شود آیا که شبی بر دل من یار شوی؟
یار این خسته ی غمدیده ی بیمار شوی؟
سینه ی غم زده ام بهر تو سوزد همه شب
دل من آب شده کی تو پدیدار شوی؟
با کلافی بنشستم سر بازار رخت
کی تو ای یوسف من بر سر بازار شوی؟
همچو یعقوب شده دیده ام از درد فراق
کی به پیراهن خود نور شب تار شوی؟
هر که مشتاق تو شد گوشه ی چشم تو خرید
شود آیا که مرا هم تو خریدار شوی؟
ز غم غربت تو شام غریبان شده دل
چه شود گر تو مددکار دل زار شوی؟!
شعله ی خیمه ی آتش زده گوید که بیا
زائر بی کفنی بی سر و خونبار شوی؟!
---------- Post added at 11:14 AM ---------- Previous post was at 11:12 AM ----------
ای یــادگــار عــتــرت طـاهـا بـیـا بـیـا
وی نور چشم حضرت زهرا (س) بـیـا بـیـا
ای مـونـس شـکـستـه دلان کـن عنـایـتـی
از بـهــر دلـنــوازی دلـهـــا بـیـا بـیـا
دلهـای عـاشقـان تـو کـانـون مـاتـم اسـت
کـی یـابـد ایـن قلـوب تسـلّـی؟ بـیـا بـیـا
تـا کی بسوزم از غم هجر تـو همچو شمع؟
مـیسـوزم از فـراق، سـرا پـا بـیـا بـیـا
بـا جـان بـی لـیـاقـتـم از بـهـر دیـدنـت
یـکـجـا کنـم بـجـان تـو سـودا بـیـا بـیـا
دیگـر بس اسـت سـر بـه بیـابـان گذاشتن
ای رهـنـورد درّه و صـحـرا بـیـا بـیـا
ای والـی زمـان و مکـان کـی کـنـی ظهور؟
تـا کـی تـراسـت غیبـت کبـری؟ بـیـا بـیـا
مـا را ظـهـور تـسـت مـعـمـای مشـکـلـی
در وصـل تـسـت حـل مـعـمـا بـیـا بـیـا
مـا ورشـکـسـتـهایـم بـبـازار مـعـرفـت
تنـخـواه عـمـر رفـت بـه یـغـمـا بـیـا بـیـا
چـشـم انتظار مـانده کـه از تـو خبـر شود
مخفی چـرا تـو گشتهای از مـا؟ بـیـا بـیـا
مـبـهـوت آن جمـال خــداونـدی تـوام
مـنّـت بـنـه بـعـاشـق شـیـدا بـیـا بـیـا
بـر چیده کـی بساط ستـم مـیکنی بدهر؟
ویـرانـگـر بـنـای سـتـمهـا بـیـا بـیـا
ذکـر مُـدامِ «ملتجی» خـستـه جـان تست
ای کـار سـاز دنـیـا و عُـقـبـی بـیـا بـیـا
---------- Post added at 11:14 AM ---------- Previous post was at 11:14 AM ----------
الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی
تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی
شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی
دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی
فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها
تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی
ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی
نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی
یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی
تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی
تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی
دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی
به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری
به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی
ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری
دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی
---------- Post added at 11:15 AM ---------- Previous post was at 11:14 AM ----------
يوسف مصري نمي آيد به كنعان دلم
بازسر را مي گذارد غم به دامان دلم
بي حضورچتر دستانت ببين يعقوب وار
مانده ام امشب دوباره زير باران دلم
خوب مي داني زليخاي جنون با من چه كرد
پاره شد در ماتم عصمت گريبان دلم
نوح من ! خاصيت عشق است امواج بلند
كشتي ات را بشكن و بنشين به طوفان دلم
كي بهارت مي وزد بر گيسوان حسرتم
كي نگاهت مي شود اي خوب مهمان دلم ؟
تا بگويي با من از عرياني اندوه خويش
تا بگويم با تو از اسرار پنهان دلم
بوي پيراهن مرا كافي است تا روشن شود
چشم تاريك و شب خاموش كنعان دلم