- دوست داشتم علی کوچولو بودم : یه مامان ---- داشتم و سهمیه فرزند شهدا ، یکی یه دونه ی لوس بودم نه قهرمان بودم ، نه خیلی ترسو ، نه خیلی پر حرف ، نه خیلی کمرو ، خونمون در داشت ، ایون داشت ، زیر بنای اعیانی 300 متری داشت ... لای لای لای !
- سفید برفی بودم : خوشگل می بودم و تو تمام دنیا فقط یه دشمن داشتم .
- لوک خوش شانس بودم : به شانسش احتیاج دارم
- زبل خان بودم : مردم برام مرتب ایمیل می فرستادن ، به جنگلها می رفتم ، ماجراجویی می کردم
- جکِ لوبیای سحر آمیز بودم : تا اگر بنا به صداقتم کسی سرم رو با سه تا لوبیا کلاه می ذاشت ازشون درختی بلند می شد که سرنوشت زندگیم رو تغییر می داد
- کار بودم تو "کار و اندیشه" : به اندیشه نشون می دادم که "بی اندیشه خیلی چیزا درست می شه" سر سال حسابای درشتمو چک می کردم و مغازه د برجامو دوتا-یکی می کردم . ده تا حساب میلیاردی داشتم و یه منشی بزرک کرده که برام حسابداری کنه و "اندیشه" رو هم که حالا مهندس شده بود برای طراحی سایت استخدام می کردم ... یه پام چین بود و یکی دوبی با شیکم قلمبه نیاوران سوار شورلت کورت می شدم بقل دست منشی !
- سند باد بودم : به جنگ دیو هفت سر می رفتم ، دیو های بزرگ ، به جنگ طوفان و توی جیب شلوار بزرگم الماسهای سیمرغ رو قایم می کردم
- پَت یا مَت بودم : تا با وجود تمام خریت و حماقت هام هم خونه داشتم و هم ماشین و مهمترین مشکلم کباب کردن یک مرغ بود از بین تمام 100 مرغی که تو یخچالم پر بود با تمام امکانات و ابزارها
- پرین بودم تو باخانمان : یه بابابزرگ میلیارد داشتم که داشت می مرد . یه خونه داشت بیا و ببین . از هر انگشت خودمم هزار و یه هنر می بارید .مادرمم که مرده بود ، یه نون خور کمتر !
- جای دیوید کاپر فیلد بودم : وقتی اون تبه کار ازم کمک می خواست طبق قانون به پلیس معرفیش می کردم تا پدرشو در بیارن مرتیکه ... چی فکر کرده ، مملکت قانون داره آقا !
- جای اسکروچ بودم : شب قبل از کریسمس وقتی روحا می یومدن بهمشون رشوه می دادم می رفتن . زنگ می زدم 110 می گفتم برادر زادم پارتی راه انداخته و منو هم دعوت کرده و همه اونجا مجلس لهو-لعب راه انداختن .. پدرشونو در می آوردم . می رفتم خونه کارمندم کریسمسو تبریک بگم می دیدم نشسته پای منقل با رفقاش و زن و 5 تا بچه رو تو اتاق زندونی کرده و پسر کوچیکشو اینقدر با کمربند زده که فلج شده . با کمک زنش می کشتمش و می رفتیم جنازه شو با روح کریمس آینده دفن می کردیم و یه جورایی هم با زن بیچاره رابطه عشقی داشتیم البته با نفقه ی 2 شیلینگ در ماه
- پاپای بودم : خرجم فقط یه قوطی اسفناج بود
- یوگی بودم : یه کشتی داشتم . نه پول بنزین می دادم و نه تعمیرگاه . نه ترافیک . هم زندگی می کردم و هم مسافرکشیه هوایی
آه ... خیلی چیزای دیگه دوست داشتم : مارچیه پیر بلفی-لیلیبیت بچه باز ، خانوم خرگوشه ی کارتون معروف روسی ، شتر مرغ رود رانر ، جای اسپیدی گنزالس ، عمو جغد شاخ دار ، جای نقش امامان و پیغمبران تو کارتونهای غمگین روزهای شهادت ،
.....
خیلی دوست داشتم کارتون بودم و همه چیز کارتونی بود .