تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 2 اولاول 12
نمايش نتايج 11 به 18 از 18

نام تاپيک: طالب آملی

  1. #11
    پروفشنال Mostafa_Amol's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    آمل
    پست ها
    593

    پيش فرض طالب آملی

    بعضي ما با توجه به سكونت طايفه اي بنام فرامرز در نور طالب را منسوب بآن طايفه مي دانند .
    از زهره معشوقه طالب نيز اغلب بصورت (( زهره زرنگار )) ياد مي شود . زهره ظاهرا” از اهالي ناحية (( چلاو )) از توابع جنوبي آمل بوده است . اشعار مثنوي طالب و زهره تا آنجا كه نگارنده اين سطور ميداند مدون نيست و با كوشش فراوان شايد نتوان بيش از دويست بيت آنرا بدست آورد كه آنهم نامرتب و پر از اغلاط فاحش است . اگر كسي از هم شهريهاي طالب همي كند و با نشست هاي مكرر با شبانان و خوانندگان محلي مجموعه اي ازين اشعار را تدوين نمايد مسلما” خدمتي شايان تقدير به ادبيات عاميانه ما كرده و شايد گوشه هاي تاريكي از زندگي اين شاعر عاشق پيشه را روشن نمايد . در داستان طالب و زهره تا آنجا كه ابيات بدست آمده حكايت مي كند علاوه بر شرح دلدادگي و ناكامي آندو در عشق به خروج طالب از آمل و عزيمت وي به هند اشاره شده است . سراينده اين مثنوي نميتواند طالب آملي باشد زيرا اين منظومه فقط در اطراف آمل و شهر هاي نزديك به آن شهرت دارد و اين نشانه آنست كه اين منظومه در آمل سروده شده است و اگر فرض كنيم طالب آنرا سروده باشد چگونه آينده خود را پيش بيني نموده است و از طرفي بعيد به نظر ميرسد كه طالب پس از چندين سال دوري از آمل در هند بزبان محلي طبع آزمائي كرده و حاصل آنرا براي تفنن هم شهريهايش به آمل فرستاده باشد . عده اي ستي النساء بيگم خواهر طالب را سراينده اين منظومه ميدانند با توجه به آنكه خواهر طالب خيلي پيش از او از مازندران به كاشان عزيمت نموده بود اين عقيده نيز قابل قبول نيست عده نيست عده بيشتري (( زهره چلاوي )) معشوقه طالب را گوينده اين اشعار عاشقانه به شمار مي آورند اين عقيده از آنجا پيدا شده كه درين منظومه پس از خروج طالب از آمل معشوقه او ديوانه وار به جستجوي او پرداخته و درين راه سنگ و كوه و دشت و بيابان و جنگل و دريا را مخاطب قرار داده و از آنها سراغ معشوق فراري خود را گرفته است .


    ادامه در پست بعدی ...
    Last edited by Mostafa_Amol; 06-12-2007 at 15:07.

  2. #12
    پروفشنال Mostafa_Amol's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    آمل
    پست ها
    593

    پيش فرض طالب آملی

    در داستان طالب و زهره پس از شرح مختصري درباره زندگي خانواده طالب رفتن او به مكتب و عشق او به زهره آغاز مي گردد و خلاصه آنكه طالب دراوان جواني در آمل دل به عشق دختركي زيبا رو بنام زهره مي بندد اين دلدادگي و محبت دو جانبه مدتها بطور پنهاني ادامه مي يابد ولي ديري نمي پايد كه رازشان آشكارا مي شود و كسان زهره به علت دشمني با خانواده طالب به عشق سوزان آندو اعتنائي نمي كنند و زهره را نامزد مرد ديگري مي نمايند با همه تلاش و كوششي كه مي كند به علت رقابتهاي شديد ايلي كه از قديم موجب دشمني خانواده او و طايفه زهره است موفق به جلب نظر خانواده زهره نمي شود ثروت و جواني و مقام ادبي طالب نيز تغييري در عقيده خانواده معشوقه نمي دهد . شكست در عشق طالب را تا سر حد جنون مي برد و ديگر تاب اقامت در شهري را كه در آن معشوقه اش در كنار ديگري غنوده است نمي آورد و آمل را ترك مي گويد و تا پايان عمر ديگر به آن شهر مراجعت نمي نمايد . اگر چه طالب در اشعاري كه از او بدست آمده صريحا” نامي از شاهد عهد شبابش نبرده ولي اگر به آثار او توجه كنيم خاطره غم انگيز اين ماجراي عاشقانه را كه تا پايان زندگي بر ضميرش سايه افكنده بود در اشعارش متجلي مي بينيم و از اين راه به طالب و درستي داستان طالب و زهره پي مي بريم . در ابيات زير طالب آشكارا به عشق پنهاني چند ساله و ناكامي خود اشاره نموده و علت ترك زادگاه خود را بيان مي نمايد :
    كمان كشيدند بر دلم ز كمين ولي شهيد به تير تغافلم كردند
    چو حرف كام زدم نقد چند ساله شكست همان حواله به صبر و تحملم كردند
    به هيچ شهر دلم طالب از ملال نرست چه روز بود كه بيرون ز آملم كردند
    چند بيت زير نيز حاكي از ناكامي در عشق او به زهره است :
    چون رفت از بر ابرم آن رشك آفتاب هر ذره وجود من از پي دويد و رفت
    اكنون بدام صد غم و صد محنتم اسير آن مرغ خوشدلي كه تو ديدي پريد و رفت
    آمد چو نكهت گل و رفت از سرم چو هوش گوئي نسيم بود كه بر من وزيد و رفت
    طالب چو التماس نشستن نمودمش ديدم بزير چشم كه در غير ديد و رفت


    ادامه در پست بعدی ....
    Last edited by Mostafa_Amol; 06-12-2007 at 15:06.

  3. این کاربر از Mostafa_Amol بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #13
    پروفشنال Mostafa_Amol's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    آمل
    پست ها
    593

    پيش فرض طالب آملی

    غزل زير را پس از دوري از معشوق در غربت سروده و در آن علت غريبي خود را شكست در ماجراي عاشقانه ميداند
    مرا غريب وطن ساخت بي نصيبي من خداي رحم كند بر من و غريبي من
    ز هم عناني دردم بدان رسيده مقام كه نيست صبر سزاواريم ركيبي من
    دلا به حادثه عشق ناشكيب مباش كه هر چه كرد بمن كرد ناشكيبي من
    ابيات زير از غزلي انتخاب شده كه پس از شكست در عشق و دوري از آمل سروده شده است .
    من كيم آشفته اي ز يار گسسته بيدلي از يار و از ديار گسسته
    مرغ ملول فتاده در قفس از دام رشته پيوند شاخسار گسسته
    قدر گهر نيست در زمانه همانا رشته تسبيح روزگار گسسته
    چون بود احوال خونچكان دل طالب دست ز دامان زلف يار گسسته
    ابيات زير از غزل ديگري گلچين شده كه در آن شاعر ناكامي خود را در عشق بيان مي نمايد .
    زان تيغ كر شمه يادگاري هر گوشه هزار زخم كاري
    هر كار قرين اختيارست جز عشق كه نيست اختياري
    ناسازگاري روزگار ديديم چيديم بساط سازگاري

    ادامه در پست بعدی .....
    Last edited by Mostafa_Amol; 06-12-2007 at 15:05.

  5. این کاربر از Mostafa_Amol بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #14
    پروفشنال Mostafa_Amol's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    آمل
    پست ها
    593

    پيش فرض طالب آملی

    چند بيت زير از غزلي انتخاب شده كه طالب در آن معشوقه اش را مورد سرزنش قرار داده و بيوفائي و عهد شكني او را خاطر نشان مي سازد .
    تو آن عهدي كه با من بسته بودي مگر بهر شكستن بسته بودي
    به خاطر هيچ داري كز سر مهر مرا چون جامه بر تن بسته بودي
    گريبانم ز كف ميدادي آنگاه كه دامانم بدامن بسته بودي
    طالب پس از شكست در عشق با يأس و حرمان دست بگريبان مي شود و در جستجوي كسي كه بتواند بر داغ دل او مرهمي بگذارد بر مي آيد و بهمين جهت به خواهر دلبندش كه در كاشان اقامت داشت رو مي آورد .
    Last edited by Mostafa_Amol; 06-12-2007 at 15:04.

  7. #15
    پروفشنال Mostafa_Amol's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    آمل
    پست ها
    593

    پيش فرض طالب آملي، شوريده اي در غربت مشاهير ايران

    منبع :
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    طالب آملي، شوريده اي در غربت مشاهير ايران
    روستاييان مازندراني، در شب نشيني هاي سنتي يا هنگام كار برروي شاليزارها، گاه مثنوي هايي را زمزمه مي كنند كه برلوح دلشان حك شده است: مثنوي محلي طالبا، از صداي سخن عشق نديدم خوشتر و… . محمدآملي متخلص به «طالب» مشهور به ملك الشعرا طالب آملي، از شاعران و گويندگان بنام قرن يازدهم هجري و از اركان اربعه شعر سبك هندي است. طالب در سال ۹۹۴ هجري در آمل متولدشد و در سال ۱۰۳۶ هجري در هند وفات يافت. مقبره او در شهر فتح پور سيكري در شمال هند، در جوار مقبره دوست بزرگوارش اعتمادالدوله تهراني، صدراعظم مشهور هند قراردارد. طالب در هند به اوج قله شعر رسيد و به مقام ملك الشعرايي دربار دست يافت و در ۴۲سالگي در اوج شرف و اعتبار درگذشت. داستان عشق طالب آملي و مهاجرتش به هند، عرصه زمان را درنورديده و به يكي از داستانهاي ماندگار در پهنه فرهنگ مازندران تبديل شده است. مثنوي طالب و زهره (طالبا)، داستان عشق او به دختري به نام زهره است كه از كودكي در مدرسه همدرس او بود. اما ثروت و شهرت خانواده طالب كه با خاندان محترمي از كاشان كه چندتن از رجال و حكماي دربار شاه عباس در اصفهان جزو آن بودند و مقام شاعري و جواني طالب نتوانست خاندان معشوق را راضي به ازدواج آنان كند.طالب با حسرت و اندوه فراوان از اين شكست عاطفي نزد حاكم آمل رفت و او كه شديداً به طالب علاقه داشت با خروج طالب از آمل مخالفت ورزيد ولي سرانجام حاكم آمل نتوانست در مقابل اصرار طالب و مخصوصاً سروده زيرمقاومت كند:
    كرشمه خله خاطر مراست مي داني به آن كرشمه چه سازم بلاست طبع غيور
    هجوم غيرت آن عشوه مي دهد پرواز به بال حسرت و دردم از اين بهشت سرور
    طالب از آمل به كاشان و سپس نزد پسرخاله اش حكيم ركن الدين مسعودكاشاني از شعراي نامي و اطباي معروف دربار شاه عباس رفت و هنگام تاريخ تولد اسماعيل ميرزا پسرشاه عباس چند قصيده و قطعه عرضه داشت.
    باخروج حكيم ركن الدين از اصفهان و مهاجرت به هند، طالب مدتي را در مرو گذراند و آنگاه رهسپار هند شد. در اينجا بود كه خواهرش ستي النساء كه زني اديب و طبيب بود براي ديدنش به هند رفت و در دربار ملكه «ممتاز محل» موقعيتي خاص يافت. ستي النساء بعد از مرگ طالب به گردآوري منظومه طالب و زهره مبادرت كرد. آنچه مسلم است، طالب تا پايان عمر به ياد زهره و عشق او بود. چنانكه مي گويد:
    چون رفت از برابرم آن رشك آفتاب هر ذره وجود من ازپي دويد و رفت
    اكنون به دام صدغم ومحنت منم اسير آن مرغ خوشدلي كه تو ديدي پريد و رفت
    آمد چو نكهت گل و رفت از سرم چو هوش گويي نسيم بود كه برمن وزيد و رفت
    طالب چو التماس نشستن نمودش ديدم بزيرچشم كه در غيرديد و رفت
    اما در فراق طالب، زهره مويه ها كرد. زهره هرجا را كه فكر مي كرد، مي تواند طالب را بيابد، گشت ولي از او خبري نبود. بعدها فهميد كه طالب به شهرهاي دوردست رفته و ديگر بازنخواهدگشت. سالها از پي هم گذشت. طالب در هندوستان به اوج افتخار رسيد و با دختري از خانواده هاي درباري ازدواج كرد و در سال ۱۰۳۶هجري درگذشت. ماهها بعد خبرمرگ او به آمل رسيد. به محض رسيدن خبرمرگ طالب، زهره كه عليرغم ازدواج تحميلي، عشق به طالب را در دلش زنده نگه داشته بود، دگرگون شد و آشفته و شيدا به كنار رود هراز رفت و از ماهيان سراغ طالب را گرفت. گفت وگوي زهره با ماهيان يكي از فرازهاي تراژيك منظومه طالبا است كه به لهجه مازندراني با حزن خاصي خوانده مي شود. يك روز زهره ديگر به خانه نيامد. به جست وجوي او پرداختند، از داخل رود هراز درجايي كه معمولاً زهره در آنجا به راز و نياز مي پرداخت، تا كنار دريا را بارها و بارها گشتند، اثري از زهره نبود. توگويي همراه ماهيان به دنبال طالب رفته بود. در قسمتي از ترجمه اشعار طبري طالبا آمده است:
    هر وقت دلتان از غصه گرفته چشم پراشك و روان آتش گرفته
    بگيريد بخوانيد طالب طالبا تا روح و جانتان شود از غصه جدا
    هر وقت عاشق شديد گلي خوشبو را يادي كنيد زهره و طالبا را
    Last edited by Mostafa_Amol; 06-12-2007 at 14:58.

  8. #16
    پروفشنال Mostafa_Amol's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    آمل
    پست ها
    593

    پيش فرض

    امیدوارم که خوشتون اومده باشه ... و تا حدودی با این شخصیت آشنا شده باشید.
    یه چیزی که باید بگم اینه که دلیل اینکه در چند پست متنم رو نوشتم اینه که به دلیل سرعت پایین اینترنت و شاید هم به دلیل اجازه ندادن این سایت ... نمی تونستم همه ی متن ها رو در یه پست ارائه بدم ... اگر چه خودم که خیلی دوست داشتم همه را در یه پست یا حداقل در 2-3 پست ارائه بدم ... در هر صورت نشد ....
    شرمنده.....
    موفق باشید.
    Last edited by Mostafa_Amol; 06-12-2007 at 15:02.

  9. #17
    پروفشنال Mostafa_Amol's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    آمل
    پست ها
    593

    پيش فرض

    یک شعر از طالب آملی :

    خمار می جگرم سوخت، ساغرم بدهید
    تهی نکرده، یکی جام دیگرم بدهید
    به یک پیاله نسازم، ز بس حریصم من
    قدح پیا پی و ، ساغر مکررم بدهید
    خمار می کُشدم ذوق خامشی دارم
    به چشم یار که پیمانه پر ترم بدهید
    ز زهد خشک رخم گشته خاک سان، بی آب
    به چهره آبی از آن آتش ترم بدهید
    ستور لاغر رم کرده از چراگاهم
    به سبزه ی خطِ گل عارضان سرم بدهید
    چنین که گشته تنم لاغر از ریاضت زهد
    نه حکمتست که پیمانه لاغرم بدهید
    چو"طالب" از ره حکمت فتاده ام به کنار
    یکی به جانب میخانه رهبرم بدهید

  10. 2 کاربر از Mostafa_Amol بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #18
    اگه نباشه جاش خالی می مونه nvb007's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    محــــــــمودآباد - شمال ايران
    پست ها
    277

    پيش فرض

    عزیز دل برادر
    خیلی ممنون از اطلاعاتت

    اما میشه بگی از کجا میشه کتاب شعرش رو گیر اورد
    سایتی واسه دانلود موسیقی های مازندرانی سراغ نداری ؟

    ممنون

صفحه 2 از 2 اولاول 12

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •