ممنون از همه دوستانی که توی تاپیک شرکت می کنن و اشعار قشنگی را اینجا قرار می دهند
فقط دوستان لطف کنید از ارسال چندین پست پشت سر هم در یک مدت کوتاه خود داری کنید
مرسی از توجهتون
ممنون از همه دوستانی که توی تاپیک شرکت می کنن و اشعار قشنگی را اینجا قرار می دهند
فقط دوستان لطف کنید از ارسال چندین پست پشت سر هم در یک مدت کوتاه خود داری کنید
مرسی از توجهتون
لبخند چشم توتنها دلیل من که خدا هست و این جهان زیباستوین حیات عزیز و گرانبها ست
لبخند چشم توستهرچند با تبسم شیرینت آنچنان از خویش میروم که نمیبینمش درستلبخند چشم تو در چشم من وجود خدا را آواز میدهددرجسم من تمامی روح حیات را پرواز میدهدجان مرا که دوریت از من گرفته است
شیرین و خوش دوباره به من باز میدهد
فريدون مشيری
نمیدونم چی شدش
پای خودنو یس چشمات
روی کاغذ نگاهت
یهو لرزیدش و لغزید و نوشتم:
دوست دارم,عزیزم,دوست دارم
به خدا دست خودم نیست
دوست دارم
چی میشه یه بار تو شهر قلب تو, پا بذارم
آخه ظالم چی کار کنم
دوست دارم
دوست دارم
...
نمیدونم چی شدش که جسارت کردم این بار
دل به دریا زدم اینبار
توی آخرین ترانه ام,قلبم از عشق نترسید و نوشتم:
دوست دارم,عزیزم,دوست دارم
به خدا دست خودم نیست
دوست دارم
چی میشه یه بار تو شهر قلب تو, پا بذارم
آخه ظالم چی کار کنم
دوست دارم
دوست دارم
...
توی آخرین ترانه ام,خط به خط از تو می گم
به خدا دست خودم نیست
همشون کار دله
میدونم خیلی جسارت کردم اما , تو بدون
که گناهش پای من نیست
همش اصرار دله
...
نمیدونم چی شدش
پای خودنو یس چشمات
روی کاغذ نگاهت
یهو لرزیدش و لغزید و نوشتم:
دوست دارم,عزیزم,دوست دارم
به خدا دست خودم نیست
دوست دارم
چی میشه یه بار تو شهر قلب تو, پا بذارم
آخه ظالم چی کار کنم
دوست دارم
دوست دارم
آشناي غم تنهايي من
داغ دستان مرا باور کن
که براي تو چنين مي سوزد
روح لغزنده شبهاي مرا باور کن
که به ياد تو چنين مي شورد
طپش قلب مرا باور کن
که به نام تو چنين مي کوبد
نازنين باور تنهايي من
شعله قلب مرا باور کن
رقص آتش شدن و بودن را
تو بيا قاصدک بوته آرام خيال
در ميان غم وغوغاي وصال
مرگ مرداب مرا باور کن
قصه عاشق صادق شدن ساحل را
اي که فقدان تو عصيان من است
غم تنهايي تو مرگ من است
حاصل عمر تو بر جان من است
نازنين عمر مرا باور کن
چرا تو جلوه ساز اين
بهار من نمي شوي
چه بوده آن گناه من
كه يار من نمي شوي
بهار من گذشته شايد
شكوفه جمال تو
شكفته در خيال من
چرا نمي كني نظر
به زردي جمال من
بهار من گذشته شايد
تو را چه حاجت ؟ نشانه من ؟
تو يي كه پا نمي نهي به خانه من
چه بهتر آنكه نشنوي ترانه من
نه قاصدي كه از من آرد
گهي به سوي تو سلامي
نه رهگذاري از تو آرد
گهي براي من پيامي
بهار من گذشته شايد
ولي تو بي غم از غم شبانه من
چو نشنوي زبان عاشقانه من
خدا تو را از من نگيرد
نديدم از تو گرچه خيري
به ياد عمر رفته گريم
كنون كه شمع بزم غيري
بهار من گذشته شايد
غمت چو کوهی ٫ به شانه من
ولی تو بی غم از غم شبانه من
چو نشنوي زبان عاشقانه من
خدا تو را از من نگيرد
نديدم از تو گرچه خيري
به ياد عمر رفته گريم
کنون که شمع بزم غیری
بهارمن گذشته شاید
منو با یه بوسه ببر تا ستاره بمونو یه لحظه نگام کن دوباره
تو چشمای نازت یه دنیا امیده منو با یه بوسه ببر تا سپیده
تو بودی که عشقو به قلبم سپردی منو تا به جشن شب و آینه بردی
تو که باشی دنیا قشنگه همیشه دیگه حتی پرواز برام ساده میشه
منو با یه بوسه ببر تا ستاره یه شب زیر باروون صدام کن دوباره
بزار جون بگیرم از هرم نفسهات طلوعی به پا کن با آتیش دستات
هنوز موهات توی خونه مونده نگاهت منو تا به ابرا رسونده
تو همزاد نوری یه نور مقدس به تو دل سپردن چه آسون و سادس
کمک کن که از عشق ترانه بسازم هزار بار دیگه به تو دل ببازم
غمت رو به دست فراموشی بسپار بگو نازنینم که خوابی یا بیدار
.................................................. ..........
تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره رنگ چشمای تو بارونو به یادم میاره
وقتی نیستی زندگیم فرقی با زندون نداره قهر تو تلخیه زندونو به یادم میاره
من نیازم تو رو هر روز دیدنه از لبت دوست دارم شنیدنه
تو بزرگی مثه اون لحظه که بارون میزنه تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه
تو مثه خواب گل سرخی لطیفی مثه خواب من همونم که اگه بی تو باشه جون میکنه
تو مثه وسوسه ی شکار یه شاپرکی تو مثه شوق رها کردن یه باد بادکی
تو همیشه مثه یه قصه پر از حادثه ای تو مثه شادیه خواب کردنه یه عروسکی
تو قشنگی مثه شکلایی که ابرا میسازن گلای اطلسی از دیدنه تو رنگ میبازن
اگه مردای تو قصه بدونن که اینجایی برای بردن تو با اسب بال دار میتازن
من نیازم تو رو هر روز دیدنه از لبت دوست دارم شنیدنه
فرمانروای عشقم وقتی ازت میخونم
سردار عشقمم اما تو باشی من میمونم
بهم نگو دیوونه ام که خوب خودم میدونم
که رسم و راه عشق رو سر از همه میدونم
خدا خدا میکنم تو رو صدا میکنم
به نام نامی عشق تو رو به تو نگاه میکنم
واست دعا میکنم ببین چه ها میکنم
محشر عاشقی رو واست به پا میکنم
صاحب این دل تویی تموم جونم تویی
تو هر ترانه ی من نغمه ی سازم تویی
بازم میگی دیوونه ام که قدرتو میدونم
الماس کوه نور و روی موهات میشونم
بهم نگو دیوونه ام .... بهم نگو دیوونه ام !
به میخونه نمیرم که شب بی تو هدر شه
با اون دو چشم مستت میخوام شبم سحر شه
یه وقت خدا نکرده نزاری چشم به در شم
دیوونه چشاتم شبونه در به در شم
یه شب دو شب هزار شب میخوام مست تو باشم
به پای عشق بمیرم مثله پروانه ها شم
ای داد انگار بر جور دلو باختم
ای کاش عشقو زودتر میشناختم !
آخه خبر نداری با اولین سلامت یه دنیا سادگی بود تو نبض هر کلامت
تو از خودت میگفتی من در خودم میمردم واسه عمری که بی تو گذشته غم میخوردم
به التماس نجیبم بخند حرفی نیست
شکسته پای شکیبم بخند حرفی نیست
در امتداد جنونم بیا و رو در رو
به خنده های عجیبم بخند حرفی نیست
از آخرین نفس کوچه هم پرم دادند
به این غروب غریبم بخند حرفی نیست
طلسم اشک مرا با فریب دزدیدند
تو هم برای فریبم بخند حرفی نیست
من از عبور نگاهی شکسته ام، آری
شکستن است نصیبم بخند حرفی نیست
به حال من پری دل گرفته هم خندید
تو هم بخند حبیبم ـ بخند حرفی نیست
مسعود سلاجقه
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)