تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 28

نام تاپيک: اشعار لالایی

  1. #11
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    لالا لالا گل پونه
    دیگه این جور نمی مونه

    لالا لالا گل کاشی
    مث غنچه تو باغ ، وا شی



    لالا لالا گل مریم
    همش دور تو می گردم

    لالا لالا گل تازه
    خدا کارا رو می سازه



    لالا لالا گل گندم
    نمونه غم توی مردم

    لالا لالا گل انجیر
    دو پام افتاده تو زنجیر



    لالا لالا گل نسرین
    به حق سوره ی یاسین

    میاد آفتاب رو بوم ما
    نکن گریه ! گل زیبا

  2. #12
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    اینبار چند لالایی به زبان انگلیسی!
    لالایی هایی که از لحاظ مضمون با لالایی های ایرانی بسیار متفاوت است. از غم و اندوه و جور در آنها خبری نیست و تنها کودک را به آرامش و صلح دعوت می کند بی آنکه از دردها وغصه های زنان چیزی در آنها منعکس باشد....

    The midnight train to dreamland
    Puffs through valleys bright and green
    And around the highest mountain ledges
    That you've ever seen!

    When you have put your toys up
    At the end of every day,
    Take The Midnight Train To Dreamland
    And dream the night away.

    The passengers are elves and sprites;
    And one car holds a unicorn
    And little gnomes with pointed hats
    With polish for his silver horn.

    When you have put your toys up
    At the end of every day,
    Take The Midnight Train To Dreamland
    And dream the night away.

    And in one car are circusfolk
    In costumes colored bright
    With baby lions and tigers
    To play with you at night.

    When you have put your toys up
    At the end of every day,
    Take The Midnight Train To Dreamland
    And dream the night away.

    Another car has animals
    That you can see and ride
    A horse, giraffe, rhinocerous,
    And elephant are inside.

    When you have put your toys up
    At the end of every day,
    Take The Midnight Train To Dreamland
    And dream the night away.

    The midnight train to dreamland
    Puffs through valleys bright and green
    And around the highest mountain ledges
    That you've ever seen!

    When you have put your toys up
    At the end of every day,
    Take The Midnight Train To Dreamland
    And dream the night away.

    قطار نیمه شب به مقصد سرزمین رویاها
    زوزه کشون از بین دره های درخشان و سبز
    و از حوالی بلندترین قله های کوهی که تا حالا دیدی
    عبور می کنه
    وقتی تو آخر هر روز اسباب بازی هاتو می ذاری کنار،
    قطار نیمه شب به مقصد سرزمین رویاها رو بگیر
    و فرض کن شب تموم شده
    همهء مسافرا جن و پری هستن
    و یه ماشین
    یه موجود تکشاخ ٌ
    کوتوله های کوچک با کلاههای نوک تیز
    و واکسهایی برای برق انداختن شیپورهاشون رو
    حمل می کنه
    وقتی تو در آخر هر روز اسباب بازی هاتو می ذاری کنار،
    قطار نیمه شب به مقصد سرزمین رویاها رو بگیر
    و فرض کن شب تموم شده
    توی یه ماشین، یه عده سیرک باز هستن
    با لباسهایی که برق برق می زنن
    و یا چند تا بچه شیر و بچه ببر
    برای اینکه وقتی شب شد با تو بازی کنن
    ماشین بعدی حیوونهایی داره
    که تو می تونی اونها رو ببینی و سوارشون بشی:
    اسب و زرافه و کرگدن و فیل
    وقتی تو آخر هر روز اسباب بازی هاتو می ذاری کنار،
    قطار نیمه شب به مقصد سرزمین رویاها رو بگیر
    و فرض کن شب تموم شده

  3. #13
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    When the curtain of night
    Falls so gently to rest,
    And hides the bright sun
    On its great journey west;
    Your sweet eyes will close,
    And your dreams will begin,
    And you'll travel to places
    Where you've never been.

    When the bright shining moon
    And the stars are all gone,
    And the sun on the clouds
    Lights a rose-colored dawn;
    When the night-time has passed,
    And your dreaming is done,
    You'll wake with a smile
    That's as bright as the sun.

    You'll dream of great oceans
    That sparkle with light,
    And millions of stars
    That all twinkle at night;
    And clouds piling up
    In the heavens so high,
    And great crystal mountains
    That reach to the sky.

    When the bright shining moon
    And the stars are all gone,
    And the sun on the clouds
    Lights a rose-colored dawn;
    When the night-time has passed,
    And your dreaming is done,
    You'll wake with a smile
    That's as bright as the sun.

    وقتی که پردهء شب
    خیلی آروم برای خوابیدن پایین میاد،
    و خورشید درخشانو
    در سفر طولانی خودش به غرب
    مخفی می کنه،
    چشمهای شیرین تو بسته می شه
    و رویاهات شروع می شه
    تو سفر می کنی به جاهایی
    که هیچ وقت تا حالا نرفتی

    وقتی ماه روشن و درخشان
    و ستاره های نفره ای و نورافشان
    همگی رهسپار رفتن می شن،
    و خورشید پشت ابرها
    سپیدهء گلی رنگ را روشن می کنه،
    وقتی شب دیگه به آخر می رسه
    و خواب دیدن تو تموم می شه،
    تو با یه لبخند بیدار می شی
    که به درخشندگی خورشیده،
    تو خواب اقیانوس های بزرگ رو می بینی
    که توی نور برق می زنن،
    خواب میلیون ها ستاره
    که همه شون تو شب چشمک می زنن،
    ابرها که روی هم انباشته می شن
    در آسمونهای خیلی بلند
    و کوههای بلوری بزرگ
    که سر به فلک می کشن

    وقتی ماه روشن و درخشان
    و ستاره های نقره ای و نورافشان
    همگی رهسپار رفتن می شن،
    و خورشید پشت ابرها
    سپیدهء گلی رنگ را روشن می کنه،
    وقتی شب دیگه به آخر می رسه
    و خواب دیدن تو تموم می شه،
    تو با یه لبخند بیدار می شی
    که به درخشندگی خورشیده...

  4. #14
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    The sunset fades to crimson in the west,
    And lilac shadows steal across the land.
    The moon has come to put the sun to sleep,
    And sleep has come to take you by the hand.

    Under a fat old moon, way up high,
    With a lopsided grin in a calico sky;
    In a lonely sweetgum tree, by a creek that murmurs sleepily,
    The nightbird sings a twilight lullaby.

    The little birds have settled in their nests,
    'Til morning's sunlight beckons them awake;
    A breeze has stirred the rushes swaying by
    The twinkling stars reflecting in the lake.

    Under a fat old moon, way up high,
    With a lopsided grin in a calico sky;
    In a lonely sweetgum tree, by a creek that murmurs sleepily,
    The nightbird sings a twilight lullaby.

    The moon so big up in the eastern sky,
    Bright golden as it floats above the hill,
    Has sent a little gift to warm your night,
    Of moonbeams dancing on your windowsill.

    Under a fat old moon, way up high,
    With a lopsided grin in a calico sky;
    In a lonely sweetgum tree, by a creek that murmurs sleepily,
    The nightbird sings a twilight lullaby.

    غروب آفتاب در شفق شنگرفی غرب
    کم کم ناپدبد می شود
    و سایهء یاس های کبود
    از روی زمین ربوده می شوند.
    ماه آمده است که خورشید را به خواب بفرستد
    و خواب آمده تا تو را دربربگیرد
    در زیر نور ماه ِ فربه و سالخورده
    که با کجخندی در آسمان چلواری
    روشنی می افروزد،
    بر یک درخت ِ بنهء تنها،
    کنار نهری که آرام زمزمه می کند،
    مرغ شب لالایی گرگ و میش می خواند
    پرندگان کوچک در لانه هایشان جاگرفته اند
    تا نور سپیده دم با یک اشاره
    بیدارشان کند
    نسیم ملایمی نیزار را
    به جنبش در می آورد
    ستاره های چشمک زن در برکه منعکس می شوند،
    ماه در شرقی ترین سمت آسمان
    رو به وسعت است.
    چنان طلایی می درخشد
    که گویی بر فراز تپه شناور است
    هدیهء کوچکی برایت
    از سوی پرتوهای ماه رقصان بر آستانهء پنجره ات
    فرستاده شده است
    که شبت را گرم و صمیمانه کند
    در زیر نور ماه ِ فربه و سالخورده
    که با کجخندی در آسمان چلواری
    روشنی می افروزد،
    بر یک درخت ِ بنهء تنها،
    کنار نهری که آرام زمزمه می کند،
    مرغ شب لالایی گرگ و میش می خوان

  5. #15
    داره خودمونی میشه TADAIE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    43

    پيش فرض

    گنجشک خوابید مثل همیشه
    قورباغه خوابیده توی بیشه
    لا لا لا لا لا لا لالا
    گل زود خوابید
    مثل شما ها
    تا زود پاشه بره سر کار با با یی بخواب بابا یی بخواب تا زود پاشی بری سر کار
    لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا ...........
    اینو بچه ها موقع خواب بابا شون می خونن تا زود تر لا لا کنه.

  6. #16
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض


    لالایی آی لالایی آی لالایی
    عزیز نازنین من لالایی
    بخواب این آخرین خواب تو شیرین
    پس از این قهرمان قصه هایی

    تو ای سرباز و ای فرزند بهتر
    جدا از بستر و آغوش مــادر
    به غسلت می برم با دیدة تر
    به تو پوشم کفن از یاس پرپر



    لالایی لالایی لالایی
    عزیز نازنین من لالایی
    بخواب این آخرین خواب تو شیرین
    پس از این قهرمان قصه هایی

    به اون گوری که شد گهوارة تو
    برای پیکر صد پاره ی تو
    میخونم من اگه بسته ز بیداد
    گلوی مادر بیچاره ی تو
    شد از خون تو خاک جــبــهــه رنگین
    در اون ظلمت سرای سرد و غمگین
    بخواب ایـــران ز تو بر جا می مونه
    عزیزم آخرین خواب تو شیرین
    لالایی لالایی آی لالایی
    عزیز نازنین من لالایی
    بخواب این آخرین خواب تو شیرین
    پس از این قهرمان قصه هایی



    هما میر افشار

  7. #17
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    جنبش گهواره خواب طفل را سازد گران
    از تزلزل بیش محكم می شود بنیاد ما
    از دیرباز مادران برای خوابانیدن و خواب كردن فرزندان و نوباوگان خود تداركات و تمهیداتی فراهم می كردند تا در سایه ی آن مقدّسات، فرزندان دلبند و دلارام خود را به خواب ناز و عمیقی فرو برند، خوابی كه جان تازه می كند و حیات می بخشد. «گویند بوی زلف تو جان تازه می كند سلمان قبول كن كه من از جان شنیده ام» جنبش یكنواخت و منظم گهواره، تأمین وسایل خواب نوزادان و نونهالان، رعایت برنامه غذایی خود و دقّت در اجرای درست دستورالعمل تغذیه آنان از جمله اقداماتی بود كه مادران را در راه رسیدن به این هدف یعنی خوابانیدن دلبندان خود، یاری و مساعدت می كردند. آنجا كه اِعمال این تداركات و شگردهای جنبش گهواره، كارساز و كارگر نمی افتاد به حربه ی بُرّان و سُكرآور لالایی متوسل می شدند تا شاید «دمی بیاسایند زین شراب روحانی» شاید بتوان گفت تاریخچه ی لالایی قدمتی به در ازای تاریخ زندگی بشر بر رویِ این كره ی خاكی دارد. از دیرزمان مادران كشف كرده بودند كه از نوای دل انگیز و سحرآمیز لالایی می توان به عنوان یك داروی خواب آور و مسكن قوی استفاده كرد. آنگاه كه نوای دل انگیز لالایی با صوت ملكوتی مادر در دل نیمه شب طنین انداز می شود براستی تماشایی و گوشنواز است «جهان در خواب تنها من در این محراب» چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن به رخت نظاره كردن سخن خدا شنیدن لالایی، اوج تجلیّاتِ عواطف مادرانه و عاشقانه و راز و نیازهایی عارفانه است كه هم مادر و هم فرزند دلبند او هر یك از سرچشمه زلال عشق سیراب می شوند و در پرتو انوار عرفانی و اهورایی، آن عاشق و معشوق به وجد می آیند و سر از پای نمی شناسند و در دریای بی كران عشق و عواطف مادرانه و كودكانه عنان اختیار از كف می دهند و پروانه وار گرد شمع وجود یكدیگر خود را با شراره عشق به آتش می كشند تا در سایه خاكستر عشق هر دو به آرامش رسند. سرانجام مادر جگرگوشه ی خود را به خواب ناز و شیرین فرو می برد و خود نیز از لذت و نشئت لالایی به اوج لذت می رسد. منظره ای كه هیچ نقاش چیره دستی قادر نیست اوج عظمت، صفا، مهر و وفا دوستی و از خودگذشتگی مادر را به تصویر كشد زیرا فقط این مادر است كه كانون مهر و صفا و عشق و وفاست. كسی كه از بضاعت عشق و مهر مادری كمترین بهره ای ندارد چگونه تواند این احساسات پاك و بی شائبه را مجسم سازد باید مجنون بود تا زیبایی های خیره كننده ی لیلی را دید باید مادر بود تا بتوان این رشته اهورایی و ملكوتی را درك كرد.

    ا لا لا لا گل باغ بهشتم
    ا لا لا لا تو بودی سرنوشتم
    بخواب ای مونس روح روونم
    بخواب ای بلبل شیرین زبونم
    بخواب ای عندلیب بوستانم
    بخواب ای راحت آرام جونم
    بخواب ای جان شیرین راحت دل
    چو بلبل نغمه زن در ساحت دل
    بخواب ای غنچه ی بشكفته ی من
    بخواب ای گوهر ناسفته من
    بخواب ای نورچشم روشن من
    بخواب ای روی ماهت گلشن من
    بخواب ای جون دل نوباوه من
    به شیرینی انار ساوه ی من


    شیوه و سبك و سیاق لالایی معمولاً از شهری به شهر و از استانی به استان دیگر فرق می كند و هر ناحیه ای برای خود قاعده، سبك و شیوه ی آوایی و اشعار خاصی دارد. اما لالایی در منطقه برازجان و دشتستان بزرگ تحت شرایط اقلیمی، جغرافیایی و فرهنگی قرار می گیرد و به همان راه و روشی می رود یا در همان جاده ای گام بر می دارد كه «شروه» یا نوای دشتستانی پرسه می زند به عبارت دیگر خمیر مایه ی لالایی را، می توان در تار و پود آهنگین آهنگ دشتستانی یا شروه جستجو كرد همان طوری كه شروه فریاد دل و عصیان، زبان عشق و جانان، قصه درد و درمان، داستان وصل و هجران، حدیث امید و حرمان، بهار عمر و خزان روایت گل و هزار دستان، شرح پیچ و تاب زلف شكن در شكن و ناز سینه چشمان وفای به عهد است و بیوفایی خوبان و بالاخره وصف ناپایداری روزگاران است و بینش و نوش دوران. لالایی نیز در قاموس فرهنگ عامیانه از این عناصر متشكّله بهره می گیرد و با بكارگیری دو بیتی های محلّی و پر نغز پا جای پای شروه می گذارد. كمند زلف گرد چهره یار تو گویی خفته برگنجی سیه مار حذر كن فایز از این زلف و گردن كه هر تاری از آن ماری است خونخوار به هجران شاد ز امید وصالم به وصل از بیم هجران در ملالم بسان مه ز قرب و بُعد خورشید گهی بَدرَستم و گاهی هلالم زنده یاد جلال آل احمد نیز در كتاب «جزیره خارگ دُر یتیم خلیج فارس» اشارتی دارد به این مضمون «به عنوان لالایی اشعار فایز دشتستانی را می خوانند همچنانكه در لار و دشتستان» به عبارت دیگر لالایی متأثر از شروه، رنگ و لعاب آن را بخود می گیرد تو گویی شروه همان لالایی است و بالعكس، با این تفاوت كه شروه را معمولاً مردان و لالایی را مادران سرشار از احساسات مادری هماهنگ با جنبش گهواره زمزمه می كنند. لالایی كوله باری از عواطف و احساسات عاشقانه و شاعرانه است كه كاروان سالاری چون «مادر»، با سری پر شور و حلقه ارادت در گوش، در گوش جان دُردانه ی خود زمزمه می كند. نوای افسونگر و روح پرور لالایی وقتی با نسیم نوازشگر شبانگاهی در دل شب های تنهایی در هم می آمیزد و چون سفیری جادویی صفیر عشق را در فضای لایتناهی شبانه به همراه عطرِ شب بوهای بهاری در پهنه دشت طبیعت صلا می زند براستی دل انگیز، جان پرور و تماشایی است. نسیمی كز بُن آن كاكل آیو مرا خوشتر كه بوی سنبل آیو چو شُو گیرم خیالت را در آغوش سحر از بسترم بوی گل آیو گاهی غم و اندوه زمانه چنان سراسر وجود مادر را احاطه و مالامال می كند كه رهایی از آن مشكل می شود، در این هنگامه است كه مادر با یك تیر دو نشان را هدف قرار می دهد. از یك سو فرزند دلبند خود را با نوای لالایی می خواباند و از دیگر سو لالایی را بهانه قرار داده و با سر دادن زمزمه هایی سوزناك و جانگداز عقده های درونی و دردهای طاقت شكن و توانسوز خود را به همراه قطرات اشكی، بیرون می ریزد و بدین ترتیب به آسایش و آرامش درونی نایل می گردد. هفته ها گفته ام ای ماه كه چون سال شود نو عید را كرده بهانه رخ زیبات ببوسم متأسفانه با ورود انسان به عصر ماشین و زندگی ماشینی نه تنها هنرِ لالایی كه بسیاری از آداب و سنن و مظاهر زندگی سنتی و اصیل انسان دستخوش دگرگونی یا فنا و نابودی گردیده و استفاده از گهواره به شكل سنتی كهنه گردیده و در نتیجه هنر لالایی نیز از جیزّ انتفاع خارج گردیده و جز نام و نشانی از آن باقی نمانده است و به احتمال بسیار قوی درصد بالایی از مادران عصر ماشینی، با لالایی بیگانه و كمترین اطّلاعی از الفبای لالایی ندارند.


    اَلالالا گل مایی
    بیومد خانمون دایی
    الا لالا گل قندم
    عزیزه رود دلبندم
    مكن گریه مكن ناله
    به قنداغت نمی بندم
    الا لا لا گلم باشی
    تسلای دلم باشی
    بخوبی همدمم باشی
    گل تاج سرم باشی
    الا لا لا گل نعنا
    بابات رفته به كوه تنها
    از این صحرابان و صحرا
    مرا بردند سویِ صحرا
    لایی لایی لایی لای
    رودم لایی رودم لای، لای

  8. #18
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    گل مينا بخواب آروم عزيزم

    که تو خواب شبت شبنم بريزم

    گل مينا بخواب آروم که ديره

    ديگه بد جور داره گريه ام ميگيره

    بخواب آروم که بيداره ستاره

    دل مريم حراسون دوباره

    شايد هيچ وقت ديگه بارون نباره

    بخواب آروم که شب طاقت بياره

    اگه دل رو به روياي تو بستم

    اگه از بغض پاييزت شکستم

    نمي دوني تواين شب گريه تلخ

    هنوز مديون چشماي تو هستم

    تو معصومي مثل اندوه بارون

    مثل تنهايي يک معبد دور

    نشد قسمت کنيم تنهاييمون و

    تو اين فصل حريق آينه و نور

    تو اين دنياي دلگير و مه آلود

    کسي جز تو به فکر بغض من نيست

    من از چشمهاي غمگين تو خوندم

    که شب اينجا شب عاشق شدن نيست

    گل مينا بخواب که دیگه شب شد

    دل من از شکستن جون به لب شد

    گل مينا بخواب آروم که ديره

    ديگه بد جور داره گريه ام ميگيره

  9. #19
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض



    *لالالالا گل نازم

    * تويي سرو سرافرازم

    * تويي سرو و تويي كاجم

    * تويي افسر، تويي تاجم



    * لالالالا گل نرگس

    * نباشم دور، ِز‌‌ تو هرگز

    * هميشه در برم باشي

    * چو تاجي بر سرم باشي



    *لالالالا گل مريم

    * چه گويم از غم و دردم

    *غم من در دلم پنهان

    * بيا اينجا بشو مهمان



    * لالالالا گل مينا

    * بخواب آروم ،گل بابا

    * بابا رفته ، سفر كرده

    * الهي زودي برگرده



    * لالالالا گل شب بو

    * نگاهت مي كند جادو

    * ببينم چشم شهلايت

    * به زير آن كمان ابرو



    * لالالالا گل پونه

    *انار كردم واسَت دونه

    * انار سرخ ِ ياقوتي

    * بخوراي گل، نگير بونه



    *لالالالا گل صدپر

    * نشه هرگز گلم پرپر

    * بمون با من گل خندان

    * نبينم چشم ِ تو گريان



    * لالالالا گل لاله

    * ميريم فردا خونه خاله

    * نديدم خاله جانت را

    * الان چندين و چن ساله



    * لالالالا گلم خوابيد

    * به رويش نورِ مَه تابيد

    * لالالالا گلم زيباست

    * براي من ، همه دنياست .

  10. #20
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض راز لا‌لا‌یی‌های دلنشین‌

    واقعیت این است که کودک از زهدان مادر با ریتم و موسیقی مونس می‌شود و شادی‌های مادر را درک می‌کند؛ به ویژه می‌توان اذعان کرد که با شنیدن ریتم دلنشین ضربان قلبِ مادر، موسیقی را قبل از تولد می‌آموزد. این است که مادران در همه دنیا برای بچه‌های خود از همان بدو تولد لالایی می‌خوانند و بعضاً ترانه ملی و محلی سرزمین خود را زیر لب زمزمه می‌کنند؛ با وجود این که بچه‌ها از معانی این لالایی‌ها سردرنمی‌آورند ولی از موسیقی و شکل شاعرانه آن لذت می‌برند. ‌
    ● مضمون لالایی‌ها
    شاید بتوان گفت که مضمون بیشتر لالایی‌های دنیا از هر زبان و فرهنگی که باشند این است که <بچه جان! بخواب، مادرت در کنارت است؛ همه چیز روبراه است>! در بسیاری از لالایی‌ها نمایشی از در اَمان بودن کودک اجرا می‌شود مثل لالایی‌های خودمان؛ مثل <امام هشتم پشت پناهت شاه چراغ پشت پناهت> و یا در لالایی‌های دیگران مسیح و مریم مقدس را پناه می‌گیرند.
    دسته‌ای دیگر از لالایی‌ها بر بنیاد ستایش مادر از کودک خویش است. در لالایی‌های انگلیسی مادر به بچه وعده می‌دهد و در لالایی یونانی وعده شهر اسکندریه به بچه داده می‌شود. پاره‌ای از لالایی‌ها حالتی داستان گونه دارد و مضامین بسیاری از لالایی‌ها، ناراحتی‌ها و اندوه‌های مادر است که معمولاً حزن انگیز است و اندوهی که در دل مادر است در لابه‌لای لالایی به گوش کودک می‌رسد بعضاً دیده شد کودک با واکنش‌هایی مانع خواندن لالایی مادر می‌شود. ‌
    در روند بررسی لالایی‌ها به گوناگونی لالایی برمی‌خوریم. لالایی‌های سیاسی: مثل سرودواره‌هایی در وصف میرزا کوچک خان که هنوز هم در منطقه گیلان‌زمین بر زبان مادران جاریست.لالایی‌های مذهبی: که جنبه نوحه سرایی دارد در حقیقت نوحه‌هایی برای نواده‌های امامان و معصومین بود که تمامی فرزندان خانواده‌های ایرانی آن را شنیده‌اند. بحث لالایی و به تعریفی دیگر ادبیات زنانه که در کنار گاهواره‌ها شکل گرفته بسیار شیرین است، خلاصه آن که ارتباط با کودکان از همان لحظات آغازین حیات شکل می‌گیرد. ‌نتیجه این که وجه تسمیه آوازهای گاهواره به لالایی برای بیان حالت موسیقایی آن بوده، یعنی اشعاری که با لحن و آواز همراه است. ‌
    ● عادات خوشایند
    مادران با موسیقی(لالایی) کودک خود را یاری می‌دهند که واقعیت‌ها را واضح‌تر درک کند و به سوی نیک‌سیرتی، خیرخواهی و مهربانی رو آورد. بچه‌هایی که در چنین فضاها و با چنین عادت‌های خوشایند رشد می‌یابند از همان کودکی مهرورزی را می‌آموزند و آرامشی که با شنیدن نوای دلنشین مادر به کودک دست می‌دهد لذت بخش‌ترین و شیرین‌ترین آرامش‌هاست که در گستره دیگر عمر به آن لذت دست نمی‌یابد و ارتباط عمیق عاطفی که از لالایی شنیدن و خواندن حاصل می‌شود از جمله عمیق‌ترین ارتباط‌های طول عمر انسان محسوب می‌شود. ‌
    ● غنی کردن ارتباط با بچه‌ها ‌
    از دیرباز ملت ایران برای هر چه غنی‌تر کردن ارتباط خود با بچه‌ها از زبان عامیانه بهره جسته و بی‌تردید آن را کار ساز نیز یافته که همچنان ادامه داده است. زیرا خواندن فارسی محاوره‌ای از فارسی کتابی به مراتب آسان‌تر بوده و قصه‌ها و شعرهایی که به زبان محاوره‌ای نوشته شده‌اند در ادبیات کودکان جایگاه ویژه‌ای دارند مثل شعر <علی کوچیکه> فروغ فرخزاد و <دخترای نه نه دریا> و <پریا>ی احمد شاملو که کودکان به راحتی آنها را می‌خوانند و لذت می‌برند.
    در روزگار پیشین هر خانواده به سبک و سیاق مخصوص خود با بچه‌ها ارتباط برقرار می‌کرد و آثار ادبیِ بیشماری به زبان محاوره در حافظه بزرگسالان وجود داشت که به بچه‌ها منتقل می‌کردند: ‌
    اتل متل توتوله، ‌گاو حسن چه جوره؟ ‌
    ..‌ ‌
    در این شعر جاودانه که نسل‌های متمادی را محضوظ کرده است فقط عناصر شکلی: وزن، قافیه، آهنگ، شبیه، استعاره، مجاز و... آن سرشار از جذابیت است که به حکم قدیمتر بودن همچنان بر روان بچه‌ها تأثیر می‌گذارد. ‌
    ● شکل شاعرانه زبان آموزی و تاثیر آن بر روی بچه‌ها ‌
    زبان خوانداری(خواندن) و نوشتاری(نوشتن) بچه‌ها معمولاً از هفت سالگی شروع می‌شود مگر در کودکان استثنایی که از پنج سالگی و زبانی که وسیله ارتباط با بچه‌ها ست همان زبان مادری است. ‌شایسته است برای تقویت زبان مادری کودکان شعر و قصه با استفاده از زبان شنیداری و گفتاری، سروده و گفته شود تا موجب غنی‌تر شدن زبان مادری کودک باشد. ‌
    به خاطر داشته باشیم که در زبان‌آموزی هم به طور طبیعی از شکل شاعرانه بهره گرفته می‌شود، همچنانکه اولین کلماتی که بچه‌ها فرا می‌گیرند از دو هجای همانند تشکیل می‌یابد. بابا، ماما، لولو، جوجو و ... پر واضح است که هریک از این واژه‌ها در حقیقت کوتاه‌ترین صورت بیتی از شعر را دارند، بیتی که مصراع آن یک هجا بیشتر نیست و در بسیاری مواقع نیز کودکان به حکم غریزه هجای معنی‌دار می‌گویند. ‌
    طفل بی‌تجربه‌ای که به بخاری داغ دست می‌زند و می‌سوزد، به حکم غریزه دو هجای‌‌‌‌ معنی‌دار اوف‌اوف را بیان می‌کند. به تعریف هجای‌‌‌‌ معنی‌دار را غریزه به او می‌آموزد. ‌
    ● شعر و کودک‌
    دکتر سرامی دکترای ادبیات می‌گوید: حقیقت شعر برکندگی آدمی از واقعیت بیرون و گرفتار آمدن او در چنبره اندرون است و اگر کسی بتواند سرگذشت این اسارت شیرین و شورانگیز را با ابزار زبان به میانجی واژه‌ها و ترکیبات گونه‌گون آنها، بازگوید این حقیقت را رَخت مجاز پوشانده است و در نگاه و باور معتاد زمانه شاعری کرده است. ‌
    این روند در دوران کودکی استمرار می‌یابد و دم به‌دم در جستجوی بهانه‌ای برای به نمایش در آوردن خویش است. دکتر سرامی شعر را تنفس روان کودک و نفس کشیدن ناخودآگاه کودک معرفی می‌کند و معتقد است که کودک در همه اکنون‌های خود به آن زنده است. ‌
    الکساندر پوشکین نیز گفته بوده شعر گناه کودکی است، یعنی روحیه هنری، گوهری است و اگر قرار باشد کسی شاعر از کار دربیاید در همان کودکی شاعر بودن او آشکار است. ‌
    در بررسی‌های عمیق دوران کودکی از آغاز تولد درمی‌یابیم که همه شاعر به دنیا می‌آیند ولی اندک‌اندک عایق‌های زندگانی واقعی، انبوهی از آنان را مجبور به وداع با سرشت آفرینشگر خود می‌کند؛ اما بعضاً شماری از آنها دست از سرشت شاعرانه خود بر نمی‌دارند و همچنان شاعر می‌مانند. این گروه در خانواده‌ای پرورش می‌یابند که والدین درک عمیقی از عالم کودکی دارند و پیوسته با کودکان خود کودکی می‌کنند و شادی و نشاط درخانه ایجاد می‌کنند و با خواندن شعرها و مت-ل‌ها و لالایی‌ها و ... لذت کودکان را از شعر دو چندان می‌کنند. ‌
    مولانا که سرتاسر زندگانی را به ادبیات مانند کرده است کودکی را شعر و بزرگسالی را نثر این ادبیات خوانده است. ‌
    ● بچه‌ها و دستور زبان‌
    بچه‌ها بی‌آنکه دستور زبان آموخته باشند زبان مادری‌شان را به درستی به کار می‌برند و این مبین آن است که نوع برخورد بچه‌ها با زبان با برخورد بزرگسالان با زبان متفاوت است، همین طور بهره‌گیری آنان از ادبیات نه از دیدگاه معانی بلکه از عناصر شکلی جاذبه دارد و قبل از این که با معانی شعر آشنایی پیدا کنند با عناصر شکلی شعر خو می‌گیرند، همین طور متل‌ها و بازی آواها و ... اصولاً کودکان با زبان برخوردی کاربردی دارند. ‌
    ذهن زلال کودکان را مجموعه‌ای از معانی بی‌آنکه منسجم باشند به خود مشغول می‌کند اتل متل توتوله، گاو حسن چه جوره؟ و ... که برای حذف تدریجی یاران بازی و یاآنی، مانی، گفتانی، کی، یای، برفتان و ... مجموعه‌ای از واژه‌ها است که در عین بی‌معنایی از نوعی معنای مبهم برخوردار است.
    با این که صدها بار آن مجموعه واژگان را به کار برده‌ایم همچنان در درک معانی آن عاجزیم، همچنان که سریال عروسکی زی‌زی‌گولو آسی‌پاسی... که توجه بچه‌ها را جلب کرد بی‌شک ضرب آهنگین واژه‌ها آن را برای بچه‌ها جذاب کرده بود. قافیه‌پردازی‌های کودکانه معمولاً با واژگان غیرمؤدبانه به لحاظ ضرب آهنگشان برای بچه‌ها- ‌‌‌‌‌ حتی بزرگسالان - دلنشین می‌آید.
    دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده. خبرداری؟ بی‌خبری؟ پس تو ... والدین باید آگاه باشند که ادبیات فولکوریک فارسی که به زبان گفتاری است کمک شایانی به زبانی نوشتاری کودکان می‌کند و شایسته است که والدین در جهت کمک به آموزش زبان نوشتاری کودکان از ادبیات فولکوریک استفاده کنند. بگو <طشت>، بشین برو رشت! بگو <آفتابه>، ماشین دودی راه افتاده! بگو <دوچرخه>، سیل بابات می‌چرخه... ! و برای کودکان لالایی‌ها، متل‌ها، بازی آواها و شعرهای دلنشین بخوانید تا دارای ذهن روشن و زلال شده و استعدادهای نهفته آنان شکوفا شود. ‌
    ● تأثیرگذاری وزن شعر به کودک‌
    از آنجایی که در روزگار جنینی ضربان قلب مادر، دف‌نواز سماع خلوت کودک است و در ماه‌های پایانی، لحظات بیداری جنین با شنیدن طنین این ضرب دهگانه نظام می‌پذیرد و تکرار این طنین در ماه‌های پیاپی تأثیر ماندگاری بر روان کودک می‌نهد و این چنین است که کودک بدون هیچ بی‌اعتمادی نسبت به واقعیت بیرونی چشم بر جهان هستی می‌گشاید و هرگز اجزای ظواهر امور او را مشغول نمی‌کند بلکه مهمترین عنصر شکلی که بر روان کودک اثر می‌گذارد وزن شعر است. حال که درمی‌یابیم کودک با ریتم پرتوان قلب مادر مأنوس است و به ظواهر امر نظر ندارد و به دنبال حلیت‌ها نیست شایسته است طوری رفتار شود که گوش او با آهنگ زبان مادر و قلب او لبریز از این احساس ظرافت و زیبایی گردد و اشعاری مانند ضرایب آهنگ نخستین بر احساس او نفوذ کند تا الهام‌بخش او شود. ‌
    ● تأثیرگذاری قافیه بر کودک‌
    بی‌شک والدین ابتدایی‌ترین نشاط را در کودکان به خاطر می‌آورند و به جرا‡ت می‌توان گفت در همه دنیا چند دقیقه دالی گفتن، پنهان و آشکار شدن و ایجاد تناوب در یک جریان، شادی‌آورترین و لذت بخش‌ترین لحظات زندگی کودک است. خردسالان از تکرار هجا لذت می‌برند.
    ایجاد یک صدای مشخص علی‌الخصوص اگر با تناوب سنجیده‌ای نیز همراه باشد روان طفل را از نشاط سرشار می‌کند. <مادر بزرگ علی با فرو بردن انگشت در دهانش صدایی در می‌آورد که خنده دلنشین علی تمام فضای خانه را پر می‌کرد.> ناگفته نماند که بزرگترین نیاز کودک القاء مستمر موزونیت به لحظات زندگانی اوست.
    کودک نیازمند شنیدن موسیقی، شعر، ترانه، مت-ل، بازی آوا و معما و ... است و برای این که بتوان از عناصر برشمرده شده در جهت مثبت بهره‌گیری کرد باید به اثرات مطلوب آنها بها داد. اگر والدین به دوران کودکی خود بیندیشند درخواهند یافت که قبل از دبستان و حتی بعد از دبستان برای تمامی لحظات زندگی خود از شکل شاعرانه استفاده کرده‌اند حتی برای قهر و آشتی‌هایشان نیز شعر و ترانه داشته‌اند و تمامی بازی‌هایشان دارای قواعد خاصی بود که نوعی آموزش قانون محسوب می‌شده است. ‌
    هرگز بدون لالایی مادرانشان به خواب نمی‌رفتند. پاهای پرتوان مادران گهواره آرام بخش آنان بود و از آنجایی که در بسیاری از خانواده‌ها اختصاص اتاقی برای کودک مقدور نبود و حتی بسیاری از کودکان از تشریفات سیسمونی و غیره ... نیز بی‌بهره بوده‌اند، مادران به زمین می‌نشسته و دو پای خود را روی زمین دراز می‌کردند و گهواره‌ای برای ایجاد آرامش قبل از خواب کودک درست می‌کردند. ‌
    ● سخن آخر
    حال که به عصر دشوار کنونی رسیده‌ایم و در هزاره سوم و عصر انفورماتیک به سر می‌بریم مبادا که برآوردن نیاز درونی کودکان(شعر) به فراموشی سپرده شود.
    باید قبل از این که آموختن زبان در دبستان فرا گرفته شود زبان مادری یعنی زبان واقعی کودک به او آموزش داده شود. نتایج درخشان نوشتن و سرودن به زبان کودک، پدید آمدن پیوندی صمیمانه‌تر میان کودکان و ادبیات به ویژه آنان و آفرینندگان این ادبیات خواهد بود. بگذاریم آنان راه آینده را با درخشش چشمانشان برای ما روشن کنند و بدانیم بیش از آن که ما می‌توانیم به آنان بیاموزیم آنان می‌توانند به ما بیاموزند. ‌
    از پشت کوه، خورشید ‌
    فردا دمد دوباره ‌
    بازی کنیم امشب ‌
    با تیله ستاره.


    به نقل از روزنامه اطلاعات
    وزارت آموزش و پرورش ایران

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •