تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 4 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 32

نام تاپيک: درختان و درختچه ها

  1. #1
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض





    Ginkgo biloba

    اکثريت وسيعی از افرادی که مبتلا به عارضه «طنين صدا» در گوش هستند در طول تلاشهای خود برای رهايی يافتن از اين عارضه ی ممتد با درخت پر سياوش مويي يا همان Ginkgi biloba برخورد داشته اند. بعضی از اين افراد به استفاده از آن ادامه می دهند، بعضی با تأمل و درنگ در مورد مصرف آن تصميم می گيرندو بعضی از ترشحات برگهای خشک آن سود می برند. اين درخت از کهن ترين گونه های باقی مانده در روی زمين است که قدمت آن به حدود 200 ميليون سال پيش در عصر دايناسورها باز می گردد. زمانی بر اين باور بودند که درخت پرسياوش مويی دارای قدرتهای جادويی است و امروزه اين مطلب پذيرفته شده است که جينکو دارای نقش و اثر دارويي بر حقی است. ترشحات جينکو که به صورت قرص، مايع يا تزريق درون رگی تهيه می شوند به دلايل بسياری برای نارسايی مغزی مصرف می شوند. مکانيسم عمل آن به اين صورت است که با افزايش دادن جريان خون به سمت مغز و توسعه و بهبود ارسال پيامهای عصبی موجب کاهش نارسايي مغز می شود. همچنين اين محصول يک تنظيف کننده ی بدون راديکال آزاد است. نارسايی مغزی –که هنوز کارهای بيشتری برای درک ماهيت آن در حال انجام است- می تواند باعث ايجاد مشکلاتی در مهارتها و قابليتهای معمولی فردی، کاهش انرژی و توانايی فيزيکی، افسردگی، پرخاشگری، سرگيجه، سردرد و صدای زنگ در گوش شود. با آن که بعضی از افراد مبتلا به طنين صدا در گوش به مفيد بودن جينکو ايمان دارند افراد ديگری اعتقاد دارند که جينکو رويهمرفته در اين مورد بی اثر است.
    يکی از جنبه های قابل درخواست جينکو –همان طور که قبلاً اشاره شد برای درمان طنين صدا در گوش است. مسئله ی مهم در مورد اين درمان آن است که از درمانهای تقريباً ارزان به شمار می رود و دارای عوارض جانبی بسيار جزئی و ناچيزی است.
    يکی از دلايلی که استفاده از جينکو توسط بسياری از بيماران کنار گذاشته شد آن بود که اين گياه در مورد آنها باعث بهبود صدای گوش نشد و علاوه بر آن در حدود يک چهارم افراد اپيستاکسی (خونريزش بينی) ايجاد شد.
    در مورد مکانيسم اين عمل بايد گفت مهمترين اجزای جينکو شامل فلاونوئيدها و ترپنوئيدها می شوند. جينکوليد B ،ترپنوئيدی که تا کنون وجود آن در هيچ گونه ی ديگری گزارش نشده است، در شرايط آزمايشگاهی از عمل عاملهای فعال کننده ی پلاکتهای خونی جلوگيری می کند. اين عامل ها برای شروع تجمع يافتن پلاکتهای خونی ضروری هستند و اين مرحله در حقيقت مرحله ی آغازين انعقاد خون است. پس بنابراين ممکن است جينکو بتواند در شرايط طبيعی بر روند لخته شدن خون تأثير منفی بگذارد. و اين می تواند دليلی باشد برای ان که چرا روز به روز بر تعداد خونريزش بينی در ميان افرادی که از جينکو استفاده می کنند افزوده می شود. پس اين سؤال ايجاد می شود که اگر جينکو واقعاً باعث خونريزش بينی می شودپس در داخل بدن چه تأثيراتی می تواند داشته باشد؟
    در ژوئن 1996 نشريه ی عصب شناسی گزارشی را در مورد خانمی منتشر کرد که به مدت دو سال روزانه 120 ميلی گرم جينکو مصرف کرده بود و تومورهای لخته خونی روی دو طرف سر بر روی پوشش مغز او به وجود آمده بودند که به بافت مغز فشار وارد می کرد. اين بيمار هيچ سابقه ای در زخم های سر نداشت و تنها داروهايی که غير از جينکو مصرف کرده بود استامينوفن و نيز ارگوتامين/ کافئين در يک دوره ی کوتاه بود و به خصوص اين فرد هيچ داروی ضد لخته شدن خون مصرف نکرده بود. و نيز هيچ گونه آسپرين يا داروهای بدون استروئيد يا ضد اشتعال توسط وی مصرف نشده بود.
    خونريزی او در مدت زمان طولانی ادامه يافت ولی با قطع مصرف جينکو پايان گرفت. البته اين بيمار مجبور به يک عمل جراحی اورژانسی برای برداشتند لخته های خون ايجاد شده در کاسه ی سر خود گرديد ولی خوشبختانه عمل او کاملاً موفقيت آميز بود.
    معمولاً يک گزارش مجزا مانند اين علاقه انسان را به مقدار کمی تحريک می کند. هرچند که چنين گزارشهايی می توانند به چند دليل پر مزاحمت باشند:
    1- بيشتر افراد وقتی توسط پزشک خود برای فهرست کردن داروهای مصرفی اخير خود درخواست می شوند، جينکو را جزو اين فهرست قرار نمی دهند.
    2- بيشتر پزشکان علاقه ای به ديدن عناصری از قبيل جينکو در فهرست دارويی اخير فرد ندارند و نيز به تأثيرات آن اهميت نداده و مهم نمی شمارند.
    3- بيشتر پزشکان تأثيرات ضد انعقادی جينکو را به حساب نمی آورند.
    اين سه عامل می توانند بالقوه در گزارشهايی که از سوی بيماران می رسد همکاری داشته و مؤثر باشند.
    در واقع 9 ماه پس از گزارشی که در مورد بيمار مبتلا به لخته های خون در مغز داده شد، يک مورد از هيفمای خود بخودی نادر که خونريزی در حفره ی جلويی چشم بود در مردی که برای مدت طولانی از جينکو استفاده کرده بود گزارش داده شد. بنابراين يک فرد محتاط در مورد مصرف جينکو بايد تجربيات ديگران و تأثير آن را در نظر داشته باشد. به هر حال به نظر منطقی است که بدترين حالت ممکنه ناشی از مصرف جينکو را در نظر داشته باشيم و به خاطر بياوريم در کنار تأثير مثبت جينکو در ساکت کردن صدای زنگ گوش، عوارض جانبی آن در جلوگيری از انعقاد خون قابل تأمل است. در واقع مصرف جينکو می تواند زمينه را برای انواع خونريزی (نه فقط خونريزش بينی) فراهم سازد. خوشبختانه يک تست مناسب برای سنجش مدت زمان انعقاد پلاکتهای خونی در شرايط آزمايشگاهی وجود دارد. به طور مثال اگر از تراکم پلاکتهای خونی توسط عاملی ممانعت به عمل آمده باشد مدت زمان انعقاد خون افزايش می يابد. مدت زمان انعقاد خون همچنين می تواند توسط يک فن شناس برآورد شود به اين طريق که شی نوک تيزی به سمت ساعد پرتاب می شود که يک شکاف بسيار سطحی (با عمق يک ميلی متر) در پوست ايجاد می کند و خون را با فشار 40 ميليمتر جيوه بيرون می راند که از اين طريق نيز می توان زمان لخته شدن خون را برآورد کرد.
    با وجود تمام اين مسائل يک توافق جمعی وجود دارد که اگر جينکو در طول مدت سه ماه برای درمان عارضه ای مؤثر نباشد پس از اين مدت ديگر تأثيری نخواهد داشت و مصرف آن بايد قطع گردد. و اگر تأثير مساعد جينکو فرد را وادار کرد که برای مدت بيش از سه ماه از آن استفاده کند بايد برای پيشگيری از عوارض آن، هر شش ماه يکبار آزمون سنجش مدت زمان انعقاد خون بدهد. و اگر اين مدت زمان طی آزمايشهای متوالی افزايش يافته بود بايد با مشورت پزشک تصميمی گرفته شود مبنی بر اين که مصرف جينکو ادادمه يابد يا خير.
    همچنين اگر لخته های خون، خونريزش بينی، اثار کبودشدگی و علائمی از اين قبيل در هنگام آغاز مصرف جينکو مشاهده شد بايد در مورد ادامه مصرف آن با پزشک مشورت گردد. اين مطلب در مورد فردی که از يک داروی ضد انعقاد خون استفاده می کند و نياز به شروع مصرف جينکو نيز دارد صادق است.
    در هر صورت جينکو يک داروی مؤثر جهت برطرف ساختن صدای زنگ در گوش است و تحقيق در مورد آن همچنان ادامه دارد.

    نام قديمی جينکو بيلوبا (Ginkgo biloba)، Salisburia adiantifolia بوده است و نيز دارای نامهای رايج درخت پر سياوش مويی و درخت چهل تاج می باشد و همچنين نامهای چينی زيادی برای آن وجود دارد. در ژاپن نيز به ان Icho و به ميوه ی آن Ginnan می گويند. اين درخت وقتی که جوان است دارای شکل هرمی باشاخه های بلند قائم و قلمی است و هنگامی که مسنتر شد تاج آن پراکنده و نامنظم می شود. اين درخت می تواند تا 35 متر طول و 10 متر قطر ساقه داشته باشد.
    اين درخت برگ ريز است و برگهای آن بر روی شاخه های بلند پراکنده هستند در حالی که در رأس شاخه های کوتاه ترکام يافته اند. شاخه های کوتاه اين درخت نمود بسيار جالبی از گياه جينکو هستند که هر ساله تاجی از برگهای جديد درست می کنندو همچنين توليد ميکروسپورانژيوم و تخمک توسط اين شاخ های کوتاه صورت می گيرد.
    شاخه های کوتاه پس از چند سال که زمان ان در واريته های مختلف فرق می کند بلند شده و توليد برگهای پراکنده و غير مجتمع می نمايند. شاخه های بلند معمولاً يک شاخه ی کوتاه انتهايی برای چند سال بعد ايجاد می نمايند. اين قابليت توليد شاخه های کوتاه می تواند دليل آن باشد که چرا مدت زمان رشد درخت در مقايسه با ساير نهاندانگان طولانی است. و همچنين می تواند روشن سازد که چگونه درخت می تواند از اين قابليت خوب برای بقا برخوردار باشد.
    برگهای جينکو دارای دمبرگ بلند بوده و در شکل و اندازه های متنوع هستند. در کل برگهای جينکو دارای دو لوب، فاقد رگبرگ ميانی و به طور غير عادی کنگره دار هستند. رگبرگها مکرراً منشعب می شوند و بعضی از آنها در هم ادغام می گردند. (Anastomose). اين گياه دوپايه بوده و اسپورانژيومهای آن روی شاخه های کوتاه تشکيل می شوند. ميکرواسپورانژيومها با آرايش نگينی يا تسمه ای به تعداد 3 تا 6 عدد بر روی شاخه قرار گرفته اند و هر يک مانند يک محور نوسانی پرچمهای زيادی را که نزديک به هم مرتب شده اند، در بر می گيرند. پرچم در حقيقت يک برآمدگی با پايه کوتاه با 2 تا 4 کيسه گرده استکه به صورت طولی شکاف می خورند.
    مگاسپورانژيومها معمولاً به تعداد 1تا 3 عدد به صورت افراشته بر روی شاخه قرار می گيرند و هر يک شامل يک شاخه بلند هستند کخ يک تخمک را در هر سمت خود نگه می دارد (بعضی اوقات سه تخمک در هر سمت قرار دارد).
    تخمک بدون پايه و صاف بوده و در پايه دارای يقه می باشد و برهنه است. ميوه ی جينکو شفت مانند با گوشت نارنجی است که يک درون بر چوبی را می پوشاند.
    جنين معمولاً 2 تا 3 لپه است. ميوه های جينکو در پاييز در هنگام افتادن مقادير زيادی بوتيريک اسيد توليد می کنند که سبب ايجاد بوی نامطبوع و زننده ای می شود.
    الويس و هنری چند واريته از جينکو را در نشريه خود بر شمرده اند که عبارت است از: Variegata (لکه لکه)، آونگی، برگ بزرگ دندانه دندانه، برگ سه لوبی و درخت تاج نوک تيز جينکو که البته هيچ يک از اين واريته های در ژاپن وجود ندارد هرچند که دو نمونه از واريته آونگی در باغ گياهشناسی دولتی نيوزيلند نگه داری می شود. همچنين واريته ای با برگهای زرد کوچک، واريته ای با برگهای معمولی و واريته ای بينابين اين دو حالت وجود دارد و واريته ی برگ معمولی جينکو رايج ترين نوع جينکو در مناطق مختلف جهان است. همچنين واريته ای از جينکو وجود دارد که ميوه های بسيار کوچکی توليد می کند. يک پديده ی جالب ديگر در ميان واريته های جينکو که می تواند خود به عنوان يک واريته در نظر گرفته شود، هاتسوکی (Hatsuki) يا همان نوعی از جينکو است که بر روی برگهای خود توليد ميوه می کند. اين واريته بيش از 100 سال است که در فرهنگ ژاپن شناخته شده است. اين واريته ی جينکو بسيار کمياب است و فقط دو درخت از آن در ايباراکی وجود دارد که هر دو به عنوان گنجهای ملی تحت حفاظت قرار دارند. اين درختان ميوه و برگ را به طور طبيعی توليد می کنند و فقط بعضی از برگها ميوه بر روی خود توليد می کنند. هيچ صفت اشکاری در اين واريته جينکو وجود ندارد که بتوان به کمک آن جنسيت گياه را تشخيص داد. مگر توليد اسپورانژيومها در بهار و از آن جا که اين درخت به طور کلی هر 50 سال يک بار گل می دهد بايد زمان نسبتاً طولانی به انتظار نشست!! البته اين مطلب در مورد واريته های ديگر جينکو نيز صادق است.
    ولی از طريق مقايسه مورفولوژيکی کروموزمومها می توان پی به جنسيت گياه برد زيرا جنس ماده جينکو فاقد يک قطعه ی ماهواره ای ک.چک بر روی يکی از کروموزمهای خود می باشد. بايد گفت که تعيين جنسيت اين درختان بيشتر در کشورهايی غير از چين و ژاپن مهم است زيرا به دليل بوی نامطبوع ميوه های رسيده ی آن در پاييز بيشتر کاشتن پايه های نر آن ترجيح داده می شوند. با اين حال به نظر می رسد مردم ژاپن به اين بو زياد اهميت نمی دهند زيرا بسياری از مردم دانه های آن را برای مصارف غذايي جمع می کنند.
    گفته می شود که پايه های نر جينکو افراشته تر از پايه های ماده و هرمی هستند و پايه های ماده فشرده با شاخه های افتاده و آونگی هستند ولی حالت برعکس اين صفات نيز مشاهده شده است که استفاده از اين صفت را برای تشخيص جنسيت جينکو نامطمئن می سازد. به هر حال بهتر است جنسيت جينکو را از روی دانه های يآ نوعی آنتی بادی تعيين کنيم.
    Chi-Chi يا نوک غده ای بيشتر در درختان مسن ايجاد می شود . به طور مثال يک پايه نر جينکو در باغ کيو در حال توليد چنين ساختاری است و حدود 200 سال عمر دارد. ولی اين غده های بر روی درختان ماده در سنين پايين تری در حدود 56 سال ايجاد می شوند. اين غده های به صورت منفرد يا خوشه ای توليد می شوندو در صورت رسيدن به زمين می توانند ايجاد ريشه نمايند.

     پراکنش و خاستگاه
    خاستگاه راسته جينکوآلس متعلق به دوره پرمين (200 تا 225 ميليون سال پيش) می باشد. به نظر می رسد که تکامل اين گياه در دوره ژوراسيک (100 ميليون سال پيش) به اوج خود رسيده باشد و فرم برگهای جينکو از آن زمان تغيير نکرده است. جينکو پراکندگی بسيار وسيعی در سطح کره ی زيمن داشته است و فسيل آن تقريباً در هر مکانی از جمله استراليا و نيوزيلند يافت می شود. شايان ذکر است که فسيل گونه ی ديگری به نام Baiera برگهايی بسيار شبيه به برگهای جوان جينکو و برگهايی که از پايه درخت توليد می شوند دارد. از اين سابقه مشخص می شود که چرا جينکو با نام «فسيل زنده» ناميده می شود. (اين اصطلاح برای اولين بار توسط داروين در مورد گونه هايی به کار برده شد که تمامی خويشاوندان آنها منقرض شده و تنها خود گونه بقا يافته بود). تکامل اين درخت در حدود 125 ميليون سال پيش هنگامی که هنوز دايناسورها بر روی زمين پرسه می زدند پايان يافت و از آن زمان بدون تغيير باقی مانده است.
    جينکو بيلوبا در حقيقت يک عضو تنهای زنده از نژاد مقتدر گياهان شاخه ی خود است و بنابراين پيوست با ارزش و دقيقی ميان حال و گذشته ی دور زمين محسوب می شود.
    امروزه درخت جينکو به طور طبيعی در مناطق کوهستانی دور در چين شرقی می رويد با اين حال به طور مصنوعی در مناطق وسيعی از جهان از جمله چين، کره و ژاپن کاشته می شود. قديميترين نمونه های جينکو در باغهای کهن معابد، قصرها و پرستشگاه های ژاپن وحود داردو چند درخت مشهور جينکو نيز در اين مکانها قرار دارد. به طور مثال درختی که در معبد هاچيمن در کاماکورا در جنوب توکيو قرار دارد به اين دليل مشهور است که يک فرد قاتل قبل از اثبات آن که قتل توسط او انجام شده در سال 1290 در پشت آن درخت پنهان شده بود! اين درخت هنوز هم در معبد وجود دارد و هر ساله دانه های زيادی توليد می کند. همچنين تعداد زيادی از پايه های گياه جينکو در پارکها و ميدانهای ژاپن کاشته می شود. همچنين ميدانهايی در تسکوبا از جينکو وجود داردکه گفته می شود تا 100 سال قدمت دارند. چرا درخت جينکو در ژاپن اينقدر محبوبيت دارد؟ برای اين مطلب دلايل چندی وجود دارد از جمله اين که برگهای جينکو در پاييز به زرد طلايي (مانند پاهای مرغابی طلايی) تبديل می شوند. که اين عبارت يکی از نامهايی است که مردم چين به برگهای جينکو داده اند. همچنين درخت جينکو در ژاپن سمبل طول عمر زياد است و ممکن است به همين دليل باشد که در پرستشگاه ها محبوبيت دارد. دانه های جينکو خوشمزه هستندو معمولاً همراه با نوعی خوراک فرنی تخم مرغ به نام «چاوان موشی» مصرف می شوند. جينکو همچنين به دليل مقاومت در برابر آلودگی هوا در شهرهای آلوده بسيرا مناسب است و نيز در برابر حملات قارچی و حشره ای و آفات مقاوم است.

     چرا جينکو را مطالعه می کنيم؟
    هنگامی که جينکو برای اولين بار به تاکسونوميستهای اروپايي شناسانده شد به عنوان يکی از اعضای خانواده مخروطيان مورد توجه قرار گرفت و در تاکزاسه طبقه بندی شد. با اين حال در 1895 گياه شناسی به نام هيراس در دانشگاه توکيو نتيجه تحقيق خود را مبنی بر اين که تخمکهای جينکو با اسپرمهای متحرک که توسط لوله هايی شبيه لوله های گرده نهاندانگان انتقال می يابند، تلقيح می شوند. اين خصوصيت جينکو را اساساً از ساير مخروطيان و گياهان گلدار که هسته نر غير متحرک دارند متمايز می سازد.
    اسپرمهای متحرک تنها در گياهان ابتدايی، سرخس ها و سيکادها مشاهده شده است. اين کشف در واقع طبيعت منحصر به فرد جينکو را آشکار می سازد. بنابراین جينکو تنها گونه ی زنده در راسته است.
    در حقيقت بايد جزئيات بيشتری از ساختار اسپرم های متحرک جينکو و تفاوتهای آنها با ساير اسپرمهای متحرک آشکار شود ولی اين مطالعه قدری مشکل است زيرا زمان آشکار شدن اسپرمها در يک دوره ی 14 روزه 2 ساعت در هر روز است که مطالعه دقيق در مورد آن را مشکل می سازد.
     چرخه توليد مثلی:
    وقايعی که نهايتاً منجر به توليد دانه های رسيده جينکو می شود حدود 14 ماه طول می کشد. تشکيل گرده، بلوغ گامتوفيت ماده و نر و لقاح در طول يک فصل (از آپريل تا سپتامبر درکره شمالی) انجام می شود ولی تشکيل جنين تا بهار سال بعد تکميل نمی گردد. درختان تنها هر 50 سال يک بار گل توليد می کنند به همين دليل است که يکی ديگر از نامهای محلی درخت جينکو در زبان چينی «کانگ سان شو» است که به معنی «درخت نوه و پدر بزرگ» می باشد. زيرا وقتی فردی جينکو را می کارد فقط نوه های او می توانند از ديدن گل و ميوه های آن لذت ببرند.
     رشد شناسی (Ontogeny) اوليه گامتوفيت نر
    ميکرواستروبيلها که در بهار به وجود آمده اند در تابستان رشد يافته و در پاييز به بالاترين حد رشد خود می رسند. در طول زمستان آنها در حالت ميکروسپوروسيت باقی مانده و تقسيم ميوز و توليد ميکروسپورانژيوم انجام می گيرد. مشاهده شده است که پايه های نر معمولاً توده های نگينی يا تسمه ای بر روی خود حمل می کنند که احتمالاً برای مقاومت در مقابل گرمای تابستان است.
     رشد گامتوفيت نر
    رشد گامتوفيت نر در جينکو بسيار شبيه به اين چرخه در سيکادهاست غير از آن که در مورد جينکو به جای يک سلول پروتالی دو سلول مشاهده می شود. با اين حال اولين سلول پروتالی بسيار تحليل رفته و در نهايت در زمان تشکيل اسپرماتوزوئيد از بين می رود. بعد از تقسيم ميوز و تشکيل تتراد، دانه ی گرده حاوی يک سلول منفرد آندوسپرمال می شود که با تقسيم خود يک سلول پروتالی اوليه را به وجود می آورد و يک دو جنسی ابتدايی را تشکيل می دهد. اين سلول بزرگتر از تقسيم خود دومين سلول پروتالی و يک آنتريدی ابتدايی را تشکيل می دهد و اين آنتريدی از تقسيم خود سلول زايشی و سلول لوله گرده را توليد می کند. در اين مرحله گرده ها آزاد می شوند. دانه های گرده جينکو توسط باد پراکنده می شوند و درون يک قطره موسيلاژی که از ميکروپيل های تخمک ترشح می شوند قرار گرفته وارد آن می شوند. سپس قطره موسيلاژی بازجذب يا تبخير می شود تا دانه گرده بتواند وارد اتاق دانه گرده شود يعنی جايی که لوله گرده مکنده تشکيل شده و آخرين مراحل تکامل گامتوفيت نر شکل می گيرد.

     تشکيل و توسعه گامتوفيت ماده
    در زمان تشکيل دانه گرده تخمک جوان شامل فقط يک ميکروسپورانژيوم طويل شده است که توسط پوششی که تقريباً در رأس خود دارای ميکروپيل است، احاطه می شود. تقسيم ميوز و تشکيل مگاسپورانژيوم تقريباً همزمان با تشکيل دانه گرده صورت می گيرد. توليد گامتوفيت ماده حدوداً از اواخر مارس تا ابتدای آگوست طول می کشد. تشکيل تخمک در جينکو با تقسيمهای آزاد هسته ای شبيه سيکادها و کاجها صورت می گيرد. بعد از اين مرحله که طی آن هشت هزار هسته آزاد توليد می شوند يک مرحله سلولی اتفاق می افتد که در طول آن تمامی پوششهای تخمدان و آرکگنها توليد می شوند. معمولاً 2 تا3 آرکگن توليد می شوند و پس از توليد آرکگن يک ستون ويژه از بافت گامتوفيت آنها بالا می رود. سپس در اواخر آگوست بافت هسته و مناطق نزديک غشای مگاسپور تخريب شده و يک اتاق آرکگن توليد می شود.
     لقاح
    در طول تابستان دانه های گرده تندش يافته و انتهای مکنده لوله گرده به ديواره اتاق گرده متصل می شود و از آنجا چند شاخه شده و چندين انشعاب شبه ريزوييدی را به درون سلولهای هسته می فرستند. انتهای پروتالی لوله گرده طويل شده و به طور آزاد به اتاق آرکگن آويخته می شود. سلول زايشی تقسيم شده و باعث بالارفتن سلول نازا و سلول اسپرماتوژنوس می شود. لقاح جينکو در توکيو در اواخر آگوست تا اوايل سپتامبر در طول يک دوره 10 تا 14 روزه انجام می گيرد.
    هسته سلول اسپرماتوژنوس بدون تشکيل يک ديواره ی حايل شکل می گيرد (اسپرمها فاقد ديواره هستند) و باعث توليأ دو اسپرم می گردد. اين اسپرمها نيز به سرعت تاژه های فنری خود را تشکيل می دهند. اسپرماتوزوييد بالغ شبيه اسپرم سيکاد ولی کوچکتر است و فقط 5/2 دور پيچيده است که اين حالت در سيکادها 5 تا 6 دور است. فلاژلومهای متعدد (10 تا 12 هزار در سيکاد و غير قابل شمارش در جينکو) در طول فنر متصل شده اند. لوله گرده باز شده و اسپرمها ازاد می شوند يعنی از شکاف جانبی به بيرون می خزند و وارد مايع اتاق آرکگن می شوند که آن هم در اين مرحله ايجاد می شود. همان طور که می داين اسپرمهای جينکو قدرت شنا در مسافتهای طولانی مانند سرخسها را ندارند. اين اسپرمها بسيار انعطاف پذيرند و هنگامی که وارد گردن آرکگن می شونددر حالت بسيار کشيده قرار دارند.
    در اين مورد اختلاف نظر وجود دارد که آيا اسپرماتيد به طور کامل وارد گردن آرکگن می شود يا فلاژلومها بيرون باقی می مانند. هسته اسپرماتوزوييد جدا شده و با هسته تخم تماس يافته و يک تخم ديپلوئيد را به وجود می آورد. پيشنهاد شده است که لقاح جينکو می تواند بر روی زمين يا روی درخت انجام گيرد. در درختان جينکو که در تسکوبا قرار دارند لقاح بر روی درخت انجام می گيرد اما ميوه بلافاصله پس از اين دوره بر روی زمين می افتد و تشکيل جنين احتمالاً بر روی زمين انجام می شود. که اين موضوع البته از منطقه ای به منطقه ی ديگر و نيز در شرايط آب و هوايی مختلف فرق می کند. از آنجايی که جدا کردن ميوه از درخت خللی در لقاح ايجاد نمی کند نتيجه می گيريم که لقاح بر روی زمين هم می تواند انجام بگيرد.

     نمايي نزديکتر از سلولهای اسپرم
    در طول جولای سلولهای زايشی ورم کرده و برای توليد سلولهای اسپرماتوژن و سلولهای نازا تقسيم می شوند. در اين مرحله سلول دوم پروتالی سريعاً بزرگ شده و توسط سلولهای نازا احاطه می شود. در اين مرحله يک بلفاروپلاست بعد از هسته شکل می گيرد و سپس تقسيم شده و يکی از بلفاروپلاستهای دختری به قطب مخالف هسته حرکت می کند. در اين هنگام همچنين يک محتوای سلولی غير عادی ديگر نيز رشد می يابد که شامل يک جفت گلوبول اسميوفيليک فرضی می باشد که به صورت مجزا بعد از هسته ايجاد می شود. به نظر می رسد که اين گلوبولها به عنوان انتقال دهنده های کروماتين در رأس اسپرم قبل از لقاح ايجاد نمی شوند (Lee.1955). هنگامی که اين رويدادها اتفاق می افتند هسته طويل شده و هسته های مجزايی از آن ايجاد می شوند.
    يک مسئله ديگر که هنوز چيزی در مورد آن شناخته نشده است، ساختارهای رشته ای- دانه ای(microgranular) است که در انتهای پروتالی هسته رشد می يابند. اين ساختار دانه ای- رشته ای مانند سلول تقسيم می شود به نحوی که هر اسپرم قسمتی از آن را دارا می باشد. بعضی از محققين تشابه هايی را توسط ميکروسکوپ نوری بين هسته و جسم دانه ای رشته ای پيدا کرده اند. نکته جالب توجه در مورد تقسيم جينکو آن است که که پلاستيدها در هنگام تقسيم شدن هم فعال هستند و اين نشان می دهد که در جينکو وراثت مادری اتفاق نمی افتد.
    بعد از تقسيم در طول آميزش بلفاروپلاستها با دوکهای قطبی، بلفاروپلاستها شکسته می شوند تا بتوانند پيوندهای فلاژلومی فنری را تشکيل دهند. گرچه نحوه تشکيل فنرها هنوز تحت بررسی است اما ساختارهای چند لايه به سرعت پس از شکسته شدن بلفاروپلاست ايجاد می گردند. پيوند فنری بر پايه يک ساختار چند لايه قرار گرفته است. در مورد اين ساختار اطلاعات زيادی دردسترس نيست. اما از لحاظ فيلوژنی بسيار مهم می باشند زيرا حداقل در جلبکهای سبز حضور يا غياب آنها عدم تقارن انواع کلاميدوموناس را که در آنها غايب است نشان می دهد و در انواع بدون تقارن پيشرفته تر حاضر می باشد.
    ساختار چند لايه همچنين در غافث (Liverwort)، دم اسب و سيکاد وجود دارد. به هر صورت ساختار چند لايه از نظر تعداد لايه ها از دو عدد در سرخسها تا حدود 5 عدد در جينکو متفاوت است.
     نتيجه گيری...
    از آلبرت سواد (1938) که در مورد تاريخچه ی فسيلی جينکو در پيشرفتهای علمی نوشت اين طور نقل می شود که: «برای قرن ها بود که جينکو در تصور مشرقی مورد توجه بود؛ درختی با برگهايی شبيه پاهای مرغابی طلايی، شی مورد تقديس و پرستش و يک افسانه که در مورد آن معتقد به داشتن قدرتهای معجزه اسا بودند. ما نيز بر خلاف دورنماي غربی خود، با اين عقيده در مورد اين درخت مقدس اعلام اتفاق می کنيم زيرا داستانهای مربوط به آن بر روی شنهای تاريخ نقش بسته است و در واقع اين درخت پر سياوش با روح های تاريخی پيوند يافته است. ما اين درخت را به عنوان سمبل ثبات و عدم تغيير و ميراثی از گذشته ای بسيار دورتر از قدرت درک بشـر می پذيريـم، درختـی که رازهای گذشته ی ناشمردنی را در خود دارد».

    نرجمه و ویرایش: دیانلا

  2. #2
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض درختان و درختچه ها

    اهميت اين‌گونه درختان در باغ ايراني، بيشتر ايجاد سايه و زيبايي است. اينگونه درختان كه اكثراً غير مثمر هستند بيشتر در محور اصلي باغ كاشته مي‌شدند. در اينجا انواع درختان به ترتيب اهميت آنها در باغ ايراني معرفي مي‌گردند منابع مورد استفاده در اين مبحث‌، باغهاي ايراني ( پيرنيا، محمد كريم ) باغ ايراني (دانش دوست‌، يعقوب ) باغ ( ابوالقاسمي، لطيف ) گياهان پهن برگ مقاوم به شرايط نامساعد( يارايي‌، رامي) فلور ايران ( قهرمان‌، احمد ) و كتاب TREES Coombes,Allem هستند.
    1- سروها: Cupressus Cupressaceae : تيره 1-1- سرو ناز:Cupressus sempervirns داراي تاج مخروطي شكل و زيباست و ميوه آن به صورت كروي است. برگهاي فلسي و متراكم دارد و نوك آن به سمت بالا قراردارد. زربين C.V var. horizon tallis با انشعابات فرعي و افقي و سرو شيرازC.v .var. Fastigiata كه بعنوان گياه تزئيني در باغهاي تاريخي و در محورهاي اصلي كاشته مي‌شده و به باغ زيبايي خاصي مي‌بخشيده‌اند، از واريته‌هاي سروناز هستند. 1-2- سرو نقرهاي: Capressus arizonica داراي برگهاي نقرهاي است . بومي ايران نمي باشد. ولي در باغها كشت آن ديده شده است و ارتفاع آن به 8 متر مي رسد. 1-3- سرو خمره‌اي Bieta orientalis داراي برگهاي فلسي شكل است. رنگ عمومي آن سبز و روشن است كه در زمستان كمي تغيير رنگ مي‌دهد. بعنوان پرچين هم از آن استفاده مي‌شود. ميوه آن مخروطي كوچك است. از2 الي 5 فلس تشكيل شده كه در كنار هر فلس دو دانه قرار گرفته است. سروها از گونه‌هاي رايج در باغ‌هاي ايراني هستند و در اكثر باغهاي تاريخي بويژه در باغهاي شيراز، باغ فين كاشان و باغ شاهزاده ماهان مشاهده مي‌شوند.
    2- چنار درختي پهن برگ و خزان كننده‌، با پوست روشن (خاكستري) است. ارتفاع آن به 25 متر مي‌رسد. ميوه آن كركدار وگرد و داراي دنباله است. دنباله ميوه‌ها اكثراً بين 6تا 8 سانتي‌متر است .ميوه آن در پاييز مي‌‌رسد. برگها با پهنك داراي 5 تا 7 قطعه دندانه‌‌دار هستند. گرده آن باعث آلرژي در افراد مي‌شود مهمترين گونه آن P.orientalis است كه در باغهاي قديمي در مناطقي مانند تهران رواج بسيار داشته است و اصولاً تهران در قديم چنارستان بوده است. از گونه‌هاي ديگر آن مي‌توان به P.hispanica و P.aceiflia اشاره كرد.
    3-كاج ايرانيPinus eldarica Pinaceae(Abistacaea) : تيره درختي بزرگ با ميوه مخروطي شكل است كه ارتفاع درخت به 20 تا30 متر مي‌رسد. شاخه‌هاي آن نسبتاً بلند هستند برگهاي آن دائمي با يك رگبرگ مي‌باشد. دانه گرده ( ميكروسپور: اندام توليد مثلي نرگياه) آن داراي بادكنك است كه موجب تسهيل در عمل گرده افشاني مي‌گردد. دستگاه ماده مخروطي شكل و بر روي آن برگه‌هاي متعددي موجود است كه آنها را برچه ( كوچكترين واحد مادگي) مي نامند، درون آن تخمك )مگاسپور: اندام توليد مثلي ماده گياه ( قرار دارد. چوب آن صمغي است و مصارف صنعتي دارد. اين گونه گياهي از حلب وارد ايران شده است. از گونه‌هاي ديگر كاج كه در باغها كاشته مي‌شوند: كاج جنگلي P.sylvestris‌، كاج كاشفي P.longifolia‌، كاج سياه P.laricio مي‌باشد. كه اكثراً بومي ايران نمي‌باشند. در بيشتر باغهاي تاريخي و در اكثر نقاط كشور به جز جنوب و حاشيه خليج فارس اين گونه گياهي وجود دارد.
    4- صنوبرPopulus spp Salicacea : تيره اين درخت داراي ريشه‌هاي سطحي بوده ولي رشد آنها بسيار عالي است و دركمتر از15 سال به ارتفاع 25 متر مي رسد. خزان كننده‌، پهن برگ و تك پايه(دانه گرده و مادگي روي يك گياه تشكيل و لقاح صورت مي گيرد) است. گلها منفرد، اكثراً كركدار، و با گل آذين(طرز قرارگرفتن گلها روي ساقه و يا شاخه) خوشه‌اي بوده و ميوه‌ها كركدار است. گونه هاي آن عبارتند از: 4-1- سپيدار: P.alba درختي است ستوني شكل و بلند. پشت برگها روشن‌تر است و نقره‌اي رنگ مي‌باشد ارتفاع آن 25-18 متر و بسيار مقاوم است. در باغهاي تاريخي و قديمي زياد كاشته مي‌شده است چه بعنوان باد شكن در حاشيه‌ها و بعضاً در مسيرهاي اصلي نيز كاشته مي‌شد. 4-2- صنوبر خاكستري: P.canescens ارتفاع آن به 30 متر مي‌رسد. اندازه برگ آن با سپيدار تفاوت دارد. پوست تنه آن خاكستري مايل به زرد مي‌باشد. 4-3- تبريزي:( اشالك‌، صنوبرآسيايي، صنوبر لمباردي)P.nigra var Italica از درختان با ارتفاع زياد و زيبا مي‌باشد. معمولاً در كنار باغها كاشته مي‌‌شده است. برگهاي آن لوزي شكل و زيبا كه درازي برگها بيش از پهناي آن مي باشد. در پاييز به رنگ زرد قناري در مي‌آيد. 4-4- صنوبر لرزان: ( آشنگ ) P.tremula برگهاي آن شبيه نارون است.
    4-5- پده P.eupratica مخصوص نواحي گرم است.
    5- نارون ( وسك‌، قره آغاج )Ulmus Ulmaceae : تيره درختي است با پوست شكافدار، برگهاي متناوب، خزان كننده و رگبر‌گهاي شانه‌اي، دمبرگ كوتاه، پهنك معمولاً در قاعده مورب‌، حاشيه‌اي اره‌اي مضاعف يا ساده. گوشوارك( زائده اي درقاعد ه برگ كه معمولاً زير برگ قرار دارد) ريزان دارد. گلهانر- ماده ( اندام جنسي نروماده روي يك گل قراردارد )يا تك جنسي(گلهاي نر و ماده از يكديگر جدا هستند)‌، قبل از ظهور برگ ظاهر مي‌‌شود. پوشش گل، استكاني ( منظور شكل گل آذين است) و داراي 4 تا 8 لوب است. پرچمها( اندام نر گياه) داراي ميله باريك و طويل هستند، ميوه فندقه بالدار( سامار: دراين نوع ميوه‌ها ( اپيدرم (پوست خارجي) يك تخمدان رشد كرده و به صورت زائده‌هاي بال مانند در مي‌آيند) بوده بال‌‌ها در انتها شكافدارهستند. تشكيل ميوه 3 تا 4 هفته بعد ازگل دهي انجام مي‌گيرد. در نواحي شمال، شمال غرب و شمال شرق ايران بيشتر ديده مي شود . خصوصاً درتهران بسيار زياد كشت مي شود. 5-1- نارون چتري:Ulmus umbraculifera برگها متقارن و داراي قاعده تقريباً قلبي شكل بوده و نوك داندنه ها تيز نيست. فصل گل‌دهي اواخر زمستان بوده و گياه متعلق به بخشهاي مركزي فلات ايران است. گونه‌‌هاي نارون 5-2- ملج U. Montana 5-3- اوجا U. Campestris
    ساير درختان سايه‌دار:
    1- آزاد: Zelkova Carpini folia Ulmaceae : تيره درختي بلند به ارتفاع تا 35 متروداراي برگهاي بيضي شكل به طول حدود 8 و عرض 4 سانتي متر است.برگها اكثراً نوك هستند اما انواع نوك تيز نيز درآنها مشاهده شده است. حاشيه برگها ساده بدون كنگره‌، اما گاهي دندانه‌هاي هلالي كند درآنها مشاهده مي‌شود. سطح فوقاني برگ نرم وسطح زيرين آن تقريباً بدون كرك است. پوست درخت خاكستري تيره است. دمبرگها كوتاه1‌،2و حداكثر 3 ميلي متر است. فصل گل‌‌دهي آنها اوايل بهار است. در شمال ايران زياد به چشم مي‌خورد و بيشتر درختي جنگلي محسوب مي‌شود.
    2- داغداغان (تا): Celtis spp. Ulmaceae: تيره درخت يا درختچه‌اي با پوست صاف است كه پوست آن به آساني جدا نمي‌شود. برگها متناوب‌، خزان كننده، داراي 3 رگبرگ مشخص در قاعده هستند. دمبرگ آنها مشخص است. گلها نرو ماده و از هم جدا يا به صورت هر ما فروديت (نرماده) مي‌‌باشد. زمان پيدايش آنها تقريباً همزمان با زمان پيدايش برگهاست.گلها در ماده‌ها منفرد و در نرها مجتمع هستند. ميوه آن شفت، (داراي ميانبر ضخيم و گوشتي درونبر استخواني)‌، كروي يا تخم مرغي بوده، دمگل آن مشخص وهسته آن سخت است. از درختان قديمي بومي ايران است.
    3- زبان گنجشگ: (ون) Fraxinus excelsior Oleaceae : تيره شاخه‌هاي آن به سرعت به صورت عرضي رشد مي كنند. برگهاي آن ريز و كوچك بوده و به برگچه‌هايي تبديل مي‌شوند. در بهار به برگ مي‌نشيند. ارتفاع آن گاهي به 18 متر مي‌رسد. ميوه آن در تابستان ظاهر مي‌شود. درختي مقاوم با عمر طولاني است. دو واريته(Variety ) دارد: F.excelsior Var Jaspidea F.excelsior Var pendula در باغها در مسيرهاي فرعي كاشته مي‌شده است و سايه مناسبي دارد.
    4- توس ( غان)Betula pendula Betu laceae : تيره درختي است خزان كننده و با رشد زياد. برگهاي آن نوك تيز و دندانه‌داراست. در پاييز رنگ برگها متمايل به زرد مي‌‌شوند. چوب اين درخت بسيار محكم است. بهتر است در نزديك درختان سبز خصوصاً سوزني برگان كاشته شود تا جلوه بيشتري پيدا كند. عمر اين درخت كم است. در هر نوع خاك بعمل مي‌آيد. محيط آفتابي يا نيم سايه‌دار را مي‌پسندد. پوست زيبايي دارد كه معمولاً به رنگ سفيد است
    5- راش ( آلش‌، راج، مرس) Fagus sylvatica Fagaceae : تيره درختاني پهن برگ و خزان كننده با چوب صنعتي هستند كه برگهاي بي‌دندانه يا كم داندانه و گلهاي نر نزديك به هم دارند و همانند سنبله‌هاي توپي، 1 تا3 ميوه در گريباني(پوشش گل كه گلبرگها را در بر مي‌گيرد) چهار برگه خاردار بوجود مي‌آيد. ارتفاع آنها تا 30 متر و گاهي بيشتر مي رسد و شاخه‌هاي فرعي زياد و برگهاي سبز براق آنها در پاييز زرد مي‌شوند. دندانه برگها ملايم است. بعنوان پرچين يا حصار هم مي‌توان از آن استفاده كرد.
    6- بيد معمولي:Salix alba Salicaceae : تيره بزرگترين بيد است كه ارتفاع آن به 15 متر مي‌رسد. برگهاي آن دراز و باريك و ميوه آن كم و بيش بدون كرك است. گونه S.chrysocoma يا بيد مجنون كه خيلي سريع رشد مي‌كند. در باغ ايراني كمتر مورد استفاده قرار مي‌گيرد به طور كلي از بيد در جاهايي كه سايه وجود داشته استفاده مي‌گرديده و هرگز كنار استخر يا در مسيرهاي اصلي باغ كاشته نمي‌شده است.
    7- بيدمشك : Salix aegyptica Sali caceae:تيره داراي گلهاي سفيد يا خاكستري بسيار معطر است. ازگل آن عرق بيدمشك تهيه مي شود كه استفاده داروئي دارد و استفاده از آن درگذشته بسيار معمول و متداول بوده است. اين درخت از جمله گياهاني است كه به جز جنبه زيبايي آن، داراي استفاده هاي فراوان ديگري نيز مي‌باشد.
    8- درخت ابريشم:(شب خسب)Albizia julibrissin Mimosacae: تيره ارتفاع اين درخت به 8 متر مي‌رسد پوست آن خاكستري تيره است و برگهاي شانه‌اي دارد. محور برگ به طول 10تا 28 سانتي متر داراي يك غده در قاعده دمبرگ بوده و در محل بين آخرين جفت شانه‌‌،(برگهاي مقابل هم )گوشوارك دارد. شانه هاي برگ به تعداد 4 الي 14 جفت به طول 15 سانتي متر است كه تعداد برگچه هاي آن 10 الي 30 جفت مي باشد. طول برگچه‌ها تا 18 و عرض آنها 3تا7 ميلي متر است. دانه‌هاي گل به تعداد 8 تا 15 عدد بوده و فصل گلدهي آن بين خرداد تا مرداد ماه است و زمان رسيدن ميوه شهريور ماه تا مهرماه است .اين درخت در قديم بسيار استفاده بسيار مرسوم و متداول بوده است. بويژه در تهران كه اين درخت با آب و هواي اين شهر سازگاري دارد. اين درخت درشمال مركز ايران ديده مي‌شود. در شمال و مركز ايران ديده مي‌شود.
    9-كهور ايراني: Prosopis Mimosaceae : تيره ارتفاع اين درخت به 10 متر و گاهي 15 متر مي‌‌رسد. پوست آن متمايل به خاكستري رنگ است. خارهايي بامنشأ اپيدرمي( خارجي ترين لايه گياه) دارد كه طول آنها بين 3 تا 7 ميلي متراست. خارها (اكثر درختان مناطق گرمسير خاردارند) معمولاً راست و گاهي خميده است. مخروطي شكل و قاعده آن پهن است.گل آذين آن شبه سنبله به طول 7تا 16 سانتي متر مي‌باشد گلهاي آن زرد، بدون كرك و كاسه گل كوچك است. طول گلبرگها 5/3 تا 5/4 سانتي مترو زمان گل‌دهي اسفند ماه تاس خرداد و زمان رسيدن ميوه خرداد و تير است.
    10- ممرز( اولس):Carpinus betulus Mimosaceae : تيره بيشتر در نواحي شمال مي‌رويد و برگهاي آن دندانه داراست. گلهاي نر با خوشه‌هاي دراز همراهند و ميوه‌هاي آن شبيه ميوه رازك هستند. در هر نوع خاك حتي خاكهاي سنگين نيز بعمل مي‌‌آيد و در آفتاب يا نيم سايه بعمل مي‌آيد.
    11-اقاقيا معمولي: Robinia psedo acaia Legaminosae :تيره ارتفاع اين درخت به 15 متر مي‌رسد تاج آن گسترده است و برگهاي آن متناوب‌، شاخه‌ها شفاف و قهوه‌اي رنگ هستند، گل آن كاسه اي استكاني، جام سفيد، شيري رنگ معطر و موسم گل آن ارديبهشت مي باشد. اقاقيا درخت مقاومي است كه با انواع آب و هوا سازگاري يافته و در اكثر باغهاي قديمي نيز كاشته مي‌شده است.
    12- ارغوانCeris siliquastrum Leguminoseae : تيره درخت يا درختچه‌اي به ارتفاع 5 تا 10 متر با برگهاي قلبي شكل با گل آذين صورتي ارغواني و به شكل خوشه‌‌هاي كوچك است كه ميوه آن نيام (اين نوع ميوه از يك كارپل بوجود آمده و داراي دو رديف دانه است) نام دارد. موسم گل‌دهي آن فروردين و ارديبهشت قبل از پيدايش برگها مي باشد. درگرگان‌، گيلان، نواحي غرب كشور و زياد به چشم مي‌خورد.
    13- بيد قرمز: Salix carmanica Salicaeae: تيره درخت كوچكي به ارتفاع 5 متر يا بيشتر است.و تنه آن ضخيم بوده و تا قطر 70 سانتي متر مي رسد. پوست آن خاكستري مايل به سياه با شكافهاي طولي عميق و شاخه هاي باريك كم و بيش آويخته است. پوست شاخه ‌هاي جوان يكساله در پاييز و زمستان ارغواني و قرمز مي‌شود. گل اين درخت‌، تك جنسي‌، سنبله (به حالت خوشه سنبل)‌، تنك و سبز مات است. در نواحي خشك و كوهستاني‌، جنوب شرقي‌، بخش مركزي غرب آذربايجان و غرب ايران و كرمان، يزد‌، اصفهان، آذربايجان، اروميه و كرمانشاه انتشار دارد.
    14- ختمي: Althea tehranica Malvaceae :تيره گياهي است پايا و پوشيده از كرك. ساقه آن به ظاهر فاقد كرك ولي پوشيده از كرك ستاره‌اي است. برگها به صورت سر نيزه‌‌اي پهن و گل به رنگ بنفش متمايل به قرمزاست. گلبرگها تخم مرغي واژگون و موسم گل‌دهي ارديبهشت تا تير ماه مي باشد. در تهران‌، شميرانات، قلهك، تپه‌هاي ونك يافت مي‌شود.

  3. #3
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض درختان ميوه

    باغ ايراني مظهر نظم و ثمر بخشي است. درگذشته در باغهاي تاريخي‌، درختان ميوه بخشي مهمي‌از باغ بوده و كاشت آنها درميان كرت‌ها طبق قاعده و قانون و نظم خاص صورت مي‌پذيرفت. علاوه بر اقليمهاي متفاوت ايران كه در كاشت و انتخاب درختان ميوه در يك باغ موثر هستند، در قديم كاشت درختان ميوه داخل يك باغ نيز بسته به شرايط هر قسمت از باغ متفاوت بود. به طور مثال انجير را جايي مي‌كاشتند كه سايه‌دار بوده و از گزند باد و بارانهاي شديد محافظت شود و يا انار را در قسمتهاي خشك تر مي‌كاشتند. براي تهيه مطالب در خصوص درختان ميوه از كتاب درختكاري عملي تاليف غلامعلي وزيري كمك گرفته شده ه است، همچنين در مورد نوع درختان از منابع باغهاي ايراني (پيرنيا، محمد كريم) باغ ايراني (دانش دوست، يعقوب) استفاده شده است.
    1- زردآلو:Prunus armeniaca Rosaceae : تيره درختي است كه ارتفاع آن تا 5 مترمي‌رسد با برگهاي خزان كننده و به شكل قلب. روي برگها صاف و رنگ آنها سبز روشن است. شكوفه‌هاي زردآلو تك گله و داراي دنباله دراز هستند. درخت آن داراي گلهاي مذكر و مونث و ميوه‌اي گوشتي و كروي است. زادگاه اصلي اين درخت ارمنستان، ايران و مصر است. درخت زردآلو در نواحي گرم و معتدل بهتر محصول مي‌دهد. ميوه درخت بيشتر روي شاخه‌هاي يك ساله قوي ديده مي‌شود.
    2-گيلاس: prunus cerasus Rosaceae : تيره درخت گيلاس از تيره گل سرخيها است كه برحسب نوع آن 4 تا 8 متر ارتفاع دارد. برگهاي آن غير دائمي‌كشيده، نوك تيز و مضرس است. ميوه‌هاي آن گوشتي به رنگ قرمز و صورتي مي‌باشد. گيلاس داراي انواع مختلفي است. يكي از واريته‌هاي آن آلبالوP.C.var avium است. كه ميوه آنها شفت و به مصرف خوراكي مي‌رسد. درخت گيلاس داراي تنه‌اي صاف است كه چوب آن در صنعت مصرف دارد. دم گيلاس وبرگ آن هم به مصارف دارويي مي‌رسد.
    3-گوجه :Prunus spinosa Rosaceae : تيره درخت گوجه غالباً زمين عميق و تقريباً زمينهاي با خاك تازه را دوست دارد.خاك كمي‌آهكي براي آن مناسب است. ارتفاع درخت به 5 تا 6 متر مي‌رسد. برگهايش متناوب‌، بيضي شكل كنگره‌اي ودندانه دار است. گلهاي سفيد آن در فروردين ماه بعد از ظهور برگها‌، باز مي‌شود. ميوه‌هايش به شكل بيضي تا گرد و رنگ آن سبز است. اين درخت بومي‌شمال ايران بوده و ممكن است در مناطق سرد با سرمازدگي مواجه شود.
    4- بادام:Prunus amygdalus Rosaceae: تيره از تيره گل سرخيها مي‌‌باشد. بيشتر در باغهاي مناطق سردسير كشت مي‌شود اما سرما نبايد آنقدر زياد باشد كه باعث سرمازدگي بادام شود. درخت بادام پيوند شده روي گوجه بهتر از پايه‌هاي ديگر به عمل مي‌‌آيد. داراي واريته‌هاي فراواني است.
    5- هلو:prunus persica Rosaceae :تيره درخت هلو در بيشتر نقاط دنيا وجود دارد و مشهور است كه اصل درخت از ايران آمده است ولي بعضي معتقدند اصل آن از چين مي‌باشد. ارتفاع آن بين 3 تا 5 متر است. برگهاي آن كنگره‌اي و غالباً در قاعده غده‌دار است. گلهايش به پنج قسمت و به رنگ صورتي كم رنگ و پررنگ است. پوست آن پرزدار ولي در واريته شليل صاف مي‌باشد. درخت هلو در زميني كه خاك آن رس آهكدار و يارس شني است محصول زياد مي‌دهد. هلو را به وسيله كاشتن هسته و پيوند زدن تكثير مي‌كنند.
    6- سيب:Malus Rosaceae: تيره در بيشتر نواحي ايران مي‌رويد و بارور مي‌‌شود و هر ناحيه‌اي سيب مخصوص خود دارد. سيب گلاب‌، سيب دماوند، سيب شميران‌، سيب قندك‌، سيب ترش‌، سيب خراسان، سيب شيرين و غيره. گل آن در اواسط بهار ظاهر مي‌شود. در خاك رسي و غني شده خوب محصول مي‌دهد. تكثير آن از دو طريق تخم و پيوند است.
    7- به:Cydonia vulgaris Rosaceae : تيره از چهار هزار سال قبل در ايران كاشته مي‌شده است. ارتفاع آن از سيب و گلابي كمتر است و به 2 تا 4 متر مي‌رسد.برگ آن كركدار و شبيه بيضي‌، گلهايش درشت و منفرد و ميوه آن مخروطي يا كروي است. روي ميوه هم قشري كرك وجود دارد. از تخم به كه معروف به (به دانه) است لعابي مي‌گيرند‌، كه در نساجي برا ي آهار زدن پارچه و در طب براي درمان سرفه استفاده مي‌‌كنند، شكل برگ آن بيضي است كه زير آن داراي كركهاي سفيد است. شكوفه‌اش سفيد و ميوه‌اش زرد مي‌باشد. تكثير آن بوسيله قلمه‌، پاجوش‌، پيوند و خواباندن شاخه است. خطر سرمازدگي براي آن وجود دارد.
    8- گلابي:Pyrus communis Rosaceae : تيره ارتفاع آن بين 5 تا 15 متر و شكل ميوه آن تخم مرغي است كه انتهاي آن باريك مي‌شود. برگهايش بيضي شكل و نوك تيز و دم دار و شاخه‌هاي آن به شكل هرم است. گلهاي آن بصورت دسته اي به رنگهاي سفيد تا صورتي است. آب و هواي مناسب براي گلابي آب وهواي‌، معتدل است. گلابي را روي پايه (به) پيوند مي‌زنند. پيوند آن بر روي زالزالك نيز ديده شده است. نياز زيادي به هرس وكود دهي زمستانه و پاييزه دارد. بهتر است در زمينهاي عميق كشت شود. ميوه آن داراي دو نوع تابستانه و پاييزه است. و داراي واريته‌هاي بسيار متنوعي مي‌باشد
    9- انجير: Ficus Moraceae : تيره اين درخت بومي‌جنوب اروپا است. اما از قديم در ايران نيز كشت مي‌شده است. درخت انجيردر اكثر اوقات بيشتر از يك بوته نيست، بخصوص در مناطق معتدل،كمي‌سرد كه بيشتر اين حالت را دارد. برگهاي آن متفاوت غير دائمي‌و پنجه اي شكل است. آنچه كه ما به عنوان ميوه انجير مي‌شناسيم مجموعه‌اي از پرچم و مادگي و ديگر اندام‌ها مي‌باشد، كه در داخل آن جاي خالي باروري و لقاح گلهاي كوچك نرو ماده متحد با هم تعبيه شده است.
    10- انگور:Vitis vinifera Vitaceae (Ampelidaceae ) : تيره بوته مو از دير باز كاشته مي‌شده است. تاريخچه اصلي آن نامعلوم است و به نظر مي‌رسد از آسيا به يونان وسپس به فرانسه و ايتاليا برده شده است. واريته‌هاي مختلف آن در آب و هواهاي مختلف به عمل مي‌آيد. در آب و هواي گرم يا معتدل و خشك عموماً اين درخت بهتر عمل مي‌آيد. در باغهاي قديمي‌به دو صورت ( سواره( و (پياده (1 كاشته مي‌شده است. معمولاً رو به سمت شرق باغ كه آفتاب آن بهتر است‌، كاشته مي‌شد. مو از طريق خوابانيدن يا قلمه زدن به خوبي تكثير مي‌شود در درخت مو در بيشتر نواحي ايران به عمل مي‌آيد. اين درخت با داشتن پيچكها به داربست يا درختان مجاور پيچيده مي‌شود و از آنها بالا مي‌رود يا اينكه ساقه‌هايش كوتاه است و روي زمين مي‌خزد.

    11- توت: Morus alba Moraceae : تيره درخت توت از درختان بزرگ و تنومند با برگهاي پهن و مفيد است كه به مصرف تغذيه كرم ابريشم مي‌رسد. ميوه آن ريز و آبدار و شيرين است. نوع معروف آن توت هرات است. توت مجنون نيز نوعي توت است كه شاخه‌هاي آن چتري و مانند بيد مجنون اندكي آويخته و سرازير است.
    12- شاهتوت:Morus nigra Citraceae:تيره درختي است بزرگ و تناور كه پيوند آن را به درخت توت رسمي‌مي‌زنند. ميوه آن توتي است سياه رنگ و آبدار كه اندكي ترش مزه است.
    13- پرتقال: Citrus auratium Citraceae: تيره شاخه‌هاي اين درخت تيغ دارد و برگش بيضي شكل و گل آن خوشبو است. در باغهاي شهرهاي گرمسيري مثل شيراز گاهي از مركبات به جاي درختان بي‌ثمر در مسيرهاي اصلي هم استفاده مي‌شد. تكثير آن بوسيله تخم‌، پيوند و خوابانيدن انجام مي‌شود. كاشتن بذر آن باعث بوجود آمدن درخت پربار و تنومند مي‌شود معمولاً پرتقال را روي پايه نارنج پيوند مي‌زنند.
    14- ليموترش: Citrus limonum Citraceae : تيره ليموترش در برابر سرما حساس تر از پرتقال و نارنگي است. از چاشني‌هاي معروف غذايي است. پوست آن فوق العاده معطر است و عصاره خوشبويي دارد كه از آن عطر مي‌گيرند.
    15- ليمو شيرين: Citrus limonum var. dulcisCitraceae: تيره ارتفاع اين درخت به 6 متر مي‌رسد. شاخه‌هايش دراز بي‌‌تيغ وگلهاي آن سفيد است ميوه‌اش درشت و پرآب و شيرين است. خاك مناسب آن خاك رس است. اين درخت كه واريته‌اي از ليموترش است را به وسيله پيوند زدن روي پايه نارنج تكثير مي‌كنند. از ديگرگونه‌‌هايي كه مربوط به تيره Citraceae مي‌باشد و كشت آن در ايران از قديم رواج داشته است مي‌توان به نارنج Citraceae vulgaris، نارنگي Citrus delicivsusو دارابيCitrus decumana اشاره كرد.
    16- خرما(نخل): Phoenix dactylifera Palmaceae: تيره از مهمترين محصولات نواحي جنوبي ايران مي‌باشد. درخت خرما همه جا مي‌رويد ليكن فقط درمناطق گرمسير و آب و هواي گرم محصول مي‌دهد. تكثير آن بوسيله هسته و يا با جوش مي‌‌باشد. آبياري آن از اوايل بهار هفته‌اي يكبار مي‌باشد. و براي هر 25 نهال ماده يك نهال نر غرس مي‌كنند. در باغهاي تاريخي قسمتهاي جنوبي و نواحي گرمسير كشور كشت آن معمول بوده است.
    17- پسته:Pistacia vera Anacardinaceae : تيره درخت پسته در آب و هواي معتدل و زمين‌هاي با خاك سبك بارور مي‌شود. در شهرهاي كرمان‌، دامغان، سمنان و قزوين به عمل مي‌آيد. درخت پسته را از طريق بذر و خوابانيدن شاخه و پيوند زياد مي‌كنند. بهترين پيوند براي پسته پيوند لوله‌اي است. بهترين پايه پيوند درخت بنه يا پسته كوهي P.mutica است.
    18- انار:Punica granatum Punicaceae : تيره درخت انار درآب و هواي معتدل و در خاكهاي رسي‌، شني عميق محصول مي‌دهد. درجنگلهاي شمال خود به خود مي‌رويد. داراي انواع مختلف است كه معروفتر از همه انار ساده و انارگن‌، انار شيرين و انار ترش است. درخت انار شيرين از سرماي زياد آسيب مي‌بيند درحاليكه انار ترش به سرما مقاوم است. درخت انار در آب و هواي خشك مشروط به اينكه مرتب آبياري مي‌شود بيشتر و بهتر بار مي‌دهد.

  4. #4
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    سلام به همگي خوبين؟
    اين لينك الان به چشمم خورد گفتم شايد براي شما هم جالب باشه. شامل فهرست 255 درخت كهنسال تو ايران به همراه مكان و عمر و اندازه و مشخصات اينطوري. البته فايل pdf هستش.
    اميدوارم موفق باشيد

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  5. #5
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض درخت آهن

    نام علمي : Parrotia persica

    نام عمومي:ironwood ، درخت آهن ، توی ، انجیلی

    خانواده:Hamamelidaceae

    این درخت با شكوه و به طور طبيعي بيش از 20 متر رشد مي كند كه به نام F.W.Parrotia كه يك طبيعی شناس آلماني ، جهانگرد و پروفسور علوم دارويي كه اولين صعود را از كوه عرفات در سال 1829 داشت است، نام گذاری شده است. اهل جنگل هاي منطقه ي جنوب و جنوب غربي درياي خزر است ، اولين بار در Kew در سال 1841 معرفي شد. در جنگل ها گاهي به صورت بوته ديده مي شود ، ساقه هايش به شكل گروهي محكم هستند . بعضي اوقات با خودش پيوند ميدهد يا با ساير گياهان، حتي يك ساقه ي تنها هم قادر به رشد كامل است . درختي برجسته است و اخيرا در منابع به درختاني از اين گونه با 80 پا اشاره شده است. چوب آن بافت بسيار ظريف و بهم پيوسته اي دارد ، سخت ومحكم است ، از اين رو اسم رايج آن ironwood است.

    برگ ها بیضوی تا تخم مرغی، بطول حدود 12 سانتی متر و عرض 6 سانتی متر، در حاشیه مواج و در راس بصورت نوک تیز، سبز براق.

    پوست ساقه قهوه ای تا خاکستری. گل ها کوچک، فاقد گلبرگ، و دارای پرچم های قرمز رنگ بوده و در اواخر زمستان تا اوایل بهار ظاهر می شوند. میوه فندقه مانند، کپسولی قهوه ای بطول 8 میلی متر.

  6. #6
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض پرورش درخت برف

    درخت برف
    Chionanthus virginica
    درخت برف Chionanthus virginica L. گونه ای از گیاهان تیره زیتونها یا اولئاسه Oleaceae میباشد .
    اصل این گیاه از کشور آمریکا بوده و درختچه ای است به بلندی 3 تا 4 متر .
    خیلی پُرشاخه ، با برگهای کوچک متقابل کشیده و نوک تیز که در اردیبهشت و خردادماه گلهای خوشه ای راست سفید رنگ از بغل دمبرگها یا انتهای شاخه های آن بیرون می آید .
    این درخت را باید در زمین قوی و خاک تازه بکارند .
    تکثیر :
    برای زیاد کردن این گیاه ، می توان به دو روش کاشتن بذر آن و یا قلمه زدن شاخه ها اقدام کرد .
    همچنین چون این گیاه با درخت زبان گنجشک از یک تیره است گاهی آنرا روی زبان گنجشک پیوند می زنند . ولی این پیوندها بیش از چند سالی دوام ندارد .

  7. #7
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض جنگل حرا

    جنگل حرا در ساحل شمال غربي جزيره قشم، از بندر لافت تا روستاي طبل در نواري به عرض 50 تا 500 متر كشيده شده و محدوده‎اي برابر 150 كيلومتر و مساحتي معادل 7236 هكتار را در برگرفته است. اگر آب‎هاي نواحي باتلاقي و مساحت نقاط خالي منظور نشود، مساحت واقعي اين جنگل در حدود 6012 هكتار مي‎باشد. امكان سفر دريايي و تفريحي در بين درختان حرا و ديدن بيش از 100 گونه از پرندگان بومي و مهاجر، زيبايي خاصي به سياحت مسافران مي‎دهد. وسعت منطقه نايبند حدود 22500 هكتار مي باشد با دارا بودن اكوسيستم ويژه و باارزش زيستگاه مناسبي براي گونه هاي مختلف حيات وحش از قبيل قوچ ، بز، ميش، جبير ( نوعي آهو) مي باشد. خليج نايبند در ساحل شمالي منطقه نايبند با وسعتي حدود 4130 هكتار مي باشد. خليج نايبند يكي از زيباترين و با ارزشترين زيستگاه هاي دريايي خليج فارس است. عمق مناسب آب ، آرامش نسبي آب و شفافيت آب سبب گسترش مجتمع هاي مرجاني و علف هاي دريايي در بستر خليج شده است. حوزه هاي متعدد، جنگل هاي حرا و ساحل ماسه اي در بخش شمالي وشرقي و سواحل صخره اي داراي حاشيه باريك ماسه اي در بخش جنوبي خليج و بخش غربي منطقه حفاظت شده نايبند و وجود درختان تنومند ليلك ( انجير معابد) در دماغه نايبند، زيباترين چشم انداز در اين نقطه از خليج فارس را بوجود آورده است. پوشش گياهي منطقه نايبند غني و متنوع مي باشد. جنگل هاي حرا كه در كناره سواحل ، خورها ، مصب ها و محيط آرام و كم تلاطم آب مأوا گزيده اند، شرايط زيستگاهي بسيار مطلوبي براي شمار بسياري از آبزيان دريايي و پرندگان آبزي ساكن و مهاجر بوجود آورده است وايت در سال 1984 نواحي داراي خورها، خليج ها ، سواحل شني، درختان حرا ، آبسنگهاي مرجاني ، مناطق داراي لاك پشت هاي دريايي ، گاو دريايي ، دلفين ، وال و دستجات پرندگان آبزي را به عنوان مناطقي كه داراي منابع حساس و آسيب پذير در مقابل آلودگي هاي زيست محيطي ناشي از تكنولوژي هاي صنعتي و فعاليت اقتصادي مخرب انسان هستند، معرفي نموده است. خليج نايبند همه اين پديده ها و مناظر بكر طبيعي را يك جا در بطن خويش همراه دارد. جنگ هاي حرا زيستگاه مناسبي جهت انواع پرندگان و نرم تنان و سخت پوستان مي باشد. اجتماعات مانگرو ( حرا ) درايران تنها داراي دو گونه مي باشد يكي به نام درخت حرا (Avicennia marina) و ديگري به نام درخت چندل ( Rhizophota mucronata) مي باشد. در گذشته از چوب درختان حرا براي سوخت مصرف مي شد اما در حال حاضر بيشتر از برگ آنها جهت علوفه دام و از گل هاي آنها براي تهيه عسل و زنبور داري ( به خصوص در منطقه نايبند) استفاده مي شود. زيستگاه آبسنگهاي مرجاني در مناطق كم عمق و گرم سواحل بندر طاهري و خليج چابهار مي باشد. از آبسنگهاي مرجاني در پيوند استخوان ، استخراج دارو و دندانپزشكي و چشم پزشكي استفاده مي شود.
    جنگلهای مانگرو اکو سیستم های کاملاً ویژه ای هستند که اجتماعات گیاهی آنها در ارتباط با شرایط خاص شکل می گیرند.مانگرو به اکو سیستمی گفته میشود که اززمین های مرطوب حد واسط مناطق جزر مدی دریا همراه با مجموعه هایی از گیاهان بی نظیرو جانوران خاص که در مناطق ساحلی و کنار تالاب های این اکوسیستم تکثیر پیدا میکنند تشکیل شده است.این اکو سیستم ها در زمره ی غنی ترین و حاصلخیزترین اکو سیستم های دیا به حساب می آیند چرا که از اکسیژن مناسب- که از رودخانه ها به آن وارد میشوند- واز مواد معدنی غنی- برخوردارند.
    جنگل های مانگرودرمرز بین خطوط جزر مد دریا می رویند.آنها هنگام جزر بیرون آب قرار دارند به طوری که حتی ریشه هایشان بیرون ازخاک استو هنگام مد بیش ازنیمی ازآنها به زیرآب فرو می روند.در جنگلهای مانگرو عمدتاً سه منطقه ی رویش کننده ی متفاوت با گیاهان متفاوت وجود دارد.که شامل سه منطقه ی رو به دریا منطقه ی حد واسط و سمت رو به خشکی دیده میشود.
    از خصوصیات منحصربه فرد گیاهان مانگروکه آنها را ازسایر اکوسیستم ها مجزا میکند قابلیت مقاومت به غلظت بالای نمک در آب اطراف ریشه هاست اولین خط دفاعی بسیاری از گیاهان مانگرو ممانعت از ورود نمک به داخل گیاه بوسیله ی خاصیت نیمه تراوایی ریشه و جذب کردن انتخابی و فیلتر نمودن املاح است روش دیگر سازگاری ترشح سریع نمکی است که وارد سیستم گیاه شده است.برگهای بسیاری از گونه های مانگرو عدد نمکی ویژه ای دارند. به جرأت میتوان گفت این سیستم یکی از فعالترین سیستم های ترشح کننده ی نمک است که تا کنون شناخته شده است.
    تا جایی کعه در گونه هایی از این گیاهان می نوان نمک را روی برگهای آن دید. ولی در برخی از این گونه ها بواسطه یمکانیسم اول از خشکی اجتناب میکنند،با ظاهری متفاوت جلوه گری کرده نمک به اندامهای آنها نمیرسند و برگها شور نیستند.
    جمع آوری نمک و تغلیظ آن در برگهای پیر و در حال ریزش پوسته ی مرده ی گیاه راهکار دیگری است که در گیاهان مانگرو برای رهایی از شوری بکار میبرند،علاوه بر این فعل انفعالات وجود کتیکول های پوسته یموجود بر روی برگ درختان واکسی بسیار ضخیم و با پرزها وزایده های مومانند متراکم برای کاهش فراتراوش آب و تعرق از دیگر شاخص های درختهای جنگل های مانگرواست.این خصوصیات باعث تعرق دفع کمتر آب و همراه با آن جذب کمتر آب و کاهش ورود نمک ها که همراه با جذب آب به گیاه وارد میشوند می گردد.در این گیاهان روزنه های برگ در زیر برگ واقع شده اند که منجر به تعلق بیشتر آب میشوند،بسیاری از این درختان در مقایسه با سایر گیاهان سیستم ریشه یی گسترده ای در زیر زمین دارند. این گیاهان از عمق دو متری پایین تر نمی روند. که دلیل آن کمبود اکسیژن در اعماق بیشتر زمین است.
    شناور بودن ميوه و دانه گياهان مانگرو بهترين مکانيسم توليد مثل و انتشار در شرايط خاص ساحلی است. دانه های بارور شده از همان ابتدا از گياه اصلی نمی افتد بلکه از قاعده ميوه شروع به جوانه زدن می کند و روی گياه ريشه و ساقه های نيزه مانند رشد می کند. اين مرحله يک تا سه سال طول می کشد و گياهی با حدود يک متر طول از گياه مادری جدا می شود داخل اب مب افتد و زندگی را مستقلانه ادامه می دهد. گياهان جديد روی آب درياها به حالت افقی قرار می گيرند و به سرعت حرکت می کنند و بعد از رسيدن به آبهای تازه مثل تالابها به حالت عمودی در می آيند تا ريشه ها به سمت پايين قرار گيرد و بتواند در گل و لای ريشه بدوانند و به مدت يک سال روی اب دريا معلق بمانند. در گونه ی Avicennia marina که گونه ی بومی استان هرمزگان است نحوه ی تکثير به شکل ديگری است. در اين گونه و گونه های نظير آن جوانه های بذر وقتی از گياه مادری می افتد هنوز داخل يک پوسته قرار دارند و در اين حالت روی اب شناور می مانند که گاهی سه يا چهار روز طول می کشد.
    تقريبا در اکثر نقاط دنيا از گونه های مانگرو به عنوان هيزم استفاده می شود و در برخی مناطق حتی به عنوان منبع اصلی در آمد مردم به شمار می روند در بنگلادش از چوب درختان حرا برای تهيه چوب کبريت و کاغذ روزنامه استفاده می شود. در اندونزی که از بزرگتريت کشورهای توليد کننده خمير کاغذ در دنياست 20 درصد مواد خام اين خمير از گياهان مانگرو به دست می آيد. در فيليپين و سوماترا نيز درختان حرا نهایتاً به کاغذ تبدیل می شوند. بعضی گونه ها نوعی مواد خام بسیار مقاوم تولید می کنند که علاوه بر استفاده ی آنها در صنايع چوب برای تهیه قند و الکل هم استفاده می شود.
    مناطقی که حد واسط رودخانه و دریا قرار دارند در تمام نقاط دنیا از لحاظ اکولوژیکی و زیست محیطی فوق العاده و به شدت حاصلخیزند. جنگلهای حرا هم از این قاعده مستثنا نیستند و با توجه به ویژگی خاصشان جایگاه خوبی برای رشد ماهیها و صنعت شیلات هستند. بعضی ماهیها حتما باید بخشی از چرخه زندگی خود را در جنگلهای مانگرو سپری کنند.
    از این میان می توان به رشد بعضی صدفها اشاره کرد که به ریشه گیاهان حرا متصل شده و قابلیت رشد و پرورش در تالابها و مردابهای این جنگلها را دارند. برخی حلزونها و میگوها هم زندگی خود را مدیون جنگلهای حرا هستند؛ اما امروزه به دلیل آلودگیهایی که در سطح جنگلهای حرا اتفاق افتاده است صید ابزیان با کاهش چشمگیری مواجه شده است چرا که بسیاری از ماهیانی که لابلای شاخه ها و ریشه های درختان حرا تخم ریزی می کنند حالا پناهگاهی ندارند.

  8. #8
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض ژينكگو(Ginkgo) ـ بخش اول

    درخت ژينكگو بيلوبا (Ginkgo biloba) يك درخت منحصر به فرد ويكي از قديمي ترين گونه هاي زنده در جهان است. اين درخت بهترين مثال براي فسيل زنده است(اصطلاحي كه چارلز داروين در كتاب منشا گونه ها به كار برد). از نظر موقعيت تاكسونوميك، اين گياه در شاخه ژينكگوفيتا، در رده ژينكگوپسيدا،در راسته ژينكگوآلز ودرخانواده ژينكگوآسه قرار دارد. ژينكگوها وسيكادها تنها گروه گياهان دانه دار(اسپرماتوفيت) زنده هستند كه سلولهاي نر متحرك دارند و در طبقه بندي هاي تاكسونوميكي قبل از مخروطيان قرار مي گيرند. نخستين شواهد فسيلي برگ خانواده ژينكگو (Ginkgoaceae)به حدود 250ميليون سال پيش دوره پرمين مربوط مي شود. درآن زمان تاكسونهاي چندي در اين خانواده گياهي وجود داشتند. در طول ژوراسيك مياني تحول چشمگيري در تعداد گونه ها روي داد و تنوع وسيعي در طول دوره كرتاسه، در مناطقي كه امروزه آسيا، اروپا و آمريكاي شمالي ناميده مي شود صورت پذيرفت اما بعد از آن زمان به دليل وقوع پديده هاي زمين شناسي اين تنوع رو به افول رفت كه احتمالا انقراض دايناسورها و خزندگان بزرگ به عنوان پراكنش گران مهم دانه درا ين افول نقش داشته است. فسيلهاي شاخه ژينكگوفيتا در خانواده ها و جنسهاي زير طبقه بندي مي شوند:

    Ginkgoaceae : Arctobaiera, Baiera, Eretmophyllum, Ginkgo, Ginkgoites, Sphenobaiera, Windwardia

    Trichopityaceae : Trichopitys

    در پي عدم كشف شواهد فسيلي از ژينكگو از 5/2ميليون سال گذشته،دانشمندان تصور مي كردند كه نسل آن منقرض شده است اما در سال 1691، Engelbert Kaempfer آلماني آنرا در ژاپن يافت. ژينكگو در چين بقا يافته بود ودر آنجا عمدتا در كوهها و باغهاي معابد كه توسط راهبان كاشته شده بود(و از نظر آنان درختي مقدس بود) يافت مي شدو از چين به ژاپن و كره برده شده بود. همچنين دانه هاي آن در اوايل قرن هجدهم از ژاپن به اروپا برده شد و در اواخر قرن نيز به آمريكا انتقال يافت. زماني كه تاكسونوميست هاي اروپايي براي نخستين بار ژينكگو را شناختند آن را به عنوان يكي از مخروطيان در نظر گرفتند و در خانوادهTaxaceae قرار دادند، اما در سال 1895،هيراس كه گياهشناسي در دانشگاه توكيو بود كشف نمود كه تخمك ژينكگو توسط سلولهاي نر متحرك كه داراي لوله اي مشابه لوله گرده هستند تلقيح مي شود. سلولهاي نر متحرك تنها در گياهان پست تر، سرخسها و سيكادها وجود دارند. امروزه ژينكگو در دو منطقه كوچك در چين در حالت وحشي رويش دارد اما وضعيت وحشي آن كاملا قطعي نيست زيرا در اين مناطق هزاران سال است كه فعاليت هاي انساني صورت مي پذيرد. درخت ژينكگو در كشورهاي بسياري در دنيا و در اطراف اماكن مذهبي در كشورهاي آسياي شرقي به عنوان يك درخت تزئيني و مقدس كاشته شده است. علاوه بر زيبايي، ژينكگو يكي از متحمل ترين درختان شهري است كه به ندرت در گير بيماري مي شود يا در معرض حملات حشرات و قارچها قرار مي گيرد. بقاي ژينكگو مطمئنا به دليل ايمني طبيعي يا نوعي مزيت ژنتيكي است. اين درختان داراي عمرهاي طولاني هستند و يك درخت با عمر 3000سال در چين گزارش شده است. همچنين ژينكگوها موضوعات مناسبي در تهيه bonsai هستند گياهاني كه مي توانند به صورت مصنوعي كوچك نگه داشته شوند و بيش از چند قرن پايدار بمانند. برگ ژينكگوداراي تركيبات فلاوونوئيد و ترپنوئيد است كه داراي اثرات بسياري بر سيستم گردش خون، افزايش جريان خون به مغز بافتها و اندامها، سلامت چشمها و تقويت حافظه است (البته ممكن است كه در برخي افراد اثرات منفي هم داشته باشد). پس از بمباران اتمي هيروشيما در ژاپن به سال 1945كه تقريبا همه گياهان و جانوران در منطقه از بين رفتند، ژينكگوها از معدود موجودات زنده اي بودند كه در اين شرايط زنده ماندند. امروزه 4 درخت درفاصله 2- 1كيلومتري محل بمب گذاري رشد مي كنند. ژينكگو مقاومت نسبتا بالايي نسبت به عوامل جهش زا نظير تشعشعات دارد.

  9. #9
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض ژينکگو ـ بخش دوم

    فرم رويشي(Habit)

    ژينكگوها درختان دوپايه با اندازه هاي متوسط تا بزرگ هستند (35-20متر) وبرخي نمونه ها نيز در چين به بيش از 50 مترمي رسند. داراي تاجي زاويه دار وانشعابات طويل هستند. تاج به موازات افزايش سن درخت پهن تر مي گردد. ريشه در ژينكگو طويل است. برخي از ژينكگوهاي پير ريشه هاي هوايي توليد مي كنند كه اين ريشه ها بر روي سطوح زيرين شاخه هاي بزرگ تشكيل مي شوند. ژينكگو داراي يك تنه مركزي است. شكل هرمي دارد وداراي انشعابات منظم جانبي نامتقارن باز است. از جوانب شاخه هاي بلند كه داراي فواصل منظم برگي هستند شاخه هاي كوتاه در سال دوم رشد توسعه مي يابند. شاخه هاي كوتاه ميانگره هاي كوتاهي دارند وبه دليل وجود همين ميانگره ها به نظر مي رسد كه برگها به صورت خوشه در انتهاي شاخه هاي كوتاه قرار مي گيرند. تشكيل برگهاي جديد در بخشهاي مسن تر تاج در شاخه هاي كوتاه صورت مي پذيرد.برگها دولبه و بادبزني شكل و داراي رگبرگهاي دوشاخه هستند. برگهاي ژينكگو شبيه برگ سرخس آديانتوم است. تنوع زيادي از نظر درجه لبه دار شدن در يك درخت وهمينطور در بين درختان مختلف وجود دارد. رنگ برگ خاكستري ـ سبز تا زرد تا سبز تيره در فصل تابستان است و در پاييز زرد مي شود.

    توليد مثل(Reproduction)

    ژينكگو دو پايه است. درختان نر استروبيلهاي آويزاني(به حالت شاتون) را توليد مي كنند كه حاوي ميكروسپوروفيلهايي است كه هر يك دو ميكروسپورانژ را كه به صورت مارپيچي در اطراف يك محور قرار گرفته اند ايجاد مي نمايند. گياهان ماده تخمكها را به صورت دوتايي در انتهاي يك محور توليد مي كنند و پس از گرده افشاني به دانه نمو پيدا مي كنند. دانه 2ـ5/1سانتي متر است. لايه بيروني آن ساركوتستا به رنگ قهوه اي ـ زرد روشن نرم و شبيه ميوه آلوست (اما ميوه نيست چون اين گياهان فاقد ميوه هستند و دانه توسط ديواره تخمدان احاطه نمي شود). در زير ساركوتستا، اسكلروتستاي سخت، اندوتستا وخورش قرار دارد. جنين داراي دو يا سه لپه است. فرآيندهاي مربوط به توليد مثل و توليد دانه رسيده در حدود 14ماه طول مي كشد. گرده افشاني، بلوغ گامتوفيت هاي نر و ماده و لقاح دربهار و تابستان اتفاق مي افتد اما تكميل جنين زايي به زمان بيشتري تا بهار آينده نيازمند است.

  10. #10
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض كاربرد بيوتكنولوژي در كاهش اثر تنش هاي غير زنده ي محيطي بر جنگل ها و مراتع

    چكيده :

    جنگل ها و مراتع ، سرمايه هاي سبز با ارزشي هستند كه تخريب آن ها ، بستر بسياري عوامل موثر بر سلامتي جوامع انساني را دچار چالش مي كند . در شرايط فعلي ، بسياري از كشور ها در صدد هستند كه به هر شكل ممكن اين گنجينه ي طبيعي را حفظ كنند . بيوتكنولوژي به عنوان روشي موثر مي تواند تنش هاي محيطي را به كنترل درآورد . توليد پايه هاي مقاوم در مقابل تنش هاي خشكي ، از طريق بكارگيري روش هاي بيوتكنولوژي و مهندسي ژنتيك و انتقال ژن هاي مقاوم ، اهميت بسزايي در حفظ منابع طبيعي كشور دارد . براي مثال انتقال ژن هاي القا پذير در مقابل تنش كم آبي و ... به گياهان كه بتوانند شرايط كمبود آب را تحمل كنند ، قابل ذكر مي باشد . در مورد تنش شوري نيز بيوتكنولوژي با توليد پايه هايي كه بتوانند در شرايط شوري رشد و نمو كنند امكان زير كشت بردن ده ها هزار از اين اراضي بسيار مهم را فراهم مي آورد . همچنين نقش هورمون هاي گياهي و وجود آئرانشيم ها در مورد گياهاني كه تحت تنش غرقاب قرار دارند نيز از عواملي است كه توسط بيوتكنولوژي بررسي مي شود . گرچه تنش سرما به علت سازگاري طبيعي جنگل ها و مراتع از اهميت كمتري برخوردار است ، لكن بيونكنولوژي در اين زمينه نيز راهكارهايي را به در بر خواهد داشت . نتيجه گيري كلي اينكه تنش هاي محيطي تاثيرات زيادي بر عرصه هاي منابع طبيعي مي گذارد و تا كنون خسارات قابل توجهي نيز داشته است . توليد گونه هاي مقاوم به تنش هاي محيطي از طريق انتقال ژن هاي مقاوم به گونه هاي مختلف ، شايد از جمله بهترين روش هايي باشد كه بشر امروز مي تواند به خدمت بگيرد . مقاله حاضر اين هدف را دنبال مي كند كه نشان دهد بيوتكنولوژي ، مي تواند در خدمت حفظ جنگل ها و مراتع باشد .

    مقدمه :

    از جنگل ها و مراتع ، سرمايه هاي سبز با ارزشي هستند كه تخريب آن ها ، بستر بسياري عوامل موثر بر سلامتي جوامع انساني را دچار چالش مي كند . در شرايط فعلي ، بسياري از كشور ها در صدد هستند كه به هر شكل ممكن اين گنجينه ي طبيعي را حفظ كنند . براي دستيابي به اين هدف ، شيوه هاي گوناگوني به خدمت گرفته شده است . از آنجا كه تنش هاي محيطي غير زنده به نوعي بر عرصه هاي جنگلي تاثيرات منفي قابل توجهي مي گذارد ، كنترل اين تنش ها ، براي وجود محيط زيستي پايدار ، اجتناب ناپذير است . بيوتكنولوژي ، به عنوان روشي قدرتمند و موثر مي تواند تنش هاي مورد اشاره را به كنترل درآورد . تحقيقات بيوتكنولوژي و مهندسي ژنتيك با هدف افزايش بازده از يك سو و جلوگيري از خسارات و ضايعات از سوي ديگر ، اين امكان را مي دهد تا با حداقل ضايعات زيست محيطي و صرف حداقل سرمايه ، مشكلات اين بخش را حل كرده و موجبات افزايش توليد اين بخش جنگل ها و مراتع را در سطح كلان و با هدف توسعه پايدار فراهم كرد .

    جنگل ها و مراتع كشور با گستره ي وسيع و پهناور از حيث تامين مواد غذايي جامعه ، مصنوعات چوبي و محصولات كاغذي ، تامين تعداد زيادي از مايحتاج عمومي جامعه ، جلوگيري از فرسايش و از بين رفتن خاك ، حفظ آب و نزولات آسماني ، نقش مهمي دارد و تلاش در جلوگيري از نابودي اين منابع براي رسيدن به خودكفايي از اهميت حياتي برخوردار است .

    در گذشته ، اولين رهيافت براي كاهش اثرات تنش هاي محيطي ، عموماً بر استفاده از كودها ، اصلاح خاك ، آبياري و آفت كش ها متكي بود . چنين رهيافت هايي ، اكنون به عنوان عوامل بي ثباتي اكوسيستم تلقي شده و مسلماً گزينه اي براي رفع اين محدوديت ها نخواهد بود . بنابراين هدف اصلي در علوم گياهي جديد براي سازگار نمودن گياهان

    به شرايط محيطي اين است كه مكانيسم هاي مقاومت گياهان به تنش ها درك گرديده و از اين دانش براي تغيير ژنتيكي گياهان و حتي به منظور افزايش مقاومت به تنش ها بهره برداري گردد . اين امر يكي از جالب ترين و پويا ترين زمينه هاي تنش هاي گياهي است كه جنبه هاي مختلفي از زيست شناسي مولكولي و سلولي را از طريق فيزيولوژي و اكولوژي گياهي تا قلمرو زراعت ، اصلاح نباتات و فن آوري زيستي ( بيوتكنولوژي ) در برمي گيرد .انجام تحقيقات بيوتكنولوژي در راستاي بهينه سازي استفاده از چوب ، فرآوري و افزايش بازده جنگل هاي طبيعي و دست كاشت و بهبود كيفي آن ها به منظور استفاده بهينه در بخش صنعت نقش به سزايي در رفع نيازهاي كشور خواهد داشت . و نيز در بحث مقاومت گونه هاي جنگلي در مقابل تنش هاي غير زنده به شكل چشمگيري مي تواند موثر واقع شود . مقاله ي حاضر قصد دارد در حد بضاعت اين مهم را مورد بررسي قرار دهد .





    تنش هاي محيطي :



    در يك تقسيم بندي كلي ، مي توان تنش ها را به دو گروه زنده و غير زنده تقسيم كرد و تنش هاي زنده شامل تاثير قارچ ها ، باكتري ها ، ويروس ها و حشرات بوده ، و تنش هاي غير زنده به تاثيرات سوء عواملي همچون خشكي ، شوري ، دما ، باد ، سرما و ... مربوط مي شود كه مجموع اين دو دسته تنش مي تواند تاثير منفي قابل توجهي بر عملكرد ، از بين رفتن حاصلخيزي خاك و در مواردي عدم امكان تداوم كشاورزي گردد. نوشتار حاضر بر تنش هاي غير زنده تاكيد خواهد داشت . گفتني است كه اصولاً تنش ها ، عواملي هستند كه به نوعي روند زندگي و زيستي گياهان اعم از زراعي و يا جنگلي را دچار اختلال مي كند . ذيلاً ضمن بررسي مختصر در مورد هر يك از عوامل تنش زا ، نقش بيوتكنولوژي در كاهش تنش مورد نظر روي جنگل ها نيز مورد كنكاش قرار مي گيرد .





    تنش خشكي :

    گياهان حدود 400 ميليون سال است كه از زمان ترك درياها و سكني گزيدن در خشكي هاي كره ي زمين همواره با تنش رطوبتي مواجه هستند . هنگامي كه خشكي روي مي دهد ، گياهان عالي هميشه مجبور بوده اند كه آن را تحمل نموده يا چرخه ي زندگي شان را جهت دوري جستن از آن تنظيم نمايند . لذا در تكامل گياهان خشكي زي ، نياز آن ها به جستجو ، جذب ، انتقال و نگهداري آب به عنوان يك نيروي عمده ي محرك عمل كرده است . با وجود اين ، خشكي ، هنوز عمده ترين محدوديت در توليد محصولات زراعي است . مكانيزم هاي متضمن مقاومت به خشكي ، كه در چنين دوره ي زماني طولاني به وجود آمده اند ، فراوان بوده و هنوز به طور كامل شناخته نشده اند .

    در خصوص جنگل ها و مراتع نيز گفتني است كه كمبود آب و نزولات آسماني ، به ويژه در جنگل هاي زاگرس از عوامل عمده ي كاهش رشد و استقرار گونه ها در اين عرصه هاست . با توجه به گستره ي وسيع اين جنگل ها و مراتع و اهميت آن ها از نظر اكولوژيكي و نيز حفظ خاك و نزولات آسماني ، جستار هاي پژوهشي در اين مورد كاملاً ضروري است . توليد پايه هاي مقاوم در مقابل تنش هاي خشكي ، از طريق بكارگيري روش هاي بيوتكنولوژي و مهندسي ژنتيك و انتقال ژن هاي مقاوم ، اهميت بسزايي در حفظ منابع طبيعي كشور دارد . براي مثال انتقال ژن هاي القا پذير در مقابل تنش كم آبي و ... به گياهان كه بتوانند شرايط كمبود آب را تحمل كنند ، قابل ذكر مي باشد . اين مهم در حوزه ي فعاليت هاي بيوتكنولوژي قابل دستيابي است ، كه مي توان به انتقال ژن هايي همچون اسموتين اشاره كرد كه به منظور اصلاح و توليد گونه هايي كه در شرايط كمبود آب ، بهتر مستقر شده و رشد و نمو كنند ، راه حلي پويا و عملي در مبارزه با عارضه ي خشكي و عاري از پوشش شدن عرصه هايي است كه مقدار بارندگي در آن ها كم است .



    تنش شوري :

    وقتي كه خاك شور مي شود ، پتانسيل آب آن ( انرژي آزاد آب در يك سيستم ) توسط پتانسيل اسمزي ناشي از نمك هاي حل شده ، پايين مي آيد ، در نتيجه ، پتانسيل آب در كل گياه نيز در هر نقطه اي ، كم مي شود ( علامت مشخصه ي تنش آب ) كه در نهايت به صورت ترموديناميكي نسبت به شيب پتانسيل خاك به آب ، به حالت تعادل مي رسند .

    شوري نيز از ديگر عواملي است كه به خصوص در كاهش توليد بخش مرتع ( گونه هاي جنگلي طبيعي ، اگر

    ماندگار شده باشند ، با شرايط محيطي ، از جمله شوري سازگارند ) و بياباني شدن عرصه هاي مرتعي نقش اساسي دارد . عرصه هاي وسيعي از اراضي حاشيه كوير و اراضي حاشيه درياچه ها ( مانند درياچه اروميه ) به دليل شوري ، عاري از پوشش گياهي هستند ، كه راه حل مبارزه با اين مشكل ، اصلاح و توليد گياهاني است كه بتوانند در شرايط شوري رشد و نمو كنند ، كه اين مهم نيز از بيوتكنولوژي ساخته است . از سويي در مناطق وسيعي از كشور ، شرايط كشت براي توليد درختان سريع الرشد ، مناسب است . اين اراضي شامل سواحل درياچه اروميه و كناره ي رودخانه هاي پر آب جنوب كشور مي باشد . كاربرد بيوتكنولوژي براي توليد پايه هايي كه بتوانند در شرايط شوري رشد و نمو كنند ، امكان زير كشت بردن ده ها هزار هكتار از اين اراضي بسيار مناسب را فراهم مي آورد . بنابراين ، بهره گيري از بيوتكنولوژي براي توليد گياهان مقاوم به خشكي و شوري ، از نخستين عوامل موفقيت در امر بيابان زدايي است .



    تنش غرقاب يا نقش اكسيژن :

    به نظر مي رسد زنده ماندن ريشه ها در شرايط كمبود اكسيژن ، بسته به گونه گياهي ، مستلزم چندين مكانيسم مي باشد . دو مكانيسم متابوليكي مهم در اين خصوص وجود دارد . وجود آئرانشيم ها در گياهان مناطق مرطوب و مناطق غير مرطوب ، اثر قابل توجهي در مقاومت دراز مدت ريشه ها به شرايط بي هوازي با حمايت تنفس هوازي ريشه ها و رشد گياه در خاك هاي غرقاب دارد . نقش هورمون هاي گياهي در مقاومت به غرقاب هنوز روشن نيست . اطلاعات بشر در مورد غرقاب بودن و اثرات آن بر خاك يا نقش اكسيژن به واسطه ي مكانيسم هاي به كار گرفته شده در چند سال گذشته با استفاده از روش هاي مولكولي افزايش يافته است . گرچه برخي از آن ها جنبه هاي فرضيه اي داشته و نياز به شواهد بيشتري دارد .



    تنش سرما :

    اگر چه تنش سرما ، به ويژه به شكل يخ زدگي در اندام هاي گياهي ، همواره يكي از مشكلات جدي زراعت ها و باغ ها بوده است ، ليكن به نظر مي رسد در بخش جنگل و مرتع ، از اهميت كمتري برخوردار باشد ، چرا كه به ويژه در جنگل ها و مراتع طبيعي ، سازگاري طبيعي كه در طي زمان هاي طولاني صورت گرفته ، موجب گرديده كه اين گياهان از مقاومت لازم برخوردار باشند . معهذا در اينجا نيز بيوتكنولوژي با ايجاد و توليد گونه ها و ارقام مقاوم به سرما و تنش هاي دمايي پايين ، اين مشكل را تا حد زيادي كنترل نمايد .



    نتيجه گيري :

    تنش هاي محيطي غير زنده از قبيل : خشكي ، شوري ، سرما و ... مي تواند تاثيرات زيادي بر عرصه هاي منابع طبيعي ( جنگل ها و مراتع ) بگذارد و خسارات قابل توجهي را به همراه داشته باشد . يكي از بهترين شيوه هايي كه مي تواند اين تنش ها را كنترل كند ، بهره گيري از بيوتكنولوژي و مهندسي ژنتيك است . اگر چه از اين فن آوري جديد در بخش جنگل ها و مراتع ، همپاي زراعت و باغباني استفاده نشده است ، اما به ناچار براي حفظ تعادل زيست محيطي و دستيابي به توسعه پايدار ، بايستي از اين دست مايه علم بشري استفاده شود . توليد گونه هاي مقاوم به تنش هاي خشكي ، شوري ، غرقابي شدن و سرما و يخ زدگي از طريق انتقال ژن هاي مقاوم به گونه هاي مختلف ، شايد از جمله بهترين روش هايي باشد كه بشر امروز مي تواند به خدمت بگيرد . مقاله حاضر اين هدف را دنبال كرد كه نشان دهد بيوتكنولوژي ، مي تواند در خدمت حفظ جنگل ها و مراتع باشد .



    فهرست منابع :

    1- بسرا , آ . اس – بسرا ، آر . ك; ترجمه : كافي ، محمد – مهدوي دامغاني ، عبدالمجيد ; مكانيسم هاي مقاومت گياهان به تنش هاي محيطي ، چاپ اول ، زمستان 1379 ، دانشگاه فردوسي مشهد

    2- نادري شهاب ، محبت علي ; استراتژي هاي توليد گياهان انتقال ژن يافته مقاوم به ويروس ها ، ( a ، 1376پژوهش و سازندگي ، شماره 34 ، بهار 1376 ، صفحه 65-62 )

    3- نادري شهاب ، محبت علي ; ارزيابي بروز ژن پروتئين پوششي ويروس هاي گياهي در گياهان انتقال ژن يافته شبدر سفيد ( b ، 1376 ، پژوهش و سازندگي شماره 34 ، بهار 1376 ، صفحه 73-68)

    4- نادري شهاب ، محبت علي ; 1377 ، تحقيقات بيوتكنولوژي در راستاي افزايش بازده جنگل ها و مراتع ، رهيافت ، شماره 19

    5_ Blum A . and Sullivan C.Y . ( 1986 ) The comparative drought resistance of landraces of sorghum and millet from dry and humid regions . Annals of Botany , 57 , 835-846

    6- Feiteston , J., S., Pyne , J . and Kim , L . 1992 . thuringiensis : insects and beyond . Biotechnology , Bacillus , 10 : 271-275 .7- Huang B., NeSmith D . S., Bridges D.C . and Johnson J.W. ( 1995 ) . Responses of squash to salinity , water logging , and subsequent drainage : Root and shoot growth . Journal of Plant Nutrition , 18 , 141-152

    8- Leggewie , G., Willmitzer , L. and Reiesmier , 1997 . Two cDNAs from potato are able J.W. complement a phosphate uptake-deficien Homutant : identification of phosphate transporteryeasthigher plants . The plant cell , 9 : 381-392

صفحه 1 از 4 1234 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •