تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 5 اولاول 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 41

نام تاپيک: همه چیز درباره ی زنبورداری

  1. #11
    حـــــرفـه ای Vmusic's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    vmusic.ir
    پست ها
    5,376

    پيش فرض بیماری لوک در زنبور عسل

    بیماری لوک در زنبور عسل

    بیماری لوک در زنبور عسل به دو صورت زیر دیده میشود:
    الف) لوك آمریكائی :
    این بیماری خسارات زیادی رابه زنبوران وارد می سازد ونه تنها منجربه نابودی یك كلنی شده بلكه همه زنبورستان را نابود می نماید. این بیماری فصلی نبوده و در هر فصلی رخ میدهد.عامل بیماری نوعی باسیل بنام Bacillus Larvae است كه لاروها و شفیره های زنبور کارگر تنها میزبان این باسیل می باشند ضمنا این باسیل اسپور بسیار مقاومی دارد.


    انتفال بیماری:
    آلودگی از طریق غذای آلوده به اسپور بیماری به لاروهای سالم منتقل میشود.اغلب ناقلان، زنبور های جوان پرستار یا زنبورهایی که حجره ها را تمیز نموده و لاشه تلف شده ها را به خارج از کندو منتقل می کنند می باشند.در معده لارو زنبور اسپور تبدیل به باسیل میشود که این باسیل تولید مثل کرده و لارو را بیمار می کند.این ارگانیزم به لارو زنبور حمله می برد ولارو را پس از پوشانیده شدن سلول با موم در مرحله پیش شفیرگی از بین می برد.


    سرعت انتشار بیماری:
    سرعت انتشار بیماری متناسب با کمی و زیادی مردگان لاروها می باشد و وقتی که بیماری عمومیت پیداکردو لاروهای مرده زیاد شدند دیگر زنبورها از بیرون کشیدن آنها صرف نظر کرده و از طرفی چون بر جمعیت کندو افزوده نمی شود کندو ضعیف شده و از بین می رود.
    اسپر بیماری در مقابل نور آفتاب،خشکی،حرارت،سردی و ضدعفونی های عادی و عمل ضدعفونی عسل بسیار مقاوم است.
    علائم بیماری:
    در اثرآلودگی،لاروها در مرحله پیش شفیره ای مرده ، به رنگ قهوه ای درآمده ودر نهایت خشك می شوند و به صورت یك پوسته در می آیند كه حذف آنها ازسطح شانها كار مشكلی است. معمولا در این بیماری پوشش محدب سلولها فرورفته شده وپس از پیشرفت بیماری سوراخ می گردد.یکی دیگر از علائم مشخصه این بیماری بوی سیریشم ماهی است که از سلول آلوده به مشام میرسد.این بو ممکن است تا یک متری کندویی که درب آنرا برداشته اند استشمام شود. وقتی چوب كبریتی درون سلول حاوی شفیره فاسد شده وارد شود این شفیره به میزان چند سانتی متر چون ماده لزجی كش می آید.


    نحوه برخورد:
    موثرترین شیوه مبارزه
    ۱) استفاده کردن از آنتی بیوتیک ها تا حد امکان کمترمثل سدیم سولفا تیازول و ترا مایسین
    ۲) در آخر اگر کندوی ما به عامل بیماری مبتلا شد سوزاندن کندوی مبتلا با زنبورها و تمام محتویات داخلش اعم از موم،عسل و... موثر ترین راه ممکنه است چون در غیر این صورت خطر ابتلا دیگر کندوهای ما نیز میرود.


    ب) لوك اروپایی:
    این بیماری عفونی ناشی از نوعی باكتری بنام Bacillus Alvei است البته این باکتری مانند لوک آمریکایی تولید اسپر نمی نماید.این باسیل تنها عامل بیماری نیست بلکه یک عامل ثانوی یا کمکی برای تولید این بیماری بنام Bacillus Pluton شناخته شده است كه این باکتری هم تولید اسپر نمی نماید.


    علائم بیماری:
    علائم این بیماری برعکس لوک آمریکایی بسیار متغیر است زیرا لاروها در سنین مختلفی می میرند.نامنظمی علائم با شدت بیماری و طول زمان آلودگی بستگی زیاد دارد.با پیشرفت بیماری سلولهای باز کندو که باید خالی و یا دارای تخم و یا لارو سالم و مریض باشند بطور پراکنده و نامنظم بین سلولهای بسته قرار دارد.
    تعداد زیادی از لاروها در این بیماری در صورتی که هنوز بشکل حلقه در ته حجره بدون درب قرار دارند مرده اند بعضی در فاصله سه روزگی که از تفریخ تخم می گذردمرده ولی اکثرا در فاصله بین سه روزگی و روزهایی که درب حجره ها بسته می شوند می میرند یعنی در موقعیکه لاروها زیاد تغذیه می شوند.
    حلقه شدن ته سلول و نامنظم بودن زمان مرگ لاروها نسبت به سنشان این بیماری را از بیماری لوک آمریکایی مشخص می نماید.
    اولین نشانه این بیماری این است که لاروهای بیمار چاقی و براقی و رنگ سفید زنده کرم سالم را از دست داده و برنگ سفید بی روحی در می آیند و نزدیک به مرگ لارو به رنگ زرد روشن در می آید،ممکن است لاروهای مبتلا حرکات غیر طبیعی از خود نشان دهند و این حرکات سبب می شود که شکل غیر طبیعی در سلول پیدا کنند.
    ممکن است در طول پشت کرم رنگ سفید خاکستری تیره یا سفید قهوه ای تیره مشاهده شود علت آن وجود تعداد زیاد باکتری می باشد .در این توده که شکل باسیل پلوتن دیده شده و فرم دیگر باکتری موجود نیست،اول لارو حلقه شده و سپس پوسیدگی شروع و رنگ آنهم از زرد به قهوه ای خاکستری تبدیل شده و نیم شفافیت خود را از دست می دهد،رنگ زرد همزمان با آب شدن و پهن شدن هیکل لارو میباشد،این خاصیت اختصاص به این بیماری دارد.
    وقتی که لاشه کرم در سلول خشک شد لوله های تنفسی بعلت اینکه مواد تجزیه شده بدن کرم دور آن جمع شده برجستگی پیدا می کند و بالاخره بقایای لارو برنگ زرد قهوه ای یا خاکستری قهوه ای بوده و با شکل نا منظم بدیواره پایین سلول باقی می ماند(اگر قبل از مرگ بشکل منظم در نیامده باشد) بقایای لاشه کرم هرگز بدیواره سلول نمی چسبد و کارگر برای تمیز کردن حجرات باسانی می توانند تعداد زیادی از آنها را از سلول خارج نمایند.
    بوی این بیماری در دوره های اول بیماری بوی ترشیدگی کپک زدگی می باشد ولی موقعی که مواد لاروها به فرم طناب در می آید بوی گوشت گندیده که خیلی زننده می باشد به مشام می رسد.
    مطلب دیگر اینکه لاروهای ملکه و نرها هم به این مبتلا می شوند در صورتی که در لوک آمریکایی اینچنین نیست.


    کشاورز تنها



    مقاله در قالب PDF

  2. 2 کاربر از Vmusic بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    آخر فروم باز AaVaA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    این روزا دنیا واسه من از خونمون کوچیکتره ...
    پست ها
    1,213

    پيش فرض نوزما Nosema



    بدترين و ناراحت كننده ترين بيماري در مناطق مرطوب است و يا در هنگامي از سال كه رطوبت بالاست يعني اواخر زمستان و اوايل بهار اشاعه فراوان دارد.بيماري به شدت مسري است و زنبورها را به شدت ضعيف كرده و در حالت شدت همه انها را از بين مي برد.



    علائم بيماري



    زنبورهاي بيمار با پرهاي لرزان جلو كندو و يا كمي دورتر افتاده و ناگاه مي ميرند،بيماري مرگ و مير زنبورها را در داخل كندو افزايش مي دهد.با ضعف در پاييز و يا در اوايل بهار بايد به نوزما مشكوكشد.جمعيت بيماربه سرعت ضعيف مي شوند كندوهايي كه در پاييز مبتلا مي شوند زمستان را طاقت نياورده و مي ميرند و اگر بتوانند زمستان را پشت سر بگذارند در بهار آينده قادر به جمع آوري محصول نبوده و در تابستان هم قوي نمي شوند.

    در اطراف سوراخ پرواز جمعيتهاي بيمار لكه هاي زيادي ديده مي شود كه در واقع مدفوع خشك شده زنبورهاي مريض است كه بهحالت اسهالي از خود دفع كرده اند.در هنگام شدت بيماري لكه ها در داخل كندو و در روي كادر ها نيز ديده مي شودو لكه هاي مذكور داراي بوي ناخوشايندي مي باشند.



    عامل بيماري



    ميكروبي به نام Nosema Apis كه در داخل سلولهاي جدار روده هاي زنبور رشد كرده و آنها را به اسهال مبتلا مي سازد.



    راه انتقال بيماري



    انتقال به وسيله آب و مدفوع زنبورهاي بيمار و يا غذاهاي آلوده به اسپور نوزما و همچنين بوسيله زنبورهاي نر كه مجازند به تمام كندوها رفت و آمد كنند انجام مي گيرد.

    جمعيت هاي ضعيف و كم زنبور زود و به راحتي به اين بيماري مبتلا مي شوند.

    لارو زنبورها هرگز به اين بيماري مبتلا نمي شوند و فقط زماني مي توانند به اين بيماري مبتلا شوند كه زنبورها كامل شدند.



    طرز تشخيص بيماري



    با دو انگشت يك دست سينه زنبور را گرفته و با دو انگشت دست ديگر شكمش را بكشيد به طوري كه در اثر كشيدن روده هايش از بدن خارج گردند.رنگ قهوه اي يا كمي قرمز رنگ روده ها دليل بر سلامتي آنها بوده و رنگ سفيد شيري آنها دليل بر مبتلا بودنشان مي باشد.

    وجود زنبورهايي كه قادر به پرواز نيستند در نزديكي سوراخ پرواز ميتواند دليل بر وجود اين بيماري در كندو و يا زنبورستان باشد.



    پيشگيري



    بهترين راه پيشگيري قوي نگه داشتن جمعيت است.جمعيت هايي كه در پاييز بد تغذيه گردند و يا اصلا تغذيه نگردند اگر در طول زمستان از گرسنگي نميرند در اوائل بهار اغلب بيمار مي گردند.بنابراين جمعيتها هميشه بايد:

    1- به اندازه كافي ذخيره عسلي داشته باشند.

    2- به اندازه كافي گرده گل در داخل قابها ذخيره كرده باشند.

    3- در هر يك از فصول سال اگر كمبود مواد غذايي در داخل كندو مشاهده شد بايستي فورا به جمعيت به اندازه كافي عسل رسانيد.

    4- سالانه دو بار،يك بار در اوائل پاييز و يكبار در اوائل بهار هنگام تغذيه جمعيتها بايد مقداري داروي Nosemack به منظور پيشگيري به شربت افزود و به آنها خوراند.



    معالجه بيماري



    1- شروع به تغذيه جمعيت با عسل نموده و در داخل غذاي آنها مقداري داروي مداوا كننده بر ضد همين بيماري مثل Fumidil-b و يا Nosemack مي ريزيم.اين كار بايستي به محض آگاه شدن از وجود بيماري انجام گيرد.

    بهترين وقت براي اين كار پاييز و مخصوصا فروردين ماه است.پاييز براي پيشگيري و فروردين براي معالجه.

    2- در صورتي كه جمعيت هنوز قوي باشد بايد فوري از آن بچه گرفت و بدينوسيله زنبورهاي جوان را از پيرها جدا كرد.

    چون معمولا لاروها و زنبورهاي جوان معمولا مبتلا نمي شوند و فقط زنبورهاي پير كه زمستان رادر كندو گذرانده اند نوزما مي گيرند.با جدا كردن پيرها از جوانها به كمك بچه مصنوعي عملا زنبورهاي بيمار را از زنبورهاي سالم جدا كرده و آنها را نجات داده ايم.





  4. این کاربر از AaVaA بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #13
    آخر فروم باز AaVaA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    این روزا دنیا واسه من از خونمون کوچیکتره ...
    پست ها
    1,213

    پيش فرض سر و تفاوت های آن در زنبور کارگر نر و ملکه


    الف:سر يك زنبور كارگر

    سر هر زنبور كارگر از قسمتهاي مختلف زير تشكيل شده است:

    ۱.چشمهاي نقطه اي به تعداد سه عدد و در قسمت بالاي پیشانی
    قرار دارد.

    ۲.پيشاني در جلو سر.

    ۳.چشمهاي مركب در طرفين سر به تعداد دو عدد.

    ۴.شاخكها يا آنتن به تعداد دو عدد در طرفين سر زنبور قرار داشته كه در ملكه و كارگران 12بند و در زنبور نر 13 بند دارد.

    ۵.پوششي در جلو سر.

    ۶.لب جلو.

    ۷. آرواره هاي جلويي: كه در ملكه و كارگران قوي و در زنبور نر نسبتا ضعيف است. ۸.اعضاي لامسه وسطي آرواره اي.

    ۹.آرواره وسطي.

    ۱۰.اعضاي لامسه انتهاي آرواره اي

    ۱۱.خرطوم يا زبان كه از موهاي بسيار ريز و ظريف پوشيده شده است.

    ۱۲.قاشق: براي جمع آوري شهد از روي گلها.


    ب:سر يك ملكه

    سر ملكه از لحاظ شكل و ساختمان ظاهري درست همانند سر يك زنبور كارگر است. تفاوت بين اين دو تنها در كوتاه تر بودن خرطوم ملكه مي باشد.

    ملكه به خرطوم درازي هم نياز ندارد زيرا نمي خواهد با خرطومش شهد را از روي گلها جمع آوري كند بلكه در داخل كندو دائما بوسيله كارگران تغذيه مي شود و حال آنكه كارگران بايد اغلب شهد را در پايين ترين و عميق ترين نقطه گلها جستجو كنند.در خيلي از موارد شهد در عميق ترين نقطه لوله هاي نسبتا دراز گلها قرار دارد و زنبور عسل براي جمع كردنش ناچار است كه خرطوم را بداخل آن تا عمق فرو برده و آن را بمكد.بنابراين داشتن خرطوم دراز در زندگي و فعاليتهايش نه تنها بسيار موثر بلكه حتي لازم هم است
    .

    ج:سر يك زنبور نر

    سر زنبور ملكه و كارگر با هم شباهت دارند و تشخيص آنها مشكل است ولي سر زنبور نر با هر دو تفاوت زيادي نشان مي دهد بطوري كه تميزش از آنها حتي با چشم هم ساده است و با چند بار تمرين از عهده همه برمي آيد.مهمترين اختلافها بين آنها عبارتند از:در حالي كه چشمهاي مركب ملكه و زنبور كارگر از دو طرف سر به هم نمي رسند،چشمهاي مركب زنبور نر خيلي بزرگ بوده و از پشت سر از دو طرف به يكديگر مي رسند.اين واضح ترين و مهمترين فرق بين آنهاست و به كمك آن مي توان زنبور نر را حتي در حال پروازش شناخت.

    زنبودرارها هم با استفاده از همین موضوع آنها را می شناسند.شناخت سایر اختلافات که در زیر شرحشان می آید تنها پس از گرفتن زنبور و دقت زیاد و یا حتی اغلب در آزمایشگاه امکان پذیر است.


    ۱.تعداد بندهای هر یک از شاخکها در ملکه و زنبوران کارگر 12عدد و در زنبور نر 13 عدد است.

    ۲.خرطوم زنبور نر کوتاه تر از زنبور کارگر است دلیلش هم مثل آنچه در مورد ملکه گفته شد دراین است که زنبور نر ازآن در جمع آوری شهد استفاده نمی کند.چون زنبور نر هم مانند ملکه بوسیله کارگران تغذیه میشود.

    ۳.آرواره های جلوی زنبور نر ضعیف تر از آرواره های جلوی کارگران است.

    ۴.سه چشم نقطه ای زنبور نر در جلو پیشانی ولی در ملکه و زنبور کارگر در بالای پیشانی قرار دارند.



  6. این کاربر از AaVaA بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #14
    آخر فروم باز mehraria's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    1,212

    پيش فرض عسل معجزه طبیعت

    عسل يك واژه عربي است كه در فارسي آن را انگبين مي‌گويند و عبارت است از شهد گل‌ها كه زنبور عسل توسط خرطوم كوچك خود آن را مكيده و از راه دهان به كيسه بسيار كوچك خود موسوم به كيسه عسلي وارد مي‌كند. وقتي ميزان شهد جمع ‌آوري شده به حدود 40 ميلي‌گرم رسيد، گل‌ها را رها كرده و به سمت كندو پرواز مي‌كند. جالب اينكه برای تهيه يك كيلو عسل، زنبور بايد شهد 20 ميليون گل را جمع و به كندو حمل كند. جالب‌تر اين است كه زنبور عسل خاصيت ثابت گلي دارد، يعني تا وقتي كه مشغول جمع آوري شهد يك گل است، روي ساير گل‌ها نمي‌نشيند. زنبور عسل پيش از رسيدن به كندو در بين راه مقداري از آب شهدرا جذب مي‌كند و چون شهد گل‌ها حاوي 50 تا 80 درصد آب است،‌ با اين عمل ميزان رطوبت عسل را به حدود 17 تا حداكثر25 درصد مي‌رساند، يعني حدودا از هر سه گرم شهدي كه زنبور عسل به كندو مي‌آورد، يك گرم عسل به دست مي‌آيد. البته عسل مناطق شمالي كشور به علت بالا بودن رطوبت هوا از آب بيشتري برخوردار است و لذا آبكي مي‌باشد، ولي عسل مناطق كوهستاني از آب كمتري برخوردار مي‌باشد.
    زنبور عسل نوعي از آنزيم دياستاز به نام انورتاز را نيز به شهد اضافه مي‌كند كه اين آنزيم به همراه مواد قندي و نشاسته‌اي كه چهار پنجم وزن عسل را تشكيل مي‌دهند، عامل اصلي متبلور شدن يا شكرك ‌زدن عسل به شمار مي‌روند. لذا اين باور كه عسل غيرطبيعي شكرك مي‌زند صحيح نيست، بلكه دليل متبلور شدن و رسوب دادن عسل طبيعي وجود دياستاز و همچنين كربوهيدرات ها مي‌باشد. دياستاز، ‌ذرات خيلي ريز عسل را به خود جذب كرده و باعث ته‌نشين شدن آن مي‌شود. مقدار گلوكز عسل هر چه بيشتر باشد، زودتر متبلور و ته‌نشين مي‌شود. اين خاصيت فقط در عسل‌هاي طبيعي و غيرتقلبي ديده مي‌شود، زيرا تنها عسل‌هاي طبيعي حاوي دياستاز هستند. مدت زمان شكرك زدن يا متبلور شدن عسل بسته به نوع گل متفاوت است و حتي در مورد عسل اقاقيا به چهار سال هم مي‌رسد. در كشورهاي اروپايي عسل سفت شده و متبلور شده را بيشتر مي‌پسندند.
    دكتر نعمت ا… شهرستاني استاد زنبورداري مي‌گويد: «وقتي كه عسل رسوب مي‌كند حتما سالم و طبيعي است،‌ ولي اگر رسوب نكند مي‌تواند طبيعي يا غير طبيعي باشد كه تشخيص آن به عهده آزمايشگاه است و در آن جا ميزان دياستاز را اندازه‌گيري مي‌كنند. طبيعي است كه عسل تقلبي كه از شكر درست شده باشد دياستاز ندارد.
    تشخيص عسل طبيعي و غيرطبيعي از طريق مزه كردن غيرممكن است. براي مصرف كننده يك را ه بيشتر وجود ندارد و آن هم استفاده از ابزارهايي است كه بدن در اختيارش گذاشته است. با چشمانش شكل ظاهري عسل را ارزيابي مي‌كند، با بيني‌اش آن را بو مي‌كند و با زبانش آن را مزه مي‌كند. اگر مجموعه خصوصيات باب طبعش بود و اگر عسل عطر و طعم گل‌ها را داشت، آن عسل واقعي است و ارزش آن را دارد كه بهايش را در حد معقول بپردازد. لازم به ذكر است مزه، عطر، طعم، رنگ و بوي عسل فقط مربوط به گل هر منطقه مي‌باشد و به نژاد زنبور عسل بستگي ندارد. نوع نژاد فقط در پركاري و كم‌كاري تاثير دارد.» همان طور كه قبلا اشاره شد چهار پنجم وزن عسل را كربوهيدرات‌ها تشكيل مي‌دهند و بقيه آن عبارت است از: پروتئين، املاح معدني، عناصر معطر، آنزيم‌ها، ويتامين‌ها، گرده گل و آب. هر 100 گرم عسل 330 كيلوكالري انرژي توليد مي‌كند. لذا عسل، غذايي مقوي و انرژي‌زاست و به كمك دياستازهايش چربي‌هاي اطراف قلب را آب مي‌كند. به همين دليل مصرف آن به سالخوردگان و بيماران قلبي توصيه مي‌شود.
    نگهداري عسل:
    PH عسل برابر 4 و به شدت اسيدي است،‌ بنابراين بايد از نگه‌داري آن در ظروف فلزي خودداري كرد. چون بعد از مدتي فلز را خورده و خودش هم خراب مي‌شود و ذرات فلز كه به همراه عسل وارد بدن مي‌شود، براي انسان مضر است. براي نگه داري عسل در حجم زياد ظروف استيل و گالوانيزه و براي مصارف خانگي ظروف شيشه اي، لعابي و سفالي توصيه مي‌شوند. ظرف عسل را نبايد در باز، در اتاق يا يخچال نگه داشت، ‌زيرا عسل، ‌آب موجود در هوا را به شدت به خود جذب كرده و پس از مدتي، رقيق و آبكي مي‌شود. عسل، بوهاي خارجي را خيلي زود به خود جذب مي‌كند. بنابراين نبايد آن را نزديك موادي چون پارافين، قير، بنزين و ماهي‌هاي دودي و … نگه داشت. همانطور كه عنوان شد در نزد عامه عسل متبلورشده و شكرك‌زده عسل تقلبي شناخته مي‌‌شود كه اين باور صحيح نيست ولي فروشندگان عسل براي از بين بردن شكرك و جلوگيري از متبلور شدن آن عسل را به مدت نيم ساعت در درجه حرارت حدود 65 درجه سانتي‌گراد نگه داشته و سپس آن را سرد كرده و بسته‌بندي مي‌كنند تا عسل آن‌ها شكرك نزند. چون حرارت دادن عسل همه ذرات جامد موجود را به مايع تبديل مي‌كند و مانع شكرك‌زدن عسل مي‌شود. در ضمن بهترين دما براي نگه‌داري عسل 7 تا 12 درجه سانتي‌گراد است.

  8. این کاربر از mehraria بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #15
    آخر فروم باز mehraria's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    1,212

    پيش فرض توليد مثل و تشکيلات کندوي زنبور عسل

    زنبورهاي يک کندو شامل يک ملکه، چند صد زنبور نر ون چندين هزار زنبور کارگر مي باشد. در تابستان و بهار که زنبورها فعاليت زيادي براي جمع آوري شيره دارند کندو ممکن است 5-7 کيلو زنبور داشته باشد و تعداد زنبورهاي نر در اين موقع زيادتر از هر موقع ديگر در کندو ديده شوند. هر يک از اين دو نوع زنبور وظيفه خاصي دارند ولي منظوري که يک کندو تعقيب مي نمايد عبارت از بقاي نسل و يا دفاع و نگهداري کندو مي باشد و نظر انفرادي در بين نيست و هيچکدام از آنها در نتيجه سعي انفرادي قادر نيستند که براي مدت طولاني زنده بمانند و بنابراين هدف آنها به طور دسته جمعي انجام مي گيرد.
    ملکه
    ملکه زنبور عسل بسادگي از کارگران و زنبور نر مشخص مي شود. ملکه نسبتا درشت تر و درازتر از کارگران و درازتر از زنبوران نر است، ولي پهن تر از آنها نيست. از آنجا که شکم ملکه طويل و در سطح زيرين پهن است، طول بالهايش نسبت به بدن از بال کارگرها و زنبوران نر کوتاه تر است.
    نيش ملکه کمي خميده است و نسبت به نيش کارگر داراي دندانه هاي کمتري است و فقط براي از بين بردن ملکه هاي رقيب به کار مي رود. حرکت ملکه در حالت عادي ملايم است ولي در مواقع احتياج مي تواند با سرعت حرکت کند. ملکه اي که جفتگيري کرده و در حالت تخم گذاري است روي شانه هايي قرار دارد که جوانترين نوزادان در آن زندگي مي کنند. ملکه در اين حالت، اغلب بوسيله عده اي محافظ احاطه شده است. سر محافظين اغلب به طرف ملکه مي باشد. محافظان در اين حالت، با شاخک هاي خود ملکه را آرايش مي کنند و با دهان خود او را مي ليسند يا غذا مي دهند؛ بعلاوه مدفوعات وي را بيرون مي برند.
    امروزه کاملا واضح است تمام تخمهايي که در سلولها قرار دارد، بوسيله ملکه واحد کندو گذاشته مي شود. اين ملکه در جواني در هواي آزاد با يک يا چند نر پشت سر هم جفتگيري و براي خود تا آخر عمر اسپرم ذخيره مي کند. زنبورهاي کارگر مي توانند تعداد کمي تخم بگذارند ولي قادر به جفتگيري نيستند و معمولا در حالتي که ملکه کندو زنده است تخمگذاري براي آنها ممنوع است. نوزاداني که از تخم زنبوران کارگر بوجود مي آيند به علت اينکه فکنده نيستند تبديل به زنبورهاي نر مي شوند. چنين نرهايي معمولا از نرهاي طبيعي که از ملکه بوجود مي آيند، کوچکترند.
    فصل پرورش نوزادان در شرايط آب و هوايي معتدل، به مقدار کم، از اواسط ديماه شروع شده مرتب توسعه مي يابد؛ و اوايل ارديبهشت، به حداکثر خود مي رسد. در صورتيکه شرايط اجازه دهد، فعاليت توليد مثل آنها، به همين وضع، تا اواخر خرداد ماه ادامه پيدا مي کند و از آن به بعد رو به نقصان مي گذارد. در ماههاي آبان و آذر فعاليت زاد و ولد بکلي متوقف مي گردد. نژادهاي مختلف زنبورعسل از اين حيث داراي خصوصيات متفاوت هستند. هنگامي که توليد مثل کلني در حداکثر توسعه خود مي باشد، يک ملکه ممکن است 1500 تا 2000 تخم در روز بگذارد.
    اگر چه يک زنبور کارگر بتنهايي مي تواند يکي دو هفته در قفس زنده بماند ولي هيچ زنبور کارگري مايل نيست که به حالت انفرادي زندگي کند و در اولين فرصت، به يک کلني مي پيوندد. زنبورهاي کارگر اغلب بوسيله بو، ارتعاشات صوتي، ديد و حرارت به هم جذب شده به صورت دسته در مي آيند. زنبورهاي يک کندو وقتي که فاقد ملکه نيز باشند از هم پراکنده نمي شوند و باز هم تقسيم کار در بين آنها حکمفرما مي باشد. عده اي به صورت دسته جمعي در کندو مي مانند و عده قليلي براي آنها غذا مي آورند.
    با اينکه ملکه در بهم آمدن افراد يک کلني تاثير عمده ندارد ولي براي بقاي کلني نهايت ضرورت را دارد.
    الف - پرورش ملکه: در يک کلني زنبور عسل، پرورش ملکه ممکن است به يکي از علل زير صورت گيرد:
    1)نشاندن ملکه جديد به جاي ملکه اي که به علت نا معلوم معدوم شده است.
    2)تعويض ملکه اي که پير شده ولي هنوز مايل است فعاليت داشته باشد.
    3)براي ازدياد کلني يا بچه بيرون کردن.
    در هر يک از حالات فوق، کارگزاران موقعي اقدام به ساختن خانه ملکه و پرورش آن مي کنند که ماده بخصوص جلوگيري کننده به آنها نرسد.
    در حالت اول، چندين ملکه در خانه هاي اضطراري که با تغيير شکل خانه کارگران ساخته شده، پرورش داده مي شوند. در اين خانه ها اغلب يک لارو يا ندرتا يک تخم قرار دارد. چگونگي انتخاب اين خانه ها و لاروها براي پرورش ملکه کاملا روشن نيست. در چنين خانه هايي، قسمت تحتاني سلول به خط وسط شانه موم منتهي مي شود و بر عکس، خانه هايي که در شرايط عادي ساخته مي شوند قسمت ضخيم سلول، بوسيله ساقه کوتاه مومي، به سطح يا لبه قاب چسبيده است. در اين حالت، نوزاد بطرف پايين آويزان است. در ابتداي ساختمان خانه اضطراري، سلول اصلي (سلول کارگر) بوسيله مايع بخصوصي که از غده زير فکي کارگران ترشح مي شود، انباشته شده، لارو داخل سلول اصلي در سطح آن شناور مي شود. به اين ترتيب، لارو وارد قسمت ويژه اي که براي پرورش ملکه ترتيب داده شده مي گردد. لاروهايي که براي پرورش اضطراري ملکه انتخاب مي شوند اغلب دو روزه هستند ولي لاروهاي سه روزه هم مي توان يافت. معمولا کارگران کوشش مي کنند که در پرورش اضطراري ملکه از لاروهاي مسن تر استفاده کنند. تجربه ثابت کرده است، لاروهايي که از سه روز بيشتر عمر داشته باشند براي پرورش ملکه مناسب نيستند و در آنها نقايصي يافت مي شود.
    در صورتي که لارو انتخاب شده براي پرورش ملکه دو روزه باشد، در حدود 11 روز بعد، ملکه کامل از سلول خارج مي شود و اگر شرايط هوايي مساعد باشد، در فاصله 10 روز بعد جفت گيري کرده خود را براي تخم گذاري آماده مي کند. در اين صورت، از وقتي که کندو ملکه اي را از دست مي دهد تا هنگامي که ملکه تخمگذاري جانشين آن گردد حداقل سه هفته طول مي کشد.
    ملکه هايي که از لاروهاي دو روزه يا کمتر به دست مي آيند فرقي با ملکه معمولي که از طريق تخمگذاري مستقيم ملکه در خانه ملکه به دست مي آيند ندارند. بايد توجه داشت که در هر خانه ملکه بيش از يک بار ملکه پرورش داده نمي شود و پس از آن خانه منهدم مي گردد. اندازه و شکل ظاهري سلولهاي ملکه اغلب با هم تفاوت دارند. طول آنها در حدود 5/2 سانت است و قطرشان از قاعده به بعد تقليل مي يابد. و دهانه آن اغلب حدود يک سانتي متر است.
    تعداد خانه هاي ملکه که در يک کلني ساخته مي شوند، کاملا متفاوت است و بستگي به نژاد و اندازه کلني دارد. بطوري که اظهار مي شود، نژادهاي ايتاليايي و قفقازي کمتر از نژادهاي ديگر براي بچه بيرون کردن خانه ملکه مي سازند. کلني هاي نژادهاي قبرسي، سوري و مصري گفته مي شود که گاهي تا صد عدد ملکه در هر دفعه پرورش مي دهند. اينکه مي گويند، تعداد ملکه هاي پرورش داده شده در حالت تعويض ملکه کمتر از حالتي است که زنبورها بچه مي کند، تقريبا حقيقت به نظر مي رسد. در حالتي که کلني بخواهد ملکه عوض کند، عده ملکه هاي تازه از 2 تا 3 تجاوز نمي کند ولي در بعضي موارد به تعداد بيشتر نيز مشاهده شده است.
    خانه هاي ملکه همگي در يک لحظه ساخته نمي شود و لاروهايي که براي پرورش انتخاب مي شوند ممکن است همگي در يک سن نباشند. نکته جالب اين که هميشه اولين ملکه که از خانه خود بيرون مي آيد به عنوان ملکه کندو انتخاب نمي شود و چه بسا که ملکه هاي بعدي اين سمت را به عهده بگيرند.
    ...

  10. #16
    آخر فروم باز mehraria's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    1,212

    پيش فرض ...

    ب - به وجود آمدن افراد کارگر يا ملکه: زنبورهاي کارگر و ملکه همگي ماده اند و از تخمهايي که تلقيح شده اند پديد مي آيند. تنها وجود خانه ملکه و غذاي مخصوص است که موجب پرورش ملکه يا کارگر مي گردد. اين وضعيت به زنبورداران اجازه مي دهد که با انتقال (پيوند) لارو يا تخمهايي که در خانه هاي کارگر وجود دارند و خانه هايي که مصنوعا براي ملکه مي سازند و در کندوهاي بدون ملکه قرار مي دهند، ملکه هاي زيادي پرورش دهند. در اين صورت، واضح است که اختلاف بين ملکه و کارگر ژنتيکي نيست بلکه بسته به طرز پرورش و تغذيه است. سالها قبل ( درحدود 1888) پلانتا متذکر شد که زنبورهاي پرستار، براي تغذيه نوزادان ملکه منحصرا از ترشحات دهان خود استفاده مي کنند و حال آنکه در مورد نوزادان کارگر، پس از روز سوم، مقدار زيادي عسل به غذاي آنها مي افزايند. مواد مترشحه بزاقي محتوي مقدار نسبتا زياد پروتئين و اسيدهاي چرب از نوع اسيد 10- هيدروکسي دسنوئيک مي باشد که بوسيله غدد زير فکي ترشح مي شود.
    متاسفانه تجزيه مواد غذايي که براي تغذيه لاروهاي ملکه يا کارگران در سه روز اول به کار مي رود بوسيله متخصصين مختلف نتايج متفاوتي داده است. به همين دليل هيداک نتيجه گرفته است که مواد تشکيل دهنده غذاي لاروي اغلب متغيير است.
    اختلاف بين ملکه و کارگر در اختلاف مواد تشکيل دهنده غذاي لارو نيست بلکه به علت تفاوت در ميزان مصرف آن بوسيله لارهاي ملکه مي باشد. هيداک متذکر مي شود که تمام لاروها در سه روز اول زندگي خود، به مقدار مساوي و به حد وفور از غذاي لاروي بهرمند مي شوند ولي از روز سوم به بعد، لاروهايي که براي ملکه شدن پرورش داده مي شوند به همان ترتيب سابق، تغذيه مي شوند و حال آنکه از ميزان جيره غذايي لاروهاي کارگر به مقدار معتنابهي کسر مي شود. در اين صورت، سرعت رشد آنها در سه روز اول مساوي است ولي از آن به بعد، لاروهاي ملکه بسرعت رشد مي کنند و نشو و نماي لاروهاي کارگر کند مي شود. کثرت مواد غذايي براي ملکه چنان است که حتي بعد از بسته شدن خانه هنوز مدتي از آن استفاده مي کند؛ در حالي که لاروهاي کارگر بعد از بسته شدن سلولها اصلا غذايي در خانه ندارند و يا مقدار آن بسيار ناچيز است. در اثر نبودن غذاي کافي، تخمدانها در مرحله لاروي بدون رشد مي مانند و در نتيجه هرمونهايي که بايد از آن ترشح شده موجب صفات ثانوي ملکه مي گردند، هرگز ترشح نمي گردند.
    ج - ملکه باکره: وقتي که لارو ملکه به رشد کافي رسيد، زنبوران کارگر خانه آنها را با ورقه نازکي موم مي بندند. وقتي لارو غذاي خود را به اتمام رسانيد، بوسيله رشته هاي ابريشمي که از غده هاي سينه اي ترشح مي شود پيله نازکي در داخل سلول خود مي سازد و در حالتي که سرش پايين است به خواب يا به حالت استراحت مي رود. سپس تبديل به شفيره شده، بعد به حشره بالغ مبدل مي گردد. وقتي ملکه مي خواهد خارج گردد ابتدا بوسيله آرواره هاي خود، پيله و پوشش مومي سلول خود را قطع مي کند بطوريکه بتواند از سلول خارج گردد. وقتي خارج شد سلول و بقاياي آن فورا بوسيله زنبوران کارگر تميز مي گردد. زمانيکه کلني آماده بچه دادن باشد، معمولا زنبورهاي کارگر براي مدتي مانع خارج شدن ملکه جوان از سلول مي گردند(اين مدت ممکن است چند ساعت و حتي يک روز باشد) و او را از روزنه اي که در قسمت خارجي سلول تعبيه کرده بود تغذيه مي کنند. هنگامي که ملکه مادر بوسيله عده اي از زنبوران از کندو خارج شد، يا اينکه ملکه باکره ديگري که قبلا اجازه خروج يافته است با عده اي بيرون آمد، به اين ملکه اجازه مي دهند که خارج شود و دسته ديگري از زنبوران را با خود ببرد. اين عمل ممکن است چندين بار تکرار گردد و سپس در صورتيکه ملکه مادر هنوز در کندو مانده باشد، معمولا ملکه تازه با او به جنگ پرداخته پس از نابود کردن آن، خود به اداره کندو مي پردازد.
    معمولا وقتي يک کلني آماده بچه کردن نيست، اولين ملکه باکره اي که به حالت بلوغ مي رسد اجازه خروج از سلول را پيدا مي کند. وقتي از سلول خارج شد ابتدا متوجه سلولهايي مي شود که در آنها عسل ذخيره شده و مدت دو تا سه روز فقط تغذيه مي کند. در اين مدت، کارگرانکمتر به او توجه دارند و بندرت دورش جمع مي شوند(اگر چه گاهي اوقات ديده شده که عده کمي کارگر در اطراف ملکه جمع مي شوند). چند ساعت بعد از خروج، معمولا ملکه در صدد از بين بردن ملکه موجود در کندو و ملکه هاي ديگري که قبلا از سلولهاي خود خارج شده اند و شفيره هايي که حتي از سلول خارج نگرديده اند بر ميآيد. گاهي ملکه جوان توجهي به مادر خود ندارد و در صدد منازعه با وي بر نمي آيد و چند روزي در کنار هم با هم زندگي مي کنند و حال آنکه وقتي دو ملکه باکره به هم برخورد مي کنند شروع به جنگ مي کنند و آنقدر مي جنگند تا يکي کشته شود. گاهي نيز ملکه باکره اقدام به حمله به سلولهاي ملکه مي کند و آنها را قبل از آنکه به رشد کامل برسند نابود مي کند. در اين حالت، ابتدا به سلولي که بسته شده حمله مي کند.
    ملکه باکره وقتي که تقريبا 3-5 روزه است، قبل از پروازهاي مخصوص جفتگيري يا نو پتال پروازهاي اکتشافيدر اطراف کندو مي نمايد. پروازهاي قبل از جفت گيري يا پري نو پتال . جفتگيري معمولا در گرمترين اوقات روز صورت مي گيرد. گاهي ملکه بعد از چند دقيقه جفتگيري کرده به کندو بر مي گردد. ولي اکثر موارد، مدتي که در خارج از کندو مي گذراند از 10 تا 30 دقيقه طول مي کشد.
    ملکه بعد از جفتگيري به فاصله 2 تا 3 روز شروع به تخم ريزي مي کند. عقيده عمومي بر اين استکه از اين تاريخ به بعد، ملکه زنبورعسل هرگز جفتگيري نمي کند و از کندو نيز خارج نمي شود مگر اينکه همراه با عده اي زنبور کارگر کندوي خود را به منظور تشکيل کلني جديد ترک نمايد. سني که ملکه در آن جفتگيري مي کند بستگي به شرايط آب و هوايي دارد؛ و بعضا مربوط به نژاد زنبور نيز مي باشد؛ ولي به نظر مي رسد که در فاصله روز ششم تا دهم ملکه جفتگيري مي کند.
    مشاهده جفتگيري که مطمئنا در آسمان انجام مي گيرد خيلي کم صورت گرفته است. بنابر گزارشي که در اين خصوص در دست است، زنبورهاي نر در آسمان بسرعت در اطراف ملکه پرواز مي کنند و هر يک کوشش دارند که خود را به او برسانند. اين پرواز دسته جمعي مدتي به طور زيگزاگ ادامه دارد. زنبور نري که موفق به جفتگيري مي شود آلت تناسلي و قسمتي از اعضاي مربوط را از دست داده و مي ميرد و گاهي اوقات وقتي ملکه وارد کندو مي شود اين قسمت از بدن زنبور نر به انتهاي شکمش چسبيده است.
    در مدت کوتاهي که عمل جفتگيري انجام مي گيرد، اسپرم نر به واژن ملکه وارد مي شود. براي جلوگيري از خروج و ريزش اسپرم از واژن، حشره نر بلافاصله دهانه خروجي واژن را با ماده ژلاتيني مخصوص مسدود مي کند. اسپرماتوزوئيدها سپس به سمت کيسه اسپرم شناور و در آن متمرکز مي شوند. در کيسه اسپرم، اسپرماتوزوئيدها بطور منظم، پهلوي هم و تقريبا بدون حرکت قرار مي گيرند. آخرين مطالعات نشان مي دهد ملکه معمولا قبل از اينکه شروع به تخم گذاري کند، چندين بار جفتگيري کرده به اندازه کافي براي آينده خود اسپرم ذخيره مي کند.
    د - تخمگذاري: کمي بعد از اينکه ملکه جفتگيري کرد، توجه کارگران نسبت به ملکه بيشتر مي شود. درهر جا که ملکه قرار گيرد حلقه اي از کارگران که اعضاي آن مرتب تغيير مي کند، تشکيل مي گردد. زنبورهاي کارگر جوان اقدام به تغذيه ملکه مي کنند و بدن او را به وسيله شاخک هاي خود لمس نموده با دهان مي ليسند تا مواد مترشحه ملکه را دريافت کرده بين ساير زنبورها تقسيم کنند. اين کارگران همچنين مواد دفعي و تخمهايي را که ملکه مي گذترد جابجا مي نمايند. ملکه هنگام تخمگذاري در روي شانه ها، روي قاعده مشخصي حرکت مي کند.ابتدا سر خود را وارد تک تک سلولها نموده آنها را آزمايش مي کند و سپس تخمي در آن قرار مي دهد. براي اين منظور، شکم خود را خم کرده انتهاي آن را داخل سلول مي کند.
    در زمستان و اوايل بهار، معمولا ملکه تخمهاي خود را در سلولهاي مرکزشان قرار مي دهد. وقتي ملکه به سن دو تا سه سالگي مي رسد، مقدار تخم آن بشدت تقليل مي يابد و حتي تخمهايي که مي گذارد، ممکن است تلقيح شده نباشد. در اين صورت، زنبورهاينر حاصل مي شوند. چنين ملکه اي بزودي بوسيله کارگران نابود خواهد شد ولي در صورتي که ملکه جوان جايگزين آن نشود، ملکه پير در بين 3 تا 4 سالگي در اثر پيري مي ميرد. در شرايط استثنايي، يک ملکه ممکن است تا هفت سال هم زنده بماند.
    ه - توليد مثل به طريق بکرزايي: در گذشته چنين تصور مي شد که تخم حشرات و ساير حيوانات فقط در صورتي تفريخ مي شود که فکنده شده باشند. اگر چه اين عقيده در مورد خيلي از جانوران صادق است ولي کليت ندارد و هستند جانوراني که ممکن است تخم آنها، بدون انکه فکنده شود، نشو و نما پيدا کند. اين طريق توليد مثل را بکر زايي مي گويند. در زنبور عسل تخمهاي فکنده نشده توليد افراد نر مي کند.
    اين که يک ملکه چگونه مي تواند به اختيار خود تخم تلقيح شده يا نشده بگذارد، مربوط به وجود کيسه ذخيره اسپرم است. اين کيسه کروي شکل انبار اسپرماتوزئيدهاست و بوسله لوله باريکي به زهدان ارتباط دارد. اين لوله باريک مجراي اسپرم نام دارد. قسمتي از اين لوله که معبر اسپرماتوزئيد است، عمل تلمبه تحت کنترل را، در خالي کردن اسپرماتوزئيد، انجام مي دهد. بدين ترتيب که ملکه بوسيله آن قادر است مانع خروج اسپرم شده يا اراده به خارج کردن اسپرماتوزوئيد و هدايت آن به داخل زهدان نمايد و تخمهاي در حال خروج از زهدان را تلقيح نمايد.
    معمولا يک يا دو اسپرماتوزوئيد از سوراخ ميکروپيل وارد تخم مي گردد.
    و - ديدن ملکه: بعضي از مربيان وقت زيادي براي جستجوي ملکه صرف مي نمايند ولي بهتر است بجاي اين کار اطلاع حاصل کنند که ملکه خوب کار مي کند يا خير. اگر در کندو به مقدار کافي نسل زنبور در مراحل مختلف ديده شود که در قابها بطور منظم برقرار شده اند، نشان مي دهد که فعاليت ملکه رضايت بخش مي باشد. بنابراين، احتياجي نيست که تمام کندو بازرسي شود و امتحان يکي دو قاب نسل کافي است. ولي اگر حتما لازم باشد که ملکه ديده شود بايد کندو را با آرامش کامل باز نمود و حتي الامکان کمتر دود داد و اگر کندو دو طبقه و نسل در هر دو طبقه وجود دارد بايد طبقه بالا را برداشت و آن را روي سرپوش کندو قرار داد و به آزمايش طبقه بالا پرداخت؛ يعني قاب مجاور جدار را خارج و به بدنه کندو در خارج تکيه داد تا جا براي حرکت قابهاي ديگر فراهم گردد. سپس قابهاي ديگر را، يکي بعد از ديگري، امتحان نمود.
    هر قابي که خارج مي شود بايد يک نگاه سطحي، در داخل کندو و در روي قاب بعدي انداخت تا اگر ملکه واضح باشد ديده شود. و بايد هر قاب را که خارج شده است با دقت معاينه کرد؛ مخصوصا قابهايي که داراي تخم مي باشد. زيرا معلوم مي کند که ملکه بايد روي اين نوع قاب باشد، و اگر در قابهاي اين طبقه تخم و لارو جوان ديده نشود، بايد حدس زد که ملکه در طبقه ديگر کندو است و بايد قابهاي طبقه مزبور را نيز با دقت بررسي کرد. اگر کندو در اين موقع تکان داده شود يا دود زيادي به کار برود، ممکن است ملکه خود را مخفي کند؛ حتي ممکن است در جدار طرفي کندو يا روي تخته کف زير قابها برود که در اين صورت پيدا کردن آن مشکل است.
    عملياتي که روي ملکه انجام مي گيرد:
    اين عمليات قطع بال يا علامتگذاري است. براي اين کار بايد ملکه را گرفت و چون کار مهمي است و بايد با دقت کامل صورت گيرد، بهتر است ابتدا در روي زنبورهاي نر آزمايش کرد و پس از ورزيده شدن، در مورد ملکه اجرا کرد.
    بايد با ملايمت بالهاي ملکه را گرفته آن را از روي قاب بلند کرد؛ و نبايد در اين موقع به شکم آن فشار وارد شود. بعد از گرفتن بايد آن را به دست ديگر بطوريکه اقلا دو پاي يک طرف آن بين انگشت شست و سبابه گرفته باشد منتقل نمود و از آوردن فشار زياد خودداري کرد. در اين حالت، بايد بالهاي آن آزاد باشد. معمولا ملکه نيش نمي زند و در اين صورت، مي توان يک بال آن را قيچي کرد و يا با مرکب مخصوص، پشتش را علامتگذاري نمود. براي چيدن بال، بايد قيچي مرتبي به کار برد و نصف طول بال را بريد و نبايد بيشتر قطع شود. و دقت شود که پاها در اين موقع قطع نشوند. بعضي مربيان بال ملکه را در يکسال از طرف راست و در سال ديگر از طرف چپ قطع مي کنند و از روي آن سن ملکه مشخص مي گردد و علامتگذاري معمولا با رنگ زرد در بالاي پشت يا در قسمت سينه انجام مي گيرد. در زنبورهاي تيره بسرعت ملکه مشخص مي گردد و اين رنگ زود خشک شود. معمولا لاک ناخن يا رنگهايي نظير آن را مي توان بکار برد. ملکه را مي توان داخل قفسه ملکه هدايت نمود بدون آنکه گرفته شود. اين عمل را با قرار دادن دهانه باز جعبه در جلو ملکه و قرار دادن انگشت شست و سبابه در طرف ديگر آن انجام مي دهند. ملکه بعد از اينکه چند روز در قفس نگاهداري شود، کوچکتر از ميزان معين در موقع تخمگذاري و سبکتر است و بنابراين اگر آزاد گذارده شود بسهولت پرواز کرده، گم خواهد شد.
    ز - وارد کردن ملکه تازه به کندو: اين عمل بمنظور تعويض ملکه صورت مي گيرد. در اين روش، مربيان ملکه لازم را از موسسات تربيت ملکه خريداري و از آن استفاده مي کنند. مي توان تعويض ملکه را در هر موقع سال عملي نمود ولي اغلب آن را در اواخر دوره عسل کلي و يا در اوايل بهار انجام مي دهند و معمولا در بهار، هنگام جلوگيري از بچه دادن، به اين کار اقدام مي کنند. در هر صورت، براي شروع به اين کار، بايد نصف روز يا چند ساعت قبل از آن که ملکه جديد وارد شود، ملکه سابق را بگيرند و بيرون کنند؛ يعني کندو را ((يتيم)) نمايند و اين عمل بدين جهت صورت مي گيرد که زنبوران به وضعيت غير عادي و فقدان ملکه پي برده ملکه جديد را به آساني بپذيرند. بايد در موقع تعويض ملکه، اثري از حجرات ملکه در کندو نباشد؛ و اگر وجود دارد از بين برده شود. گاهي نيز گرفتن ملکه سابق و وارد کردن ملکه جديد را با هم انجام مي دهند. ملکه سابق که گرفته شده، اگر زنده است، بايد آن را در قفس ملکه نهاد و در کندوي ديگر بالاي صفحه جدا کننده ملکه قرار داد تا ملکه جديد شروع به تخمگذاري نمايد. چنانچه زنبورها ملکه جديد را از بين ببرند، مي توان ملکه قديم را موقتا به کند برگرداند تا بعدا ملکه ديگري فراهم کرد.
    اغلب اين کار را به کمک قفسه ملکه صورت مي دهند؛ و قفس ملکه به صورتهاي مختلف ساخته مي شود و معمولا جعبه کوچکي است که يک يا دو طرف آن، توري سيمي و دهانه آن باز مي باشد و ملکه در آن قفس نگهداري مي شود. دهانه باز قفس را با ورقه اي از قند مي پوشانند؛ و اگر کندو قوي باشد روي قسمتي از آن، قند و کاغذ مي چسبانند و اگر کندو ضعيف باشد به همين ترتيب، بدون کاغذ، در حالي که ملکه در داخل آن قرار دارد آن را در بالاي قسمت قابهاي تربيت نسل مي گذارند بطوري که طرف سيمي آن به طرف پايين و بين فاصله قابها واقع باشد. در اين صورت، زنبورهاي کندو از فواصل توري سيمي، ملکه را تغذيه خواهند نمود و با آن آشنا مي شوند و در عين حال ملکه بوي کندو را به خود مي گيرند و همچنين زنبورها شروع به خوردن ورقه قند دهانه قفس نموده، از سوراخ مزبور ملکه را آزاد مي نمايند.
    بعد از قرار دادن جعبه ملکه نبايد براي مدت يک هفته کندو را باز و ملکه را ناراحت کرد. اگر قبل از شروع تخمگذاري کندو را باز کنند، اغلب اتفاق مي افتد که زنبورها ملکه را بکشند.
    منبع: دکتر محمد عراقی/زنبورداری عملی/توليد مثل و تشکيلات کندوي زنبور عس

  11. #17
    آخر فروم باز mehraria's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    1,212

    پيش فرض راهنمای پرورش و نگهداری زنبور

    كندو
    خصوصيات يك كندو ازورود زنبورهاي مهاجم جلوگيري كند. مقاوم در برابر اثرات مخرب نور خورشيد و باران باشد. مانع از نفوذ موريانه ها گردد. اغلب كندوها چوبي هستند و رايج ترين آنها به نامهاي مدرن يا ملي هستند.
    قسمتهاي مختلف يك كندو از پائين به با لا تخته تحتاني - طبقه - پنجره ملكه - قابها و زيرسازي آنها - صفحه جدا كننده - سرپوش
    ابزارآلات زنبورداري لباس كار زنبورداري - يك جفت پوتين يا چكمه خوب - يك جفت دستكش - توري جهت پوشاندن صورت - دودي يا دودكن - كاردك زنبورداري - كلاه - برسي يا شاه پر- قفس ملكه - بچه گير - يك قوطي كبريت
    دودي يا Smoker زنبوران عسل تندخو به سادگي به زنبوردار اجازه خارج كردن عسل از كندو را نخواهند داد. براي تخفيف دادن حملات آنها و يا اداره كردن زنبوران زماني كه كندو مورد بازديد قرار مي گيرد از وسيله اي بنام دودي يا دود كن استفاده ميشود. برخي از دودكن ها از قلع و برخي از مس يا استيل ضد زنگ ساخته شده اند ويك دودكن بايد دمنده قوي (ماق) و مخزن آتش مناسب داشته باشد. بسته هاي مقواي نازك ،گوني كنف خشك و بخصوص پوسيده ،تكه هاي پارچه يا لباس پشمي كهنه ،چوب پوسيده و پهن گاو بهترين سوختها براي دودكن به حساب مي آيند.
    چند نكته راجع به زنبورداري 1-رنگ كندوها را اغلب به علت تشخيص بهتر آنها و انعكاس حرارت و جلوگيري از نفوذ گرما به داخل كندو سفيد انتخاب مي كنند. 2- فضاي مورد نياز براي فعاليت هر زنبور در كندو حدود 8 ميلي متر مي باشد. 3- زنبورها از رنگهاي سياه و قهوه اي خوششان نمي آيد و در هنگام كار از بكار بردن وسايل اين رنگي بايد خودداري كرد.
    آناتومي وانواع زنبور عسل زنبور عسل موجودي است كه به صورت اجتماعي زندگي مي كند و به دو صورت نر و ماده مي باشد كه ماده ها شامل ملكه و زنبور كارگر مي باشند. قسمتهاي مختلف بدن يك زنبور سر: (چشمها- شاخك ها- ضمائم دهاني- مغز و غدد گوناگون ) سينه : ( بالها و پاها به آن اتصال دارند و مركز حركتي بدن زنبور است ) شكم: ( دستگاه گوارش – تنفس و گردش خون – نيش يا زوائد توليد مثلي است) چشمها: دوعدد چشم مركب با چندين عدسي در دو طرف سر و سه چشم بسيار ساده كوچك بر روي فرق سر
    دستگاه گوارش شامل فك و خرطوم است .
    كار فك يا مانديبول mandible گزش، جويدن ، مكش و عمل ليسيدن آلت چنگ زدن به منظور: جمع آوري گرده – موم كاري – تميز كردن كندو – جنگيدن – برداشت كردن و چيدن – كار با بره موم و تثبيت آن - پرستاري نوزادان
    انواع زنبور: هر كلني شامل ملكه ، چند زنبور نر ، هزاران كارگر و نوزاد (تخم- لارو و شفيره مي باشد.)
    ملكه:زنبور ملكه بزرگتر از زنبور كارگر و طويل تر از زنبور نر است و تنها يكبار جهت جفتگيري از كندو خارج مي شود.وظيفه عمده ملكه تخم گذاري بوده و در طول اوج فصل پرورش نوزادان بين 1500 تا 3000 تخم مي گذارند.
    جفتگيري ملكه اصطلاحا اين عمل را پرواز عروسي (Neptune) مي گويند كه 5 روز پس از خروج ملكه از سلول نوزادي اتفاق مي افتد.ملكه به همراه بسياري از زنبور هاي نر به پرواز در مي آيد او در ارتفاعات بالا پرواز كرده و تنها چند نر از 500 نر موفق به جفتگيري مي شوند. ارگان نرينه زنبور نر موفق, پس از جفتگيري شكسته و در ارگانلهاي حياتي ملكه گير مي كند و باعث مرگ زنبور نر مي شود و ملكه 3 الي 4 روز بعد از جفتگيري تخمگذاري مي كند.
    زنبورنر:تنبل ترين زنبورهاست و تنها وظيفه آنها جفتگيري با ملكه است.
    زنبور كارگر:كوچكترين و پرجمعيت ترين زنبوران عسل هستند و 98 درصد جمعيت كلني را تشكيل مي دهند .
    وظايف يك زنبور كارگر عمل پاكسازي و نظافت - تغذيه و مراقبت از نوزادان - شان سازي - كمك كردن به ملكه - پرواز جهت يابي - تهويه كندو - وظايف محافظتي - جاسازي عسل ، گرده ، شهد و آب در سلولها - جلوگيري از غارت

  12. #18
    آخر فروم باز mehraria's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    1,212

    پيش فرض رقص زنبور

    رقص زنبورچيست؟
    رقص نيم دايره اي يا دم جنبان…: رقص نيم دايره كه جهت آن به سوي بالا باشد بدين معني است كه غذاي پيدا شده در جهت خورشيد است.رقص نيم دايره كه جهت آن به سوي پايين باشد بدين معني است كه غذاي پيدا شده در خلاف جهت خورشيد قرار دارد.رقص نيم دايره اي كه در زاويه 60 درجه به چپ نسبت به خط عمود انجام مي گيرد به كارگران مي گويد كه مسير خود رادر 60 درجه به چپ در مسير خورشيد به منظورپيدا كردن غذا قرار دهند.رقص در زاويه 120 درجه به سمت راست نسبت به خط عمود به آنها مي گويد راه خويش را در 120 درجه به سمت راست نسبت به خورشيد قرار دهند.
    رقص دايره اي : يعني زنبور پيش آهنگ منبعي پيدا كرده و نياز به برداشت است و در دسترس است ، واين محل داراي بوي خاص مي باشد.

  13. #19
    آخر فروم باز AaVaA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    این روزا دنیا واسه من از خونمون کوچیکتره ...
    پست ها
    1,213

    پيش فرض اقداماتی که باید در اردیبهشت ماه برای کندو انجام شود عبارتند از:

    1.برای جلوگیری از بچه دادن کندو کادر موم آجدار به کندو اظافه کنید

    2.وقتی که ۱۰ کادر پر از زنبور شد می توانید روی آن طبقه دوم بگذارید.

    3.تعویض ملکه را می توان در همین ماه انجام داد .

    4.در صورتی که مایل به برداشت عسل بیشتری هستید بایستی به هر نحو ممکن از بچه دادن کندو جلوگیری کنید.


  14. #20
    آخر فروم باز mehraria's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    1,212

    پيش فرض قدرت ملكه زنبورها در كنترل ذهني زنبورهاي كارگر

    نتايج تحقيقات گروهي از حشره شناسان نيوزلندي نشان مي دهد كه زنبورهاي ملكه از نوعي توانايي برخوردارند كه مي توانند به كمك آن رفتارهاي زنبورهاي جوان كارگر را دستكاري كنند.

    نتايج بررسي هاي دانشمندان دانشگاه "اوتاگو" در نيوزلند كه در تازه ترين شماره ماهنامه علمي ساينس منتشر شده، حاكي از آن است كه زنبورهاي ملكه از توانايي كنترل ذهن و رفتار زنبورهاي جوان كارگر برخوردارند.
    درحقيقت زنبورهاي ملكه مي توانند با استفاده از "اسيد همووانيليك 1" كه بخشي از فرومون آرواره اي زنبوراست، رفتار زنبورهاي كارگر را تغيير داده و آنها مهاجم كند.
    فرومون رايحه مخصوصي است كه جنس ماده بسياري از جانوران در فصل جفت گيري به منظور جذب و جلب توجه جنس نر از خود متصاعد مي كنند.
    اين كنترل ذهني و بروز رفتارهاي تهاجمي باعث مي شود كه زنبورهاي جوان كارگر توانايي يادگيري خود را از دست داده و نتوانند فعاليت هاي مرتبط به وظيفه خود را كه شامل شناخت رنگها، عطرها و محل هاي گل ها است را ياد بگيرند و انجام دهند.
    در حقيقت ملكه به اين روش مي تواند زنبورهاي جوان كارگر را طوري تربيت كند كه به جاي تهيه غذا، تبديل به محافظان ملكه و لانه شوند.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •