تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 17

نام تاپيک: دانته آلیگیری

  1. #1
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض دانته آلیگیری

    برخی از بزرگان به سرزمین معینی تعلق دارند؛ برخی هستند که دامنه ی نفوذشان از سرزمین خودشان تجاوز می کند و سراسر عصر و دوره ای را شامل می شوند؛ بزرگان معدودی نیز هستند که پا از عصر و دوران خود فراتر می گذارند و بر تاریخ جهان سایه می افکنند . و به یقین دانته یکی از این کسان است.

    دانته آلیگیری Dante Alighieri در ماه مه سال 1265 در شهر فلورانس بدنیا آمد. قرنی که دانته در آن به دنیا آمد نزدیک به اواخر قرون وسطی بود که تدریجا وارد دوره ی رنسانس می شد. او ضاع این قرن بدین ترتیب بود : جنگ های صلیبی که از سال 1096 شروع شده بود رو به پایان بود . 60 سال پیش از تولد دانته چنگیز یورش وحشیانه ی خود را از مغولستان به سوی مغرب آغاز کرد. اروپا دست خوش تفرقه و جنگ بود و هیچ سرزمینی به پراکندگی ایتالیا نبود. هر ایالت از یک سو اسیر اختلافات و دست بندی های شدید سیاسی داخلی بود و از سوی دیگر با یکدیگر در جنگ و جدال به سر می بردند. فلورانس که یکی از شهرهای بزرگ ایتالیا بود از این اتفاقات گریزی نداشت.

    در چنین اوضاع آشفته ای دانته سالیان کودکی و جوانی خود را گذراند. از تحصیلات اولیه او اطلاع چندانی در دست نیست ولی قطعا این تحصیلات دامنه دار بوده است. ظاهرا وی در دانشگاه " بولونیا " که در آن عصر شهرت خاص داشته تحصیل کرد، اما قسمت عمده ی رشد فکری و فلسفی خود را مرهون دانشمند بزرگ " برونتو لاتینی " است که در سرود پانزدهم دوزخ ، به تفصیل و احترام از او نام می برد.

    عشق افسانه ای و معروف دانته به بئاتریس که آشنایی نزدیکی با هم داشتند از سنین کودکی آغاز شد. اما این عشق که آتش آن از 9 سالگی دانته شعله ور گشت تا ابد به صورت افلاطونی باقی ماند، زیرا بئاتریس با مردی دیگر ازدواج کرد و اندکی بعد به ژوئن سال 1290 در 24سالگی درگذشت. این مرگ نابهنگام روح دانته را تکان داد و اورا که هنوز شاعری جوان وناپخته بود چنان آماده ی شاعری کرد که سرانجام نامش در تاریخ جاودانه گشت. در کمدی الهی بئاتریکس نماد مظهر حق است و در ادبیات، ستایشی که دانته از این زن کرده نظیر ندارد. دانته در کتاب معروف دیگر خود زندگانی نو چنین می گوید: " امیدوارم درباره ی او آن چیزی را بگویم که تاکنون درباره ی هیچ زنی گفته نشده است." و چه زیبا به حرف خود جامه عمل پوشانید. با این اوصاف ، عشق دانته به بئاتریکس مانع از آن نشد که وی پس از مرگ محبوبه ی خود روی به عشق های دیگر نیاورد و سراغ دیگر زنان نرود. الاخره یکسال بعد از مرگ معشوقه اش با جما ازداج کرد.

    در سی سالگی وارد وارد عرصه ی سیاسی شد و در سمت رئیس دیوان عالی کشور بود که هلیه پاپ بیش از ده نطق آتشین ایراد کرد . در سال 1300 که برای برقراری صلح به همراه دو تن دیگر راهی واتیکان شد، فلورانس به دست سیاه ها افتاد. در این تغییر حکومت بزرگان زیادی قربانی شدند که دانته معروف ترین آنهاست. در سال 1302 نخستین حکم غیابی علیه دانته صادر شد که در آن به جرم سو استفاده از اموال دولتی علاوه بر جریمه ی نقدی، دو سال از فلورانس تبعید میشد. تقریبا 40روز پس از آن ، حکم تازه ای علیه او صادر شد که اگر او به دست مقامات قضایی فلورانس بیفتد زنده زنده در آتش سوزانده شود.

    به این ترتیب دانته از دیار خود آواره شد و تا آخر عمر این دربدری را به دوش کشید. بیست سال باقیمانده عمر دانته در شهر های مختلف ایتالیا گذشت. در همه جا او را به گرمی می پذیرفتند. اما حسرت بازگشت به وطن هرگز او را رها نکرد. در این دوران دربدری بود که شاهکار کمدی الهی(La Divina Commedia) نوشته شد. البته نقلی هست که هفت سرود اول دوزخ در فلورانس سروده شده بود و بعد از تبعید دانته خانواده اش آن را برای او فرستادند و وی نوشتن کمدی را از سر گرفت. هم چنین عده ای معتقداند که اولین سرود های کمدی الهی قبل از عشق بئاتریس نگاشته شده که با این تفسیر ، نوشتن آن بیش از 30 سال طول کشیده است.
    نکته ای دیگر اینکه خودِ دانته کتاب را فقط کمدی نامیده بود و لقب الهی یا آسمانی آن در حدود سه قرن بعد به آن اضافه شد. پرواضح است که اطلاق کمدی از طرف دانته به معنای کمدی که ما می شناسیم نیست. خود چنین توضیح می دهد که تراژدی اثری است منظوم با سبک شعر خواص ، کمدی یعنی اثری با سبک متوسط و ترانه یعنی اثری با سبک عامیانه. و او کتاب خود را در مقابل انئیس ِ ویرژیل کمدی نامید. همچنین کمدی ماجرایی است که بر خلاف تراژدی از بد شروع می شود و به حسن عاقبت می رسد که از این نظر نام کمدی برازنده ی کتاب اوست.

  2. 6 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2

  4. این کاربر از Mehran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #3
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    کمدی الهی در درجه اول یک اثر شاعرانه ی استادانه بسیار عالی است. شعر دانته شعری است منسجم، به طوری که هیچ کلمه از آن را نه می توان پس و پیش و نه حذف کرد، این فشردگی عجیب باعث شده که کمدی الهی بدون شهر و توضیح قابل درک نباشد. او به قدری در در ایجاز مهارت داشت که بزرگ ترین وقایع را در یک یا دو جمله خلاصه کرده و این توانایی او اثرش را یکی از پیچیده ترین آثار ادبی جهان درآورده است. بسیاری از اشعر کمدی الهی امروز در ایتالیا و اروپا ضر المثل شده اند. نقش کمدی الهی در ایتالیا بی شباهت به شاهنامه حکیم فردوسی نیست. دانته با این کتاب نه تنها بزرگترین اثر ادبی کشور خود را آفرید، بلکه زبان ایتایا را هم پی ریزی کرد.

    در درجه دوم کمدی الهی یک داستان استادانه ی بسیار عالی است که قدرت داستان پردازی دانته را به نمایش می گذارد. طرز گفتار و شیوه ی نقل حوادث و دقتی که در وصف جزئیات و ریزه کاری های سفر به دوزخ و برزخ و بهشت به کار رفته، به آن صورتی خاص بخشیده و آن را به شکل سفرنامه ی واقعی یک مسافر در می آورد.

    در درجه سوم، و مهم تر از هردو، کمدی الهی یک اثر عالی فکری و فلسفی است. این مجموعه در حقیقت عصاره ایست از علوم و اطلاعات و نظریات و عقاید فلسفی چند هزار ساله ی بشری که در ان با ترکیب خاصی در آمیخته اند. بنابراین کمدی الهی دارای دو وجه است. وجه ظاهری و وجه تمثیلی. که خود دانته در جایی از کمدی الهی می گوید : شما که دیده ی بصیرت دارید از ورای الفاظ به راز پنهان این اشعار مرموز پی ببرید.
    از این حیث سراسر کمدی الهی پر است از تمثیل ها و اشارات و استعاراتی که با آنکه بیش از ششصد سال محققین و دانته شناسان درباره ی آن تحقیق کرده اند، هنوز هم بسیاری از آن ها کاملا روشن نشده است. تقریبا هر یک از حوادث و گفتگو ها و اشارات این اثر به نکته ای پنهانی اشاره دارد که شاعر همه جا از گپتوضیح صریح آن خودداری می کند اما پیداست که مفهوم ظاهری آنها منظور اصلی او نیست. درک تمثیل ها از نظر مفهوم یکایک آنها بسیار دشوار است، ولی درک مفهوم تمثیلی اساس کتاب خیلی آسان است:

    سراسر این مجموعه ی طولانی ، شرح سفری است که از راهی دراز و پر از موانع و مشکلات از وادی گناهکاری به سر منزل رستگاری صورت می گیرد و به حقیقت جهاد با نفس است. راهی است سخت و دشوار. بدین جهت است که مسافر راه را، نخست به راهنمایی ویرژیل(عقل) و بعد به راهنمایی بئاتریس (عشق) می پیماید. نخستین شرط این سفر اقرار به گناهکاری است، زیرا هیچ کس نمی تواند از گناه دوری گزیند مگر آن که واقعا متوجه گناهکاری خود شود.این مرحلع دوزخ کمدی الهی را تشکیل می دهد. مر حله دوم پشیمانی و توبه و بعد فراوشی گناه است و برزخ را شامل می شود. مرحله ی سوم سربالایی سخت ولی خوش عاقبت رستگاری است که به راهنمای بزرگتری چون عشق نیاز است.

  6. #4
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    این مجموعه به طور کلی شامل صد سرود است، این گونه که قسمت های سه گانه هر کدام سی و سه سرود ، باضافه ی سرود اول دوزخ که در واقع مقدمه ای برای تمام کمدی الهی به شمار می رود. هر سرود به بند های سه مصرعی تقسیم شده و به تفاوت هر بند از صد و ده تا صد و شصت مصرع شامل می شود.

    دوزخ و برزخ و بهشت هر کدام شامل ده طبقه اند که عبارت اند از :
    طبقات نه گانه ی جهنم (+ طبقه ی مقدماتی آن) ؛
    طبقات هفت گانه دوزخ(+ جزیره برزخ و طبقه ی مقدماتی آن + بهشت زمینی) ؛
    وطبقات نه گانه ی بهش (+ عرش اعلی).

    طبقه بندی کلی دوزخ دانته با ذوق ما بی شباهت نیست، تنها دوزخ دانته طبقات بیشتری را شامل می شود. ولی از نظر عذاب و کیفر تفاوت بارزی وجود دارد. در جهنم ما وسیله ی عذاب آتش است، در صورتی که در جهنم دانته آتش یکی از وسیله های مختلف عذاب بیش نیست و حتی در سخت ترین عذاب های دوزخ نیز به شمار نمی رود.

  7. این کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #5
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    Incipit Comedia
    ,Dantis ALLAGHERII
    ,Florentini natione
    .non moribus

    چنین است " کمدی " دانته آلاگری
    که اهل فلورانس است،
    اما فلورانسی خوی نیست.



    سر آغاز " کمدی الهی " ؛
    دانته با این جمله کتاب خود را به " کان گرانده دلاسکا " اهدا کرده است.

  9. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #6
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض سرود اول

    بخشی سرود اول

    در نیمه ی راه زندگانی ما، خویشتن را در جنگلی تاریک یافتم،
    زیرا راه راست را گم کرده بودم.

    و چه دشوار است وصف این جنگل وحشی و سخت و انبوه،
    که یادش ترس را در دل بیدار می کند!

    چنان تلخ که مرگ جز اندکی از ان تلخ تر تیست؛
    اما من ، برای وصف صفائی که در این جنگل یافتم،
    از دگر چیزهایی که در آن جستم سخن خواهم گفت.

    درست نمی توانم گفت که چگونه پای بدان نهادم،
    زیرا هنگامی که شاهراه را ترک گفتم سخت خواب آلوده بودم.

    اما چون به پای تپه ای در آخر آن دره که دل مرا چنین به وحشت افکنده بود رسیدم

    روی به بالا کردم و دامنه های تپه را دیدم
    که جامه ای از انوار آن سیاره که در همه ی کوره راه ها
    راهنمای کسان است، بر تن کرده بود

    آن وقت هراس من که در تمام مدت شب
    دریاچه دل مرا دست خوش چنین تلاطمی کرده بود اندکی تسکین یافت،

    و همچون کسی که نفس زنان از چنگ امواج دریا نجات یافته
    و به ساحل افتاده باشد و روی به سوی موجهای خروشان بگرداند و بنگرد،

    روح من نیز که هنوز اسیر سستی و پریشانی بود، به پشت سر خود نگریست
    تا گذرگاهی را که هرگز کسی زنده از آن بدر نرفت، باز بیند.

    چون تن خسته را اندکی آرامش بخشیدم، راه خویش را در سر بالایی بی حاصل باز گرفتم،
    چنان که پیوسته آن پایی که بر زمین استوارتر بود، در سراشیبی بیشتری جای داشت

    و تقربا در آغاز این بالاروی بود که پلنگی سبکپا و چالاک را
    که پوستی پر لکه داشت پیش روی خویش یافتم؛

    پلنگ از فراروی من رد نمی شد،
    و چنان راه را بر من بسته بود که چندین بار به عقب برگشتم
    تا از همان راه که آمده بودم باز گردم.

    نخستین ساعات بامداد بود
    و خورشید دوشادوش این اخترانی که لطف خداوندی را
    در آغاز آفرینش این اشیا زیبا همراه او به حرکتشان در آورد. رو به سوی بالا داشت.

    بدین جهت به خود امید می توانستم داد
    که این حیوان خوش خط و خال، نشان فرا رسیدن روز و فصل دلپذیر است؛

    اما این امید من، چندان نبود که دیدار شیری که دربرابر خویش یافتم بهراسم نیفکند.
    .
    .
    .
    --------------
    دانته (مظهر نوع انسان) ناگهان به خود می اید و احساس می کند که خطای زندگی گذشته ی وی ، او را از راه راست به دور ارانده و در جنگل تاریک گناه و خطا سرگردان کرده است. نظرش را در پی راه نجات به بالا می دوزد ونخستین اشعه ی خورشید (مظهر نور خداوندی) را می بیند که بر دامنه ی تپه ای کوتاه (کوه سعادت ازلی) می تابد. در خود احساس امید می کند و به راه می افتد تا خویش را از این ظلمت خلاص کند و مستقیما به بالای تپه برود، اما تقریبا بلافاصله، سه حیوان درنده : پلنگ( مظهر بدخواهی و حیله گری) ، شیر ( مظهر غرور و زور گویی) و گرگی ماده(مظهر آزمندی و افراط گری) راه را بر او سد می کنند. و کار به جایی می رسد که گرگ ماده او را به بازگشت به درون جنگل ظلمانی گناه وا می دارد. در حال یاس، که خود را گمشده و از دست رفته احساس می کند، ناگهان روح ویرژیل در برابر او ظاهر می شود. ویرژیل در اینجا مظهر عقل و خرد بشری است که از آلایش هوس ها و تمایلات نفسانی پاک شده. ویرژیل به او توضیح میدهد که وی از جانب بانویی آسمانی برای کمک به او فرستاده شده است. در ادامه به او می گوید که باید وی را به بالای تپه ببرد، اما چون او هنوز آمادگی طی این راه را بطور مستقیم ندارد، باید مسیر دورتر را پیش گیرند و از جهنم و برزخ بگذرد تا به تپه ی سعادت ازلی و بعد فروغ خداوندی برسد..
    و سفر آغاز می شود..

  11. 4 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #7
    آخر فروم باز aghamajid1369's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    روی mother board کامپیوترم (شیراز)
    پست ها
    1,606

    پيش فرض

    دارن یه بازی از روی کتابش میسازن.
    خیلی سر و صدا کرده.
    خیلیا با بازیش مخالفن.
    چد تا عکس از تظاهرات هایی که بر علیه بازیش و شرکتی که بازی رو میخواد بسازه (EA) دیدم.
    چون که گویا حضرت محمد و امام علی رو هم توی جهنم نشون داده.
    به احتمال زیاد شایعه هست. فکر نمیکنم همچین چیزی رو توی بازی نشون بدن.
    ولی نمیدونم واقعا همچین چیزی توی کتابش هست؟؟؟؟

  13. #8
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض سرود سوم

    بخش هایی از سرود سوم

    از من داخل شهر آلام می شوند
    از من به سوی رنج ابد می روند
    از من ، پا به جرگه ی گمگشتگان می گذارند.
    عدالت، صانع والای مرا به ساختنم بر انگیخت:
    پدید ارنده ام قدرت الهی بود،
    و عقل کل، و عشق نخستین.
    پیش از من چیزی آفریده نشده بود
    که جاوید نباشد، و من خود عمر جاودان دارم.
    ای آنکه داخل می شوی ، دست از هر امیدی بشوی

    این سخنان را با خط تیره بالای دری نوشته دیدم.
    گفتم: " استاد، درک مفهوم آن مرا سخت دشوار است."

    و او چون کسی که به کنه ی اندیشه ی من پی برده باشد،
    پاسخم داد:" اینجا باید هر گونه بد گمانی را کنار گذاشت
    و با هر گونه زبونی وداع گفت.

    اکنون بدانجا رسیده ایم که، همچنان که گفتم،
    تیره روزانی را که نعمت خود را از کف داده اند در آن خواهی دید."

    و آن گاه دست مرا در دست خود گرفت
    و با چهره ای بشاش که مرا نیرو بخشید،
    داخل وادی اسرارم کرد.

    آنجا، در فضایی که هیچ اختری در ان نمی درخشید،
    همه جا آه ها و ندبه ها و ناله های سوزان طنین انداز بود،
    چنان که شنیدن آن ها هنگام ورودم به گریه انداخت.

    زبان های عجیب و غریب،
    کفر گویی های دهشت زا،
    سخنان رنج آلوده ، فریادهای خشم،
    صداهای بلند و خفه که با صدای بر هم خوردن دست ها همراه بوده

    غوغائی به پا کرده بود
    که در ظلمات جاودان این فضا،
    هم چون شنی دست خوش گردبادی شده باشد،
    پیوسته بدور خود می چرخید.

    و من که وحشت بر گرداگرد سرم حلقه زده بود،
    گفتم : " استاد ، چه می شنوم؟
    و این کسان که چنین پشت در زیر بار رنج خم کرده اند کیانند؟"

    و او به من گفت :
    " این وضع فلاکت بار ، خاص ارواح درد کش آنهایی است
    که در زندگانی خود کفری نگفتند، اما زبان به دعایی نیز نگشودند.

    اینان با جمع فرومایه ی فرشتگانی درآمیخته اند
    که نسبت به خداوند نه عصیان ورزیدند،
    نه وفادار ماندند ، و تنها به خود اندیشیدند.

    آسمان ها این ارواح را از خویش می رانند
    تا در جمالشان فتوری راه نیابد،
    و دوزخ مظلم نیز آنها را به خویش نمی پذیرد
    تا این پذیرش قدر دوزخیان را بالا نبرد."

    و من گفتم : " ای استاد، آن عذابی که اینان را چنین سخت به نالیدن وا داشته، کدام است؟"
    جواب داد : " هم اکنون بسیار خلاصه برایت می گویم:

    اینان امیدی به مرگ ندارند،
    و زندگی پرفلاکتشان در اینجا چنان پست است
    که جملگی آرزوی هر سرنوشتی را به جز آن دارند.

    دنیای زندگان یادی از ایشان در دل نگاه نمی دارد.
    رحمت و عدالت خداوندی نیز آنها را نادیده می گیرد؛
    درباره ی اینان سخن نگوییم، فقط بنگر و بگذر! ".1
    .
    .
    .
    ------------------------------------------
    1 حتی ویرژیل هم نمیخواهد یادی از آنها باقی بماند
    Non ragioniam di lor ,ma guarda e passa

    در سرود سوم ، ویرژیل و دانته از دروازه ی دوزخ با آن کتیبه ی معروفش، وارد سرزمین انتقام می شوند.نخستین ارواحی که دانته با آنها برخورد دارد، ارواح کسانی است که در طبقه ی ما قبل اول دوزخ به سر می برند، یعنی کمتر از دیگر دوزخیان عذاب می بینند. ولی تعدادشان از همه ی آنهای دیگر بیشتر است. اینان ضعیف النفس ها هستندکه در زندگی خود نه خوب بوده اند نه بد. فقط خودشان را پاییده اند ، بدین جهت طبق قانون تاوان که قانون اصلی جهنم دانته است، عذاب آنها نیز همین صورت را دارد: نه در دوزخ واقعی به سر می برند، نه در بیرون آن. چون در زندگی به دنبال هر بادی روان بودند، اینجا برای ابد به دنبال پرچمی سرگردانند که هیچ وقت آرام نمی گیرد، و چون در زندگی هرگز بر جای معینی نایستاده اند، اینجا نیز باید دائم در حرکت باشند، و نیز چون در زندگی به دنبال روشنی حقیقت نرفته اند، اینجا در ظلمت به سر می برند. مخصوصا باید برای همیشه محکوم به فراموشی باشند، زیرا در زندگی کاری نکرده اند که شایان ذکر و توجه باشد و نام نیک یا بدی از ایشان بر جای گذارد. به طور کلی این طبقه ی مقدماتی دوزخ، که در واقع دوزخ اصلی بعد از آن شروع می شود، خاص آن هایی است که در زندگانی این جهان کوششی برای بر گزیدن یکی از دو ره خیر و شر نکرده، و جز به خود و مصالح آنی خویش به چیزی نیندیشیده اند. اینان نه فقط مورد تحقیر و بی اعتنائی آسمانند، بلکه حتی دوزخ وجودشان را نادیده می انگارد، و این، عذاب واقعی این دستها از دوزخیان است که می دانند برای همیشه قربانی این فراموشکاری خواهند ماند.

  14. 3 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #9
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    ,Per me si va ne la città dolente
    ,per me si va ne l'etterno dolore
    .per me si va tra la perduta gente


    :Giustizia mosse il mio alto fattore
    ,fecemi la divina podestate
    .la somma sapienza e 'l primo amore


    ,Dinanzi a me non fuor cose create
    ,se non etterne, e io etterno duro
    ."Lasciate ogne speranza, voi ch'intrate"



    ای آنکه داخل می شوی ، دست از هر امیدی بشوی.

    این مصرع معروف ترین شعر کمدی الهی و معروف ترین شعر زبان ایتالیائی است،
    و صدها سال است که در ادبیات مغرب زمین به صورت ضرب المثل در آمده است.
    عذاب واقعی دوزخ را می توان در همین یک جمله : " امید را برای همیشه از دست دادن" خلاصه کرد.

  16. 3 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #10
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    دارن یه بازی از روی کتابش میسازن.
    خیلی سر و صدا کرده.
    خیلیا با بازیش مخالفن.
    چد تا عکس از تظاهرات هایی که بر علیه بازیش و شرکتی که بازی رو میخواد بسازه (EA) دیدم.
    چون که گویا حضرت محمد و امام علی رو هم توی جهنم نشون داده.
    به احتمال زیاد شایعه هست. فکر نمیکنم همچین چیزی رو توی بازی نشون بدن.
    ولی نمیدونم واقعا همچین چیزی توی کتابش هست؟؟؟؟
    قانون تاوان که در دوزخ دانته اجرا می شود عادلانست. اما اینکه چه کسی باید تحت آن مجازات شود اصلن عادلانه نیست(به نظر من)

    مثلا برای کسانی که به زندگی دوباره اعتقاد ندارند
    در طبقه ای از دوزخ محکوم به سوختن در تاریکی قبر هستند.
    و هیچگاه حق بیرون امدن از آنجا را ندارند...
    یا برای کسانی که خودکشی می کنند،
    ظاهر انسانی در نظر گرفته نمی شود.
    چون قدر جسمی را که داشته اند ندانستند .
    شبیه درختان خشکی محکوم اند به ایستادن
    و اگر شاخه ای از آنها شکسته شود خون از آن بیرون می زند
    و تنها در این هنگام می توانند سخن بگویند..
    این بسیار زیبا و عادلانه به نظر می رسد اما ...

    در سرود چهارم، راهنما این گونه توضیح می دهد :
    " این ارواح گناهی نکرده اند؛ وشاید هم حسناتی داشته اند،
    ولی این وضائل آنها را بس نیامد، زیرا رسم تمعید که باب آن آئینی است
    که تو بدان مومنی، در مورد ایشان صورت نگرفته بود.
    و اگر هم پیش از مسیحیت زیسته اند،
    خداوند را چنان که باید پرستش نکرده اند،
    و من خود یکی از ایشانم.
    بدین گناه است ، و نه به خاطر بزهی دیگر ، که ما دوزخی شده ایم .."

    در این طبقه که اولین طبقه از دوزخ واقعی است ،
    بزرگان یونان باستان و دانشمندان زیادی قرار دارند ( اگر ذهنم درست یاری کنه ابوعلی سینا هم بوده!)

    نام حضرت محمد یا امام علی در این دوزخ نیامده است ،
    یعنی نمی توانند جایی را برای معصومین ما در دوزخ دانته شان بیابند!
    به هر حال جرئت چنین کاری رو ندارند..

  18. 4 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •