تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 934 اولاول 1234561252102502 ... آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #11
    داره خودمونی میشه Mah$a's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    tehran_karaj
    پست ها
    59

    پيش فرض

    در شبان غم تنهایی خویش
    عابد چشم سخنگوی توام
    من در این تاریکی
    من در این تیره شب جانفرسا
    زائر ظلمت گیسوی توام
    گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
    گیسوان تو شب بی پایان
    جنگل عطرآلود
    شکن گیسوی تو
    موج دریای خیال
    کاش با زورق اندیشه شبی
    از شط گیسوی مواج تو من
    بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
    کاش بر این شط مواج سیاه
    همه ی عمر سفر می کردم
    من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
    گیسوان تو در اندیشه ی من
    گرم رقصی موزون
    کاشکی پنجه ی من
    در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
    چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
    گونه ام بستر رود
    کاشکی همچو حبابی بر آب
    در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود...


    گزيده ای از قصيده
    آبی خکستری سیاه
    حميد مصدق

  2. 6 کاربر از Mah$a بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    داره خودمونی میشه Mah$a's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    tehran_karaj
    پست ها
    59

    پيش فرض

    اکنون کجايی ای خود ديگر من؟
    ايا در اين سکوت شب بيداری؟
    بگذار نسيم پاک
    تپش و مهربانی جاودانه ی قلبم را به تو برساند.
    کجايی ای ستاره زيبای من؟
    تيرگی زندگی مرا در اغوش کشيده
    و اندوه بر من چيره گشته است.
    لبخندی در فضا بزن؛ که خواهد رسيد و مرا جانی دوباره خواهد داد!
    از انفاس خود عطری در فضا بپراکن که حمايتم خواهد کرد!
    کجايی ای محبوب من؟
    اه ؛ چه بزرگ است عشق!
    و چه بی مقدارم من!
    جبران خليل جبران

  4. 4 کاربر از Mah$a بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #13
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    یه شعر زیبا (با حوصله بخونید)

    نگاهت ،

    تکرار مکرر بهار ست وُُ

    خنده ات ،

    شکفتنِ غنچه هاي محجّبه .

    نه ؛

    مرا حرفي نيست .

    هر چه مي خواهي بکن .

    بگذار اين بار هم کار ها باب ميل تو باشد .

    مي خواهي بروي

    وُ مرا انيس رنج دوريت

    وُ همنشين حسرت ديدارت گرداني ؟

    باشد ، برو ، خدانگهدار

    سفر بخير

    برو

    و رمه ي نگاهت

    وُ نسيم عطرت را نيز با خود ببر .

    و حتا آن لبان لعلينت را

    که من ، هر بار براي بوسيدنشان

    مسير پر از اضطرابِ و التهابِ

    گلو گاه و چانه ات را

    به آرامي _

    و ُ وسواس مي پيمودم

    و ُ ناگاه بي آنکه تو بداني

    به يورشي

    به تسخير خويش در مي آوردمشان .

    مي خواهي بروي ؟ برو ، مرا حرفي نيست .

    امّا بر سر گذرت

    بربلنداي صعب العبور ترين قلّه اي که مي شناسي

    با سرخي لبانت

    لا له اي بکار

    تا من هر روز براي ديدنش

    کوه ها ، درّه ها وُ سنگلاخ ها را بپيمايم

    و تجربه ي مکرر کنم

    سختي ديدارت را .

  6. 7 کاربر از mehrdad21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #14
    داره خودمونی میشه Mah$a's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    tehran_karaj
    پست ها
    59

    پيش فرض

    خواب رؤیای فراموشیهاست
    خواب را دریابيم
    که در آن دولت خاموشیهاست
    من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
    و ندایی که به من می گوید :
    ”گر چه شب تاریک است
    دل قوی دار ، سحر نزدیک است “
    دل من در دل شب
    خواب پروانه شدن می بیند
    مهر در صبحدمان داس به دست
    خرمن خواب مرا می چیند
    آسمانها آبی
    پر مرغان صداقت آبی ست
    دیده در آینه ی صبح تو را می بیند
    از گریبان تو صبح صادق
    می گشاید پر و بال
    تو گل سرخ منی
    تو گل یاسمنی
    تو چنان شبنم پاک سحری
    نه
    از آن پاکتری
    تو بهاری ؟
    نه
    بهاران از توست
    از تو می گیرد وام
    هر بهار اینهمه زیبایی را
    هوس باغ و بهارانم نیست
    ای بهین باغ و بهارانم تو
    سبزی چشم تو
    دریای خیال
    پلک بگشا که به چشمان تو دریابم باز
    مزرع سبز تمنایم را
    ای تو چشمانت سبز
    در من این سبزی هذیان از توست
    زندگی از تو و
    مرگم از توست
    سیل سیال نگاه سبزت
    همه بنیان وجودم را ویرانه کنان می کاود
    من به چشمان خیال انگیزت معتادم
    و دراین راه تباه
    عاقبت هستی خود را دادم
    آه سرگشتگی ام در پی آن گوهر مقصود چرا
    در پی گمشده ی خود به کجا بشتابم ؟


    گزيده ای از قصيده آبی خکستری سیاه
    حميد مصدق

  8. 4 کاربر از Mah$a بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #15
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    12 اولين عشق

    صدای پات منو می کشه

    تب نگات منو می کشه

    تو دل دل ثانیه هات، عطر هوات منو می کشه

    می خونمت نفس نفس، رنگ لبات منو می کشه

    کاش قفسم می شدی، همنفسم می شدی

    پس می زدی غم منو ، آتش بسم می شدی



    بیا بشین پیش روم، نذار بره آبروم

    بیا تو ساعت عشق، شرمو بگیرش از روم



    بیا به حرمت بوسه، حبس کنیم نفسو

    به اسم اولین عشق، لمس کنیم هوسو



    شاید بمونه تو نگام،تا آخرین نفس برام

    شاید بمونه تو صدام، اسم تو تنها کلام



    بیا به حرمت بوسه، حبس کنیم نفسو

    به اسم اولین عشق، لمس کنیم هوسو.


    نوسط: زهرا رشن

  10. 3 کاربر از persian365 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #16
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    12 تاروپود عشق

    رفتی و قصر خيالم را فروريختی
    رفتی و تاروپود عشق را گسستی
    رفتی و از رفتنت داغها مانده به اين دل
    رفتی و از رفتنت گُلها شدند گِل
    رفتی و من ماندم و تاروپود از هم گسسته
    تاروپود عشق،عشق گذشته
    رفتی و من ماندم و خاطرات تلخ و شيرين
    رفتی و من ماندم وياد ان روزهای ديرين
    رفتی و ازآن پس نشد ماه تابان
    رفتی و ازآن پس نبارید زابر باران
    رفتی و از رفتنت خشکیدند جویبارها
    رفتی و از ذفتنت پژمردند گلزاران
    رفتی و من شدم چون مرغ عشقی تنها
    رفتی اما،یادت ماند در دلها

    شاعر لیلی

  12. 3 کاربر از persian365 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #17
    داره خودمونی میشه Mah$a's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    tehran_karaj
    پست ها
    59

    پيش فرض


    اين را بدان که من دوستت دارم و دوستت ندارم
    چرا که زندگانی را دو چهره است،

    کلام، بالی ست از سکوت،
    و آتش را نيمه ای ست از سرما.



    دوستت دارم برای آنکه دوست داشتنت را آغاز کنم،
    تا بی کرانگی را از سر گيرم،
    و هرگز از دوست داشتنت باز نايستم:
    چنين است که من هنوز دوستت نمی دارم.


    دوستت دارم و دوستت ندارم آن چنان که گويي
    کليدهای نيک بختی و سرنوشتی نامعلوم،
    در دست های من باشد.



    برای آنکه دوستت بدارم، عشقم را دو زندگاني هست،
    چنين است که دوستت دارم در آن دم که دوستت ندارم
    و دوستت ندارم به آن هنگام که دوستت دارم.

    پابلو نرودا

    Last edited by Mah$a; 04-08-2007 at 12:17.

  14. 4 کاربر از Mah$a بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #18
    داره خودمونی میشه Mah$a's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    tehran_karaj
    پست ها
    59

    پيش فرض

    برخیز با من
    هیچ کس بیشتر از من
    نمی خواهد سر به بالشی بگذارد
    که پلک های تو در آن
    درهای دنیا را به روی من می بندند.

    آنجا من نیز می خواهم
    خونم را
    در حلاوت تو
    به دست خواب بسپارم.
    اما برخیز،
    برخیز،
    برخیز با من
    و بگذار با هم برویم
    برای پیکار رویارویدر تارهای عنکبوتی دشمن،
    بر ضد نظامی که گرسنگی را تقسیم می کند،
    بر ضد نگون بختیٍ سامان یافته.

    برویم،
    و تو ستاره من،
    در کنار من،
    سر بر آورده از گٍل و خاک من،
    تو بهار پنهان را خواهی یافت
    و در میان آتش
    در کنار من،
    با چشمان وحشی خود،
    پرچم من را بر خواهی افروخت.


    پابلو نرودا

  16. 5 کاربر از Mah$a بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #19
    داره خودمونی میشه Mah$a's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    tehran_karaj
    پست ها
    59

    پيش فرض تو را دوست ندارم...(پابلو نرودا)

    دوستت نمی دارم چنان که گل سرخی باشی از نمک
    زبرجد باشی
    یا پرتاب آتشی از درون گل میخک
    دوستت می دارم آن چنان که گاهی چيزهای غريبی را
    ميان سايه و روح با رمز و راز دوست می دارند



    تو را دوست دارم
    همانند گلی
    که هرگز شکفته نشد ولی
    در خود نور پنهان گلی را دارد.

    ممنون از عشق تو
    شمیم راستینی از عطر
    برخاسته از زمین
    که می روید در روحم سیاه

    دوستت می دارم بی آنکه بدانم چه وقت و چگونه و از کجا
    دوستت می دارم ساده و بی پيرايه، بی هيچ سد و غروری؛
    اين گونه دوست می دارمت،
    چرا که برای عشق ورزيدن راهی جز اين نمی دانم
    که در آن
    من وجود ندارم

    و تو...
    چنان نزدیکی که دستهای تو
    روی سینه ام، دست من است
    چنان نزدیکی که چشمهایت بهم می آیند
    وقتی به خواب میروم...


    پابلو نرودا
    Last edited by Mah$a; 08-08-2007 at 10:14.

  18. 4 کاربر از Mah$a بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #20
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    با همهٔ بی‌سر و سامانی‌ام باز به دنبال پریشانی‌ام

    طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی‌ام

    دل‌خوش گرمای کسی نیستم آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام

    آمده‌ام با عطش سال‌ها تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام

    ماهی برگشته ز دریا شدم تا که بگیری و بمیرانی‌ام

    خوب‌ترین حادثه می‌دانمت خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟

    حرف بزن! ابر مرا باز کن دیر زمانی است که بارانی‌ام

    حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست تشنهٔ یک صحبت طولانی‌ام

    ها به کجا می‌کشی‌ام خوب من ها نکشانی به پشیمانی‌ام

  20. 5 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •