تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: .

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • .

    0 0%
  • .

    0 0%
صفحه 3 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 42

نام تاپيک: مسابقه ی داستان نویسی - داستان کوتاه (مینی مال)

  1. #21
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    سلام دوستان

    با تشکر از دوستانی که داستانهای خودشون رو تا به اینجا قرار دادن؛
    سایر دوستان شرکت کننده هم لطف کنند و تا ساعت 24 فردا یکشنبه 25 فروردین داستانهای مد نظرشون رو قرار بدن.

    فردا شب ساعت 24 تاپیک بسته و بررسی داستانها آغاز خواهد شد.

    تشکر می کنم از عزیزان شرکت کننده در مسابقه؛
    موفق باشید

  2. #22
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    نا كجا آباد...
    پست ها
    126

    پيش فرض

    نتيجه مسابقه كي اعلام ميشه و داوران چه كساني هستند؟
    راستي مدير محترم، مي گم بدك نيست اگه تاپيك نويسندگان عزيز... مهم بشه ها! نظرتون چيه؟!

  3. #23
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    نتيجه مسابقه كي اعلام ميشه و داوران چه كساني هستند؟
    راستي مدير محترم، مي گم بدك نيست اگه تاپيك نويسندگان عزيز... مهم بشه ها! نظرتون چيه؟!
    سلام

    نتیجه به زودی سعی میشه قرار بگیره در انجمن؛
    در مورد داوران به [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بنده مراجعه بفرمایید؛
    پیشنهادات خودتون در رابطه با بخش ادبیات (و سایر بخشهای انجمن علمی) رو از طریق پیغام خصوصی با همکاران هر بخش یا بنده مطرح بفرمایید تا رسیدگی و بررسی بشه.

    ممنونم و موفق باشید

  4. #24
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    با مهم شدنش موافقم ولی استقبال زیاد نداره به غیر از اندکی از افراد که ما شاملش میشیم آقا سعید ...

  5. #25
    داره خودمونی میشه atoolah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    ir.
    پست ها
    154

    پيش فرض چشم

    چشم

    سرمو از شدت خستگی میارم بالا به خودم که میام یه حسی بهم دست میده
    اره خودشه یکی داره منو میپاد
    احتمالا از اون ساختمونه رو به رویی یه
    کاملا حسش می کنم
    اه لعنتی کپ رو سرمه نمی تونم زیر چشمی نگاه کنم ببینم کسی اون جا هست یا نه
    اون نباید بفهمه من متوجه نگاهش شدم باید رفتارم کنترل شده باشه کارام باید از روی نظم باشه باید خوب جلوه کنم
    اون باید فکر کنه ...

    ...

    خدای من الان نزدیکه 7 دقیقه ست که نگاشو از من بر نداشته نمی شه که یه ریز منو نگاه کنه
    شاید اشتباه میکنم نه بابا کاملا سنگینی چشاشو حس میکنم
    دیگه تحملم تموم شده نگاش میکنم
    (سرش را بلند میکند)
    دیدی یکی اونجا پشت پنجره ایستاده
    رفتم جلوی پنجره اما اون مرده بود.

  6. #26
    داره خودمونی میشه atoolah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    ir.
    پست ها
    154

    پيش فرض

    سرفه امونش رو بريد ، تموم بدنش به لرزه افتاد ، نفسش بالا نميومد .....
    وقتي تونست نفس بكشه تازه چشمش به لخته خون توي دستمال افتاد .....
    نمیدونم اشکالی داره ما هم اینجا نظرمونو بگیم یا نه ،اگه نداره داستان جناب shakahislap زیبا بود.

  7. #27
    پروفشنال hamidma's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2005
    پست ها
    648

    پيش فرض

    بازی زندگی



    سه تا به جلو یکی به چپ ، پای چپ
    سه تا به جلو یکی به راست ، پای راست
    حالا سه تا به راست یکی به بالا پای چپ
    حالا سه تا به چپ یکی به ؟!
    موزائیک های پیاده رو تمام شدند و عابر پای راستش را برای عبور از خیابان روی اسفالت گذاشت اما اینبار با زاویه 45 درجه حرکت کرد تا اگر نمی تواند مثل اسب حرکت کند حداقل مثل فیل حرکت کند. مدتهاست که دیگر مثل وزیر راه نمی رود

  8. #28
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض زمان رفتن

    زمان رفتن
    یک مرد 18 ساله شده بود و باید آنجا را ترک می کرد . . .
    تمام وسایلش را با وجود خاطرات خوب و بدش جمع کرد و درون کیف قدیمی اش قرار داد . . .
    همه برای بدرقه و خداحافظی با او حاضر شده بودند . . .
    هنگام خداحافظی هر چهره برایش خاطره ای را زنده میکرد . . .
    خاطراتی که تمام زندگی اش را تشکیل داده بودند . . .
    آخرین چهره , چهره ی دربان پیر و مهربان پرورشگاه بود . . .

  9. #29
    حـــــرفـه ای piishii's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    myshots.ir
    پست ها
    13,061

    پيش فرض خودکشی

    همین که تفنگ رو برداشت تا آدم جلوییش رو با یه تیر خلاص کنه به دقت نشونه رفت
    کمی که ذهنش رو به عقب برگردوند یاد همه ی مشکلاتی افتاد که همین فرد باعثش شده بود
    چشاشو بست و تیر و شلیک کرد
    صدای گلوله پیچید .
    بنگ بنگ !
    گرمایی وجودش رو حس کرد
    آره ! از سینش خون میریخت !
    داد زد خودم رو کشتم !
    و سر گیجه کنان ولو شد توی خیابون.
    مادرش بعدها گفت : پسرم شیزوفرنی داشت .

  10. #30
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    سلام دوستان
    خسته نباشید میگم خدمت شرکت کنندگان عزیز و تشکر برای شرکت در مسابقه

    تاپیک از الان بسته و بررسی داستانها آغاز خواهد شد و نتایج هم به زودی در تاپیکی در همین انجمن به اطلاع دوستان می رسه.


    آرزوی موفقیت دارم براتون در همه ی مراحل زندگی؛
    شاد و سربلند باشید

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •