تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 11 اولاول 123456 ... آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 108

نام تاپيک: معرفی گیتاریست های برتر جهان

  1. #11
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Jimi Hendrix



    زمانيكه jimi hendrix در پايان كنسرت ۱۹۶۸در Monterey Pop Festival گيتارش را سوزاند يكي از تاريخي ترين كنسرت هاي راك به وجود امد .((من مي توانم تمام شب اينجا بشينم و هي بگم متشكرم, متشكرم,متشكرم...من مي خوام بدزدمتون...اما نمي توانم, پس چيزي را كه بيش از هر چيز دوسش دارم اينجا قرباني مي كنم...اين تنها كاريست كه ميتوانم انجام دهم))پس از ان hendrix فريادي كشيد و گيتارش را اتش زد.
    بعد از گذشت بيش از دو دهه از مرگhendrix ,نام او به عنوان موزيسين و نوازنده گيتار و همچنين يك performer در تالار افتخارات Rock and Roll ثبت شد.
    hendrix مردي خجالتي و گوشه گير بود.در طول زندگي اش دايما تلاش كرد تا روياهايش و مشكلاتش را با گيتارش بيان كند و نتيجه ي اين تلاش توليد يك نوع زبان وگويش انفجاري ودر عين حال ساده و بي پيرايه توسط گيتارش بود.(( پدال گيتار (wah-wah pedal)واقعا محشره! چون به هيچ نتي احتياج نداره.))
    تركيب گيج كننده تكنيك هاي استفاده شده در اهنگها , قدرت تصور فضاهاي صوتي , ابتكار و خلاقيت او در استفاده ي او از wah-wah pedal , feedback, distortion , sheer earthquaking و همچنين ابزار ابتدايي و ساده اساس و پايه موسيقي مبتني بر احساسات او بود.
    نميتوان تاثير hendrix را بر سرعت تغييرات موسيقي راك ناديده گرفت.قدرت او در بداهه نوازي, خشونت انقلابي در صداي گيتارش, ملودي هاي خيالي و وهم انگيزش و همچنين درگيري دايم سبك ها ي بلوز و راك در موسيقيش تماما موسيقي بعد از دهه ۶۰ را متاثر ساخت. همچنين او نقش محور اساسي در به هم پيوستگي موسيقي سياهان امريكا را بازي ميكرد.
    در ميان سفيدپوستان به عنوان يك سياه وحشي طرفداراني پيدا كرد, در حاليكه سياهان در ابتدا او را ياغي و كسي كه به موسيقي گذشتگانش(Robert Johnson, Muddy Waters, Charlie Christian, Chuck Berry)بي احترامي كرده خطاب كردند.
    hendrix حتي در چگونگي حضور موزيسين هاي بعد از خود نيز تاثير گذاشت.
    هندريكس در سال ۱۹۷۰ مرد (overdose)و با توجه به تاثير فراواني كه در موسيقي اينده اش گذارد,باور كردن اينكه او تنها ۳ البوم استوديويي دارد كمي سخت به نظر ميرسد كه هر سه در طول يك و نيم سال توليد شده بود ولي به هر حال نتيجه عمر كوتاهش بود.(البوم اول :?Are You Experienced و البوم دوم كه شاعرانه تر بود:Bold As Love و البوم سوم كه بك البوم دوتايي و حماسي بود:Electric Ladyland )
    James Marshall Hendrix در ۲۷ ام نوامبر ۱۹۴۲ در ايالت سياتل امريكا به دنيا امد و مادرش Lucille اسمش را Johnny Allen گذارد اما پدرش ال كه در لحظه تولد jimi در ارتش خدمت ميكرد بعد از ۴ سال نامش را تغيير داد . اولين گيتار jimi يك گيتار دسته دوم به قيمت ۵ دلار بود كه در ۱۶ سالگي به دستش رسيد.تغييرات اساسي در زندگيش شروع شده بود:گيتار بهانه اي شد كه مادر و پدرش راحتتر اذيتش كنند, ازدواج سخت و جدايي پس از ان.مرگ مادرش در ۱۹۵۸.در۱۹۵۹ Hendrix اولين گروهش را به نام Rocking Kings را تشكيل داد.درسالهاي اينده زندگيش به جز يك سالي كه به سربازي رفته بود(او در اين يك سال به عنوان يك چتر باز جنگي اموزش ميديد اما طي يك فرود نا موفق پايش شكست و از سربازي معاف شد)وقتش را در كلوپ ها مي گذراند .اولين كار استوديويي او سال ۱۹۶۴ همراه با Isley Brothers بود كه تك اهنگ مشهور Testify نتيجه ي ان همكاري بود و كه خود گواهيي بود بر امادگي و پختگي او.او مدتي را با يك گيتاريست جوانتر زندگي مي كرد به نام Ernie Isley كه يك گيتار Fender براي Hendrix خريد.
    Isley به خاطر مياورد كهHendrix دايما در خانه تمرين ميكرد و حتي بدون استفاده از امپلي فاير بخوبي گيتار بزند .((او توي هال خانه در حالي كه ما سر شام بوديم و پشتش به ما بود گيتار مي زد بدون انكه از امپلي فاير استفاده كند .احساسي كه او به ما منتقل ميكرد يه احساس خاصي بود وقتي او را نگاه مي كرديم مثل اينكه داري تو چش يك بچه نگاه مي كني (همان چيزيكه او دوست داشت باشد).تموم شد!

  2. #12
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض جان ويليامز


    جان ويليامز متولد ۲۴ آوريل ۱۹۴۱ ملبورن استراليا پدر جان - ليونارد ويليامز در سال ۱۹۳۰ از لندن به استراليا مهاجرت کرد در آنجا بود که مالن مادر جان ويليامز آشنا شد . پدر جان علاقه وافری به موسيقی و سبک جاز داشت و خود نيز گيتاريست نسبتا ماهری در اين سبک بشمار می امد . جان در سن ۴ سالگی اولين گيتار خود را از پدرش دريافت کرد .


    در اين مدت زير نظر خود پدرش تمرين مينمود و يکی از کارهايی که پدرش از همان سنين سختگيری مينمود اين بود که گيتار را تنها برای تفريح و سرگرمی استفاده نکند و تمرينها و… را سر سری نگيرد و حتی مانع از آن شد که حتی بصورت تفريحی به ساير سبکها بپردازد چيزی که بعدها باعث پيشرفت فراوان جان در زمينه آهنگسازی و موسيقی شد .

    در سال ۱۹۵۲ همگی به انگلستان برگشتند يکی از کارهای مهمی که پدر جان بدنبالش بود پيدا کردن يک استاد ماهر برای پسر نابغه خود بود کاری که در استراليا نتوانسته بود انجام دهند سرانجام بواسطه يکی از دوستان خود Terry Usher با آندره سگوويا ( پدرگيتار کلاسيک ) ديدار کردند

    در آن جلسه سگوويا مهبوت هنر نمايی اين پسر ۱۱ ساله در گيتار شد پس به پدرش توصيه کرد که در تابستان او را به مدرسه Accademia Musicale Chigiana di Sienaدر ايتاليا بفرستد تابه بصورت تخصصی به فراگيری موسيقی بپردازد

    مدت کمی در مدرسه مذکور بسر برد و بعد از مدتی به مدرسه Royal College of Music در لندن (۵۹-۵۶)رفت در آنجا طبق ساير مدارس موسيقی تنها به پيانو تئوری موسيقی بها داده ميشد و گيتار جايگاهی برای خودش نداشت در سال آخر ودر هنگام فارغ التحصيلی جان گروه آموزشی و بخش گيتار شکل گرفت.

    و او برای فعاليت در اين بخش دعوت شد. جالب در اينجا بود که اين بخش با انبوهی از متقاضيان فارغ التحصيل که برای چشم و همچشمی و رقابت با يکديگر خواستار ثبت نام در اين بخش بودند رو برو بود!!! جان پست خود را تا سال ۷۳ در اين مدرسه در دست داشت و بعد از آن نيز به اين همکاری تا ساليان بعد ادامه داد.

    پس از آن به مدرسه Royal Northern Collegeدر منچستر رفت آنجا بود که اين پسر ۱۸ ساله خجالتی خود را بعنوان اعجوبه جديد گيتار در سطح جهان مطرح کرد . اولين اجرای حرفه ای خود را در سال ۱۹۵۸ انجام داد که راه افتخار را برا او هموار ساخت . بطوری که پدر گيتار کلاسيک مدرن Segovia اينچنين او را ستود :


    شاهزاده گيتار قدم به دنيای موسيقی نهاد : … در زمانی نه چندان دور افاق شهرت او در تمامی جهان گسترده خواهد شد و همواره دعا و آرزوهای قلبی من همراه او خواهد بود…


    God has laid a finger on his brow, and it will not be long before his name becomes a byword in England and abroad, thus contributing to the spiritual domain of his race. I hail this young artist on the occasion of his first public performance, and make the heartfelt wish that success, like his shadow, may accompany him everywhere.


    و در حال حاضر محبوبترين نوازنده گيتار کلاسيک ميباشد کسی که واقعا اجراهای او بی نظير بوده و الگوی بسياری از نوازندگان حال حاضر ميباشددر مطالب بعدی به نگاتی جالب از زندگی هنری اين نوازنده میپردازيم که بسيار مفيد و آموزنده خواهد بود
    توضيح: قابل ذکره که در دنيای موسيقی جان ويليامز ديگری هم هست البته آهنگساز بسيار برجسته آمريکايی و برنده اسکار (فهرست شيندلر ) که خيلی ها ايشون را با جان ويليامز نوازنده گيتار اشتباه ميگيرند.

  3. #13
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    لی لی افشار نخستین زن فارغ التحصیل دكترای گیتار جهان



    این ماجرا زمانی روی داد كه او ۱۰ سال داشت. دخترعمه در طبقه بالای خانه عمه جان در حال تعلیم گرفتن از معلم گیتارش بود و او با حسرت چشم به دست هایی دوخته بود كه روی دسته گیتار بالا و پایین می رفت و نت ها را اشتباه می زد. صدای سحرآمیز ساز در خانه می پیچید و در سر او می گشت. كاش می شد لحظه ای آن گیتار را به او می دادند تا به معلم نشان داد كه می تواند خیلی بهتر از دختر عمه بزند. به خانه آمد و به پدر گفت كه می خواهد گیتاری داشته باشد. كه عاشق این ساز و صدایش شده است. فردای آن روز گیتار دخترعمه با نت هایش به او تعلق داشت. اینكه آیا دخترعمه با گیتار دیگری به ساز زدن ادامه داد یا نه در این ماجرا گم و فراموش شد.
    برای لی لی افشار معلم خصوصی گرفتند. او خود را با سازش در اتاق حبس می كرد و از این جعبه جادو كه به او داده بودند، صداهای تازه در می آورد. به هنرستان موسیقی رفت. به خود تكنیك فلامنكو یاد داد بی آنكه آن را از كسی یاد گرفته باشد. انگشت هایش را یكی بعد از دیگری بدون وقفه روی سیم های ساز فرود می آورد. «مثل گل انگشتانم باز می شد و برمی گشت. به این می گویند تكنیك راسگوادو


    اولین كنسرتش را در نوجوانی در كلیسای آلمان ها اجرا كرد و بعد دو كنسرت در كاخ جوانان داشت. صفحه های «آندره سگوویا» گیتاریست اسپانیایی را گوش می كرد و می خواست روزی مثل او ساز بزند. سال ۱۹۷۷۱۳۵۶ زمانی كه ۱۷ ساله بود، برای ادامه تحصیل از ایران رفت و چند سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۶۱۳۶۵ یكی از ۱۲ گیتاریستی بود كه برای نواختن در كلاس های پیشرفته سگوویا در دانشگاه كالیفرنیای جنوبی انتخاب شد. «عكس هایش روی وب سایتم هست. در كلاس های او راحت بودم. انگار دوست قدیمی ام را دیده باشم. به من گفت معلوم است كه روح فلامنكو(اسپانيايی) داری. آن موقع ۹۴ سال داشت و یك سال بعد از دنیا رفت.»
    لی لی افشار از كنسرواتوار بوستون لیسانس گرفت. از كنسرواتوار موسیقی نیوانگلند در درجه فوق لیسانس فارغ التحصیل شد و دوره دكترایش را در نوازندگی گیتار در دانشگاه ایالتی فلوریدا گذراند. مدارك فقط در ایران اهمیت آنچنانی دارند. در یك كشور اهل موسیقی مهم این نیست كه چه مدركی از چه دانشگاهی داشته باشید. مهم این است كه خوب ساز بزنید و نوازنده خلاقی باشید. اما ایران كشوری اهل موسیقی نیست و برای اینكه به بقیه ثابت كنید لی لی افشار نوازنده خوبی است باید بگویید كه او اولین زن در جهان است كه توانست دكترای گیتار بگیرد.
    حالا ۱۶ سال است كه در دانشگاه ممفیس از ایالت تنسی آمریكا گیتار تدریس می كند، علاوه بر اینكه در اركسترها و آنسامبل های مختلف به عنوان نوازنده میهمان حضور دارد و ۳۰ یا ۴۰ كنسرت در سال اجرا می كند. اركسترها در آنجا فعالیت زیادی دارند و برای همین مدت كوتاهی در سال را به استراحت می پردازند.
    با این حال نوازندگان آن در ایام تعطیلات با اركسترهای دیگر هم كار می كنند و به عنوان نوازندگان میهمان به ایالت های مختلف می روند تا اینكه تعطیلات تمام شود و دوباره تمریناتشان را با اركستری كه به صورت دائمی در آن می نوازند، از سر گیرند.
    لی لی افشار از موقعی كه ایران را ترك كرده، این هفتمین سالی است كه برای برگزاری كنسرت و مستركلاس به ایران می آید. چند اجرای رسیتال گیتار كلاسیك و یك بار همراهی با اركستر لوریس چكناواریان به عنوان سولیست مجموعه اجراهای او را در این سال ها تشكیل می دهند.
    «اركستر آقای چكناواریان اركستر خوبی بود اما عجیب اینكه برای قطعاتی كه به سازهای بادی نیاز داشت، از سازهای دیگری مثل پیانو استفاده شده بود. قطعه مدام در حال تغییر بود و این بر نوازندگی من تاثیر می گذاشت.»
    امسال روزهای پنج شنبه و جمعه گذشته در تالار وحدت در حالی كه نور گرد سن روی او تنظیم شده بود، قطعاتی از ایساك آلبتیث، فرناندو سور، گرارد دروژد، آگوستین باریوس مانگوره، انریكه گراناذوس، رضا والی، گری آیستر و عاشیق ویصل نواخت. در میان این آهنگسازان چند نفری هم بودند كه قطعاتشان را برای گیتار لی لی افشار نوشته اند.
    گری آیستر آهنگساز اهل آمریكا یكی از آنها است. «از او خواستم قطعه ای بنویسد كه تم ایرانی داشته باشد و پیشنهاد كردم «مرغ سحر» را گوش كند و قطعه ای بر اساس آن بنویسد.» گری آیستر موسیقی مدرن می سازد و اگرچه روی موسیقی شرق و به خصوص چین كار كرده اما تا به حال موسیقی ایرانی به گوشش نخورده بود. او مرغ سحر مرتضی نی داوود را گوش كرد و بر اساس آن فانتزی در كوك دودیزمینور نوشت.

    از بچگی ملودی مرغ سحر را به یاد داشتم و می خواستم دوباره زنده اش كنم.

    خانم افشار در این روزهایی كه مشروطه صد ساله شده اجرای این قطعه مناسبت هم دارد.
    این را نمی دانستم. پس خیلی خوب شد.

    قطعه دیگری كه برای لی لی افشار نوشته شده «سه لت، اپوس ۱۰۲» متعلق به آهنگساز لهستانی «گرارد دروژد» است كه برای اولین بار در ایران اجرا شد. نوشتن چنین قطعاتی بستگی به میزان شناخت آهنگساز و نوازنده از یكدیگر دارد. برای ساخت چنین قطعه ای وقت زیادی صرف می شود. چون آهنگساز و نوازنده مدام با هم در تماس هستند.
    آهنگساز بخشی از قطعه را برای نوازنده می فرستد تا هم از اجرای آن روی ساز و هم حسی كه منتقل می كند باخبر شود. بعضی وقت ها آهنگساز قطعه ای می نویسد كه برای گیتار مناسب نیست و با این ساز نمی شود اجرایش كرد یا در انگشت گذاری ها مشكلاتی به وجود می آورد. افشار دوست دارد قطعاتی اجرا كند كه ملودی داشته باشند، به خصوص شرقی باشند. برای او كار كردن روی قطعه جدید كار پرهیجانی است، در حالی كه با یك بار زدن آن می فهمد كه قطعه به ساز او تعلق دارد یا نه. او را تكان می دهد یا نه.
    «گذار» اثر رضا والی تنها قطعه ایرانی بود كه در رسیتال لی لی افشار اجرا شد. این قطعه در دستگاه نوا نوشته شده و برای اجرای آن افشار به گیتارش ربع پرده اضافه كرده است. «این اولین بار است كه چنین كاری می كنم. قبلا یا باید سیم را خم می كردم یا آن را زیادی بالا می بردم كه بی اشكال نبود مثلا در یك گام تند وقت نیست كه سیم را سریع بالا ببریم یا گاهی روی نت درست قرار نمی گیرد.
    بنابراین تصمیم گرفتم كه ربع پرده به سازم اضافه كنم. حالا می توانم خیلی از آهنگ های ایرانی را اجرا كنم. به خصوص آهنگ هایی كه برای سازهای دیگر نوشته شده اند. خیلی دوست دارم با آهنگسازان دیگری كار كنم و آنها را به نوشتن قطعه برای گیتار تشویق كنم. یكی از كارهای نوازنده این است كه رپرتوار سازش را وسعت دهد.»
    رضا والی قرار است قطعه دیگری در شور برای او بنویسد در حالی كه افشار به قطعات حسین علیزاده هم علاقه مند است و دوست دارد روزی بتواند ساخته هایی از او را اجرا كند.
    اما در ایران نسل آهنگسازانی كه برای اركستر یا ساز خاصی قطعه می نویسند، در حال انقراض است. خیلی وقت ها آنها تصمیم می گیرند برای اجرای قطعاتشان اركستر و گروهی تشكیل دهند و وقتی اجرای قطعات ساخته شده به پایان رسید، گروه منحل می شود. سال های زیادی است كه دیگر نوشتن قطعه برای گروه ها و نوازنده های دیگر در ایران مرسوم نیست. در عوض آهنگسازان در ساخت قطعات مناسبتی مثل روز اسناد ملی، روز صادرات، روز حمل و نقل و روز جهاد كشاورزی مدام از هم پیشی می گیرند.
    نواختن هر قطعه خلق دوباره آن است و بیچاره نوازندگانی كه قرار است این قطعات یك بار مصرف را مدام خلق كنند. لی لی افشار می گوید: «برای اینكه یك قطعه را خوب اجرا كنید باید عاشق آن باشید وگرنه شنونده حتما متوجه می شود كه با احساس نمی نوازید. قطعه باید شما را تكان دهد تا در شنونده تاثیر خود را بگذارد.»
    اینها حرف هایی است كه او در مستركلاس های گیتار با شاگردانش در میان می گذارد. امسال در این مستركلاس های سه روزه ۶۰ نفر شركت كردند. كسانی كه علاقه و استعدادشان خیلی بهتر از نوازندگان گیتار در كشورهای دیگر است و فقط باید به درك و استنباط درستی از موسیقی برسند، باید روی تكنیك و موزیكالیته كار كنند.
    «من می گویم بروید به اپرای موتسارت و موسیقی بتهوون گوش دهید تا بتوانید سبك را بشناسید. نوازنده باید سبك را بشناسد و تفاوت دوره های مختلف را بداند. البته می دانم كه در كلاس های موسیقی این چیزها را به نوازنده یاد نمی دهند. اما آنها باید خودشان دنبالش بروند و مدام موسیقی گوش دهند تا اینكه احساس آزادی كنند و بتوانند در اجرای قطعات خلاقیت داشته باشند. مثلا وقتی قطعه فلوت سحرآمیز موتسارت را اجرا می كنند باید بدانند در آن زمان چه چیزهایی در موسیقی اهمیت داشته یا اینكه آن موقع در اپرا و باله چطور لباس می پوشیدند.»
    لی لی افشار خود دوست دارد قطعات معاصر را اجرا كند البته به موسیقی موتسارت هم علاقه مند است. تا به حال چهار سی دی از اجراهای او در آمریكا منتشر شده كه قرار است به زودی موسسه ماهور آنها را در ایران منتشر كند.
    همچنین كتابی با عنوان «پنج آواز محلی ایرانی» از سوی نشر «مل بی» در آمریكا وارد بازار شده است. علاوه بر این افشار تصمیم دارد برای شاگردانش در ایران متد جدید گیتار بنویسد و مسائل و مشكلاتی را كه در مستركلاس ها دیده، در این كتاب توضیح دهد. مثلا در این مستركلاس ها او می شنود كه هنرجویان می گویند فلان نوازنده معروف، باخ را به این شیوه می نوازد پس ما هم باید مثل او انگشت گذاری كنیم و بزنیم: «كسی نمی تواند بگوید كه باخ را باید به چه شیوه ای زد بلكه نوازنده خود باید به درك درستی از اجرای هر قطعه برسد.
    این دلایلی است كه برای اجرای هر قطعه در ایران می شنوم در حالی كه در كشورهای دیگر چنین مسائلی حل شده است. مسئله دیگر انگشت گذاری آنها است كه مربوط به متد قدیمی است در حالی كه من در این كتاب می خواهم انگشت گذاری به شیوه جدید را به آنها یاد بدهم.»لی لی افشار می گوید كه سال ها طول می كشد تا یك نوازنده تكنیك گیتار كلاسیك را یاد بگیرد.
    برای همین بیشتر نوازنده ها به دنبال گیتار پاپ می روند. مثلا آنها نمی توانند در مدت كوتاهی تكنیك «ترمولو» را اجرا كنند. یادگیری این چیزها صبر و حوصله می خواهد تا اینكه انگشت ها مرتب و بدون وقفه بر سیم های ساز فرود بیایند. لی لی افشار از ۱۶سال پیش در ممفیس زندگی می كند. جایی كه گیتاریست زیاد دارد و همه به این ساز علاقه مند هستند اما بیشتر بلوز و جاز می زنند و كمتر كسی به سراغ گیتار كلاسیك می رود. برای لی لی افشار با اجرای نزدیك ۴۰ كنسرت در سال، زندگی روی سن شكل می گیرد.
    «زمانی بود كه به من می گفتند چرا گیتار كلاسیك می زنی. ویولن بزن. اما من گوش نمی كردم چون عاشق سازم بودم. برای بعضی ها سه تار یا پیانو خوب است اما من گیتار را به هر ساز دیگری ترجیح می دهم. می دانید ساز خیلی گرمی است. آن را در آغوش می گیرید و بدون نیاز به واسطه ای مثل مضراب یا آرشه، با انگشت هایتان آن را می نوازید. برای همین در هر خانه ای كه بروید یك گیتار هم می بینید. همه صدایش را دوست دارند و دوست دارند برای خودشان ساز بزنند.»




  4. #14
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض گــــــــــری مور




    رابرت ویلیام گری مور متولد چهارم آوریل سال 1952 در بلفاست، از شهرهای شمالی ایرلند، نوازنده گیتار و خواننده موفق دهه شصت که با گروههایی چون Thin Lizzy ، Colosseum II و Skid Row همکاری داشته است.

    او نوازندگی را از سن هشت سالگی با گیتار آکوستیک آغاز کرد، Peter Green چهره سرشناس سبک بلوز که همواره مور با تحسین از او یاد می کند، در زمره اشخاصی است که در پیشرفت زندگی هنری مور تاثیربسزایی داشته است. زمانی که Green از گروه Fleetwood Mac کناره گرفت و موسیقی حرفه ای را برای همیشه ترک کرد، گیتار معروف Gibson Les Paul 1959خود را به مور فروخت. این گیتار درضبط آهنگ هایی از آلبوم های Still Got the Blues، After Hours و Blues For Greeny به کار گرفته شد.

    مور در اجراهای خود از گیتارهای متفاوتی استفاده کرده که از میان آنها می توان به گیتارهای Gibson Les Paul 1959 و Fender Stratocaster 1961 متعلق به Peter Green و Paul Junior Gibson Les 1950s اشاره کرد. او همچنین از گیتار های Charvel, Jackson و Heritage نیز استفاده نموده است.

    گروه Skid Row آلبوم های متعددی به بازار عرضه کرده که از آن جمله می توان آلبوم Skid در سال 1970 و نیز 34 Hours در سال 1971 را نام برد، این گروه علی رغم تورهای متعددی که در اروپا و آمریکا برگزار نمود، به موفقیت تجاری دست نیافت، مور در سال 1972 این گروه را ترک کرد. پس از آن او در کنار درامری به نام Pearse Kelly و bassist ای به نام John Curtis " گروه گری مور" را تشکیل داد، مور در این گروه علاوه بر نوارندگی به خوانندگی نیز می پرداخت.

    در سال 1973 مور مجددا به Lynott هم گروهی سابقش در Thin Lizzy برخورد، ازآن پس به کارهای استودیویی مشغول بود تا سال 1977 که به دعوت Thin Lizzy در یک تور دور آمریکا شرکت کرد.

    سال 1978 سال بسیار پرکاری برای او بود، با افراد مختلفی همکاری کرد از جمله با Andrew Lloyd Webber در آلبوم Variations، با Rod Argent در آلبوم Moving Home و با Gary Boyle در Electric Glide. در همان سال مور دومین آلبوم انفرادی اش Back on the Stree را منتشر کرد. در اوایل دهه هشتاد او مجددا به همکاری با Greg Lake پرداخت، به علاوه در آلبوم Octopuss. که در سال 1983 توسط Cozy Powell به بازار عرضه شد، نیز شرکت داشت. در همین دهه بود که مور آلبوم های heavy metal اش را منتشر کرد. تنها اتفاق ناگواری که در زندگی مور در دهه هشتاد رخ داد، مرگ دوست گرانقدرش Lynott درسال 1986 بود، مور با تاثر فراوان آلبوم "Wild Frontier" را به او تقدیم کرد.

    در دهه 90 مور خسته از فضای موسیقی متال و آلبوم های انفرادی اش، مجددا به سبک اصلی اش، بلوز بازگشت و آلبوم Still Got the Blues را منتشر کرد که پرفروش ترین آلبوم دوران هنری مور به شمار می رود و افرادی چون Albert Collins,، Albert King و George Harrison در آن حضور داشتند. از آن پس مور به سبک بلوزی که موفق به کشف مجدد آن شده بود ادامه داد و در سال 1992 آلبوم After Hours و متعاقب آن در سال 1993 آلبوم Blues Alive را، پیش از شکل گیری گروه BBM روانه بازار کرد.

    در این گروه که دوامش بیش از یک آلبوم نبود، Jack Bruce در مقام bassist و Ginger Baker به عنوان درامر به فعالیت مشغول بودند و آلبوم Around the Next Dream که در سال 1994 منتشر شد، حاصل کار این گروه است. در سال 1995 او آلبوم Blues for Greeny را در ستایش Peter Green تنظیم کرد. او در اواخر دهه 90 با دو آلبوم Dark Days in Paradise در سال 1997 و A Different Beat در سال 1999 به نوعی به تست سبک های مختلف موسیقی پرداخته است.
    آثار تالیفی بسیاری دارد که از آن میان می توان به آلبوم Best of the Blues در سال 2002 اشاره کرد. آلبوم The Very Best of Gary Moore او نیز نیمی متال و نیمی بلوز بود. در همین سال او به راک آلترناتیو پرداخت و ماحصل کارش در این عرصه انتشار آلبوم Scars در سال 2002 بود. در سال 2004 آلبوم nothing but the blues در سال 2006 نیز آلبوم Old New Ballads Blues را روانه بازار کرد.

    گری مور نوازنده گیتار و آهنگساز برجسته ممکن است در آمریکا به اندازه کافی شناخته شده نباشد، اما در دیگر نقاط جهان، خصوصا اروپا چهره بسیار مشهور و محبوب سبک راک به شمار می رود.


  5. #15
    پروفشنال leila*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    774

    پيش فرض

    خیلی عالیه
    منتظریم همچنان واسه بقیش

  6. #16
    پروفشنال Prima1001's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    Far! Far! So Far
    پست ها
    713

    پيش فرض آرمیک

    چون از سایتهای متفاوت اطلاعات به دست آوردم پس اگه مطالب به بهترین نحو دسته بندی نشدن شما به بزرگواری خودتون ببخشید!





    آرمیک
    با نام کامل آرمیک دشچی زاده، ۲۵ جولای در تبریز متولد شد. وی گیتاریست ایرانی سبک فلامنکو است.


    زندگی

    آرمیک در تبریز به دنیا آمد، اما در کودکی با خانواده‌اش به تهران آمد و در محله دروازه‌دولت و سپس خیابان گرگان (نامجوی فعلی) ساکن شد. مادرش سرپرستار بیمارستان پارس بود. پدرش را در سه ماهگی در حادثه تصادف رانندگی از دست داد. بعدها برادر وی نیز در حادثه رانندگی دیگری درگذشت.

    آرمیک نواختن گیتار را از شش سالگی و در نزد استاد بزرگ گیتار آن زمان ایران «مجتبی ثابتی مقدم» آغاز کرد. در نوجوانی به باشگاه‌های شبانه می‌رفت و گیتار می‌نواخت.


    آرمیک در یک خانواده ارمنی در تهران متولد شد. موسیقی در خانواده او ارثی بود، بطوری که پدر و مادرش پیانو را بخوبی می نواختند. لذا همیشه نوای جادویی آثار کلاسیک و گیتار آهنگسازان اسپانیایی او را جادو می کرد. بهمین لحاظ وی از ابتدا خود را شیفته موسیقی فلامینگو می دید!او هنوز به هفت سالگی نرسیده بود که دائم درخواست شنیدن آثار موسیقی فلامینگو را از والدینش می کرد تا بالاخره در سن هفت سالگی ساعت زیبایی را که در تولد هفتمین سال زندگی به او هدیه داده بودند با یک گیتار تعویض نمود که شروع کار نوازندگیش از اینجا بود . آرمیک در کودکی پدر خود را از دست داده و پدر خود را کم بیاد می آورد .

    او همیشه در زیرزمین منزلشان به تمرین گیتار می پرداخت و همزمان با تمرینهای خودش از محضر اساتید زمان بهره می برد به طوری که در سن دوازده سالگی درست دو سال، دوره سولفژ رودولف را به پایان رساند. با آنکه آرمیک در اوایل علاقه خاصی به سبک جاز داشت ولی در سالهای 1970 در زمان تحصیل خود در اسپانیا توانست به زیبایی، سادگی و لطافت موسیقی فلامینگو دسترسی پیدا کند و این سرآغازی در سبک جدید نوازندگی برای او بود .

    آرمیک در دهه پنجاه خورشیدی نواختن در ترانه‌های پاپ ایرانی را آغاز کرد و با مشهورترین خوانندگان ایرانی از جمله گوگوش، داریوش اقبالی و ابراهیم حامدی و آهنگسازانی نظیر واروژان و حسن شماعی‌زاده همکاری داشت.


    آرمیک پس ازدوران تحصیل به لوس آنجلس رفت تا مسیر جدیدی را برای خود انتخاب کند، در این سالها او همنوازی را در کنسرتها و استدیوهای امریکا با هنرمندان بزرگ شروع کرد و در سال 1994 آلبوم " آتش کولی " را منتشر ساخت که با انتقادات و تشویق ها و موفقیتهای زیادی همراه بود، در این زمان شهرت، محبوبیت و تبحر آرمیک بحدی در سطح جهان مطرح شده بود که هنرمند و متخصص معروف ساخت گیتار اسپانیایی (پدرو مالدونادو) سازی مخصوص با شناسنامه منحصر به خودش برای او ساخت .سپس در سال 1996 آلبوم "مالاکا" را منتشر ساخت و بالاخره پنجمین آلبوم او بنام "ایلادلسون" در سال 1999 موفقیت زیادی برای او در سطح جهان به ارمغان آورد.

    او اکنون ساکن لوس‌آنجلس است و یکی از پرفروش‌ترین نوازندگان گیتار در بازار موسیقی این کشور است.

    توضیحات بیشتر:

    آرمیک ستاره ایرانی گیتار


    آرمیک (Armik Dashchi)
    را میتوان یکی از محبوبترین گیتاریست های جهان دانست. نوازنده ای که آثارش توانسته است جایگاه بسیار مناسبی را در میان علاقمندان عام و خاص بدست آورد و همچنین از نظر تجاری آثار وی جز پرفروشترین آلبومها در سبک New Age نیست. آثار وی مخلوطی است از موسیقی ملل مختلف، اما نمیتوان از علاقه وی به سبک فلامنکو چشم پوشی نمود که منجر شده است، در بسیاری از آثارش، از تکنیک ها و فرمهای دستگاهی این سبک استفاده نماید اما سبک وی فلامنکو نمیباشد بلکه باید به آن عنوان تجاری Nuevo Flamenco (سبکی که فلامنکو اصیل نمیباشد اما از بسیاری از خصوصیات این سبک در اجرا استفاده میشود بالاخص تکنیک ها و دستگاههای مردمی چون رومبا.)

    آرمیک در سال های 2004 الی 2006 توانست در شاخه New Age در بین ده هنرمند برتر لیست مجله بیلبورد - Billboard Magazine قرار گیرد که موفقیت بسیار بزرگی برای هر موزیسین میباشد.

    هنگامی که هفت ساله بود ساعتی را که به وی هدیه داده بودند با یک گیتار کلاسیک معاوضه نمود و بصورت مخفیانه شروع به تمرین و گیتار زدن نمود که با اطلاع خانواده از این امر و دیدن استعدادش، خانواده اش شروع به تشویق و کمکش در یادگیری اصول اساسی گیتار نزد اساتید مختلف نمودند؛ آرمیک در سن 12 سالگی به مهارتی بالا دست یافته بود که حتی در ترانه های مختلف نیز قطعات ساخته خود را مینواخت!

    اما در آن زمان بیشترین گرایش وی به سمت موسیقی جز بود، تا اینکه وی با موسیقی فلامنکو آشنا شد و زیبایی و شور و هیجان این سبک او را شیفته بیش از پیش گیتار و بالاخص فلامنکو نمود. در دهه هفتاد و طی سفری به اسپانیا با دیدن اسطوره موسیقی فلامنکو، تصمیم به یادگیری نمود و این علاقه نیز تا به امروز همواره در او وجود دارد و با گوش دادن به آثارش میتوان متوجه شد که تا چه حدی این موسیقی در وی نفوذ کرده است، همچنین وی از نوازندگانی است که دارای سبک و تکنیک مخصوص به خود میباشد که الگوی بسیاری از نوازندگان در سطح جهان میباشد.

    آرمیک بعد از مدتی به لس آنجلس رفت و همراه با هنرمندان مختلفی به همراهی نواخت در سال 1994 وی اولین آلبوم خود با عنوان GYPSY FLAME RAIN DANCER را منتشر نمود که با موفقیت زیادی روبرو شد.

    شاید یکی از عوامل موفقیت وی خارج شدن از موسیقی پاپ ایرانی در لس آنجلس بود که باعث میشد قابلیتهای این نوازنده به چشم نیاید، هر چه او در خلق بسیاری از ترانه های موسیقی پاپ نقش موثری را داشته است. اما قابلیتهای او فراتر از آن چیزی بود که موسیقی پاپ و همکاری با خوانندگان میتوانست به وی عرضه دارد.


    بلافاصله در سال 1995 آلبومی عرضه نمود که بنوعی فرهنگ موسیقی اسپانیایی را در دنیا مطرح می ساخت و در این راه گیتار ساز اسپانیایی برای تحقق ایده های وی گیتاری با عنوان Rubia برای وی ساخت که نام آلبوم بعدی او همین نام بود و این آغازی بود برای موفقیتهای پی در پی اش در عرصه موسیقی جهان.


    اما موفقیتهای وی تنها در عرصه موسیقی و نوازندگی نبود بلکه وی با بنا نهادن کمپانی بولرو توانست جمعی از هنرمندان با استعداد را به دنیای موسیقی معرفی نماید.

    آلبوم های منتشر شده تحت نام بولرو توانست در رتبه بندی برترین آلبومهای مجله بیلبورد در سه سال متوالی در بین 10 آلبوم برتر سبک New Age کسب نماید و بیشترین موفقیت در بین از آن آلبوم LOST IN PARADISE میباشد.


    اما از نکات جالب نوازندگی و آثار وی این است که در هر ترک از آلبوم ها وی بدنبال کشف و خلق دنیای جدید از موسیقی است و شاید رمز ماندگاری و محبوبیت وی نیز همین باشد که سعی نکرده است تا آثاری تکراری منتشر نماید، بعنوان مثال در آلبوم Latin gypsy jazz وی از عنصرهای موسیقی فلامنکو - جز - بولرو - بوسانوا استفاده نمود.

    در آلبوم PIANO NIGHTS وی برای اولین بار از پیانو نیز در خلق آثارش استفاده نمود. از دیگر خصوصیات کاری وی گرایش به موسیقی آرام و بدور از هیجان و تکنیک بود که میتوان این میل و گرایش را در آلبومهای بعدی وی دید اما در سال 2008 با آلبوم BARCELONA وی بار دیگر همراه با ملودی های زیبا و ریتم های شاداب و حال و هوای موسیقی اسپانیا باز به گرایش اصلی خود یعنی موسیقی فلامنکو بازگشت.


    آلبوم‌های مستقل

    Rain Dancer
    Gypsy Flame پانصد هزار نسخه فروش کرد
    Lost in Paradise
    Mi Pasion
    Gypsy Flame
    Christmas Wishes
    Cafe Romantico
    Barcelona 2008



    تک‌آهنگ‌ها

    مرا به خانه‌ام ببر (صدای داریوش، شعر ایرج جنتی عطایی
    از نو (صدای رامش، شعر شهیار قنبری
    عید صدا مبارک (صدای رامش، شعر قنبری


    وب‌گاه رسمی آرمیک

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    وب‌گاه طرفداران آرمیک (به انگلیسی)

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  7. #17
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ugly_girl_a's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    No Where
    پست ها
    308

    پيش فرض

    Gipsy King به نظرم یکی از بهتریناس

  8. #18
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض


    خوان مارتين
    در ايران فلامنکو و روش تدريس آن با نام خوان مارتين عجين شده است يکی از برترين مدرسان گيتارفلامنکو که سهم عمده ای در فراگير شدن و اشاعه اين سبک در جهان داشته است هر چند در دنيای فلامنکو نوازنده ای برجسته بحساب نمی آيد اما همه او را بعنوان يکی از بهترين ها در تدريس ميشناسند


    خوان مارتين نوازنده ای از اندلس جايی که هنوز در مالاگا ( از توابع آن ) سکونت گزيده است با اعتقاد و پايبندی به سنتهای کهن فلامنکو نوازندگی گيتار را از همانجا آغاز نمود و برای ارتقا خود در امر نوازندگی به مادريد رفت و از تجربيات نوازنده مشهور و بنام فلامنکو نينو ريکاردو استفاده نمود و در همانجا بود که با پاکو دلوسيا نيز ارتباط پيدا کرد .


    و در حال حاضر او را بعنوان يکی از برترين اساتيد فلامنکو در سطح بين المللی ميشناسند . زمان زیادی را برای تورهای خود صرف مکیند و در این میان شرکتی بین المللی را نیز در لندن تاسیس نموده است.

    آثار : ۱۴ آلبوم ضبط نموده در بیشتر آنها بعنوان آهنگساز و ۴ ویدئوی تصويری که توسط کمپانی برادران وارنر تهیه شده . که همواره از فروش بالایی برخوردار بوده.
    کتاب او ( هنر نوازندگی گيتار فلامنکو) Arte Flamenco de la Guitarra در حال حاضر هفت بار تجدید چاپ شده بطوری که میشه گفت در سر تا سر دنیا از آموزشهای او برخوردار شده اند.

    افتخارات : انتخاب او توسط مجله معتبر Guitar Player در دو سال متوالی بعنوان نوازنده برتر فلامنکو انتخاب شده بعنوان نوازنده برتر دو بار در فستيوال مونترال روزنامه اسپانیایی El Mundo در باره او میگوید:

    او به طرز فوق العاده ای از تکنیک بالایی برخوردار است و همچنین تسط بالایی بر گیتار دارد او در فستیوالاهای معتبر و مهمی مانندEdinburgh, Ludwigsburg, Montreux Jazz شرکت داشته و کنسرتهای بسياری را نيز در آمريکا کانادا هنک گنک آلمان ايرلند انگلستان و اسپانيا برگزار نموده . (و در سال پيش نيز در تهران و شيراز چندين اجرا داشت که با استقبال بسيار خوبی رو برو شد . و مستر کلاسی را هم در اموزشگاه سرايش برگزار نمود)

    و همچنینی در برنامه های تلویزیونی مختلفی مانند BBC, ITV, Channel 4, Spanish RTE and German ZDF television and in the US for CNN نيز حضور داشته و همکاری او با آهنگساز فیلم Mark Isham سی دی را به ارمغان آور به نام Painter in Sound و اگر هم فیلم دون خوان رو دیده باشید یکی از نوازندگان قطعات اون فیلم خوان مارتین هست.

    اولین نوازنده فلامنکو هست که کاری رو با ارکستر سمفونیک ضبط نموده و آهنگسازی اثر تک نوازی او بنام Andalucian Suites و Luna Negra توسط منقدان هنری با کارهای آهنگسازان بنام اسپانیایی Tárrega و Turina مقايسه شده است .

    علاقه او به گذشته و ریشه های فلامنکو باعث شد تا اثری بیاد ماندی بنام Musica Alhambra بوجود بیاورد که در آن کارهای سنتی قرن های ۱۲ و ۱۳ را دوباره احیا کند کارهایی که دیگر نه نواخته میشد و نه اثری از آنها در اسپانیا باقی مانده بود.که کار اخر او آلبومی بود با همراهای رقص و آواز که در اندلس ضبط نمود که شامل بهترین هنگسازیهای اود مخلوطی از قطعات سنتی و مدرن .

  9. #19
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض


    ویسنته آمیگو



    ویسنته آمیگو گیتاریستی از نسل مدرن ويکی از مطرح ترين ها در گيتار فلامنکو. به نظر میرسد که برای او مقدر شده است تا جانشین و ادامه دهنده راه پاکو دلوسیا در نوآوری های آهسته ولی پر ثباتی باشد که خصوصیات گیتار فلامنکو مدرن را شکل میدهد . او سعی کرده تا لحن و آوای خودش خاصی که مملو از احساسات زیباست را در نواختن پیاده کند . نوازنده ای با حسی بسيار قوی که به موسيقی فلامنکو روح تازه ای بخشيد .


    تنها یک حس ودرک قوی از ریتم میتواند حال و وزن موسیقی این جوان کوردوبایی رو توضیح بده . این خصوصیت حتی در اجراهای زیبای او بر روی صحنه ( زنده ) هم کاملا درک میشه . او متولد گوادالکانال ( سویل ) Guadalcanal, Sevillaاست .


    اما در ۵ سالگی به کوردوبا رفته و اولين درسهای گيتار را از El Tomate و بعدها El Merengue آموخت او هنوز بسیار جوان بود که شروع به کار با گروه مانوئل سانلوکارManolo Sanlúcar کرد که ده سال به درازا کشيده شد و مدتی هم بعنوان همراه ( نوازنده ) با Pelé بر روی صحنه رفت و در سال ۱۹۸۸ بود که تصميم گرفت تا کار خود را منحصر به اجرا و دادن کنسرت بعنوان نوازنده ای حرفه ای قرار دهد


    اولين آلبوم او خود را بنام De mi corazón al aire در سال ۱۹۹۱ عرضه کرد که موفقيت بزرگی برای او بشمار آمد. اما اسطوره هميشگی او پاکو دلوسيا بود که در سال ۱۹۹۲ در فستيوال گيتار سويل همراه با او قطعه را اجرا نمود . و همواره از پاکو بعنوان نوازنده ای بينظير ياد ميکند و ميگويد:


    “No one can replace Paco de Lucía”.


    آميگو جوايز بسياری را از آن خود کرده که ميتوان از مهمترين آنها بردن جايزه گرمی در سال ۲۰۰۰ (Latin Grammy for the Best Flamenco Album ) را عنوان نمود و در عرض اين سالها ویسنته آمیگو عملا در تمام دنیا تور برگزار کرده , در با مشهور ترين و پر اهمیت ترین فستیوال ها اجرا کرده و برای خودش جايگاه محکمی بنا کرده است .


    و در نواختن او ميتوان بصورت کاملا ملموس الهام او از موسيقی جز را درک کرد که ميتوان تاثير بخش از نوازندگان جز برجسته ای چون:Stanley Jordan, John McLaughlin and Al DiMeola باشد

  10. #20
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    فـــــــــرانک زاپـــا ( گیتاریست ، آهنگساز و کار گردان )




    فرانک وینسنت زاپا Frank Vincent Zappa آهنگساز، نوازنده گیتار، خواننده، کارگردان سینما و طنزپرداز آمریکایی است. او در طی 33 سال فعالیت در زمینه موسیقی ثابت کرد که یکی از پرکارترین موسیقی دانان عصر خود بوده است. زاپا در طی زندگی خود بیش از 60 آلبوم منتشر کرد که تقریبا تمام آنها شامل آثاری تازه بودند.

    او یک نوازنده مشهور گیتار الکتریکی و دانش او در عرصه کار استودیویی در حد یک دایره المعارف فناوری استودیویی بود.زاپا پس از سال 1966 که اولین آلبوم خود را منتشر کرد، تمام آثار خود را شخصا تهیه و ضبط میکرد.

    آثار او به واقع شامل هرگونه از موسیقی معاصر میشد و علامت مشخص آن معمولا ترکیبی هنری از موسیقی راک، پوچ گرایی، شوخیهای بی نزاکت و طنز نیشدار بوده است. به علاوه زاپا به عنوان یک کاشف استعدادهای هنری و رهبری سختگیرانه برنامه های امتحان از هنرمندان شهرت دارد.

    زاپا در سراسر جهان به خصوص در ایالات متحده، انگلستان، ایتالیا، آلمان، هلند و اسکاندیناوی پیروان به شدت متعصبی دارد. آلبومهای او تاثیر بسیار زیادی بر گروههای دیگر داشته و آثار تحسین شده او توسط منتقدان، زاپا را در اواسط دهه 70 و اوایل دهه 80، با تک ترانه هایی از قبیل: Don't Eat The Yellow Snow، Dancin' Fool و Valley girl به یکی از هنرمندان موج اصلی موسیقی تبدیل شد. زاپا همانطور که گفته هایش درباره بی ارزشی تجارت موسیقی برمی آید، هرگز نسبت به این مقام توجهی نداشت.

    فرانک زاپا یکی از با استعدادترین و با سوادترین آهنگسازان دوران راک بود، موسیقی او ترکیبی از درک، دانش و نشانه قدردانی او از شخصیتهای موسیقی کلاسیک معاصر چون استراوینسکیIgor Stravinsky 1971-1882 آهنگساز، پیانیست و رهبر ارکستر روس، اشتوکهاوزن Karlheinz Stockhausen متولد 1925، آهنگساز نوگرای آلمانیو ادگار وارز Edgard Vare'se 1965-1883 موسیقی دان فرانسوی، پدر موسیقی الکترونیک همراه با علاقه او به راک اند رول و دو-واپ اواخر دهه 50 و همچنین موسیقی پاپ دهه 70 که تحت تسلط گیتارنوازی سنگین راک قرار داشت، بود.

    اما زاپا یک طنز پرداز نیز بود که ذخایر تمسخر و استهزا او تمامی نداشت و شوخ طبعی شریرانه او، حتا زمانی که اشعارش از تمام مرزهای سلیقه و ظرافت میگذشتند نیز، مایه خوشی طرفداران بی شمارش بود. در نهایت، زاپا شاید از پر محصول ترین تولیدکنندگان صفحه در دوران خود بود و تحت عنوان کمپانی شخصی خود Barking Pumpkin و همچنین تحت قراردادهایی با Rykodisc و Rhino، حجم عظیمی موسیقی تولید کرد.

    زندگی و دوران فرانک زاپا
    علاقه زاپا به موسیقی از دوران کودکی او آغاز شد و او تحصیل موسیقی را در مدرسه و همچنین در یک دوره فشرده شش ماهه در کالج چفی Chaffey College دنبال کرد. او توانست یکی دو فیلم کم خرج و موفق بسازد و از درآمد آن یک استودیو ضبط صدای کم خرج و محدود را خریداری نماید.زاپا در سال 1964 به یک گروه موسیقی محلی به نام Soul Giants پیوست که در طی دو سال بعد به گروه The Mothers تغییر نام داد و ترانه هایی با اشعار فرانک زاپا را اجرا میکرد.

    این گروه در سال 1966 قراردادی با زیر مجموعه MGM به نام کمپانی Verve منعقد کرد و با تهیه کنندگی تام ویلسون Tom Wilson، اولین آلبوم خود را منتشر کرد که شامل دو صفحه LP به نام Freak Out! بود. این مجموعه نشان دهنده علاقه زاپا به موسیقی جدی و پاپ و همچنین شوخ طبعی غریب او است. (نام گروه به اصرار کمپانی، The Mothers Of Invention ثبت شد)
    در اواخر دهه 60، زاپا گروه را توسعه بخشید و بیشتر به سمت موسیقی بدون کلام جز- راک متمایل شد که در بیشتر آنها تکنیک گیتار نوازی عالی او به چشم می آید. با تمام اینها، زاپا در پایان دهه، گروه را منحل کرد.

    البته در دهه 70، زاپا نسخه جدیدی از گروه The Mothers را تشکیل داد که خوانندگان اصلی آن مارک ولمن Mark Volman، خواننده سابق گروه Turtles و هوارد کایلن Howard Kaylan بودند. این مجموعه، گروه را به سوی کمدی درجه X سوق داد که به خصوص در آلبوم Fillmore East: June 1971 مشخص است، اما عمر آن کوتاه بود زیرا در طی یک اجرا در تئاتر Rainbow لندن، زاپا توسط یکی از هواداران Frank Zappa & Edgar Varese
    مجنون خود از روی صحنه پرتاب و به شدت مجروح شد.
    زاپا در زمانی که دوران درمان خود را میگذرانید نیز چند آلبوم منتشر کرد و سپس گروه The Mothers را که این بار خودش خوانندگی آن را بر عهده گرفته بود، تشکیل داد و آلبومهای پاپ/راک از قبیل Over-nite Sensation که در فهرست "پرفروشترین آلبومها تا کنون" جای گرفته است را، منتشر نمود.

    در اواخر دهه 70، زاپا تحت عنوان کمپانی خود به کار انتشار پرداخت که محصولاتش در بعضی موارد توسط شرکتهای بزرگ پخش میشد. او در این مدت توانسته بود پیروان فراوانی برای طنز و همچنین موسیقی پیچیده خود به دست آورد. (در واقع گروه زاپا زمینه تعلیم و تربیت را برای موسیقی دانان برجسته راک فراهم کرد، که میتوان آن را با تاثیر مایلز دیویس Miles Davis (1991-1926 نوازنده ترومپت، سرگروه و آهنگساز بسیار پرقدرت و تاثیر گذار موسیقی جز) بر نوازندگان جز یکسان دانست.)

    در دهه 80، زاپا حقوق آلبومهاب قبلی خود را به دست آورد و ابتدا به تنهایی و سپس تحت عنوان کمپانی Rykodisc به انتشار مجدد آنها پرداخت. او در سال 1988 به نوشتن زندگینامه خود پرداخت و عازم یک تور دور دنیا شد. این تور، به غیر از حضورهایی محدود در چکسلواکی، به دعوت رئیس جمهور آن واکلاو هاول ، Vaclav Havel در اواخر 1991 ، پایان اجراهای زنده او بود، زیرا زاپا به شدت با بیماری سرطان درگیر شده بود. با این وجود برنامه انتشار آلبوم او همچنان با سرعت پیش میرفت. زاپا در دسامبر سال 1993 درگذشت.

    فرانک زاپا دو بار ازدواج کرد که ازدواج دوم با آدلاید گیل اسلوتمن Adelaide Gail Sloatman، تا زمان مرگش پایدار باقی ماند. گیل زاپا پس از درگذشت همسرش، اداره کار او را با راه اندازی یک کمپانی به نام شرکت خانواده زاپا Zappa Family Trust در دست گرفت و آلبومهای منتشر نشده او را به سرانجام رسانید.

    آلبومهای بعدی بسط و توسعه تم اشعار و موسیقی آلبوم اول بودند و به سرعت منتشر شدند. برای مثال، در سال 1968، سه آلبوم آنها وارد چارتهای موسیقی شد: We're Only in It for the Money (ما تنها برای پول اینجا هستیم) که آلبومی از گروه The Mothers در به سخره گرفتن هیپی ها بود، Lumpy Gravy آلبوم سولوی زاپا و یک ارکستر بود و Cruising With Ruben & the Jets (سفر دریایی با روبن و جتها) که در آن گروه، به شکلی نو موسیقی دو-واپ را اجرا کرده اند.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •