تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 5 اولاول 12345
نمايش نتايج 41 به 46 از 46

نام تاپيک: محمد علی سپانلو

  1. #41
    داره خودمونی میشه Baran_ns's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    109

    پيش فرض

    بالای پلکان

    بالای پلکان
    تا بوی قهوه ، سرسرای قهوه ای و گام های وسوسه انگیز تو
    امید مشترکی که در بلندترین بام ها به حقیقت پیوست
    آواز عشق اینده کی یا کجا نوشته شود ؟
    بالای ماه ، پاشنه بلند طلا
    زیر چراغ های چشمک زن ،پایین پای ما
    یا کاغذ سپید که بر زانوی سپید تو می ساید ؟
    دستی که دست های تو را جست سرشار بود از فیروزه ی رباعی خیام
    انگشتری قواره ی انگشت توست ، البته می پذیری ، بانوی سربلندی ها
    آن باغ زیر پوست ، با عطر کال نارنج ، با چشمه ی نمک ، جزیره ی
    مثلثی ، روشن از آب دریا ، آن ساقه های نیشکر که واژگان را
    در انزوای شان آزاد کرد
    و گام های مصمم که به رغم تو پله ها را پیمود
    فروزان باد

  2. #42
    داره خودمونی میشه Baran_ns's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    109

    پيش فرض

    سرزمین من

    رؤیای خویش است و بوسه بر لب های خویش
    سرزمین من که در قوس بامدادان
    گل سرخ می نوشد دختر کوچک باران
    اقامتگاهم
    ترانه ای ست پیشواز مسافر
    و جاده هایش از رد گام ها عطرآگین
    نشانه ی مقصد یا
    ساحره ی گمشدگی
    ژالیزیانا!
    شبه جزیره ای با چشمه های شور و شیرین
    گوش و گوشواره
    انگشتری و اشاره
    تشنگی و گلوبند
    منظره ی خویش است و دسته گل پنجره ی خویش
    در این هوای طناز شعری اگر بسازی
    یاد آور گفت و گوست هنگام عشق بازی
    ای سرزمین سایه و روشن
    ظهر معطر من
    از تو به تو باز می گردم
    در جست و جوی عطشی که هدیه می دهی
    عطش پناهندگان

  3. #43
    داره خودمونی میشه Baran_ns's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    109

    پيش فرض

    پسربچه

    اگر این کودک شاعر شد
    آسمان امروز
    خاطرش می ماند
    قطره های زرین
    گوشوار زن زیبا
    دو قدم پیش از ظهر
    این بهاری که به تدریج
    می دهیم از دست
    می تواند که به ما پس بدهد
    هنرش این باشد
    اگر این کودک شاعر شد

  4. #44
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    پست ها
    1,115

    پيش فرض



    از تو و بالش که با چراغ لیموها روشن می شدید
    کدام یک به سفر رفت؟
    دماغه ی ملافه در این آسمان
    سفینه های جاذبه را گم کرد
    چه آسمانی ! پروازهای منحنی شوق
    کلاغی از دیبا
    چتری از طلا
    قطار که بگذرد از بوته زار خیس
    فرو رود بالش
    به شکل خفتن تو
    پس این قرار قدیمی را به هم بزنیم
    ملافه و بالش را در گنجه ها بگذاریم
    سلام بر تن تو
    هنوز پاییز ، با سرانگشت ، بوسه می فرستند
    به پوست دختران زمین
    به زلف های چتری زرین
    که بین پیچه و پیشانی می رقصند
    فرودگاه کجاست
    در آسمان این بستر
    رواق های تصادف
    با پله های نقره و عاج
    که هر چه می روم پایین
    نمی رسم به زمین ؟
    کدام یک به سفر رفت
    کدام باد به رقص آورد
    طلای ابریشمین و
    آبنوس کرپ دوشین را ؟
    Last edited by orochi; 16-02-2013 at 00:22.

  5. #45
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ツツツ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    Թեհրանը
    پست ها
    341

    پيش فرض

    زیبا و مه آلود به رستوران آمد
    از دامن چتر بسته اش
    می ریخت هنوز سایه های باران
    یک طره خیس در کنار ابرویش
    انگار پرانتزی بدون جفت...
    بازوی مسافر را
    با پنجه ای از هوا گرفت
    لبخندزنان به گردش رگبار...

  6. #46
    کاربر فعال انجمن ادبیات m_kh111's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    297

    پيش فرض ای سرزمین دیرین

    ای سرزمین دیرین

    ای روزهای فردا
    ای فکر های زيبا
    ای واژه های زرين
    ای آسمان لرزان
    دریای باد و باران
    بالای شهر تهران
    در انتظار طوفان
    طوفان سرد و سنگین
    بهر تو می سرایم از خود برون می آیم
    لب های بسته ام را یک لحظه میگشایم
    ای سرزمین دیرين
    یک شاعر پیاده همراه جويبارت
    با یک پیام ساده خوش باد روزگارت
    نه این زمان غمگین
    از بیشه های گیلان گنبد های سپاهان
    از کوچه های شیراز تا آتش های اهواز
    لبخندهای شیرین
    بهر تو می سرایم از خود برون می آیم
    لب های بسته ام را یک لحظه میگشایم
    ای سرزمین دیرین
    بلوار میرداماد با لحظه های آزاد
    پنجاه سال دیگر از ما میاورد یاد
    نه روزهای رنگی
    یک روز آفتابی با آسمان آبی
    آن سوی عصر غربت
    تصویری از رفاقت
    پیوندهای پیشین
    بهر تو می سرایم از خو برون می آیم
    لب های بسته ام را یک لحظه میگشایم
    ای سرزمین دیرين
    بهر تو می سرایم از خود برون می آیم
    لب های بسته ام را یک لحظه میگشایم
    ای سرزمین دیرين

    --------------------------------------------------------
    محمد علی سپانلو
    متولد 1319 در تهران
    در تاریخ دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 درگذشت.

  7. 3 کاربر از m_kh111 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •