تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 36 1234511 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 352

نام تاپيک: سوالات ادبی

  1. #1
    اگه نباشه جاش خالی می مونه mohammad8's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    پست ها
    236

    پيش فرض درخواست معني شعر

    سلام
    دوستان اگه كسي معاني اشعار سهراب و اسفنديار رو دارم ممنون ميشم بهم بده يا لينكي از اون برام بزاره
    مرسي

  2. #2
    پروفشنال salar2010's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    نا كجا اباد
    پست ها
    634

    12 :::::::::::::::::::: سرگذشت قوم کــــــاشـــــــانی ؟؟؟ :::::::::::::::::

    با عرض سلام و خسته نباشید خدمت اساتید بزرگوار و گرامی انجمن

    بنده خیلی مایلم که در مورد قوم کاشانی اطلاعاتی کسب کنم مثلا مثلا افراد معروف و مشهور این قوم چه در قدیم و چه جدید یا این قوم از کجا شروع میشه مثلا با چه قومی یا گروهی بوده یا از این جور چیزهای و ایا اسم شهر کاشان به این فامیلی ربط داره یا نه ؟ یا این قوم مثلا از چه زمانی بنیاد شده مثلا 1000 سال 500 سال یا خیلی بیشتر بنده شنیده ام که بعضی ها میگن این قوم پادشاهانی نیز داشته که بر ایران حکومت میکرده


    اگه میشه یه کتابی چیزی که در این زمینه هست اسمشو بهم بگید ممنون میشم


    خیلی مایلم به سوالاتم یه جواب کلی بدهید و ممنون میشم که زودتر جواب دهید





    خیلی هم ازتون ممنونم که وقتتونو واسه من گزاشتید و خواهشمندم کمک کنید

  3. #3
    حـــــرفـه ای Dash Ashki's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    جایی که خدا نباشد !
    پست ها
    2,989

    11

    سلام...
    محل سکونتت رو ناکجا آباد زدی...
    اما با این پستت هم محل زندگیت رو گفتی هم فامیلیت رو

    در مورد اینکه ریشه هر فامیلی به کجا میخوره، از کجا اومده و....
    منم چند وقت قبل خیلی مایل بودم در این مورد بدونم مثلا یه همچین چیزایی در مورد نام خونوادگی خودم...!
    به یه چند کتابخونه هم سرزدم اونا هم اطلاعاتی نتونستند بدند...؟

    اما پیشنهاد من اینه که یه سری به لغت نامه دهخدا بزنی...؟
    شاید چیزی دستگیرت شد...؟
    یا اگه تو شهرتون کتابخونه ای باشه که شجرنامه افراد اون شهر رو داشته باشه(یه همچین چیزی باید باشه برای هر شهر !!! اما من نتونستم چیزی گیر بیارم در مورد خودم )

    یا بری تو اسامی فرهنگ لغت بگردی شاید تونستی چیزی گیر بیاری(مثلا یه همچین چیزی...منظورم اسم کتابه ؟فرهنگ لغت اسامی کاشانی/کاشی/اصفهان و...)

    فعلا همین موارد به ذهنم رسیده؟
    اگه نتیجه گرفتی ،یه اطلاعی بده؟

    موفق باشی...!!!

  4. #4
    پروفشنال salar2010's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    نا كجا اباد
    پست ها
    634

    پيش فرض

    دستت درد نکنه داش اشکی گل ببینم اصلا در مورد قوم کاشانی تا حالا هیچی نشنیدید هیچی ؟ این روش هایی که گفتید همشو بجز دهخدا امتحان کردم و چنین چیزی که من میخوام پیدا نشد که نشد





    من بی صبرانه منتظر جوابتون هستم

  5. #5
    حـــــرفـه ای Dash Ashki's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    جایی که خدا نباشد !
    پست ها
    2,989

    11

    خوب اگه همه راهها رو امتحان کردی غیر دهخدا...؟ فعلا لازم نیست دهخدا رو ببینی من خودم یه نگاه کلی بهش انداختم، چیزی در مورد قوم کاشانی توش ندیدم به غیر چند مورد از اشخاص و علمایی که فامیلیشون کاشانی بود، همین...؟

    البته یه راه بهت پیشنهاد میکنم شاید این راه بهت جواب بده؟
    شما میری تو سایت cloob.com شاید اونجا بتونی چیزی در مورد قوم کاشانی اطلااعاتی بگیری...به احتمال زیاد افرادی با نام فامیلی کاشانی اونجا هستند که بتونی ازشون اطلاعات بگیری(اگه عضو بشی بهتره)

    موفق باشی

  6. #6
    پروفشنال salar2010's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    نا كجا اباد
    پست ها
    634

    پيش فرض

    دستت درد نکنه داش اشکی جان میرم cloob.com ببینم چه خبره ایا میتونم چیزی پیدا کنم یا اگه شما هم چیزی پیدا کردین به من خبرشو بدین

    و یه چیز دیگه میخواستم بگم که خیلی خیلی ببخشید که شما رو هم تو زحمت انداختم



    من بی صبرانه منتظر پاسختون هستم ( البته هر موقع که پیدا کردین )





    پایدار باشین در زیر سایه حــــق

  7. #7
    اگه نباشه جاش خالی می مونه saamz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2004
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    245

    پيش فرض

    دوست عزيز سلام
    حال كردم با اين درخواستت....
    اين مصاحبه روزنامه شرق با نويسنده كتاب دانشنامه‌ي كاشان هست كه به تفصيل درباره قوم آريايي و مردماني كه در سيلك كاشان زندگي مي‌كردند بحث كرده . كتاب جالبي است و گران...(حدود 50 هزار تومن)
    اگه اشتباه نكنم انتشارات وزارت ارشاد اونو مي فروشد توي خيابون 16 آذر ....
    موفق باشي...


    تاريخ روز به روز پيش مى رود و ثبت مى شود و دانش و توانايى بشر نمى تواند حركت تاريخى را برخلاف روال معمول كند و يا بر سرعت آن بيفزايد. اما در اين ميان نظريه اى منتشر مى شود كه تحولى عظيم در گذشته تاريخى يك قوم ايجاد مى كند و مى گويد نشانه هايى وجود دارد كه قدمت حضور قوم آريايى به هزاره سوم پيش از ميلاد بازمى گردد. نظريه رايج اين زمان را هزاره دوم پيش از ميلاد مى داند ولى تحقيقات پانزده ساله دكتر جهانشاه درخشانى اين باور رايج را نقض مى كند. پانزده سال پژوهش براى اينكه باورى غلط از متون علمى و تاريخى زدوده و ثابت شود كه آريايى ها اقوام سرزمين هاى شمالى و مهاجر به فلات ايران نبودند، بلكه خاستگاه اين قوم و تمدن از ابتدا خاك همين سرزمين بوده است. دشوارى گفت وگو گاهى اوقات به طرف گفت وگو بازنمى گردد كه حاصل موضوع گفت وگوست. پژوهشگرى بيش از يك دهه با تمركز بر موضوعى خاص و بديع در اثبات نظريه خود كوشيده و شما قرار است در زمانى كوتاه به كندوكاو در آن نظريه بپردازيد. پايه و اساس اطلاعات شما هم متون و آرا و عقايدى است كه رساله جديد آنها را رد كرده است، بنابراين از شما كار چندانى برنمى آيد. پس بهتر آن است كه راوى صادقى باشيد.

    دكتر جهانشاه درخشانى متولد ۱۳۲۳ خورشيدى در تهران، معمارى و شهرسازى را تا مقطع فوق ليسانس در دانشگاه اشتوتگارت آلمان خوانده است. بيش از بيست سال است كه به پژوهش هاى تاريخى و زبانشناسى در آلمان پرداخته و در اين ميان مدرك دكتراى خود را در رشته تاريخ و با تمركز بر تاريخ خاور باستان از دانشگاه دولتى ايروان گرفته. درخشانى كتاب ها و مقالاتى در رشته خاورشناسى و به ويژه تاريخ كهن ايرانيان نوشته و منتشر كرده كه آخرين اين پژوهش ها حدود پنج سال پيش به زبان آلمانى منتشر شد كه بازگوكننده همين نظريه مهاجر نبودن اقوام آريايى به فلات ايران است.

    •نام و موضوع تحقيق كتاب شما آنقدر در ايران ناشناخته است كه لازم است پيش از هر چيز خودتان درباره آن توضيح بدهيد.

    نام كتاب مورد بحث «آرياييان، مردم كاشى، امرد، پارس و ديگر ايرانيان» و موضوع آن بررسى تاريخ اقوام ايرانى پيش از دوران تاريخى است، يعنى دورانى كه از ديدگاه تاريخ شناسان دوران ناشناخته اى است و اقوام غير ايرانى در ايران مى زيسته اند. اين كتاب درباره اقوام ايرانى و ايرانى زبان و آريايى تبار است كه در دوران پيش از تاريخ _ يعنى از هزاره چهارم تا دوم قبل از ميلاد _ در اين سرزمين مى زيستند و زندگى آنها را بررسى مى كند.

    •چه شد متوجه خلاء موجود در اين بخش تاريخ نگارى ايران شديد و انديشه اين پژوهش از كجا شكل گرفت؟

    پيشينه اين پژوهش ناچيز و در حد صفر است. چرا كه بيشتر تاريخ نويسان بر اين اعتقاد هستند كه ايرانيان در آن دوران در ايران نمى زيسته اند و از جاى ديگر به ايران آمدند، به اين جهت اقوامى كه از پيش در ايران مى زيستند كاملاً ناشناخته اند. در حالى كه در ايران حتى از هزاره ششم قبل از ميلاد آثار تمدن به دست آمده است ولى در سطح جهانى درباره پيشينه اقوام ايرانى، تاريخ، خاستگاه و حضورشان در صحنه تاريخ تا به حال كارى صورت نگرفته و در واقع تاريخ ايران از زمانى آغاز مى شود كه اولين بار مورخين آشور در مورد مادها، پارس ها و آنگاه از هخامنشى ها گزارش كردند. در سطح جهان اين نخستين بارى است كه درباره اقوام ايرانى در فلات ايران و خارج از آن و در دوران قبل از تاريخ، پژوهشى صورت مى گيرد.

    •كتاب شما اين فرضيه رايج را كه آريايى ها قوم مهاجر به فلات ايران بوده اند نقض مى كند. اين تفكر كه آريايى ها مهاجرينى به فلات ايران بوده اند از كجا و با چه استدلالى شكل گرفته كه شما خلاف آن را مطرح مى كنيد؟

    حضور آريايى ها در فلات ايران طبق نظر رايج در جهان از اواخر هزاره دوم قبل از ميلاد و كمى پيشتر پنداشته مى شود و همه جا همين طور مورد قبول بوده است، اما دلايلى كه براى اين مهاجرت _ بدون ذكر مبدأ - عنوان مى شود پايه و اساس علمى ندارد. مثلاً عنوان مى شود كه در متن هاى آشورى نام قوم ماد و پارس اولين بار در قرن هشتم و نهم قبل از ميلاد ذكر مى شود، پس پنداشته مى شود كه اين دو قوم بايد كمى زودتر از آن به ايران مهاجرت كرده باشند. اين نظريه در اين كتاب رد مى شود. شواهدى هست كه حتى همين دو قوم ماد و پارس در دوران بسيار كهن، يعنى از هزاره سوم ق م در ايران حضور داشته اند. اين ايده مهاجرت در آغاز و در حقيقت برگرفته از انديشه فاشيسم اروپايى است كه در اواخر قرن نوزدهم رواج پيدا كرده و مدعيست كه خاستگاه آريايى ها شمال اروپا بوده است، يعنى نژادى سفيد پوست، زردمو و بور كه از آنجا به كشورهاى شرقى مثل ايران و هندوستان مهاجرت كرده اند. ولى تا به حال هيچ مدرك منسجمى كه نشان دهد آرياييان از اروپا به ايران آمده باشند عرضه نشده است و حتى خود اروپاييان هم ديگر به اين مسئله اعتقاد ندارند و در منابع جديدتر خاستگاه هاى ديگرى نظير آسياى ميانه، جنوب روسيه و آسياى صغير يا حتى بين النهرين براى آريايى ها در نظر گرفته مى شود و فقط فلات ايران است كه تا كنون در اين مورد مطرح نبوده است.

    اكنون اين كتاب كه به زودى متن فارسى آن منتشر مى شود اثبات مى كند كه خاستگاه اصلى آريايى ها فلات ايران بوده و تمامى كوچ ها از اين فلات به جاهاى ديگر صورت گرفته است. در اين پژوهش حضور آرياييان در اين فلات از نظر زبانشناسى از هزاره چهارم، و از نظر باستان شناسى تا هزاره هاى نهم ق م پيگيرى مى شود.

    •در كتاب مطرح كرده ايد كه آريايى ها از اروپاى كنونى به ايران نيامده اند. آيا اين قوم از محل ديگرى به ايران مهاجرت كرده اند يا خاستگاه آنها از ابتدا در ايران بوده است؟

    در اين مورد بايد شواهد مختلفى بررسى شود. چون يك شاهد علمى مثل زبانشناسى يا باستان شناسى به تنهايى پاسخگو نيست. در اين كتاب از روش خاصى براى انباشت شواهد بهره گرفته شده و از بخش هاى مختلف دانش به ويژه دانش ديرينه شناسى از جمله دانش هواشناسى، كان شناسى، اسطوره شناسى و البته زبانشناسى و متن شناسى استفاده شده است. مجموع اين شواهد يك ايده و فكر را القا مى كند كه به هر حال اين اقوام در پايان دوره يخبندان كه حدود ۱۰ هزار سال قبل از ميلاد بوده، در ايران مى زيسته اند. با توجه به اينكه هر چه به گذشته برگرديم هوا سردتر بوده بنابراين، اين خاستگاه مى بايستى در جنوب ايران بوده باشد كه هوا گرم تر بوده است و به تدريج با گرم تر شدن هوا اين مردم به سوى شمال مهاجرت كرده و به مركز فلات ايران رسيده اند و سپس به علت گرماى بسيار زياد در ميانه هزاره پنجم ق م به مناطق شمالى تا شمال اروپا مهاجرت كرده اند. شواهد علمى و تاريخى بسيارى وجود دارد كه اين انديشه درست است. چرا كه با تعقيب شواهد زبانشناسى و اسطوره شناسى مشخص مى شود كه كهن ترين ريشه هاى زبان آريايى كه هنوز در زبان هاى ايرانى موجودند، در زبان هاى شمال اروپا يافت مى شوند. اسطوره هاى ايرانى كه شباهت بسيارى با اسطوره هاى هندى دارند، در بخش هاى آغازين بسيار نزديك به اسطوره هاى اروپا هستند. از سويى تمامى اقوامى كه به صورت پراكنده در جاهاى ديگر حضور داشته اند تنها در ايران متمركز بوده اند. به اين ترتيب منابع كهن تاييد مى كنند كه براى مردم آريايى خاستگاهى جز فلات ايران نمى توان متصور شد ولى در آغاز تمدن پراكندگى آرياييان به سمت شرق و غرب آغاز مى شود. در فاصله كوتاهى اين اقوام تا فلسطين، سوريه و بين النهرين پيش مى روند. از طرف شرق هم تا فلات پامير و حتى تا نزديكى سرزمين كره پيش مى روند. در دوران بعد در راستاى غرب به شمال اروپا تا مرز فنلاند و از سوى ديگر تا شمال آفريقا پيش مى روند. اين شواهد از طريق زبانشناسى و «وامواژه هايى» كه از زبان آريايى در اين زبان ها باقى مانده قابل پيگيرى است كه در كتاب مفصلاً در اين باره صحبت شده است.

    •دوره هاى اول و دوم گسترش آريايى ها چه قدر با هم فاصله دارند و اين پراكندگى در چه دوره تاريخى روى داده مى افتد؟

    بزرگترين گسترش در ميانه هزاره پنجم ق م روى مى دهد اقوام آريايى همزمان به اروپا، فلسطين و سوريه مى روند و حتى آثار مهمى در تمدن مصر از خود باقى مى گذارند. در موج دوم كه اوايل هزاره دوم ق م بوده گروه تازه اى از شمال فلات ايران به يونان و بخشى به سمت شرق و به هندوستان مى روند.

    •در تحقيقات شما مشخص شده دلايل اين مهاجرت ها چه بوده؟ آيا دلايلى جغرافيايى چون گرم شدن هوا و يا مسايل مربوط به كشاورزى و دامپرورى در اين جابه جايى موثر بوده است؟

    خوشبختانه به لحاظ علمى آمار هواشناسى از پايان دوره يخبندان تا دوران تاريخى وجود دارد. با افزايش شديد دماى هوا مردم آريايى براى دستيابى به منابع آبى و جبران كمبود آن در مناطق زيست خود كوچ هاى بزرگى به سوى مناطق آب خيز و جاهايى كه رودهاى بزرگى داشتند مى كردند مانند مناطق اطراف دجله، فرات، نيل و سند. بنابراين با سنجش و انطباق شواهد هواشناسى و زبانشناسى و گزارش هاى تاريخى مشخصاً گرم شدن هوا و ميل به دستيابى به آب باعث مهاجرت هاى بزرگ شده است.

    •پايه هاى پژوهش شما بسيار گسترده است. از ابتدا قصد داشتيد چنين پژوهش گسترده اى انجام دهيد و از تمامى اين منابع استفاده كنيد؟ و اينكه اثر شما چه تفاوتى با ديگر پژوهش هاى تاريخى دارد؟

    برداشت هايى كه از يك بخش از دانش براى نوشتن تاريخ صورت مى گيرد معمولاً ناكام مى مانند. به همين علت بسيارى از برداشت ها و دريافت هاى باستانشناسان كه تنها از يافته هاى باستانشناسى براى نگارش تاريخ استفاده مى كنند با آنچه كه زبانشناسان براى همين منظور انجام مى دهند، متفاوت است. به همين دليل در چند دهه اخير بحث هاى طولانى و بيشتر بى نتيجه ميان اين دو گروه انجام گرفته است. از آنجا كه اين روش اغلب ناكام بوده است من براى بازنويسى تاريخ كهن ايران از انباشت شواهد و تلفيق شاخه هاى گوناگون دانش، به ويژه دانش ديرينه شناسى، استفاده كرده ام. هواشناسى تاريخى يكى از آنهاست، از اين طريق مى توان توضيح داد چگونه در يك دوران تاريخى ناگهان به كوچ هاى بزرگ برمى خوريم اما اين كافى نيست. همراه با اين كوچ ها آثار زبانى و وامواژه هاى آريايى در زبان هاى ديگر فراوان مى شوند كه تاييدى بر برداشت يادشده است. در همان زمان آثار باستانشناسى اقوام ايرانى هم در سرزمين هاى دور و نزديك يافت مى شود. حتى تصاويرى كه اقوام آريايى را نشان مى دهند در كشورهاى ميزبان مانند مصر يا بين النهرين ديده مى شوند. مجموع اين پديده ها تئورى آغازگاه اين مهاجرت ها از ايران و نيز روابط فرهنگى و قومى ميان آرياييان و اقوام بيگانه را تقويت مى كند. از اين روست كه بسيارى از رويدادهايى كه در اسطوره هاى ايران وجود دارد در اسطوره هاى اقوام خويشاوند _ آريايى هاى اروپايى _ و اقوام غيرخويشاوند _ مثل مصر _ عيناً يافت مى شود.

    •تطبيق اين شواهد در اكثر موارد موجب تاييد تئورى شما بوده يا در مواردى فرضيه شما نقض شده است؟

    در اين پژوهش به دنبال توافق ها بودم. اسطوره هايى مثلاً در سومر هست كه هيچ ارتباطى با ايران ندارند. اما در ميان همان اسطوره هاى سومرى كه شامل زندگى، جنگ ها و افسانه خدايان و روابط آنان با انسان هاست بسيارى نشانه ها هم از نظر زبانشناسى و هم از نظر نام خدايان و ويژگى هاى آنان با خدايان پيش از زرتشت و يكتاپرستى در ايران كاملاً يكسان هستند كه آشكار مى كند ارتباط فرهنگى كهن ميان ايرانيان و اقوام بين النهرين و حتى مصر وجود داشته است. اگر اين شواهد در مورد يك خدا بود مى توانستيم آن را اتفاقى بدانيم اما با انباشت آنها چنين نتيجه گيرى ممكن نيست.

    •پيش از قوم آريايى هم اقوامى در ايران بوده اند و اين موضوع را در تقابل با قوم آريايى بررسى كرده ايد؟

    بله در واقع نتايج پژوهش من ثابت مى كند اگر پيش از كوچ آريايى ها به فلات ايران ساكنانى در اينجا وجود داشتند كه به زبان غيرآريايى صحبت مى كردند، بايد نشانه هايى از آنها در فرهنگ كوچندگان آريايى باقى مى ماند. بايستى تعدادى وامواژهاى غيرآريايى و بومى ايرانى در زبان هاى كهن ايرانى مثل زبان اوستايى يا زبان پارسى باستان مى داشتيم. كوچندگان آريايى به يونان حدود ۴۰ درصد واژه هاى غيرآريايى را به زبان خود وارد كردند، ۲۵درصد واژه هايى كه در زبان سانسكريت وجود دارد غيرآريايى است اما در اوستايى كهن و فارسى باستان چنين پديده اى وجود ندارد و اين بهترين نشانه براى آن است كه در فلات ايران بومى غيرآريايى ساكن نبوده است. بخش خوزستان كه جزء فلات ايران نيست و در دشت قرار دارد در دوران تاريخى و اواخر هزاره چهارم ق م زيستگاه عيلاميان مى شود، كه زبان آنها آريايى نيست. در زبان عيلامى هم واژگان فراوانى از زبان آريايى وجود دارد كه از همجوارى اين دو قوم پديد آمده است.

    •پس زيستگاه قوم آريايى پيش از آنكه به ايران بيايند، كجا بوده؟

    ابتدا لازم است فكر كنيم آيا آريايى ها حتماً بايد از جاى ديگرى به ايران آمده باشند؟ چنين لزومى وجود ندارد. آنچه مسلم است در پايان عصر يخبندان هوا در فلات ايران بسيار سردتر از امروز بود و فلات ايران جاى مناسبى براى زندگى انبوه آريايى ها نبود. اما در جنوب ايران يا كف خليج فارس كه در آن زمان خشك بود رودى از پيوستن دجله، فرات و كارون مى گذشت كه در تنگه هرمز به درياى عمان مى ريخت و آثار اين رود بزرگ در كف خليج فارس مشهود است. با توجه به آنكه شمال آن منطقه سرد و جنوب آن يعنى صحراى عربستان گرم بود، اين منطقه براى سكونت اقوام آريايى بسيار مناسب بود و در اسطوره هاى ايرانى، اروپايى و حتى تورات از اين خاستگاه و رود بزرگ نشانه هايى هست. پس از آنكه هوا گرم مى شود آب درياى آزاد بالا مى آيد و خليج فارس در طول چندهزار سال پر از آب مى شود و قومى كه در كف خليج فارس مى زيستند به سمت شمال و غرب، به ميانرودان و فلسطين و سوريه و بخشى به داخل فلات ايران مى روند و در اطراف دو درياچه بزرگ كه اكنون تبديل به كوير شده اند شهرهاى اوليه را بنا مى كنند. اين درياها در اثر جارى شدن آب هاى فراوان از ذوب شدن يخ به داخل فلات ايران سرازير مى شوند و ۲ درياچه بزرگ در داخل ايران تشكيل مى شود كه اكنون به صورت كوير درآمده اند. شهرهاى بزرگ قديم ايران مثل تپه سيلك، شهر سوخته در سيستان، تپه يحيى، شهداد و تپه حصار دور اين درياى بزرگ قرار داشتند. در آن زمان اين مناطق پر آب و جنگل بوده و نقشه اين درياچه ها در كتاب عرضه مى شود.

    •به جز نشانه هاى زبانشناسى و اسطوره شناسى در منطقه خليج فارس شى يا ساخته دست بشرى كشف شده كه نشانگر سكونت انسان باشد؟

    متأسفانه هنوز در كف خليج فارس كاوش هاى باستانشناسى صورت نگرفته است. ولى تا اين حد مى دانيم كه دره بزرگى كه از پيوستن دجله، فرات و كارون به وجود آمده بود در خليج فارس موجود است و نشانه جارى بودن چنين رود عظيمى است كه از تنگه هرمز به درياى عمان مى ريخته است.

    •حال به بخشى بپردازيم كه آريايى ها در فلات ايران ساكن شده اند و روابط فرهنگى با همسايگان خود برقرار مى كنند. چه رابطه اى بين آريايى هاى كهن و همجوارانشان وجود داشت؟

    بيشترين روابطى كه در اين كتاب بررسى شده مربوط به روابط بوميان ايران با سرزمين هاى غربى يعنى ميانرودان، سوريه، فلسطين و مصر است. تماس با سرزمين هاى شرقى مثل چين و كره در اين كتاب به علت در دسترس نبودن منابع لازم خيلى كم بررسى شده است. شايد هم ارتباط به اندازه تماس با غرب نبوده است. در جوار ايران در سمت غرب كشورى به نام سومر وجود داشت. سومريان از خاستگاه نامعلومى به آنجا مهاجرت كرده بودند و با آريايى هايى كه از قبل در ميانرودان ساكن بودند تقابل پيدا مى كنند. اين ادعا از اين راه اثبات مى شود كه تمام نام هاى جغرافيايى كه در متن هاى كهن سومر ثبت شده ريشه غيرسومرى دارند و طبق بررسى من داراى ريشه آريايى هستند. مثل رود دجله، فرات، شهر «آريه» و غيره. به جز آن واژه هاى نهادهاى طبيعى كه در زبان سومرى وارد شده مثل آب، دريا، گاو، مزرعه، كوه و غيره ريشه آريايى دارند و حتى نام بيشتر خدايان سومرى هم ريشه غيرسومرى دارند كه اين استدلال مورد قبول زبانشناسان است. در ادامه درمى يابيم همين روابط كه در ابتدا بيشتر تجارى بوده و بعد تبديل به جنگ يا كوچ يا ارتباط فرهنگى شده حتى در زبان مصرى هم وجود دارد. وامواژه هايى هم از زبان آريايى به زبان سومرى، زبان اكدى و زبان مصرى رفته. نام فرآورده هاى ايرانى مثل مس، قلع، برنز، آهن، طلا، اسب و ارابه از زبان آريايى به زبان هاى بيگانه راه يافته است. نام خدايانى مانند آشور، «اى ننه»، «ايشتر»، «ايرته»، «مه»، «سلم»، «ناهيتى»، يهوه و آمون از ريشه آريايى به زبان هاى سومرى، اكدى و مصرى رفته است.

    • اين ريشه ها پيش از آنكه خطى وجود داشته باشد چگونه در زبان آريايى شناسايى شده اند؟

    از آغاز اختراع خط كه اواخر هزاره چهارم ق م است، متن هاى دربارى و يا در مدارس و معابد وجود دارد كه در آنها به نام هاى جغرافيايى سومر اشاره مى شود، نام دجله، فرات و بعضى شهرها در آنها آمده است. از همين متن ها مشخص مى شود كه آنها با اقوام غيرسومرى و با سرزمين هاى شرقى برخوردهاى نظامى، بازرگانى و حتى جنگ هاى بزرگ داشته اند. در اين متون نام اقوام و پادشاهانى از اقوام بيگانه ذكر شده كه همه ريشه آريايى دارند. انبوهى از شواهد آريايى در كهن ترين متون سومرى وجود دارد. در متون سومرى به دجله، «ديگنه» گفته مى شد كه همان «دجله» عربى يا «تيگره» فارسى باستان است كه در زبان هخامنشى ثبت شده و ريشه آن «تيگر» به معنى تند است كه در زبان يونانى هم «تيگريس» همان دجله است. زبانشناسان واژه «ديگنه» را به هيچ وجه سومرى نمى دانند، پس در نظر سومرشناسان اين رود تاكنون بدون ريشه مشخص بوده است اما در زبان آريايى معنى دارد. «تيگره» در زبان آريايى به معنى تند است. واژه هاى تيغ و تيز هم از همين ريشه اند.

    در زبان انگليسى هم «TIGER» به معنى حيوان تندپا يا ببر از همين ريشه است. بنابراين براى اينگونه تعبيرها در زبان هاى آريايى و زبان هاى خويشاوندى آن معنى و ريشه داريم، در حالى كه در زبان سومرى ريشه و معنى براى آن وجود ندارد. خداى آشور در زبان آشورى معنى ندارد، اما در زبان آريايى«اسوره» به معنى «سرور» است كه «اهوره» يا اهورا مزدا هم از آن برخاسته است. «ايشتر» - خداى عشق- در زبان اكدى ريشه ندارد ولى «استر» به معنى ستاره برخاسته و در واقع سياره ناهيد است. مه يا خداى ماه در زبان سومرى ريشه ندارد اما در زبان ايرانى ايزد ماه بوده است. «ناهيتى» در زبان ايلامى ريشه اى ندارد اما در زبان آريايى ناهيد و آناهيتا وجود دارد. از كنار هم گذاشتن اين اطلاعات متوجه مى شويم كه اين نام ها در زبان هاى بومى ريشه ندارد، اما در زبان آريايى ريشه گسترده براى آنها وجود دارد، كه حتى به زبان هاى اروپايى و لاتين هم رسوخ كرده است.

    • به اسامى خدايان اشاره كرديد. آيا آريايى ها پيش از زرتشت به لحاظ مذهبى قوم چند خدايى بوده اند؟

    آريايى ها ايزدان گوناگون با نقش هاى مختلف داشتند. گروهى از خدايان به نام اهوره يا اسوره به معنى سرور بودند. «ايندره» خداى جنگ بود. اما برخلاف ساير تمدن ها كه خدايان را بر اساس بت سازى و بت پرستى ستايش مى كردند در فرهنگ آريايى چنين رسمى وجود نداشت. در آثار كشف شده در ايران به هيچ وجه بتكده يا بتخانه پيدا نشده است. خدايان در ايران از آغاز غيرقابل رويت و دستيابى بودند و بعدها در اثر تحولى كه زرتشت به وجود آورد تمام خدايان از بين رفتند و فقط اهوره مزدا به عنوان يكتا خداى جهان باقى ماند كه آغاز يكتاپرستى در تمدن جهان بود.

    • معمولاً در تمدن ها يا خدايان بيشترى وجود داشته يا پادشاهان نقش پررنگ ترى پيدا مى كردند. آريايى ها از نظر حكومتى چه وضعيتى داشتند؟

    با توجه به اينكه در متون غيرايرانى مثل سومرى، اكدى و مصرى به پادشاهان اين سرزمين ها اشاره مى شود نشان مى دهد كه اين سرزمين ها مستقل بوده اند و حكومت مركزى در فلات ايران وجود نداشته است. در شرق ايران كشورى به نام «پر شى» بوده است كه پارس ها از آن برخاستند. در غرب ايران كشورى به نام «مده» بوده كه همان مادها هستند و در هزاره سوم ق م و مستقل بوده اند. كشورهاى ديگرى مانند «توكريش»، «امرد» و غيره در جاهاى ديگر بودند و حكومت مركزى وجود نداشت. اما ظاهراً در جنگ ها متحد مى شدند. در متون سومرى و اكد آمده كه بعضى اقوام آريايى متحداً با هم حمله مى كنند. در يكى از جنگ ها ۱۷ قوم ايرانى به دولت «اكد» در دوران «نرامسين» پادشاه اكد حمله مى كنند. در تاخت و تازهاى اقوام آريايى به مصر چند قوم در كنار هم ظاهر مى شوند و شايد بعدها در شاهنشاهى هخامنشى براى اولين بار اين اتفاق افتاده كه حكومت متحد مركزى شكل گرفته است.

    •يعنى با وجود حكومت هاى مستقل اين اقوام در زمان تهديد قوم آريايى اتحاد نظامى تشكيل مى داده اند؟

    همين طور است. به هر حال همزبانى در ميان اقوام اتحاد به وجود مى آورد و در مرزها به اتحاد قومى آريايى ها برخورد مى كنيم. اما در زمانى كه آريايى هايى در بخش غربى در فلسطين حضور داشتند و به مصر حمله مى كردند بعضى اقوام آريايى از داخل فلات ايران به آنها كمك مى كردند.

    • شما نشانه هاى قوم و تاريخ آريايى را در زبان ها و تمدن هاى ديگر مورد بررسى قرار داده ايد. متن يا زبان شناخته شده مكتوبى از آن دوره در دست هست؟

    كهن ترين نشانه اى كه از زبان آريايى در ايران وجود دارد زبان اوستايى است. كه قدمت آن تا اوايل هزاره دوم ق.م مى رسد. ولى نگارش نمونه امروز آن حتى به دوران بعد از اسلام مى رسد. گويش اين زبان آن را به هزاره دوم ق.م يا پيش از آن مربوط مى كند. بر اساس اين شواهد زبانشناختى به تنهايى نمى توان به تاريخ ايران پى برد. بلكه يافتن بازتاب تمدن ايرانى در متون غيرايرانى مورد توجه من بوده است. به اين علت كه در فرهنگ ميانرودان و مصر بسيارى رويدادهاى تاريخى و غيرتاريخى در آن زمان ثبت مى شد. اين سنت در ايران وجود نداشت. در آنجا همه برخوردها با اقوام غيربومى، دادوستدها حتى خريد و فروش گوسفند، جنگ ها، مهاجرت ها و برخوردها را ثبت مى كردند. به اين لحاظ فرهنگ مصر، سومر و اكد بسيار غنى است. من براى بازيافت ردپاى آريايى ها در اين منطقه بيشتر به اين متون مراجعه كردم كه حدود ۱۴ هزار متن خاور نزديك براى اين منظور مورد استفاده قرار گرفته است.

    • از برخورد فرهنگ هاى ايرانى و غيرايرانى آن دوران نشانه اى در فرهنگ هاى امروزى باقى مانده است؟
    بله. در زبان كشورهاى خاور نزديك مثل مصر، سوريه و فلسطين و بين النهرين نام و واژه ها يا نام هاى جغرافيايى آريايى وجود داشت. با ظهور اسلام و گسترش زبان عربى بسيارى از اين كشورها زبان خود را به كل از دست دادند و زبان عربى را پذيرفتند. اما در همين زبان عربى امروز هم هنوز بازتاب فرهنگ قديم وجود دارد. مانند نام فلسطين كه در متون مصرى قديم«پرست» و بعد «فلست» آمده كه به فلسطين تبديل شده است. پرست از پارس مى آيد، اقوام پارس، بومى فلسطين بودند كه به نام پارس در متون مصرى نقش بسته و تغيير شكل يافته است. سوريه هم به همين ترتيب، مصر هم يك واژه كاملاً غيرعربى است و مصرى هاى قديم به كشور خود «كيمت» مى گفتند اما ايرانى ها به مصر، «موذ رايه» مى گفتند كه به «ميصرايه» و «ميصر» و مصر تبديل شده است.

    • در واژه هاى كوه ها و رودهاى اروپايى هم چنين ريشه يابى را انجام داده ايد؟

    بله. اقوام آريايى با رفتن به اروپا نام هاى خود را هم به آنجاها برده اند. قومى به نام «دانو» كه ايرانى الاصل بوده اند كه در متون هندى، اوستا و اساطير يونانى و مدارك مصرى هم نام آنها ثبت شده، از شرق ايران به اطراف درياى سياه مهاجرت مى كنند و رودهاى آنجا را مثل«دن»، دانوب و «دنيسر» به نام خود مى نامند. هنوز هم نام اقوام ايرانى بر بسيارى رودها و حتى شهرهاى اروپايى پابرجا و باقى است

    • كدام اقوام كهن ايرانى در كتاب شما مورد بررسى و شناسايى قرار گرفته اند؟

    تمام اقوامى كه در ايران مى زيستند نام ايرانى داشتند و در متون غيرايرانى مثل ميانرودان و مصرى به آنها اشاره شده ولى بازتاب آنها در متون ايرانى اوستا و متون هندى مثل ريگ ودا هم ديده مى شود. در اينجا به اقوام بسيارى برخورد مى كنيم كه به تعدادى از آنها اشاره مى كنم. قومى به نام «ارتى» بوده كه در حوالى كرمان امروزى مى زيستند. قوم «كاشى» كه در سراسر فلات ايران پراكنده شده بودند و حتى تا قفقاز و ميانرودان پيش رفته بودند. قومى به نام پارس يا فارس در شرق ايران در كشورى به نام «پر شى» كه همان پارس است مى زيستند و بعدها به سمت پارس يا فارس امروزى مى آيند. قومى به نام ماد در غرب ايران در حوالى زاگرس مى زيستند كه از هزاره سوم ق م قابل تعقيب هستند.

    قوم هايى به نام «تپور»، «هخا» كه نياكان هخامنشيان از ميان آنها برخاستند، «سكاها» كه از هزاره دوم قابل تعقيب و در تاريخ مستند هستند، «دانو» كه در مدارك مصرى هم ثبت شده اند در فلسطين و يونان هم بودند و در كناره درياى سياه نام هاى خود را روى رودها نهادند. همچنين قوم «كوچى» و «ارمنى» كه ارمنيان امروز هستند كه از هزاره سوم ق م در منطقه ارمنستان امروز ساكن بودند.

    • به چه دليل اين اقوام كه همه از نژاد آريايى بوده اند در محل هاى متفاوتى درون فلات ايران پراكنده شده بودند؟ فقط مسائل جغرافيايى مطرح بوده يا عوامل ديگرى مانند مذهب هم در آن دخيل بوده است؟

    اجازه دهيد كه به جاى نژاد، فرهنگ يا تمدن آريايى به كار ببريم. اما مثل هر جاى ديگرى اقوام براساس خويشاوندى هاى قومى، خويشاوندى هاى جهان بينى و يا خويشاوندى هاى خانوادگى تشكيل مى شود كه البته تعدادى از آنها از بين رفته اند و آنهايى كه نام بردم كه البته تعدادى از اقوام ايرانى هستند در متون غيرايرانى ثبت شده اند و تمدن و تشكل بزرگترى داشتند. حتى سپاه داشتند. به عنوان مثال وقتى قوم كاشى در تپه سيلك كاشان مستقر مى شوند- كه نام كاشان هم از آنها گرفته شده- اين قوم در جاهاى مختلفى ساكن بوده اند و از خود آثار به جاى گذاشته اند. نام هاى شهرهايى مانند كاشمر، كاشغر، كشمير، كاشان، قزوين و قفقاز برگرفته از نام قوم كاشى است. همين قوم در ميانرودان در اوايل هزاره دوم ظاهر مى شوند و از قرن ۱۷ ق م به مدت ۵۰۰ سال در بابل حكومت مى كند بعد در فلسطين ظاهر مى شوند و پيش از آن در مصر ظاهر شده اند.

    اين قوم ها كه با نام هاى مختلف در جاهاى مختلف جهان آن زمان ظاهر شدند دو وجه مشترك اصلى داشتند؛ يكى اينكه داراى زبان ها و نام هاى آريايى بودند و ديگر اينكه آرايش و لباس همسان داشتند. همه موهاى بلند تا شانه، پيشانى بند، ريش بلند و نوك تيز و عبايى كه معمولاً بلند بوده است. اين لباس كه شناسنامه قومى آريايى هاى ايران بوده تا جايى كه قابل پيگيرى است يكسان بوده است. در اين كتاب ۳۶۰ تصوير از اين اقوام در كشورهاى مختلف دنيا به ويژه كشورهايى مثل مصر، ميانرودان و حتى در ايران نقش بسته كه همبستگى قومى آنها به اين ترتيب دنبال مى شود.

    • اشاره كرديد كه درست نيست واژه نژاد را در اين مورد به كار برد اما در تصاوير كتاب شكل جمجمه اقوام آريايى را با مصرى مقايسه كرده ايد. پس بايد از نظر نژادى هم تفاوتى داشته باشند؟

    اگر خيلى به عقب برگرديم مسلماً تطابقى بين نژاد و فرهنگ آريايى پيدا مى كنيم، اما به مرور، اقوام و نژادهاى ديگرى هم جذب اين فرهنگ شده اند. امروزه كسى كه زبان و جهان بينى آريايى داشته باشد را آريايى مى شناسيم، حتى اگر سياه پوست باشد. براى مثال در آمريكا و اروپا افراد زيادى زرد پوست يا سياه پوست هستند كه به زبان انگليسى يا فرانسه صحبت مى كنند. پس فرهنگ هند و اروپايى دارند ولى نژادشان آن نيست. در دوران قديم اين مورد كمتر پيش مى آمد. معمولاً اقوام و نژادها قابل انطباق و قابل پيگيرى از نظر ساخت جمجمه و ساختار صورت و اندام بوده اند. پس امروزه به جاى نژاد آريايى، فرهنگ يا تمدن آريايى به كار مى بريم.

    • دامنه گسترش قوم آريايى در طول تاريخ چگونه بوده است و پراكندگى آنها در چه دوران ها و زمان هايى اتفاق افتاده و دلايل آن چه بود ؟

    پيگيرى دامنه گسترش اقوام آريايى از دو راه قابل بررسى است. يكى از راه زبانشناسى و آثارى كه در زبان هاى بيگانه گذاشته ا ند و ديگرى از راه پيگيرى متون و گزارش هايى كه در آنها سخن از اقوام آريايى به ميان آمده است. از نظر زبانشناسى، زبان آريايى از شرق تا زبان كره اى تاثير گذاشته و حدود ۲۰۰ واژه آريايى در زبان كره اى وجود دارد. جالب است بدانيد كه نژاد كره اى كاملاً با نژاد چينى و ژاپنى متفاوت است. در كره اى ها افراد قد بلند و حتى چشم آبى ديده مى شود كه در چين و ژاپن چنين مواردى وجود ندارد. از اين نكات ثابت مى شود كه اقوام آريايى تا آنجا جلو رفته بودند و روى فرهنگ كره تاثير گذاشتند. در غرب در شمال اروپا و در منطقه فنلاند و مجارستان كه زبان غيرهند و اروپايى دارد، تعداد زيادى واژه ايرانى كهن وجود دارد. همچنين در زبان مصرى و «نوبى» كه مربوط به جنوب مصر و سودان امروز است، نشانه هايى از زبان آريايى يافت مى شود. كه مربوط به هزاره چهارم و پنجم قبل از ميلاد است.

    پس حداقل در هزاره پنجم نمى توان از خاستگاه آريايى ها سخن گفت. چون خيلى پراكنده بودند، اما هر چه به دوران هاى كهن تر بازگرديم اين دامنه محدودتر مى شود و در پايان دوران يخبندان يعنى هزاره دهم و يازدهم قبل از ميلاد اين اقوام فقط در ايران متمركز بوده اند. يكى از دلايلى كه مى توان به عنوان دليل اصلى براى تمركز اقوام آريايى در خاستگاه اصلى يعنى ايران آورد اين است كه اين اقوام مانند امردها، پارس ها، مادها، كاشى ها، دانوها و غيره در جهان باستان پراكنده بوده اند و تنها جايى كه متمركز بوده اند فلات ايران بوده است. از اين نشانه مى توان ثابت كرد كه مركز اين حركت ها، اين فلات بوده است.

    • بر اساس نشانه ها و مداركى كه پژوهش شما بر آن استوار است اقتصاد قوم آريايى چگونه بوده ؟

    مسلماً آريايى ها با اين پراكندگى زياد از يك نوع اقتصاد بهره نمى بردند. همه گونه شيوه كار و زندگى آن زمان شامل اقتصاد شهرنشينى، فلزكارى و سفالگرى، ساخت ارابه، پرورش اسب و همچنين كشاورزى، صادرات و بازرگانى در آن رواج داشت. يكى از مهم ترين توليدات ايرانى ها مس به صورت شمش بوده كه به ويژه در «اريسمان» اخيراً كشف شده است و به صورت شمش به جاهاى دوردست برده مى شد. خوشبختانه آثار نگارگرى از اين موضوع در دست هست كه اقوام آريايى در حال بردن شمش مس براى فراعنه مصر نمايش داده شده اند.

    غير از مس به عنوان اقلام صادراتى فلزات و آلياژها مانند قلع، برنز و آهن بوده كه از طريق زبانشناسى ثابت مى شود ريشه نام آريايى اين فلزات به زبان هاى ديگر راه يافته است. همچنين از ديگر اقلام صادرات مى توان به ارابه، اسب، سنگ هاى قيمتى، لاجورد، عقيق، فلزات گرانبها مثل طلا و نقره و نيز گياهان دارويى، عطر و گياهان خوشبو اشاره كرد.

    • مردم آريايى از نظر علم و دانش مثلاً در نجوم و پزشكى يا حتى علوم قديم چه پيشرفت ها و چه توانايى هايى داشتند؟

    در متون كهن غيرايرانى به صادرات گياهان دارويى اشاره شده كه نشان مى دهند فرهنگ دارويى و پزشكى در ايران وجود داشته، ولى از علوم ديگر مثل نجوم اطلاعاتى مستقيمى در دست نيست و چيز زيادى نمى دانيم. اما در اوستا و آثار ديگر زرتشتى به اطلاعات نجومى بسيار دقيق برخورد مى كنيم كه نشانگر فرهنگ و تمدن نجومى بسيار قوى است. در متن هاى كهن ايرانى به موضوعات ستارگان و مسائل پيچيده نجومى مثل رقص محور زمين كه هر ۲۵۶۰۰ سال يك بار صورت مى گيرد اشاره شده است.

    در اين مورد اطلاعات ديگرى هم هست كه به صورت گذرا در كتاب به آن اشاره شده ولى تمركز بر آن خارج از مسير كتاب من بوده است. در كتاب آمده كه چگونه فرهنگ ايرانى پيش از هخامنشى بر فرهنگ يونان تاثير گذاشته و چگونه بخش مهمى از انديشه فلسفه در زمان هخامنشى از ايران به يونان راه يافته، چگونه ايده دموكراسى ابتدا در ايران نقش بسته و پس از ۶۰ سال به يونان رفته است. اين موارد بسيار شايان توجه اند و نشان مى دهند بسيارى از پديده هايى كه در دنيا به نام يونانى معروف شده اند، خاستگاه ايرانى داشته اند.

    • درباره مدرك شكل گيرى ايده دموكراسى در ايران باستان توضيح بيشترى بدهيد.

    در بخش آخر كتاب آمده است هنگامى كه كمبوجيه در سفر جنگى خود به مصر كشته مى شود يا خودكشى مى كند، در ايران جلسه اى از والاتباران ايرانى با حضور داريوش بزرگ تشكيل مى شود و در اين جلسه شيوه حكومتى و چگونگى شكل دادن به آينده حكومت ايران بررسى مى شود. يكى از ايده ها رواج تفكر مردمسالارى بود در برابر خودكامگى كمبوجيه، كه پس از كوروش كه مردمى فكر مى كرد و بنيانگذار اين شيوه بود حكومت مى كرد. البته داريوش مخالفت مى كند و خودكامگى شاهنشاهى را بر پا مى كند.

    اين ايده مردمسالارى كه هرودوت هم به آن اشاره مى كند۶۰ سال پيش از برقرارى اولين دموكراسى در يونان بوده است . در همان زمان يونان آريستو كراسى- به معنى اداره مملكت توسط اشراف زادگان بدون انتخاب شدن - مرسوم بوده است. اين ايده كه به آراى مردم مراجعه شود از ايران برخاسته و پس از آنكه هخامنشيان تا يونان مى روند ايده هاى زرتشت و ايده مردمسالارى به يونان راه پيدا مى كند كه مفصل در كتاب شرح داده شده است.

    • در تاريخ مدون اقوام مختلف چگونه از قوم آريايى ياد شده است؟

    تاريخ مدونى كه اكنون در دسترس هست مربوط به دورانى است كه يونانى ها شروع به تاريخ نگارى كردند، مثل هرودوت. ولى در متون غيرخويشاوند مثل مصرى و سومرى هم از همان آغاز اختراع خط به اقوام ايرانى اشاره مى شود.

    • آيا خاطره اى هم از خاستگاه كهن آريايى ها درفرهنگ ها و ملت هاى ديگر باقى مانده است؟

    اين مسئله جالبى است. تاريخ كهن پيش از اختراع خط معمولاً در اسطوره ها باقى مى ماند و آنها را انتقال مى داد. خوشبختانه از اين خاستگاه كهن كه ايران بوده در اسطوره هاى اروپاى شمالى، يونان و تورات و اوستا مشتركاً به جايى اشاره مى شود كه از پيوستن سه رود، رود بزرگ به وجود مى آيد و جنوب اين رود هوا بسيار گرم و در شمال آن هوا بسيار سرد بوده است و همان طور كه گفتم كف خليج فارس بوده است. جنوب آن يعنى صحراى عربستان گرم و شمال آن فلات مرتفع ايران سرد بوده و مشخصاً در اوستا به نام «داييتيا» خوانده مى شود كه بعداً اين نام به شمال يا «آمو دريا» منتقل مى شود كه همان جيحون در آسياى ميانه است. به سخن ديگر نام اين رود بعداً با جابه جايى اقوام تغيير مكان مى دهند.

    • در دوران آريايى ها اقوام غيرآريايى هم در ايران زندگى مى كردند؟

    همان طور كه گفتم تنها قومى كه زبان آريايى نداشت ايلامى ها در منطقه خوزستان بودند كه نام شهرهاى آنها هم آريايى بوده و پيش از مهاجرت عيلاميان به خوزستان آنجا هم آريايى نشين بود ولى بعد ها بسيارى وامواژه آريايى به زبان ايلامى راه يافت و اين واژه ها در كتاب بررسى مى شوند.

    •تصور من بر اين است كه نكته اى كه براى خوانندگان كتاب شما بسيار جالب خواهد بود منابع و روش هاى پژوهشى شماست و اينكه در محافل علمى چه برخوردى با آن شد. كتاب شما ابتدا به زبان آلمانى منتشر شد و خواننده فارسى زبان ترجمه آن را خواهد خواند. كدام جرقه ذهنى ۱۵ سال پيش شما را به فكر تاليف اين كتاب انداخت؟

    سئوال بسيار خوبى است. در سرزمين هاى كهن ديگر مثل مصر، اكد و غيره مورخين امروز تاريخ هاى سنتى اين كشورها را بررسى كرده و شناسنامه تاريخى براى آنها ساخته اند. مثلاً گيل گمش كه يكى از پيكر هاى اسطوره اى سومر است در ۵۰ يا ۶۰ سال پيش فقط يك اسطوره بود ولى اكنون هسته تاريخى پيدا كرده است. اين كار درباره تاريخ سنتى ايران صورت نگرفته است. در ايران دو نوع تاريخ داريم؛ تاريخ سنتى كه در تاريخ طبرى، تاريخ حمزه اصفهانى، تاريخ يعقوبى، مجمع التواريخ و شاهنامه و غيره منعكس شده، و ديگرى در تاريخ مدون كه در مدارس تدريس مى شود. بين اين دو تاريخ چندان تشابهى وجود ندارد. از پيشداديان و كيانيان نامى در تاريخ مدون نيست و از كوروش و داريوش و غيره در تاريخ سنتى نامى نيامده است. اين تناقص بايستى بررسى علمى مى شد.

    آيا در ايران پيش از هخامنشى تاريخى بوده كه در تاريخ سنتى، منعكس شده است؟ آيا مى توان نماد هاى پيشدادى يا شاهان كيانى را تعقيب كرد و در سرزمين هاى ديگر آثارى از آنها يافت؟ اين كار فقط با ارجاع به متون غيرايرانى ميسر بود. خوشبختانه هم در متون سومرى و هم در متون اكدى و مصرى تشابهات بسيار چشمگيرى ميان تاريخ سنتى ايران و متون آنجا پيدا شد. نه فقط نام هاى پادشاهان و دودمان آنها، بلكه برخى از رويداد هاى بسيار مهم از تاريخ سنتى ايران در متون غيرايرانى آمده است. اين موضوع مرا تشويق كرد و به اين نتيجه رسيديم كه بخش بزرگى از تاريخ سنتى ايران يك هسته تاريخى دارد. اما بايد به روش علمى بررسى شود تا نام پادشاهان و اعمال آنها بر تاريخ منطبق شود. بخش مهمى از كتاب شاهان و رويداد هاى شبه تاريخى را در فرهنگ هاى غيرايرانى دنبال كرده است.

    •پژوهش شما چند سال طول كشيد تا آماده انتشار به زبان فارسى شود؟

    ۱۴ سال است كه اين كار شروع شده و ۴ تا ۵ سال اول تنها صرف گردآورى منابع و خواندن و تعبير آنها بود. چرا كه بدون آنها نتيجه گيرى ممكن نبود. با چاپ كتاب آلمانى من مطمئن شدم كه با دسترسى به منابع دست اول و دست نخورده به ايده تازه اى دست يافتم. تعبير اطلاعات دست دوم آسيب پذير است چرا كه اگر منبع نقض شود تئورى بعدى هم نقض مى شود. اما ارجاع به متون دست اول كه از دوران قديم به جاى مانده اند، موجه است.

    •پس هيچ متن و منبع و مرجعى در زبان فارسى جديد براى تحقيق شما وجود نداشته است. از چه متونى بيشتر استفاده كرديد؟

    كاملاً درست است. از متون دست دوم امروزى نه در ايران و نه خارج از آن هيچ استفاده اى نشده. چرا كه اين ايده تازه است و مسلم است براى يك ايده تازه منابع جديدى وجود ندارد. بسيار به اوستا و «ريگ وداى» هندى مراجعه كردم و در واقع متنى از دنياى كهن نيست كه در اين كار مورد توجه قرار نگرفته باشد.

    •پس منابع خود را بيشتر در كتابخانه ها و آرشيو هاى كشور هاى ديگر پيدا مى كرديد؟

    تقريباً در ۹۵ درصد منابع از آرشيو ها و منابع خارجى استفاده شده كه بعضاً كتاب نيست و به صورت ميكرو فيلم بوده. در ايران هم كتابخانه هايى هست كه متون كهن را دارند ولى حدود ۵ درصد منابع پژوهش در ايران بوده است. كه البته تهيه آن بسيار مشكل و هزينه بر بود. دستيار هم در اين مورد عملى نيست زيرا كار يكپارچه اى است و بايد ايده و ارتباطات آن در مغز يك نفر به وجود بيايد تا بتواند آن را روى كاغذ بياورد. اين كار بسيار گسترده است. تمام فرهنگ هاى قديم از هندوستان تا مصر مورد توجه قرار گرفته و ارتباطاتى كه به فرض يك قوم در مدارك هندى و همان قوم در مدارك ايران و مصر و يونان آمده بايد در مغز يك نفر نقش ببندد. اگر كسى روى هندوستان كار كند و ديگرى روى مصر كار كند اين ارتباط به وجود نمى آيد.

    •اشاره كرديد كه در پژوهش به انواع منابع زبانشناسى، هواشناسى و غيره پرداخته ايد، ايده اين نوع پژوهش از كجا شكل گرفت؟

    همان طور كه گفتم به نظر من فقط از طريق انباشت شواهد مى توان به نتيجه قطعى رسيد. اگر چند منبع مستقل از هم يك موضوع را بررسى و تاييد كند آن موضوع اثبات شده است. اگر تنها از يك راه اقدام كنيم به نتيجه قطعى نمى رسيم. اگر يك كوزه مشابه هم در ايران و هم در مصر كشف شود نمى توان نتيجه گرفت از كجا به كجا رفته، اما اگر كوزه در زبان مصرى نام ايرانى داشته باشد مى توان نتيجه گرفت كه از ايران به مصر رفته است. موضوعات ديگر هم به همين ترتيب هستند. فقط انباشت شواهد است كه به نتيجه قطعى منتهى مى شود. به همين دليل اين راه را انتخاب كردم. با اينكه بسيار مشكل بود، مى بايست شاخه هاى بسيارى از دانش ديرينه شناسى را بررسى مى كردم.

    •با توجه به اينكه ۵ سال از انتشار كتاب به زبان آلمانى مى گذرد بازتاب آن در مجامع علمى و دانشگاهى جهان چگونه است؟

    در كنار اين كتاب كه به زبان آلمانى در سال ۱۹۹۸ چاپ شد، چند مقاله ديگر هم از من در مجلات علمى كشور هاى مختلف چاپ شد كه در مجموع اين ايده را پشتيبانى مى كرد. همان طور كه مى دانيد ايده هاى تازه با مقاومت سرسختانه دانش امروز مواجه مى شوند. ولى با توجه به آنكه در اين كتاب به مدارك دست اول استناد شده و هيچ سليقه اى در آن به كار نرفته، بسيار سريع در محافل معتبر دنيا تاييد شد. دانشگاه وين كه مركز بزرگ ايرانشناسى و زبانشناسى دارد و سپس هاروارد، هايدلبرگ، ايروان و چندين موسسه پژوهشى ديگر اين كتاب را كتباً از طريق نامه و يا مقاله در مجلات علمى تاييد كردند، كه بسيار دلگرم كننده بود. در كنار آن كنفرانس هاى متعددى برگزار شد و از من دعوت كردند كه اين ايده را مطرح كنم كه بحث هاى بسيارى صورت گرفت و تا به حال هيچ مخالفت علمى از طرف هيچ سازمان يا شخصى با اين كتاب انجام نشده است. يا تاييد كامل شده و يا سكوت كه به معنى آن است كه حرفى براى رد اين ايده نبوده است.

    •در پژوهش هاى اخير كه توسط افراد ديگر صورت گرفته آيا به عنوان منبع به اين نظريه اشاره شده است؟

    پيش از كشف اريسمان كه كارگاه انبوه توليد مس در ايران بود من از طريق زبانشناسى اين موضوع را ثابت كردم كه مس خاور نزديك از ايران تامين شده، به اين دليل كه اين فلز با نام ايرانى در زبان هاى ديگر وارد شده و بعد اريسمان كشف شد و همين ايده تاييد شد و گفته شد كه بايستى تاريخ جهان را از نو نوشت چرا كه اثبات شد خاستگاه مس ايران بوده است. همچنين در كتاب هاى ديگر اروپايى هم به پژوهش من اشاره شده حتى در دايره المعارف مصر كه در آلمان چاپ شد به اين كتاب اشاره شده است. در بعضى پژوهش هاى مصر و بين النهرين به عنوان يك مدرك معتبر اشاره شده و مى توان گفت اين كتاب در مدت كوتاهى جاى خود را در محافل علمى باز كرده است.

    •به افتراق تاريخ سنتى و مدرن ايران اشاره كرديد كه به نوعى ذهن جامعه ايرانى را به خود مشغول كرده است. به نظر شما اين پژوهش بايد چه مسيرى را طى كند تا به كتاب هاى درسى راه پيدا كند و قرائت جديدى از تاريخ ايران به دست دهد؟

    ايده هاى اين كتاب در ايران نيز مورد استناد قرار گرفته است. براى نمونه دكتر رجبى در كتاب هزاره هاى گمشده به اين پژوهش اشاره كرده است. ولى اينكه اين موضوع به كتاب هاى درسى راه يابد طول خواهد كشيد و به بازتاب نگارش فارسى كتاب در محافل علمى بستگى دارد. اگر انتقاد و بحث صورت بگيرد به زودى به اين هدف خواهيم رسيد كه تاريخ ايران را بازنويسى كنيم و نقاط تاريك آن را روشن كنيم. ولى از آنجا كه اين بحث نه فقط به ايران، بلكه به بين النهرين، مصر، سوريه و فلسطين ارتباط دارد، با توجه به اينكه اين گونه پژوهشكده هاى خاورشناسى در ايران وجود ندارد، كار كمى مشكل خواهد بود. ولى مراكز خاورشناسى در اروپا هست و بحث هاى آنها غيرمستقيم در ايران تاثير خواهد گذاشت.

    •شما كتاب آلمانى را هم با توجه به استاندارد چاپ، كاغذ و صحافى انتشار اروپا در ايران چاپ كرديد و علاقه داشتيد حتماً روى كتاب «چاپ در ايران» درج شود. چرا مى خواستيد اين طور باشد؟

    تقريباً همه پژوهش هاى ايران شناسى در خارج از ايران صورت مى گيرد: در اروپا، آمريكا و حتى ژاپن و كتاب هاى چاپ شده به زبان هاى جهانى انگليسى و آلمانى در همان جا چاپ مى شد. نگاه ما ايرانى ها هم براى دريافت تاريخى به غرب بود و حتى براى انديشه هايى كه در ايران شكل مى گرفت ميل به تاييد غرب داشتيم. اين طرز فكر هميشه درست نيست. نبايد ما ايرانيان نشانه خانه خود را همواره از بيگانه بپرسيم. من فكر كردم با چاپ اين كتاب در آلمان، با وجود نويسنده ايرانى، اثر به عنوان كار اروپايى عرضه خواهد شد. من مى خواستم اين روند تغيير يابد. خوشبختانه هم به اين موضوع توجه كرده اند و كار هاى بعدى من هم در ايران چاپ خواهد شد و كوشش خواهيم كرد كانون و مركز ثقل ايران شناسى به تدريج به اين منطقه منتقل شود.

    •گام هاى بعدى پژوهشى شما چه خواهد بود؟

    دو جلد كتابى كه اكنون چاپ مى شود، حضور اقوام ايرانى در فلات ايرانى از آغاز تمدن را اثبات مى كند. در بخشى از كتاب به طور خلاصه تاريخ اين اقوام را معرفى مى كند. ولى در نظر دارم در آثار بعدى تاريخ هر قوم را به طور مفصل بررسى كنم. معرفى خاستگاه و زيستگاه، تمدن و فرهنگ، شهرسازى، صنايع دستى، كشاورزى و كوچ و بازرگانى با كشور هاى ديگر بررسى خواهد شد. يعنى از آغاز تمدن در هزاره ششم قبل از ميلاد، به زبان، جهان بينى، باور ها، صنايع و توليدات آنها، بازرگانى، شيوه شهرسازى، معمارى، لباس، حضور در سرزمين هاى بيگانه و تاخت وتاز ها به صورت توصيفى در جلد هاى بعدى خواهد آمد، به طورى كه در نهايت تاريخ مدونى از اقوام ايرانى از آغاز تمدن تا دوران
    ماد خواهيم داشت كه تا به حال روى آن كار نشده است.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  8. #8
    پروفشنال salar2010's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    نا كجا اباد
    پست ها
    634

    پيش فرض

    ممنونم از شما ولی این این کتاب کمی منو سردرگم کرد موضعشم جالب بود ولی توش درمورد کاشانی ها که چیزی نبود


    به هر حال ممنونم

    اگه بغیه دوستان اطلاعاتی دارن کمک کنن

  9. #9
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    پست ها
    12

    14 پارادکس

    سلام.
    لطفاً اگر اطلاعاتی درباره ی پارادکس (تناقض نما)دارید به من کمک کنید.
    ممنونم.

  10. #10
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    سلام دوست عزيز

    به اين تاپيك مراجعه كنيد:

    صناعات ادبي:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    و همينطور اين تاپيك:

    آرايه هاي ادبي
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    پستهاي شماره 17 و 18.


    در ضمن لطفا قبل از ايجاد تاپيك براي درخواست به فهرست مطالب موجود در زيرشاخه:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    مراجعه كنيد.

    هميشه موفق باشيد

صفحه 1 از 36 1234511 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •