تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 21 1234511 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 209

نام تاپيک: » تازه‌هاي دنیای ادبيات «

  1. #1
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    1

    با سلام

    پس از پيشنهادي كه شد و با لطف و همچنين پيگيريهاي همكار محترم اين بخش ، magmagf عزيز ، كلنگ ( با عرض سلام خدمت آقا كمال ) احداث اين تاپيك بر زمين زده شد و همزمان افتتاح گرديد.

    قرار است در اين تاپيك هرگونه خبر در رابطه با دنياي ادبيات كه بوقوع پيوسته و يا درشرف وقوع است ، نوشته شود

    خبرهايي از دنياي كتاب و نشر ، كتابهاي دردست چاپ و يا تازه به چاپ رسيده، برگزاري همايشها و نمايشگاهها، بزرگداشت ، يادبود ... و هرآنچه كه مرتبط با اين بخش است ، نوشته شود.

    اميد است اين تاپيك با كمك و همكاري شما، مكاني باشد براي اطلاع رساني مفيد براي همه علاقمندان

    با تشكر

    ===

    | منبع اخبار رو حتما ذکر کنید .

  2. این کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض / برگی از ادبیات جنگ /

    "زمین سوخته" روایتی مستندگونه و متفاوت از جنگ

    خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: اگر خواسته باشیم داستان هایی را که به جنگ تحمیلی و دفاع مقدس پرداخته اند مرور کنیم نخست باید سراغ احمد محمود و "زمین سوخته" اش برویم. نگاهی کوتاه به این رمان سرآغاز معرفی آثاری ماندگار در حوزه ادبیات داستانی با مضمون جنگ است.
    به گزارش خبرنگار مهر، رمان با این جمله ها آغاز می شود: "روزهای آخر تابستان است. خواب بعدازظهر سنگینم کرده است. شرجی هنوز مثل بختک رو شهر افتاده است و نفس را سنگین می کند. کولر را خاموش می کنم و از اتاق می زنم بیرون. آفتاب از دیوار کشیده است بالا. صابر کنار حوض رو جدول حاشیه باغچه نشسته است و چای می خورد. مینا شیلنگ را گرفته است و دارد اطلسی ها را آب می دهد. بوی خوش گل های اطلسی تمام حیاط را پر کرده است. چمباتمه می زنم لب حوض و دو کف آب می زنم به صورتم. صدای مادر را می شنوم. تو ایوان نشسته است پای سماور.
    - چای می خوری؟
    - تو لیوان بریز مادر.
    مینا شیلنگ را رها می کند تو باغچه و لیوان چای را از دست مادر می گیرد و می دهد به دستم. گنجشک ها تو شاخ و برگ انبوه درخت کنار که وسط حیاط است سروصدا راه انداخته اند. عصر که می شود، گنجشک ها دسته دسته هجوم می آورند به درخت کنار و غروب که می شود درخت کنار از گنجشک سیاهی می زند... آفتاب از لب بام می کشد. شاهد از در خانه می آید تو. روزنامه را تا کرده است و زده است زیر بغلش.
    - چه خبر؟
    شاهد روزنامه را به طرفم دراز می کند و می گوید
    - انگار که تو مرز یه خبرهایی هست..."



    "زمین سوخته" همچنان تنها رمانی است که تصویری زنده و ملموس از نخستین ساعات و روزهای پرالتهاب آغاز جنگ تحمیلی ارائه می دهد. فضا و آدم های رمان متعلق به همان نقاط و شهرهایی هستند که اولین بار صدای آژیر قرمز در آنجا گوش ها را پر کرد؛ جایی که هواپیماهای عراقی اول بار آسمان آنجا را می شکافند و ترس به جان مردم می ریزند و مقاومت ها و مهاجرت ها آغاز می شود. عراقیها آن قدر زود پیشروی می کنند که همه خانه و کاشانه و میهن را از دست رفته تلقی می کنند. راوی این رمان سه ماه اول جنگ را در اهواز می‌گردد و آنچه را بر شهر و مردم می رود روایت می‌کند.

    «زمین سوخته» یک رمان واقع گرا به معنای واقعی کلمه رئالیسم است. احمد محمود که خود از نزدیک جنگ را دیده است، تصاویری رعب آور و زنده از بمباران شهر‌ها، هجوم هواپیماها، ترس خوردگی مردم، اعزام ها، مقاومت‌ گروه های مردمی و حتی معضلات اجتماعی پدیدآمده ناشی از جنگ نظیر گرانی و سوءاستفاده کاسبان و... بازگو می کند.

    اگرچه بر این رمان انتقادهای زیادی به لحاظ شیوه رئالیستی کار و نیز تاکید نویسنده بر واگویی تمامی اتفاقات و حواشی ممکن در یک شهر جنگزده وارد آمده و احمد محمود را به عجولانه نویسی و گزارشگری صرف متهم کرده اند، اما از این نکته نمی توان گذشت که هنوز بعد از سال ها از جنگ تحمیلی کمتر داستانی توانسته است به این قوت و دقت وقایع تلخ وارد آمده بر مردم جنوب کشور را در آن مقطع زمانی توصیف کند.

    راوی این داستان در میان آدم‌ها و لابلای اتفاقات زندگی می‌کند. به همین دلیل هر آنچه میان مردم در مسجد و نزد کاروان های اعزامی و دکان ها و قهوه خانه ها و صفوف مهاجران و... می بیند بی درنگ روایت می کند و در این بازگویی نیز خالی از هرگونه قضاوتی است. او تمام آدم ها اعم از بسیجیان و نظامیان و یا خائنان و وطن فروشان را از نظر می گذراند و خواننده را به داوری درباره آنچه رخ می دهد وامی دارد.

    زبان توصیف گر و نگاه دقیق در کنار روایت بی‌طرفانه‌ نویسنده از جنگ یکی از واقع گرا‌ترین رمان‌های فارسی را پدید آورده است؛ رمانی که به جرات می توان از آن به عنوان اثری مستندنگار و گزارشی لحظه به لحظه از روزهای آغازین جنگ تحمیلی یاد کرد.

    زمین سوخته دو سال بعد از شروع جنگ یعنی در سال 1361 به چاپ رسید و در دو چاپ اول،‌ شمارگانش از 33 هزار نسخه نیز گذشت؛ رمانی که محمود درباره‌ آن گفت: شاید بیست سال بعد از چاپش شناخته شود.

  4. #3
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض "من قاتل پسرتان هستم" ؛ ناگفته هایی از بازگشتگان جنگ

    خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: رویکرد جسورانه و عادت گریز احمد دهقان در داستان های "من قاتل پسرتان هستم" بحث های زیادی درباره ادبیات جنگ و ضدجنگ به پا کرد. به هر شکل ادبیات دفاع مقدس با انتشار این مجموعه داستان به دو دوره زمانی تقسیم شد.
    به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه "من قاتل پسرتان هستم" با داستان های بازگشت، بن بست، من قاتل...، تمبر و... نمونه ای متفاوت در ادبیات جنگ بود که بعد از انتشار در سال 1383 سروصداهای زیادی برپا کرد.

    عمده جنجال های بوجود آمده بعد از این اثر از جبهه نویسندگان اصولگرا بود که احمد دهقان را بواسطه تعلقش به طیف خود اما ورود به فضاها و معناهایی مدرن و ساختارشکن مورد عتاب قرار دادند. از سوی دیگر داستان های او با استفاده از رگه های واقع گرایی عریان و نگاهی انتقادی به شیوه دفاع مقدس نگاری پیش از خود، با اقبال منتقدان مستقل و خوانندگان مواجه شد.

    بهناز علیپور گسکری در نقدی بر این مجموعه نوشت: راوی مجموعه داستان « من قاتل پسرتان هستم» نوشته احمد دهقان مخاطبش را بر سفره خاطرات بازگشتگان جنگ فرا می خواند، شاید ساعت ها و روزها با مائده چه و چرا و چگونه«ها»یش همسفره می شویم و باز درمی مانیم که چرا؟ و همچنان که پیداست این همسفرگی را مدیون قدرت غریب ادبیات هستیم که با طرح چرایی ها در این دنیای نامطمئن بر وجودمان چنگ می کشد و ما را با اندوه مصائب بازماندگانی همراه می کند که سازماندهی و سیاست و نیت های جنگ بر آن میزان و معیاری نسنجیده اند. اگر مکتب جنگ مرگ ها را به عنوان سندی تاریخی بر سنگ قبرها و بناهای یادبود حک می کند، و با پرچم مرگ بر تل ویرانه ها به تحقیر زندگی می پردازد، ادبیات با جادوی کلماتش و زبانش به بازیابی و تکریم انسانیت و نمایش فضیلت ها و رذیلت های زندگی دست می زند.



    در این مجموعه نه با داستان های جنگ که بیشتر با داستان هایی از بازگشتگان جنگ مواجهیم. رزمندگانی که بعد از پایان وظیفه در ظاهر به زندگی عادی بازگشته اند ولی در حقیقت با چشمانی خسته و مرگ دیده و کوله باری از هراس ها و خاطره ها ، فصل تازه ای از زندگی شان را آغاز کرده اند. دنیای دوستی های بی ریای سنگرها که تحمل مرگ را آسان می کرد، به بی تفاوتی گزنده ای تبدیل شده است و منازعه جمعی دوباره به تضادها و رقابت های فردی فروکاسته شده اند. اما نویسنده این مجموعه نه مبنا را بر تقدیس جنگ می گذارد و نه به شرح آرمان های قهرمانی دلمشغول است. خیال هم ندارد یکسره از فضیلت های جنگ بگوید و وفاداری ها و فداکاری ها و دوستی ها را برشمارد او بدون بزرگنمایی و داوری و به تبع واقع گرایی تلخ و نگاه اجتماعی مستقل خود، به روایت زندگی بازماندگان و بازگشتگان خاموش نظر کرده است.

    نویسنده در این داستان ها با انتخاب راوی اول شخص و پرداختن به گفتگوها و تک گویی ها، مخاطبش را به رود روان خاطره هایش وارد می کند اما چنانکه پیداست به نظر می رسد به علت عمق و غنای خاطره های موجود، چندان در قید انتخاب شکل های مناسب تر در بیان روایت ها نیست و انگار چندان هم پروای لو رفتن داستان هایش را در میانه داستان و گاه در همان سطور نخست ندارد.اما به رغم برخی کاستی ها در شکل و نوع پرداخت موفق می شود خواننده را به تجربه های خود نزدیک کند گاه گاهی نیز طعنی و تلنگری به گوش حافظه های نسیان زده ما می زند.

    اما علی الله سلیمی از منتقدان ادبی درباره این کتاب نوشت: این اثر در حوزه ادبیات دفاع مقدس، کار متفاوتی بود و عادت‌های پیشین را برهم می‌زد. چون بعضی از نگاه‌ها به مسئله دفاع مقدس، یک عادت شده بود اما این کتاب نگاه متفاوتی را ارائه داد.

    یکی از جالب ترین واکنش ها متعلق به رضا امیرخانی از نویسندگان طیف حوزه هنری بود که درباره آن نوشت: آیا مجموعه من قاتل پسرتان هستم، از خط اعتدال خارج شده است؟ آری! نگاه دهقان انتخابی است از تلخی‌های جنگ. شاید به جز داستان کوتاه بلدرچین هیچ نشانی از شیرینی‌های جنگ یاد نکرده است. آیا احمد دهقان ضد جنگ می‌نویسد؟ خیر! فاصله‌ای است میان تلخی و ضد جنگ نویسی. هر چند این فاصله، فاصله‌ای صلب نیست. احمد تلخ نوشته است. اما ضد جنگ ننوشته است. به گمان من هنوز در قصه‌هایی مثل "زندگی سگی" اندوه حقیقی و روشن یک نویسنده‌ دل‌سوخته را می‌توان دید.

    وی در ادامه آورده است: آیا همه‌ مخاطبان با تعهدِ "من قاتل پسرتان هستم" موافقند؟ خیر! نمی‌توان پلیس بالای سر مخاطب گذاشت تا چگونه فکر کند! پس تبعات قصه متفاوت است با حقیقت قصه یا نیت نویسنده. آیا کارنامه‌ احمد دهقان با این کار از خط اعتدال خارج شده است؟ خیر! به گمان من معدل کاری احمد دهقان هنوز مثبت است و با نوشتن حتی مجموعه‌های ضد انقلابی نیز به این راحتی کارنامه‌اش از خط اعتدال خارج نخواهد شد.

    دهقان که بعد از نگارش و چاپ این داستان ها با سرزنش ها و نقدهای تند وتیزی روبرو شد رمان مطرح "سفر به گرای 270 درجه" را هم در کارنامه خود دارد. حضور او - با وجود گریزش از محافل ادبی و روزنامه نگاران - حضوری همواره تاثیرگذار و ملموس بوده است.

  5. #4
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض "گنجشک ها بهشت را می فهمند" ؛ بازخوانی مستندگونه جنگ

    خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: یکی از رمان هایی که از جنگ به عنوان مضمونی محوری بهره گرفته و وقایع آن را به شکل مستندگونه دستمایه قرار داده، رمان "گنجشک ها بهشت را می فهمند" نوشته حسن بنی عامری است. یادداشتی از علی الله سلیمی درباره این اثر تقدیم خوانندگان می شود.
    ".... غوطه زدن در آب ، رمز رجعت به حالت پیش از شکل پذیری و تجدید کامل و زایشی نو است. زیرا هر غوطه وری برابر با انحلال و اضمحلال صورت و استقرار مجدد حالت نامتعین مقدم بر وجود است و خروج از آب تکرار عمل تجلی صورت در آفرینش کیهانی، پیوند با آب همواره متضمن تجدید حیات است زیرا از سویی در پی هر انحلالی، ولادتی نو هست و از سویی دیگر غوطه خوردن امکانات بالقوه زندگی و آفرینش را مایه ور می کند و آفرینش می دهد."

    رمان گنجشک ها بهشت را می فهمند نوشته حسن بنی عامری با الهام از چنین اندیشه ای سعی دارد روایتگر انسانهایی باشد که در مقاطع حساسی با بروز احساسات پاکی که ازعواطف بشری قابل تصور است قابلیت های معنوی و انسانی خود را به نمایش بگذارند.

    حوادث اصلی رمان در بستری از فضای رئال به وقوع می پیوندند و زاویه نگاه نویسنده نیز به این فضا کمک قابل توجهی کرده است. حتی در بسیاری از موارد متن به یک گزارش مستند بیشتر پهلو می زند تا یک متن داستانی و تخیلی. استفاده از اسامی شخصیت های تاریخی ، انقلابی واقعی نظیر امام خمینی (ره ) دکتر مصطفی چمران و سایر شخصیت های امروزین و همچنین اشاره به وقایع تاریخی معاصر از قبیل سقوط هلی کوپتر در نبرد پاوه در حضور دکتر مصطفی چمران "با اشاره به یکی از برنامه های پخش شده از برنامه تلویزیونی روایت فتح" که در ادامه موضوع اصلی رمان محسوب می شود به حس مستند گونه رمان کمک فراوان می کند.



    دانیال دلفام شخصیت واحد داستانهای کوتاه و اینک رمان حسن بنی عامری در این رمان بزرگ شده است و راوی ماجراهای دوستی - آعلیجان - است که اروند جنازه اش را پس از هشت سال برگردانده است: "همین نیم ساعت پیش آعلیجان زنگ زد و بعد از هشت سال به من گفت داچ عزیز یادم رفت بپرسم از کجا زنگ می زند یا من و منی کنم و کلمه ها را آنقدر کش بدهم تا بفهمم مگر می تواند زنده باشد وقتی چهل روز پیش خبرنگارهای تمام دنیا داشتند از جنازه اش فیلمبرداری می کردند."

    در ادامه راوی در طول رمان خاطرات خود را با آعلیجان شخصیت محوری رمان بازگو می کند. صحنه های جنگ در کردستان به خصوص نبرد پاوه از برجستگی های رمان محسوب می شود.

    نویسنده با نگاه تیزبین و بی طرف به وقایع کردستان، جزئیات وقایع را در برابر دیدگان مخاطب قرار می دهد و قضاوت و داوری را به عهده خواننده می گذارد. نویسنده همواره در طول رمان سعی دارد قواعد بازی را برهم زند. تلاش نویسنده در زدودن دو رنگ ثابت و کلیشه ای سیاه و سفید از چهره شخصیت های اثرش قابل تامل است. در جاهایی از رمان شخصیت ها می روند که رنگ خاکستری به خود گیرند اما نویسنده به آنها اجازه پیشروی آن چنانی را نمی دهد و تنها به بازی محدود آن هم به صورت عمل قرینه ای در حد برهم زدن آن آرایش پیشین - جابجایی دو مهره (کاراکتر) اکتفا می کند. شخصیت های کاک شفیع و رحمان دو نمونه از چنین شخصیت هایی هستند که با رفتار و اعمال خاکستری خود در دل رمان خوب نشسته اند.

    با وجود چنین شخصیت هایی در دل رمان، ساختار ثابت و همیشگی داستانهای جنگی که با پس زمینه دفاع مقدس خلق می شدند برهم می خورد. ساختار ثابتی که با کمی پس و پیش کردن طرح به مرور اتفاق می افتاد.

    - دو گروه در مقابل هم قرارگرفته اند. درحال جنگند. افراد هر گروه تفکر و اندیشه های گروه خود را همواره درطول زمان به زبان می آورند. در این رمان در دل هر گروه یک یا دو نفر گنجانده شده اند که تفکر و اندیشه های خاص گروه مقابل را به زبان می آورند و در عین حال وفاداری خود را به گروه خود به اثبات می رسانند. وجود چنین شخصیت هایی می تواند در طول رمان به زدودن ملال و یکنواختی از محیط داستان کمک کند. تنوع در آراء شخصیت ها که درطول متن افکار و عقاید خاص خود را به زبان می آورند نیز از برجستگی های متن محسوب می شود.

    شخصیت محوری "آعلیجان" در زمان روایت حضور ندارد. اشخاصی که در طول رمان راوی گوشه هایی از زندگی و مرگ آعلیجان هستند هر کدام با دید و منظر خود به واقعه و همچنین به زندگی خصوصی آعلیجان می پردازند. پس در این صورت دیدگاه و منظر هر کدام متفاوت و مختلف است و خواننده می تواند از میان انبوه روایت های ارائه شده توسط آدم های مختلف دیدگاه مورد علاقه و پسند خود را انتخاب کند. خواننده اثر در چنین شرایطی هرگز احساس نمی کند دیدگاه نویسنده بر او تحمیل شده است .راوی در بازگویی خاطرات خود با آعلیجان بیشتر از نظرگاه نمایی استفاده کرده است. فیلم ساز بودن شخصیت راوی هم در طول رمان به این زاویه دید کمک می کند. راوی در دفتر کار خود آرشیویی از فیلم های گوناگون از زندگی آعلیجان را دارد و بیشتر ادعا می کند متن رمان را از روی نوارها و فیلم ها بر روی کاغذ پیاده می کند. حوادث بعدی چنین می نماید که نویسنده (راوی) اطلاعات کامل و جامع از یک شخص - آعلیجان - را با فراغت خاطر فراهم کرده و اینک در کمال آرامش آنهارا در رمان خود می چیند.

    دیگر اینکه سایه آعلیجان بر کل ساختار رمان مشهود است (با آنکه در طول رمان حضور ندارد) اما کلیت رمان هرگز ساختار شخصیت محوری ندارد و حادثه محوری بر رمان غلبه دارد و آنچه در انتهای رمان باعث می شود کلیت رمان به یک انسجام واحدی برسد همانا پدیده جنگ است. جنگ آدم های پراکنده در گسترش زندگی عادی و روزمره را در مقطعی به هم مرتبط می سازد. آنچه آن نیروهای پراکنده را در برهه ای از یک نقطه واحد گسیل می دارد همانا احساس وظیفه در قبال باورها و احساسات و عواطف انسانی است که در شرایطی فارغ از دغدغه های مادی و روزمرگی اتفاق می افتد.

    این رمان را نشر صریر در سال 1376 منتشر کرد.

  6. #5
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض "زمستان 62" یادآور فصل زمستانی جنگ

    خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: در میان رمان هایی که به حوادث و پیامدهای جنگ تحمیلی پرداخته اند، "زمستان 62" اسماعیل فصیح که خود کارمند شرکت نفت در آبادان بوده، به لحاظ شخصیت پردازی و مضمون محوری اثری متفاوت به حساب می آید.
    " زمستان 62 " اسماعیل فصیح روایتگر جنگ، جامعه و آدم های درگیر جنگ در زمستان 1362 است؛ جایی که مهندس منصور فرجام از آمریکا به اهواز آمده و در بدو ورود با تغییرات ظاهری شهر که نشات گرفته از تحولات انقلاب و آسیب های اجتماعی جنگ تحمیلی است مواجه می شود.

    او با خیابان ها، میادین، مغازه ها، تندیس ها و شعارهایی بر در و دیوار برخورد می کند که مایه حیرت هر بیننده تازه وارد یا از فرنگ برگشته است. شهر در خاموشی است و گویی در کما به سر می برد و انتظار موشکباران و حمله های مشابه روزها و ماه های قبل را می کشد. جلال آریان و دکتر یارناصر، یکی بابت کار تدریس و دیگری طبابت با وجود تعلق به طبقه متوسط و رفاه نسبی با نیت خدمت به مردم دور از خانواده خود همچنان در اهواز مانده و فعالیت می کنند. این دو میزبان منصور فرجام اند و جلال آریان هم همان راوی آشنای اسماعیل فصیح است.

    داستان با پرسشی درون متنی توسط شخصیت ها آغاز می شود؛ این که آیا منصور فرجام ، رفاه و آرامش آمریکایی اش را کنار گذارده و خیال ماندن در اهواز که با خط مقدم جبهه ده یا بیست کیلومتر فاصله دارد، در سر دارد؟ این پرسش اگرچه تا فصل های پایانی رمان جاری در ذهن راوی و خواننده است، با این وجود این که چرا خود جلال آریان، دکتر یارناصر، لاله، مریم و دیگر آدم های طبقه ای فاقد سنخیت با شعارها و ارزش های باب شده روز از این موقعیت گریزی نمی جویند سوال دیگری است که البته مخاطب فصیح خوان مشکلی برای یافتن پاسخ آن نخواهد داشت.

    فضای رمان تصویرگر شهری در عصر ریاضت و سختی است که بوی باروت از آن یک دم خارج نمی شود و دوره نیز دوره تازه ای از تحولات سیاسی کشور است که در آن مسئولین دولتی جای خود را به چهره ها و تفکرات جدید داده اند. شعارها و عکس های آویخته بر در و دیوار شهر حکایت از آرمان ها و ارزش های متفاوتی دارد؛ شعارهایی که هر از چند گاه به توصیف در می آیند و فضای ایده آلیستی، انقلابی و یوتوپیایی آغاز انقلاب را ترسیم می کنند. در چنین شرایطی آدم هایی از نوع آریان، یارناصر و... با جنس رفتاری بورژوایی و مسلک عارفانه و درون گرایشان تلاش می کنند با پذیرش شرایط موجود و کنار گذاشتن پاره ای رفتارها و ظواهر که دیگر مصداق جرم و گناه به حساب می آید، به فضای جدید تن دهند. هدف دیگر ماندن جلال در اهواز جستجوی جوانی به نام ادریس است که به جنگ با دشمن آمده، خانواده اش از او بی خبرند و جلال مجدانه رد او را تا اهواز و بعد دزفول و ... می گیرد تا او را که زخمی و مصدوم است به خانه بازگرداند.

    تنهایی و تک افتادگی انسان ها، ویژگی مشترک افراد " زمستان 62 " است. آنان همچون شرایط بیرون، جنگی سخت و طاقت فرسا را در درون از سر می گذرانند. مریم جزایری بعد از اعدام شوهر و زیر نگاه های بدبین و شماتت بار انقلابیون ، حتی فامیلی شوهرش را نیز از نام خود برداشته است. لاله که به خاطر مادرش از سفر خارج و رهایی از مهلکه منصرف شد با مرگ مادر دچار افسردگی و انزوا شده و یارناصر نیز دور از خانواده به اهواز آمده و اندیشه خدمت به مردم و ماندن در سر دارد. از سوی دیگر جلال در تنهایی های همیشگی اش به دنبال ادریس، عزیز یک خانواده آمده و در سوی دیگر منصور فرجام با از دست دادن معشوقه خود در سانحه تصادف، بار سفر بسته و در میان ناباوری دوستان و نزدیکان به اهواز خطرناک ترین و مرگ آساترین نقطه دنیا آمده است.

    همه به نوعی منتظر پایان جنگ، تغییر شرایط موجود و رخ دادن اتفاقی تازه هستند و در حالی که دور و اطراف آنان را موجی ها، شهید داده ها، مفقودین، اعدامی ها، ممنوع الخروج ها و ... انباشته اند و سراسر روان شان را حس خمودگی و سردی و نومیدی فرا گرفته، در جستجوی راهی برای گریز از موقعیت دشوار و سترون خود می گردند.

    نویسنده به طرز هوشمندانه ای گرفتاری آدم هایش را با روایتی نیمه موازی از خوانش نمایشنامه ابزورد و نیست انگار " در انتظار گودو " توسط راوی به توصیف در می آورد. او در گیجی، منگی و بهت ناشی از ضربات مهلک وارده بر روان انسان ها، در انتظار گودویی را می خواند که تم اصلی اش " انتظار بیهوده و نافرجام " است؛ انتظاری که نه تنها حاکم بر این شخصیت ها بلکه در مردم تهران هم که دور از فضای جنگی و لمس حادثه، منتظر بازگشت فرزندان و پدران یا حاضر شدن پاسپورت و روادید برای خروج و یا منتظر اجناس کوپنی برای رفاه و آسایش اند جاری و ساری است.

    جنگ برسازنده کلیتی اثرگذار و سرنوشتی همگون برای تمامی افراد داستان است ولی با این وجود " اراده معطوف به رستگاری " در میان پاره ای از آنها این امکان را فراهم می آورد تا وجه ابزوردیستی ماجرا که در گرایشات تخدیری – عرفانی (حافظ خوانی ها، باده گساری ها و مدهوشی ها و ...) نزد آنان جلوه گر شده، راه رستگاری و نجات در پیش گیرند.

    جلال تصمیم می گیرد با ازدواجی از سر فداکاری و خیرخواهانه با مریم، او را روانه خارج کند تا در بحبوحه غم و افسردگی ناشی از مرگ و مرگ زدگی ها حداقل یک تن از میدان جان به در برده باشد. اما عمل و فاعلیت اصلی در داستان از سوی منصور رقم می خورد. او که دلیل آمدنش را پنهان می کند، سرخورده و ناکام از یک رابطه عشقی ناتمام و عقیم مانده، قدم به منطقه پرآشوب جنگی گذارده و هیچ نعره گلوله یا تهدیدهای پیاپی دشمن او را از جا نمی کند. فرجام که در ظاهر برای فرار از واقعیت و فراموشی غم شکست عشقی، خود را به کارزار جنگ و رنج افکنده، آگاهانه و ارادی در جستجوی امر قدسی و معرفتی – البته نه از سنخ مصادیق قدسی و ایدئولوژیک روز – است. او یادآور تئوری رمانتیک هایی است که معتقدند " این زندگی نخوت انگیز را یا مرگ تغییر می دهد و یا عشق

  7. #6
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض روحیات و انگیزه های مردان جنگ در "دوشنبه های آبی ماه"

    خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: "دوشنبه های آبی ماه" نوشته محمدرضا کاتب را نشر صریر در سال 1375 منتشر کرد. علی سلیمی مرور و نقدی بر این رمان دفاع مقدس نوشته که در ذیل می آید.
    رمان "دوشنبه های آبی ماه" حول محور یک شخصیت اصلی به نام "بابا" می گردد که یکی از فرماندهان جوان جنگ است و بزرگترین چالش را با فرماندهان مسن و سال دارتر مانند سرهنگ دارد.

    رمان با زبانی نمادین حضور دو نسل از فرماندهان جنگ را مورد نقد و کنکاش قرار داده است. بابا برخلاف نامش که مسن تر جلوه می کند فرمانده جوانی است که برخوردهایش تمام اطرافیان را مجذوب وی کرده است و در بین فرماندهان دیگر نام و آوازه بلندی دارد. او وظایف فرماندهی را با توجه به سن کم خود به خوبی می داند. در مقابل او مهندسی قرار دارد که قبلا سرهنگ بوده ولی در طول رمان مهندس خطاب می شود. او متعلق به نسل قبلی فرماندهان نظامی است و کارآیی و تئوری های نظامی خود را در این میدان در مقابل بابا شکست خورده می بیند. آن دو در ابتدا بر اثر اختلاف سلیقه هایی که دارند با هم به توافقاتی نمی رسند. در این میان بابا راه خودش را می رود اما مهندس سعی در غلبه بر او دارد که در نهایت تشخیص می دهد با بابا کنار بیاید و به نوعی او هم مجذوب رفتار و اعمال بابا می شود.

    از نظر موضوعی این رمان جزو رمان های جنگ محور است که در آن مفهومی به نام جنگ بر سایر مفاهیم غلبه دارد. حضور آدم ها در این رمان زمانی معنا می یابد که در مقوله جنگ ابراز عقیده می کنند و یا با اعمال و کردار خود نسبت خود را با این مقوله بیان می کنند.



    در این رمان جنگ یک حادثه بشری است که باعث شده آدم هایی از طیف های مختلف در یک شرایط زمانی خاص گردهم جمع شوند؛ آنهایی که اینک حضور به هم رسانده اند هر کدام متعلق به دوره ای خاص با ویژگی های خاص هستند. مهندس (سرهنگ) سن و سالی دارد و بیشتر عمر خود را معطوف به مسائل نظامی کرده است. او دوره های مختلفی را دیده است که کارآیی آن دوره ها اینک که جنگ حادث نشده به کار می آید. پس با شروع جنگ او بنا بر وظیفه شغلی (میهنی) خود را به جبهه ها رسانده است. زمان عمل فرا رسیده و او مهیای عمل است اما در این میان آدم های دیگری هم در کنار او خود را به جبهه رسانده اند که همدوره و یا هم سن و سال نیستند. جوان هایی که فرصت گذران آن زمان های طولانی را که مهندس گذرانده ندارند.

    در زمان وقوع جنگ آنها همزمان وارد میدان می شوند. بابا نماینده نسل فرماندهان جوان و به اصطلاح انقلابی است. بابا تئوری های ویژه خود را دارد که یکی از آنها از جان گذشتگی و ایثار است که مهندس هنوز تجربه نکرده است. پس او در مقابل بابا کم می آورد. حوادث رمان در ظاهر پیرامون بابا است اما کشمکش درونی مهندس در برقراری ارتباط با بابا و هم نسل های او از جمله دغدغه های نویسنده است که در تار و پود رمان توانسته خوش بنشیند.

    آنچه از این رمان بر می آید این است که جنگ تحمیلی ویژگی های منحصر به فردی برای نیروهای ایرانی داشته که از آنها آدم هایی با چنین ویژگی هایی (مثل بابا) ساخته است. مهندس در ابتدا قادر به درک تمام جنبه های بابا نیست. پس سعی می کند او را از سر راه بردارد و خود سکان را به دست بگیرد. اما در مرحله عمل می بیند که واقعا قادر به این کار نیست. او ناخودآگاه به سوی بابا کشیده می شود. نیروی جاذبه بابا به حدی است که بتواند او را هم به دنبال خود بکشد. درنهایت مهندس سعی می کند مثل بابا باشد و درست اعمالی را انجام دهد که بابا درپی آن است.

    در پایان رمان فاصله بین بابا و مهندس برداشته می شود؛ گویی این جنگ آدم هایی مثل بابا را طلب می کند. آدم هایی که جنگ همه چیزشان شده است حتی از عزیزترین وابستگی های مادی خود نیز می گذرند. شخصیت بابا مجموعه ای از خصوصیات بعضی از بچه ها در جبهه هاست. درواقع می توان گفت گلچینی از خصوصیات بچه های جنگ در شخصیت بابا پیاده شده است.

    این رمان را می توان درردیف رمان هایی دانست که روحیه حاکم بر نیروهای ایرانی در زمان جنگ را منعکس می کند. روحیه ای نو و تازه که بر رفتارهای گذشته غلبه می کند و در نهایت باعث جایگزینی فرهنگی نو بر جایگاه فرهنگ نظامی حاکم بر نیروها در قبل از این دوره می شود.

  8. #7
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض انتشار كتاب "در حال کندن پوست پیاز"



    به تازگي کتاب «در حال کندن پوست پیاز»، آخرین اثر " گونتر گراس " ، نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1999، با ترجمه " جاهد جهانشاهی "‌ در ایران منتشر شده است.

    این کتاب، کمتر از یک سال پیش در آلمان منتشر شده است.



    از زمان انتشار این کتاب در اروپا ، گراس در معرض اتهامات زیادی در محافل ادبی و فرهنگی بوده و آماج حملات مطبوعات قرار گرفته است.

    گراس پیشتر گفته بود: نسبت به این اعمال (دوران خدمت) خیلی شرم دارم و حتی بهتر است در آن مورد دهانم را ببندم و هیچ نگویم. من فقط سه ماه در جنایات جنگی نازیها شرکت داشتم و از این بابت خوشحالم که زیاد خود را درگیر نکردم. اگر حقیقت را بخواهید باید بگویم در چند روزی که در خط مقدم می جنگیدم، اصلا گلوله ای شلیک نکردم.

    این کتاب شامل فصلهای "پوستهای زیر پوست پیاز"، "چه چیزی خود را محاصره کرده است"، "اسم او بود ما از این کارها نمی کنیم"، "چگونه با ترس آشنا شدم"، "با میهمانان سرمیز"، "روی زمینی و زیر زمینی"، "گرسنگی سوم"، "چطور سیگاری شدم"، "هوای برلین"، "سرطان ساکن" و "چه هدایایی برای عروسی دریافت کردم" است.

    گراس در فصل نخست کتاب نوشته است: خاطرات قایم باشک بازی بچه ها را دوست دارد. خود را پنهان می کند. به زیبا حرف زدن انعطاف نشان می دهد و خود را مشتاقانه می آراید و اغلب بی نیاز، مخالف حافظه است. خود را غلو آمیز جلوه می دهد و پرخاش جویانه می خواهد حق به جانب باشد. اگر به خاطرات سوال اضافه شود، به خاطرات پیازی می ماند که می خواهد پوستش را بکنند تا بتواند آزاد باشد، آن طور که کلمه به کلمه قابل مطالعه گردد: به ندرت ساده، اغلب به شکل نوشته ای وارونه یا به شکل دیگری رمزگشایی شده...


    "کندن پوست پیاز" آخرین کتاب گونترگراس است که در آن، خاطرات خود را از دوران کودکی نوشته و بسیاری از اسرار نهان خود را هم فاش کرده است. این فاش گویی البته بازهم در آلمان برای این نویسنده مشکل ساز شد و بسیاری برآشفتند که چرا گونترگراس نامدار اینطور مصمم و بی پرده از خاطرات دوران جنگ خود سخن می گوید. آنان به این بخش از کتاب نیز معترض بودند که می گوید: من به عنوان یک نازی جوان و معتقدی که تا پایان به کارش ایمان داشت عضوی از ارتش جوانان هیتلر بودم. من زمانی که به پرچم کشور چشم می دوختم، مفهوم "فراتر از مرگ" را به ذهن راه می دادم. هیچ شک و شبهه ای نمی توانست ایمان مرا تیره و تار کند. کاملا مصمم بودم چرا که دشمن سرزمین پدری ام را محاصره و تهدید کرده بود.


    ---------------------------------


    گونتر گراس، نویسنده، نقاش و مجسمه‌ساز ۸۰ ساله آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبیات، فراز و نشیب‌های گوناگونی را تجربه کرده است. او زمانی در لشکر دهم توپخانه اس.اس آلمان نازی عضویت داشته و مدتی را در اسارت نیروهای ارتش امریکا گذرانده است.

    مشهورترین نوشته او «طبل حلبی» است که نمونه برجسته سبک رئالیسم جادوئی در اروپا به‌شمار می‌آید. این نمایشنامه در سال ۱۹۵۹ منتشر و باعث شهرت گراس شد. دیگر رمان مشهور او «سال‌های سگی» نام دارد که در ۱۹۶۳ منتشر شد و به ‌تلفیق واقعیت با تخیل مشهور است.

    بیش از 15 کتاب از آثار این نویسنده در ایران ترجمه و منتشر شده‌اند. از میان مترجمان آثار او می‌توان به افرادی چون سروش حبیبی، علی‌اصغر حداد، جاهد جهانشاهی و حسن نقره‌چی اشاره کرد.

    گراس تاکنون جوایز زیادی از جمله جایزه نوبل ادبیات (1999)، جایزه توماس مان (1996)، جایزه گئورک بوشنر (1965) و جایزه شاهزاده آستوری (1999) را به دست آورده است. همچنین دو سال پیش در سال 2005 میلادی از سوی دانشگاه برلین به این نویسنده دکترای افتخاری اهدا شد.

    در مهر ماه گذشته نیز به مناسبت تولد ۸۰ سالگی این نویسنده، جشن‌های مختلفی در اروپا برگزار شد و بسیاری از نویسندگان سرشناس جهان با ارسال نامه‌هایی تولد او را تبریک گفتند.



    "در حال کندن پوست پیاز" در 3000 نسخه، 504 صفحه و با قیمت 6000 تومان توسط نشر نگاه منتشر شده است.

    منابع : خبرگزاري كتاب ايران ، خبرگزاري مهر ،‌سايت دويچه وله آلمان

  9. #8
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض مصاحبه با مترجم کتاب

    جاهد جهانشاهی، مترجم و نویسنده‌ی پرکار، کتاب خاطرات "در حال كندن پوست پیاز" گراس را به فارسی برگردانده‌است. گفت‌و‌گوی دویچه وله با او را در این زمینه بخوانید:

    تا به حال چند اثر از گونتر گراس به فارسی برگردانده‌اید؟ چرا از میان آثارش این رمان‌ها را انتخاب کرده‌اید؟
    جاهد جهانشاهی: من در سال ۱۳۷۸ نمایش‌نامه‌ی "سیل" كه اولین اثر نمایشی گراس هم می‌شود، به فارسی برگرداندم. این کتاب در "نشر دیگر" به چاپ رسید. حالا هم خاطرات این نویسنده را با عنوان "در حال كندن پوست پیاز" ترجمه کرده‌ام. نمایش‌نامه‌ی سیل را ترجمه كردم، چون هیچ اثری از گراس تا آن زمان در زمینه‌ی ادبیات نمایشی به فارسی برگردانده نشده بود و به این ترتیب خواستم مخاطب ایرانی را در جریان فعالیت‌های نمایشی او قرار دهم. اخیراً هم خاطرات گراس را به فارسی برگردانده‌ام، به این دلیل كه جماعت اهل مطالعه، اصولاً خاطرات شخصیت‌های مختلف را با علاقه دنبال می‌كنند؛ چه رسد به گونترگراس كه سال‌های سال است که با نوشته‌هایش آشنایی دارند.

    خود شما به چه جنبه‌هایی از کتاب "در حال کندن پوست پیاز" علاقمندید؟
    خاطرات "در حال كندن پوست پیاز" دلایل زیادی برای ترجمه داشت؛ از جمله این كه نویسنده‌ای به خود جرأت داده و در آستانه‌ی هشتاد سالگی خود افشاگری كرده است. خود این افشاگری، بستری مناسب برای افشای دیگران است كه گراس در این كتاب دنبال می‌كند؛ حال مردی با كوله باری از تجربه، خواننده‌ها را به فراز و نشیب پنهان و آشكار زندگی خود راه می‌دهد و ضرورتی برای پنهان كاری نمی‌بیند. با دید انتقادی به خود و دیگران نگریستن، موردی است كه باعث كنجكاوی خواننده‌ی ایرانی می‌شود.

    این کتاب در آلمان به خاطر اعتراف گراس به عضویت در واحد ویژه ی اس. اس در دوران نازی‌ها سر و صدای زیادی به‌راه انداخته‌است. آیا خواننده‌ی ایرانی انتقادی به این رفتار "دوگانه" ی گراس دارد که خود را به عنوان نویسنده‌ای متعهد معرفی کرده، ولی سال‌ها این راز را مخفی نگهداشته بوده است؟
    سر و صدایی كه این كتاب در آلمان و حتا لهستان به راه انداخت از هوشمندی نویسنده نشات می‌گیرد. این كه گراس در هفده سالگی جزو جوانان اس . اس هیتلری بوده، مورد تازه و ناگفته‌ای نیست. در آن سال‌های هیتلری همه‌ی مردم آلمان، نازی بودند و اگر هم نبودند‌، باید چنین وانمود می‌كردند. گراس هم استثنا نیست. همان‌طور كه در متن خاطرات هم آمده، آقای راتسینگر،‌ پاپ اعظم و رهبر كاتولیك‌های جهان هم عضو اس . اس بوده. بعد از جنگ جهانی دوم، جوانان زیر هیجده سال عفو شدند. طیف وسیعی از مردم عادی نیز همین طور. در مورد گراس هم مورد پنهان و ناگفته‌ای نبود. متفقین، آمریكایی‌ها و وزارت كشور آلمان هم به این مهم واقف بودند. تنها بیوگرافی نویسان ماجرا را پی‌گیری نكرده بودند. خوب می‌دانید، جنجالی كه پس از انتشار خاطرات در آلمان راه افتاد، از سوی روزنامه‌های زرد دامن زده شد. چون تصور می‌كردند، به آسانی می‌توانند چهره‌ی نویسنده را مخدوش كنند. گراس در همان روزها طی مصاحبه‌ای با مطبوعات آلمان اعلام كرد، نیمی از نمایندگان بوندستاگ پس‌زمینه‌ی نازی دارند. در نتیجه همه‌ی ناملایمات را نمی‌‌توان بر سر جوان هفده ساله‌ی آن روزگار آوار كرد! اتفاقاً گونتر گراس از فضای دست ساز افراطیون ولخ والسا، بیشترین بهره را جست و سرانجام آقایان ناچار به عقب نشینی شدند. در مورد خواننده‌ی ایرانی هم، نمی‌توان پیشاپیش نظر داد. چند روز دیگر "در حال كندن پوست پیاز"، توسط انتشارات نگاه به بازار عرضه می‌شود. (دریافت مجوز از وزارت ارشاد اسلامی، هفت ماه به‌طول انجامید). باید منتظر بمانیم و بعد پاسخ‌اش را دریافت خواهیم كرد.

    ویژگی‌های آثار گراس را از نظر نثر و شیوه‌ی نگارش که بسیار پیچیده است، در چه می‌بینید؟
    گراس در بین نویسندگان هم‌نسل خود به دشوار نویسی معروف است. در نوشتن به شدت تحت تاثیر تئودور فونتان و در ابداع و ساختن واژه‌های جدید، چیزی از گوتهلد ایفرائیم لسینگ كم ندارد. همین مورد آخر، برگردان آثار او را با دشواری مواجه می‌كند كه البته نمی‌توان بر نویسنده اشكال گرفت.

    در برگردان آثار گراس به چه جنبه‌هایی باید توجه کرد؟ وقتی به مشکلی در ترجمه بر می خوردید، چگونه آن را رفع می‌کنید؟
    هر اثری را كه مترجم تصمیم می‌گیرد، به زبان دیگری منتقل كند، ابتدا باید شناخت اجمالی از آثار آن نویسنده داشته باشد، تا در یابد هم از نظر ترجمه و هم مخاطب و نیز وفاداری به متن اصلی، مشكلی پیش رو نیست. البته تسلط به زبان برگردان و زبان مادری هم كه حائز اهمیت است. حال اگر در حین ترجمه مشكلی پیش آید، گاه می‌تواند ساعت‌ها و گاه روزها فكر مترجم را به خود مشغول كند كه چندان عجیب نیست. چون كساتی كه به صورت جدی وارد این وادی شده‌اند، حتماً حساب این گرفتاری‌ها را هم كرده‌اند! من هم با دوستان زبان شناس آلمانی زبان به مشاوره می‌پردازم، به سایت‌های مختلف مراجعه می‌كنم و جان كلام، مشكلی نیست كه آسان نشود!

    زبان آلمانی را کجا آموختید و چرا؟
    طبیعی است كه آلمانی را در آلمان یاد گرفتم، همان‌جا درس خواندم و زندگی كردم.

    این زبان در مقایسه با زبان فارسی یا زبان‌های دیگری که شما به آن‌ها مسلطید، چه ویژگی‌ها، ضعف‌ها و قوت‌هایی دارد؟
    یكی از ویژه گی‌های این زبان، داشتن بستری مناسب برای رشد ممتد است و می‌دانیم كه سالانه بیش از سایر زبان‌های اروپایی، واژ گان جدید وارد عرصه‌ی این زبان می‌شود. زمانی برنارد شاو می‌گفت "هر كه بخواهد از فلسفه ، هنر و صنعت سر در بیاورد، لازم است حتماً آلمانی بیاموزد. من هم كه ۵۷ بهار از عمرم می گذرد، تصمیم دارم در سه چهار دهه‌ی آتی این زبان را فرا گیرم!" كه البته صد سال زیست و آلمانی یاد نگرفت.

    آثار کدام یک از نویسندگان آلمانی را به فارسی ترجمه کرده اید؟ چرا این نویسندگان علاقه و توجه خوانندگان ایرانی را بر می‌انگیزند؟
    از هانس ماگنوس انسنزبرگر، "استنطاق در هاوانا"، و نیز آثاری از هاینریش بل، گونتر گراس، اگون كرنتس و برتولت برشت ترجمه كرده ام. به علاوه مقالات متعددی در ارتباط با نویسندگانی چون ریلكه، هاینریش مان، مارتین والزر، هاینریش هاینه، لسینگ، ویلند، گوته، شیلر، كلوپشتوك به چاپ رسانده ام. از طرف دیگر، كارهای پژوهشی متعددی در باره‌ی آثار گوته و شیللر به دست دانش پژوهان ایرانی صورت گرفته است. ادبیات آلمان از دیر باز برای خوانندگان ایرانی جذاب بوده و همیشه كنجكاو داده‌های جدید آلمانی بوده‌اند.

    رویهم رفته وضعیت کتاب و جامعه‌ی کتاب‌خوان ایرانی را چگونه می‌بینید؟ این روند به چه سمت وسویی می‌رود؟
    متاسفانه وضعیت رشد و ناكامی كتاب در ایران سلیقه‌ای است و بستگی دارد به این كه سیاست‌های هر دولت در ارتباط با كتاب چگونه باشد. جامعه‌ی كتاب‌خوان ایرانی، طی نیم قرن اخیر تشنه‌ی تازه‌های ادبی بوده و هست. اما با كمال تاسف، همواره ممیزی نقش بازدارنده‌ی اساسی در برابر چاپ و پخش كتاب داشته. از زمان روی كار آمدن دولت جدید، مدت دریافت مجوز چاپ به مراتب طولانی‌تر شده و كتاب‌های متعددی هم سال‌ها است كه اجازه‌ی چاپ و انتشار دریافت نكرده اند. متولیان خوب می‌دانند كه حذف و ممیزی فرهنگی در جهان دیجیتالی مزاحی بیش نیست. ولی هم چنان با یك بعدی نگری به كار خود ادامه می‌دهند. به‌طوری كه اكنون تیراژ كتاب نهایتاً از سه هزار نسخه فراتر نمی‌رود؛ آن‌هم برای كشوری با قدمت فرهنگی و تاریخی پر افتخار و جمعیتی بالغ بر هفتاد میلیون نفر. اگر وضع نشر به همین منوال ادامه یابد، صنعت نشر آسیب اقتصادی جدی خواهد دید و دود آن به چشم همه خواهد رفت. در حال حاضر تعداد زیادی از ناشران كوچك از فعالیت بازمانده و تعدادی نیز دست از كار كشیده اند. چون بستر چاپ و نشر و دریافت مجوز، روز به روز دشوارتر می‌شود و دست‌اندرکاران ناچارند به فعالیت دیگری بپردازند.

    شما سال هاست که به کار ترجمه مشغولید و حدود ۲۳ کتاب ترجمه کرده اید! تکامل زبان فارسی را در این چارچوب زمانی چگونه می‌بینید؟ آیا این زبان به اعتلایی رسیده است؟
    اصولا" زبان در گذر زمان رشد می‌کند و غنی‌تر می‌شود. زبان فارسی هم تحولاتی را طی كرده، اما آن‌طور كه باید و شاید، سیاست‌های دراز مدت برای اعتلای آن اندیشیده نشده. زبان فارسی از قابلیت‌های بسیاری برای غنی‌شدن برخوردار است كه اگر تدبیری دل سوزانه اتخاذ شود، جای امیدواری بسیار دارد.
    مصاحبه‌گر: ب.اميد



    ------------------------------------------------

    عكس : مسعود سهيلي

    جاهد جهانشاهی، فارغ التحصیل رشته‌ی تئاتر است و سال‌هاست که به عنوان مترجم، نویسنده، منتقد تئاتر به کار مشغول است. او عضو كانون نویسندگان ایران است و چند سالی است كه نوشتن چند مجموعه‌ی داستان را با درون‌مایه‌ا ی انتقادی – اجتماعی آغاز کرده است که به زودی به چاپ خواهند رسید.

    جاهد جهانشاهی در كنار ترجمه‌ی آثار نویسندگان آلمانی، کتاب‌هایی هم از نویسندگانی چون ماریو وارگاس یوسا، فرناندو پسوآ، جووانینی گوارسكی، الیور ساكس، گابریل گارسیا ماركز، داریو فو به فارسی برگردانده است.

    منبع : بخش فازسي سايت دويچه وله آلمان

  10. #9
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض كتاب هفته

    " خانه كتاب " هر هفته ،‌ هفته‌نامۀ " كتاب هفته " رو به چاپ ميرسونه

    و البته چند روز بعد در سايت خانه كتاب و بصورت pdf قرار ميده

    شماره آخر اين هفته‌نامه ، يعني شماره 111 مربوط به هفته جاري ميباشد

    عناويني كه ميشه نام برد :

    نامزدهاي كتاب سال در 4 رشته

    منزلت نويسنده ، نشر حرفه‌اي و ارتقاي فرهنگ

    پيشنهادهاي ناشران درباره نمايشگاه بيست‌و‌يكم

    ترجمه شعر ،‌مأموريتي غيرممكن

    ...

    شعبده بازي با كلمات

    هر واژه ، يك پيشه

    و ...


    لينك دانلود :

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    براي اينكه شماره‌هاي قبلي آنرا نيز دانلود كنيد فقط كافيست نام شماره هفته نامه ( يعني در اينجا 111 ) رو تغيير بدين و شماره مورد نظر رو بنويسين.


  11. #10
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض "آينده بشر" منتشر شد



    كتاب "آينده بشر"، اثر رابرت كلارك گراهام، به قلم كوروش زعيم به فارسي برگردانده و توسط انتشارات ايران‌مهر منتشر شد.


    نويسنده براي نگارش كتاب خود از چند دانشمند و محقق مشاوره گرفته و از نظرات آنها استفاده كرده است كه پروفسور سرسيريل بورت، پروفسور ريموند ب. كاتل، فرانك ل. جيرارد، مارتا اورتون، پروفسور ساموئل ج. هولمز، پروفسور جان هورن، پروفسور هرمان ج. مولر، موريس و ناگت و ويليام د. سلرز از آن جمله‌اند.

    اين كتاب در 4 بخش با عناوين، ديروز، امروز، يك بررسي و يك نگاه به آينده و فرصت‌هاي هوشمندان به رشته تحرير درآمده است.

    رابرت كلارك گراهام، دانشمند پرآوازه‌اي است كه از 45 سال پيش شهرت جهاني يافت.

    در قسمتي از مقدمه كتاب به قلم كوروش زعيم مي‌خوانيم: زماني كه اين كتاب نوشته شد و حتي 10 سال بعد كه آن ‌را ترجمه كردم، ژنتيك هنوز در حد خارق‌العاده كنوني پيشرفت نكرده بود. جالب است بدانيد اكنون، دانش ژنتيك، بسياري از ايده‌هاي نويسنده را عملي كرده است. بسياري از مباحثي كه در آن هنگام ضد بشر، ضد اخلاق يا دست‌كم غير اجتماعي تلقي مي‌شد، اكنون جزو مطالب درسي دانشگاه‌هاست.

    همچنين در قسمتي از كتاب، نامه نويسنده به مترجم آورده شده كه بخشي از آن چنين است: «...به تازگي كتاب خود را بازخواني كردم، برخي آمار را مي‌توان روزآمد كرد‌، اما كاستي‌هاي مهمي در آن نيافتم. [گذشت زمان] فرضيه‌ها و تاكيدهاي مرا ثابت كرده است...»

    كتاب "آينده بشر" در 2 هزار نسخه، به بهاي 30 هزار ريال و 216 صفحه بر پيشخوان كتابفروشي ها قرار گرفت.

    منبع : خبرگزاري كتاب ايران




صفحه 1 از 21 1234511 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •