تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 5 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 46

نام تاپيک: محمد علی سپانلو

  1. #1
    داره خودمونی میشه Baran_ns's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    109

    پيش فرض محمد علی سپانلو

    محمد علی سپانلو شاعر، مترجم و محقق، متولد 1319 تهران و از نخستين اعضای کانون نويسندگان است که فعاليت های ادبی خود را از دهه 40 شمسی آغاز کرد و با منظومه های پياده روها به شهرت رسيد.
    او دارای 15 عنوان کتاب شعر است که در ميان آنها خانم زمان که شعر بلندی درباره شهر تهران است از همه مشهورتر است.


    آثار:
    آه ... بیابان! 1342 ، انتشارات طرفه ( نایاب)
    خاک، ( منظومه) چاپ اول 1344 ، انتشارات طرفه، چاپ دوم ( همراه تفسیری از یدالله رویایی) 1357 ، تهران، انتشارات ققنوس
    رگبارها، چاپ اول ، 1346 ، تهران، طرفه، چاپ دوم 1363 تهران ، نشر اسفار
    پیاده روها، ( منظومه) چاپ اول( قطع جیبی ) 1347 ، دوم ( رقعی) همراه چند یادداشت از منتقدان 1349، سوم 1351 ، چهارم 1352 تهران انتشارات بامداد، پنجم 1363 تهران نشر اسفار( نایاب)
    سندباد غائب، ( منظومه با 6 شعر دیگر) 1352 ، تهران ، انتشارات متین( نایاب)
    هجوم، چاپ اول، 1356 ، دوم 1357، تهران ، انتشارات روزبهان
    نبض وطنم را می گیرم، 1357 تهران ، کتاب زمان( نایاب)
    خانم زمان، ( منظومه) لندن، 1987 ، تهران ، 1366 چاپ دوم 1368 تهران ، تیراژه
    ساعت امید( همراه با داستان منظوم هیکل تاریک) 1368 تهران ، نشر پیک فرهنگ
    خیابان ها، بیابان ها ( گزیده ی اشعار) نشر شیوا، 1371
    فیروزه در غبار( کارنامه شعری) تهران ، نشر علم، 1377
    منظومه 1399، ( شعری نمایشی در 7 پرده) دنور 1997، تهران ، نشر هژبر 1379
    پاییز در بزرگراه ( شعرهای سبز و سیاه) تهران ، نشر قطره 1379
    تبعید در وطن، تهران ، نشر ققنوس، 1381
    ژالیزیانا ( شعرنامه) تهران ، نشر آگهه، 1381
    سپانلو جدا از اینکه شاعری صاحب نام است در عرصه های دیگر چون قصه، پژوهش و بررسی و ترجمه نیز صاحب آثار قابل تاملی است که از جمله آنها می توان به مردان( مجموعه 5 قصه) چاپ اول 1349 ، ازآفرینی واقعیت( مجموعه قصه از نویسندگان معاصر ایران با تحشیه و تفسیر) چاپ اول 1349 ، نویسندگان پیشرو ایران( تاریخچه رمان، قصه کوتاه ، نمایشنامه و نقد ادبی در ایران معاصر ) چاپ اول 1362 تهران کتاب زمان،چهار شاعر آزادی ( در زندگی و آثار عارف، عشقی، بهار، فرخی یزدی) استکهلم 1994، تهران، نشر نگاه، 1377،گیوم آپولینز ( نوشته ی پاسکال پیا) همراه با گزیده ی اشعار آپولینز، سلسله ادب و اندیشه، زیر نظر بهمن فرمان، چاپ یکم، تابستان 1372، آناباز ( منظومه ای از سن ژون پرس) تهران، نشر هرمس، 1381و دیوان عارف قزوینی ( با مقدمه و سال شمار ، تدوین جدید همراه با مهدی اخوت) تهران ، انتشارات نگاه، 1381 اشاره داشت.
    محمدعلی سپانلو چهارم تیرماه 1382 در مراسمی با حضور هنرمندان ایرانی و هنر دوستان فرانسوی د رمنزل سفیر فرانسه در تهران نشان نخل آکادمیک را دریافت کرد.



    بشنو

    صدایم را در ضبط صوت حبس کن
    این آواز خراباتی
    برای غروب تنهایی است
    هنگام سرما و بادی
    که چتر کافه های زیر پایت را می لرزاند
    بامدادهای خاکستری
    که پشت پنجره ات ژاله یخ می بندد
    بشنو ، بشنو ، بشنو
    تو را خوانده است
    برای تو که نام تو ، اندام تو، پیغام تو عشق است
    آن وقت می توانی
    مثل سال هایی که همدیگر را نمی شناختید
    از پله ها فرود ایی
    قهوه ای بنوشی
    و کلمات ترانه را
    با بخار شیرین دهانت
    در هوا پرواز دهی

  2. #2
    داره خودمونی میشه Baran_ns's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    109

    پيش فرض

    رضایت

    تو ساعتی تو چراغی تو بستری تو سکوتی
    چگونه می توانم
    که غایبت بدانم
    مگر که خفته باشی در اندوه هایت
    تو واژه ای تو کلامی تو بوسه ای تو سلامی
    چگونه می توانم که غایبت بدانم
    مگر که مرده باشی در نامه هایت
    تو یادگاری تو وسوسه ای تو گفت و گوی درونی
    چگونه می توانی که غایبم بدانی
    مگر که مرده باشم من در حافظه ات
    بهانه ها را مرور کردم
    گذشته را به آفتاب سپردم
    به عشق مرده رضایت دادم
    یعنی
    همین که تو در دوردست زنده ای
    به سرنوشت رضایت دادم

  3. #3

    پيش فرض



    بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :

    1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
    2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
    3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید





    آویخته : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    آهو : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    اشتباه برمی گردد : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    از این پس : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    این آقا : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    اتفاق : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    ایین : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    ای رود آرام : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    بالای پلکان : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    برای ملکه هایی که یک ملت اند : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    بشنو : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    به الیانا : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    به خدایی که تو را نیافرید : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    پاسخ : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    پسر بچه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    جشنواره : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    جریمه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چه زمان بود : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چه آسمانی : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چند باری که بلبل را دیده ام : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    خیابان پنجم: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    دعا : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    در ساحل شب : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    در شب گندم گون : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    دم به دم : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    رستوران اسب سفید : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    رضایت : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    زهر سبز : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    زندگی میان کتاب ها : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    زیر بادبان ها : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    زمستان برای عشق : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    سنت کوچ : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    سرزمین من : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    سهم خدا و شیطان : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    سیاه و صورتی : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    شاید : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    فکس : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    کارت پستال : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    کفش دخترانه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    گل یخ : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    ماه گرفتگی : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    میعاد : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    می خواستم : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    ولگرد : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    هدیه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یک لظحه شامگاه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    (آپدیت تا پست45#)



    Last edited by Atghia; 06-03-2013 at 20:55.

  4. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #4
    داره خودمونی میشه Baran_ns's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    109

    پيش فرض

    ولگرد

    حالا تو هم سرخورده و پیاده نوردی
    راهی دراز و تهی پیش رو داری
    پر از حوادث بی تدبیر
    سواره یا پیاده ، مسافرانی از پشت سرمی ایند
    شتابناک ، از بیخ گوشت پرواز می کنند
    سراچه هایی خواهی دید در هر دو سوی راه
    و پشت پنجره ها ، چهره های محوی را
    نفس نداری تا انتهای چشم انداز
    گام بزنی
    نکال ها و بداقبالی ها را جبران کنی
    ولی به سبک هنرمند راه نورد ، در آغاز حرکت
    خودت را می تکانی از کولبار ذله کننده
    آزاد می شوی از قدرناشناسی ها ، از تلخ کامی ها
    افق مقابل توست گرچه زیاد پیش نخواهی رفت
    سبک بار و شادمانه راه بیفت
    به سبک ولگرد کوچک سینما

  6. #5
    داره خودمونی میشه Baran_ns's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    109

    پيش فرض

    می خواستم

    می خواستم جمهوری رفاقت باشد ژالیزیانا
    با شعر دوست داشتم ، می خواستم
    این مرز بسته را بگشایم
    از پشت نرده های سفارتخانه
    صف های التماس و تقاضا
    صف های کار و ویزا را جبران کنم
    از گونه ی پسر ها سرخاب شرم
    از لاله زار دامن دخترها
    توهین بی پنهای را بزدایم
    تسلیم وهم های شبانه
    نشناختی حقیقت فردا را
    دستی به گونه ی من
    در تکیه گاه گردن و گوشم دهان تو
    از اعتماد می گفت
    اندیشه ات به دور سفر می کرد
    از اضطراب فاصله می باختی
    لطیف حضور را
    ما باختیم اما
    باید قبول کرد شکست ما
    انکار عشق نیست
    ما چرت می زدیم ولی خورشید
    در منتهای بیداری
    با شعله ی روانش می تافت
    نشناختیم و دور شدیم
    حتی بدون حرف خداحافظی
    دیوار ساز و زندان بان را
    در یکدگر سراغ گرفتیم
    تنها کسی که بیشتر از دنیا
    چشم و چراغ ما بود

  7. #6
    داره خودمونی میشه Baran_ns's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    109

    پيش فرض

    از این پس

    هرگز ندیده بود و نشنیده ام
    ژولیت ، ایزوت ، لیلی
    و دلبرانی از این قبیله
    به چهل سالگی برسند
    اما تو از حدود گذشتی و دلبر ماندی
    از آن عجیب تر که از این پس باید
    تندیس مرمرینی را بپرستی
    از پادشاه نقره گیسویی

  8. #7
    داره خودمونی میشه Baran_ns's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    109

    پيش فرض

    سنت کوچ

    آن قدر به این سو نیامدی
    تا از سیلاب بهاره ی عمر تو
    رودخانه عریض تر شد
    بعد از ماه گرفتگی ، حتی
    از روشنی شب های شعر
    ازوعده ی دیدار هم گریختی
    من مانده ام و تنگ غروب و چهره های بیگانه
    عشاق که درسایه ی افراها یکدیگر را می بوسند
    در آن طرف رود تو کم رنگ شدی
    همراه گوزن ها ، مارال ها . سبز قباها
    و سنت کوچ
    در جان تو اوج می گیرد
    ای کولی

  9. #8
    داره خودمونی میشه Baran_ns's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    109

    پيش فرض

    هدیه
    و گل همان گل است
    کسی که هدیه فرستاد همان مسافر نیست
    مسافری که حوصله می کردی از حدیث سفرهایش
    و با دهانش ، حلقه های نوازش
    به انگشت التماس تو می بخشید
    و گل همان گل است ، ولی این بار
    رفیق بی فاصله ای هدیه می دهد
    که سرگذشتش بی ماجراست
    چراغ همسایه در آن طرف کوچه
    به شیشه های تو چشمک زد
    و تو همان تویی
    فقط زمستان نیست
    که در برودت آن فرصت مقایسه نداشته باشی
    و هدیه را
    بدون رقابت ، بدون سبقت ، بدون شک
    بپذیری

  10. #9
    داره خودمونی میشه Baran_ns's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    109

    پيش فرض

    آویخته

    آخرین چکه ی بارانم
    آویخته
    از برگی خشک
    از زن لخت درخت
    به زمین غلتیدم
    دود شیری رنگ
    شاید بدنت بود که از شعله ی افسرده ی خود بر می خواست
    عشق ما بوی زمستان می داد
    چشم تردید
    اگر بسته ، اگر باز
    نمی بیند زیبایی را
    عشق ما بیشتر از پاییز
    بیگانه از امید نبود

  11. #10
    داره خودمونی میشه Baran_ns's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    109

    پيش فرض

    زیر بادبان ها

    بی ماه ،بی گل سرخ ، بی زن
    کشتی هامان را به سمت تروا می رانیم
    قطار به کباتان قدیم می رود
    شیر سنگی خمیازه می کشد
    زیر بادبان های پلاسیده
    بلیط هایمان یکسره بود
    بی ماه منوریم
    بی گل سرخ معطریم
    بی زن شوهریم
    دستمال های کاغذی را
    از اشک خودسیاه می کند آناهیتا
    قطار که از خط ریمل او بگذرد
    و باران که ماه و گل و زن را
    نمی بارد ، نمی باراند ، بر اجتماع یتیم
    بر شهرعزب
    روی بوسه هایی که در هوا به هم گره می خورند
    روی لب ها که چیزی از رعد و برق نمی دانند
    که بر مرکب های چوبی به خواب رفته اند
    در پایانه ی سرویس های سیر و سفر
    درمرکز تلاقی اشک ها ، وداع ها ، انتظارها
    بادبان ها می سوزند
    نسل بی بازگشت
    بی چراغ . بی گلدان ، بی عروس
    حتی نمی خواهد سفینه ای اختراع کند
    این روزها ، کباتان
    آقای « دیکو» را حتی در شغل ناخدا نمی پذیرد
    بگذار سال پیش باشد
    آن عشق رخ نداده ، پس کنون
    عشقی وجود ندارد
    مگر از نو سفینه ای بسازیم
    اما چه سود
    از اختراع چیزی که بارها اختراعش کرده اند

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •