من چندتا از مصاحبه های مرجانه ستراپی رو خوندم
در مورد انتخاب اسم کتاباش ازش پرسیده بودن اونم همون جوابای قدیمی رو داده بود
عشق به میهن، نشانه شناسی، اینکه پرسپولیس تو خارج یه اسم شناخته شده و از این حرف ها دیگه
من چندتا از مصاحبه های مرجانه ستراپی رو خوندم
در مورد انتخاب اسم کتاباش ازش پرسیده بودن اونم همون جوابای قدیمی رو داده بود
عشق به میهن، نشانه شناسی، اینکه پرسپولیس تو خارج یه اسم شناخته شده و از این حرف ها دیگه
بنده هم یه تحقیقاتی کردم
ایشون نواده ی ناصر الدین شاه هستن
احتمالا فکر کرده مردم خیانتهای قجر ها به ایران رو فراموش کردن و میخاد مدعی حکومت بشه (!!!)
مرجان ساتراپي ، کارگردان ايراني فيلم پرسپوليس ، يکي از داوران شصت و يكمين دوره جشنواره کن بود.
Last edited by Morteza4SN; 06-06-2008 at 08:50.
من با اجبار مخالفم
نگاه کلارين به فيلم پرسپوليس
امروز مرجان ساتراپي 38 ساله است و به عنوان اولين نويسنده ايراني در زمينه داستان هاي مصور شناخته مي شود. پرسپوليس قبل از اينکه به قالب يک فيلم انيميشن درآيد و جايزه هيأت داوران شصتمين جشنواره کن را از آن خود کند، يک داستان مصور موفق بود. پرسپوليس چهار بار در فرانسه به چاپ رسيد و براي نويسنده خود جوايز متعددي را به ارمغان آورد.
نقش اول اين کتاب ها به نام مرجان [مرجان ساتراپي] دختربچه اي ايراني است که به ناچار در غربت زندگي مي کند؛ ابتدا در وين و سپس در پاريس.
مرجان به دليل قرار داشتن در بطن داستان، چه در زمان ترسيم و نگارش کتاب ها و چه در زمان تبديل آن به فيلم انيميشن، تمامي جوانب را از يک نقطه نظر منطقي و نه فرهنگي اسلامي بررسي مي کند.
او مي گويد: "من همان قدر که مخالف اجبار در حجاب هستم، با اجبار بر بي حجابي نيز مخالفم. امروز به نظر مي رسد که مسايل دو قطبي شده: خوبي و بدي، سياهي و سفيدي؛ و انتخاب حد وسط به آساني ميسر نيست."
مرجان ساتراپي براي ساخت فيلم پرسپوليس طرح هاي جديدي را بر روي کاغذ آورد که توسط يک گروه گرافيست و طراح انيميشن به فيلم تبديل شد. او مي گويد: "در داستان هاي مصور از نقاشي هاي سياه و سفيد استفاده کرده بودم که اين حالت را در فيلم نيز حفظ کردم."
در صداگذاري اين اثر انيميشن، شخصيت هاي سرشناسي مانند چيارا ماستروياني و کاترين دونو مشارکت کرده اند. ساتراپي در ادامه مي افزايد: "زماني که سري کتاب هاي پرسپوليس در ايالات متحده به پايان رسيد، پيشنهادهاي بسياري مبني بر ساخت يک فيلم سينمايي دريافت کردم؛ پروژه اي که قرار بود در آن براد پيت و جنيفر لوپز در نقش والدينم بازي کنند."
پرسپوليس داراي لحظاتي رؤيايي است و نقاشي ها کمک مي کنند تا اين انسجام حفظ شود. سياه و سفيدي طرح ها نيز حالت رعب و وحشتي به آن بخشيده اند که مايه خشونت را به خوبي به بيننده منتقل مي کنند.
او در پايان مي افزايد: "زماني که درحال نگارش کتاب ها بودم، مي بايست 16 سال از لحظات زندگي ام را بخاطر مي آوردم و اکثراً با لحظاتي روبرو مي شدم که دوست داشتم براي هميشه فراموششان کنم. به راستي کار مشکلي بود، ولي از نتيجه آن راضي ام."
منبع: کلارين، 25 مه
نوشته : پابلو شولتس مترجم: علي جواهري / روز آنلاين
فيلم ضد ايراني «پرسپوليس» در کن
«پرسپوليس»، روايتي تلخ از ايران در جشنواره كن
فيلم «پرسپوليس» به كارگرداني «مرجانه ساتراپي» كه در بخش رقابتي شصتمين جشنواره فيلم كن به نمايش درخواهد آمد، روايت تلخ و سياهي را از انقلاب اسلامي تصوير كرده است.
فيلم كارتوني «پرسپوليس» اگرچه به ادعاي كارگردانش فيلمي كاملا بيطرفانه است ولي در قالبي سياه و سفيد سعي كرده تا انقلاب اسلامي را رويدادي تلخ وسياه معرفي كند كه مردم ايران را به مردمي افسرده و دل شكسته تبديل كرده است.
اين فيلم كه براساس دو كتاب مصور «ساتراپي»، توسط خود او و با همكاري «ونسان پارونو»، فيلمساز فرانسوي ساخته شده است، تصويرگر خاطرات دختري چهارده ساله سركشي است كه به ادعاي سازنده فيلم، پس از انقلاب اسلامي، ناگهان خود را در تهراني كاملا سنتي و مذهبي مييابد و او كه نميتواند با وضع موجود خود را تطبيق دهد توسط والدينش به وين فرستاده ميشود و تازه پس از استقرار خود در كشوري ديگر و رويارويي با فرهنگي جديد درمييابد كه در كشورش چه دروغ بزرگي به اسم حقيقت در حال وقوع است!
كارگردان اين فيلم ضد ايراني در رسانههاي مختلف غربي مصاحبه كرده و در اين مصاحبه ضمن تاييد اين مطلب كه اين دو كتاب در واقع روايت واقعي زندگي خود اوست، از وقايعي كه در ايران پس از انقلاب و پس از جنگ ايران و عراق به وقوع پيوسته ابراز نگراني كرده و مردم ايران را مردم نااميد و ترسان از بيان حقيقت معرفي كرده است!
فيلم ضد ايراني «پرسپوليس» كه قرار است در بخش رقابتي شصتمين جشنواره فيلم كن به نمايش در بيايد نظر مطبوعات غربي را به خود جلب كرده است.
در حالي كه فيلمهاي متعارف و واقع بينانه درباره ايران چندان مورد توجه رسانههاي خارجي قرار نميگيرند، فيلم ضد ايراني «پرسپوليس» نظر رسانههاي خارجي بالاخص مطبوعات آمريكايي را به خود جلب كرد، آنچنانكه روزنامه آمريكايي لسآنجلس تايمز مينويسد: «پرسپوليس» يكي از زيباترين و بكرترين روايات تاريخي است كه در عصر حاضر وجود دارد.
اين فيلم كه براساس دو كتاب مصور «ساتراپي»، توسط خود او و با همكاري «ونسان پارونو»، فيلمساز فرانسوي ساخته شده است، تصويرگر خاطرات دختري چهارده ساله سركشي است كه به ادعاي سازنده فيلم، پس از انقلاب اسلامي، ناگهان خود را در تهراني كاملا سنتي و مذهبي مييابد و او كه نميتواند با وضع موجود خود را تطبيق دهد توسط والدينش به وين فرستاده ميشود و تازه پس از استقرار خود در كشوري ديگر و رويارويي با فرهنگي جديد درمييابد كه در كشورش چه دروغ بزرگي به اسم حقيقت در حال وقوع است!
لسآنجلس تايمز ضمن تعريف و تمجيد از استعداد «ساتراپي» در كتابهاي كميك استريپ، وي را همپاي «آرت اشپيگلمن» و «ليندا باري»، كاريكاتوريستهاي مشهور آمريكايي معرفي مينمايد و مينويسد: جلد دوم اين كتاب به مراتب بهتر از جلد نخست آن است و ساتراپي به خوبي توانسته از زبان كودكانه براي روايتي واقعي و جذاب استفاده نمايد.
نشريه آمريكايي «پاپليشرز ويكلي» نيز ضمن تمجيد فيلم «ساتراپي»، درباره دومين جلد كتاب وي كه در باره وقايع پس از جنگ و خروج «مرجان» از ايران است مينويسد: اگرچه در دومين جلد اين كتاب از زهر كلام «ساتراپي» و تلخي اتفاقات روايت شده كاسته ميشود، ولي «ساتراپي» در اين قسمت نيز بسيار ماهرانه و زيركانه عمل نموده و در بعضي جاها از اين جلد بيش از جلد اول ميتوان به استعداد و انگيزه او پي برد.
همچنين روزنامه نيويورك تايمز در اين باره مي نويسد: داستان ساتراپي فوقالعاده پيچيده است و بيشتر به يك مستند ميماند اگرچه در قالبي گرافيكي روايت شده است....اين داستان بسيار پويا است و به خوبي ميتواند با مخاطب ارتباط برقرار نمايد.
اين روزنامه در پايان مينويسد: داستان پرسپوليس فوقالعاده و جذاب است!
روزنامه يوسايتودي نيز در ستايش «ساتراپي» با وي ترتيب يك مصاحبه رو در رو را داد و با او درباره انگيزهاش از نوشتن و پس از آن ساخت «پرسپوليس» به گفتگو نشست.
ساتراپي در گفتوگو با اين روزنامه بدون اشاره به حمايت اكثريت ملت ايران از انقلاب اسلامي گفت: در كتاب اولم من خود از نزديك با انقلاب و پس از آن جنگ ايران و عراق از نزديك روبرو شدم، همه زندگي من و ديگر هم ميهنانم به خاطر آنچه كه به وقوع پيوسته بود به شدت زير و زبر شده بود كه واقعا براي همه به خصوص يك نوجوان چهارده ساله بسيار سخت بود.
او در اين مصاحبه خود را "تبعيدي" ناميده و مدعي شده كتاب دومش درباره زماني است كه به تبعيد رفته است!.
وي مي افزايد: آرزوها و خواستههايم با يك فرهنگ جديد تلفيق شد كه اين واقعه چنان بزرگ و شگرف بود كه من بايد فراموش ميكردم كه هستم و از كجا آمدهام، اگر صادق باشم بايد بگويم كه چه روزها و شبهايي در خانه نمينشستم از آنچه كه در كشورم بعنوان يك دورغ بزرگ به وقوع ميپيوست، نگران و افسرده نبودم!
وي با وجود دفاع همه جانبه ملت ايران در جنگ تحميلي افزود: مردم تازه جنگ را پشت سر گذاشته بودند و ديگر مردم ديگر سياسي نبودند، آنها آنقدر از جنگ و وقايع آن خسته و دل شكسته بودند كه فقط ميخواستند زندگي كنند و تنها اين مطلب كه ديگر بمبي بر سرشان نبود آنها را خوشحال ميكرد، ديگر از جنبشهاي دانشجويي نيز خبري نبود، نسل ما به نسلي تبديل شده بود كه درباره زندانيون سياسي، انقلاب و جنگ همه چيز را ميدانست ولي همچنان ساكت بود زيرا ميدانست كه اگر دهانش را باز كند بايد در ازاي آن زندگيش را از دست بدهد، ما درباره سياست حرف نميزديم چون ميترسيديم!
ساتراپي در جلد دوم از كتاب خود، مدعي مي شود كه او پس از خروج از ايران و رويا رويي با كشور، فرهنگ و مردمي جديد به اين مطلب پي ميبرد كه تا چه اندازه در كشورش ظلم و خشونت بيداد ميكند!
فيلم كارتوني «پرسپوليس» كه امسال قرار است در شصتمين جشنواره فيلم كن به نمايش درآيد، اگرچه به گفته «مرجان ساتراپي» فيلمي كاملا بيطرفانه است ولي در قالبي سياه و سفيد آشكارا سعي كرده تا انقلاب اسلامي را رويدادي تلخ و سياه معرفي كند كه مردم ايران را به مردمي افسرده و دل شكسته تبديل كرده است.
منبع: تبيان
در وبگردي هام به مطالب جالبي در مورد اين انيميشن برخوردم كه پيشنهاد ميكنم شما هم بخونيدشون !
..........................
فیلم پرسپولیس؛ تحریف یا واقعیت ... ؟!
امروز در خبرها خواندم که انجمن فیلم فرانسه فیلم " پرسپولیس " ساخته مشترک مرجانه ساتراپي کارگردان ایرانی الاصل و وينسنت پارونود را به عنوان نماينده اين كشور در اين دوره از رقابتهاي اسكار در بخش فیلم های ضد انگلیسی معرفي كرده است .
به گزارش ورایتی اين فيلم که از همان ابتدا مخالفت و اعتراض مسوولان سينمايي ايران را به همراه داشت چندی قبل موفق شده بود که جايزه ويژه هيئت داوران را در جشنواره فیلم کن به خود اختصاص دهد .
اما آنچه که می خواهم در اینجا به آن اشاره کنم ، اشاره به لقبی است که مسوولان سینمایی ایران و خبرگزاری های رسمی ایران به این فیلم می دهند و آن فیلم " ضد ایرانی " است و در طی ماههای اخیر تریبون های رسمی کشور تلاش زیادی کرده اند که " پرسپولیس " را به فیلم " سیصد " سنجاق کرده و این فیلم را همچون سیصد ، فیلمی ضد ایرانی که به هویت ایرانی ها اهانت می کند نشان دهند . اما آیا حقیقتا " پرسپولیس " فیلمی ضد ایرانی است یا ضد ... !
به جرات می توان گفت که نگاه و سخن فیلم " پرسپولیس " هیچ شباهتی به فیلم " سیصد " ندارد . " سیصد " فیلمی تخیلی است که با هزینه ای چند ده میلیون دلاری و با تحریف تاریخ اساطیری ایران باستان ، ایرانیان و نیاکان ما را انسانهای وحشی نمایش می دهد اما " پرسپولیس " فیلمی انیمیشن است که بر مبنای یک رمان گرافیکی از زندگی و تجربیات مرجانه ساتراپی از زندگی در سالهای اول انقلاب در ایران ساخته شده است .
صحنهای از انیمیشن "پرسپولیس"
پرسپولیس در واقع وام گرفتن بی پروای ساتراپی از زندگی شخصی خودش در ایران است . فیلم " پرسپولیس " برگرفته از رمان " پرسپولیس " نوشته مرجان ساتراپی است که یک مجموعه رمان گرافیکی چهار جلدی است که خاطرات تلخ دوران کودکی دختری در سالهای اول انقلاب روایت می کند . دختری که شاید می خوسته است که کمی متفاوت زندگی کند . پرسپولیس روایت کننده تاوان تلخی است که از اجبار های ترسناک جامعه و از هر طرف به او در آن سالها تحمیل می شده است . مرجانه ساتراپی به واقع تصویری از خود و بسیاری از هم نسلانش را به سادگی و شفافیت نقاشی های کتابش روایت می کند .
اما جالب است که به عنوان نمونه خبرگزاری فارس معتقد است مرجانه ساتراپي در كنار همكار فرانسوي خود ويسنت پارونود فضاي پس از انقلاب را فضايي خفقانآور و بدور از هرگونه شعور و منطقي ترسيم نموده است . حال این که آیا این تصویر سازی غیر واقعی بوده است و یا روایتی از رنجها و بغض در گلو مانده ی بسیاری از دختران و هم نسلان مرجانه ساتراپی در آن سالها است را باید به آنهایی سپرد که انیمیشن " مرجانه ساتراپی " را دیده اند و با بسیاری از صحنه های آن گریسته اند .
صحنهای از انیمیشن "پرسپولیس"
در پایان باید گفت در نسخه فرانسویزبان "پرسپولیس" بازیگرانی چون شیارا ماسترویانی و کاترین دونوو به جای شخصیتها صحبت کرده اند و در دوبله انگلیسی شان پن ، جینا رولندز و ایگی پاپ به این دو بازیگر پیوستهاند و تی یری فرومو، مدیر هنری جشنواره فیلم کن و ماگارت منگاز رئیس یونیفرانس از جمله اعضا کمیتهای هستند که "پرسپولیس" را به عنوان نماینده فرانسه به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی معرفی کردهاند.
نمی دانم که باید از معرفی و موفقیت " پرسپولیس " در اسکار شادمان بود و یا از اینکه در چنین شرایطی باز هم تصویر سیاهی از ایران در اسکار به نمایش در آید نگران بود ، اما این را می دانم که " پرسپولیس " ممکن است فیلم " ضد حکومتی " باشد اما فیلم " ضد ایرانی "هرگز نیست .
منبع : razeno
اتويبوگرافی متفاوت يك زن
چندوقتی میشه که صحبت از فیلم پرسپولیس مرجانه ساتراپی و حضورش در کن و ...همه جا هست. من از این اتفاق خیلی خوشحال شدم اینقدر که امروز که روز تعطیل کاره و همه رفتن گشت و گذار توی شهر، دارم در موردش مینویسم. چون معتقدم هر هنرمند ایرانی که با سخت کوشی و زحمت ، در فضای غریب گزاروپایی ـ که با سهولت پذیرفته شدن در آمریکاقابل مقایسه نیست ـ دیده میشه ، برای همه ی ایرانی ها خوشحال کننده اس . تاکید میکنم روی واژه ی "هنرمند" و" زحمت" ، تا تفکیک کنم بین اونایی که کار هایی میکنند و دادار و دودور هایی هم به واسطه ی ارتباطات خوبشون پیدا میکنن اما خود اثر، و سطحی بودنش ، حضور عوامل فرعی رو لو میده.
اما چیزی که برای من مهم تراز فیلم پرسپولیس در جشنواره ی کن یا هر جای دیگه اس، وام گرفتن بی پروای ساتراپی از زندگی شخصی خودشه. من مرجانه ساتراپی رو نمیشناسم. هرگزهم ندیدمش. اولین بار که اسمش رو شنیدم ، در جلسه ی پرسخ و پاسخ "قهوه ی تلخ" بود. آقایی در بین تماشاگران که از آمریکا اومده بود من رو با این نام آشنا کرد و گفت که نویسنده نماینده ی یک نسله در ایران . مجموعه کتابهای پرسپولیس روشش ماه بعد در فستیوال برلین دیدم و تا اومدم بخرمشون فهمیدم که ترجمه ی آلمانی کتابه . در نتیجه موند تا اومدم به پاریس و درتلاش آموختن های اولیه ی زبان بودم که دوستی هر۴ جلد کتاب رو از کتابخونه ی محله برام امانت گرفت. کتاب اول و دوم رو خوندم و جاهایی که همه میخندن ، بغضم رو قورت دادم از یاد آوری کودکی تلخی که تاوان هر دخترک کمی متفاوت بود ؛ تاوانی که از اجبار های ترسناک جامعه ، و از هر طرف تحمیل میشد. در کتاب سوم و چهارم دنیای من از دنیای مرجانه دور و دور تر شد. مسائل نوجوانی وابتدای جوانی من ، هرگز حول و حوش رابطه ی جنسی یا قرص ضد حاملگی نگشت. تعریف رابطه با دوست پسر که که معمولا" پسرک بی قواره ای توی محله یا در و همسایه بود، گفتگویی یواشکی بود دور از چشم مریض زن های همسایه با نامه ای و لرزیدن دلی که اون هم همیشه با خبر رسانی فلانی به بیساری تبدیل میشد به فاجعه . در۱۸ سالگی هم که برای اولین باربه معنای واقعی کلمه عاشق شدم ، لذت رابطه ، درتلفنهای شبانه بود و ملاقات های سه شنبه عصر ها وکشف نمایشگاهها و فیلمها وشاید گرفتن دستی و گاهی رد و بدل بوسه ای که برای خودش سفری بود به بهشت. یعنی در اون سالهای مشترک نسل مرجانه و من، ماهایی هم بودیم که لزومی نمی دیدیم برای شتاب به زن شدن ، که زن شدن برامون در اندیشه ورزی بود که شکل پیدا میکرد نه در هم خوابگی ها. البته اینها نه به معنای ارزش گذاشتن به اینه و نه بی ارزش کردن اون یکی. دارم فکر هام رو به قول معروف با صدای بلند مینویسم که بگم مرجانه ساتراپی گرچه در تصویری که از خودش میده همزاد یا نماینده ی من نیست اما من به شدت ستایشش میکنم. چرا؟ چون از خودش وحشت نداره. خودش رو پنهان نمیکنه در سلائق سنت. گذشته اش براش همونقدر ساده وشفافه که کلام و نقاشی های کتابش . قضاوت دیگران نمیترسونتش ووقتی دوست و رفیق و هم کلاسی و همسر و رییس و ...میخوان سانسورش کنن احساس خفگی میکنه وتن نمیده .
با خودمون تعارف نکنیم،( وبلاگ های ما رو که غریبه ها نمیخونن چون به زبون خودمونه... ) چقدر از زنها و دختر های ایرانی میتونن از تجربه های خودشون ـ به جای حرف زدن از دیگران ـ در یک جمع مثال بیارن؟ چقدر میتونن از خودشون راحت حرف بزنن؟ (متاسفانه تا صحبت از راحت بودن زن میشه ، فکر میکنیم منظور آزادی جنسیه و بیان نیازهای زنانه ؛ که اون قصه ی خودش رو داره و موضوع حرف من نیست ) چقدرزن و دختر ایرانی جرات میکنن که بی تفاوت باشن نسبت به قضاوت دیگران؟ منظورم وقاحت نیست ، به حوزه های کلان اجتماعی هم کاری ندارم ، در دل همین مسائل عادی ابتدایی و گفتگوهای صمیمی بین رفقا حتی. من زنی رو میشناسم که فرزندش رو بعد از ازدواج دوم ، پنهان میکنه و در برابر کنجکاوی های دخترهای جوان در مورد زایمان و لذت مادر شدن ، خودش رو ناآگاه تر از همه نشون میده . من خانمی رو میشناسم که به ضرب آشنایی ها در ثبت احوال سنش روچهار سال کم کرده و یادش رفته که هم مدرسه ای هاش توی فیلمها میبیننش ، من بارها سوال کردم از خانمهایی که موهای خوشرنگی دارن که چه رنگی به موشون میزنن که اینقدرطبیعیه ، چون خودم از بیست و یک سالگی در گیررنگ کردن سفیدی موهامم و جواب شنیدم که: من موهامو رنگ نمیکنم! و ندیدن اون نقطه های سفید ریشه ی مورو. من خانم جوونی رو میشناسم که به شریک فردای زندگیش از تاریخ تولد نوشته شده پشت قرآن میگه تا بگه در شناسنامه اشتباه شده تا مرد که دنبال زن جوونتر از خودشه یه وقت هوای پرواز به سرش نزنه. وزنهایی که با نابود کردن همه ی آثاررابطه ی نا موفق قبلی ، هر روز به عاشق تازه میگن که اون اولین مرد زندگیشونه و چقدر مردهای ضعیف از این بازی دروغ که بزرگ و بزرگترشون میکنه لذت میبرن. چقدر دختر ها در آستانه ی زندگی مشترک خواب به چشمشون نیومده که فلان عکسشون دست فلان پسرک حقیر جا مونده و دنبال راه حل گشتن تا به هزاردعا وحتی مسامحه عکس رو پس بگیرن. من روشنفکری رو میشناسم که چون نوجوونی زنش به بازی و شیطنت های انسانی فارغ از جنسیت با پسر ها گذشته بود، موقع دعوا به زنش میگفت :" اگه من نبودم ، ... شده بودی." مثال کم نیست. همه ی تقصیر هم از زن ها نیست.نمیدونم مرجانه ساتراپی در چه شرایطی بزرگ شده ، کتاباش میگه که مادر و پدرش اون رو با وحشت بزرگ نکردن. با خودم فکر میکنم که فردای هر جامعه رو مادرها مسیر میدن. اگه مادرهابه دختر هاشون به جای وحشت از حرف مردم ، درس قدرت و شعوربدن اونوقت جرات میکنیم که با" خودمون + همه ی تجربه های خوب و بدمون" مواجه بشیم، اونوقت شاید کسی مجبور نشه برای کلاه گذاشتن سر خودش و دامادی که بدش نمیاد هالو باشه ، بره بکارتش رو ترمیم کنه( که میشنیدم سالهاست مد شده ) . ودر سطح عمیق تر، کسی مجبور نشه برای نان خوردن، اندیشه اش رو همه پسند کنه و شاید یادمون بیاد که چیزی که توی سرمون میگذره موثر تر و قدرتمند تر از تمسک به فرهنگ دو رنگیه ، که نسل اندر نسل اسیرشیم.
خلاصه این که تبریک میگم به موفقیت مرجانه ساتراپی وپشتکارش برای رسیدن به جایی که امروز هست .
نوشته : شبنم طلوعی
منبع : babune.blogfa
...
مطالب موافق و مخالف رو مو به مو خوندم. فقط یه چیزی می خوام بگم. فرض کنیم این انیمیشن هرگز ساخته نشده. آیا حواسه پنج گانمون مختل شده و نمیتونیم درک کنیم که دورو برمون چی گذشته و چی میگذره؟
پس بر خلاف 300 درمورد الان ایرانه
فیلم به این دروغی ندیده بودم همین قدر که نقش رهبر بزرگی مثل امام خمینی را در انقلاب نادیده گرفته(که مطمین باشید اگر امام نبود هیچ تظاهرات و انقلابی هم نبود )نشون میده که همش تحریف شده هستش این خانوم هم با خودش مشکل داشته اون از دوست پسرهای خارجیش که چه می دونم همجنس باز و خاین و از این چیزها بودند اونم از شوهر بی غیرتش که اگر فیلم را دیده باشید خانومش نصف شبی از پارتی برگشته و اقا ککش هم نمی گزه اونور هم که پدرش مشروب خورهستش دیگه چه انتظاری از این خانوم میشه داشت
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)