تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 3 123 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 25

نام تاپيک: فیزیولوژی گیاهی

  1. #1
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض فیزیولوژی گیاهی

    هوش در گياهان

    يكي از تفاوت‌‌هاي آشكار بين ما جانوران و خويشاوندان سبز رنگ دورمان، يعني گياهان، ميزان جنبش و جابه‌جايي ماست. ما پذيرفته‌ايم كه هوش را از روي كارها بسنجيم، زيرا كارهايي كه انجام مي‌دهيم نشان مي‌دهند كه در مغز ما چه مي‌گذرد. بنابراين، چون گياهان خاموش و بي ‌جنبش به چشم مي‌آيند و در يك جا ريشه دوانده‌‌اند، زياد تيز هوش و زرنگ به نظر نمي‌رسند. اما گياهان نيز جنبش دارند و به برانگيزاننده‌هاي پيرامون خود پاسخ مي دهند.

    گياهان با حساسيت چشمگيري دست كم 15 متغير محيطي گوناگون را پيوسته بررسي مي‌كنند. آن‌ها مي‌توانند اين پيام هاي ورودي را پردازش كنند و با كمك دسته‌اي از مولكول‌ها و راه‌هاي پيام ‌رساني، خود را براي پاسخ درست آماده سازند. بنابراين، توان محاسبه‌ گري گياهان بي‌مغز شايد به اندازه‌ي بسياري از جانوران با مغزي باشد كه مي‌شناسسيم.

    ساقه‌ي در حال رشد مي‌تواند با كمك پرتوهاي قرمز دور(مادن قرمز)، نزديك‌ترين همسايه‌هاي رقيب خود را حس كند و پيامد كارهاي‌ آن‌ها را پيش‌بيني كند و اگر لازم باشد، به شيوه‌اي از رخ‌دادن آن پيامدها پيش‌گيري كند. براي مثال، هنگامي كه همسايه‌هاي رقيب به نخل استيلت (Stilt) نزديك مي شوند همه‌ي گياه به سادگي جابه‌جا مي‌شود. ريزوم برخي گياهان علفي با رشد كردن به سوي بخش بدون رقيب و يا سرشار از مواد غذايي، جاي زندگي خود را بر مي‌گزيند. سس كه نوعي گياه انگل است، طي يك يا دو ساعت پس از نخستين برخوردش با گياه ميزبان، توانايي بهره‌برداري از آن را مي‌سنجد. خلاصه، گياهان مي‌توانند ببينند، بچشند، لمس كنند، بشنوند و ببويند.

    در اين مقاله كه در دو بخش تنظيم شده است، با گوشه‌هايي از رفتارهاي هوشمند گياهان و سازوكار چگونگي رخ دادن آن‌ها آشنا مي‌شويم.

    دوري از سايه

    ساقه‌ي در حال رشد مي‌تواند با كمك نور قرمز دور، نزديك‌ترين همسايه‌هاي رقيب خود را حس كند و پيامد كارهاي‌ آن‌ها را پيش‌بيني كند و اگر نياز باشد، به شيوه‌اي از رخ‌دادن آن پيامدها پيش‌گيري كند. اين فرايندها را مولكول‌هايي به نام فيتوكروم ميانجي‌‌گري مي‌كنند. فيتوكروم‌ها، گيرنده‌ها و حسگرهاي نور در گياهان هستند.

    هر فيتوكروم از يك بخش دريافت‌كننده‌ي نور و يك بخش دگرگون‌كنند‌ي پيام تشكيل شده است. بخش دريافت‌كننده‌ي نور ساختمان تتراپيرولي دارد و از راه اسيد آمينه‌ي سيستئين به بخش دگرگون‌كننده‌ كه گونه‌اي پروتئين است، پيوند مي‌شود. فيتوكروم در پاسخ به طول موج‌هاي گوناگون نور، به شكل كارا و ناكارا درمي‌آيد. شكل ناكارا (Pr) پس از جذب فوتون‌هاي قرمز به شكل كارا (Pfr) در مي‌آيد. Pfr كه فوتون‌هاي قرمز دور (مادون قرمز) را بهتر دريافت مي‌كند، در پاسخ به اين طول موج‌ها به Pr دگرگونه مي‌شود.

    ساز و كار فيتوكروم

    در نور خورشيد، نسبت نور قرمز به قرمز دور نزديك 2/1 است. اما در يك جامعه‌‌ي گياهي اين اندازه كاهش مي‌يابد، زيرا رنگيزه‌هاي فتوسنتزي، از جمله كلروفيل، نور قرمز را جذب مي‌كنند. تغيير در نسبت نور قرمز به مادون قرمز شاخص قابل اطميناني براي ارزيابي نزديكي گياهان رقيب است. در جامعه‌هاي فشرده پرتوهاي قرمز دوري كه از برگ‌هاي گياهان بازتاب مي‌يابند يا پراكنده مي‌شوند، پيام روشن و منحصر به فردي است كه از نزديكي رقيبان آگاهي مي‌دهد. پس از درك نسبت پا ييني از نور قرمز به قرمز دور، گياهي كه از سايه دوري مي‌گزنيد (گياه آ فتاب پسند) بر رشد طولي خود مي‌افزايد و اگر ترفنندهايش كارگر افتند، جنبه‌هاي ديگر پاسخ دوري از سايه باعث شتاب گرفتن گلدهي و توليد پيش از زمان دانه مي‌شوند تا بخت ماندگاري افزايش يابد.

    دانشمندان در آزمايشي گروهي از گياهان را زير فيلتري پرورش دادند كه نسبت نور قرمز به قرمز دور را كاهش مي‌داد و بنابراين، پاسخ دوري از سايه را بر مي ‌انگيخت. اين گياهان نسبت به گياهاني كه زير نور كامل خورشيد مي‌روييدند، رشد طولي بيش‌تري پيدا كردند. البته، اندازه‌ي رشد طولي به اندازه‌ي آفتاب‌پسندي گياه ارتباط دارد. گياهان صحرايي نسبت به گياهاني كه به طور معمول در سايه‌ي درختان چنگل مي‌رونيد، رشد طولي بيش‌تري پيدا كردند.

    فيتوكروم‌ها اغلب فعاليت پروتئين‌كنيازي را از خو د نشان مي‌دهند. اين مولكول‌ها با پيوند زدن گروه‌هاي فسفات به پروتئين ها، فعاليت آن‌ها را تغيير مي‌دهند. بر اين اساس، آن‌ها با تغيير فعاليت پروتئين‌هايي كه در تنظيم ژن‌ها دخالت دارند، بر فعاليت آن‌ها تاثير مي‌گذارند. ژن‌هاي زيادي در گياهان شناخته شده‌اند كه از راه فيتوكروم در پاسخ به نور تنظيم مي‌شوند. البته، فيتوكروم‌ها بخشي از پاسخ‌هاي زيستي را از راه تغييرهايي در تعادل يون‌ها در سلول پديد مي‌آورند. به هر حال،

    تكامل فيتوكروم‌ها

    توان درك نسبت نور قرمز به قرمز دور، در نهاندانگان رشد چشمگيري پيدا كرده است. سرخس‌ها و خزنده‌ها به طور معمول با واكنش‌هاي بردباري به سايه، به انبوهي جامعه گياهي پاسخ مي‌دهند. بازدانگان تا اندازه‌اي واكنش‌هاي دوري از سايه را نشان مي‌دهند. شايد تكامل توان شناسايي پيام‌هاي نوري كه از گياهان پيرامون بازتاب مي‌يابد، براي پيشرفت نهاندانگان تا وضعيت كنوني كه در فرمانروي گياهان حرف اول را ميزنند، سرنو شت‌ساز بوده است. اگر فيتوكروم ها نبودند هنوز هم گياهان دوران كربونيفر ما را در بر گرفته بودند.

    فيتوكروم‌ها در آغاز در نياكان پروكاريوتي گياهان امروزي به وجود آمدند. به نظر مي‌رسد در آن‌ها به صورت حسگرهاي نور كار مي‌كردند. شايد توانايي بي‌نظير فيتوكروم ‌ها در دگرگونه شدن به شكل‌هاي كارا و ناكارا در پاسخ به كيفيت نور، در پروكاريوت‌هاي آغازين اهميت كاركردي زيادي نداشته است، اما اين ويژگي طي تكامل گياهان خشكي، گزينش و اصلاح شده و به صورت حسگر پيچيده‌اي در آمده است كه اهميت آن با اهميت بينايي در جانوران برابري مي كند. به عبارت ديگر، شايد بتوان فيتوكروم‌ها را چشم‌هاي گياهان به شمار آورد.

    فرار از سايه

    گياهان براي دوري از چتر سايه‌انداز همسايگان خود، مي‌توانند به كارهاي چشم‌گيرتري دست بزنند. براي مثال، نخل استيلت (Socratea exorthiza) ساقه‌اي دارد كه مانند شخصي كه عصا زير بغل دارد، بر ريشه‌هاي عصا مانند گياه تكيه دارد و اغلب نيز به طور مستقيم با زمين تماس ندارد. نام معمولي اين گياه نيز به همين ويژگي اشاره دارد. (واژه استيلت به معناي پايه و تكيه گاه است.) از اين رو، اين گياه استوايي را مي‌توان نخل پايه‌دار ناميد.

    هنگامي كه همسايگان نخل پايه‌دار بر ميزان نور دريافتي گياه تاثير مي‌گذارند يا به منبع غذايي آن دست ‌درازي مي‌كنند، نخل فرار را برقرار تريجح مي‌دهد و همه‌ي گياه به جايي جابه‌جا مي شود كه بسيار آفتابي است. براي اين جابه جايي ريشه هاي تكيه گاهي جديد به سوي جاي آفتابي رشد مي‌كنند و ريشه‌هاي طرف سايه‌انداز شده,،آرام‌آرام مي‌ميرند. در اين رفتار گياه، به خوبي هدف‌دار كار كردن را مي‌بينيم.

    در جست و جوي غذا

    گياهان در جست و جوي مواد غذايي مي توانند خاك پيرامون خود را ارزيابي كنند و به جاهايي سر بكشند كه بهترين چيزها در آن جا يافت مي‌شوند. دانشمندان به تازگي براي گياهان آزمون‌هاي هوشي را سامان داده‌اند كه به كمك آن‌ها مي‌توان دريافت گياهان در كندوكاو پرامون‌شان تا چه اندازه‌اي خردمندانه كار مي‌كنند. آنان با كاشتن گياهان در خاك ناهمگون، يعني خاكي كه قطعه‌هاي آن از نظر كيفيت مواد غذايي با هم تفاوت دارند، هوش گياهان را مي‌سنجد.

    پيچك باغي (Glechoma hederace) توجه گياه‌شناسان را به خود جلب كرده است. اين گياه همان طور كه روي زمين مي خزد، در دو بعد رشد مي كند. هر جا كه مناسب باشد، از ساقه زير زميني آن ريشه‌هايي به سوي زمين و ساقه‌هايي به سوي بالا پديد مي‌آيند. وقتي گياه در خاك مرغوبي قرار گيرد، انشعاب و شاخ و برگ بيش‌تري توليد مي كند. هم‌چنين، توده‌هايي از ريشه پديد مي‌آورد تا با سرعت بيش‌تري از خاك قطعه‌اي كه در آن مي‌رويد، بهره برداري كند. اما هنگامي كه اين گياه خزنده در قطعه‌ي فقيرتري قرار مي‌گيرد، با سرعت بيش‌تري گسترش خود را به بيرون از آن قطعه‌، پيش مي‌برد تا به هر گونه‌اي از آن ‌جا فرار كند. در اين حالت، ساقه‌ي زير زميني گياه نازك‌تر است و انعشاب كم‌تري دارد.

    اين تغيير در الگوي رشد باعث مي شود، ساقه‌هاي هوايي جديد دورتر از گياه والد شكل گيرند و در محيط تازه‌اي به جست و جوي مواد غذايي بپردازند. البته، ميزان رشد فقط با كيفيت مطلق يك قطعه ارتباط ندارد، بلكه ميزان مرغوبيت آن در مقايسه با قطعه‌هاي پيراون نيز براي گياه مهم است. در واقع، گياه قطعه‌اي را به عنوان قطعه‌ي مرغوب شناسايي مي‌كند كه دست كم دو برابر سرشار تر از قطعه‌هاي پيرامون باشد. اما پيش از اين پاسخ‌هاي هوشمندانه، گياه بايد بتواند كيفيت قطعه‌اي را كه در آن مي‌رويد بسنجد.

    دو پژوهشگر انگليسي ژني را در گياه رشادي (Arabidopsis) كشف كرده‌اند كه به ريشه‌ها اين توانايي را مي‌دهند كه براي پيدا كردن قطعه‌هاي سرشار از نيترات و نمك‌هاي آمونيوم، خاك را بچشد. فراورده‌ي اين ژن به ريشه‌ها امكان مي‌دهد به جاي جست و جوي تصادفي و پر هزينه، به سوي مواد غذايي رشد كنند. اين دو پژوهشگر براي شناسايي ژن‌هايي كه ممكن است در اين كار دخالت داشته باشند، جهش يافته‌هاي گوناگوني از رشادي را پرورش دادند تا سرانجام جهش يافته‌اي را پيدا كردند كه نمي‌توانست با توسعه‌ي ريشه‌هاي جانبي از ريشه‌هاي اصلي، به جست و جوي نيترات بپردازد. به اين ترتيب آنان ژني را كشف كردند كه براي شناسايي نيترات ضروري است.

    چشايي در گياهان

    ريشه‌هاي گياهان مي‌توانند رفتارهاي هوشمندانه‌تري نيز از خود بروز دهند. در دانشگاه تگزاس، استنلي روكس و كولين توماس آنزيمي به نام آپيراز را بر سطح ريشه‌ها كشف كردند كه به آن‌ها توانايي مي‌دهد در جست و جوي ATP توليد شده از سوي ميكروب‌هاي خاك، قطعه‌هاي گوناگون خاك را مزه مزه كنند. آپيراز به صورت پروتئيني متصل به غشا توليد مي‌شود كه بخش داراي فعاليت كاتاليزوري آن به سوي بيرون سلول است. اين آنزيم با فعاليت آبكافتي خود فسفات گاما و بتا را از مولكلول ATP يا ADP جدا مي كند. گياهان به كمك اين آنزيم بخشي از فسفات معدني لازم براي رشد خود را به دست مي‌آورند. اين دو پژوهشگر در آزمايشي نشان دادند، گياهان تراژني كه مقدار زيادي آپيراز توليد مي‌كردند، نسبت به گياهان ديگر، رشد بيش تري داشتند.

    مكنده‌هاي گياه سس (Cuscuta) نيز براي غارت بهترين گياه ميزبان از حس چشايي بهره مي‌گيرند. اين گياه كه توان فتوسنتز كردن ندارد، به گرد ساقه‌هاي ميزبان مي پيچد و براي به دست آوردن مواد غذايي و آب، ساختارهاي مكنده خود را درون آن‌ها فرو مي‌كند. هوش اين انگل گياهي در ارزيابي مقدار انرژي كه مي‌توان از ميزبان به دست آورد و مقدار انرژي كه براي بهره برداري از آن بايد صرف شود، به كمك گياه مي‌آيد.

    از لحظه برخورد انگل با گياه ميزبان تا آغاز گرد آوري مواد غذايي از آن، نزديك 4 روز است. اين زمان براي ارزيابي ميزان پرباري ميزبان و تصميم گيري براي توليد پيچ‌ هاي كم تر يا بيش تر به دور آن، كافي است. پيچ‌هاي بيش‌تر به توليد مكنده‌هاي بيش‌تر و در نتيجه بهره برداري بيش تر از ميزبان مي‌انجامند. اما اگر ميزبان پربار نباشد توليد پيچ‌هاي بيش‌تر نوعي هدر دادن انرژي به شمار مي ‌آيد.

    در دهه 1990 كولين كلي نشان داد راهبردهايي كه گياه سس براي جست و جوي بهترين ميزبان به كار مي‌گيرد، با مدل‌هاي رياضي كه براي توضيح جنبه‌هاي اقتصادي جست و جوي غذا در جانوران ابداع شده بودند، هماهنگي دارند. بنابراين، سس ممكن است زرنگ‌ترين شكارچي پيرامون ما نباشد، اما در جست و جوي شكار به خوبي جانوراني كه مي شناسيم، كار مي كند.

    لامسه در گياهان

    گياهان گوشتخوار از جمله گياه ديونه (Dionea muscipula) با سرعت شگفت‌آوري به برخورد حشره‌ها با كرك‌هاي حساس روي برگ‌هايشان پاسخ مي‌دهند. با واكنش گل قهر (Mimosa pudica) به كوچك‌ترين برخورد آشنا هستيد. اما اين گياهان، تنها گياهاني نيستند كه مي‌توانند برخورد را درك كنند. آن‌ها نسبت به ديگر گياهان، فقط لامسه نيرومند‌تري دارند.

    گياهان معمولي براي پاسخ دادن به كشيدهاي باد به لامسه نياز دارند. باد مي‌تواند بر ميزان شاخ و برگ در گياهان اثر منفي داشته باشد. از اين رو، گياهان مي‌كوشند با تقويت بافت‌هاي بخش‌هايي كه به نوسان در مي‌آيند، در برابر باد پايداري كنند. البته، هزينه كردن انرژي براي بافت‌ها ممكن است كشاورزان را نگران كند. در يك آزمايش مشاهده شد وقتي گياه ذرت هر روز به مدت 30 ثانيه تكان داده شود، ميزان محصول تا 30 الي 40 درصد كاهش مي‌يابد.

    پژوهشگران مي‌خواهند بدانند چگونه پيام لمس، بافت‌هاي محكم‌تري توليد مي‌كند. بيش‌تر پژوهش‌هاي كنوني روي كلسيم متمركز شده است. هنگامي كه گياهان به سويي كشيده مي‌شوند، يون‌هاي كلسسيم از واكوئل‌ها به درون سيتوزول جريان پيدا مي‌كنند. بيرون رفتن اين يون‌ها ، كه تنها يك دهم ثانيه به درازا مي كشد، به فعال شدن ژن‌هايي مي‌انجامد كه با تقويت ديواره‌ي سلول ارتباط دارند. تاكنون پنج ژن از اين ژن‌هاي لامسه (TCH) شناسايي شده‌اند. يكي از اين ژن ها، رمز ساختن پروتئين كالمودولين را در خود دارد كه حسگر اصلي كلسيم در گياهان و جانوران است. در سال 1995 جانت برام چهارمين ژن لامسه (TCH4) را كشف كرد كه آنزيمي به نام زيلوگلوكان اندوترانس گيكوزيلاز را رمز مي‌دهد. اين آنزيم روي ديواره‌ي سلولي گياهان اثر مي‌گذارد و با تغييرهايي كه در اجزاي اصلي سازنده‌ي آن‌ها پديد مي‌آورد، بر قدرت و استحكام آن‌ها مي‌افزايد.

    منبع: جزيره دانش

  2. #2
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض عادت دادن فتوسنتیتک به افزايش Co2 يك كانوپي آفتابگردان

    خانوم دکتر بابا دمت گرم تاپیک خوبی راه انداختی یه سر به تاپیک نجوم بزن ببین اون چطوره والا اینقدر دارن بچه ها پست میدن که من فکر کنم دیگه جا باسه مقاله نباشه اگه دوست داشتی یه نگاه بکن.
    سلام
    باشه حتما
    همين امشب شروع مي كنم به خوندن تاپيك. خودمم به نجوم خيلي علاقه دارم گرچه سررشته اي ندارم ولي برام خيلي جالبه. آدم احساس مي كنه به آغاز وجود نزديك ميشه!
    ممنون كه اومدي و در ضمن هموني كه به ناشناس در مورد دانشجويي گفتم همونه!!!!!!

    موفق باشي و سلامت
    ===================================
    افـزايش غلـظت Co2 اتمـسفري پيـش بيـني مي شد كه فتوسنتز و رشد گياه را افزايش مي دهد
    Griffinardseemam 1996)) دامنة اين افزايش نه تنها به تحريك كوتاه مدت ميزان فتوسنتز بســتگي خواهـد داشت بلـكه به بازتابهاي گـياه در طـولاني مـدت از نظر ظرفيت فتوسنتيك نيز وابسته خواهد بود . رشد در شرايط Co2 بالا براي دوره هـاي ( طـولاني تر از چند روز ) اغلب باعث كاهش ظرفيت فتوسنتيك در واحد سطح برگ مي شود (1999 Van ostan,eta) . همچـنين تصور مي شد كه اين تعديل ( down-regulation ) در فتوسنتز پاسخي براي تغييرات سـطوح قـند سـلولي باشد كه از افزايش توليد كربوهيدرات ها در مقابل صدور يا مصرف Co2 نتيجه شده است .

    اخــيرا پيشــنهاد شـده است كه مكـانيـسم تعـديل فــتو ســنتز به Co2 بـالا شـامـل هگزوكنياكس ( 1994Jangangsheen ) وچرخش ساكاروز از طريق انورتاز مي باشد 1992Goldschmidt,…) . اغلب مطالعات تأثيرات Co2 اتمسفري بالا را روي ظرفيت فتوسنتيك گـياهـان منـفرد رشديافته درگلدانها آزمايش كرده اند با وجود اين مطالعات كمي واكنش گياهان رشد كرده در كانـوپي هاي متراكم را آزمايش كرده اند . در كـل گـياه و سطوح كانوپي ظرفيت فتوسنتيك نه تنها به ظرفيت فتوسنتيك در واحد سطح برگ بسـتگي دارد بلـكه به ســطح بـرگ كلـي نـيز بستگي دارد Co2 بالا اغلب سطح برگ را افزايش مي دهد ( 1994 Taylon etal) . اما دامنة اين تحريك به گونه و ساير متغيرهاي محيطي بستگي دارد ( 1992Ackerly ) . اغلب اطلاعات در مورد واكنش هاي گياهي بلند مدت به Co2 بالا از گياهان ساده كه در گلدان ها رشد كرده اند جمع آوري شده اند ، با وجود اين گياهاني كه درمزارع رشد كرده اند معمولا در رقابت باگياهان همجوار هستند بويژه رقابت بر محيط نوري برگهـاهي كه زير بخش فوقاني كانوپي هستند اثر خواهد گذاشت .

    گياهاني كه كاملا در نور كم رشد يافته اند تمايل به تعديل فتوسنتز در Co2 بالا به انـدازه گياهاني كه در نور بالا رشد كرده اند ندارد (1985... Ehret) با وجـود اين مطالعات نسبتا كمي از خـو دادن به (Co2 ) بالا براي برگ هاي كانوپي گياهان علفي كه در آغاز در نور آفتاب كامل و متعاقبا در سايه ، ضمن توسعه كانوپي ، رشد مي كنند ، وجود دارد . علاوه بر اثرات Co2 و PFD روي اين برگ ها ظرفيت ها ي فتوسنتيك ممكن است توسط افزايش سن برگ تحـت تأثير قرار گيرد . پيشنهاد شده است كه Co2 بالا ميزان توسعه برگ و پيري را افزايش مي دهد و از اين رو تعديل ظاهري فتوسنتيك توسط Co2 بالا ممكن است با افزايش سن برگ افزايش يابد ( 1995Beofard ). مطـالـعـات انگـور Vineجائيكه خود سايه اي (Self-shsding)مي تواند حذف شود پيشنهاد مي كند كه PFD در حال كاهش بسيار مهمتر از سن برگ در حال افزايش در كاهش ظرفيت فتوسنتيك برگ هاي پيرتر در غلظت Co2 پايين است . (1996 Hikasaka )مشكل دـگـر بـا آزمـايشـات در گـياهـانـي كـه در گـلدان هـاي كوچك رشد يافته از آن است كه محدوديت هاي حجم ريشه ممكن است تعديل فتوسنتز را افزايش دهد ( 1991 Thomas… ) بعنوان مثال Co2 بالا مي تواند كاهش اساسي در ظرفيت فتوسنتيك سـوياي رشد يافته در گلدان هايي كه در گلخانه هستند بشو د . ( 1998 Sins… ) امـا Campbellو هـمـكاران گـزارش كـرده اند كه Co2 بالا واقعا ظرفيت هاي فتوسنتيك سويا را زمـاني كـه سـوياهـا در مزرعه رشد يافته اند افزايش داد . اين شايد به تغييرات محتواي قند سلولي مربوط باشد . چـون كه حجم ريشه اي محدود مي تواند رشد ريشه ها را كاهش دهد از اين رو تقاضا براي صدور كربوهيدرات ها از برگ ها كاهش خواهد يافت . ( 1999 Arp ) بـراي آزمـايـش از كـل كـانـوپي ها ، از اكـوسلول ها كه در انستيتو تحقيق بيابان ساخته شده است استفاده مي شد ( Reno… )اين محفظه هاي تبادل گـازي كـل سيـستم بزرگ اجـازه كنـترل Co2 در محدودة كل كانوپي هاي آفتابگردان را مي دهد . و هم چنين اندازه گيري هر دو برگ انفرداي و پاسخ هاي فنوسنتيك كانوپي كل را مجاز مي كند بعلاوه گلدان هاي بزرگ (3 m 7/6) اثرات ناشـي از فضـاهـاي كـوچك گـلدان هاي كم حجم را كاهش مي دهد و بنابر اين مشابهت بيشتر با شـرايط مـزرعـه دارد نـتايج تعادل كربن در كل سيستم در جاهاي ديگر گزارش شده است تاثيرات Co2 بالا روي توزيع نور و ظـرفـيت فنوسـنتيك با افزايش عمق كانوپي در اينجا گزارش شده است .

    مواد و روش ها مواد گياهي و شرايط رشد : آفتـابگردان ( Helian thus annus var. Mammoth ) از اوايل جولاي دردو محفظه محيط كنترل شده بزرگ (,… اكـوسـل) براي توصـيف كامـل تكنيكي كشت شدند در هر محفظه 3 تا گلدان m3 7/6 پر شـده از لايه هـايي از قسـمت ته ، با lm ماسـه سنگ و 4/ متر ماسه رودخانه اي شسته و m 4/ ( به نسبت حجمي 101 ) مخلوطي از ماسه رودخانه شسته و خاك فوقاني از چمن زار گلخانه اي (Konza,…) . سه تا گلدان در كنار هم قرار داده شدند . چـنانكه آفتابگردان ها كانوپي ممتد را كه m 9/3* 85/2 اندازه گـيري شـدند توسـعه دادنـد . ( محـور طـويل با موقعيت شمال / جنوب ) و108 گياه در هر واحد وجود داشت ( 36 عدد در هر گلدان با 33/m فاصله بين گياهان ) . گلـدان هـا در زمـانهـايي كه مـورد نيـاز بود با آب شير آبياري شدند تا رطوبت خاك تا حد ظرفيت مزرعه اي ( Fc ) برسد هيچ كودي اضـافه نشـد درسـاعـات روز دمـاي هـوا در c ْ5/± 28 و دماي شب درc ْ5/± 13 كنـترل مي شـد . در سـاعـات روز رطـوبت نسـبي در 5 ±30% و در سـاعـت شـب 5 ± 60% بود . محـفظه هـا نـور خـورشيد دريافت مي كردند كه از ميان سقف گلخانه ها عبور مي كرد . ( 2 لايه آكرويليك شفاف ) وپلاستيك نازكي در قسمت بالاي Ecocll ( پلي اتيلن كم تراكم ) . PFD دراكوسل (Ecocll ) تقريبا 85% از آن رويدادي است كه در گلخانه اتفاق مي افتد و بطور ميانگين 7/5 ± 6/31 mol/m-2d-1 با PFD آني ماكريمم متوسط از 107 ± 1545 ميكرومول بر مترمربع در ثانيه در دوره آزمايش . بيش از 90% روزها در طول آزمايش هوا بدون ابر بود . يك Ecocll ، Co2 كـم حـدود ( 390-360 PPm) دريـافـت كـرده در حـاليكه بقيه هواي بالاي 350 PPm Co2 دريافت كردند .

    اندازه گيري هاي يك برگ جوان ( 80-60% توسعه كامل در معرض نور آفتاب كامل در بخش فوقاني كانوپي ) روي هر كدام از شش گياه بطور تصادفي انتخاب شده در هر Ecocll برپايه ضعيفي به محض اينكه گياهان برگ هاي بزرگ به حد كافي بزرگ براي پركردن كاويت Cuvetteتبادل گازي داشتند انجام گرفت .اندازه گيريهاي برگ ها در ارتفاع هاي مختلف در كانوپي 48 روز بعد از كاشت گياهان ، هنگامي كه كانوپي كاملا بسته شد انجام گرفت . براي انـدازه گيـري ها 3 گياه با اندازه مشابه در مركز هر كانوپي و سه تايي ديگر در گوشه جنوبي كانوپي انتخاب شدند 6 برگ موقـعيت برگ 6-9-12-15-18-21 از قديمي ترين تا جوان ترين شمارش و از هـر كـدام از گيـاهان انتـخاب شـدنـد . در برخي موارد ، برگ هاي يك موقعيت بالا يا پايين شماره داده شـده انتـخاب شدند روي گياهان گوشه كانوپي براي اطمينان كامل از برگ هاي كه كاملا نور گير بودند استفاده شد . اندازه گيري تبادل گازي : اسيملاسيون Co2 با يك دستگاه تبادل گازي سيستم باز اندازه گيري شد . ( 000و6400 Li-car) كه با محفظه برگ استاندارد تجهيز شده است ( در بردارند 2cm 6 1- mmol m ناحيه برگ ) و سيستم تزريق كننده ( مدل 01-6400) بـراي كنترل Co2 . PFDبراي كل اندازه گيري ها 1500 بود كه توسط منبع نور LED قرمز( مـدل 02-6400 ) ، فـراهـم شـد . درجـه حــرارت بــرگ در cْ 28 كنــترل شـد و غلـظت بخار آب2± 30 (1- mmol m )بود .برش هاي بدون رگبرگ هاي اصلي در محفظه قرار داده شدند . ميزان هاي فنوسنتيك تا كمتر از 10% در عرض لامينا براي برگ هاي بالغ ، متغير بود . پس از قرار دادن برگ ها در داخل محـفظه ، 10-5 دقيـقه براي پايدارتر شدن ميزان فنوسنتيك فرصت داده شد . سپس ميزان فنوسنتيك اندازه گيري شد غشت در Co2 رشدي ( 700 يا360 Co2 ) و سـپس در Co2 مخالف .

    اندازه گيري هاي هفتگي برگ هاي جوان كه ساخته شده بود بين 11 ساعت و 13 ساعت PST . اندازه گيري هاي گرديان كانوپي بين ساعت 8 و ساعت 16 PST با تناوب بين اكوسل انجام شد . ساختار كانوپي و روشتايي محيط : سطوح برگ از اندازه گيري هاي طول برگ و عرض با استفاده از روابط آكومتريك توسعه يافته از زير مجموعه برگ هاي مشابه محاسبه شد . سطوح برگي همه برگ ها روي 6 برگ بطور تصادفي انتخاب شد . در هر محفظه هر هفته در زمان اندازه گـيري هـاي فتوسنـتزي اندازه گيري شدند گياهان براي محاسبه شاخص سطح برگ براي كل كانوپي به كار افتند . براي گيـاهان شيب كانوپي سطح برگ و ارتفـاع بـرگ در نقـطه مياني تيغه براي هر برگ بكار رفته براي اندازه گيري هاي فنوسنتيك اندازه گيري شد .همچنين در اين زمان ، PFD در 6 ارتفاع ( 15-30-45-60-75-90cm) و شش موقعيت تصادفي در درون مركز هر كانوپي اندازه گيـري شـد . بـرگ هـا روي گوشـه جنوبي هر كانوپي توسط ساير برگ ها در سايه نبودند PFD هايي كه دريافت كردند مشابه آنهايي بودند كـه در بـالاي كـانـوپي بودند ( به جز پايين ترين موقعيت برگ در برگي كه خيلي كوچكتر بوده و متعاقبا در بعضي موارد قسمت در سايه جزئي ) تركيب برگ : براي اندازه گيري هاي شيب كانوپي ، نمـونه هـاي بـرگ ، روزانه به تبع ازتكميل اندازه گيري فتوسنتز جمـع آوري شـدند تا جـايي كه امكـان داشت ، اين نمونه هاي برگي از همان نواحي برگي كه براي اندازه گيري تبادل گازي استفاده شدند جمع شـدند سينك هاي برگي كوچك (cm 33/ ) در سراسر روز 6 بار جمع آوري شدندhper-down) 6/ و hPost down 8/ و عصر h : 12 قبل از غروب آفتاب h 16 بعد از غروب آفتاب h : 20 و h 23 ) بلافاصله در نيتروژن ْ80- در نيتروژن مايـع منـجـمد شدند) و تـا زمـاني كـه آنها توسط تكنيك (1983 ) × Hendrex بـراي كـربـوهـيـدرات تجـزيه شدنـد و انبار شدند .

    صفحات بزرگـتر برگ (2cm 3/3)در بعـد از ظـهر در نيــتروژن مــايــع در c ْ80 - تــا زمــانيــكه آنـها آنالـيز شـدند انبـار شدند براي محل هاي فعال Rubisco كل تـوسـط تكنيك CABP ( 1984 000و Evans) صفحات كوچك اضافه با همان زماني كه نمونه هاي Rubisco در c ْ60 بـه مـدت 48 سـاعت ، خشـك شـدنـد و بـراي تعيـين جرم خشك بـرگ تـوزيـن شـدنـد . ايـن نمـونـه هـا بعـدا بـراي انـدازه گـيري كـل محتـواي نيـتروژن بـرگ انتخاب شدند ( مدل 2400 CHN آناليز كننده و . . . ) آناليزهاي آماري : نتايج با استفاده از جدول تجزيه واريانس و رگرسيون خطي با نرم افزار كامپيوتري Statviwe (SAS . . . ) تجزيه شدند اندازه گيري هاي چندين برگ در چندين ارتفاع مختلف در همـان گيـاه يا انـدازه گيري هاي همان برگ يا گياه چندين با به عنوان اندازه گيري هاي مكرر ، تيمار شدند . نتايج : Co2 بالا ميـزان فنوسنـتيك در هر واحد سطح در PDF بالا براي برگ هاي بالاي كانوپي تقريبا در 50 كل توسعه كانوپي افزايش داد . ( شكل a 1) با وجود اين هنگامي كه هـر دو برگ هاي شد يافته Co2 پايين و بالا در همان Co2 اندازه گيري شدند . اختلافات معني داري در ظرفيت هاي فنوسنتيك در واحد سطح برگ وجود نداشت هم چنين . Co2 بالا هيچ تأثير مشخصي روي سطح بـرگ كـامل در كانوپي نداشت (Fig1-b ) افزايش معني داري ( 001/0 p <) در PFD بالاي مـيزان هـاي فـنوسنــتيك در بالاي كـانـوپي هاي هم ppm360 و هم ppm 700 بعد از خاتمه كانوپي نـداشـت ( در يك LAI در حدود 2 ( Fig1-a ) ) با وجـود ايـن ظرفيت هاي فنوسنتيك برگ هاي سايه دار قديمي كاهش يافت . ( Fig2a,b )



    اين تنزل براي برگ هاي درسايه روي گياهان در مركزكانوپي ( Fig2.a )نسـبت به آنهـايي كه در گـوشه جنوبي هستند كه همه شان نور آفتاب كامل را دريافت كردند سريع تر رخ داد (Fig2.b )( در موقعيت مشـخص برگ رابطه متقابل ارتفاع – تعداد برگ گوشه 001/ < P) همچنين Co2 بالا به نظر مي رسد كه ميزان تـنـزل در ظـرفيت فنوسنتيك را با افزايش سن برگ افزايش مي دهد . ( اثر متقابل تعداد برگ / Co2 065/= P)اين اثر Co2 هم براي برگهـايي كه در مـركـز كانوپي هستند و هم براي آنهايي كه در گوشه جنوبي كانوپي هستند مشاهده شد و اثر معني داري با موقعيت گوشه / مركز نداشتند در شكل (dوc2) ظرفيت هاي فنوسنـتيك به عنوان درصدي از فنوسنـتيك واقـعي از آنجـايي كـه ظـرفـيت هاي فنوسنتيك وقتي كه برگ هاي جوان فوقاني به تبع از اتمام كانوپي افزايش يافتند فرق مي كند ( Fig1a ) . با افزايش عمق در كانوپي و هم چنـين سـن بـرگ ، ظرفيت فنوسنتيك ابتدادر حدود 10% افزايش يافت براي برگ هاي روي گوشه جنوبي كانوپي اين تنزل تنها در برگ هاي قديمي رخ داد . سـطـوح پروتئـين Rubisco به طـريقـه مشابه ظرفيت فنوسنتيك در آنچه كه هيچ اثر Co2 در بالاي كانوپي ها وجود نداشت واكنش نشان دادند . امـا محـتواي Rubisco توسـط Co2 بـالا در سـطوح پايين كـانـوپـي هـا كاهـش يافت ( Fig2ef ) با وجود اين محتواي Rubisco و ظرفيت هاي فنوسنتيك به كليمتناسب نبـودند . محـتواي Rubisco به تناسب بيشتر توسط Co2 بالا نسبت به ظرفيت فنوسنتيك كاهش يافت. بعلاوه افزايش زيادي در محتواي Rubisco از بالاي كانوپي تا وسط كانوپي بدون تغييرات زيادي در ظرفيت فنوسنـتيك وجود داشت . كاهـش در ظـرفـيت فنوسنـتيك و محتواي Rubisco متوسط كاهش در محتواي نيـتروژن بـرگ ، هـمراهي شـدند (Fig2,g,h ) صفحه بعد 5 ( 360 Aبخوبي وابسته بود با ميزان نيتروژن برگ 001/ < P 73/= 2r و 32/ + XN1901 ) و اين رابطه توسط تيمار Co2 تحت تأثير واقع نشده است . برخـي از اين تغـييرات در ظـرفيت فنوسنـتيك و محتواي Rubisco ممكن است از تغييرات در PFD مشتق شده باشد . PFD به سرعت كاهش يافت و با افزايـش عمـق كـانوپي و اين كاهش خيلي سريع بود در كانوپي Co2 بالا (Fig3a ) با وجود اين هيچ اختلافي در PFD قسمت پايين كانوپي ها وجود نداشت .

    از اين روسطح برگ بيشتري در بخش فوقاني كانوپي Co2 بالا در مقايسه با كانوپي Co2 كاهش يافته ،وجـود داشـت ، امـا كل شاخص سطح برگ در بخش پروتئين هاي بالاتر در بخش فوقاني كانوپي Co2 بالا استوار است . اما با PFDهاي مشابه در ته كانوپي (Fig3a ) . از انجايي كه عادت دادن تجمع فتوسنتيك به Co2 بالا پيشنهاد شد كه پاسخي براي افزايش غلظت كربوهيدارت در غلظت هاي كربوهيدرات برگ اندازه گيري شده باشد . نتايج فقط براي 3 موقعيت برگ ارائه شدند كه درمركز كانوپي كه مسيرهايي كه در سري كامـل داده هـا ديده مي شوند را شرح مي دهند . به لحاظ پيچيدگي واكنش هاي مشاهده شده و قدرت محدود شده طـرح اندازه گيري هاي تكرار شده هيچ اثر معني داري (Co2 ) اصلي وجود نداشت . با وجود اين چندين مسـير آشـكار هسـتند .

    به نظـر مي رسـد كـه كربوهيدرات ها توسط Co2 بالا در نيمروز ( ظهر ) دريرگ هايي كه در بالا و گوشه جنوبي كانوپي ها يعـني برگ هـاي آفـتابگـير افزايش بافتند . ( شكل 4 به مقياس هاي مختلف براي پلات هاي نشاسته توجه نمائيد ) محتوي گلوگز نيز توسط Co2 بالا براي برگ هاي قديمي نزديك ته كانوپي افزايش يافت . ( برگ 9 ) با وجـود اين تأثـير كمي روي برگ هاي در سطوح مياني كانوپي وجود داشت ( برگ 15 ) . محتواي فروكتوز برگ بطور عمده با محتواي گلوگز متنـاسـب بـود ( اما ميانگين 34% پايين تر ، نشان داده نشده اند ) برخلاف گلوگز و فروكتوز ، ساكاروز برگ ومحتواي نشـاسـته عمدتا كاهش يافتند . با افزايش عمق در كانوپي Co2 اين تنزل در كانوپي Co2 بالا سريع تر بود . در نتيجه ساكاروز و محتواي نشاسته كه واقعا براي برگ هاي Co2 بالا نسبت به Co2 حد پايين در نزديكي ته كانوپي ( Fig4) پاييـن تـر بود . حتي براي برگ هاي بخش فوقاني كانوپي تقريبا ذخاير انبار شده به طور كلي طي شب مصرف شد كه منتج به افزايش و كاهش محتواي نشاسته پايين براي همه برگ هاي در Co2 هم بالا و پايين در صبح زود مي شود به نظر مي رسد كه PFD در كانوپي بخشي از تغييرات در محتواي كربوهيدرات برگ راتوضيح دهد اما اين روابط بسته به كربوهيدرات اندازه گيري شده تغييركردند .

    محتواي گلوگز برگ بطور معني دار (05/0 < P ) با PFD در هر دو حـالت محـدود و حد بالايي Co2 افزايش يافت (Figb4) . از آنجايي كه اين روابط بوسيله Co2 متـأثير نمي شـوند ، غلـظت گـاز در پايـين در برگ هاي وسطي كانوپي در Co2 بالا به نظر مي رسد كه نتيـجه PFD هـاي كـم در كانـوپـي Co2 بالا باشد (Fig3a ) .غلظت نشاسته همچنين بخوبي (01/0 < P ) با PFD همبسـتگي داشـت امـا ايـن بر خـلاف سـاكـاروز ، محتواي نشاسته در Co2 پايين كه براي PFD داده شد بالاتر بود (Fig5c) . ظـرفيـت هـاي فنـوسنـتيك و محتـواي Rubiscoبـه صـورت معـني داري با هـيچ كـدام از محتواي كربوهيدرات هاي انفرداي همبستگي نداشت . با وجود اين ، همبستگي قوي ( 01/0 < P) بين ميزان قندهاي هگزوز ( گلوگز + فروكتوز ) با ساكارز ميزان فنوسنتيك ها كه در 360 Co2 PPmانـدازه گـيري شـده است ، وجو دارد . اين روابط به طور معني داري بين تيمارهاي Co2 پايـين بـرگ هـا در مركز يا روي گوشه كانوپي فرق نمي كند . بحث : عـادت دادن فنوسنتيك به Co2 بالا در كانوپي آفتابگردان تنها در برگ هاي مسن مشاهده گرديد . ظرفيت هـاي فنوسنـتيك برگ هـاي قديمي در كانوپي Co2 بالا ، 40% نسبت به آنهايي كه برگ هايي با سن مشابه در كانوپي Co2 پايين داشتند ، پايين تر بود . اما ظرفيت فنوسنتيك برگ هـاي جـوان در قسـمت فـوقـاني كـانـوپي توسـط Co2 پايين تر تأثير نپـذيرفته است .

    نتـايج مشابهي براي كانوپي هاي گـندم گـزارش شـده اند . ( 1995 . . .Nie ) اين نتايج در معــرض قــرار دادن بـراي هـر دو كـانــوپي Co2 بالا و پاييــن ، ارائه بـرگ هـاي قـديمــي در آفتاب كامل در گوشه جنوبي كانوپي كه ظرفيت هاي بالاي فنوسنتيك را براي زمان طولاني تر در مقايسه با برگ هاي با سن مشابه درمركز كانوپي حفظ كرد . با وجود اين تعديل ظـرفيت فنوسنـتيك در Co2 بالا بـراي توسـعه مشـابه با افزايش سن برگ بدون توجه به اينكه PFD به كدام برگ تعلق بوده است ، رخ داد . متعاقبا اين نتـايـج بـراي كـانـوپي گيـاه با آنهائيكه براي گياهان ايزوله هستند ، سازگار است . (1990 )Beogerd eta گـزارش داده شـده است كه Co2 بالا حصول سريع ظرفيت هاي فنوسنتيك پايين تر برگ در برگ هاي گوجه فرنگي ، شده است .اما هـم چنيـن منـتج به تسـريع بيشـتر ظرفيـت هـاي فنـوسنـتيك كمـتر بـا سـن بـرگ شـده است . ( 1994 . . . Xu) هـم چنين گزارش شده است كه تجمع فنوسنتيك به Co2 بالا در برگ هاي سوياي پير اما نه در جوان ها رخ داده است . با وجود اين آن ها يك واكنش متضاد براي بيشـتر بـرگ هـاي جوان پشت به برگ هـاي پير نخود فرنگي گزارش كردند .

    يعني ، اين داده ها پيشنهاد مي كنند كه تغييرات در ظرفيت فنوسنـتيك ممـكن اسـت هـم در پاسـخ به Co2 بالا و هم سن بزرگ با تغييرات متابوليسم قند برگ مرتبط باشد . اگر چه ظرفيت هاي فنوسنـتيك با هيچ كدام از غلظت هاي قندهاي مضر همبستگي نداشتند ، ظرفيت فنوسنتيك با نسبت قندهاي هگزوز به ساكاروز همبستگي خوبي دارد . و يك رابطه سـاده بـراي كـل تيمار با شرايط سن برگ بدست آمد . تغييرات در نسبت هگزوز به ساكـاروز ممـكن است از تغييرات در فعاليت اسيد انورتاز نتيجه شود ، چرا كه در ساير مطالعات دريافته شده است كه ممكن است با هم همبسـتگي داشـته باشـند . با وجود اين همچنين امكان دادرد كه تغييرات در ميزان توليدات و ميزان مصرف ساكاروز و هگزوز كه با ظرفيت اسيد انورتاز پـايدار اثر متقابل داشته باشد كه منجر به نسبت هاي متغير هگزوز/ ساكاروز مي شود . در حالت مشابه چرخه بيهوده ساكـاروز از طريق انورتاز پيشنهاد شده است كه مشابه تعديل فنوسنتيك تحت Co2 بالا ( 1998 . . . Moare) و شرايط محدود شده مخزن ، مشاركت نمايد ( گلدشميت 1992 )هيدروليز افزايش يافـته ســاكـاروز تـوسـط اسـيدانـورتـاز سوبستراهاي هگزوز افزايش يافته را براي هگزوكنياز كه نقشي را در منع قند ژن هاي فنوسنتيك بازي مي كند ، فراهم خواهد كرد ( 1994 . . . Jorg) . از آنجائيكه ظرفيت هاي فنوسنتيك براي زمان طولاني تر در برگ هـاي در معـرض نـور آفـتاب كـامل روي گـوشه جـنوبي كانـوپي نسـبت به برگ هـاي در سـاية مركز كانوپي ذكر شده اند ، همچنين PFD به نظرمي رسد كه فاكتوري در كنترل فنوسنتيك با سن برگ باشد .

    مباحث مشابه در زمينه مطالعات درتاك هاي كه خود سايه اي حذف و برطـرف شـده اسـت انجـام گرفـته است ( 1996 Hikosaka) . مكانيسم اين پاسخ به كلي واضح نيست . اما ممـكن است آن تاثـير مستقـيم PFD روي نسخه برداري نتيجه شود (1997Kloppstech) پيشنهاد مي شود كـه ايـن كاهـش در ظرفيت فنوسنتيك با كاهش PFD در كانوپي كه اثرات فنوسنتيك كل كانوپي را تا زمانيكه نيتروژن مي تـواند از برگ هاي در سايه به برگ هايي در بخش فوقاني كانوپي مجددا اختصاص يابد كه در آنجا PFD ها و ميزان فنـوسنتيك پتانسيل بالاتر است . شيب تندتر در محتواي نيتروژن برگ در مركز كانوپي به جاي آنكه روي گوشه جنوبي باشـد يافـته شد . و Co2 بالا بوسيله كاهش محتواي نيتروژن برگ هاي پايين تر را فراهم آورد . با وجود اين تا زماني كه اين اثر Co2 توسط افزايش در محـتواي نيتروژن ، با ظرفيت هاي فنوسنتيك بـرگ هـاي بـالاتر همراهي نشود روشن نيست كه آيا سود خالص ( فايـده خـالـص ) براي گيـاهان وجود دارد يا نه . پيش بيني هاي تئوريكي پيشنهاد مي كنند كه Co2 بالا در واقع نبايد الگوي مطلوب توزيع نيتروژن را به درون كانوپي تغيير دهد ( 1998 Hikosaka) متناوبا نيتروژن ذخيره شده توسطتعديل ظرفيت فنوسنتيك ممكن است به ريشه ها اختصاص يابد . اختلافات غير معني داري در LAI بيـن كانـوپي هـاي آفـتابـگردان رشد يافته در Co2 متفاوت در اين مطالعات يافت شده است . اين در تضاد با پيشبيني هاي برخي مؤلفين اسـت كـه بيـان مي كنند كه LAI براي كانوپي هاي Co2 بالا افزايش خواهد يافت ، چرا كه نقطه موازنه نوري براي فنوسـنتز را كـاهش مي دهد و از اين رو توليد برگ حفظ در برگ هاي پايين تر در كانـوپـي را تحريك خواهد كرد ( 1983 . . . Pearcy) .

    با وجود اين با نتايج واقعي مـطـالعات ديـگر تطـابق ندارد . Co2 بالامنـتج به LAI افزايش يافته براي كانوپيهاي چـــاودار علـــوفـه اي بــا دوام مي شـــود ( 1988 Wijet) . ســـويـا ( 1998 . . . Campbell) و بـــرنــج ( 1991 . . . Rawland) اما هيچتأثيري روي يك اكوسيستم جنگلي مصنوعي ( 1992 . . . Karner) پايداري برنج ( 1996 Zika) و پايداري AbatilonوAmbrosia ( 1996Hirose ) . نداشت . پيش بيني مي شود كه Co2 بالا LAI را افزايش خواهد داد به خاطر كاهش در نقطه موازنه نوري بسته به فرضـيه اي كه Co2 بالا منـتج به تولـيد برگ بـزرگـتر / بيشتر و يا القاي طولاني تر برگ هايي كه در كانوپي عميق هستند ، مي شود . از آنجائي كه از واريته هاي آفتـابگـردان در اين مطـالعه استـفاده شدند . شاخه هاي فرعي توليد نكردند و هيچ مرگ برگي طي دوره اين آزمـايـش وجود نداشت . ممـكن است هيچ گزينه اي ياامكاني براي اين مكانيسم براي عمل كردن در اين آزمايش وجود نداشته باشد . يك فرضيه متناوب توسط ( 1996 Hirose) ارائه شـده اسـت كه آنهـا دريافتـند كه LAI قويا با نيتروژن بالاي زمين همبستگي داشت و پيشنهاد كردند كه Co2 بالا تنها LAI را هنـگاميكه جـذب نيـــتروژن اضـــافي ممــكن بود افزايش خواهد داد . نتايج مشابه توسط ( 1993 Zika) براي برنج ارائه شده است .

    جذب نيتروژن كـل در آفتـابگـردان ها در اين مطالعه مشابه و نظير كانوپي هاي Co2 كاهش يافته و افزايش يافته هســتند . داده هـا نشـان داده انـد ، از آنجايي كه هيچ گونه كود اضافي افزودني در اين آزمايش فراهم نشده است اين امكان وجود دارد كه كميت نيتروژن خاك توليد سطح برگ را محدود كند . كاهـش در PFD در سطوح مياني كانوپي آفتابگردان Co2 بالا از افزايش در سطح برگ حاصل نشد اما در عوض ازتغـييرات در توزيـع سطوح برگ حاصل شد . سطوح برگ بيشتري د ر بخش فوقاني كانوپي Co2 بالا نسبت به كانوپي پايين بود . روندهــاي مشــابه مي توانـند در داده هاي مطـالعات ديگر كانوپي ، ديده شوند ( 1997 . . . Wayne) PFD هـاي مشـابهي براي كانوپي هاي گياهجهاي تيمار شده با Co2 بالا و پايين در تمامي سطوح مياني در بالاتر كه در آنجا PFD در كانوپي Co2 بالا كاهش يافت يافته اند ( 1996 Hieoseو همكاران ) دريافتند كه توزيع سطوح برگ يك كانوپي گاوپنبه به طرف بخش فوقاني كج شده است ، اما اختلاف معـني داري در كل سطح برگ با نفوذ نور به پايين كانوپي وجود نداشت .

    پيشنهاد شده است كه تغييرات در توزيع سطح برگ در نتيجه تحـريك Co2 توسـعه ســـطح برگ نهــــايي بـــراي بــرگ هـاي درســايه مي باشــد در چنين تحقيق دريافـته شـد كـه Co2 بالا مقـدار توسـعه برگ را افزايش مي دهد . ( 1989 . . . Cure) با وجود اين اغلب محققين هيچ تأثيري از Co2 بالا را روي اندازه نهايي برگ گزارش نكرده اند ( Leadley. . . ) در آزمايش حاضر آشكار شد كه يك اندازه ماكزيمـم برگ وجـود دارد كه امـكانا توسـط ژنتـيك تعيين شده است كه هنگامي كه برگ هاي Co2 پايين در سـايه واقـع شـدند ، بدست نيامد . Co2 بالا ممـكن است كربوهيدرات اضافي را فراهم كرده است كه براي اين برگ ها براي رسيدن به اندازه كامل آنها لازم است . اين اختلاف در اندازه برگ براي برگ هـاي واقـع در پايـين كانوپي كه به توسعه كامل قبل از خاتمه كانوپي رسيدند ، مشاهده نشد .

    تصور عمومي اندازه برگ مـاكزيمـم توسط نتايج (1989 Allen) و همكاران حمايت شده است كه كاهش اساسي را در اندازه برگ هنگامي كه در Co2 نيمه كاهش يافتند رشد يافتند ، گزارش نمود ، اما افزايش كمي در اندازه برگ براي گياهان رشد يافته در Co2 بالا را گـزارش نمود . بطور جالب توجه اثر مشابه براي گياهچه درخت كه در رقابت رشد كرده اند گـزارش كـرده اند . بعـنوان مثال Co2 بالا اندازه انواع كوچكتر نسبت به انواع بزرگتر را بيشتر افزايش مي دهد . كه در كاهـش در اندازه در داخل جمعيت نتيجه مي شود . (1997 ... Wayne) . آنها پيشنهاد كردند كه Co2 بالا در تحريك رشد بيشـتر انواع كوچكتر نتيجه مي شود ، چرا كه آنها بيشتر در سايه بوده اند و از اين رو كربن محدودي دارند . اختلافات در PFDبداخل كانوپي به نظر مي رسد كه مقداري براي برخي نتايج كربوهـيدرات غـير منتظره باشند Co2 بالا بطور كلي محتواي ساكاروز و نشاسته برگ را افزايش مي دهند ( 1992 . . . Long) با وجود اين محتواي ساكاروز و نشاسته واقعا در بسـياري از برگهاي پير در سـايه در كـانوپي بالا در مقايسه با كانوپي Co2 پايين ، پايين تر بود . اين اختلافات به نظر مي رسد كه نتيجه PFDهــاي پايـين تر در سطوح مياني ، كانوپي Co2 بالا باشند محتواي ساكاروز با PFDو از اين رو به جـرأت مي تـوان گفت با ميزان فنوسنتيك برگ ها همبستگي دارد همبستگي مشابه بين غلظت هاي سـاكاروز و ميـزان صدور فنوسنتيك در مورد سويا گزارش شــده اسـت ( 1974 . . . Thorne) گوجه فرنگي ( 1976 - He) چغندر قند گـزارش شـده اند به علاوه (19980 . . . Carodzinskio) 21 گـونه را اندازه گيري كردند و يك محتواي نشـاسته تابـعي از هم PFDو هم غلظت Co2 بود . تأثير روي محتواي نشاسته ممكن است نتيجه ميزان كم تنفـس نوري در برگ هاي در معرض Co2 بالا قرار گرفته باشد . Morinو همكاران 1992 هنگام كار با شبدر دريافتـند كه تجــمع نشاسته هنگاميكه فتوسنتز توسط Co2 افزايش يافت ، افزايش مي يابد ، اما نه هنگامي كه فتوسنتز به مقـدار مشابهي با افـزايش در نور ، افزايش يافت .

    اختلاف بين تيمارهاي Co2 به سادگي تأثير سطح برگ كل افزايش يافته نيست . چرا كه شاخص LAI تنها 11% بالاتر از كانوپي Co2 بالا افزايـش يافـته بود . در برداشت نهايي LAI بطـور معـني داري در هر نقطه اي طي توسـعه كانوپي ( Fig1b ) متفاوت نبود . اختلاف در شماره برگ ها در گياه نيزكـوچك بـود . تنها 18% بيشـتر برگ هـا دركانـوپي Co2 بالا با وجود اين اختلاف اساسي در توزيع سطح برگ داشت كه براي محيط روشن درون كانوپي عواقبي داشت . برگ هاي كه در معرض نور آفـتاب كامـل در گوشه كانوپي قرار گرفته بودند به سطح برگ مشابهي در محفظه هاي كه حد بالا و پايين كاهش يا افزايش يافته بود . رسيدند (Fig 3c )با وجـود اين برگ هاي Co2 بالا زودتر به آن حد ماكزيمم رسـيدند ( توجه كنيد كه 40-30% سطح برگ بالاتر كه براي دو برگ اندازه گيري شده در كانوپي Co2 بالا ( شكل C3 ) براي موقعيت هاي در مقـايسه در مركز كانوپي روي گياهان Co2 كاهش يافته به همان سطح برگ ماكزيمم نرسيدند ، مـانند برگ هاي آفتابگير در گوشه كانوپي . ( مقايسه كنيد اشكال C و b3) كه برگ هاي در سايه Co2 بالا به هـمان سطح برگ همانند برگ هاي آفتاب گير رسيدند در حاليكه رابطه متقابل گوشه / مركز معني دار 05/0 < P بود .

    در خاتمه مؤلفين نتيجه گيري كـردند كه ، محـتواي نشـاسته افـزايش يافـته در Co2 بالا ، نتيجه تنفس نوري كاهش يافته بود و متعاقبا ، نتيجه كاهش در توليد دوبارة فسفات در كلـروپلاست نسبت به محدوديت در مصرف كربوهيدرات توسط بقسة گياهان ، بود . همچـنين تجــمع نشـاسـته در برگ هاي در معرض اكسيژن (Co2 ) كم ، كه تنـفس نـوري را كـاهش مي دهد ، اثر اين نتيجه گيري نهايي را حمايت مي كند ( 1984، Modore , Grodzinski )

  3. #3
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض گیاهان مقاوم به شوری

    منبع: گاردینیک گروه از پژوهشگران آمریکایی پیش بینی میکنند بتوانند گیاهانی تولید کنند که در شرایط گلخانه ای و با آب دریا رشد میکنند.برای این هدف, شرکتی به نام فیوچراژن با کمک متخصصان سه موسسه پژوهشهای کشاورزی ایالات متحده تشکیل شده که در حال گردآوری اکتشافات ثبت شده مربوط به هدف یاد شده است.این پژوهشگران مدعی هستند که هدفشان توسعه ژنتیک "دوستدار محیط زیست" است که تا کنون منجر به تولید ارقام گوجه فرنگی و برنجی شده که در خاکهای خیلی شور رشد کرده و در دما و رطوبت پایین به خواب میروند.این گروه در حال حاضر مشغول جلب سرمایه برای ایجاد مزارع آزمایشی, و نیز کسب موافقت وزارت کشاورزی و شورای غذا و داروی ایالات متحده برای استفاده تجاری محصولات خود است.اما روی آوری اخیر آن ها به سرمایه گذاران بریتانیایی به جای آمریکایی, علیرغم تمایل کمتر انگلیسیها به این فناوری, احتمالا منجر به بالا گرفتن دوباره بحث در مورد بی خطر بودن این نوع کشت خواهد شد.گروه پژوهشگران که از سه دانشگاه پوردو, آریزونا, و ایلینوی هستند معتقدند که روشهای آنان به دلیل اینکه ژن جدیدی به ریخته ارثی گیاه اضافه نمیکند نگرانی هایی را که قبلا در مورد دستکاری ژنتیکی گیاهان وجود داشت ایجاد نمیکند.روش آنان بر پایه مطالعه و افزایش فراوانی ژن هایی است که گیاه به کمک آن خود را در برابر شرایط نامساعد محیطی حفظ میکند. به طور خاص ژنی موسوم به Sos1 شناسایی شده که به گیاه کمک میکند نمک اضافی را قبل از آسیب زدن به گیاه دفع کند و به این ترتیب بقای گیاه را در خاکهای شور آسان میکند."برونو روجیه رو" مدیر اجرایی فیوچراژن امیدوار است بتواند گیاهانی را تولید کند که بتوان آن ها را به جای آب شیرین با آب دریا آبیاری کرد.با وجود این هنوز این برنامه تردیدهایی را بر می انگیزد. "کارلو لیفرت" استاد کشاورزی ارگانیک دانشگاه نیوکاسل میگوید: "در حال حاضر مردم نسبت به پدیده دستکاری ژنتیکی به دیده شک نگاه میکنند و به این شرکتها اعتماد ندارند."تا زمانی که آزمایشها کامل نشده, نمیتوان از مشکلات عملی این برنامه سخن گفت. یکی از مشکلات عمده, عملکرد گیاه در خاکهای شور خواهد بود. در چنین خاکهایی, دفع نمک از ریشه به داخل خاک همراه با صرف مقدار زیادی انرژی خواهد بود.دکتر "ری بره سان" استاد دانشگاه پوردو از مخالفت مستمر بریتانیا و اروپا با دستکاری ژنتیکی گله مند است: "طرفداران محیط زیست نیت مثبتی دارند, اما دانش آنها محدود است. سطح علمی استدلال این گروه بسیار پایین است. هدف ما افزایش تولید در واحد سطح است, و این به معنی کاهش سطح زمین زیر کشت خواهد بود. همه متخصصان محیط زیست میدانند که اثر منفی کشاورزی سنتی بر زیست بومها از هر عامل دیگری بیشتر بوده."یک سوم زمینهای زراعی آبی جهان به دلیل شوری بالا غیر قابل استفاده اند. بعد از هر آبیاری, به ویژه در مناطق گرمسیر, آب تبخیر شده و نمک را در خاک بر جای میگذارد. یک راه حل این مشکل آبشویی این اراضی است, اما در جایی که منابع آب محدود است این کار عملی نیست.تخمین زده میشود در ایالات متحده سالانه 6میلیارد دلار/4میلیارد پوند محصول زراعی به دلیل غیر قابل استفاده شدن زمینهای زراعی از دست میرود. انتظار میرود این گونه محصولات علاوه بر ایالات متحده در چین, استرالیا و آمریکای جنوبی هم طرفدارانی پیدا کند.پی نوشت: در پی انتشار این مقاله در گاردین, دو پاسخ به این روزنامه ارسال شد که چکیده آن به این شرح است:"پنی کمپ" سخنگوی حزب سبزها: شوری راه حلهای دیگری نیز دارد که خطر آنها بسیار کمتر از استفاده از مواد تغییر یافته ژنتیکی است, از جمله ایجاد زهکشی مناسب. در بلند مدت اروپا قصد دارد بازارهایی ایجاد کند که نیاز کشاورزان را به الگوهای صنعتی (تولید محصول ارزان قیمت) کمتر کرده و بستر توسعه کشاورزی پایدار را ایجاد کند.دکتر "ریچارد لاوسون": ادعای شرکت فیوچراژن بی پایه است. اگر آبیاری با آب شیرین منجر به شوری میشود, آبیاری با آب دریا اثر شدیدتری خواهد داشت. این پژوهشگران تنها به زمینه های تخصصی خود توجه دارند و اثرات پیچیده زیست محیطی را نادیده میگیرند.به نقل از وبلاگ خبر های تراریخته(معرفی)

  4. #4
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض پنبه

    پنبه از محصولات مهمی است که برای رشد مطلوب نه تنها به عناصرماکرواحتیاج دارد بلکه استفاده ازعناصر میکرو باعث بهبود کیفیت آن میگردد

    تاثیر عناصر مختلف بر پنبه وعلائم کمبودآنها

    ازت(N):باعث افزایش رشد عمومی گیاه شده تعداد غوزه ها ونیز اندازه آنها راافزایش میدهد ورشد را طولانی ترمینماید. درصورت کمبود برگهای پایینی سبز مایل به زرد شده واندازه آنهاکوچک مانده وازرشد بازمی ماند

    فسفر(P):درتوسعه سیستم رشد ریشه ای گیاه نقش داشته وباعث تسریع درظهورغوزهای پنبه شده ورشد گیاه راکامل میکند . درصورت کمبود فسفرگلدهی به تعویق افتاده رشدغوزه هاباتاخیرصورت گرفته وکیفیت الیاف شدیدا کاهش میابد

    پتاسیم (K):باعث افزایش اندازه غوزه شده طول الیاف واستقامت آنها را زیاد نموده و باعث سفید تر شدن رنگ الیاف می گردد. اگر پنبه کمبود پتاسیم داشته باشد
    برگها دچار پیری زود رس می شود.حاشیه آنها نکروز شده شاخه دهی گم وکیفیت الیاف افت پیدا می کند

    روی (Zn):مهمترین نقش ان بهبودکیفیت الیاف پنبه است. درصورت کمبودروی برگها فنجانی شده برگهای کوچک به سفید رنگی بین رگبرگی دچار می شوند. رشدبوته های جوان متوقف گشته وتعداد گلها کاهش می یابد(شکل 3).

    بر(B):درتقسیم سلولی بافتهای مریستمی وترمیم بافتهای آوندی نقش داش
    ته وباعث رشد بهترریشه می گردد. در صورت کمبود رشد جوانه انتهای متوقف شده وگیاه زرد می شود . همچنین گلها وغوزه های جوان تغییرشکل پیدا می کنند.

    آهن (Fe):درساخت کلروفیل نقش مهمی دارد واگر گیاه دچار کمبود آهن شود برگهای جوان حالت بی رنگی به خود می گیرند ولی رگبرگهاسبز باقی مانده گیاه قدرت خود را از دست می دهد ومحصول کاهش می یابد.

  5. #5
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض سيب زميني

    سيب زميني از محصولاتي است كه ضمن نياز شديد به عناصر ماكرو ، به عناصر ميكرو نيز احتياج داشته و كمبود آنها شديداً باعث كاهش محصول و كيفيت آن مي گردد .

    تاثير عناصر مختلف در سيب زميني و علائم كمبود آنها :

    ازت(N) :به رشد رويشي كمك كرده و در توسعه غده ها نقش دارد . كمبود آن باعث كوتولگي گياه و كوچك ماندن برگها مي شود .

    فسفر (P) : مقاومت گياه را در برابر تنشهاي محيطي افزايش داده به تشكيل نشاسته كمك مي كند و باعث كاهش آسيب پذيري غده ها در هنگام برداشت مكانيكي و حمل و نقل مي شود . در صورت كمبود ، لبه هاي برگ دچار سوختگي شده و نقاط قهوه اي يا برنزي داخلي غده هاي به وجود مي ايد .

    پتاسيم (K) : باعث افزايش نشاسته و كيفيت آن مي گردد . از سياه شدن غده ها در مجاورت هوا جلوگيري نموده ، سبب خوش رنگي سيب زميني مي شود . مقاومت گياه را نسبت به بيماريهاي قارچي افزايش مي دهد .

    منگنز (Mn) :‌نقش كاتاليزور را بر عهده دارد و به ساخت كلروفيل كمك مي كند . در صورت كمبود نقاط مشخص سياه و قهوه اي روي برگهاي جوان ظاهر مي شود و عمدتاً با زردي بين رگبرگها همراه است . پوسته بندي غده ضعيف مي شود و در هنگام
    برداشت غده ها آسيب مي بيند .
    بر (B) : باعث تقسيم سلولهاي بافت مريستمي شده و به تشكيل قند و مواد هيدروكربنه كمك مي كند و سنتز پروتئين را افزايش داده و مقاومت گياه را نسبت به سرما و بيماريها زياد مي كند . كمبود بر در سيب زميني باعث آبكي و بي مزه شدن آن شده و كيفيت را كاهش مي دهد . غده ها كوچك مانده و داخل آن قهوه اي مي شود . برگها ضخيم شده و حاشيه آنها به سمت بالا پيچيده مي شود

    روي (zn) : در تشكيل هورمونهاي گياهي نقش داشته و در صورت كمبود برگهاي جوان به صورت فنجاني در مي آيند كه اصطلاحاً به آن بيماري برگ سرخسي گفته مي شود و باعث كاهش رشد گياه و آفت محصول مي گردد .

  6. #6
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض انواع هورمونهای گیاهی

    اکسینها
    فراوانترین اکسین طبیعی اسید اندول استیک است. مناطقی از گیاه که فعالیتهای رشد و نمو در آنها شدید است معمولا بیشترین مقدار اکسین را تولید می‌کنند. بدین ترتیب مریستمهای مختلف از جمله مریستم نوک ساقه ، مریستم نوک ریشه و کامبیومها سرشار از اکسین هستند. اکسینها علاوه بر تاثیری که در افزایش طول یاخته دارند، در کنترل ریزش پاییزی برگها و میوه‌ها ، جلوگیری از رشد ریشه‌های نابجا ، رشد گل و میوه در بسیاری گیاهان دخالت می‌کنند.

    این هورمون به مقدار کم برای رشد ریشه لازم است و افزایش جزئی آن از رشد ریشه جلوگیری می‌کند. اکسین سبب نسخه برداری Rna از Dna و در نتیجه افزایش سنتز پروتئین می‌شود. در بسیاری از دو لپه‌ایها رشد جوانه‌های جانبی به وسیله اکسین متوقف می‌شود. اکسین همچنین در بازدارندگی فعالیت فصلی کامبیوم آوندی و نمو چوب پسین نقش دارد.

    جیبرلینها
    پژوهشگران ژاپنی هنگام پژوهش بر روی نوعی بیماری قارچی برنج که باعث دراز شدن غیر طبیعی گیاه نورسته می‌شود جیبرلینها را کشف کردند. این قارچ ماده‌ای به نام جیبرلین A را ترشح می‌کند که وقتی آن را روی بوته‌های سالم برنج بپاشند، در آنها هم نشانه چنین بیماری مشاهده می‌شود. جیبرلین A مخلوطی از شش نوع ترکیب شیمیایی کاملا متمایز است. تاکنون در حدود 84 نوع جیبرلین متفاوت بطور طبیعی در گیاهان شناخته شده‌اند. مهمترین اثر جیبرلینها در افزایش طول ساقه‌ها است. جیبرلینها همچنین سبب تمایز یاخته‌ای می‌شوند. در گیاهان چوبی ، جیبرلینها سبب تحریک کامبیوم آوندی جهت تولید آبکش پسین می‌شوند.

    جیبرلین
    بطور کلی تمام جنبه‌های مختلف رشد و نمو در گیاهان از رویش دانه تا تشکیل میوه می‌توانند تحت تاثیر جیبرلینها قرار بگیرند. اثر تحریک کنندگی جیبرلین در رشد ساقه ، بویژه در ساقه‌های گیاهان طوقه‌ای ، با افزایش ابعاد یاخته و تعداد آن آشکار می‌شود. جیبرلینها به مقادیر مختلف در همه بخشهای گیاه وجود دارند. ولی بیشترین مقدار آنها در دانه‌های نارس دیده شده است. بطور کلی رویش دانه در نتیجه تغییر واکنشهای متابولیسمی از صورت کاتابولیسمی به آنابولیسمی حاصل می‌شوند و جیبرلین باعث افزایش فعالیت و یا سنتز گروه ویژه‌ای از آنزیمها می‌گردد که متابولیسم قطعات 2 کربنی را تغییر داده موجبات سنتز ترکیبات حد واسط را فراهم می‌آورد.

    سیتوکینینها
    سیتوکینینها شامل گروهی از ترکیبات محرک رشد هستند که فرآیند تقسیم را در یاخته‌ها تحریک می‌کنند. سیتوکینینها در تمام مراحل رشد گیاهان دارای نقش هستند این ترکیبات بر روی متابولیسم از جمله فعالیت آنزیمها و بیوسنتز مراحل رشد تاثیر می‌گذارند و همچنین در ظهور اندامکها و انتقال مواد غذایی در گیاهان موثر بود و مقاومت گیاه را نسبت به عواملی مانند پیری ، آلودگیهای ویروسی و علفکشها و همچنین دمای پایین افزایش می‌دهند.

    سیتوکینینها ابتدا در شیر نارگیل که آندوسپرم مایع است پیدا شدند. اگر به محیط کشت بافت ساقه تنباکو سیتوکینین اضافه شود یاخته‌های غول پیکر بوجود می‌آیند یعنی سیتوکینین باعث بزرگ شدن یاخته‌ها می‌شود. سیتوکینین مصنوعی که بیشتر در تحقیقات بکار می‌رود، کینتین نام دارد. مجموع کینتین و اسید اندول استیک سبب تسریع تقسیم یاخته‌ای و در نتیجه تولید یاخته‌های بیشمار می‌شود. سیتوکینینها در چیرگی راسی (تسلط انتهایی) دخالت دارند با وارد کردن این هورمون در محل جوانه‌ها از رشدشان جلوگیری می‌شود. نقش دیگر سیتوکینینها جلوگیری از پیری برگهاست.

    اتیلن
    اتیلن از لحاظ آن که به حالت گاز است یک هورمون غیر معمولی است. در اوایل قرن نوزدهم ، پرورش دهندگان میوه کوشیدند تا رنگ و طعم مرکبات را با قرار دادن آنها در اتاقی که با بخاری زغال سنگی گرم می‌شد مرغوبتر کنند. مدتها تصور می‌شد که گرما سبب رسیدن میوه می‌شود. سپس پژوهشهای فراوان نشان داد که در حقیقت فرآورده‌های کروسن سبب رسیدن میوه ها می‌شوند. از بین این فرآورده‌ها ، گاز اتیلن ، گاز بسیار فعال تشخیص داده شد. به دنبال آن دانسته شد که اتیلن بوسیله گیاهان هم تولید می‌شود. این گاز قبل از رسیدن میوه‌ها در گیاه تولید می‌شود و مسئول تغییرات رنگ ، بافت و ترکیبات شیمیایی هنگام رسیدن آنهاست.

    اکسین در تراکم معین سبب تولید مقدار زیادی اتیلن در گیاه می‌شود. هنگامی که پیری برگ آغاز می‌شود اتیلن تنظیم کننده اصلی ریزش برگ است این گاز سبب تسریع در سنتز آنزیم سلولاز و آزاد شدن آن می‌شود. این آنزیم دیواره‌های یاخته را از بین می‌برد. اگر پیش از آغاز پیری برگ اکسین به آن اضافه شود، از پیری برگ جلوگیری می‌گردد. ولی پس از تشکیل لایه ریزش ، اکسین ریزش برگ را با تحریک تولید اتیلن ، تسریع می‌کند.

    اسید آبسیزیک
    اسید آبسیسیک
    این هورمون سبب خواب گیاه می‌شود. آغشته کردن جوانه‌های رویشی به اسید آبسیسیک آنها را به جوانه‌های زمستانی تبدیل می‌کند. بدین ترتیب که این اسید بیرونی‌ترین برگهای مریستمی را به پولک مبدل می‌سازد. این هورمون در دانه‌های بسیاری از گونه‌های گیاهی وجود دارد و سبب خواب دانه می‌شود. اسید ابسیسیک سبب بسته شدن روزنه‌ها به هنگام کم آبی می‌شود تا از تعرق جلوگیری کند. بدین سبب این هورمون به عنوان محافظ گیاه در مقابل شرایط نامساعد محیطی شناخته شده است.

    اسید ابسیسیک همچنین از تاثیر جیبرلین بر تولید جوانه‌ها جلوگیری می‌کند و این بازدارندگی بوسیله سیتوکینین برگشت پذیر است. اسید ابسیسیک علاوه بر تاثیر بر خواب جوانه و دانه و جداشدن برگ و میوه از گیاه بر رشد گیاه و تشکیل گل نیز اثر بازدارنده و یا گاهی محرک دارد. این ماده بر رشد قسمتهای مختلف بسیاری از گیاهان اثر بازدارنده دارد و اثر ترکیبات طبیعی محرک رشد را خنثی می‌کند.

  7. #7
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض کمبود آهن در گياهان

    امروزه توجه کشاورزان و متخصصين علوم کشاورزي به اهميت و نقش عناصر کم مصرف روز به روز بيشتر مي شود . علت اصلي اين توجه پيدايش مسايل جديدي است که در نتيجه برداشت روز افزون از اين عناصر و عدم برگشت آنها به خاک مي باشد. ميزان برداشت عناصر غذايي به خصوص عناصر کم مصرف به علت برداشت بيشتر و افزونتر از خاک که در نتيجه کاشت ارقام اصلاح شده ، مصرف کودهاي شيميايي و مديريت بهتر حاصل شده بسيار زياد بوده و با پيشرفت بيشتر در امور مختلف مرتبط با کشاورزي ، روند از دست دادن عناصر کم مصرف خاک بيشتر خواهد شد .
    گياهان پر بازده ، داراي معايبي نيز مي باشند از جمله آن دسته از گياهان نسبت به شرايط خاک حساسيت نشان داده ، احتياج به مواد غذايي فراوان دارند و خود قادر به جذب آنها از خاک هاي متوسط نيستند . اين گياهان معمولا در مقابل کمبودها حساس بوده و بيشتر از گياهان بومي به کمبود عناصر کم مصرف دچار مي شوند .
    کمبود آهن که منشا بروز رنگ پريدگي خاصي به اسم زردي مي شود در بيشتر خاک هاي کشور و در مورد گياهان متعددي قابل مشاهده است . خسارت آن در درختان ميوه نواحي خشک و گياهان زينتي قابل توجه مي باشد . مرکبات شمال و جنوب و تا حدي پنبه نيز از کمبود آهن صدمه مي بينند . پراکندگي کمبود آهن با پراکندگي درختان ميوه تطبيق مي کند . خراسان ، اصفهان ، کرج و آذربايجان مراکز شدت کمبود آهن مي باشند . قابليت جذب آهن در خاک ها تحت تاثير عواملي از قبيل عدم تهويه کافي و نبود مواد آلي کافي به شدت کاهش مي يابد و در اين شرايط کمبود آهن ظاهر مي شود . در مقابل ، تهويه خاک ، افزايش کودهاي آلي و سبز و مصرف کودهاي آهن دار باعث افزايش محلوليت آهن خاک مي شوند . حساسيت گياهان به کمبود آهن متفاوت است و حتي در بين يک گونه ، واريته هاي مختلف عکس العمل متفاوتي دارند .
    علامت اصلي کمبود آهن زردي يا کلروز است . اين زردي معمولا در برگ هاي جوان ديده مي شود و از آنجا تمام برگ هاي درخت به اين حالت در مي آيند . رنگ پريدگي معمولا ميان رگبرگ ها بوده و خود رگبرگ ها سبز باقي مي مانند و رگبرگ ها به صورت شبکه سبزي درزمينه زرد ظاهر مي شوند. در بعضي انواع مانند گلابي برگ ها اصولا سفيد رنگ مي شوند و رگبرگ ها نيز از زردي ناشي از کمبود آهن در امان نخواهند بود .
    قدم اول در زمينه کمبود آهن پيشگيري از بروز اين کمبود است . براي پيشگيري از بروز کمبود آهن بايد شرايط محلوليت و قابليت جذب بيشتر آهن را از طريق زير برطرف نمود :
    عدم مصرف آب هاي سنگين
    افزايش مواد آلي و کود سبز به خاک، زدن شخم کافي وتهويه بموقع خاک
    انتخاب پايه و پيوندک مناسب و مقاوم به کمبود آهن
    در گلکاري ، پيشگيري از کمبود آهن ، کاشت گياهان در خاک هاي اسيدي و مصرف کلات هاي آهن از ابتداي تهيه گلدان است .

  8. #8
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض تعرق (ویژه گیاه شناسی)

    خروج آب از قسمتهای هوایی گیاه به صورت بخار آب تعرق نامیده می‌شود. اما تعرق انواع مختلف دارد. برگ اندام اصلی و عمده تعرق است و قسمت اعظم تعرق از میان روزنه‌های آن انجام می‌شود، لذا این نوع تعرق را تعرق روزنه‌ای می‌نامند. مقدار کمی بخار آب از برگها و ساقه‌ها بوسیله تبخیر مستقیم از طریق یاخته‌های اپیدرمی و از میان کوتیکول خیلی نازک آنها خارج می‌شود که این پدیده را تعرق کوتیکولی می‌گویند. مقدار آبی که از طریق روزنه خارج می‌شود، خیلی زیاد است. همچنین خروج بخار آب می‌تواند از طریق عدسکهای ساقه‌های چوبی یا عدسکهای میوه انجام شود که تعرق عدسکی نامیده می‌شود.

    نقش تعرق در جذب آب از ریشه
    تعرق باعث می‌شود که پتانسیل آب برگ به پتانسیل آب ریشه کاهش یابد. حوالی ظهر اختلاف پتانسیل آب ‌برگ نسبت به ریشه به بیشترین مقدار خود می‌رسد. در این هنگام سرعت و شدت جذب آب توسط ریشه نیز بیشترین مقدار را دارا است. اگر منحنی تعرق و منحنی جذب آب در ساعات مختلف شبانه روز را با هم مقایسه کنیم خواهیم دید که تغییرات هماهنگی را نشان می‌دهد. یعنی هر چقدر تعرق بالاتر باشد به همان اندازه هم شدت جذب آب نیز بالاتر است. زمانی که تعرق صورت می‌گیرد، پتانسیل آب ریشه منفی تر از خاک است و پتانسیل برگ منفی‌ تر از ریشه و پتانسیل جو منفی تر از برگ است.

    در نتیجه جریان آبی از خاک به طرف اتمسفر ، از طریق گیاه برقرار می‌شود که باعث انتقال مواد محلول مورد نیاز گیاه همراه با صعود آب می‌شود. هر گاه پتانسیل آب جو افزایش یابد و جو از آب اشباع شود، جذب آب توسط سیستم ریشه‌ای و انتقال شیره خام در آوندهای چوبی به حداقل رسیده و یا متوقف می‌شود. در موقع شب نیز که روزنه‌ها بسته‌اند، تعرق به حداقل می‌رسد و انتقال شیره خام نیز تقریبا متوقف می‌شود. تعرق در واقع باعث ایجاد یک فشار منفی می‌شود که می‌تواند صعود شیره خام را حتی تا ارتفاع بیش از 100 متر در درخت غول موجب شود.

    مکانیسم تعرق در برگها
    واکوئلهای تمام یاخته‌های زنده برگ پر از آب هستند. همچنین پروتوپلاسم و دیواره یاخته نیز از آب اشباع است. آب از راه آوندهای چوبی رگبرگها به برگ می‌رسد. آب دیواره‌های مرطوب یاخته‌های بخار شده به جو درونی فضاهای بین یاخته‌ای وارد می‌شود. این حالت ممکن است از هر سطحی که مرطوب باشد، به جو پیرامون رخ دهد. فضاهای بین یاخته‌ای شبکه ، ارتباطی درونی با ساختار بعدی برگ ایجاد می‌کند که بوسیله بخار آب اشباع می‌شوند و یاخته آخری بخار آب را در هوایی که کمتر اشباع شده ، پخش می‌کند. تعرق روزنه‌ای از طریق تبخیر سطحی دیواره‌های یاخته‌ای که در محدوده فضاهای بین یاخته‌ای قرار دارند و همچنین از بخار آبی که از فضاهای بین یاخته‌ای از طریق روزنه وارد می‌شود، انجام می‌گردد.

    اهمیت تعرق
    نیروی مکشی ایجاب شده در صعود شیره خام کمک می‌نماید.


    با تاثیر بر روی فشار انتشار ، بطور غیر مستقیم پدیده انتشار در یاخته‌ها را کمک می‌کند.


    در جذب آب و مواد کانی توسط ریشه‌ها موثر است.


    در تبخیر آب اضافی کمک می‌کند.


    نقش مهمی در انتقال مواد غذایی از قسمتی به قسمت دیگر گیاه دارد.


    دمای مناسب جهت برگها را حفظ می‌کند.


    با تاثیر بر باز و بسته شدن روزنه‌ها ، بطور غیر مستقیم در فتوسنتز و تنفس اثر می‌کند.


    در پراکندگی انرژی اضافی دریافت شده از خورشید توسط گیاهان موثر است.

    عوامل موثر بر تعرق

    رطوبت نسبی
    هر قدر رطوبت نسبی جو بیشتر با‌شد، میزان تعرق کمتر خواهد بود. زیرا پتانسیل آب جو در این حالت افزایش می‌یابد. اگر رطوبت نسبی جو به حالت اشباع برسد، تعرق متوقف می‌شود. رطوبت نسبی جو به شدت از دمای محیط متاثر است.

    دما
    دما علاوه بر اثری که روی رطوبت نسبی دارد در شرایط طبیعی افزایش دما تا 25-30 درجه سانتیگراد باعث افزایش شدت تعرق شده و از این درجه به بعد باعث کاهش تعرق می‌شود. علت این پدیده آن است که افزایش دما تا 30 درجه سانتیگراد در بعضی از گونه‌ها مانند پنبه ، توتون و قهوه باعث باز شدن روزنه‌ها و پس از آن باعث بسته شدن روزنه‌ها می‌شود. در شمعدانی حتی در 35 درجه سانتیگراد نیز روزنه باز باقی مانده ، در نتیجه تعرق ادامه می‌یابد.

    باد و جریان هوا
    باد باعث تجدید هوا در مجاورت بافتها شده و شدت تعرق را افزایش می‌دهد. ولی شدید بودن آن باعث بسته شدن روزنه‌ها و کاهش تعرق می‌شود. از طرف دیگر باد با به حرکت در آوردن برگها ، خروج بخار آب از برگها را آسان می‌کند.

    روشنایی
    در بسیاری از گیاهان شدت تعرق در تاریکی تقریبا صفر است و روشنایی باعث افزایش شدت تعرق می شود. علت آن باز شدن روزنه‌ها در روشنایی است. زیرا نزدیک به 99% تعرق از طریق روزنه‌ها صورت می‌گیرد. در بعضی از گیاهان مانند گیاهان گوشتی (تیره کاکتوس) روزنه‌ها در روز بسته و در شب بازند. به همین دلیل میزان تعرق این گیاهان در شب بیشتر از روز است.

    عوامل ساختاری
    سطح اندام هوایی :
    سطح اندام ، بویژه برگها در تعرق اهمیت فوق العاده دارد. ریزش برگها هنگام پاییز و زمستان در درختان خزان شونده مناطق معتدل و به هنگام تابستان در گیاهان مناطق نیمه خشک ، بطور قابل ملاحظه‌ای از شدت تعرق می‌کاهد. همچنین وجود خار یا برگهای بسیار کاهش یافته در گیاهان مناطق خشک موجب کاهش شدت تعرق می‌شود.


    آرایش بافتهای برگ :
    آرایش بافتهای برگ در تعرق موثرند. بافت نرده‌ای برگ در گیاهان مناطق خشک همیشه فشرده تر از بافت نرده‌ای گیاهان مناطق مرطوب است و کوتیکول آنها ضخیم می‌باشد. حتی گاهی بافتهای بیرونی آنها چوب پنبه‌ای و یا چوبی می‌شود که این امر به مقدار زیاد از میزان تعرق می‌کاهد.


    تعداد و وضع روزنه‌ها :
    تعداد و وضع روزنه‌ها از عوامل اصلی تعرق به شمار می‌آید. همیشه نوعی رابطه مثبت بین تعداد روزنه‌ها و شدت تعرق وجود دارد. در بعضی گیاهان ساختار تشریحی خاص روزنه‌ها باعث کاهش شدت تعرق می‌شود. مانند کریپت روزنه‌ای در گیاه خرزهره که فرورفتگی‌های پر از کرک در سطح زیرین برگ هستند و روزنه‌ها در ته آنها قرار درند.
    مواد شیمیایی باز دارنده تعرق
    موادی مانند مومهای پلی وینیل و الکلهای سنگین که بتوانند از راه تاثیر بر یاخته‌های روزنه‌ای موجب بسته شدن روزنه‌ها شوند و یا مستقیما روزنه‌ها را مسدود کنند، مواد باز دارنده تعرق نام دارند. مشاهده شده است که هنگام کاهش تعرق ، فتوسنتز نیز همزمان با آن کاهش می‌یابد. زیرا به هر نحو که مانع خروج بخار آب از روزنه‌ها شویم، ورود CO2 به داخل برگ و در نتیجه فتوسنتز کاهش می‌یابد.

    روشهای اندازه گیری تعرق

    روش وزن کردن
    در این روش از دست دادن ، یا با توزین تمام گیاه و یا شاخه‌ای از آن اندازه گیری می‌شود.

    جمع کردن و توزین بخار آب حاصل از تعرق
    با این روش می‌توان میزان تعرق به مقدار کم را در گیاهان که در هوای بسته و هوای آزاد رشد می‌کنند، اندازه گرفت. در روش هوای بسته گیاهی را با گلدان در زیر سرپوش می‌گذارند که در آن ظرف کوچکی حاوی مقدار کلرید کلسیم (CaCL2) با وزن مشخصی قرار دارد. افزایش وزن کلرید کلسیم ، مقدار آب خارج شده از گیاه را معلوم می‌کند. در روش هوای آزاد ، گیاه در محفظه‌ای قرار دارد که هوای مرطوب از آن عبور می‌کند.
    هوای مرطوب پس از ورود به محفظه از یک طرف از داخل ظرفی حاوی کلرید کلسیم بی آب عبور می‌کند. رطوبت آن بوسیله کلرید کلسیم جذب می‌گردد و از طرف دیگر از بخش واجد گیاه نیز عبور می‌کند و سپس وارد ظرف دیگری می‌شود که محتوی کلرید کلسیم است. با توجه به اینکه وزن کلرید کلسیم قبل از شروع آزمایش تعیین شده است، می‌توان مقداری از آب خارج شده از گیاه را که بوسیله کلرید کلسیم جذب گردیده ، تعیین کرد. ضمنا با عبور دادن هوای آزاد و مرطوب ، شرایط طبیعی گیاه نیز رعایت شده است.

    روش لیزیمتری
    این روش برای اندازه گیری مقدار تعرق یک پوشش گیاهی بکار می‌رود. برای این منظور پوشش گیاهی را در ظرفهایی به ابعاد دو متر یا بیشتر به نام لیزیمتر که پر از خاک و پوشیده از گیاه‌اند و در داخل زمین جای می‌گیرند، قرار می‌دهند و با دستگاه پیزوالکتریک وزن لیزیمتر را تعیین می‌کنند. اندازه گیری در مورد مجموعه آب خارج شده از گیاه و خاک است و این اتلاف آب را تبخیر - تعریق گویند. در قسمت زیرین لیزیمتر ظرفی برای جمع آوری فاضلاب قرار دارد.

    روش حجم سنجی یا پوتومتری (آشام سنجی)
    در این روش فرض بر این است که میزان آب جذب شده ، تقریبا برابر با میزان تعرق یا آب دفع شده از گیاه است. شاخه پر برگ ، گیاهی را در زیر آب قطع کرده و در ظرف پر از آب آشام سنج (پوتومتر) قرار می‌دهیم. ظرف آشام سنج دارای دو راه خروجی است که یک لوله مویینه مدرج و یک مخزن آب است. پس از اندازه گیری میزان تعرق ، تمام دستگاه با شیری که جریان آب را از منبع به ظرف کنترل می‌کند، از آب پر می‌شود تا دستگاه کاملا از هوا خالی گردد. پس یک حباب هوا را به درون لوله موئین وارد می‌کنند. در طی تعرق حباب هوا که در طول لوله مویین حرکت می‌کند، نشان دهنده جذب آب توسط گیاه است و می‌توان میزان حرکت آن را اندازه گرفت. روش آشام سنجی برای مطالعه تاثیر عوامل محیطی مثل دما ، نور ، هوا و غیره بر روی تعرق روش مناسبی است.

    روش کلرید کبالت
    اساس این روش استفاده از کاغذ آغشته به کلرید کبالت (CoCL2) است (تهیه شده با محلول 3% کلرید کبالت). این کاغذ اگر خشک باشد، آبی رنگ است و وقتی مرطوب گردد، صورتی رنگ می‌شود. هنگام آزمایش ، رنگ کاغذ ابتدا آبی است و به تدریج صورتی رنگ می‌شود و میزان تغییر رنگ آن معیاری برای اندازه گیری تعرق است.

  9. #9
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض آللوپاتی

    تاریخچه :



    تئوفراستوس یکی از دانش آموزان و محققان ارسطو است،که در کارهای گیاهشناسی اش درباره واکنشهای آللوپاتیک نوشته است. او را پدر گیاهشناسی نامیده اند و نوشته است که چطورنخود از خاک انرژی میگیرد و باعث نابودی علف های هرز می شود.



    مقدمه:



    پدیده آللوپاتی از هزاران سال پیش وجود داشته است و تحقیقات علمی زیادی در ضمینه شناسایی و بررسی پدیده آللوپاتی در ده سال اخیر انجام شده است .این فعالیت ها پیش بینی های معنی داری را در مورد کاربرد آللوپاتی نشان داده اند.و برای افزایش حاصلخیزی و کیفت مواد غذایی برای انسانها ، اعتماد ما را به ترکیبات آفت کش و پیشرفت محیط اکولوژیکی کاهش داده است.

    اخیرا، دانشمندان اثبات کرده اند که امکان دارد چنین پیش بینی هایی واقعیت داشته باشد به ویژه در کنترل علف های هرز. در این مقاله به طور خلاصه نگاهی داریم به تاریخچه تحقیقات آللوپاتی.



    واژه آللوپاتی از دو لغت جداگانه تشکیل شده است، allelon به معنی هرچیزو pathos به معنی تحمل کردن است. آللوپاتی باعث جلوگیری شیمیایی یک گونه به وسیله گونه های دیگر میشود. ماده بازدارنده شیمیایی درمحیط پخش می شود وبر رشد و توسعه گیاهان مجاور اثر میکند.

    آللوپاتی شیمیایی میتواند دربخشهایی ازگیاه وجود داشته باشد. آنها می توانند در برگها، گلها، ریشه ها،میوه ها ویا ساقه ها وجود داشته باشند. آنها همچنین در مجاور خاک پیدا می شوند.گونه های هدف به وسیله این سم ها به راههای مختلف تحت تاثیر قرار میگیرند. سموم شیمیایی ممکن است ازجوانه زدن و رشد ریشه جلوگیری کنند آنها ممکن است از افزایش مواد غذایی جلوگیری کنند، یا آنها ممکن است به پیشامدهای طبیعی که در نتیجه ارتباطهای زیستی حمله کرده و منابع قابل استفاده و مواد غذایی را نابود کنند.بعضی از آللوتوکسین های گیاهی بر حیوانات هم اثر می کنند، اما اطلاعات کمی از این ارتباطهای محیطی در دسترس است. آللوپاتی در اثر واکنشهای شیمیایی رخ می دهد



    آیا همه گیاهان آللوپاتیک دارند؟



    همه گیاهان تمایل به آللوپاتیک ندارند.برخی از گیاهان با وجود اینکه تمایل را نشان می دهند ممکن است واقعا به شکل غیر شیمیایی تهاجم و رقابتشان را آشکار کنند.

    بیشتر بحث های در مورد آللوپاتی سعی بر تشخیص نوع رقابت و چگونگی آن است.عموما اگرچه این یک پدیده طبیعی شیمیایی است،بنابراین آن گیاه به عنوان یک گیاه آللوپاتیک مطرح است. آللوتوکسین های گیاهی در ارتباط های اخیر بر حیوانات هم اثر می گذارند که اطلاعات کمی از ارتباطهای محیطی آنها در دسترس است.

    آللوپاتی در اثر واکنشهای شیمیایی به وجود می آید.گیاهان آللوپاتیک به خاطر واکنش های شیمیایی با هم رقابت می کنند.رقابت هم در گیاهان و هم در جانوران برای به دست آوردن مکانی در طبیعت وجود دارد.

    گیاهان برای به دست آوردن نور خورشید، آب و مواد غذایی،مانند حیوانات برای قلمروشان رقابت می کنند.همچنین پارازتیسم ها،بیماری ها و پرداتورها و بعضی از ارگانیسم ها توانایی انتشار دراکوسیستم را دارند.این فعل و انفعالات در اکوسیستمها ی مشخصی وجود دارد.

    رقابت این ارگانیسم ها با یکدیگر باعث ایجاد پتانسیل برای منابع محدود می شود و امکان دارد از بین بروند. گیاهان آللوپاتیک نمی گذارند که گیاهان دیگراز منابع موجود استفاده کنند و بنابر این تاثیرات تکاملی دارند و باعث ایجاد گونه های جدید می شوند.یکی از توانایی هایی که گیاهان آللوپاتیک دارند کنترل محیطی است که در آن زندگی میکنند.

    یکی از مشهورترین گیاهان آللوپاتیک گردو(jugland nigra) است. این عامل شیمیایی که باعث سمیت در گردو می شود ژوگلون(juglone) نام دارد و از تنفس جلوگیری میکند. گیاهان خانواده تاجریزی، مانند گوجه فرنگی، فلفل و بادمجان به ژوگلون خیلی حساس هستند. این گیاهان وقتی که در معرض آللوتوکسینها قرار می گیرند علائمی مثل پژمردگی، کلروز(زردی برگها) و سپس مرگ را نشان می دهند. بعضی دیگر از گیاهان ممکن است به تغییرات درجه حساسیت نشان دهند و این اثرات قابل توجه در همه گیاهان وجود ندارد.در بعضی از گیاهان دیده شده که نسبت به ژوگلون مقاوم هستند مانند لیمو، باقلا، چغندر، هویج، ذرت، گیلاس، تمشک سیاه،بنفشه و غیره.

    ژوگلون در تمام قسمتهای گردو وجود دارد، اما بیشتر در جوانه ها،پوست و ریشه ها متمرکزند.و خیلی قابل حل در آب نیستند بنابراین،در خاک نمی توانند سریع حرکت کنند.در هر خاکی که سمیت مشاهده شده است ریشه های گردو در آن رشد داشته اند.و مخصوصا اینکه در زیر این درختان هیچ گیاهی رشد نمی کند.و اینها اساسا ناشی از بزرگی تراکم ریشه ها و برگهای پوسیده ریخته شده می باشد.

    سماق چینی(Ailanthus altissima) اخیرا جزء گیاهان آللوپاتیک شناخته شده است. سمهای استخراج شده ازپوست ریشه سماق چینی ماده ای قوی و فوق العاده کشنده فعال گیاهی است. سماق چینی یک خطر جدی و مشکل برای علف های هرز مناطق شهری است.



    ذرت خوشه ای یا سورگوم



    یکی از اجزای اصلی و عمده سورگوم که باعث فعالیت آللوپاتیک می شود، سورگولن(Sorgolene) نام دارد.سورگولن در قسمت متورم ریشه ودر بیشتر گونه های سورگوم پیدا می شود و آنها سمیت خیلی قوی از خود نشان می دهند و باعث جدا شدن عمل میتوکندری ها و همچنین مانع فتوسنتز می شوند و با جستجوی وسیع خود علف های هرز را تحت کنترل قرار می دهند.



    موارد دیگر از گونه های آللوپاتیک:



    تعدادی دیگر از گونه های آللوپاتیک دار شناخته شده اند و تعدادی از آنها احتمال زیاد دارد که در زمین های مرطوب وجود داشته باشند، که شامل گونه های علفی و گیاهان چوبی مانند سماق خوشبو(Rhusaromaticus) می باشد . تنباکو،برنج،نخودفرنگی و تعدادی دیگر که ریشه های آللوتوکسین دارند نیز شناخته شده اند.



    شناخت علائم آللوپاتیک:



    یکی از بهترین راه های مطالعه آللوپاتی پیدا کردن علائم به وجود آورنده آنها در طبیعت است. که امکان دارد به صورت اثر سم ها دیده شود، اما امکان دارد این علائم دیده شده در آنها به علت بیماری ها و علائم شیمیایی در گیاهان اطراف آن نیز باشد.

    خیلی از گیاهان کم رشد هستند مانند گردوی سیاه، بنابراین آنها اغلب مواقع به صورت کلروتیک و مریض دیده می شوند.این علائم آللوتوکسین بر اثر ژوگلون است.

    برای شناخت بیشتر علائم آللوپاتی اولا باید بتوانیم گیاهان را بیشتر بشناسیم. بعضی از گیاهان آللوپاتیک از جمله گردوی سیاه ،که در حیاط ها و یا خیابان ها رشد می کنند به آسانی قابل تشخیص هستند.نوع دیگری از سورگوم و یا نخود فرنگی که ممکن است به آسانی در مناطق روستایی پیدا شوند،آنها در محصولات و یا کنار مزارع زراعی رشد می کنند. بعضی از گیاهان ویژه آللوپاتیک از جمله گونه های زمین های مرطوب، ممکن است زمین های خاصی را نیاز داشته باشند و در بسیاری از مواقع ابتدا باید آنها را پیدا کرده ،سپس به شناخت آنها پرداخت.



    درو کردن گیاهان و اجزای آنها:



    تعدادی از آللوتوکسین های شناخته شده خیلی گران هستند و به راحتی به دست نمی آیند.بعضی از شرکت ها ممکن است آنها را به صورت شیمیایی و به شکل جامد حمل کنند که زمان زیادی لازم دارد و در آزمایشگاه باید آنها را دوباره با زحمت زیاد به صورت محلول درآورند.اگرچه اکثر طبقه مردم پشتوانه و سرمایه لازم را ندارند و یا به این مواد دسترسی ندارند، بنابراین ممکن است گروهی فقط آن را برای اجرای آزمایشات برداشت کنند.

    بعضی از محققین احتیاج به تحقیق بیشتر دارند که در چه بخشهایی از گیاهان و گونه های آللوپاتیک تجمع بیشتری دارند.برای نمونه درگردوی سیاه ژوگلون وجود دارد که می تواند در سراسر گیاه پیدا شود و مخصوصا در پوست و برگها و ریشه ها. بنابراین یک طرح کلاسیک ممکن است در گروها و بخش های دیگر محصول و نتیجه این آزمایشات نقض پیدا کند.

    این موضوع مهمی است که وقتی گیاهان یا بخشهایی ازگیاهان را هرس می کنیم برای گیاه خطری نداشته باشد و مطمئن باشیم که حمل کردن آنها از راههای مختلف، به گیاه و محیط اطراف آن آسیبی نمی رساند.البته در هنگام هرس باید گیاه سالم و شرایط باید برای آن مساعد باشد.



    آزمایش آللوپاتی در آزمایشگاه:



    تاثیرات سموم آللوپاتیک بر گیاهان حساس می تواند به آسانی در آزمایشگاه یا گلخانه ها آزمایش شود.بذرها راحت تر، و برای آزمایش کم خرج تر هستند. بذرها در صورت وجود آللوتوکسین ها رشد نمی کنند و امکان دارد اثرات سمیت را نشان دهند.این گیاهان کلروتیک می شوند و سرانجام در حضور آللوتوکسین ها می میرند همچنین علائم سمیت را به صورت شیمیایی نشان می دهند.

    گیاهان خانوادهSolanaceae مانند، گوجه فرنگی و فلفل به ژوگلون حساس تر هستند.در تجهیزات آزمایشگاهی در مکان های سالم گیاهان مشخصی را با آللوتوکسین های مختلف آزمایش می کنند.

  10. #10
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض مکانيسمهای بيش انباشتی

    مكانيسمهاي دخيل در جذب بالاي گياهانhyperaccumulator

    1 . افزايش جذب فلزات به داخل ريشه همراه با سرعت بالاي انتقال از ريشه به بخش هوايي

    2.ترشح پروتونها، اسيدهاي آلي و كلاتورها توسط ريشه كه قادر به انحلال فلز است.

    3.اختصاص ريشه به مناطق غني از فلز و جستجوي فلز



    آلايش زدايي گياهي (Phytoremediation)

    هدف از اين تكنيك افزايش انتقال آلاينده ها از خاك به بخشهاي هوايي گياه است، به گونه اي كه با هر بار محصول دهي بيشترين ميزان آلاينده ها از محيط خاك خارج شود.اين روش ارزان قيمت است و منافع مستقيم يا غير مستقيم فراواني را شامل مي شود.به عنوان مثال، منطقه آلوده به آلاينده ها توسط گياه پوشش داده مي شود ومانع انتقال و جابجايي خاك آلوده توسط باد و باران مي گردد. كاشت،داشت و برداشت گياهان فرايندي اشتغال زا و پيوسته است كه هزينه زيادي ندارد. علاوه بر اين ميزان توليد مواد زايد بسياركم است،زيرا در روش شستشوي خاك مقدار زيادي مايعات حاوي فلزات سنگين خصوصا منيزيوم،آهن و آلومينيوم توليد مي شود.



    برهم كنش گياهان hyperaccumulator وساير موجودات در محيط زيست

    در اين خصوص دو فرضيه مطرح است:

    1.فرضيه نخست فرضيه تداخل است. به اين معنا كه گياهان انباشت كننده فلزات سطح خاك را از طريق بخشهاي گياهي غني از فلزات نظير برگها مي پوشانند. انباشت اين مواد گياهي فلزات را در لايه سطحي خاك آزادسازي مي نمايد. اين افزايش محتواي فلزي خاك رشد ديگر گونه ها (گونه هاي با تحمل پايين تر) را مهار مي كند و يك مزيت رقابتي را براي گياهان انباشت كننده ايجاد مي نمايد. اين فرضيه به فرضيه همتازدايي عنصري نيز معروف است. اين در حاليست كه همتازدايي رايج در گياهان محصول توليدات ثانويه گياه است.

    2.فرضيه دوم فرضيه دفاعي است. بر طبق اين فرضيه، افزايش سطح فلز در بافت گياه عملكردي در جهت دفاع در برابر گياه خواها و يا عوامل بيماريزاست.با بررسي جمعيتهايي از Silene vulgaris در اروپا كه انباشت كننده مس است مشخص شده كه در جمعيتهاي رشديافته در خاكهاي گچي كپسولها مورد حمله لاروهاي بيد قرار گرفتند اما در جمعيتهاي مستقر در خاكهاي غني از مس اين موضوع مشاهده نشد

صفحه 1 از 3 123 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •