خالی است

    محتاج یک نگاه تو یا ایها العزیز

    ما- جان ومال باختگان رارها مکن

    بگذاربگذرد شب ما ایها العزیز

    دستم تهی است...راه بیابان گرفته ام

    دست من ونگاه شما ایها العزیز

    Last edited by MAHDI 07; 04-06-2010 at 19:58.

صفحه 1 از 14 1234511 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •