آخرین انیمیشنی که دیدم

[Ar@m]

Inside out

یک انیمیشن فوق العاده از Disney. Pixar که طراحی شخصیت های درون مغز شخصیت اصلی داستان بر اساس "نظریه ی احساسات" روانشناسی بنام Paul Ekman شکل گرفته. نظریه ی احساسات بیان میکنه که 7 احساس اصلی و پایه که در تمام جهان و بین تمام انسان ها مشترک هستند شادی، غم، خشم، انزجار، ترس، تعجب و تحقیر رو شامل میشن. احساسات تجربیات رو بوجود میارن و درنهایت منجر به شکل گیری شخصیت ما میشن.
این باور در خیلی از فرهنگ وجود داشته و داره که احساسات و منطق دو کفه ی یک ترازو هستن و فردی که تصمیماتش رو بر اساس احساسات ( قلب ) میگیره غالبا بعنوان فردی ضعیف و در نقطه ی مقابلش فردی که با منطق ( مغز ) تصمیم میگیره فردی قوی و قابل اعتماده. درصورتیکه متفاوت دانستن و در دو سوی مختلف فرض کردن احساس و منطق اشتباهیه که مرتکب میشیم.
منطقی که در ما شکل گرفته چیزی جدا از احساسات و تجربه ی اون ها نبوده و نیست. غم و خشم و ترس به اندازه ی شادی در شگل گیری شخصیت مهم و مورد نیازن.
به این موضوع به زیبایی تمام در این انیمیشن پرداخته شده و دیدنش رو به همه توصیه میکنم.

[hosseinf722]

Beowulf

خلاصه داستان: در مورد یه جنگجو به اسم بیوولفِ که برای کشتن یه هیولا به دانمارک میره و بعد از کشتن هیولا (گرندل) ، با مادر گرندل دچار اتفاقاتی میشه و بعد میشه پادشاه و....

در کل قشنگ بود ، مخصوصا صحنه های مبارزه با اژدها

ظاهرا داستان بیوولف از قدیمی ترین داستان های حماسی اروپا هم هست که بعد ها ، شاعرا و داستان نویس های دیگه یا اقتباس ازش ، داستان های دیگه ای رو نوشتن
تالکین هم به این داستان علاقه داشته و تو داستاناش (هابیت و ارباب حلقه ها) یه گریز و برداشت هایی داشته ازش

[ms368]

بعد از مدت ها ۲ تا انیمیشن خوب دیدم



Gauche the Cellist / ویلونیست چپ دست یا همچین چیزی

کار اولی ژاپنیه و در مورد یه پسره هست که یه گروه موسیقی با حیوونا تشکیل میده و سعی میکنه که ویلون یاد بگیره
فکر میکنم کمتر کسی این انیمه رو دیده باشه
شبیه به کارای استودیو جیبلیه و خوش ساخته
کیفیتی که من دیدم ۱۰۸۰ بود که واقعا خیره کننده بود برای یه انیمه ۳۴ ساله خیلی غیر قابل باور بود
زیرنویس فارسی این انیمه هم موجوده٬ اگه کسی خواست ببینه میتونه با لذت نگاه کنه



کار بعدی که دیدم یه انیمیشن فرانسوی به نام پسر فانتومی Phantom Boy سال ۲۰۱۵ که درباره یه پسره هست که قدرتای ماورایی داره و میتونه پرواز کنه و خلاصه یه ابر قهرمانه و با پلیس همکاری میکنه
این انیمیشن هم با اینکه داستانش یکم کلیشه ای بود ولی به دل میشینه چون گرافیکی که فرانسوی ها توی کاراشون استفاده می‌کنن خاصه

هر ۲ انیمیشن رو پیشنهاد میکنم از دست ندید

[Morteza4SN]

The Boy and the Beast (2015)

«پسر و دیو» بهترین انیمه‌ی سینمایی سال 2015 ژاپن به نویسندگی و کارگردانی Mamoru Hosoda است. کسی که با سه اثر قبلی خودش هم این موفقیت رو کسب کرده بود. هر چهار اثر حال و هوایی متفاوت و خاص دارند که قرابت و تاثیر مکتب Studio Ghibli و میازاکی رو می‌شه در اونها حس کرد، با این حساب «کودکان گرگ» بیشتر از بقیه خوشایند خواهد بود و «جنگ‌های تابستانی» و «دختری که در زمان پرید» فانتزی سرحال هوسودا رو بیشتر به نمایش می‌گذارند. روح آثار این کارگردان هم پشتوانه‌های فرهنگی و ارزشی سرزمین آفتاب مثل تلفیق سبک زندگی سنتی و مدرن و یا نمایش محسورکننده‌ی طبیعت رو همراه خود داشته و در هر فیلمش یک ویژگی منحصربفرد رو به عنوان پایه‌ی اصلی تمام حوادث خلق کرده.

پسری 9 ساله که بعد از مرگ مادرش تنها شده، سرگردان در خیابان‌های شیبویای ژاپن وارد دنیای مخفی موجودات عجیب و غریبی (مانند جن) ‌می‌شود. دنیایی که ساکنین ناشناخته با شمایل حیوانات مختلف در آن حضور دارند و ورود یک انسان به اون اتفاقی عادی به حساب نمیاد اما توسط یک دیو رزمی‌کار بی‌اعصاب به اسم کوماتتسو به عنوان شاگرد انتخاب می‌شود.

در حالیکه در هر سه اثر قبلی هوسودا قهرمان داستان از بین دختران جوان انتخاب شده این بار یک پسر وارد ماجرایی نزدیک به آنچه دختران داستان‌های Spirited Away و The Cat Returns از استودیو جیبلی تجربه کردند می‌شود. راهی مخفی که به دنیایی متفاوت ختم می‌شه و قراره تغییر و تحول بزرگی در قهرمان ایجاد کنه. البته اینجا در فرمی حماسی و رزم‌آفرین، چرا که قهرمان دنیای دیوها از دل یک مسابقه‌ی مبارزه‌طلبی انتخاب خواهد شد. شکل دیوها همانند حيوانات ولي منش اونها بسیار وابسته به اعتقادات بومی ژاپن داره هرچند که از قدرت‌های ماورایی خاص هم خبری نیست و زندگی انسانی‌تری برای اون‌ها ترسیم شده و تنها به شکل ظاهری متفاوت بسنده شده. اینجا بیشتر حول تعامل یک انسان با یک دیو هست، نه تعامل با یک فضای غریب و نمادین مثل شهر اشباح میازاکی.

با دیدن نریشن ابتدای انیمه و ذهنیتی که از فضای اون قبل از دیدنش القا می‌شه شاید اشتیاق دنبال کردن ماجرا زیاد نباشه اما در ادامه و در طول زمان نزدیک به 2 ساعت فیلم اتفاقات دیدنی زیادی رخ خواهد داد که روند مناسب و ساختار محکمی هم دارن. تبدیل تعامل استاد و شاگردی به یک رابطه‌ی پدر و پسری هم از بخش‌های جذاب و تاثیرگذار داستانه. جریان زندگی در طول فیلم برقراره و مرز باریکی هم بین دنیای تخیل و واقعیت و اتفاقاتی که در حال رخ دادنه وجود داره. سکانس‌ها هم از نظر بصری پرقدرت به اجرا درآمده، و در کل «پسر و دیو» اثری جذاب با پیام‌هایی انسانی و زیباست.

[ms368]

بلاخره بعد از یه مدت خیلییی زیاد که منتظر این انیمیشن بودم٬ سرانجام طلسم این انیمیشن شکسته شد و چند روز پیش کیفیت خوبش رلیزه شد و با شوق و هیجان زیاد درست مثل زمان بچگیام که وقتی یک عنوان بازی جدید میخریدم٬ نشستم پای تلویزیون

وقتی که شکار و شکارچی زندگی گذشته خودشون رو رها میکنن و در کنار هم زندگی می‌کنن / Zootopia دومین اثر پرفروش دیزنی / پرفروش ترین فیلم سال 2016 تا به الان
یه انیمیشن خوش ساخت و گرافیکی فراتر از حدی که شما تصور می‌کنید



هشدار: خطر لو رفتن ۱۰دقیقه اول انیمیشن
داستان این انیمیشن درباره یه خرگوش (دختر) هست که از بچگی دوست داشته پلیس باشه و خلاصه به جامعشون کمک کنه٬ خلاصه جو میگیردشو پلیس میشه و از بخت بد با توجه به جسته ریزه میزش میشه مسئول پارکینگ و نوشتن قبض جریمه
طی یه حادثه گذرش به یک روباه حیله گر میوفته و ...

خیلی شوخی های خوبی داشت٬ بهترین صحنش هم به نظر من اونجاییه که میرن اداره راهنمایی رانندگی و میخان آدرس شماره پلاک یارو رو دربیارن که همین قسمتشو توی تریلر دیده بودم و میتونم بگم وقتی این سکانس دوباره تکرار شد شاید نزدیک به ۱ دقیقه از شدت خنده دراز شده بودم کف حال



خیلی از سکانس ها غیر قابل حدس بود و دیوونه وار منو میخوب میکرد
نکته قابل توجهی که فکر میکنم خیلی از شما متوجهش شده باشید اینه که شخصیت های موجود در این انیمیشن شباهت های زیادی به بعضی از انیمیشن های قدیمی یا جدید داشتن
به طور مثال٬ نیک همون روباهه شباهت شاید ۱۰۰درصدی به رابین هود قدیمی داشت
رئیس پلیس شباهت زیادی به سیاهی لشکر های موجود در انیمیشن کونگ فو پاندا داشت
یک مورد دیگه٬ یک سکانس رو می‌بینم که یک فروشنده فیلم داره به صورت غیر قانونی و غیر مجاز یک سری از عناوینی رو میفروشه که شباهت زیادی به آثار دیزنی دارن
هجوی زیبای پدر خوانده هم نباید نادیده بگیرم که واقعا میتونم بگم شاهکار کرده بودن

[ms368]

تازگی ها بابز برگر رو دیدم

یه خونواده ۵ نفری شامل ۲ تا دختر و پسر و پدر و مادر
دختر بزرگتر خانواده ۱۳ سالشه و چنان بی روح و خجالتی و سرد و بدبخته که من دلم به حالش میسوزه٬ حتی اونقدری بدبخت و فلک زده هست که همیشه از خواهر کوچیکترش کمک میگیره
دختر کوچیکتر که آتیش بیار معرکه هست و تقریبا توی هر قسمت یه هیزومی میسوزونه و اکثرا وقت خودشو با برادرش و باباش میگذرونه
پسر خانواده که یه آدم خنگ و دیوونه ابزار آلات موسیقیه
پدر و مادر هم دائما در حال چرخوندن چرخ رستورانی هستن که معمولا هر ماه حتی نمیتونن از عهده اجارش بر بیان
اکثر انیمیشن های سریال که دیدم درباره یه خونواده ۵ نفری٬ سیمپسون و خانواده دوستان و ...
اولین قسمتو که دیدم حس خوبی نسبت به انیمیشن داشتم و تا قسمت ۵ رو یکجا نشستم با یه مشت هله هوله که جلو مانیتور پخشو پلا کرده بودم دیدم و واقعیتش توی قسمت ۵ یکم نسبت به این سریال سرد شدم اما فردا با دیدن قسمت های بعدی نظرم نسبت بهش بهتر شد

خب باید بگم که این انیمیشن رو نمیشه با خانواده دید و بعضی از دیالوگ ها و صحنه های انیمیشن بشدت حال بهم زن و زشته
به طور مثال توی یکی از قسمت ها بابای خانواده برای اینکه خرج جشن تولد دخترشو در بیاره٬ شبا میره مسافرکشی و به اتفاقی و تصادفا با چندتا مرد زن نما آشنا میشه که توی حالت مستی اونارو به جشن فردا شب دخترش دعوت میکنه و توی مراسم جشن دخترش پر از این آدما میشه

در کل سریال جالبیه و فعلا مجذوبش شدم اما اگه بخام اینو با انیمیشن هایی مثه سیمپسون ها٬ خانواده دوستان٬ پارک مرکزی٬ پدر خانواده و سریال هایی از این دسته مقایسه کنم باید بگم توی ردیف آخر قرار میگیره.

[Morteza4SN]

انیمیشن «کینگزگلیو: فاینال فانتزی ۱۵» در واقع پیش‌درآمدی بر پانزدهمین نسخه از سری بازی فاینال فانتزی است و داستان بازی در ادامه‌ی این انیمیشن قرار خواهد داشت. پادشاهی لوسیس که آخرین کریستال جادویی مقدس را در اختیار دارد سال‌ها مورد تهاجم ارتش نیفلهایم قرار دارد. نیفلهایم که برای عبور از دیوار محافظ مرکز پادشاهی لوسیس کار دشواری دارد در فرصتی مناسب دو شاهزاده‌ی لوسیس را اسیر می‌کند. حالا بعد از ۱۲ سال شاه به کمک قدرتی جادویی گروهی از نیروهای ویژه تحت عنوان کینگزگلیو/Kingsglaive تربیت کرده تا در برابر هجوم نیفلهایم توانمندتر باشند. در ادامه‌ی این جنگِ قدرت امیدها، فداکاری‌ها و خیانت‌هایی در جریان خواهد بود.

سومین انیمیشن سینمایی ساخته شده بر اساس سری بازی فاینال فانتزی باز هم شما رو با گرافیک خیره‌کننده‌اش شگفت‌زده خواهد کرد و همچنان دستاوردی ویژه خواهد بود. هرچند این بار در بخش داستان کمتر با ابهام مواجه خواهیم شد و فیلمنامه هم تلاش نسبتاً خوبی برای تکمیل نمایش نهایی داشته اما هنوز بهترین بخش موجود و حد مقبول نیست. در بعضی سکانس‌ها نمایش احساسات تا حدودی بی‌روح و طرز رخ دادن وقایع هم به خوبی صیقل داده نشده! بخش اکشن و مبارزات از جذابیت بیشتری برخورداره و به خصوص در نبردهای بزرگ که حرکت‌های جالبی همپای یک بازی ویدئویی شاهدیم. خوشبختانه در کنار دوبله‌ی اصلی دوبله‌ی انگلیسی هم کیفیت مناسبی داره و حضور Sean Bean و Lena Headey در کنار هم می‌تونه براتون جالب باشه.

محصول نهایی از نظر بصری و نورپردازی و جلوه‌های ویژه باشکوه و از نظر داستانی هرچند نسبت به آثار مشابه مثل Tekken: Blood Vengeance و Resident Evil: Degeneration در جایگاه بهتری قرار می‌گیرد اما همچنان با کمبودها و کلیشه‌هایی مواجه است. به هر حال پروژه‌ی بزرگ اسکوئرانیکس نتیجه‌ای چشم‌نواز در سطح فیلم‌های اکشن هالیوودی مثل ترنسفورمرز اما با جزئیات تماماً سه‌بعدی و گرافیک نزدیک به واقعیت داشته و اگر با انتظاری معقول و دید یک طرفدار سری فاینال فانتزی به سراغش بروید حتماً راضی خواهید بود.

[Morteza4SN]

انیمیشن به ظاهر ساده‌ی دان هرتزفلد با داستانی که مثل زندگی پرتلاطم و شگفت‌انگیز دنبال می‌شه با نریشن فیلسوفانه و تفسیری روانشناسانه از یک ذهن درونگرا، زندگی روزانه‌ی بیل رو روایت می‌کنه. از برخوردهای ساده‌ای که در اجتماع پیش میاد تا کارهایی که هر روز تکرار می‌شوند و افکاری که قراره وجوه زندگی و چالش‌های اون رو به سادگی به نظاره بنشینه. ظرفی که از جنگ بین اتفاقات غیرمعمول با لحظات تکراری به تلاطم افتاده و در نهایت سر ریز خواهد شد. تلنگری که قراره منجر به فوران افکار فراموش‌شده از اعماق خاموش ذهن بشه و ترس از ناآگاهی‌ها دامنه‌ی اون رو بپوشونه.

بیل در بین افکار مغشوش و درگیر با مشکلات روحی و جسمانیش کم‌کم متوجه جزئیات تازه‌ای در اطرافش می‌شه که در تکرار همیشگی بهشون عادت و در شروع بعدی فراموش‌شون کرده. بحث‌های بیل با دوست و همسایه و همکارش به جای موارد معمول، از موضوعاتی مثل مرگ و زندگی و گذران عمر نباتی پر شده. زندگی بیل مثل انتظارش در ایستگاه اتوبوس برای رسیدن قدم بعدی به نظر می‌رسه درحالی‌که با وجهی غم‌انگیز و انزوایی پوچ احاطه شده، با این حال بیل در تلاشه تا با رسیدن به تعلقاتی مجهول در نهایت پاسخی برای ابهام‌های زندگیش پیدا کنه.

این انیمیشن با مفاهیم عمیق و گسترده‌ای که در پس سادگیش پیچیده شده شما رو به دیدن نور ستارگان خاموش فضا، نور در حال خاموشی ماشین‌های سقوط کرده در پایین صخره‌ی دریا و یا نور چراغ قوه‌ای که‌ سقف اتاق رو نشانه گرفته می‌بره و تفسیری از آینده، حال و گذشته رو در خط ممتد زندگی با زبانی استعاری و استفهامی فلسفی بیان می‌کنه... چند سال از ساخت این انیمیشن گذشته ولی هنوز برای دیدن و دوباره دیدنش می‌شه زمانی رو پیدا کرد، تا وقتی که «بیل» همچنان زندگی خواهد کرد و...

«امروز روزی زیباست» مجموع سه قسمت است که هرتزفلد در طول 5 سال ساخته و عنوان بخش سوم روی آن قرار گرفته

[Ahmad]

I'm still standing
yeah yeah yeah


Sing
2016
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

باستر مون Buster Moon مالک سالن نمایشی که با پولی که پدرش با زحمت فراوان بدست آورده و خریداری کرده، برای جلوگیری از به‌تصرف درآمدن آن توسط بانک، تصمیم به برگزاری مسابقه‌ی آواز می‌کنه.
در این میون منشی دویست ساله‌اش بر اثر اشتباهی مبلغ جایزه رو صدبرابر بیشتر نوشته و بر اثر اتفاقی دیگر تبلیغ اون در تمام شهر پخش می‌شه.
و این آغاز یک ماجرای کامله. ماجرایی همراه با برخی لحظه‌های طنز که در پایان می‌تونه هدف خود و درسی که قراره توسط این انیمیشن به مخاطبان خودش در تمام سنین برسونه رو به‌زیبایی منتقل می‌کنه.

این انیمیشن بخاطر موزیکال بودنش و اقتباس‌هایی که از موسیقی‌های مختلف و زیبا داشته و همچنین چند ترک اختصاصی خودش و اجرای اون‌ها به‌جای کاراکترهای انیمیشن توسط هنرمندان بنام و به‌طور کلی زیبایی خود انیمیشن، بارها و بارها می‌شه از تماشای اون لذت برد.

انیمیشنی که در گلدن‌گلب نامزد دریافت جایزه شد و در اسکار حتی نامزد هم نشد.
فقط می‌تونم بگم که لعنت به گلدن‌گلب و لعنت ابدی به اسکار و بهتره گلدن‌گلب بره به hell و اسکار بره به deepest اند darkest places in hell


city of stars بهترین آهنگ ؟؟!!!!
Are you *** kidding me?!!!!!l
Where is "Set It All Free"????l
It's not even NOMINATED???!!!!!l
(فکر می‌کنم این ترک اختصاصی انیمیشن باشه)



پ.ن. : فقط Ash

  محتوای مخفی: ... 

Set It All Free
Scarlett Johansson (Ash)

I followed my heart into the fire
Got burned, got broken down by desire
I tried, I tried but the smoke in my eyes
Left me blurry, blurry and blind
I picked all the pieces up off the ground
I've burned all my fingers but that's gone now
Got the glue in my hands and stickin' to the plan
Stickin' to the plan that says "I can"
Do anything at all
I can do anything at all
This is my kiss goodbye
You can stand alone and watch me fly
Cause nothing's keeping me down
Gonna let it all up
Come on and say right now, right now, right now
This is my big hello
Cause I'm here and never letting go
I can finally see, it's not just a dream
When you set it all free, all free, all free
You set it all free
I was a girl caught under your thumb
But my…

[Morteza4SN]

Sing

یکی از انیمیشن‌های سال 2016 که می‌شه برای دوباره دیدن انتخاب کرد و باز هم لذت برد. باستر مون یه کوآلای به شدت مثبت‌اندیش برای حفظ آخرین یادگار پدرش که یه سالن اجراست یه مسابقه‌ی خوانندگی برگزار می‌کنه اما بر اثر یه اشتباه رقم جایزه بالا می‌ره و خیلی از استعدادها که مشکلات شخصی و خانوادگی اجازه‌ی شکوفا شدن بهشون نداده جذب این آگهی می‌شن. خب باستر از نظر ایده‌ها و تلاش برای عملی کردنشون نسخه‌ی کارتونی نقش دی‌کاپریو در گرگ وال استریت اسکورسیزیه! طوری که حتی در بدترین شرایط هم دست از تلاش برنمی‌داره و از هر راهی به سمت موفقیت قدم برمی‌داره. با این رویه احتمال اینکه شخصیت‌های فیلم خسته‌کننده و تکراری به نظر برسند زیاده اما امکان نداره با کاراکترهای امیدوار این فیلم ارتباط برقرار نکنید و حال لحظه‌های خوب و بدشون رو درک نکنید. اجرای این همه آهنگ و ترانه در سطحی بالاتر از موزیکال‌های دیگر فیلم‌های این سبک قرار داره چرا که دقیقاً جزوی از بافت اصلی داستان هستن و قراره نقطه‌ی به ثمر رسیدن همه‌ی امید و آرزوهای جاری فیلم باشن. اگر قرار باشه بهترین آثار استودیو ایلومینیشن رو تا الان انتخاب کنیم Sing رو باید در جایگاه اول یا دوم قرار داد.

--------------------------------------------------------------------------------------------

My Life as a Zucchini

قرار گرفتن در جمع نامزدهای نهایی اسکار و گلدن‌گلوب باعث شد تا با کنجکاوی بیشتری سراغ این انیمیشن برم. یه استاپ-موشن با محتوای بزرگسالانه که در مورد کودکان یتیم و بی‌سرپرست ساخته شده و حتی لحظات شادش هم مزه‌ی تلخی داره. بچه‌هایی که فقط متولد شدن تا در دنیایی تحمیلی تنها بمونن چون مسئولیت بزرگی که بر عهده‌ی والدینش بوده از همون اولین لحظه‌ی شکل‌گیری نادیده گرفته شده و یا در ادامه به شکلی سطحی دنبال شده. این فیلم رو باید فقط یک بار دید اما همون یک بار مثل اتفاقی که فقط قراره یک بار رخ بده ازش تاثیر گرفت. تابلویی که در ییتم‌خانه برای بچه‌ها نصب شده تا روحیاتشون رو با اشکال آب و هوا نشون بدن باید آفتابی باشه/ بشه که به آینده‌ای روشن در جامعه ختم بشه. اگه این فیلم خروجی محصولات معمول هالیوود بود حتماً ابعاد لطیف‌تری به خودش می‌گرفت و حتی با زمان بیشتر به یک اثر خانوادگی تبدیل می‌شد و اثرگذاری عام‌تری به خودش می‌گرفت، اما اینجا باید بدونیم که همین زهر پیش رو که از خوردنش سر باز می‌زنیم ممکنه جایی به عنوان قدح شرابی مستانه سرکشیده بشه.