تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 12 از 934 اولاول ... 289101112131415162262112512 ... آخرآخر
نمايش نتايج 111 به 120 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #111
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    من بت پرست نبودم گناهم این بود که دل می پرستیدم

    کاش وقتی ابراهیم با تبر به سوی کعبه می آمد ،

    من در کعبه ی دلت ، خدای کعبه بودم نه بت درون آن

    شکستم ، خرد شدم ، بدون اینکه ناله ای کنم

    امّا درد را با تمام وجود احساس کردم و صدای شکستنم را تمام دنیا فهمید ،

    وقتی که فریاد بر آمد بت کعبه شکست

    این بخت من است که خدایان مرا جز برای خرد شدن به کعبه راه نداده اند

    اگر شکستن من تو را راضی می کند حرفی نیست ،

    فقط بگذار ریزه های من همراه اشک هایم تا ابد

    درون کعبه ی دلت باقی بماند و آن ها را دور نریز

    در مسلخ عشق سر از تنم جدا خواهند کرد

    این خواست خداست که برای اثبات عشق به جای اسماعیل قربانی شوم

    و درون دل تو قربانگاه من خواهد بود

  2. #112
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    با رفتن تو آسمان رنگی دگر شد

    با رفتن تو دیدگانم خونین و تر شد



    دیگر توان شعر گفتن در برم نیست

    با رفتن تو عصر من با ناله سر شد



    غمگین ترینم در نبودت بین یاران

    خون از دو چشمم گشته جاری همچو باران



    تنهاترین ماوای من بعد از تو دلدار

    میخانه هست و جمع پاک غم گساران



    چشمم به در تا عاقبت روزی بیایی

    پایان دهی بر گریه و درد و جدایی

  3. #113
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    بوي موهات زير بارون


    بوي گندم زار نمناك


    بوي سبزه زار خيس


    بوي خيس تنه خاك


    جاده هاي مهربوني


    رگاي آبي دستات


    غم بارون غروب


    ته چشمات تو صدات


    قلب تو شهر گل ياس


    دست تو بازار خوبي


    اشك تو باران روي


    مرمر ديوار خوبي


    ياد بارون و تن تو


    ياد بارون و تن خاك


    بوي گل تو شوره زار


    بوي خيس تنه خاك

  4. #114
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    وای باران بارن!!

    شیشه پنجره را باران شست

    از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست

    ای عزیز من بی تو چه سخت است که من جز کلمات چاره ای دارم

    هر چند عزیزی چون تو دارم و غمی ندارم

    پس با تو بودن را با نگارش چهره ات به هم امیخته

    و به تو از تو مینویسم:

    با تو همه رنگهای این سرزمین را اشنا میبینم

    با تو اهوان این صحرا همبازی منند

    با تو کوهها هامیان وفادار خاندان منند

    با تو من با بهار میرویم

    با تو من عشق را شوق را زندگی را

    و مهربانی پاک خداوند را مینوشم

    با تو من در غربت این صحرا در سکوت این اسمان

    و در تنهایی این بی کسی

    غرق شور و شوقم

    با تو درختان برادران و گل ها خواهران منند

    با تو من در عطر یاسها پخش میشوم

    با تو..............

  5. این کاربر از diana_1989 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #115
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    بی تو طوفان زده دشت جنونم

    صید افتاده به خونم

    تو چه سان میگذری از اندوه درونم

    بی من از شهر سفر کردی و رفتی

    بی من از کوچه گذر کردی و رفتی

    قطره ای اشک فرو ریخت به چشمان سیاهم

    تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم تو ندیدی

    نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتم

    چون در خانه ببستم دگر از پای نشستم

    گوییا زلزله آمد

    گوییا خانه فرو ریخت سرم

    بی نو من در همه شهر غریبم

    بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی

    بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته صدایی

    تو همه بود و نبودی..... تو همه شعر و سرودی

    چه گریزی ز بر من......که ز کویت نگریزم

    گر بمیرم ز غم دل ...... به تو هرگز نستیزم

    من و یک لحظه جدایی نتوانم نتوانم

    بی تو من زنده نمانم

  7. #116
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    این عشق ماندنی
    این شعر بودنی
    این لحظه های با تو نشستن
    سرودنی ست
    این لحظه های ناب
    در لحظه های بی خودی و مستی
    شعر بلند حافظ
    تو شنودنی ست
    این سر نه مست باده
    این سر که مست مست دو چشم سیاه توست
    اینک به خاک پای تو می سایم
    کاین سر به خاک پای تو با شوق سودنی ست
    تنها تو را ستودم
    آنسان ستودمت که بدانند مردمان
    محبوب من به سان خدایان ستودنی ست
    من پکباز عاشقم از عاشقان تو
    با مرگ آزمای
    با مرگ اگر که شیوه تو آزمودنی ست
    این تیره روزگار
    در پرده غبار دلم را فروگرفت
    تنها به خنده
    یا به شکر خنده های تو
    گرد و غبار از دل تنگم زدودنی ست
    در روزگار هر که ندزدید مفت باخت
    من نیز می ربایم
    اما چه ؟
    بوسه بوسه از آن لب ربودنی ست
    تنها تویی که بود و نمودت یگانه بود
    غیر از تو هر که بود هر آنچه نمود نیست
    بگشای در به روی من و عهد عشق بند
    کاین عهد بستنی این در گشودنی ست
    این شعر خواندنی
    این شعر ماندنی
    این شور بودنی
    این لحظه های پرشور
    این لحظه های ناب
    این لحظه های با تو نشستن
    سرودنی ست

  8. #117
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض

    دیدگان تو در قاب اندوه

    سرد و خاموش خفته بودند

    زودتر از تو نا گفته ها را

    با زبان نگه گفته بودند

    از منو هر چه در من نهان بود

    می رمیدی

    می رهیدی

    یادم آید که روزی در این راه

    ناشکیبا مرا در پی خویش

    می کشیدی

    می کشیدی

    آخرین بار

    آخرین لحظه ی تلخ دیدار

    سر به سر پوچ دیدم جهان را

    باز نالید و من گوش کردم

    خش خش برگ های خزان را

    باز خواندی

    باز راندی

    باز بر تخت عاجم نشاندی

    باز در کام موجم کشاندی

    گرچه در پرنیان غمی شوم

    سالها در دلم زیستی تو

    آه، هرگز ندانستم از عشق

    چیستی تو ؟

    کیستی تو ؟

  9. #118
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    ای کاش

    هزار تیغ برهنه

    بر اندوه تو می نشست

    تا بتوانم

    بشارت روشنی فردا را

    بر فراز پلک هایت

    نگاه کنم

    اینک

    صدای آن یار بی دریغ

    گل می کند در سبزترین سکوت

    و گلهای هرزه را

    در بارش مداوم خویش

    درو می کند

    جنگل

    در اندیشه های سبز تو

    جاری ست *



    *خسرو گلسرخی

  10. #119
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    چون دوستت می دارم

    حتا آفتاب هم که بر پوستت بگذرد

    من می سوزم

    پاییز از حوالی حوصله‌ات که بگذرد

    من زرد می شوم

    روسری زردت که از کوچه عبور می‌کند

    عاشق می شوم

    و تا کفش های رفتنت ‌جفت می شوند

    غریب می‌مانم

    و تنها وقتی گریه ای گمان نمی برم در تو

    من سبز می‌مانم...

    که نیلوفرانه دوستت می دارم

    نه ماننده‌ی مردمانی که دوست داشتن را

    به عادتی که ارث برده‌اند

    با طعم غریزه نشخوار می کنند

    من درست مثل خودم

    هنوز و همیشه دوستت می دارم *


    *بهمن قره داغی

  11. این کاربر از dariushiraz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #120
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    حالا که پابند تو هستم می گریزی پابند لبخند تو هستم می گریزی

    با خنده هایت زندگی می آفرینی تا دیدمت فهمیدم این را آخرینی

    از بوسه پرهیزم نمودی با غصه لبریزم نمودی

    بارون غم غرقم نموده عشقت حواسم را ربوده

    می گریزی می گریزی

    روزی تو زمن گر جدا بشوی با غیر دلم آشنا بشوی

    بی وفائی بی وفائی

    حالا که پابند تو هستم می گریزی پابند لبخند تو هستم می گریزی

    با خنده هایت زندگی می آفرینی تا دیدمت فهمیدم این را آخرینی

    از بوسه پرهیزم نمودی با غصه لبریزم نمودی

    بارون غم غرقم نموده عشقت حواسم را ربوده

    می گریزی می گریزی

    روزی تو زمن گر جدا بشوی با غیر دلم آشنا بشوی

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •