سلام خانم رئيسنوشته شده توسط magmagf [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با لهجه شهرضايي هم خوبه؟
وصف اصفهان نيست اما خيلي شعراش باحاله؟
راستي ممنون به خاطر تاپيك خوبت
اينم يه شعر...
سلام خانم رئيسنوشته شده توسط magmagf [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با لهجه شهرضايي هم خوبه؟
وصف اصفهان نيست اما خيلي شعراش باحاله؟
راستي ممنون به خاطر تاپيك خوبت
اينم يه شعر...
وصف اصفهان
جهان آفرین را جهانى نبود
جهان را اگر اصفهانى نبود
دریغ از اصفهان و از صفاى او
كه بوى مشك مى دهد هواى او
هواش غم زداید از دل حزین
خوشا، خوشا هواى غمزداى او
ز كعبه فرهى بود حجاز را
عراق راست فره از فضاى او
ز مردمان شهرهاى روم و چین
به هند مردمان روستاى او
گل و گیاى خلد را بود بدل
به ماه فروردین گل و گیاى او
به گاه گشت گل بتان سرو قد
چمان چمان به زیر سروده هاى او
«قصیده شمس الشعرا سروش اصفهانى»
یه سوال: من یه دوست شهر رضایی هم دارم!! چرا شما ها "ح" را اینجوری تلفظ میکنید؟ آخه مگه عربید؟!نوشته شده توسط Kolang [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
البته این دوست عزیزمون شهرضایی نیستند...در مورده "ح"نیز نه بابا عرب چیه.. عربها شهرضایی هستند..یه سوال: من یه دوست شهر رضایی هم دارم!! چرا شما ها "ح" را اینجوری تلفظ میکنید؟ آخه مگه عربید؟!
درباره نوع تلفظ "ح"نیز.. در برخی نقاط دیگه هم اینجوری تلفظ می شه..
اشراق اصفهانی
عبدالرزاق پسر حاج سید محمد از شاعران عهد ناصر الدین شاه قاجار بود و مدتی در اصفهان و تهران با قلندران می زیست و شمع محفل آنان بود سرانجام آهنگ هندوستان كرد و چندی در شیراز در منزل رضا قلیخان هدایت اقامت گزید و آنگاه به هندوستان رفت این بیت از اوست :
از خدا برگشتگان را كار چندان سخت نیست ...... سخت كار ما بود كز ما خدا برگشته است
اكبر اصفهانی
میرزا علی اكبر پسر آقا میرزا گویندگان و معماران قرن یازدهم اصفهان بود بیت زیر از اوست :
گر خاك شود دشمن و بر باد رود ........ غافل نشوی كه باز گردی دارد .
الهام اصفهانی
میرزا شریف شاعر قرن یازدهم وی مدتی در هند بود و به سال 1086 ه.ق به اصفهانی برگشت این اشعار از اوست :
دل عبث لب به شكوه وا نكند...... شیشه تا نشكند صدا نكند
وعده گریك نفس بود عمریست......... بلكه عمر اینقدر وفا نكند
خوشا دلی كه ز عالم كناره جو باشد ...... چراغ خلوتش از حفظ آبرو باشد
از خیال عشق دل میل رمیدن می كند ........... حمله بر نقاش این نقش از كشیدن می كند
آموزش لهجه اصفهانيکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
اينطوري راحت تر با اين شعرها ارتباط برقرار ميكنيد
نوشته شده توسط sise [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آخر هفته احتمالا میزارم شعرشو
حتما بیا و ببین
صد جهان در اصفهان
اصفهان را نیمه خوانند از جهان
صد جهان من دیده ام در اصفهان
هفتدست و هشت خلد و چهارباغ
جنت و باغ ارم رشك جنان
باغ تخت آیینه خانه چار حوض
هم نگارستان و هم نقش جهان
قصر عباسى نمكدان طوقچى
باغ وحش و شیرخانه پلیكان
لب زنده رود و نسیم بهار
رخ دلستان و مى خوشگوار
چنان بیخ انده ز دل بر كند
كه بیخ ستم خنجر شهریار
همایى - استاد دانشگاه
ثانى فردوس ایران است گوئى نیست هست
تالى جنت صفاهان است گوئى نیست هست
خاك پاك این دیار نامدار اصفهان
دردها را جمله درمان است گوئى نیست هست
ظاهر از آن هر طرف آیات جنات نعیم
خاصه آن قسمت كه لنبان است گوئى نیست هست
نهر تیرانش همانا هست رشك سلسبیل
زنده رودش آب حیوان است گوئى نیست هست
از پل خواجو روان گردى چو سمت آبشار
از بهشت این نقطه دالان است گوئى نیست هست
باغ كاج و چلستون آن بود رشك ارم
چون برى از عیب و نقصان است گوئى نیست هست
اصفهانى گر شبى در رامسر آرد بسر
پیش چشمش قصر زندان است گوئى نیست هست
بس خیابان هاى زیبا اندر آن احداث گشت
ز امتیازش عقل حیران است گوئى نیست هست
یارب این شهر صفاهان است یا جنات عدن
كاندر آن جوى فراوان است گوئى نیست هست
كشور ایران بود مانند جسمى بى روح
اصفهان ما ورا جان است گوئى نیست هست
علم الله این چه شهرستان نیكو منظرى است
خاك راهش عنبرافشان است گوئى نیست هست
لیك دارم بس عجب از چیست این موصوفه شهر
بهر اهلش همچو نیران است گوئى نیست هست
زانكه گاهى اكسیر است و قندش كیمیا
الحذر از قیمت نان است گوئى نیست هست
در حقیقت شد شگفت آمیز نرخ خوار و بار
گوشت صد ره بدتر از نانست گوئى نیست هست
این شدائد را مگو هرگز سبب شد انگلیس
قائل این قول نادان است گوئى نیست هست
این همانا جملگى از شومى اعمال ماست
چون دلیلش سهل و آسان است گوئى نیست هست
چون نشانى در زمین خشخاش تریاك آورد
گرگ را فرزند سرحان است گوئى نیس هست
لاجرم جز توبه ز افعال قبیح خویشتن
چاره اش با یاس و حمانست گوئى نیست هست
بازگشت سوى حق بس مى كند دفع بلا
زانكه او غفار و رحمان است گوئى نیست هست
طالعا هر كو پذیرد پند و اندرزت ز جان
الحق الحق او مسلمان است گوئى نیست هست
طالع اصفهانى
دوستان اصفهاني
توصيه ميكنم حتما اينها رو گوش كنيد
خيلي با مزس
غير اصفهاني ها هم اگه با اصطلاحات گويش اصفهاني آشنايي دارن، از دستشون ندن
پريش
اینو دوست شهر رضایی برام یه بار نوشت گفتم بذارمش اینجا. جالبه:
تو یه کوهی من یه ریگچی
تو یه دریا من یه جوقچی
تو یه خورشید من چراقچی
تو یه شیری من یه موشچی
تو قطاری من یه چرخچی
تو درختی من یه جوقچی
تو یه برجی من حصارچی
تو نهنگی من یه مایچی
کاشکی یه متن از شعر های مجید رو هم میذاشتین!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)