تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 16 از 17 اولاول ... 6121314151617 آخرآخر
نمايش نتايج 151 به 160 از 164

نام تاپيک: معرفی و نقد انیمیشن‌های جديد و قدیمی دنیا

  1. #151
    پروفشنال sdfssdfs's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    محل سكونت
    land of the god
    پست ها
    505

    پيش فرض

    حمله به تایتان‌ها – Attack on Titan – Shingeki no Kyojin

    نام: حمله به تایتان‌ها – Attack on Titan – Shingeki no Kyojin
    » سال تولید: ۲۰۱۳-۲۰۱۴
    » کارگردان: Tetsurō Araki
    » شرکت تولید کننده: Wit Studio, Production I.G., Dentsu
    » کشور تولید کننده: ژاپن
    » تعداد قسمت: یک فصل – ۲۵ قسمت
    » زبان: ژاپنی
    » زیرنویس: فارسی + انگلیسی
    » کیفیت: عالی (HD 1080p + HD 720p + HD 480p)
    » فرمت: MKV
    » پیوند: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    خلاصه داستان:
    حمله به تایتان‌ها (به انگلیسی: Attack on Titan و به ژاپنی: Shingeki no Kyojin) نام سریال کارتون محصول کشور ژاپن می‌باشد که به کارگردانی تتسورو آراکی (به انگلیسی: Tetsurō Araki) و نویسندگی یاسوکو کوبایاشی (به انگلیسی: Yasuko Kobayashi) ساخته شده است. از دیگر ساخته‌های تتسورو آراکی می‌توان به سریال پرطرفدار « [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] » اشاره کرد. فصل اول مجموعه در ۲۵ قسمت ساخته شده که پخش آن از سال ۲۰۱۳ آغاز شده است. داستان انیمه به صدها سال قبل باز می‌گردد. جایی که انسان‌ها بدست تایتان‌ها کشته می‌شدند اما عده اندکی از آن‌ها موفق شدند در شهری با دیوارهای بسیار بلند (حتی بلندتر از بزرگترین تایتان‌ها) پناه بگیرند و جان سالم بدر ببرند. صد سال به همین منوال می‌گذرد تا اینکه…

    تحلیل فصل اول سریال Attack on Titan
    شاید باور این موضوع کمی سخت باشد که بپذیریم ژاپنی‌ها تا چه حد به یهود و تورات ارادت ویژه‌ای دارند و به مفاهیم فکری آن پایبندند! برای درک این موضوع کافی است تا نگاهی موشکافانه به آثار تولیدی این کشور در زمینه‌های مختلف – سینما، انیمیشن (انیمه)، بازی های رایانه‌ای و مانگا- انداخت و مفاهیم فکری یهود را در آن‌ها جستجو کرد.برای درک بیشتر این موضوع، در این متن به بررسی یکی از جدیدترین آثار تولیدی کشور ژاپن در زمینه انیمیشن خواهم پرداخت و سعی خواهم کرد برخی از مفاهیم یهودی (توراتی) موجود در آن را مورد نقد و بررسی قرار دهم.انیمیشن (انیمه) حمله به تایتان (Attack on Titan)، سریالی 25 قسمتی است که در سال 2013 توسط کمپانی انیمیشن‌سازی Wit Studio، به کارگردانی تتسورو آراکی (Tetsurō Araki) و نویسندگی یاسوکو کوبایاشی (Yasuko Kobayashi) به بازار عرضه شد.

    داستان: ماجرای انیمیشن در مورد سرنوشت نسل بشر است که پس از یک آپوکالیپس، به پشت دیوارهای بسیار مرتفعی پناه برده‌اند و در پناه آن‌ها به حیات خود ادامه می‌دهند. در مورد علت وقوع و نوع آپوکالیپس اولیه این‌طور توضیح داده می‌شود که سال‌ها پیش نسل بشر به طور ناگهانی با حمله غول های درنده‌خویی مواجه شدند که علاقه زیادی به خوردن گوشت انسان‌ها داشتند! منشأ پیدایش این غول‌ها (مکانی که آن‌ها از آن جا آمده بودند) نامعلوم اعلام می‌شود و اطلاعات بشری تنها به نوع حمله آن‌ها و - به‌تازگی- نقطه‌ضعف آن‌ها خلاصه می‌شود. داستان در سال 845 AD آغاز می‌شود. 100 سال از آخرین حمله غول‌ها به بشریت گذشته و نسل باقی‌مانده انسان‌ها توانسته‌اند در پشت دیوار های چندلایه و مرتفع، در صلح و امنیت به حیات خود ادامه دهند. شخصیت اصلی داستان پسری به نام ارن یائگر (Eren Yeager)- تنها فرزند دکتر گریشا یائگر- است که آرزوی پیوستن به گروه شناسایی را در سر دارد. تنها گروهی که به‌منظور کسب اطلاع در مورد ماهیت و موقعیت غول‌ها، اقدام به خروج از حصار دیوارها می‌کنند و از افراد نخبه و کارکشته تشکیل شده است.


      محتوای مخفی: ادامه داستان فصل اول 
    ارن به همراه خواهر ناتنی خود، میکاسا آکرمن (Mikasa Ackerman) در خانواده‌ای 4 نفره درون شهر شیگانشینا، واقع در اولین لایه دیوار زندگی می‌کند. شهر (محل زندگی بشریت!) به سه لایه تقسیم‌شده و به‌وسیله سه دیوار از آن‌ها محافظت می‌شود. سه دیواری که به‌صورت سه دایره با شعاع های مختلف و محاط به هم از مردم و شهر محافظت می‌کنند. دیوار اول ماریا (Maria) بزرگ‌ترین دیوار (از لحاظ شعاع)، دیوار دوم رز (Rose) و دیوار سوم سینا (Sina) نام‌گذاری شده‌اند! در یکی از روزها، زمانی که ارن، میکاسا و دوست مشترک آن‌ها، آرمین آرلرت (Armin Arlert) مشغول بازی هستند، ناگهان اتفاق ناگواری رخ می‌دهد؛ سر و کله غولی عظیم‌الجثه (ارتفاعی بیشتر از 50 متر!) در کنار دیوار ماریا پیداشده و با ضربه‌ای بخشی از دیوار را تخریب می‌کند (ارتفاع دیوار 50 متر است و این غول کمی بیش از این مقدار ارتفاع دارد. این در حالی است که متوسط ارتفاع غول‌ها 15 متر است!)

    پس از این اتفاق غول‌هایی که در پشت دیوار تجمع کرده بودند از دیوار عبور کرده و شروع به خوردن مردم می‌کنند. بدین ترتیب پس از 100 سال آرامش، یک‌بار دیگر نبرد میان غول‌ها و انسان‌ها در می‌گیرد. نبردی نابرابر که تنها پیروز آن غول‌ها هستند. در اثر این اتفاق محل زندگی ارن و میکاسا ویران‌شده و مادر او در زیر آوار گرفتار می‌شود. بچه‌ها تلاش می‌کنند مادر را از زیر آوار نجات دهند اما در انجام این کار ناکام می مانند و سرانجام مادر توسط یکی از غول‌ها خورده می‌شود.


    بچه‌ها (هر سه نفر) به همراه تعدادی از بازماندگان با اولین کشتی، شهر را ترک کرده و وارد لایه دوم دیوار (دیوار رز) می‌شوند. در آنجا طرح اسکان پناهندگان به اجرا گذاشته می‌شود، اما خیلی زود بحران غذا به مشکلی بزرگ برای مقامات دیوار رز تبدیل می‌شود. دولت ابتدا برای جبران کمبود غذا پناهندگان را به مزارع فرستاده و آن‌ها را به کشاورزی وادار می‌کند؛ اما این طرح هم نمی‌تواند پاسخگوی کمبود جیره غذایی آن‌ها باشد، لذا دولت یک سال بعد در اقدامی کثیف، در قالب طرحی به نام بازپس‌گیری دیوار ماریا، پناه‌جویان را به کام غول‌ها می‌فرستد و همه آن‌ها کشته می‌شوند؛ فقط تعداد بسیارکمی از آن‌ها زنده بازمی‌گردند. پس از این واقعه، بحران کمبود غذا درون دیوار رز فروکش کرده و اوضاع به سامان می‌شود. ارن و دوستانش تصمیم می‌گیرند سال بعد وارد ارتش شده و انتقام خود را از غول‌ها بگیرند. بدین ترتیب سال بعد هر سه نفر وارد ارتش شده و پس از گذراندن دوره‌ای سه ساله به‌عنوان سرباز مشغول به خدمت می‌شوند.


    اما درست در اواخر دوره آموزش آن‌ها، یک‌بار دیگر سر و کله غول پنجاه متری پیداشده و شروع به تخریب دیوار رز می‌کند. ارن به همراه گروهش با غول‌ها درگیر می‌شوند، اما در حین درگیری تعداد زیادی از سربازان کشته‌شده و دراین‌بین ارن هم آسیب جدی می‌بیند و طی عملیاتی پای راست خود را از دست می‌دهد. در همین هنگام آرمین هم توسط یکی از غول‌ها بلعیده می‌شود، اما ارن به کمک او آمده و در آخرین لحظه نجاتش می‌دهد. آرمین نجات پیدا می‌کند، اما ارن توسط غول بلعیده می‌شود (لازم به ذکر است که ارن در این صحنه دست راست خود را نیز از دست می‌دهد.)


    با مرگ ارن به یک‌باره همه امیدها به یاس تبدیل‌شده و گروه در آستانه فروپاشی قرار می‌گیرد. میکاسا، در اقدامی احساسی به تنهایی به مبارزه با غول‌ها می رود و در آستانه مرگ قرار می‌گیرد. در این هنگام ناگهان سروکله غولی عجیب پیداشده و با سایر غول‌ها درگیر می‌شود. غول عجیب همانند مدافع انسان‌ها با غول‌ها درگیر شده و آن‌ها را از بین می‌برد.


    با پیدا شدن این غول عجیب، امیدی تازه در میان انسان‌ها پدیدار می‌شود و آن‌ها باانگیزه بیشتری به نابودی غول‌ها مشغول می‌شوند؛ اما کمی بعد، غول عجیب مورد حمله چندین غول قرارگرفته و خورده می‌شود. در این هنگام راز بزرگی آشکار می‌شود؛ درون بدن غول (درست پشت گردن و در نقطه‌ضعف آن) بدن ارن قرار دارد!

    دست و پای قطع‌شده او دوباره ترمیم‌شده‌اند و بدنش کاملاً صحیح و سالم است! بدین ترتیب مشخص می‌شود که ارن هم قابلیت تبدیل‌شدن به غول‌ها را دارد! رازی که حتی خود او هم از آن بی‌خبر بود. ارن در خاطره کم رنگ و گنگی از پدرش به یاد می‌آورد که او ماده ناشناخته‌ای را به بدن ارن تزریق کرده و از او خواسته بود برای کشف راز غول‌ها خودش را به زیرزمین مخفی خانه قدیمی‌شان برساند.
    ارن تصمیم می‌گیرد به سراغ زیرزمین برود، اما با فاش شدن این راز، ترس وجود انسان‌ها را فرار می‌گیرد و تصمیم به نابودی وی می‌گیرند. درست در آخرین لحظات، با وساطت فرمانده کل نیروهای ارتش، ارن و دوستانش از مرگ حتمی نجات می‌یابند. به پیشنهاد فرمانده، ارن برای بستن سوراخ ایجادشده در دیوار رز آماده می‌شود و پس از تلاش های بسیار با کمک قدرت غولی خود! موفق به مسدود کردن سوراخ می‌شود.
    اما همچنان ترس از قدرت مافوق طبیعی ارن باعث می‌شود که مقامات، تصمیم‌گیری در مورد وی را به دادگاه عالی نظامی واگذار ‌کنند. دولتمردان از این واهمه دارند که ارن با تبدیل‌شدن به غول علیه آن‌ها اقدام کرده و باعث کشتار و قتل و غارت مردم شود. به عقیده آن‌ها هیچ‌گاه نمی‌توان به یک غول، هر چند خودی اعتماد کرد. درون دادگاه فرمانده ژاندارمری که مقر اصلی آن‌ها درون دیوار سینا قرار دارد درخواست می‌کند تا ارن را برای کالبدشکافی به آن‌ها بسپارند و پس از کسب اطلاعات لازم او را اعدام نمایند؛ اما از طرفی فرمانده گروه شناسایی پیشنهادی مبنی بر سپردن ارن به واحد آن‌ها برای انجام عملیات شناسایی را مطرح می‌کند و در نهایت موفق به نجات ارن از مرگ می‌شود.
    دوستان ارن هم به تیم شناسایی ملحق می‌شوند و اولین عملیات آن‌ها در خارج از دیوارها آغاز می‌شود. در حین این عملیات تیم با مورد عجیبی روبرو می‌شود. برخلاف اطلاعات انسان‌ها از غول‌ها، آن‌ها با غول مؤنثی روبرو می‌شوند که از هوش بالایی برخوردار بوده و در جستجوی ارن است! غول مؤنث به دنبال تیم وارد جنگل انبوهی شده و در تله آن‌ها گرفتار می‌شود. یکی از فرماندهان فوق‌العاده تیم به نام لوی (Levi) – این فرد برترین و قوی‌ترین غول کش تاریخ بشریت معرفی می‌شود!- به نقطه‌ضعف غول حمله می‌کند تا انسان درون آن را از کالبد غولیش بیرون بکشد و وی را دستگیر کند؛ اما غول، در اقدامی پیش‌بینی‌نشده سایر غول های اطراف خود را فرامی‌خواند و به‌این‌ترتیب موفق به فرار می‌شود.
    تیم با علم به از این موضوع که غول مؤنث هم همانند ارن انسانی است که توانایی تبدیل‌شدن به غول را دارد، به جستجو در میان افراد می‌پردازند و سرانجام به مورد مشکوکی درمیان سربازان ژاندارمری درون دیوار سینا برخورد می‌کنند. آن‌ها طی نقشه‌ای سعی می‌کنند فرد مورد نظر را به محلی امن هدایت کنند تا بتوانند بدون کوچک‌ترین خسارتی وی را دستگیر نمایند؛ اما در نهایت نقشه آن‌ها با شکست مواجه شده و دختر (آنی لاینهارت) که او هم از هم دوره‌ای ها و هم‌رزمان ارن (دوره 40) است به غول تبدیل‌شده و با ارتش درگیر می‌شود.
    درون امن‌ترین دیوار ساخت بشر درگیری به‌سختی بالا می‌گیرد و با تبدیل‌شدن ارن به غول این درگیری به اوج خود می‌رسد. دو غول به شدت باهم مبارزه می‌کنند و سرانجام ارن موفق می‌شود آنی را شکست دهد، اما پیش از دستگیری، آنی خود را در کریستالی حبس می‌کند و امکان دسترسی به خود را از میان می‌برد.

    با این اتفاق، فصل اول سریال پایان می‌یابد.
      محتوای مخفی: تفسیر 
    اسامی (بخش اول): اولین نکته‌ای که در این سریال خودنمایی می‌کند، استفاده از اسامی یهودی است. در بخش ابتدایی قسمت اول، گروه شناسایی پس از درگیری با یک غول، شکست‌خورده و با خسارات و تلفات زیاد وارد شهر می‌شوند. مردم برای استقبال و اطلاع از اوضاع گروه و عملیات آن‌ها در میدان شهر جمع شده‌اند. در این هنگام ناگهان مادر یکی از سربازان گروه، جلوی فرمانده را گرفته و سراغ پسرش را می‌گیرد:
    - پیر زن: موسی‏‏‏!‏‏‏ موسی‏‏‏!‏‏‏ پسرم‏،‏‏‏ موسی رو نمی‌بینم، پسرم کجاست؟- فرمانده:مادر موسائه. (خطاب به یکی از سربازها) برو بیارش.
    سرباز چیزی پیچیده شده در پارچه‌ای خون‌آلود را برای زن می‌آورد و به او می‌دهد...
    - فرمانده:فقط همین تیکش رو تونستیم بر گردونیم.
    زن، پارچه‌ای را که شبیه به قندان نوزاد است باز می‌کند و در آن دست قطع‌شده پسرش را می‌بیند. زن درحالی‌که دست پسرش را در آغوش گرفته با گریه فریاد می زند:
    - مادر موسی:اما ‏‏‏.‏‏‏‏‏‏.‏‏‏‏‏‏. ‏‏ پسرم ‏‏‏.‏‏‏‏‏‏.‏‏‏‏‏‏. ‏‏ به یه دردی خورد،‏‏‏ مگه نه؟ اون‏‏‏.‏‏‏‏‏‏.‏‏‏‏‏ ‏.‏‏‏ ممکنه یه قهرمان نبوده باشه،‏‏‏ اما حداقل به بشریت کمک کرد بتونیم جلوی حمله اون غول‌ها وایسیم،‏‏‏ مگه نه ‏‏‏!‏‏‏؟- فرمانده:معلومه ‏‏‏! ‏‏‏نه‏‏‏.‏‏‏‏‏‏.‏‏ ‏‏‏.‏‏‏ توی این مأموریت،‏‏‏ ما مثل بقیه مأموریتا نتونستیم هیچی بفهمیم....در این بخش نکات مهمی وجود دارد:نام موسی در این انیمیشن ژاپنی چه تعریفی دارد و چرا از چنین نامی استفاده شده است؟ با توجه به مضمون داستان، نام موسی اشاره‌ای به حضرت موسی (ع) دارد. توجه کنید که در این انیمیشن مادر موسی کسی است که سراغ فرزندش را می‌گیرد و از پدر وی خبری نیست! (چیزی شبیه به روایت قرآن از داستان حضرت موسی و دلواپسی مادر وی) دست قطع‌شده موسی همانند کودکی قنداق پیچ شده (و خون‌آلود) به مادرش داده می‌شود، انگار که فرزند او کودکی است که در قنداق کشته شده است (اشاره‌ای به کشتن فرزندان درون قندان، در زمان فرعون) نکته بعد سؤال مادر موسی از فرمانده است که در مورد مفید بودن او برای بشریت سؤال می‌کند که فرمانده در جواب به‌صراحت اعلام می‌کند که: نه... در این دیالوگ به‌صراحت به مادر موسی گفته می‌شود که وجود فرزند او به‌هیچ‌وجه برای بشریت مفید نبوده و تمام تلاش های او بیهوده بوده است. در اینجا شاید این سؤال پیش آید که چرا طرفداران تفکر یهود، علیه پیامبر خود اقدام می‌کنند؟! در پاسخ باید نکته مهمی را متذکر شوم: معمولاً تفکری که ما از آن به‌عنوان یهود یاد می‌کنیم و اکثر رسانه‌های تصویری و... را تحت کنترل خود دارد (و طرح تشکیل کشور اسرائیل و ساخت دیوار حائل را اجرا کرده)، تفکری انحرافی به نام صهیون است که کمترین نسبت را با دین الهی یهود دارد. این تفکر در پشت نام دین یهود با اصل دین معاندت می‌کند و درصدد انحراف جهان از هرگونه گرایش دینی است. به همین دلیل هم هر از گاهی شاهد هجو، تمسخر و توهین کردن به پیامبران یهود و تفکرات آن‌ها در فیلم‌ها، انیمیشن‌ها و... هستیم. پس باید یهودیان واقعی و مؤمن را از صهیونیست‌ها جدا بدانیم.البته در این سریال نام های یهودی دیگری نیز وجود دارد؛ اسامی ای چون ساشا، سینا، لوی، یمیر و... که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره خواهم کرد.

    اسامی (بخش دوم) نام و فامیل شخصیت اصلی هم در جای خودش قابل‌تأمل هستند؛ ارن، نامی ترکی است که معنی آن فرد روحانی و بسیار مقدس است و یائگر که ریشه آلمانی دارد به معنی شکارچی است. پس می‌توان نام او را این‌گونه معنی کرد:«شکارچی مقدس!» در واقع می‌توان ارن را همان منجی یهود دانست که قرار است آن‌ها را از خطر حمله غول‌ها (مسلمانان) برهاند. در کنار ارن دو دوست و یار وفادار او قرار دارند؛ میکاسا آکرمن و آرمین آرلرت.نام میکاسا هم در زبان ژاپنی و ماداگاسکاری معانی مختلفی دارد. در زبان ژاپنی نام یکی از ملکه‌های مشهور خاندان سلطنتی و در زبان ماداگاسکاری به معنی «کسی که مشکلات را حل و فصل می‌کند» است. فامیل آکرمن هم فامیلی آلمانی است. در مورد میکاسا در سریال این‌گونه توضیح داده می‌شود:زمانی که دو قاچاقچی انسان خانواده میکاسا را به قتل رسانده بودند و او را گروگان گرفته بودند، یکی از آن‌ها در مورد میکاسا و خانواده‌اش این‌طور اظهارنظر کرد:
    - اولین قاچاقچی:اون یه شرقیه، خیلی وقت پیش آدما نژادهای مختلفی داشتن. اون آخرین فرد از قبیله ایه که از داخل دیوارها، از نقطه ی شرقی فرار کردن. می بریمش توی بازار سیاهِ پایتخت و برای پولدارای منحرف به حراج می ذاریمش. شرقی ها دیگه الان یه خاندان منقرض شدن. خوب پولی بالاش می دن.
    - دومین قاچاقچی:باباش که اصلا به نظر شرقی نمی اومد. این یه شرقی خالص نیست. آره لعنتی! اونی که واقعا می ارزید مامانش بود...
    توجه کنید که او آخرین انسان شرقی نامیده می‌شود. با توجه به این که در فرهنگ نماد شناسی رسانه، زن نماد سرزمین است، می‌توان میکاسا را نماد سرزمین های شرقی دانست. سرزمین‌هایی که دیگر مانند گذشته خالص و اصیل نیستند و حالا به شدت شیفته منجی بشریت (افراد پشت دیوار) یهود هستند. میکاسا دختری جسور و بسیار خشن است. او پس از لوی یکی از برترین غول کش های تاریخ بشریت معرفی می‌شود. توجه کنید که نام لوی هم یکی از اصیل‌ترین نام های یهودی است. او را می‌توان بازوی جنگی منجی دانست.آرمین هم نامی متداول در ایران و آلمان است و در زبان آلمانی معنی «انسان کامل» می‌دهد (با توجه به موی طلایی و چشمان آبی آرمین بی‌شک این شخصیت آلمانی است). این شخصیت را نیز می‌توان نمادی از متحدان یهود نامید. در واقع این شخصیت مغز متفکر یهود است و برخلاف میکاسا که از قدرت تهاجمی بالایی برخوردار است، بیشتر نقش یک استراتژیست را برای ارن ایفا می‌کند.

    دیوارهای حائل و اسامی آن‌ها:
    نکته بعد در مورد دیوارها و نام‌گذاری آن‌هاست. در این انیمیشن باز هم ما شاهد حضور دیوار حائل هستیم. دیوار مشهوری که نمونه واقعی آن را فقط در اسرائیل می‌بینیم. در این سریال افراد پشت دیوار بشریت نامیده می‌شوند و این‌طور القاء می‌شود که فقط این افراد انسان های واقعی هستند و غیر آن‌ها لایق لقب انسان هم نیستند.دیوارها هم به سه نام ماریا، رز و سینا نام‌گذاری شده‌اند. با توجه به مفاهیم یهودی به‌کاررفته در این انیمیشن، می‌توان در مورد این اسامی تعبیراتی را ارائه داد:ماریا یا همان مریم، می‌تواند تعبیری از مسیحیان باشد که مانند دیواری در جلوی یهود ایستادگی و از آن حمایت می‌کنند. این دیوار اولین مکانی است که مورد حمله قرار می‌گیرد و فرومی‌ریزد.رز، انجمن های سری است. آن‌ها دومین دیوار محافظی هستند که در مقابل یهود از حمله خارجی محافظت می‌کنند.سینا، سومین دیوار که نمادی از یهود و نام کوهی در شبه‌جزیره سینا است. درون این دیوار اشراف و تشکل های مذهبی زندگی می‌کنند و همه آن‌هایی که به‌عنوان بشریت از آن‌ها یاد می‌شوند باید خود را فدای حمایت آن‌ها کنند. از طرف دیگر عده‌ای افراد مذهبی (کلیسای دیوار)، این دیوارها را ساخت خدایان می‌دانند و آن را پرستش می‌کنند. (این حرکت آن‌ها آدم را به یاد عبادت یهودیان در کنار دیوار ندبه می‌اندازد!)
    به دیالوگ های این کشیش توجه کنید:

    - بیاید برای سلامت سه محافظمون دعا کنیم. برای ماریا، رُز و سینا. برای صلح پایدار و امنیتمون. ما نباید به دیوارهای مقدس شک کنیم. دیوارهایی از نور که دستای خداوند اونا رو بالا بُرده باایمان ما قوی تر می شه. یه قلب بی‌گناه که به خدا اعتقاد داره تنها محافظ ما در برابر غول هاس. تنها راه ما برای دورنگه داشتن اونا...
    البته در کنار نظر این افراد، نظر ارن و دوستانش هم در مورد دیوار جالب و قابل‌تأمل است. با توجه به ماهیت ارن در این داستان، توجه به این حرف‌ها می‌تواند بیانگر دیدگاه برخی از یهودیان نسبت به دیوار و زندگی در پس آن‌ها باشد:
    - اون روز‏‏‏،‏‏‏‏ بشریت دوباره به یاد آورد، ترسی که از حمله اونا توی جونمونه و حقارتی که با زندگی توی قفسی که بهش می گیم دیوار، تحمل می کنیم (دیوار به عنوان قفسی معرفی می شود که افراد، درون آن با حقارت زندگی می‌کنند)...- ممکنه یه بار هم از اینجا بیرون نریم و فقط اینجا بخوریم و بخوابیم و زنده بمونیم، اما اینجوری داریم مثل گاو و گوسفندا زندگی می‌کنیم....- نمی ذارم عضو گروه احمقانه‌ای مثل گروه شناسایی بشی.- احمقانه؟ آدمایی که به زندگی مثل گاو و گوسفند عادت کردن احمقن. ‏‏‏

    غول‌ها و ماهیت آن‌ها: حال با این تعبیر می‌توان غول‌ها را نماینده کدام دین دانست؟ درست است، غول‌ها در این انیمیشن نمادی از مسلمانان هستند. تهدیدی که هم مسیحیت و هم یهود صهیونیست را تهدید می‌کنند.غول‌ها ظاهری انسانی دارند، اما انسان نیستند. آن‌ها انسان‌ها را می‌خورند، اما برای زنده ماندن به گوشت انسان‌ها نیازی ندارند (100 سال بدون خوردن گوشت زنده مانده‌اند!) و فقط برای نابودی بشریت آن‌ها را می‌خورند. قدرت ترمیم جسم خود را دارند و به‌سختی می‌توان نابودشان کرد و برای کشتنشان فقط باید از قفا سر بریده شوند!

    البته در مورد غول‌ها مطالب قابل‌تأمل دیگری نیز وجود دارند:آن‌ها قدرت خود را از خورشید می‌گیرند. فاقد آلت تناسلی هستند، اما معلوم نیست که چطور زادوولد می‌کنند. غول‌ها فاقد دستگاه گوارش و ریه هستند. درون بدن های آن‌ها حرارت بالایی دارد و پس از مرگ بخار می‌شوند!کالبد های آن‌ها همانند کالبدی که برای انسان در زمان خلقت ذکر شده بود، طراحی شده است (بدون عورتین)
    تغییر ماهیت دادن ارن: دوستانی که تحلیل فیلم جنگ جهانی زد را مطالعه کرده‌اند، حتماً به یاد دارند که در آن به نکته‌ای در مورد چگونگی روش مبارزه با زامبی‌ها اشاره کردم. در آن فیلم تغییر ماهیت دادن به شکل زامبی‌ها و نفوذ در میان آن‌ها تنها راه برای نابودی زامبی‌ها مطرح شده بود. همان طور که توضیح داده بودم، زامبی‌ها نمادی از اسلام بودند، پس با این توضیحات می‌شد این‌طور نتیجه گرفت که برای نابودی مسلمانان، باید با تظاهر به تشرف به اسلام به جنگ با آن‌ها رفت. در اینجا هم موضوع به همین منوال است. برای مبارزه با غول‌ها باید غول شد! ارن غول می‌شود و با این قدرت است که می‌تواند بر غول‌ها چیره شود. نکته بعدی در مورد چگونگی تبدیل‌شدن به غول است. ارن و آنی هر دو برای تبدیل‌شدن نیاز به زخم زن به خود و در واقع تقدیم خون و قربانی کردن دارند. همچنین فرایند تبدیل با انفجار و صاعقه‌ای از آسمان همراه است، به گونه‌ای که به نظر می‌رسد کالبد جدید آن‌ها از آسمان هبوط می‌کند!
    همان طور که مشاهده کردید، در یک اثر ژاپنی آنچنان نمادهای یهود و تفکرات صهیون جا افتاده است که حتی خود یهودیان هم قادر به پیاده‌سازی آن نبوده‌اند. این بدان معنی است که نباید به‌واسطه این که اثری متعلق به اروپا یا آمریکا نیست از کنار آن به‌راحتی عبور کنیم و به مفاهیم درونی آن بی‌توجه باشیم؛ و چه بسیار انیمیشن های ژاپنی که با مفاهیم عجیب و غریب خود دوران کودکی ما را رقم‌زده‌اند. ای کاش مسئولین ما هم کمی حساسیت و دقت نظر داشتند...
    البته تمام موارد ذکرشده شواهدی است که در فصل اول سریال به آن‌ها اشاره شده بود و ممکن است بسیاری از آن‌ها تکمیل‌شده و یا در ادامه دستخوش تغییر شوند.

    Last edited by sdfssdfs; 17-10-2014 at 12:34.

  2. #152

  3. #153
    پروفشنال sdfssdfs's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2009
    محل سكونت
    land of the god
    پست ها
    505

    پيش فرض

    نام انیمه: Steins Gate

    ژانر: Drama – Psychological – Romance – Science Fiction - Thriller
    تم (سبک): Butterfly Effect – Conspiracy – Technology – Time - Travel
    تعداد قسمت ها: 24 قسمت
    کارگردان: Takuya Sato, Hiroshi Hamasaki
    سال پخش: 2011
    شبکه: Tokyo MX
    استودیو: White Fox
    رده ی سنی: بالای 15 سال
    زیرنویس فارسی و انگلیسی دارد


    داستان:
    «اوکابه رینتورو» ملقب به دانشمند دیوانه با کمک «ایتارو» و «مایوری» دو تا از دوستان نزدیکش، تصادفاً به اختراع مهمی دست پیدا میکنن: میتونن به گذشته ایمیل بفرستن و اونو تغییر بدن اما نتایج کار به این سادگی قابل بررسی نیست چون فقط اوکابه تغییرات زمان رو یادشه ...

    توضیح:
    «اشتین گیت» از روی یک بازی کامپیوتری به همین نام درست شده که در سال 2009 برای ایکس باکس عرضه شده بود. نقش اصلی داستان را اوکابه دانشمند دیوانه بر عهده دارد که ابتدا به نظر خل و چل میرسد، گاهی با تلفن خاموشش صحبت میکند، فکر میکند که همه ی دنیا برای او جاسوس می فرستند و فکر میکند که یک دانشمند خیلی بزرگی است که در واقع هیچکدام از اینها واقعیت ندارد. شخصیت اوکابه چند قسمت اول را به خنده و خوشی تمام میکند تا تماشاگرانش را جذب کند و سپس مشخصه ی اصلی اش را رو میکند...

    یکی از مهمترین و برجسته ترین ویژگی های اشتین گیت داستان محکم و پرکشش آن است که گرچه وامدار بسیاری از فیلم ها و داستان های مطرح دنیا می باشد اما به خوبی و پس از چند قسمت، شروع به اغوا کردن مخاطب می کند به شکلی که او را مجبور به دیدن قسمت بعد و قسمت بعد می کند تا جاییکه به آخر برسد و فرصتی برای نفس کشیدن به وی بدهد . ویژگی دیگر انیمه، شخصیت های پیچیده و جذابی هستند که کمتر در جایی تکرار شده اند و گاهاً به شکل پخته تری به آنها پرداخته شده است .
    اما به هر حال از این موضوع نمیشود طفره رفت که محور اصلی داستان (حرکت در زمان) تکراریست و بسیار بسیار به آن توجه شده و تا حدودی می توان گفت نکته ی جدیدی در آن باقی نگذاشته اند اما این نکته به هیچ وجه باعث تبدیل شدن اشتاین گیت به انیمه ای روتین نمی شود چرا که تماشاگرش را به خاطر ویژگی های منحصر به فردش که در بالا گفته شد بر صندلی نگه می دارد. اشتاین گیت انیمه ای داستانیست که به احتمال زیاد با شروعش، تا به آخر آن را ببینید

    نقد:

    شکی نیست که پس از آرزوی پرواز، سفر در زمان و غلبه بر آن یکی از آرزوهای بزرگ بشر در طول تاریخ بوده است. گرفتاری در بعد زمان، کندی اجباری و جبر زمانی، باعث شده‌اند تا بشر به فکر یافتن راه چاره‌ای برای فرار از آن باشد و در این راه دست به اکتشافات و ابداعات مختلفی بزند؛ اما پاسخ به این سؤال که آیا بشر در این راه موفق بوده یا نه با توجه به هجمه عظیم اطلاعات صحیح و ادعاهای دروغین موجود، کار چندان ساده‌ای نخواهد بود. بر اساس همین میل درونی و اشتیاق بالای بشر به مبحث زمان، تاکنون داستان‌ها، فیلم‌ها، انیمیشن‌ها و بازی های رایانه‌ای زیادی در این رابطه تولید و به بازار عرضه‌شده‌اند. آثاری که سوژه اکثر آن‌ها شامل افرادی نابغه می‌شود که موفق به ساخت ماشین زمان و سفر زمانی شده‌اند، یا افرادی که از آینده به جهان امروزی پای می‌گذارند و اخبار آینده را اعلام می‌کنند، انسان‌هایی که می‌توانند از طریق گذر از خطوط زمانی (لایه‌ها) زندگی در جهان های موازی را تجربه کنند و...انیمه دروازه اشتین (Steins Gate) – ترکیبی بی‌معنا از دو نام آلمانی و انگلیسی و برگرفته از نام انیشتین- هم بر اساس نظریه «*نسبیت» و با محوریت «*خط جهانی» و مسائل پیرامون آن در سال 2011 به کارگردانی هیروشی هاماساکا (Hiroshi Hamasaki) و نویسندگی جوکی هانادا (Jukki Hanada) تولید شد.

      محتوای مخفی: تفسیر 

    شروع ماجرا
    شخصیت اصلی داستان جوانی دانشمند (به عبارت بهتر علاقه‌مند به علم!) به نام رینتارو اوکابه (Rintarou Okabe)، معروف به اوکارین است که سودای ساخت ماشین زمان را در سر می‌پروراند. او که خود را «دانشمند دیوانه» خطاب می‌کند، مدام در حال خودنمایی و ادعاهای بیهوده است، توهم توطئه دارد و با گوشی خاموش! از درگیری با سازمانی خیالی صحبت می‌کند و برای مهم نمایش دادن خود، از اسامی عجیب و غریب و جملات شعاری بهره می‌برد. اسامی عجیبی چون: Hououin Kyouma، Steins Gate، Shining Finger، Operation Urd، El Psy Congroo و... تنها بخشی از اسامی مورد استفاده او هستند. (در مورد برخی از این اسامی در ادامه توضیح خواهم داد)
    داستان با حضور اوکارین در کنفرانسی که قرار بود دانشمندی به نام ناکاباچی (Nakabachi) در آن از پروژه ساخت ماشین زمان رونمایی کند آغاز می‌شود. اوکارین به‌عنوان دانشمندی که در این زمینه مدعی است! در این کنفرانس حضور پیدا می‌کند تا از زیر و بم ماجرا اطلاع یابد؛ اما در این زمان سلسله اتفاق های غیرمنتظره‌ای رخ می‌دهد که اساس داستان را تشکیل می‌دهند. در واقع می‌توان مهم‌ترین قسمت این سریال را قسمت اول آن دانست، زیرا کلید اصلی حل داستان در این بخش نهفته است.
    در این بخش چندین نکته کلیدی وجود دارند که توجه به آن‌ها می‌تواند از کل داستان رمزگشایی نماید:اوکارین به همراه مایوری شینا (Mayuri Shiina) دوست دوران کودکی و اولین عضو مؤنث آزمایشگاه به این کنفرانس می رود. مایوری در اصل کاسپلیری*(cosplayer) است که درون یک کافه مشغول به‌کار است و در اوقات فراغت به آزمایشگاه اوکارین سرک می‌کشد و در کارها به او کمک می‌کند. در آن روز، پیش از شروع کنفرانس، ناگهان صدای وحشتناکی درون ساختمان به گوش می‌رسد و باعث لرزش آن می‌شود. اوکارین باعجله خود را به پشت‌بام می‌رساند و در آنجا با موضوع عجیبی روبرو می‌شود. دستگاهی عجیب (چیزی شبیه به یک سفینه) روی پشت‌بام قرارگرفته و زنی جوان در کنار آن دیده می‌شود. اوکارین تصمیم می‌گیرد به سراغ دستگاه برود، اما پیامکی از طرف مایوری او را از این کار منصرف می‌کند. اوکارین به سراغ مایوری می رود و متوجه می‌شود که او برای خرید اوپا *(Oopa) به پول نیاز دارد. اوکارین برای او اوپایی را خریداری می‌کند و از شانس، اوپای فلزی و کمیاب از دستگاه بیرون می‌آید. سپس کنفرانس آغاز می‌شود و اوکارین پس از شنیدن صحبت های دکتر و خواندن نظریه‌های وی، متوجه شباهت آن‌ها با نظریه‌های منتشرشده از طرف فردی به نام جان تایتور *(JohnTitor) در فضای مجازی می‌شود. اوکارین شروع به افشاگری کرده و در همین زمان دختری جوان او را به بیرون سالن هدایت می‌کند. او بلافاصله دختر را می‌شناسد؛ کوریسو ماکسیه (Kurisu Makise)، نابغه جوانی که مقاله‌ای مهم در یکی از نشریات معتبر علمی به چاپ رسانده بود.
    کوریسو از اوکارین در مورد حرفی که می خواسته به او بگوید سؤال می‌کند، موضوعی که اوکارین از آن ابراز بی‌اطلاعی می‌کند. کوریسو توضیح می‌دهد که حدود نیم ساعت پیش اوکارین قصد داشته تا مطلبی را به او بگوید، اما صحبتش را نیمه‌کاره رها کرده و رفته است. این در حالی است که اوکارین مدعی است که او را اولین بار است که می‌بیند!پس از یک بحث و گفتگوی کوتاه، اوکارین محل را ترک می‌کند و به سراغ مایوری می رود تا به او در یافتن اوپای فلزی (مایوری آن را درون راهرو گم کرده) کمک کند. اوکارین پیامی تصویری دریافت می‌کند که بسیار نامفهوم است.
    درحالی‌که او سعی می‌کند تا از پیام ارسالی سر درآورد ناگهان صدای مشاجره و فریاد های شدیدی در یکی از طبقات ساختمان به گوش می‌رسد. اوکارین به‌سرعت خودش را به محل صدا می‌رساند و در آنجا با جسد غرق به خون کوریسو ماکسیه روبرو می‌شود.اوکارین ساختمان کنفرانس را ترک می‌کند و درحالی‌که از این موضوع به شدت شکه شده، پیامکی با موضوع کوریسو ماکسیه با چاقو کشته شد را برای دستیارش می‌فرستد؛ اما درست در لحظه ارسال پیام، اوضاع به هم می‌ریزد و اتفاق عجیبی رخ می‌دهد و به یک‌باره همه خیابان خالی از مردم می‌شود!!
    اوکارین در مورد این اتفاق عجیب از مایوری سؤال می‌کند، اما او ابراز بی‌اطلاعی کرده و همه‌چیز را خیلی عادی تلقی می‌کند! درون آزمایشگاه هم اوضاع به همین منوال است؛ همکارش ایتارو هاشیدا (Itaru Hashida) ملقب به دارو (Daru) هم از صحبت های اوکارین اظهار بی‌اطلاعی کرده و حتی اعلام می‌دارد که کنفرانس دکتر ناکاباچی اصلاً برگزار نشده است و او هرگز پیغامی از اوکارین مبنی بر کشته شدن ماکسیه دریافت نکرده است. با اصرار اوکارین و جستجوی پیام های دریافتی گوشی دارو، پرده از راز عجیبی برداشته می‌شود. تاریخ ارسال پیام قتل ماکسیه متعلق به هفت روز پیش‌ازاین بوده است، یعنی اوکارین به یک‌باره هفت روز در زمان به جلو سفرکرده یا به عبارتی پیغام او به گذشته ارسال شده بود!
    همین موضوع باعث می‌شود تا اوکارین تحقیق روی ماکروویو اختراعی خود (نوعی ماشین زمان که از ترکیب ماکروویو و گوشی تلفن همراه ساخته‌شده!) به‌صورت جدی پیگیری نماید و در طول انجام آزمایش‌ها به یک نتیجه مهم دست یابد: آن‌ها می‌توانند برخی اشیاء (مانند موز) را کمی به گذشته ارسال کنند. هنوز شوک حاصل از اتفاق های آن روز و کشف مهم اوکارین نگذشته است که اتفاق عجیب دیگری رخ می‌دهد، اوکارین ماکسیه را زنده می‌بیند!
    سلسله این حوادث باعث جذب ماکسیه به آزمایشگاه اوکارین و کار روی ماشین زمان می‌شود تا بلکه بتوانند راز اتفاق های اخیر را کشف نمایند و صحت صحبت های اوکارین را آشکار کنند (به علت رفتارهای نامتعارف اوکارین، هیچ کس ادعای او را باور نمی‌کرد). آن‌ها برای این منظور به سراغ سرور سازمانی سری به نام سرن *(CERN) می روند و سعی می‌کنند تا به اطلاعات محرمانه آن نفوذ کنند. سرن سازمانی است که به طور محرمانه روی پروژه ساخت ماشین زمان کار می‌کند.
    در حین عملیات هک، آن‌ها به اسناد محرمانه‌ای دست می‌یابند که در آن از آزمایش های مخفیانه سرن برای انتقال انسان در زمان صحبت شده و این که همه این عملیات با شکست مواجه شده است؛ اما در میان این اطلاعات، فایلی کد گذاری شده خاصی وجود دارد که برای رمزگشایی آن نیاز به استفاده از یک رایانه آی بی ام 5100* است. تلاش برای یافتن ای بی ام آغاز می‌شود و سرانجام پس از ماجراهای مختلف، اوکارین موفق به یافتن آن می‌شود. با به‌دست آوردن آی بی ام، کار رمزگشایی آغاز می‌شود، اما پیش از تکمیل کار سلسله اتفاقات مختلفی برای گروه رخ می‌دهد. از جمله این که تعداد اعضای آزمایشگاه از سه نفر به هشت نفر ارتقاء می‌یابد که هر یک از این افراد نقش مهمی در روند داستان دارند. (به علت طولانی بودن همه ماجرا از بیان آن‌ها صرف‌نظر می‌کنم) دراین‌بین دو نفر از اعضا از همه مهم تر هستند:
    موئکا کایریو (Moeka Kiryū)، دختری گوشه‌گیر که به شدت به دنبال یافتن آی بی ام 5100 است. سوزوها آمنه (Suzuha Amane) دختری که به‌عنوان کارگر نیمه‌وقت برای صاحب‌خانه اوکارین کار می‌کند و خودش را جنگجو (مبارز آزادیخواه) معرفی می‌کند. گروه در طول مدت‌زمان کار روی پروژه ماشین زمان، سرانجام موفق می‌شود از طریق دستگاه اختراعی اوکارین، پیام‌هایی را به گذشته ارسال نماید. آن‌ها نام این تکنولوژی جدید خود را D-Mail می‌گذارند و به‌عنوان آزمایش سه دی میل (هر یک از آن‌ها مربوط به یکی از شخصیت های داستان می‌شود) به گذشته ارسال می‌کنند.
    اوکارین متوجه می‌شود که با هر بار ارسال دی میل، جهان تغییر کرده ولی هیچ کس جز او از این تغییرات آگاه نیست و تنها اوست که همه خاطرات پیش از تغییر را به یاد دارد. (سایرین بخشی از آن را به‌صورت یک خواب نزدیک به واقعیت به یاد دارند!)
    او این موضوع را با جان تایتور در میان می‌گذارد و او در جواب علت این موضوع را خاص بودن اوکارین بر می‌شمرد و به دلیل داشتن این قابلیت ویژه، او را «منجی بشریت" خطاب می‌کند (توجه به این نکته بسیار قابل‌تأمل است!)در ادامه کار ماکسیه پیشنهادی مبنی بر ساخت دستگاه جهش در زمان ارائه می‌دهد و گروه تصمیم می‌گیرند تا آن را محقق کنند. سرانجام دستگاه ماکسیه ساخته می‌شود، اما کم‌کم اثرات ارسال دی میل‌ها نمایان می‌شوند و وقایع تلخی دامن‌گیر اوکارین و گروهش می‌شود. یکی از تلخ‌ترین این حوادث، ماجرای مرگ مایوری است. در یک روز خاص و در یک ساعت مشخص، ناگهان آدمکش های سرن با هدایت موئکا کایریو به آزمایشگاه اوکارین حمله‌ور شده و پس از گروگان گرفتن دارو، اوکارین و ماکسیه، مایوری را به قتل می‌رسانند.
    ناگهان سوزوها آمنه دخالت کرده و با حمله به مهاجمان، فرصتی را برای اوکارین ایجاد می‌کند تا از طریق دستگاه جهش در زمان خود را به زمان قبل از حادثه رسانده و مایوری را نجات دهد. پس از بازگشت زمان، هیچ یک از افراد وقایعی را که قرار است پنج ساعت بعد رخ دهد به خاطر ندارند. اوکارین سعی می‌کند مایوری را نجات دهد، اما هر بار که تلاش می‌کند در این کار ناکام می‌ماند.
    مایوری به دلایل مختلف کشته می‌شود و هیچ کس نمی‌تواند مانع بروز آن شود. (چیزی شبیه به داستان فیلم مقصد نهایی (Final Destination) و بازی سایه سرنوشت (Shadow of Destiny) که در هر دوی آن‌ها افراد سعی می‌کنند تا از سرنوشت مرگ فرار کنند، اما هر بار در این کار ناکام می مانند و به اشکال مختلف در زمان های مختلف باز هم کشته می‌شوند)
    اوکارین متوجه می‌شود که دی میل های ارسالی او باعث بروز چنین شرایطی شده و خط دنیا به این سمت تغییر کرده است. به همین دلیل تصمیم به لغو دی میل‌ها می‌گیرد، اما لغو تمام آن‌ها تنها یک ساعت مرگ مایوری را به تأخیر می‌اندازد! او متوجه می‌شود که برای پایان یافتن این وضع باید اولین دی میلی را که به طور اتفاقی فرستاده بود را نیز لغو نماید، اما در این صورت ماکسیه کشته خواهد شد! و این موضوعی بود که اوکارین به‌هیچ‌وجه راضی به انجام آن نبود، لذا سعی داشت تا از طریقی دیگر به اوضاع رسیدگی نماید. (در همان زمان که اوکارین خبر کشته شدن ماکسیه را به دارو پیامک می کرده، او مشغول کار روی مایکروویو بوده و به همین دلیل اولین دی میل به طور ناخواسته شکل گرفته است.) در حین تلاش های مکرر و بی‌سرانجام اوکارین برای نجات مایوری، سوزوها به کمک آن‌ها آمده و پرده از ماهیت واقعی خود بر می‌دارد: او کسی است که خود را جان تایتور معرفی کرده و مسافر زمان است!
    او در مورد وقایع رخ داده و حوادث آینده این‌گونه شرح می‌دهد که:- یه خط دنیا مثل گیس بافته‌شده و یا این طنابه. این طناب مثل یه خط تکی می مونه اما در اصل نخ های زیادی رو شامل می شه. نخ‌ها خطوط دنیا هستن. هیچکدومشون به دیگری نمی خورن اما همشون مسیرشون یکیه. یعنی اینکه همشون به سمت دنیایی حرکت می کنن که مایوری در اون می میره، اما اگه خط دنیا به طور اساسی تغییر کنه و از خط آلفا به بتا بره و از سد یک درصد بگذره سرانجام دیگه ای پیش میاد.
    خطوط دنیای آلفا و بتا کاملاً نتایجشون فرق داره به طور طبیعی حرکت بین اون ها غیر ممکنه، حتی اگه با D-mail گذشته رو تغییر بدی و از جهش در زمان استفاده کنی نمی تونی کاری کنی، اما بعضی وقت‌ها اتفاق های بزرگ و انتخاب کردن باعث می شه خط دنیا به چندین خط تقسیم بشه. در عصر معاصر، جنگ خلیج باعث اینکار شد. (به این نکته خوب توجه کنید) در سال دو هزار با عملکرد نامناسب در رایانه‌ها و در سال دو هزار و ده با ساخت اولین ماشین زمان این اتفاق رخ داد. وقتی تقسیم اتفاق بیفته حرکت از خط آلفا به بتا ممکن می شه. همچنین او اعلام می‌کند که برای تغییر آینده قصد سفر به گذشته را دارد:- میخوام برم به گذشته تا آینده رو عوض کنم. به سال هزار و نهصد و هفتاد و پنج (سالی که جان تایتور واقعی هم به آن اشاره داشت) به علت اینکه در سال دو هزار و ده در آکیهابارا ماشین زمان ساخته شد.سوزوها به اوکارین توضیح می‌دهد که در آینده‌ای که وی از آن آمده، ماکسیه به سرن پیوسته و باعث ساخت ماشین زمان شده است. او همچنین فاش می‌کند که در آن سال اوکارین به تروریستی مخالف حکومت تبدیل‌شده که هدایت گروه‌های مقاومت را عهده دارد است. سوزوها به اوکارین پیشنهاد می‌کند تا با تعمیر ماشین زمان به گذشته سفرکرده و از مرگ ماکسیه جلوگیری نماید.
    آن‌ها پس از تعمیر ماشین زمان توسط دارو (در اینجا مشخص می‌شود که دارو پدر ماکسیه بوده و او در آینده این ماشین زمان را می‌سازد!) به گذشته سفر می‌کنند، به زمانی که اوکارین آماده شرکت در کنفرانس بود.از اینجای داستان به بعد است که کلیدواژه‌های ابتدای سریال معنی پیدا می‌کنند. سفینه روی پشت‌بام ساختمان فرود می‌آید (صدایی که در ابتدای سریال باعث شد تا اوکارین به پشت‌بام برود به همین علت بود)، اوکارین وارد ساختمان می‌شود و خودش را به همراه مایوری در حال خرید اوپا می‌بیند. در این هنگام ناگهان با ماکسیه روبرو می‌شود، اوکارین در ابتدا تصمیم می‌گیرد همه‌چیز را به او توضیح دهد، اما از این کار منصرف می‌شود (علت این که ماکسیه پس از اولین دیدار، از اوکارین در مورد صحبت نیمه‌کاره وی توضیح خواست هم همین بود. در واقع او اوکارین آینده را دیده بود.)
    سپس صدای دادوفریاد شنیده می‌شود و اوکارین (مسافر آینده) خودش را به محل حادثه می‌رساند و در آنجا با حقیقت عجیبی روبرو می‌شود. دکتر ناکاباچی به دیدن ماکسیه می‌آید و با او مشغول بحث می‌شود. ماکسیه او را پدر خطاب می‌کند و در مورد طرح جدیدش برای ساخت ماشین زمان به وی خبر می‌دهد. دکتر ناکاباچی طرح را از او گرفته و تهدید می‌کند تا آن را بانام خودش منتشر خواهد کرد. آن‌ها باهم درگیر می‌شوند و دکتر با چاقو دخترش را تهدید می‌کند؛ اما در این لحظه اوکارین دخالت کرده و برای نجات ماکسیه اقدام می‌کند، اما در اثر اشتباهی، خود او باعث مرگ ماکسیه می‌شود.
    پدر ماکسه هم اسناد مربوط به ماشین زمان را برداشته و آن را به روسیه می‌برد و کار ساخت ماشین زمان را آغاز می‌کند. (اوپای فلزی مایوری را ماکسیه یافته بود و آن را درون پاکت مدارک قرار داده بود. وجود این وسیله فلزی باعث می‌شود تا در آتش‌سوزی هواپیما، سنسورهای حساس به آتش فعال‌شده و مدارک سالم بمانند)پس از ناموفق بودن عملیات، آن‌ها با ماشین زمان بازگشته و ماکسیه توضیح می‌دهد که برای جلوگیری از این موضوع باید چاره‌ای دیگر پیدا کرد. او از اوکارین می‌خواهد تا پیام تصویری نامفهومی را که در گذشته دریافت کرده بود یک‌بار دیگر تماشا کند. این بار پیام کاملاً مفهوم شده و در آن خود اوکارین (اوکارینی که در آینده- 33 سال بعد زندگی می‌کند) شروع به صحبت می‌کند. او به اوکارین زمان حال توصیه می‌کند که به‌جای تغییر در گذشته، آن را گول بزند!!
    اوکارین دوباره به گذشته بازمی‌گردد و این بار برخی از رخدادها را تغییر می‌دهد. او پیش از اوکارین در گذشته، اقدام به خرید اوپا می‌کند و اوپای فلزی را زودتر به‌دست می‌آورد. در نتیجه اوکارین قدیمی اوپای دیگری که پلاستیکی است را به‌دست می‌آورد. سپس تصمیم می‌گیرد تا با شبیه‌سازی صحنه قتل، از قتل واقعی ماکسیه جلوگیری کند. دراین‌بین اتفاق های پیش‌بینی‌نشده ای رخ می‌دهد، اما سرانجام اوکارین موفق می‌شود و ماکسیه را نجات می‌دهد!!
    نبود اوپای فلزی درون مدارک ساخت ماشین زمان هم باعث می‌شود تا در آتش‌سوزی هواپیمای پدر ماکسیه، همه اسناد نابود شوند و بدین ترتیب ساخت ماشین زمان هم متوقف شود. در واقع داستان از همان ابتدا به‌صورت یک دایره روایت شده بود و شما در همان ابتدا شاهد پایان داستان هم بوده‌اید! (اگر شما حرکت خود را روی یک دایره آغاز کنید، ابتدای مسیر حرکت شما می‌تواند انتهای آن هم باشد.)داستان این سریال موضوع جدیدی نیست، اما در شکل جدیدی ارائه شده است و مانند تمامی داستان های سفر مشکلات و نقاط ضعفی دارد. در واقع می‌توان بیان این‌گونه داستان‌ها را بر پایه اصل «چی می‌شد اگه...» (What If؟) قرارداد. این که چه می‌شد اگر فلان اتفاق رخ می‌داد یا چیزی مانع رخ دادن آن می‌شد.
    نظیر این داستان را می‌توان در فیلم‌ها و یا بازی های رایانه‌ای چون: Terminator (فردی که از آینده به گذشته سفر می‌کند تا منجی را نجات دهد!)، Flash Forward (در اثر حادثه‌ای همه مردم در زمان سفرکرده و آینده احتمالی خود را می‌بینند)، Final Destination (که در آن افرادی که در لیست مرگ قرار دارند نمی‌توانند از دست مرگ گریخته و درهرصورت کشته می‌شوند)، Shadow of Destiny (که در آن شخصیت اصلی علی‌رغم تلاش برای جلوگیری از مرگ خود، باز هم به اشکال گوناگون کشته می‌شود و سرنوشت او قابل‌تغییر نیست)،. chrono cross (که شخصیت اصلی با سفر به لایه‌ای دیگر از زمان، ماهیتی جدید یافته و به یک موجود شرور تبدیل می‌شود)، Alan wake (در این بازی هم شخصیت اصلی در دنیای موازی شخصیتی منفی دارد)، Bioshock infinite (باز هم شخصیت اصلی در دنیای موازی، شخصیتی بد و منفور دارد) و...طبق داستان مانگا، شخصیت اوکارین هم در خط زمانی گاما، به سرن می‌پیوندد و پس از آن به Hououin Kyouma دیکتاتور تبدیل می‌شود! (استفاده از اسامی عجیب و غریب و یا تماس تلفنی و گزارش تعقیب سازمان، همه و همه ریشه در حافظه اوکارین در دوران مختلف و هویت های گوناگون وی دارند)جدای تمام نکات موجود در این داستان، یک نکته از همه قابل‌توجه تر است و آن خاص بودن خود شخصیت اوکارین است. در اثر تغییرات زمان، همه خاطرات افراد از بین می روند، اما اوست که همچنان خاطرات خود را حفظ می‌کند. اوست که می‌تواند در زمان سفر کند و بر زمان حاکم است و اوست که در آینده ناجی جهان خواهد بود!! و این دقیقاً همان چیزی است که باید به آن توجه ویژه داشت. از دیگر نکات مهم موجود در این سریال، ارائه روایتی جدید از مرگ و خواب است. طبق اظهارات موجود، دنیا همانند دو آینه روبروی هم است که در آن تصاویر شخص تا بی‌نهایت ادامه خواهد داشت. در این حالت هر یک از این تصاویر- نسبت به صاحب اصلی تصویر- هم انعکاس محسوب می‌شوند و هم اصل؛ یعنی هر یک از آن‌ها می‌توانند زندگی مستقلی در دنیای موازی خود داشته باشند. این افراد شبیه به هم هستند ولی هیچ‌گاه از وجود یکدیگر آگاه نمی‌شوند، مگر این که در اثر اتفاقی خطوط زمانی آن‌ها با یکدیگر ارتباط پیدا کند و از حالت موازی به حالت متقاطع تبدیل شود. در این حالت شخص به زمانی غیر از زمان خود سفرکرده و در آنجا می‌تواند با همتای خود دیدن کند! البته این موضوع از نظر عملی غیرممکن است، زیرا در این صورت پارادوکسی وحشتناک به وجود خواهد آمد. لذا برای رفع این مشکل، در این داستان فقط ذهن افراد به زمان های مختلف سفر می‌کند و آن‌ها این سفر زمانی را به یاد نخواهند آورد، بلکه آن را به‌صورت خوابی صادق می‌دانند و به آن اشاره دارند. این نوع دیدگاه به جهان و تکثر دنیاهای موازی یکی از چالش‌برانگیزترین نظریه‌های موجود در جهان است؛ زیرا در این صورت رویدادهایی مثل وحدانیت خدا، آفرینش (خلقت اولیه)، پیامبری (از ابتدا تا خاتم؛ زیرا در این صورت خاتمی وجود نخواهد داشت. شاید در دنیای موازی پیامبران دیگری هنوز وجود داشته باشند!) و حتی قیامت حالتی نسبی یافته و مطلق بودن آن‌ها از میان می رود و این به معنی رد ارزش های دینی و ایجاد شبهه در آن است.نکته بعد در مورد فلسفه ارائه‌شده برای مرگ است. در این داستان از مرگ تنها به‌عنوان عاملی در خدمت سرنوشت یاد می‌شود و به طبع انسان موجودی گرفتار در سرنوشت است. سرنوشت هم تابع سلسله وقایع مختلف (حتی اتفاقی و بی‌برنامه) در زمان معرفی می‌شود که بشر هیچ دخالتی در آن نداشته و محکوم به آن است. در این دیدگاه مرگ هم موجودی است که فقط به دنبال شکار بشر است و او را در هر جای که بتواند به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن صید می‌کند؛ اما در مواردی هم می‌توان مرگ را گول زد و او را سر کار گذاشت! کاری که اوکارین هم نظیر آن را انجام می‌دهد و با شبیه‌سازی مرگ، او را گول می زند! ارائه چنین دیدگاهی از مرگ که تضاد عمیقی با فلسفه آن در ادیان آسمانی دارد، چهره‌ای بی‌رحم از خداوند را در نظرها مجسم می‌کند که فقط و فقط به دنبال نابودی بشر و انتقام‌کشی از اوست. در این دیدگاه هیچ اثری از لطف خدا نمی‌توان دید و این سرنوشت است که تعیین تکلیف می‌کند! درحالی‌که که در آموزه‌های دینی می‌توان سرنوشت را با انجام اعمالی (به جهت مثبت یا منفی) تغییر داد. در باب مقوله مرگ در دین اسلام این‌گونه اظهار شده است که:مرگ آدمی به دو سبب اصلی اتفاق می‌افتد، مرگ‌هایی که به سبب پایان یافتن توانایی و ظرفیت جسمی بدن فرامی‌رسد و از آن به مرگ طبیعی یاد می‌شود و مرگ‌هایی که به سبب اتفاقات و رفتارهای آدمی رخ می‌دهد و از آن به مرگ زودرس و ناگهانی تعبیر می‌شود.در فرهنگ قرآنی، دو دسته مرگ مورد شناسایی قرار گرفته است که از آن به «اجل مسمی» و «اجل معلق» یاد می‌شود. اجل مسمی شاید تا اندازه‌ای شباهت به همان مرگ طبیعی داشته باشد هرچند که تفاوت‌هایی نیز میان آن دو می‌توان قائل شد. اجل معلق نیز شباهت‌هایی با مرگ ناگهانی دارد. البته بهتر است که از اجل معلق به مرگ زودهنگام یاد شود.مرگ زودهنگام یا مرگ ناگهانی و یا همان اجل معلق، چنان که گفته شد به طور مستقیم ارتباط تنگاتنگی با رفتارهای ما دارد. ازاین‌رو ارتباط گناهان با مرگ زودهنگام و ناگهانی و نیز اجل معلق در آیات و روایات ثابت شده است. بر این اساس سخن گفتن از مرگ گناهی و گناهان مرگ‌آفرین، در روایات امری طبیعی جلوه داده شده است. به این معنا که گناهان، کارکردهای متفاوت و متعددی در زندگی بشر در دنیا و آخرت دارند؛ از جمله کارکردها و آثار آن در زندگی دنیوی می‌توان به ایجاد مرگ های ناگهانی و زودهنگام و همچنین کاهش نعمت‌ها و روزی‌ها، افزایش نقمت ها و گرفتاری‌ها و مانند آن اشاره کرد.البته ناگفته نماند که گناهان مرگ‌آفرین می‌تواند گناهی را شامل شود که به سبب آن گناه، حدود و کیفر مرگ و قتل جاری شود؛ ولی در این جا موارد و منظور از گناهان مرگ‌آفرین، این موارد را شامل نمی‌شود؛ بنابراین به گناهانی توجه داده شده است که به طور غیرمستقیم مرگ به ظاهر طبیعی نه قتل را موجب می‌شود.
    پیوستگی جهان اسبابنظام احسن الهی، نظامی ساده و پیچیده است، به گونه‌ای که همه‌چیز آن به هم پیوسته‌اند. این گونه است که حتی حرکت برگ درختی در درون‌چاهی تاریک می‌تواند تأثیرات شگرفی بر هستی به‌جا گذارد. اگر بخواهیم این معنا را تبیین کنیم مثالی می‌زنیم. چوبی چندمتری با قطری کم در درون دیواره سدی بتونی و استوار تصور کنید که به هر علت عمدی و یا سهوی در آن جا مانده است. این چوب در یک فرآیندی می‌پوسد و اجازه می‌دهد تا آب در درون دیواره بتونی نفوذ کند و در بلندمدت آب راهی به پشت سد باز کند و در نهایت با خوردگی دیواره بر قطر سوراخ و شکاف بیفزاید و موجبات فرار آب را فراهم آورده یا در نهایت سد را از هم بپاشاند.به نظر می‌رسد که این فروپاشی سد، امری طبیعی و مرگ عادی بوده است، ولی هنگامی که مهندس سازه به سد می‌نگرد و آن را تحلیل می‌کند، به مرگ زودهنگام سد اشاره می‌کند و آن را امری طبیعی درعین‌حال غیرطبیعی برمی‌شمارد؛ زیرا این سد درصورتی‌که که آن چوب چندم‌تری نبود، عمری به‌مراتب بیشتر از این داشت، ولی این چوب موجب شد تا عمر سد بسیار کوتاه‌تر از آن گردد که در محاسبات طبیعی به‌دست آمده بود.از نظر اسلام، نقش و کارکرد گناهان در زندگی بشر نیز این گونه است. به این معنا که اگر گناه خاصی چون قطع رحم نبود، شخص می‌بایست هفتاد و هشتاد سالی عمر می‌کرد، ولی به سبب گناه قطع رحم، شخص در مدت‌زمانی عمر خویش، چوب فاسد کننده عمر گذاشته که در یک فرآیند، زمان عمر وی را کاهش داده است.امیر مؤمنان علی(ع) در دعای کمیل می‌فرماید: «اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم، اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم، اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم، اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء، اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء.» «خدایا ببخش آن گناهانی را که پرده عصمتم را می درد؛ خدایا ببخش آن گناهانی را که بر من کیفر عذاب نازل می‌کند؛ خدایا ببخش آن گناهانی را که در نعمتت را به روی من می‌بندد؛ خدایا ببخش آن گناهانی را که مانع قبولی دعاهایم می‌شود؛ خدایا ببخش آن گناهانی را که بر من بلا می‌فرستد.»امیر مؤمنان علی(ع) در این فرازها به خوبی آشکار می‌کند که چگونه گناهان که امری به نظر بیرون از دایره تکوین است در امور تکوینی و جهان خارج، تأثیر می‌گذارد و معادلات و محاسبات را دگرگون می‌کند.در آیات و روایات بسیار دیگری نیز این معنا تبیین و تشریح شده است که چگونه پرداخت زکات و در پیش گرفتن تقوای الهی از سوی جامعه‌ای، می‌تواند موجب افزایش رزق و روزی شود و یا درهای آسمان را به روی بندگان بگشاید، چنان که ترک تقوا و ارتکاب گناه از سوی عده‌ای از مردم، موجب می‌شود تا آنان گرفتار بلاهای به ظاهر طبیعی چون سیل و زلزله شوند. ازاین‌رو در علت وقوع امور طبیعی چون زلزله و سیل و توفان، تنها نمی‌بایست به علل طبیعی آن توجه داشت، بلکه به رفتارهای آدمی نیز توجه کرد که موجب می‌شود زمین بر خود بلرزد و خشم خویش را به شکل زمین‌لرزه‌ای یا توفانی آشکار کند. در حقیقت فسادی که در آب و هوا و دریا و خشکی پدید می‌آید، یکی از عوامل بسیار مؤثر و مهم آن دستاوردهای زشت و پلید بشری است. (ظهرالفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس)به‌هرحال در تفکر اسلامی و روایات معتبر و آیات وحیانی، اثبات شده است که جهان تکوین چنان به هم پیوسته است که رفتارهای آدمی می‌تواند در جهان خارج و طبیعت تأثیر شگرفی به‌جا گذارد به‌طوری که زمین‌لرزه‌ها و توفان‌ها از جمله کوچک‌ترین آثار آن باشد.
    اجل حتمی و اجل معلقاجل به معنای هنگام، زمان، وقت معین و محدود، (لغت‌نامه دهخدا) نهایت زمان عمر، هنگام مرگ، (فرهنگ لاروس.) مدت تعیین‌شده برای امور مثل نهایت مدت برای ادای قرض (همان و نیز فرهنگ فارسی معین.) و پایان عمر انسان‌ها، امت‌ها و موجودات است. (مفردات راغب؛ العین؛ مجمع‌البیان، ج 3 و 4). واژه «اجل» هم در امور تکوینی و هم در امور اعتباری، کاربرد دارد و در این جا مراد از اجل همان، اجلی است که در امور تکوینی جاری می‌شود.اجل در فرهنگ قرآنی به دو بخش اصلی اجل مسمی (حتمی) و اجل معلق تقسیم شده است. اجل مسمی به این معناست که برای هر چیزی زمان مشخصی است که با سرآمد آن عمر آن چیز پایان می‌یابد. به‌عبارت‌دیگر هر چیزی در طبیعت تاریخ مصرف دارد.اجل مسمی که از آن به اجل حتمی نیز یاد می‌شود تنها مختص انسان نیست بلکه همه آفریده‌های الهی را در برمی‌گیرد. ازاین‌رو خداوند در آیاتی چون 38 و 39 سوره رعد و 103 و 104 سوره هود و 29 سوره لقمان و 13 سوره فاطر و 5 سوره زمر از اجل مسمای حرکت خورشید و ماه و برپایی قیامت و رستاخیز سخن می‌گوید و در آیه 2 سوره رعد، کرات آسمانی را دارای اجل تغییرناپذیر می‌داند. آیه 34 سوره اعراف و نیز 49 سوره یونس و آیاتی دیگر، از اجل مسمی و تغییرناپذیر امت‌ها و جوامع بشری سخن به میان آورده است.به نظر می‌رسد که اجل مسمی همان اجل مکتوب باشد که در آیات 38 و 39 سوره رعد و آیه 11 سوره فاطر از آن سخن گفته شده است. در روایات، «اجل مسمی» به اجل غیرقابل تغییر، تفسیر شده است. (نورالثقلین، ذیل آیه 34 سوره اعراف).اما انسان‌ها افزون بر اجل مسمی و تغییرناپذیر دارای یک اجل معلق نیز هستند که تغییرپذیر است. (انعام آیه 2) هم چنین از کلمه «یوخرکم الی اجل مسمی» در آیه 9 و 10 سوره ابراهیم استفاده می‌شود که در مقابل «اجل مسمی» اجل دیگری نیز هست که قابل‌تغییر است که از این اجل دوم به اجل معلق یاد می‌شود.از آن جایی که این اجل معلق ارتباط تنگاتنگی با رفتار و کردار آدمی می‌یابد، از آن به‌عنوان اجل زودهنگام نیز یاد می‌شود، زیرا شخصی که گرفتار اجل معلق می‌شود، می‌بایست به طور طبیعی و بر اساس اجل مسمای الهی، عمر بیش تری می‌داشت، ولی به سبب رفتارهایی، آن زمان از میان می رود عمرش کوتاه شده و گرفتار مرگ معلق می‌شود.خداوند در آیات 3 و 4 سوره نوح، عبادت گریزی و بی‌تقوایی و اطاعت نکردن از پیامبر الهی را موجب مرگ، پیش از رسیدن اجل مسمی معرفی می‌کند. به این معنا که امور سه‌گانه ترک عبادت، بی‌تقوایی و عدم اطاعت از پیامبران می‌تواند مرگ طبیعی آدمی را پیش اندازد و عمر او را کوتاه کند.آیه 10 سوره ابراهیم نیز اعراض از دعوت الهی را موجب کاهش عمر و نرسیدن جوامع و امت‌ها به اجل مسمای خود می‌داند؛ زیرا جوامع، با اعراض، از دعوت الهی، رفتاری را در پیش می‌گیرند که زمینه را برای انزال عذاب های الهی فراهم می‌آورد و بلایای به ظاهر طبیعی چون توفان و زمین‌لرزه و سیل و قحطی و مانند آن موجب می‌شود تا جامعه در وضعیتی قرار گیرد که استقرار و امنیت و آسایش نداشته باشد و از درون بپاشد و به‌جای همگرایی و اتفاق و عدالت، واگرایی و تفرقه و ظلم جانشین آن شود و مردم به جان هم بیفتند و دولت و نظام سیاسی و اجتماعی از میان برود به گونه‌ای که دیگر جامعه‌ای برقرار نماند.
    تأخیر اجل معلق و تغییر آناز آن جایی که در بینش و نگرش قرآنی، اجل به‌دست خداوند است و خداوند، به‌عنوان منشأ اجل‌ها معرفی‌شده و اوست که اجل و مدت‌زمان مرگ و هستی انسان‌ها و هر موجود دیگری را معین و مشخص می‌کند (آل عمران آیه 145 و انعام آیات 2 و 128 و نیز ابراهیم آیه 10 و اسراء آیه 99 و آیات دیگر) بنابراین می‌توان گفت که تغییر اجل‌ها نیز به‌دست اوست (رعد آیات 38 و 39) و خداوند است که می‌تواند اجل‌ها را تغییر دهد و اجلی را محو و اجلی دیگر را ثبت کند.بر این اساس اگر برای کسی عمر طولانی یا کوتاهی نوشته شده باشد، خداوند می‌تواند همان اجل مکتوب و مسما را تغییر دهد، زیرا ام‌الکتاب در اختیار و بخشی از فرمان اوست که می‌تواند تغییر داده و محو و اثبات نماید. (نوح آیه 47 و فاطر آیه 11 و رعد آیات 38 و 39)خداوند در آیات 10 سوره ابراهیم و 4 سوره نوح، خود را منشأ اصلی تغییر اجل‌ها از جمله اجل معلق معرفی می‌کند. به این معنا که خداوند اجل معلق را نیز تأخیر می‌افکند.البته در آیات دیگر تبیین و تشریح شده که این تغییر در اجل معلق و تأخیر در آن نیازمند زمینه‌ها و بسترهایی است که شخص خود با اعمال و رفتارش بدان شکل می‌بخشد.اگر بخواهیم علل و عواملی که زمینه‌ساز تأخیر در اجل معلق است دسته‌بندی کنیم می‌توانیم آن را در چهار چیز اصلی سامان دهیم که عبارت‌اند از: 1- اجابت دعوت الهی و پذیرش اسلام و ایمان 2- اطاعت از پیامبران 3- عبادت الهی 4- تقواخداوند در آیه 10 سوره ابراهیم، اجابت دعوت الهی و پذیرش اسلام و ایمان را عامل اصلی برای طولانی شدن عمر آدمی تا اجل مسمی و معین الهی می‌داند و مردم را تشویق می‌کند که با پذیرش اسلام، مرگ های خود تا زمان اجل مسمی به تأخیر افکنند.آیات یک تا سوم سوره نوح به عامل دوم اشاره می‌کند که همان پذیرش اطاعت از پیامبران در راستای اطاعت از خداوند است. اطاعت از پیامبران از جمله پیامبر گرامی (ص)، عامل مهمی در تأخیر اجل تا زمان مسمای آن است.همین آیات به دو عامل عبادت و تقوای الهی به‌عنوان عوامل تأخیر ساز اشاره می‌کند تا مردم را برای انجام کارهای خیر و نیک، دعوت و ترغیب نماید.اصولاً انسان زندگی را باید برای کارهای نیک و فراهم آوری شرایط رشد و کمال بخواهد و اگر مرگی را می‌خواهد برای رهایی از شر و بلاهایی باشد که دین و کمال را از وی سلب می‌کند. البته درخواست مرگ در هر شرایطی نادرست است مگر آن که این درخواست مرگ همان شهادت در راه خدا باشد.در دعای ماثوری که در مفاتیح‌الجنان از امام سجاد (ع) برای روز سه شنبه نقل‌شده، آمده است: «اللهم اجعل الحیاه زیاده لی فی کل خیر و اجعل الموت راحه لی من کل شر» «خداوندا زندگی ام را برای انجام کارهای خیر بی افزا و مرگم را آسایش و راحتی از هر شر و بدی قرار ده.» به این معنا که آدمی اگر زندگی طولانی می‌خواهد، برای انجام کارهای خیر باشد و مرگش برای این باشد که از شر و بدی رهایی یابد. البته این حدیث همانند دیگر احادیث پیامبر (ص) در کتب اهل سنت نیز آمده است که بیانگر این معناست که این مطلب را شیعه و سنی به آن اذعان دارند و همه از منبع واحد و یگانه الهی سرچشمه گرفته است.به‌هرحال بسیاری از مردم به سبب ترک اطاعت و تقوای الهی، گرفتار مرگ زودرس می‌شوند و گناهان، عمرشان را کوتاه می‌کند؛ چنان که خداوند به‌صراحت می‌فرماید که بسیاری از سختی‌ها و مشکلات زندگی به سبب ترک ذکر الله است: «و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا» «و هر کس از یاد من روی گرداند، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت.»
    امام صادق (ع) درباره تأثیر گناهان و بی‌تقوایی در مرگ های زودرس می‌فرماید: «نعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء و تقرب الاجال و تخلی الدیار و هی قطعیه الرحم و العقوق و ترک البر» «به خدا پناه می‌برم از گناهانی که نابودی را شتاب می‌دهند و مرگ‌ها را نزدیک می سازند و خانه‌ها را ویران می‌کنند و آنها قطع رحم و آزردن و نافرمانی پدر و مادر و ترک احسان و نیکی است.»آن حضرت (ع) هم چنین دراین‌باره می‌فرماید: «من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالاجال و من یعیش بالاحسان اکثر ممن یعیش بالاعمار»«تعداد کسانی که به‌واسطه گناهان خود می‌میرند از کسانی که به‌واسطه به سر آمدن عمر (اجل حتمی) می‌میرند بیشتر است و تعداد کسانی که به سبب احسان و نیکوکاری زندگی درازمی کنند، افزون تر است.» (بحارالانوار، ج 5، ص 041)از این دسته از روایات می‌توان نتیجه گرفت که مردم به سبب گناهان و ترک عبادت و تقوای الهی، دچار مرگ زودرس می‌شوند و پیش از آن که مرگ محتوم و قطعی آنان برسد، خودشان با دست های خود، گور خود را می‌کنند و از نعمت زندگی محروم می‌شوند.این که گناهان و یا رفتار آدمی در جهان تکوین اثر می‌گذارد از آن روست که نظام هستی بر اساس اسباب و علل آفریده شده است و هر کاری در جهان در امر دیگر جهان تأثیر می‌گذارد، چنان که افزایش مصرف سوخت های فسیلی از سوی انسان موجب افزایش گازهای گلخانه‌ای و آسیب دیدن لایه اُزون در جو و افزایش گرما و مرگ‌ومیر گیاهان و جانوران بسیاری می‌شود. امام صادق (ع) درباره نظام سبب و مسببی جهان آفرینش می‌فرماید: «ابی الله ان یجری الامور الا باسباب، فجعل لکل شیء سببا» «خداوند ابا و پرهیز دارد از جریان امور، مگر از طریق اسباب آن‌ها، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است»(میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج 5، ح 6618)باشد با پرهیز از گناهان و ترک آن و هم چنین پیروی از آموزه‌های قرآنی و اسلامی، در مسیری گام برداریم که نعمت های الهی به‌سوی ما سرازیر شده و بلایای به ظاهر طبیعی و عادی از سر ما دور گردد و جامعه و کشور اسلامی از برکات الهی بهره‌مند شود. (وبگاه صدای شیعه- فرشته محیطی)
    در انتها باید به این حقیقت مهم توجه داشت که در اکثر تولیدات غربی و شرقی، سعی می‌شود که با آمیختن بخشی از واقعیت و دروغ با یکدیگر و ارائه آن به‌عنوان نظریات علمی و کارشناسانه (طبق فرمایش قرآن کریم) تا حد ممکن یاد خداوند را در نظر مخاطبان خود کمرنگ کرده و با ارائه تفسیری جدید از واقعیت موجود در مورد خلقت و جهان هستی، اذهان آن‌ها را از درک حقیقت دورنمایند.
    بررسی برخی از اصطلاحات و حقایق موجود در داستان:* نظریه یا نگره نسبیت: یا همان نسبیت دو نظریه اصلی و معروف نسبیت خاص و نسبیت عام از آلبرت اینشتین را در بر می‌گیرد. ایده اصلی در پشت این نظریه آن است که زمان و فضا باهم مرتبط هستند و نه جدای از هم و ثابت.
    * خط جهانی: در فیزیک، خط جهانی یک جسم، مسیر یکتای آن جسم هنگام سفر در فضا زمان چهاربعدی است. مفهوم خط جهانی با مفهوم‌های مدار یا مسیر متفاوت است و دارای یک بعد بیشتر به نام زمان است. ایده‌ فضا زمان ابتدا در فیزیک و توسط «هذمان مینکوفسکی» مطرح شد. این واژه امروزه معمولاً در نظریات نسبیت (نسبیت خاص و نسبیت عام) به‌کار می‌رود.بااین‌حال، خط جهانی راهی برای نمایش ترتیب و روند رویدادها است و استفاده از آن به نظریه‌ای خاص مربوط نمی‌شود؛ بنابراین، به بیان عامه، یک خط جهانی، زنجیره‌ای به هم پیوسته از رویدادها (که هم مکان و هم زمان رخداد را در نظر می‌گیرد) است.
    *کاسپلی به عمل پوشیدن لباس به‌منظور شبیه شدن به شخصیت‌های مانگا یا انیمه اطلاق می‌شود. (Wikipedia)
    * Oopa (Out of Place Artifact) اصطلاح است که برای اولین بار توسط جانورشناس و کریپتوزئولوژیست معروف آمریکایی به نام ایوان تی. سندرسون"Ivan T. Sanderson" برای یک شی تاریخی که به نوعی بسیار نامتعارف یا ظاهراً ناسازگار با زمینه و بافت مکانی یا زمانی‌اش کشف شده باشد، استعمال شد و پس از آن رایج گردید. اصطلاح مذکور توسط بیشتر مورخین و دانشمندان به ندرت به‌کاربرده می‌شود و بیشتر مورد استفاده کریپتوزئولوژیست ها، طرفداران نظریه‌های فضانوردان باستانی و مشتاقان ماورا الطبیعه است. منتقدین استدلال می‌کنند که بیشتر مصنوعات نابه جایی که جعلی و تقلبی نیستند، محصول چنین برداشت‌هایی هستند:1- تفاسیر اشتباه2- افکار پوچ و واهی3- اعتقاد نادرستی مانند این که فلان تمدن خاص نمی توانسته چنان ابزاری را بسازد چرا که به دانش یا مواد اولیه ساخت آن دسترسی نداشته است.اما هواداران، مصنوعات نابه جا را به‌عنوان شواهدی تلقی می‌کنند که مسیر علم- چه تعمدی چه سهوی- از این بخش گسترده دانش صرف‌نظر نموده است.
    * جان تایتور (JohnTitor) کسی است که در دوم نوامبر سال ۲۰۰۰ میلادی شروع به معرفی خود در اینترنت کرد و مدعی شد که مسافر زمان است و از سال ۲۰۳۶ می‌آید. او بعد از چهار و نیم ماه در ۲۱ مارس ۲۰۰۱ اعلام کرد که هنگام ترک سال ۲۰۰۱ و برگشت به ۲۰۳۶ است. پس از آن دیگر اثری از او یافت نشد. او در مدت حضورش در وب پیشگویی‌هایی کرده بود که بدین شرح است:- شروع نارضایتی‌های داخلی و بحران اقتصادی در آمریکا به‌صورت درگیری‌ها و برخوردهای پراکنده از سال ۲۰۰۵ به مدت ده سال به‌صورت گسسته که تا زمان حمله اتمی روسیه به شهرهای مهم آمریکا، چین و اروپا در سال ۲۰۱۵ ادامه داشته و خواهد داشت.شهرهای آمریکا تغییر چشمگیری می‌کنند. حکومت امپراتوری فدرال آمریکا به وجود خواهد آمد (چیزی مثل پادشاهی – پارلمانی دانمارک) حکومت وقت آمریکا نابودشده و مردم آمریکا پیروز نبرد خواهند بود (مردم آمریکا علیه حکومت بپا خواهند خاست).اتحادیه اروپا و چین نابود خواهند شد.روسیه بزرگ‌ترین شریک تجاری آمریکا در سال ۲۰۳۶ خواهد بود.پایتخت آمریکا به شهر «اوماها» در ایالت «نبراسکا» انتقال خواهد یافت.خدمت نظام بخش عمده‌ای از زندگانی افراد را شامل خواهد شد.در سال ۲۰۳۶ هنوز دارویی برای درمان ایدز کشف نگردیده ولی در درمان سرطان موفقیت‌هایی حاصل خواهد شد.بر اساس گفته‌هایش وی در سال ۱۹۹۸ در فلوریدا به دنیا آمده و در سال ۲۰۱۱ در ۱۳ سالگی به شورشیان به‌عنوان پیاده‌نظام پیوسته و تا پایان جنگ سوم جهانی در سال ۲۰۱۵ و حمله اتمی روسیه به امریکا، چین و اروپا مشغول بوده است.در سال ۲۰۳۲ دانشگاه را به پایان رسانده و با توجه به تحصیلات و سوابق نظامی جذب پروژه سفر زمان می‌شود. او دوبار با گذشته خود برخورد کرده است.او اعلام کرد که برای برگشت به سال ۲۰۳۶ اول باید یه سال ۱۹۷۵برود و از آنجا به سال ۲۰۳۶ بازگردد.بگفته وی ماشین زمان در دو نوع ۲۰۴ با چهار باتری سزیم برای سفرهای تا ۶۰ سال و ۲۰۶ با شش باتری برای سفرهای بلندمدت تر هر دو ساخت کارخانه جنرال الکتریک هستند. اساس کار دستگاه‌ها بر اساس استفاده از جاذبه اطراف یک حفره سیاه طبق نظریات و فرضیه KERR است.
    * سرن (CERN) یا سازمان اروپایی پژوهش‌های هسته‌ای، بزرگ‌ترین آزمایشگاه فیزیک ذره‌ای جهان است که در سال ۱۹۵۴ در بخش شمال‌شرقی شهر ژنو در کشور سوییس در مجاورت مرز فرانسه ایجاد شد. در حال حاضر بیست کشور اروپایی عضو این سازمان بوده و بیش از ۲۶۰۰ کارمند به طور تمام‌وقت و همچنین در حدود ۷۹۳۱ دانشمند و مهندس (به نمایندگی ۵۸۰ دانشگاه و مؤسسه تحقیقاتی از ۸۰ کشور جهان) در آن مشغول به کارند.فعالیت اصلی سرن ساخت تجهیزات شتاب‌دهنده ذرات و دیگر زیربناها و تجهیزاتی است که برای تحقیقات فیزیکی در انرژی‌های بالا استفاده می‌شوند. چهار آشکارساز بزرگ سرن، حاصل همکاری‌های بین‌المللی هستند. مقر اصلی این سازمان واقع در میرن - یکی از شهرهای تابع ژنو - شامل یک مرکز رایانه‌ای نیز است. این مرکز دارای امکانات پردازشی قدرتمندی است و اختصاصاً برای بررسی داده‌های حاصل از آزمایش‌ها تعبیه شده است.به‌عنوان یک تأسیسات جهانی، سرن نه تحت حوزه قضایی و حکومتی دولت سوییس و نه تحت نظارت دولت فرانسه اداره می‌شود.
    * آی بی ام ۵۱۰۰ نخستین رایانه قابل‌حمل شرکت آی بی ام و نخستین لپ تاپی بود که برای فروش در دسترس عموم قرار داده شد. این لپ تاپ در سپتامبر سال ۱۹۷۵ معرفی شد، شش سال قبل از معرفی مارک رایانه‌های آی بی ام. این تکامل از نمونه اولیه‌ای (ویژه دستگاه ای پی ال های رایانه‌ای قابل‌حمل) بود که در پالو آلتو مرکز علمی آی بی ام در سال ۱۹۷۳ توسعه یافت. در ژانویه سال ۱۹۷۸ آی بی ام نمونه نو، آی بی ام۵۱۱۰ را معرفی کرد و در فوریه سال ۱۹۸۰ آی بی ام ۵۱۲۰ آی بی ام را معرفی کرد. تولید ۵۱۰۰ در ماه مارس سال ۱۹۸۲ دیگر متوقف شده بود.هنگامی که رایانه شخصی جدید آی بی ام در سال ۱۹۸۱ معرفی شد، آن را در ابتدا به‌عنوان آی بی ام ۵۱۵۰ تعیین کردند که پایه طراحی ان بر اساس ۵۱۰۰ بود.

  4. #154
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض رالف خرابکار ـ 2012 ـ Wreck-It Ralph

    دلیل موفقیت «رالف خرابکار» چیست؟

    «رالف خرابکار» پنجاه و دومین انیمیشن در تاریخ دیزنی است، که سال ۲۰۱۲ میلادی توانست به موفقیت چشم گیری دست پیدا کند. فیلم در واقع سفری به دنیای بازی‌های ویدیویی است که هم برای دوستداران انیمیشن و هم بازی های ویدیویی جالب است.
    فیلم در پرداختن به این نکته که در این دنیا همه چیز به چیزهای دیگر مرتبط است فوق العاده هوشمندانه عمل می کند. تصویر کردن ناامیدی ویران کننده یک کودک هنگامی که بازی ویدیویی هنگ کرده و درست عمل نمی کند لحظه ای دیدنی و تاریخی را خلق می‌کند.


    کارگردان این انیمیشن ریچارد مور از سازندگان سریال «سیمپسون‌ها» است که قصه انیمیشن هم متعلق به اوست و فیل جانستون و جنیفر لی بر اساس آن داستان، فیلمنامه را نوشته‌اند. جان بخشیدن به تخیلی درون یک تخیل دیگر، تلفیقی از تم قدیمی یک بازی با دنیای دیگر بازی های جدید، به تصویر کشیدن گذشت سی سال از سالگرد بازی فلیکس و رالف به عنوان دو قطب مثبت و منفی بازی و نمایش دادن آنان در برابر دنیای بیرون کودکان، داستانی جذاب و استثنایی را در این انیمیشن رقم زده است. این فیلم درباره این مساله که دنیای الکترونیکی، روابط انسانی را از نو تعریف کرده است، سخن می گوید.

    ریچ مور که این فیلم اولین تجربه کارگردانی انیمیشن بلند سینمایی اش به شمار می‌رود، در هیچ یک از لحظات این فیلم پر جنب و جوش، چیزی را از قلم نمی اندازد. فیل جانستون که سابقه نوشتن برای فیلم کمدی را دارد و جنیفر لی که اولین تجربه سینمایی اش را پشت سر می گذارد، فضایی ایجاد می کنند تا ریلی و سیلورمن بتوانند هنگام صداپیشگی بداهه گویی هایی هم در جهت افزایش طنز داستان انجام بدهند.

    این انیمیشن در جوایز گلدن گلوب و اسكار نامزد بهترین فیلم انیمیشن بود و در نهایت توانست جایزه آنی را برای بهترین فیلم پویانمایی از آن خود کند.
    هزینه ساخت این انیمیشن ۱۰۸ دقیقه ای، ۱۶۵ میلیون دلار اعلام شده است و به عبارتی هر دقیقه از این انیمیشن ۱.۵ میلیون دلار (۴.۵ میلیارد تومان) هزینه در بر داشته است. این محصول در نهایت با فروش نزدیک به ۴۳۶ میلیون دلار، نشان داد که توجه زیادی را جلب کرده است.

    قصه از کجا شروع شد؟
    رالف، معروف به رالف خرابکار شخصیت یکی از بازی‌های کامپیوتری است و داستان این انیمیشن حول زندگی کسل کننده او می گردد. رالفِ خرابکار، نقش منفی یک بازی دهه هشتاد، به نام «فلیکس همه کاره کوچک» است، که دیگر از منفی بودن خود خسته شده و قصد دارد مانند شخصیت مثبت بازی یعنی فلیکس، به قهرمان تبدیل شود.
    رالف از شکست های همیشگی خود که سی سال است آن را لمس می‌کند خسته و ناراحت است و آرزو دارد فرار کند و همین بهانه‌ای است تا داستان فیلم با داستان بازی تفاوت داشته باشد. سفرهای رالف از داخل کابل های برق و موج های پروژکتور به جایی که زمین مرکزی بازی نام دارد صورت می‌گیرد. محلی که شخصیت ها می‌توانند در آن جا با هم ملاقات کنند. رالف تصمیم دارد با به دست آوردن یک مدال قهرمانی، خود را به دیگر شخصیت های بازی اثبات کند اما مشکل آن است که شخصیت منفی بازی بر اساس برنامه ریزی صورت گرفته هیچ گاه نمی‌تواند به مدال قهرمانی دست پیدا کند. این جاست که اخطار داده می شود.
    اگرچه معمولا قوانین بازی ممکن است باعث مرگ مکرر آنها در طول بازی شود، اما اگر خارج از بازی اتفاقی برایشان بیفتد به آخر خط رسیده اند. رالف که از این موضوع آگاه است دست از تلاش برنمی‌دارد و برای به دست آوردن مدال به فکر ورود به دیگر بازی ها می‌افتد، اما خطر نابودی او را تهدید می‌کند.



    رالف در یکی از بازی ها به نام «ندای وجدان» مدال قهرمانی را به دست می‌آورد.اما اتفاق‌هایی روی می دهد که موجب می شود او همراه ویروس این بازی به سرزمین بازی دیگری که «شکرشتاب» نام دارد منتقل و با دختر بچه‌ای به نام ونلوپه آشنا ‌شود. این دختر که دچار نقص در برنامه ریزی است و تصویرش پیکسل پیکسل و شطرنجی می‌شود از مدال رالف برای ورود به مسابقه بازی رالی استفاده می‌کند.
    پادشاه آن بازی که سلطان نبات معرفی می‌شود و سلطان دروغین آن بازی است با ونلوپه که به واقع بانوی واقعی آن بازی محسوب می‌شود دشمن است و تمام تلاش خود را برای اجازه ندادن به وی برای ورود به بازی رالی انجام می دهد چرا که در صورت عبور ونلوپه از خط پایان بازی، فریب سلطان نبات برای همگان آشکار می شود.
    در نهایت رالف و ونلوپه به کمک شخصیت بازی‌های دیگر یعنی گروهبان کالهون و فلیکس از دست سلطان و ویروس ها نجات پیدا می‌کنند و تمامی اتفاقات روی داده برای رالف موجب می‌شود تا وی ازخواست قبلی خود صرف‌نظر کند و به عنوان شخصی منفی اما با سبک زندگی دیگر، واقعیت خود را بپذیرد.



    شخصیت های انیمیشن
    رالف: او شخصیت اصلی است و خط اصلی فیلم بر محوریت این شخصیت پر زور، قوی اما مهربان شکل گرفته است.شخصیت پردازی رالف، سبک پوشیدن لباس، پاره بودن آستین، آویزان بودن بخشی از لباس، دستان پر قدرت و چهره کارگری او، شخصیتی دوست داشتنی را برای وی رقم زده و همین موضوع سبب شده میزان حساسیت ویرانگرانه وی در بازی، که شخصیت منفی محسوب می‌شود با حس مثبتی برای مخاطب تلطیف شود.
    رالف از خود سوال های زیادی دارد، او می‌خواهد معنا و نقش خود در زندگیش را بداند بنابراین با خود وارد چالشی شده و از خود می‌پرسد اگر نخواهم آن‌چیزی باشم که برایش برنامه‌ریزی شده‌ام چه می‌شود؟ آیا می‌شود بد نباشم؟ به واقع رالف سنبل مبارزه با روزمرگی است.
    فلیکس: مرد کمک رسانی با مهارت های نامحدود است که برای نجات دادن می آید و قلب ساکنان ساختمان هایی را که رالف ویران کرده به دست می آورد. معمولا فلیکس به مهمانی های اشرافی دعوت می شود در حالی که رالف هر شب را در یک حیاط نامناسب می گذراند.
    گروهبان کالهون: او سرباز زن نحیف و به شدت سخت کوش و سختگیری است که تا به حال جز با مردانی که قصد داشته به آنها دستور بدهد، با مرد دیگری آشنا نشده است. او در دنیای بازی «وظیفه قهرمان» زندگی می کند.

    صداپیشگی
    جان سی.رایلی، سارا سیلورمن، جین لینچ و جک مک برایر صداپیشگی گروه آشوبگری را بر عهده دارند که قرار است شر به پا کنند.
    افسردگی رالف با صدای جان سی‌رایلی به خوبی نمایش داده شده است. کسی که می تواند به صورت طبیعی صدایش را بالا ببرد. از سوی دیگر فلیکس با صدای شاد و روحیه‌بخش جک مک بایر صداگذاری شده است.

    پیام ایدئولوژیک انیمیشن
    سازندگان انیمیشن با تفکری فلسفی دستگاه‌های بازی را به مثابه یک جهان تصور کرده اند که در هر یک از آن دستگاه ها سرزمینی با رسم های گوناگون و قوانین متفاوتی وجود دارد. در این انیمیشن سرزمین‌های گوناگون با عقاید فکری متفاوت به سه بخش تقسیم شده است.

    در سرزمین بازی «وظیفه قهرمان»، نیروهای ویژه تحت سرپرستی گروهبان کالهون وظیفه جنگ با دشمنانی را که ویروس نامیده می‌شود، دارند. فضای به تصویر کشیده در این سرزمین همگی از نمادهای مدرن نظیر زره ها و اسلحه های پیشرفته برای سربازان و ساختمان هایی با معماری ویژه شکل گرفته است. شمایل فرمانده کالهون با چشمانی آبی و موهای طلایی که به عنوان نماینده‌ای از یک انسان آنگلاساگسون تلقی می‌شود تصویری از تمدن غرب را به مخاطب القا می‌کند. در این بازی گروهی از کوماندوهای آمریکایی و تعلیم دیده به مقابله با تروریست ها و دشمنانشان می‌پردازند.



    در سیر انیمیشن و بعد از معرفی دو سرزمین با نمادهای خاص از دو تفکر متفاوت و به دست آوردن مدال قهرمانی توسط رالف، وی به طور ناگهانی با یکی از ویروس های بازی «وظیفه‌ قهرمان» به سرزمین پر زرق و برق و آب‌نباتی شکر شتاب وارد می‌شود؛ سرزمینی ثروتمند و سرشار از منابع که در ابتدای ورود رالف به آن این موضوع به خوبی به چشم می‌خورد. این سرزمین بر خلاف دو سرزمین قبلی، توسط پادشاهی به نام سلطان نبات اداره می‌شود.

    او فریبکار است، با چهره ای دلقک گونه که با نفوذ از سرزمین دیگری به حکومت در بازی شکر شتاب دست پیدا کرده است. سلطان نبات برای حکومت بر مردم نیاز به اغواگری و اقناع آنها دارد به این دلیل او با پاک کردن حافظه مردم و قفل زدن به آن توانسته است بر مردم حکومت کند. این سرزمین نماینده کشورهای پادشاهی اعراب است.
    به هنگام ورود رالف به سرزمین شکر شتاب، او با خود ویروسی را از سرزمین وظیفه‌ قهرمان وارد می‌کند که در صورت عدم پیدا شدن آن، ویروس شروع به تخم گذاری کرده و در نهایت موجب نابودی کل سرزمین شکر شتاب می شود.



    کیفیت تکنولوژیکی انیمیشن

    در این انیمیشن دیزنی سیستم نورپردازی جدیدی را با مجموعه ای از ابزارهای جدید تکنیکی به کار گرفته است و به همین دلیل جذب نشدن به گرافیک فوق العاده این انیمیشن کار بسیار مشکلی است. مدیر فنی دیزنی یعنی اندی هنریکسون از ابزارهای نوین دیجیتال برای کار استفاده کرده که به هنرمندان استودیو امکان کارهای خارق العاده ای را داده تا انیمیشنی دیدنی بسازند.

    طبق گفته وی، «رالف خرابکار» از پیچیده ترین فیلم هایی است که در دیزنی تولید شده است. برای «رالف خرابکار» علاوه بر اصلاح و نوسازی خط تولید و استفاده از یک دوربین فیلمبرداری شکار حرکت مجازی جدید که به کارگردان فیلم ریچ مور اجازه می داد به صورت همزمان در صحنه های فیلم همراه با ساخت آن حرکت کرده و حرکت های دوربین را اصلاح کنند.
    برای ساخت دنیای کاملی از آبنبات ها، گروه توسعه تصویری انیمیشن به بزرگترین نمایشگاه آب نبات جهان در کلن آلمان سفر کردند تا خود را در آبنبات های سراسر دنیا غرق کنند. آنها غرق در نورپردازی های جالبی شدند که برای نمایش آبنبات ها به کار گرفته شده بود. بعد آنها به شرکت تولید کننده آبنبات رفتند تا ببینند پویایی یک شرکت عظیم تولید آب نبات به چه صورت است. یکی از نتایج مهمی که به دست آمد استفاده از رنگ های گرم در سمت سایه بود تا غذا خوشمزه تر و جذابتر به نظر برسد.

    موفقیت‌های انیمیشن
    استودیو دیزنی با دریافت ۵ جایزه شامل جایزه بهترین فیلم بلند انیمیشن برای «رالف خرابکار» فاتح چهلمین دوره جوایز سالانه انی در سال ۲۰۱۳ شد. این فیلم علاوه بر جایزه بهترین فیلم بلند انیمیشن، در بخش‌های کارگردانی برای تلاش ریچ مور، موسیقی، صداپیشگی آلن تیودیک و فیلمنامه برای فیل جانسون و جنیفر لی هم پیروز شد.
    این فیلم جایزه بهترین فیلم انیمیشن را از انجمن تهیه‌کنندگان آمریکا دریافت کرد و همراه «شجاع»، «فرانکن‌وینی»، «پارانورمن» و «دزدان دریایی! گروه ناجورها» از نامزدهای جایزه اسکار بهترین فیلم بلند انیمیشن بود.



    منتقدان چه گفتند

    «رالف خرابکار» در مجموع نقدهای مثبتی از منتقدان دریافت کرد و در وب سایت راتن تومیتوز ۸۶ درصد منتقدان به آن نظری مثبت دادند که در نهایت از میان ۱۶۸ نقد، امتیاز ۷.۵ از ۱۰ را به دست آورده است.

    نظر بتسی شارکی منتقد لس آنجلس تایمز
    این منتقد با دادن امتیاز ۹ از ۱۰می نویسد: تنها نوجوان درون من که به بازی‌های ویدیویی معتاد بود، نیست که انیمیشین جدید دیزنی «رالف خراب کار» را ستایش می کند. محوریت این اثر روی ماجراهای یک شخصیت گردن کلفت و دوست داشتنی از درون بازی های ویدیویی است و میزان حساسیت ویرانگرانه فیلم و ترکیب احساس زمان قدیم و جدید فیلم از نکات فوق العاده آن به شمار می روند.

    وی می‌افزاید: برای خلق دنیای رالف، هم از نظر ظاهری و طراحی و هم مفهومی توجه فوق العاده ای به جزئیات شده است. مثلاً به سیستم حمل و نقلی که درون کابل های الکتریکی جریان دارد توجه کنید، نه تنها به نظر جالب و سرگرم کننده است، بلکه اجازه می دهد شخصیت ها از قالب اولیه خود خارج شوند و چه کسی است که هر از گاهی به چنین کاری نیاز نداشته باشد؟
    شارکی ادامه می دهد: پایگاه مرکزی بازی که فوق العاده با شکوه و با جزئیات تصویر شده، راه ورود به درون دنیای بازی‌ها است. قطعاً این پایگاه، اشاراتی به یکی از بخش های خاص آکادمی هنرهای زیبای نیویورک سیتی دارد و این تنها یکی از چندین کنایه تصویری به شدت جذاب فیلم است.

    به گفته وی، «رالف خرابکار» در مقایسه با سایر آثاری که نام دیزنی را به دوش می کشند، از نظر فرهنگی بار بیشتری دارد و با نشاط تر است. این انیمیشن با هنرمندی تمام، ترکیبی ایجاد کرده که به خوبی موفق می شود همانطور که تحسین مخاطبان بزرگسال را برمی انگیزد، کودکان را نیز به خنده بیاورد.

    نظر راجر ایبرت منتقد شیکاگو سان تایمز
    این منتقد با دادن امتیاز ۳ از ۴ درباره این انیمیشن خانوادگی می‌گوید: فیلم با توفان ذهنی خلاقی شروع می‌شود و در حالی که در دنیای چند بازی کامپیوتری رخ می‌دهد، بهانه های خاصی برای پشت صحنه‌ها، قوانین زمینی و شخصیته ا ارائه می دهد تا آنها دائم خود را بازسازی کنند.

    وی می گوید: من یک گله نیز در مورد پایین آمدن کیفیت فیلم به خاطر تعقیب و گریزهای بسیار و پایان ناپذیر و شاید زمانی برای تلفیق شدن لحظاتی که مخاطب آن کودکان هستند، دارم. این موضوع می تواند برای بزرگترها به سرعت قدیمی شود و در عین حال برای پدر و مادرانی که بچه هایشان اصرار به تماشای مکرر دی.وی.دی ها دارند، مناسب است.




    منبع: MehrNews.com و animation.ir

  5. 2 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #155
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    گزیده نظرات منتقدان درباره «آنومالیسا» چارلی كافمن، دوك جانسون



    گاردين- كاترين شورد: بازگشت چارلي كافمن به صندلي كارگرداني، 7 سال پس از سينكداكي نيويورك، نتيجه‌اي خارق‌العاده داد. فيلم به نحوي بديع از سبك استاپ موشن بهره گرفته كه ذهن شما را براي درك آن با خود درگير مي‌كند. كافمن و دستيار او، دوك جانسون تصاويري تكان دهنده و درعين حال چرك و كثيف را به نمايش مي‌گذارند و همين آنوماليسا را به اولين انيميشن اسكاري درجه آر تبديل مي‌كند.فيلم همچنين از روش‌هاي پربار و تازه‌اي، سوالاتي را مطرح مي‌كند كه سينما گاهي اوقات مشتاق پاسخ دادن به آن هاست. عشق چه سر و شكلي دارد؟ اينكه كاملا با دنياي بيرون در حالت انفصال به سر ببريد چه حسي دارد؟ و همان‌طور كه قهرمان داستان مي‌گويد: "انسان بودن چگونه است؟ درد كشيدن چطور؟"

    تلگراف- روبي كولين: هر خوره فيلم هاروري مي‌داند كه عروسك‌ها مي‌توانند ترسناك باشند، اما آنوماليسا مي‌گويد احتمالا در نهايت از انسان‌ها عجيب تر و دلهره‌آورتر نيستند. فيلم درخشان غم‌آلود چارلي كافمن جعبه‌اي غافلگيركننده از چيزهاي مختلف باارزش‌ را همراه خود دارد: انيميشن استاپ موشن، با كاراكترهايي كه پوست نرم و چشمان براقي دارند و از فلز و چرم و شيشه ساخته شده‌اند. صورت‌هايشان را مي‌توان به دو قسمت جداگانه تقسيم كرد، همين نكته اجازه مي‌دهد بيانگر طيف وسيع‌تري از احساسات باشند، همين درزها در خطوط چانه و دهان‌شان ديده مي‌شود. زماني كه پايان فيلم مي‌رسد –مونولوگي كوتاه، سرگيجه آور و پرگرد و خاك از جنيفر جيسون لي- انگار كه سطلي آب را رويتان خالي كرده باشند، شوك زده مي‌شويد و از حال رويا‌گونه و خلسه‌آورتان بيرون مي‌آييد.زماني كه از سالن نمايش بيرون آمدم، با ترس به اطراف نگاه مي‌كردم.

    ورايتي- پيتر دبروژ: اينكه آنوماليسا وجود دارد در سطوح مختلفي شبيه به يك معجزه كوچك است، از كمپين كيك‌استارتر كه تامين‌كننده مالي فيلم بود تا آن مسير لطيف و پراحساسي كه فيلم در طي آن به قلب شما وارد شده و از شب تاريك روحي خسته به چيزي گرم، انساني و عجيب مشفق و مهربان تبديل مي‌شود. در كنار اين حقيقتي را بگنجانيد كه تمام اين داستان متوجه عروسك‌هايي است كه حالا ديگر به شدت يادآور فيلمي هستند كه نام كافمن را بر نقشه فيلم‌هاي سينمايي نشانه‌دار كرد: جان مالكوويچ بودن. آنوماليسا از محدوديتي كه در گروه بازيگران/كاراكترهايش دارد نفع مي‌برد، با وجود اينكه نواقص لحظه‌اي ديگري هم براي خرده گرفتن از فيلم وجود دارد؛ مثل افكت موج دار عجيبي كه در بيشتر صحنه‌ها روي صورت كاراكترها ديده مي‌شود، اما چيزي كه ارزش تماشا كردن دارد خود اين عروسك‌هاست. همان طور كه وس اندرسون چندي پيش با فيلم "آقاي روباه شگفت‌انگيز" وارد دنياي استاپ موشن شد، يافتن يك حرفه‌اي تمام عيار براي فعاليت در اين مديوم عجيب كار چندان آساني نيست. اما از قضاي روزگار كافمن و كمپاني‌اش كاري بي‌نقص را در يكي از مصنوع‌ترين فرمت‌ها ارائه كرده‌اند.

    كريستين ساينس مانيتور- پيتر رينر: كافمن يكبار به چارلي رز در برنامه تلويزيوني او گفت "من واكنش ناسازگاري نسبت به رومانس‌هاي هاليوودي دارم. آن‌ها چيزهايي به شدت مضر و آسيب رسان براي بلوغ من بودند." آنوماليسا به نوعي پاسخي تصحيح‌كننده نسبت به چيزي است كه كافمن آن را چهره خوشحال هاليوودي مي‌داند.آنوماليسا در اصل در سال 2005 يك نمايشنامه به نويسندگي كافمن بود و تنها دوبار با حضور اركستر كارتر برول به روي صحنه رفت. كمپين كيك‌استارتر در نهايت تامين كننده مالي فيلم شد و اگر تا انتهاي تيتراژ پاياني بنشينيد، 1070 نام را در فهرست قدرداني‌هاي ويژه خواهيد يافت.

    نيويوركر- آنتوني لين: داستان فيلم تازه چارلي كافمن، آنوماليسا در پنج مكان مي‌گذرد: يك هواپيما، يك تاكسي، يك هتل، يك مغازه، يك خانه. به عبارتي ديگر، اين داستان يك سفر كاري است. مرد تاجر مايكل استون، نويسنده كتاب "چگونه مي‌توانم كمكتان كنم كه به آن‌ها كمك كنيد؟" است و اين كتاب در صنعت خدمت رساني به مشتري حكم يك نوشته مقدس را دارد. ما مايكل را زماني ملاقات مي‌كنيم كه در حال پرواز از لس‌انجلس به سينسينتي است، مردي كنار او نشسته، يك مسافر مضطرب كه بي ملاحظه دستان او را در دست خود گرفته. اين اولين برخورد از بي‌شمار تماس انساني براي مايكل است؛ از ياد رفته‌ها، گمشده‌‌ها، اشتباه‌ها و آن‌هايي كه به شكل نااميدانه‌اي خجالت‌آور بودند، اين تماس اول در طول يك ساعت و سي دقيقه بعدي وزوز مي‌كند و جرقه مي‌زند. دنياي فيلم به شكل ناگواري عجيب است.

    مووي نيشن- راجر مور: در سي دقيقه ابتدايي آنوماليسا هيچ اتفاقي نمي‌افتد. و هرچيز ديگري هم كه پس از آن مي‌آيد ادعايي محكم بر انيميشني بودن ساختار خود ارائه نمي‌كند.آيا دنيا منتظر راهي تازه براي ساخت هرزه‌نگاري عروسكي مانده بود؟ منظورم جايي در جايي غير از ژاپن است؟ فكر مي‌كنم آنوماليسا فيلم شوخي‌هاي بديهي و ديگر چيزهاي ناراحت‌كننده است. با اين حال آنوماليسا هنوز هم مي‌تواند فيلمي تحريك‌كننده براي تماشاگرانش باشد.

    منبع ترجمه: 7faz.com

  7. 3 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #156
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    6

    پيش فرض

    Ice Age: Continental Drift
    شرکت سازنده : Blue Sky Studios
    کمپانی توزیع کننده: فاکس قرن بیستم (۲۰th Century Fox)
    کارگردان: استیو مارتینو ، مایک تورمیر (Steve Martino, Mike Thurmeier)
    نویسنده: مایکل برگ (Michael Berg)
    ژانر: انیمیشن/کمدی/ماجرایی/خانوادگی
    بودجه ساخت: ۹۵ میلیون دلار
    میزان فروش : ۸۷۷ میلیون دلار
    محصول : ایالت متحده آمریکاسال تولید:2016

    خلاصه داستان:
    عصر یخبندان ۴ آخرین قسمت چهارگانه عصر یخبندان است که با عنوان «رانش قاره ای» نام گذاری شده است.
    مندی که در قسمتهای قبلی انیمیشن شاهد ازدواج و بچه دار شدنش بودیم، الان با دختر نوجوانش که دوست دارد رها و آزادانه و بدون قید و بند زندگی کند دچار مشکل است. سید که همیشه در آرزوی داشتن خانواده بوده است در این قسمت با خانواده اش رو به رو می شود اما به سرعت متوجه می شود که دلتنگی خانواده برای وی تنها به دلیل خلاصی آنها از مادربزرگ پیر خانواده بوده است. در اثر شکستن یخ (رانش قاره ای) مندی و دیه گو و سید از بقیه جدا می شوند. مندی به خانواده اش قول می دهد که در مکانی نزدیک پل دوباره به آنها بپیوندد.از این رو شاهد تلاش مندی و دوستانش از یک سو و الی ، هلو و دیگر حیوانات برای رسیدن به مکان موعود از سوی دیگر هستیم. هر دو گروه در مسیر با مشکلاتی رو به رو می شوند. گروه مندی مورد حمله دزدان دریایی قرار می گیرند و پس از طی مراحلی می توانند با کمک سنجابها و نهنگ دست آموز مادربزرگ دزدان دریایی را شکست دهند.در نهایت مندی نزد خانواده اش برمی گردد و همه حیوانات به جزیره موعود می رسند. ماموت پدر دیگر آن سخت گیریهای اول را ندارد و به این نتیجه می رسد که باید به نوجوانش فرصت آزادانه تفریح کردن را بدهد!
    اسکرات سنجاب نیز که عامل اصلی رانش قاره ها ، ساخته شدن ابوالهول و حتی فرضیه تکامل داروین معرفی می شود، بالاخره به سختی به سرزمین شاه بلوطها دست پیدا می کند اما به واسطه حرص و ولع زیادش سرزمین موعود را را به نابودی می کشاند و آتلانتیس را غرق می کند!
    خطوط تعلیق :
    خط تعلیق اصلی: برگشت مندی در کنار خانواده اش و رسیدن به سرزمین موعود.
    خطوط تعلیق فرعی: مبارزه گروه مندی با دزدان دریایی، استقلال طلبی هلوعشق دیه گو به شیرا، جست و جوی اسکرات برای پیدا کردن جزیره بلوط ها

    شخصیت ها:

    ری رومانو در نقش: مندی عضو خوش اخلاق و باهوش گروه و پدر یک خانواده
    دنیس لیری در نقش: دیه گو، شخصیت شجاع و عنق
    لکوئیزامو در نقش : سید، کاراکتر احمق انیمیشن
    کوئین لطیفا در نقش : الی، همسر مندی
    ککه پالمر در نقش: هلو، دختر بازیگوش مندی
    جنیفر لوپز در نقش : شیرا، دزد دریایی که در آخر به گروه مندی می پیوندد
    کریس وج در نقش : اسکرات، سنجاب حریص و خستگی ناپذیر

      محتوای مخفی: تفسیر!! 
    مولفه های استراتژیک:
    ۱- اتوپیا ( نا کجا آباد):واژه اتوپیا ریشه در فلسفه یونان باستان دارد. نخستین بار افلاطون۲۵۰۰ سال پیش دو نوع آرمانشهر یا ناکجا آباد را برمی شمرد:الف) مدینه فاضله ای که وجود ندارد و انسان باید این آرمانشهر را ایجاد کند؛وی در کتاب جمهور خود حدود و ثغور آن را بیان می کند.ب) آرمان شهری که وجود داشته امادر حال حاضر گمشده است؛ آتلانتیس جزیره خوبی هاست که افلاطون بشر را ترغیب می کند که به دنبال آن بگردد. در مورد مکان این ناکجاآباد ابتدا تصور می شد که در نزدیکی جزیره سیسیل در دریای مدیترانه است. اما به نظر می رسد که این سرزمین موعود، همان اورشلیم یا فلسطین است. سرزمینی که بشر باید برای رسیدن به آن به کند و کاو بپردازد.این اندیشه اتوپیاگرایی در سالهای آغازین رنسانس باعث شد که کریستف کلمب با حمایت دولتهای انگلیس و اسپانیا راهی جزیره آمریکا شود و با غارت و غصب سرزمین سرخپوستان مدعی «کشف» این سرزمین شوند. در حالی که مردمان آن پیش از هجوم تازه واردان دارای تمدنی چند هزار ساله بودند. این سرزمین به زعم آنها تازه کشف شده، آتلانتیس نامیده شد و لذا نام اتلانتیس یا اتلانتیک را بر اقیانوس ما بین قاره های امریکا و اروپا نهادند.و اما در دهه های اخیر در پی ترویج نگاه شیعی به زمان ظهور منجی و امام زمان، غرب به سرعت در پی مصادره کردن این نگاه برآمد و علاوه بر اتوپیا، مفهومی به نام آکرونیا (زمانی که وجود ندارد) را مطرح کرد.اما حقیقت این است که نگاه شیعی نه اتوپیا را می پذیرد و نه آکرونیا را. چرا که این دو مفهوم ناظر به همین دنیا هستند؛ اما بدین معنا نیست که دین برای دنیای انسان برنامه و الگویی ندارد. بلکه اسلام شیعی هم برای دنیا مقید به تبیین جامعه آرمانی است، هم برای عقبی؛ پس از دو منظر می توان جامعه سازی قرآنی را برشمرد:الف) جامعه اخروی که مقدمه ساختن آن در دنیا است. ( الدنیا مزرعه الآخره)ب) جامعه هجری که با ظهور امام زمان در این دنیا تحقق می یابد.در این کارتون هم ما با نوعی فضای اتوپیا گرایی روبه رو هستیم. در ابتداچیزی شبیه به آخرالزمان با هنرمندی به وسیله رانش قاره ای و شکست گسلها به نمایش گذاشته شده است. در واقع همه چیز در حال خراب شدن و از هم پاشیدن است. به شکلی که اعضای خانواده ماموتها از هم جدا می افتند. صحنه های ابتدای کارتون به نوعی شبیه به فیلم ۲۰۱۲ است ؛ همه چیز و همه جا در حال فرو ریختن است. پدری سعی دارد اوضاع را سر و سامان دهد و از خانواده اش محافظت کند. مندی در نهایت به همراه دوستانش به جزیره ای راه پیدا می کند. سپس به دنبال خانواده اش و دیگر حیوانات می رود و آنها را هم به این سرزمین موعود رهنمون می شود. سرزمینی که با المانهایی چون مجسمه آزادی و آبشار نیاگارا به خوبی نماینده قاره آمریکا است.و بالاخره در آخرین دقایق فیلم اسکرات سنجابه به سرزمین موعود و جزیره افسانه ای می رسد.«اسکراتلانتیس» در واقع همان «آتلانتیس» است که افلاطون از آن نام برده است. اسکرات که از همان اول به دنبال بلوط خود بوده است اینجا وقتی به جزیره ای شگفت انگیز پر از بلوط ها می رسد حرص و ولع باعث می شود که این جزیره را غرق کند. در واقع اینجا عامل گم شدن این جزیره افسانه ای، سنجابی است که با حرص و طمعش موجب این امر شده است.موسیقی کلیسایی پایان انیمیشن و تصویر پردازی شبیه به معماری یونان باستان، نوع لباس ساکنان جزیره و… همه اتوپیای افسانه ای افلاطون را تداعی می کند. در پایان هم متوجه می شویم که این اسکراتلانتیس که خود اسکرات باعث غرق شدنش است، در سرزمین آمریکا واقع است در حالی که به نظر می رسد که این جزیره واقع در اورشلیم باشد. ( با توجه به اینکه در سکانسی از فیلم دیدیم که مندی و خانوداده اش و بقیه حیوانات به سرزمین جدیدی که اتفاقا آن هم مانند آتلانتیس در آمریکاست نقل مکان کرده اند.)
    ۲- تحریف تاریخ :زمان این انیمیشن به چندین میلیون سال در عصر دایناسورها و پس از آن برمی گردد. دوره ای که هنوز حیات بشر معنایی نداشته است. با توجه به این نکته تاریخی بهتر است به نام شخصیتهای این کارتون بیشتر دقت کنیم.
    مندی یا همان مانفرد، شخصیت خردمند و رهبر گروه است. واژه ی مندی (manny) عبری است. « خداوند با ما است» معنی این نام عبری است.
    سید، نامی انگلیسی است؛ همان فردی که ابتدا توانست با بومیان آن سرزمین ( سنجابها) ارتباط برقرار کند.
    و دیه گو ، عضو شجاع و اکثرا عصبانی است . این اسم اسپانیایی است.
    از این موارد می توان این گونه نتیجه گیری کرد:الف) در میلیونها سال پیش چگونه اینچنین اسمهایی وجود داشته اند و چرا این اسامی اینگونه انتخاب شده اند. امکان این که این سه اسم کاملا به طور اتفاقی عبری، انگلیسی و اسپانیایی انتخاب شده باشند، وجود ندارد؛ بلکه سازنده آن قصد دارد تمدن خود را دارای تاریخی به قدمت عصر ماموت ها معرفی کند!ب) رهبر گروه یهودی است. همانطور که در انیمیشن نشان داده می شود یهودی ها (مندی-manny) با کمک بقیه دوستانشان یعنی انگلیسی ها (سید-sid) و پرتغالی ها ( دیه گو – diego)، بدون هیچ گونه درگیری وارد سرزمین جدید (آمریکا) می شوند . مندی با دو دوست دیگرش در حالی که جهان در حال دگرگونی است و قاره ها در حال رانش هستند می توانند جان موجودات باقی مانده را که به صورت جفت جفت اماده حرکت به سمت سرزمین موعود هستند نجات دهند. این نمایش در تعارض با سطوری است که در صفحات تاریخ نگاشته شده است و سازندگان با اگاهی تمام دست به چنین تحریف بزرگ تاریخی زده اند.
    ۳- توجیه استعمار:نکته قابل توجه این است که در اکثر انیمیشنهای غربی و امریکایی که در سالهای اخیر دیده ایم همه به نوعی در تلاش برای توجیه غصب سرزمین آمریکا و پایمال کردن حقوق بومیان منطقه بوده اند. در این انیمیشن هم سرخپوستان به صورت سنجابهایی نشان داده می شوند که حتی توانایی فهم سخنان موجودات تازه وارد را ندارند ( یعنی از نظرفهم و شعور درسطح پایین تری نسبت به مهمانان ناخوانده خود قرار دارند ). مهاجمان هم بدون هیچ گونه درگیری و به صورت کاملا مسالمت آمیز وارد سرزمین آمریکا می شوند. نوع حرکات و حالات سنجابها روگرفتی از اداب و رسوم سرخپوستان است. رابطه دوستانه سید به عنوان احمق ترین عضو گروه با این میزبانان مهربان در نوع خود قابل توجه است. در نهایت با کمک خود بومیان آن سرزمین، این قاره به تصرف انگلوساکسونها درمی آید. در اینجا هیچ اثری از جنگ و خشونت، کشتن قبایل سرخپوستی، شیوع بیماری های واگیردار برای کم کردن جمعیت آنها و دیگر جنایات، دیده نمی شود.
    ۴- القای داروینیسم:در این انیمیشن به صورتی گذرا به فرضیه داروین اشاره شده است. در لحظات آغازین که اسکرات مشغول پنهان کردن بلوط خود است، باعث شکست گسلی می شود. زرافه هایی که مشغول غذا خوردن هستند، در اثر این اتفاق دچار تغییرات جسمی می شوند . البته کل فرضیه داروین مورد تردید نیست بلکه بخشهایی از آن مثل همین تغییر و تحولات جسمی حیوانات به خاطر انطباق با محیط زندگی تا حدودی قابل قبول است. ( اما اینکه حیوان دچار تطور شود و طی این تطور صاحب روح و فطرت انسانی گردد از نظر آموزهای دینی و حتی عقل بشری قابل قبول نیست.)
    ۵- دیرین گونه ها:انسان از زمان خلقتش با وقایع و اتفاقات گوناگونی روبرو بوده است . نحوه ی برخورد بشر با موضوعات مختلف و نتایج حاصل از عملکرد او بروز وقایع و رخدادهای گوناگونی را در پی داشته است. وقایعی که زندگی او را تحت تاثیر قرار داده یا از اهمیت بسیار زیادی برای او برخوردار بودند به مرور زمان از طرق مختلف به نسل های اینده منتقل می شدند. هر چند انسانها در کنار واقعیت ها دست به اسطوره پردازی و داستان سرایی هایی نیز می زدند. گاه این تخیل پردازی ها با واقعیات امیخته می شدند و به ایندگان انتقال می یافتند.وقایع برجسته ی تاریخی و اسطوره پردازی های ادوار گوناگون تنها در متون تاریخی باقی نماندند بلکه با پیشرفت علم و تکنولوژی جایگاه به مراتب مهم تری در عرصه ی سینما برای بشر پیدا کردند.از وقایع گوناگون و متنوع که در سرگذشت انسانها در اعصار گوناگون تاثیر گذاشته اند با عنوان “دیرین گونه” یاد می شود.دیرین گونه ها می توانند برگرفته از واقعیت ها و حقایق و یا حتی ساخته ذهن بشر و ناشی از تخیل پردازی او باشند.ظهور و بروز دیرین گونه ها در اثار هنری قدمتی به طول تاریخ خلقت بشر دارند.کاربرد دیرین گونه ها در سینمای غرب به خصوص هالیوود غیر قابل انکار و حذف ناشدنی است.اما هالیوود در ارائه ای دیرین گونه های مربوط به ادیان ابراهیمی سعی می کند جایگاه انبیا را مخدوش کرده و به متعلقات ایمان هجمه وارد کند.نمونه های متعددی می توان نام برد که هالیوود به قصد تمسخر و تخفیف جایگاه پیامبران الهی دست به ساخت داستانهایی مبتنی بر دیرین گونه های مرتبط با این بزرگواران می زند.در پویانمایی عصر یخبندان ۴ به ساحات مقدس پیامبران بزرگ الهی نوح و یونس علیهما السلام اهانت شده است.اکنون برخی از دیرین گونه های موجود در انیمیشن که در انها به جایگاه دو تن از پیامبران الهی اهانت شده است ، بررسی خواهند شد.الف) دیرین گونه کشتی نوح (ع): در اواخر انیمیشن شاهد آن هستیم که مندی تمام حیوانات را در یک کشتی جمع کرده و پس از رهانیدن از مشکلات به سرزمین جدید می آورد. تصویری که در اینجا ارائه می شود بسیار شبیه به کشتی حضرت نوح (ع) است و به نحوی از دیرین گونه آن حضرت استفاده شده است؛ به خصوص که در تصاویر نهایی که پس از کشمکش های طولانی یک آرامش نسبی حاکم می شود؛ و تقریبا از هر حیوانی یک جفت را در کشتی مشاهده می کنیم.مندی (ماموت) رهبری و سکانداری تکه یخی که به کشتی نوح شباهت زیادی دارد بر عهده می گیرد. در واقع او العیاذبالله نقش حضرت نوح علیه السلام را به عنوان رهبر بر عهده دارد.ب) دیرین گونه بلعیده شدن حضرت یونس توسط حوت : در لحظات پایانی انیمیشن نهنگ مادربزرگ به کمک آنها می شتابد و وی و نوه اش، سید را می بلعد. آن دو با کمک موچوله می توانند دشمنان خود را شکست بدهند. در تاریخ فقط یک بار فردی توسط حوت بلعیده می شود و از آن سالم بیرون می آید. اینجا از دیرین گونه حضرت یونس (ع) استفاده شده است؛ پیامبری که توسط نهنگی بلعیده شد و پس از توبه از آن سالم بیرون آمد. سید و مادربزرگ هم از شکم ماهی سالم بیرون آمدند در حالی که بعد از آن بیش از قبل به هم وابسته و علاقه مند شده بودند.
    ۶- مفهوم خانواده :در این کارتون ما نوجوانی را می بینیم که خواهان استقلال بیشتر و قرار گرفتن در گروه همسالانش بدون نظارت پدرش است که در دقایق ابتدایی شاهد واکنش تند و مخالفت مندی هستیم. ابتدا هلو از کار خود پشیمان است و خود را در دور افتادن از پدر مقصر می داند اما آنچه در آخر اتفاق می افتد آن است که مندی عقب نشینی می کند و به وی اجازه تفریح کردن تا پاسی از شب را می دهد! به طوری که مخاطب خردسال هم در آخر حق را به ماموت نوجوان می دهد.این قسمت عصر یخبندان همان طور که در آهنگ پایانی آن هم مشخص است، تاکید زیادی بر مفهوم خانواده دارد.مندی که از قبل خانواده داشته است و در پی دوباره پیوستن به آنهاست. سید که اکنون با مادربزرگش یک خانواده را تشکیل می دهند و دیه گو که خواهان پیوند با شیرا است. شاید تنها نکته آموزنده انیمیشن هم همین جا باشد. مفهومی به نام خانواده که در حال حاضر در غرب مورد تردید و بی توجهی قرار گرفته است و شاید با این دست کارها بتوان لزوم آن را برای نسل بعد خاطر نشان کرد.این بحران را می توان از واگذاری مادربزرگ سید به وی متوجه شد در واقع نظام لیبرالی و کاپیتالیستی غرب دیگر تحمل پیرها و کودکان را ندارد و از همین جهت است که خانه های سالمندان و مهدکودک ها اصالت پیدا می کنند. اینجاست که سید وقتی متوجه می شود خانواده اش تنها برای راحت شدن از دست مادربزرگ پیش او آمده اند می گوید: « کدوم خانواده بی غیرت و بی عاطفه ای همچین کاری می کنه؟» بحران عاطفی و از هم گسیختگی خانواده مشکلی است که امروز جوامع لیبرالی با آن دست و پنجه نرم می کند و برای احیای مفهوم خانواده تلاشهایی اینچنینی شکل می گیرد.اما مشکلی که در این اثر و دیگر آثار این طیف یافت می شود، مشکل تصاویر و صحنه های نامناسب است. در جایی در انیمیشن به خوبی نشان داده می شود که برای گمراه کردن شخصیتهای کارتونی از مسیر، ازروش تحریک قوه شهوت آنها استفاده می شود. ( ماهی های گوشتخوار برای بلعیدن طعمه های خود به صورت معشوقه هایی تغییر شکل می دهند!) البته این هم یکی دیگر از نمودهای فرهنگ جوامع لیبرالی و سرمایه داری است که از صنعت پورنوکراسی برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کنند. یعنی قهرمانان داستان در برابر تمام دشمنان خارجی مقاوت می کنند و شکست ناپذیرند اما اگر هوشیاری مندی در این صحنه نبود شاید آنها هیچ وقت دیگر به خانه باز نمی گشتند؛ یعنی در برابر قوه شهویه خود توانایی استقامت ندارند و شاید این انیمیشن به کنایه حکمرانی این ساز و کار را بر زندگی انسان مدرن نشان می دهد. در هر حال این صحنه ها برای کودکان خردسال به هیچ وجه مناسب نبوده و جالب این است این صحنه ها در نسخه فارسی و دوبله آن هم حذف نشده است!
    جمع بندی:_ اتوپیا در تلقی فلسفی غرب به آتلانتیس افلاطون برمی گردد. آتلانتیس سرزمین موعودی است که قبلا به وجود آمده است اما گمشده است.تنها مکتبی که مدعی این امر است مکتب یهود است که تمام سعی اش مبنی بر بازگشت به اورشلیم و بازسازی هیکل سلیمان است.در کنار اتوپیا، اصالت «زمانی که وجود ندارد » در دوره های اخیر اصالت پیدا می کند. غرب برای رواج این مکتب روی به ساختن آثاری چون «لاست» و … نموده است تا بلکه نهضت انتظار شیعی که مدعی آمدن منجی است را مصادره کند.در حالی که مذهب شیعه نه اتوپیا را برمی تابد، نه آکرونیا را. هر دوی اینها محدود به دنیای مادی است و شیعه رویکردی عقبی گرا دارد پس از یک سو مقید به وجود آخرت است که ساز و کار آن در دنیا فراهم می شود و از سویی دیگر معتقد به جامعه هجری قرآنی است که با ظهور امام عصر محقق خواهد شد. ( ان شاء الله)_ نظام لیبرالی کشورهای غربی و ایالات متحده امروزه با بحرانهای جدی مواجه است. طلاق، خیانت، برنتافتن پیرها و خودکشی بسیار در این قشر، سپردن کودکان به مهدکودک ها، از دست رفتن مفهومی به نام خانواده و… از جمله مسائلی است که گریبانگیر این جوامع شده است و این در ترندگذاری( هدف گذاری) جزء حادترین بحرانها محسوب می شود. شاید به همین علت است که کلیدی ترین مفهوم این انیمیشن به مقوله «خانواده» تعلق گرفته است. هلو به اهمیت پدرش پی می برد و مندی تمام تلاشش را برای پیوستن دوباره به خانواده اش به کار می گیرد. مادربزرگ سید که ابتدا موجودی مزاحم محسوب می شد، در نهایت موجب نجات همه حیوانات می شود و پیوند عاطفی بین او و نوه اش برقرار می شود. دیه گو به فکر تشکیل خانواده می افتد و به طور کلی در پایان این انیمیشن همه به خوب و مفید بودن خانواده پی می برند؛ حتی اگر تنها عضو این خانواده مادربزرگ پیر بدعنق باشد!_ در اینجا هم مثل بسیاری از انیمیشنها مبحث استعمار و کشتار بومیان قاره آمریکا تطهیر شد. آمریکا جزیره ای بود که با کمک خود بومیان و بدون خونریزی «کشف» شد. _ در قسمتهایی به صورت گذرا شاهد القای فرضیه داروین هستیم. مثلا در دقایق اولیه هنگامی که گسلهای قاره ها در حال گسستن و شکستن است، گردن زرافه ها دراز می شود! و درنتیجه فرضیه تکامل را نشان می دهد. ( البته ما مخالف کل فرضیه داروین نیستیم و برخی از موارد آن قابل قبول است مثل همین مورد.)_ کشتی ای که در انتها مندی حیوانات را برآن سوار می کند و به سرزمین موعود راهنمایی می کند، همان کشتی نوح (ع) است. بلعیده شدن سید و مادربزرگش نیز برگرفته از داستان زندگی و دیرین گونه مربوط به حضرت یونس علیه السلام می باشد. _ پورنوکراسی صنعتی است که نظام لیبرالی با استفاده از آن مردم را کنترل و به سمت اهداف مورد نظر خود هدایت می کند. نقطه ضعفی که نزدیک بود سید و دیه گو و مادربزرگ(!) را به کام مرگ بکشاند.
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    Last edited by Morteza4SN; 28-05-2016 at 11:29. دليل: حذف لینک دانلود + افزودن منبع متوهم!

  9. #157
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jul 2013
    پست ها
    13

    پيش فرض نقد انیمیشن پاندای کنگ فو کار

    قسمت سوم پاندا کنگ فو کار را می بایست در گروه انیمیشن های کودکانه طبقه بندی کرد. هر چند که فیلم گهگاه سعی دارد محتوایی برای بزرگسالان داشته باشد که به بهانه آن کودکان خود را در تماشای فیلم همراهی کنند، اما در نهایت و بر خلاف بهترین های این ژانر، فیلم را باید انیمیشنی صرفا مخصوص کودکان نامید. کونگ فو پانداکار به دنبال راضی کردن آن دسته ای است که از ماجراجویی های پو (با صدای جک بلک) در قسمت دوم این مجموعه لذت بیشتری بردند. اساسا وجود قسمت سوم مرهون فروش بالای دو قسمت پیشین این مجموعه است وگرنه پاندای کونگ فو کار ۳ هیچ خط داستانی جذاب و جدیدی برای عرصه در چنته ندارد. اما و با وجود اینکه پاندای ۳ موفقیتهای خود را باید مرهون قسمت های پیشین این مجموعه بداند، در نهایت آن را می توان محصولی موفق برای کمپانی سازنده دانست.


    در حوزه کیفی، دریم ورکس را باید دومین کمپانی موفق سازنده انیمیشن بعد از پیکسار دانست. اما در نگاهی واقع گرایانه تر متوجه می شویم که انیمیشن هایی مانند شرک، ماداگاسکار و کونگ فو پانداکار (که همگی ساخت دریم ورکز هستند) در دراز مدت پتانسیل ابتدایی خود را از دست داده وبه طور تدریجي به داستان هایی پریایی ساده و به ظاهر پر زرق و برق تبدیل شده اند. پاندا ۳ از لحاظ گرافیکی شفاف رنگارنگ و تر و تمیز و از نظر روایت پر از اکشن و کمدی است، اما وقتی نوبت به محتوا میرسد، انیمیشنی مانند پاندای کونگ فو کار سه، پیام های اخلاقی تکراری مانند «خانواده مهم است»، یا «خودت باش» را به ساده ترین شکل ممکنه که درک آن برای کودکان خردسال هم قابل هضم باشد , ارائه می دهد.داستان پرداخت شده برای رسیدن به پیام های اخلاقی خالی از هر گونه ظرافت و فاقد صحنه های تاثیر گذار احساسی می باشد، که از این نظر در مقایسه با آثار برگزیده «پیکسار» که پیامی مشابه را با ظرافت تمام به مخاطب خود عرضه می دارند، اصطلاحا کم می آورد. علاوه بر آن، پاندای کونگ فو کار ۳ حتی تلاش نمی کند تا خود را به عنوان یک انیمیشن قابل توجه مطرح کند. تمام آنچه که دریم ورکس با این فیلم هدف قرار داده، کشاندن دوباره مخاطبان قسمت دوم پاندا به سینما و تکرار موفقیت فیلم، آنهم صرفا از نقطه نظر تجاری برای صاحبان سهام خود می باشد.

    پاندای کونگ فو کار ۳ با معرفی شخصیتی منفی شبیه گاو(با نام کای و با صدای جی کی سیمونز) است آغاز می شود. پس از تسخیر جهان عرفان و با اسیر کردن افسانه ها و بزرگان هنر های رزمی، او قصد گسترش حاکمیت خود بر دنیای مادی را نیز دارد. تنها کسی که می تواند جلوی کای را بگیرد، پاندای قصه ما با نام پو است که اخیرا از سمت دانش آموزی، به استادی از سوی آقای شیفو (با صدای داستین هافمن) ارتقا درجه پیدا کرده است. پو نیز به شدت برای هماهنگ سازی خود با مسئولیت های جدیدش در جایگاه استادی دچارمشکل می باشد و این مسله همزمان شده است با ورود پدر واقعی وی با نام پاندا لی (با صدای برایان کرانستون) که خود را به زندگی فرزندش وارد ساخته و باعث ورود پو به دهکده پاندا ها و آشنایی وی با پاندا های دیگر شده است. تمام اینها مقدمه ای هستند برای ورود کای به داستان و آغاز برنامه ریزی پو برای سازماندهی خود و دیگران برای نجات دنیا.

    تمامی صدا پیشگان کونگ فو پانداکار ۳ از مشهور ترین بازیگران حال حاضر سینما هستند. در حالی که هنوز تمرکز اصلی فیلم بر روی پو و صدای جک بلک هست، فیلم از صدای ۳ برنده اسکار (انجلینا جولی، داستین هافمن و جی کی سیمونز) در نقش های فرعی استفاده می کند. هر چند که به دلیل دیالوگ های معدود شخصیت های فرعی، عملا حضور جولی وهافمن در فیلم قابل تشخیص نمی باشد اما صدای موثر سیمونز و دیگر صداپیشگان مشهور مانند کیت هادسون و سیت راجز کاملا قابل شناسایی است. نتیجه آن شده است که کونگ فو پانداکار ۳ به خوبی از پتانسیل صداپیشگان مشهور خود استفاده می کند، بدون آنکه در دام صداهای بیش از حد آشنا و قابل شناسایی صداپیشگان فیلم گرفتار شود. تمامی صدا پیشگان کونگ فو پانداکار ۳ از مشهور ترین بازیگران حال حاضر سینما هستند. در حالی که هنوز تمرکز اصلی فیلم بر روی پو و صدای جک بلک هست، فیلم از صدای ۳ برنده اسکار (انجلینا جولی، داستین هافمن و جی کی سیمونز) در نقش های فرعی استفاده می کند. هر چند که به دلیل دیالوگ های معدود شخصیت های فرعی، عملا حضور جولی وهافمن در فیلم قابل تشخیص نمی باشد اما صدای موثر سیمونز و دیگر صداپیشگان مشهور مانند کیت هادسون و سیت راجز کاملا قابل شناسایی است. نتیجه آن شده است که کونگ فو پانداکار ۳ به خوبی از پتانسیل صداپیشگان مشهور خود استفاده می کند، بدون آنکه در دام صداهای بیش از حد آشنا و قابل شناسایی صداپیشگان فیلم گرفتار شود.

    هر چند که شاید کودکان کم سن و سال چندان به لحاظ فنی توجهی به کیفیت سمعی و بصری انیمیشن پیش روی خود نداشته باشند، اما باید اعتراف کرد که پاندای کونگ فوکار ۳ از لحاظ شفافیت تصویری و لذت بصری با پیشرفت قابل توجه، در سطح بالایی قرار می گیرد.با تمام اینها هنوز از لحاظ فنی و گرافیکی شاهد نوآوری خاصی در این اینیمیشن نیستیم، اما با تماشای صحنه های رنگارنگ و پر جزئیات فیلم لذت بخش است. نسخه سه بعدی جدا از ثانیه هایی محدود، چیز چندانی را در حافظه مخاطب ثبت نمی کن و تماشای آن توصیه نمی شودد. در انتها فیلم از لحاظ سمعی و بصری، مانند تمام ویژگی های دیگر فیلم، تنها سلیقه مخاطب خود که کودکان، بخصوص کودکان طرفدار پاندای کونگ فوکار ۳ را راضی می کند و متاسفانه فیلم در راضی نگه داشتن مخاطب بزرگسال نمی تواند موفقیتی کسب کند.

  10. این کاربر از pars-get بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #158
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض Zootopia (2016)

    گزیده نظرات منتقدان درباره «زوتوپیا»

    تايم- استفاني زچرک: دنياي کودکان پيشاپيش به قدري با روباه‌هاي سخنگو و خرگوش‌هايي که لحظات آموزنده خلق مي‌کنند پرجمعيت شده که تصور بيشتر شدن آن‌ها حالا غيرممکن است. غافلگيري زوتوپيا در سرشار بودن‌اش از حس زندگي است. حتي اگر پيام فيلم به انسان‌ها کمي گل‌درشت باشد-مردمان همه نژادها بايد ياد بگيرند چطور زندگي متعادلي داشته باشند- اما چيزهايي در فيلم وجود دارند که تماشاي آن را به تجربه‌اي دست اول تبديل مي‌کنند. داستان فيلم در دنياي حيوانات مي‌گذرد، جايي که شکار و شکارچي آموخته‌اند که در فضايي صلح‌آميز با يکديگر زندگي کنند. هيچ کس ديگري را نمي‌خورد يا حتي موجود ديگري را تعقيب يا اذيت نمي‌کند. به بياني صريح‌‌تر؛ زوتوپيا درواقع فيلمي درباره شمايل‌هاي مختار و متعصبي است که فکر مي‌کنند بهترين راه ماندن بر صندلي قدرت اطمينان يافتن از اين است که حيوانات "سفيد" در ترسي دائمي از حيوانات "سياه" به سر ببرند. و اين اگر استعاره‌اي شوک‌آور از زندگي معاصر در بيشتر شهرهاي آمريکا نباشد پس چيست؟ فيلم بايرون هاوارد و ريچ مور، به عنوان داستاني دوست‌داشتني درباره حيوانات سخنگو به شکلي جالب هدف خاصي را دنبال مي‌کند.يک رئاليسم جسورانه در فرم کارتوني.

    هاليوود ريپورتر- مايکل رچشافن
    : گروه صداپيشگان فيلم با حضور جينيفر گودوين در نقش يک خرگوش قانونمند که به اولين پليس خرگوش در شهر پستاندارنشين زوتوپيا تبديل مي‌شود، کاري بي‌نقص در ترکيب ايده‌اي متواضعانه با پيامي به موقع درباره قدرت و توانمندي ارائه کرده‌اند. تابلوي نقاشي زوتوپيا-با يا بدون عينک‌هاي 3D- به لطف پالت رنگ خيره‌کننده و معماري شهر آن (ساخته ديويد گوتز طراح) برجسته‌ترين جنبه فيلم است. مايکل گياچينو آهنگساز نيز در اولين تجربه غيرپيکساري خود موسيقي مسرورانه‌اي ساخته است که به نظر مي‌رسد اداي ديني هم به برنارد هرمن و نينو روتا باشد.

    تايم اوت- ديو کلهون: حيوانات سخنگو در يک فيلم ديزني؟ چيز تازه‌اي نيست. اما اين انيميشن پرزرق و برق اين ايده را به نقطه‌اي سرزنده و تازه مي‌برد و جهاني متمايز و انساني را به ما نشان مي‌دهد (خب، دراصل ورژن آمريکايي آن را). با شهرها، خيابان‌ها و بستني‌فروشي‌هايي که مملوء از تمام پستانداراني است که تصورش را مي‌کنيد، البته به غير از انسان دوپا. بنابراين، يک گوزن روزنامه عصر را تورق مي‌کند، يک بوفالو (با صداپيشگي ادريس البا) نيروي پليس را مديريت مي‌کند و يک شير (جي کي سيمونز) شهردار است.فيلم آن‌ها سرگرم‌کننده و بامزه است اما در لايه‌هاي زيرين خود پيامي دارد که از متوسط فيلم‌هاي بچه‌ها بالاتر مي‌رود (از جمله شوخي فمينيستي درباره اينکه حيوانات مونث را "گوگولي" صدا نکنيم.) جهان زوتوپيا زيرکانه و پراز جزئيات خيره‌کننده است. فيلمي که بيشتر شبيه به محصولي از پيکسار تحت سلطه ديزني است تا يک فيلم ديزني خالص. کاراکترهاي رنگارنگ و تمام‌نشدني آن براي تماشاگران جوان دل‌نشين است، اما تکه‌هاي بزرگسالانه‌اي هم دارد که طيف ديگري از تماشاگران را راضي مي‌کند؛ از جمله يک صحنه عروسي به سبک پدرخوانده. با اين اوصاف، چه کسي به انسان‌ها نياز دارد؟

    گاردين- جوردن هافمن: از فيل‌هاي غول‌پيکر تا موش‌صحرايي پر از وزوز، همه موجودات کوچک و بزرگ در لباس‌هايي بامزه وارد مي‌شوند و به لطف کامپيوترهاي فوق‌العاده گران قيمت کارهاي بامزه و ستودني مي‌کنند. يک گاوميش با صداي تامي چونگ؟ سخت مي‌شود به ايده خام همه اين‌ها نخنديد. شهر به خودي خود بهترين بخش فيلم است، سرشار از المان‌هاي ناب در طراحي. کمي يادآور «فوتوراما» است اما از بخش‌ها و مناطق بيشتري تشکيل شده. شايد متريال فيلم به شکلي براي محصولي مختص به کودکان سنگين باشد، اگرچه اين هنوز همان ديزني هميشگي است، با اين حال همه چيز به خوشي و خرمي تمام مي‌شود و پايان ظريف و دقيقي ندارد.

    اسکرين ديلي- جان هزلتون: نمايشگاهي از حيوانات سخنگو، يک داستان رازآلود نوآرگونه و پيامي بر ضد تعصبات قومي همگي بخشي از زوتوپيا هستند. با وجود تاثيرگذار بودن هريک از اين المان‌ها اما چيز بيشتري در نهايت به تصوير کلي فيلم افزوده نمي‌شود و اين اثر استادانه ساخته شده و سرشار از احساسات انيميشني را درنهايت رها مي‌کند تا به عنوان يکي از آثار قابل قبول و متوسط کمپاني شناخته شود.با اين حال فيلم هرگز موعظه نمي‌کند و پيام خود را درباره خطرات تن دادن به کليشه‌ها نسبتا واضح بيان مي‌کند و تعصبات قومي و نژادي را در ميان انسان‌ها محکوم مي‌کند.

    ترجمه‌ی ویسنا فولادی - 7فاز

  12. 2 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #159
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Oct 2015
    پست ها
    5

    پيش فرض

    Anomalisa یک انیمیشن مخصوص بزرگسالان است. ساخته ی چاک کافمن و دوک جانسون، 2015. این انیمیشن داستان یک سخنران رو روایت می کنه که آشنایی با یک زن زندگی روزمره اش رو تغییر می ده.

    شدیدا توصیه می کنم به دیدنش ولی دقت کنید که این انیمیشن مناسب کودکان نیست.

  14. این کاربر از rezayiiia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #160
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض گزیده نظرات منتقدان درباره «سوسیس پارتی/Sausage Party» انیمیشن بزرگسالانه ی امسال



    گاردین- جوردن هافمن: درباره تر و تازه بودن حرف می‌زنیم. کارتون غذایی سث روگن/Seth Rogen ، مثل بهترین کارهای او، یک بسته وسوسه کننده است. فیلمنامه‌ای که همکار همیشگی او ایوان گلدبرگ (به همراه کایل هانتر و اریل شفیر) نوشته در ابتدا به نظر فقط به مواد غذایی قفسه فروشگاه‌ها که خصوصیات انسانی یافته‌اند و بددهنی می‌کنند می‌پردازد. همه چیز با شروع فیلم متظاهرانه است، اما با آن همراه شوید، این فقط یک دست‌گرمی برای پا گذاشتن به دنیایی غافلگیرکننده در یک کمدی کاملا زیرکانه است. چیزهای مسخره زیادی در «سوسیس پارتی» وجود دارد، مثل زمانی که مردی در حال نشئگی ناگهان می‌تواند غذاهای زنده را در خانه‌اش ببیند و صدای آن‌ها را بشنود، یا یک آدامس جویده شده تحت تاثیر استفن هاوکینگ، اما (قسم می‌خورم) پیام غنی‌تری هم وجود دارد. درواقع اگر اصلا پیامی در این فیلم وجود داشته باشد این است که حتی اگر شما فکر کنید یک نفر دیگر کارهای احمقانه می‌کند، نمی‌توانید با سرزنش‌شان در حماقت خود از آن‌ها پیش بیفتید. چیزی که حالا با نزدیک شدن به انتخابات که حامیان هر کاندیدا به قدری احمق به نظر می‌آیند که باید شک کنیم حتی قادر به بستن بند کفش‌هایشان هستند، بیشتر معنا پیدا می‌کند.

    ایندی‌وایر- دیوید ارلیچ:
    این یک کارتون درجه آر (R) است که قهرمانش یک سوسیس به نام فرنک و خبیث‌اش یک عوضی به معنای واقعی است. این فیلم به قدری کثیف است که «ساوث پارک: بزرگتر، بلندتر و بدون‌کات» پیش آن مثل یکی از شاهکارهای خوش‌تراش و چشم‌نواز استودیوی جیبلی به نظر می‌آید. «سوسیس پارتی»، خوب یا بد، فیلمی است که واقعا وجود دارد. و در نقطه‌ای از مسیر حین تماشای آن، این واقعیتی است که واقعا شما را شوکه خواهد کرد. کاری را که «روانی» با حمام‌ها کرد، «سوسیس پارتی» با غذاها می‌کند. اگر کمدی فیلم به اندازه وسواس‌اش درباره رژیم‌ها بود آن را یک شاهکار در تمام دوران می‌دانستیم. اما حالا با فیلمی طرف هستیم که بامزه‌ترین شوخی‌هایش همان‌هایی هستند که برای اولین بار ساخته می‌شوند. نمی‌شود این حس را از خود دور کنیم که کاش «سوسیس پارتی» توسط مغزهای متفکر آن با فرم روایی آزادانه‌تری ساخته می‌شد؛ نزدیک‌تر به «یک پوینده تاریک» تا «زندگی یک حشره». اما تامین سرمایه برای «سوسیس پارتی» تا همین اندازه هم قطعا کار سختی بوده است.

    ورایتی- جو لیدون:
    همه چیز از زمانی پیچیده می‌شود که فرنک حقیقت را درباره خوراکی‌هایی مثل خودش زمانی که از قفسه‌ها بیرون آمده و به خانه می‌روند درمی‌یابد. و مهم‌تر از آن او می‌فهمد که "فناناپذیران" پرنفوذ یک افسانه از زندگی شادمان پسین ساخته‌اند تا محصولات فروشگاه‌ها را از پی بردن به پوچی‌ای که در بیرون منتظرشان است بی‌خبر نگه دارند. زمانی که فرنک سعی می‌کند این خوراکی‌ها را به هوش بیاورد آن‌ها از این ایده استقبال نکرده و حتی آن را باور نمی‌کنند. فیلم که به نظر راه «این آخرشه/This Is the End» را دنبال می‌کند اینطور نشان می‌دهد که سث روگن شاید ویران‌گرترین تمثیل‌پرداز مذهبی بی‌ریایی باشد که امروز در هالیوود فعالیت می‌کند.

    سالون- اندرو اوهایر:
    کمدی تاثیرگذار و مقدار زیادی عناصر متفکرانه به این داستان اخلاقی درباره یک هات داگ به نام فرنک که حقیقت را درباره زندگی پسین می‌یابد تزریق شده است. اینکه فیلم از برخی جهات- اینکه با یک کارتون دغدغه‌مند به س.ک.س که درون فلسفه وجودی شیرجه می‌زند و در نهایت فاش می‌کند که نسخه‌ای از تمثیل غار افلاطون است طرف هستیم- ارزش تماشا کردن داشته باشد سوال پیچیده‌ای است. خب، نه، بلوف می‌زنم. من از این فیلم متنفر شدم؛ آرزو می‌کنم هیچ وقت آن را ندیده بودم. اما این به معنای بی‌ارزش یا فاسد یا کاملا چرند بودنش نیست./ ترجمه از 7فاز

  16. 3 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •