تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 2 اولاول 12
نمايش نتايج 11 به 18 از 18

نام تاپيک: اصطلاحات ادبی

  1. #11
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    انواع نثر : نثرهای قدیم ازنظرزبان وبیان بانثرهای جدیدومعاصرتفاوت دارند.به نثرفارسی ازآغازقرن چهارم هجری تامشروطه «نثرقدیم »وازمشروطه تا امروز«نثرمعاصر»می گویند .نثرهای قدیم رامی توان به سه نوع تقسیم کرد:



    1- نثرساده : این نثررامرسل نیزنامیده اند،چون فاقدآرایه های لفظی ولغات واصطلاحات پیچیده ودشواراست. ویژگیهای این نثرعبارت است از:ساده وروشن باجملات کوتاه ،خالی ازلغات مهجورعربی ،عدم استفاده ازمترادفات ،توصیفات کلی وکوتاه ومربوط به اموربیرونی ،فاقدآرایه های لفظی ولغات واصطلاحات پیچیده .

    نمونه های نثرمرسل :تاریخ بلعمی (ترجمه ی تاریخ طبری )ازابوعلی بلعمی ،قابوس نامه (کتابی اخلاقی ومؤلّف، آن رابرای تربیت پسرش گیلان شاه در44باب تألیف کرده است ) از عنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر،سیاست نامه (سیرالملوک یاپنجاه فصل خواجه ) ازخواجه نظام الملک توسی ،ترجمه تفسیرطبری ازمحمدبن جریرطبری ،تاریخ سیستان ازمؤلّفی نامعلوم .



    نکته :این نوع نثربه نام های نثربلعمی ،نثرخراسانی ونثردوره ی اول نیزخوانده می شود.





    درذیل به چندنمونه توجه کنید:

    ...پس دیگرروزفلک راآگاه کرد،ملک بفرموداوراباردهید.واو،ابر ه چون بنشستی وکس راباردادی ،برتخت نشستی ،وکس برتخت ننشستی جزوی ،وملک نخواست که عبدالمطلّب راپیش سپاه همیشه برتخت نشاندی ،که ایشان گویندکه وی ازیشان بترسید...

    (تاریخ بلعمی )

    ...ای پسرچون درکارزارباشی ،آنجاسستی ودرنگ شرط نباشد،وچنانکه تاخصم توبرتوشام خوردتوبروچاشت خورده باشی ،وچون درمیدان کارزارافتی هیچ مکن ،وبرجان خویش مبخشای که آن رابه گوربایدخفت ،به خانه نتواندخفت .

    (قابوس نامه )



    ...چون ازخواب بیدارشدم آن حال تمام بریادم بود،برمن کارکرد.باخودگفتم :که ازخواب دوشین بیدارشدم ،اکنون بایدکه ازخواب چهل ساله نیزبیدارشوم .اندیشیدم که تاهمه افعال واعمال خودبدل نکنم فرج نیابم.

    (سفرنامه )



    آورده اندکه روزی شیخ ما-قدس الله روحه الغزیز-درنیشابوربه محّله ای فرومی شدوجمع متصّوفه بیش ازصدوپنجاتن بازوبه هم .ناگاه زنی پاره ای خاکسترازبام بینداخت ؛نادانسته که کسی می گذرد،ازآن خاکستربعضی به جامه ی شیخ رسید.شیخ فارغ بودوهیچ متأثر نگشت . جمع دراضطراب آمدندوگفتند:«این سرای بازکنیم »وخواستندکه حرکتی کنند،شیخ ما گفت :«آرام گیرید؛کسی که مستوجب آتش بودبه خاکستر بازو قناعت کنند، بسیار شکر واجب آید.»جمله جمع راوقت خوش گشت وبسیار بگریستندونعره هازدند.

    (اسرارالتوحید)







    2ـ نثرمسجّع وفنّی : دارای ویژگی های زیراست :



    1-به کاربردن انواع سجع ها، مترادفات ،تشبیهات ،استعارات وتوصیفات شاعرانه به طورطبیعی وبارعایت اعتدال

    2-نزدیک شدن به زبان شعر

    3-استفاده ازآیات واحادیث وضرب المثل هاواشعار



    مناجات های خواجه عبدالله انصاری ،وکلیله ودمنه نصرالله منشی ،گلستان سعدی ازاین نوع نثرهستند.



    مثال ازنثرفارسی :

    ای کریمی که بخشنده ی عطایی ،وای حکیمی که پوشنده ی خطایی ،وای صمدی که ازادارک خلق جدایی ،وای احدی که درذات وصفات بی همتایی ،وای خالقی که راهنمایی ،وای قادری که خدایی راسزایی !جان ماراصفای خودده ،ودل ماراهوای خودده ،وچشم ماراضیای خودده ،وماراآن ده ،که مارا آن به ،ومگذارمارابه که ومه .

    (خواجه عبدلله انصاری ) ازالهی نامه

    می بینم که کارهای زمانه میل به ادباردارد، و چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی وافعال ستودواخلاق پسندیده مدروس گشته ،وراه راست بسته ،وطریق ضلالت گشاده ،وعدل ناپیداوجودظاهر،علم متروک وجهل مطلوب ،ولوم ودنائت مستولی وکرم ومروت منزوی ،ودوستی ها ضعیف وعداوت ها قوی ،نیک مردان رنجورومستدل وشریران فارغ و محترم ...

    (کیله ودمنه )

    منّت خدای را – عّز و جّل که طاعتش موجب قربت است وبه شکراندرش مزید نعمت . هرنفسی که فرومی رودممّدحیات است وچون برمی آیدمفّرح ذات .پس درهرنفسی دونعمت موجوداست وبرهرنعمت شکری واجب .

    (گلستان )

    گفتم مذّمت اینان روامدارکه خداوندکرمند.گفت غلط گفتی که بنده ی درمند؛چه فایده چون ابرآذارندونمی بارندوچشمه آفتابندوبرکس نمی تابند،برمرکب استطاعت سوارانندونمی رانند،قدمی بهرخدا ننهند و در می بی مّن واذی ندهند...

    (گلستان )



    3ـ نثرمصنوع ومتکّلف :



    ویژگی های این نوع نثرعبارت است از:

    1-استفاده افراطی وخارج ازحّداعتدال ازسجع های متوالی ،وترکیبات واصطلاحات دشوار

    2-سرشارازتکلّف

    3-توجّه بیشتربه لفظ وبی توجّهی به معنی

    4-فهم ودریافت معانی دشواراست



    کتاب های تاریخ جهانگشاازعطاملک جوینی ،مرزبان نامه ازسعدالّدین وراوینی ومقامات حمیدی ازقاضی حمیدالّدین بلخی نمونه هایی ازنثرمصنوع ومتکلف هستند.



    درذیل به دونمونه ازاین نوع نثراکتفامی کنیم :

    دونمونه ازنثرمصنوع ومتکلف :

    حمدوثنایی که روایح ذکرآن چون ثنایای صبح برنکهت دهان گل خنده زند،وشکروسپاس که فوایح نشرآن چوننسیم صبا،جعدوطره سنبل شکند،ذات پاک کریمی راکه ازاحاطت به لطایف کرمش ،نطاق رانطاق تنگ آمد؛قدیمی که عقل به بارگاه کبریا ی قدمش ،قدیمی فراپیش ننهاده ،بصیری که درمشکات زجاجی بصر،به چراغ ادراک ،پرتوجمال حقیقتش نتوان دید (مرزبان نامه )

    همای اقبال چون آشیانه ی کسی رامأواخواهدساخت وصدای ادبارآستانه ی دیگری را ملازمت نمود،اگرچه میان ایشان درجات نیک متفاوت است ،آن یکی دراوج دولت ودیگری درحضیض مذّلّت ،امامقبل راقّلیت آلت وضعف حالت ازادراک به مقصودمانع نیست :



    هرآن کومهّیابوددولتی را اگراونجوید،بجویدش دولت

    (تاریخ جانگشا)



    نکته :گونه ی دیگری ازنثرقدیم وجوددارد،این نثردرپایان دوره نثرمرسل (قرن 5)وآغاز نثرفنی به فاصله نیم قرن ظاهرمی شودکه به نثر«بینابین »ویانثر«مرسل عالی »معروف است .بهترین نمونه ی این نوع نثرتاریخ بیهقی است .این نثرویژگی های نثرساه وبرخی ازویژگی های نثرفنّی رادارد.



    به نمونه ای ازنثربیهقی توّجه کنید:



    این است حسنک وروزگارش وگفتارش ،رحمةالله علیه ،این بودکه گفتی «مرادعای نیشابوریان بسازد»ونساخت .واگرزمین وآب مسلمان به غصب بستد،نه زمین ماندونه آب ،وچندان غلام وضیاع واسباب وزروسیم ونعمت هیچ سودنداشت .اورفت واین قوم که این مکرساخته بودند نیزبرفتند، به حمدالله علیهم .واین افسانه ای است بسیار با عبرت.واین همه اسباب منازعت و مکاوحت ،ازبهرحطام دنیا،به یک سوی نهادند ، احمق مرداکه دل دراین جهان بندد،که نعمتی بدهدوزشت بازستاند...

    (تاریخ بیهقی )



    برخی ازسخنوران نثررابه دودسته گفتاری (شفاهی )ونوشتار ی (کتبی =مکتوب ) تقسیم می کنند.نثرگفتاری خودبه دونوع محاوره ونثرخطابه بخش می گردد. نثرنوشتاری نیز دو قسم می شود یکی نثرمرسل (آزاد=مطلق )ودیگری نثرفنّی (هنری )



    نثر دورۀ معاصرازنوع نثرمحاوره است که بانام های نثرشکسته ونثرگفتاری نیزخوانده می شود،دراین نوع نثرنویسنده تمام تعبیرات ولغاتی راکه زبان محاوره دردسترس اندیشه ی او می گذاردبه کارمی برد.معانی درقالب جمله هایی ساده بیان می گردد.جمله ها نیز با نظمی ساده در رشته ی کلام جای می گیرد.ازتعبیرات مجازی (استعاره ،مجاز، کنایه وتشبیه )به جزهمان مقدارکه درزبان محاوره رایج است درآن اثری نیست .

    ازاین نوع نثر(شکسته )به جزهمان مقدارکه درزبان محاوره رایج است درآن اثری نیست .

    ازاین نوع نثر(شکسته )دربیان نقل قولها،نمایش نامه هاوداستان ها وفیلم نامه هااستفاده می شود.

    اینک ،درذیل به ذکرسه نمونه بسنده می کنیم وعلاقمندن رابه اصل متن حوالت می دهیم :



    چندنمونه نثرمعاصر :

    یکی ازاین مهمانان پیرزنی کازرونی بود،کارش نوحه سرایی برای زنان بود.روضه می خواند .خیلی حراّف وفضول بود.اتفاقاًشیرین زبان ونقاّل هم بود.مابچه هاخیلی اورادوست می داشتیم .وقتی می آمدکیف مابه راه بود.شب هاقصّه می گفت .گاهی هم تضیف می خواند وهمه درخانه کف می زدند،چون باکسی رودرباسی نداشت ،رک وراست هم بودو عیناً عیب دیگران راپیش چشمشان می گفت ،ننه ،خیلی اورادوست می داشت .

    (رسول پرویزی )ازکتاب «شلوارهای وصله دار»

    کرمعلی آتش غیظ وغضب رابرافروخته ،فریادبرآورد،دلم می خواهدبدانم کی قدغن کرده ،کی حق داردقدغن کند.مگرمردم آزادنیستند.مگرتومعنی آزادی رانمی فهمی ؟من به احدی اجازه نمی دهم که پابه روی حّق من وآزادی من بگذارد.من آدمی هستم آزاد. صادق هدایت

    ازکتاب «حاجی آقا»

    ویلان الدّوله ازآن گیاه هایی است که فقط درخاک ایران سبزمی شودومیوه ای بارمی آوردکه«نخودهمه آش »می نامندبیچاره ویلان الدوله این قدرگرفتاراست که مجال ندارد سرش را بخاراند .مگرمردم ولش می کنند،مگردست ازسرش برمی دارند؟یک شب نمی گذارنددرخانه ی خودش سرراحتی به زمین بگذارد!راست است که ویلان الدوله خانه وبسترمعینی هم به خودسراغ ندارد«درویش هرکجاکه شب آید،سرای اوست »درست درحّق اونازل شده ،ولی مردم هم دیگرپرشورش رادرآورده اند،یک ثانیه بدبخت رابه فکر خودش نمی گذارند...

    جمال زاده

    ازکتاب «یکی بود،یکی نبود»



    یک سه تارنووبی روپوش دردست داشت ویخه بازوبی هواراه می آمد.ازپلّه های مسجد با عجله پایین آمد از میان بساط خرده ریزفروش هاوازلای مردمی که درمیان بساط گسترده ی آنان ،دنبال چیزهایی که خودشان هم نمی دانستند،می گشتند،داشت به زحمت ردمی شد.

    ( جلال آل احمد) ازکتاب «سه تار»

  2. #12
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    ادوارسبک شعرفارسی

    بحث درباره ی تحّول شعرازجهت قالب ،ازلحاظ کاربردلفظ وازنظرمعنی ومفهوم به عملی مربوط می شودکه بدان سبک شناسی می گویند.سبک عبارت است ازکیفیت تغییریاچگونگی بیان شاعرانه ومنظورازسبک شناسی ،معرفت به چگونگی بیان شاعرانه وتحّول آن درطول تاریخ است .

    به طورکلی ادوارسبک شعرفارسی بدین ترتیب است :



    1-سبک خراسانی : ازآن جاکه زبان فارسی که پس ازورود اسلام به ایران به عنوان زبان رسمی ایران شناخته شدازخراسان آغازشدوشعراونویسندگان معروف فارسی زبان درآغازدر آن ناحیه ظهورکردندسبک شاعران این دوره را(قرن سوم وقرن چهارم تااوخرقر پنجم ) سبک خراسانی نامیدند.

    دراین دوره شاعران معروفی مانندرودکی ،شهیدبلخی ،دقیقی ،فردوسی ،فرخی سیستانی ، منوچهری وناصرخسرومی زیسته اند.شعردراین سبک متنوع وگوناگون بودوازمیان انواع شعر،قصیده بردیگرانواع برتری داشت .



    ازویژگی های این سبک :سادگی وروانی کلام ،دوری ازترکیبات دورازذهن ،کاربرداندک واژگان عربی ،مضامین شعربیشتروصف طبیعت یاوصف معشوق ویامدح بوده است .آرایه های ادبی بندرت ودرحدساده به کارگرفته می شد.برای نمونه ابیاتی ازقصیده رودکی ،بوی جوی مولیان ،نقل می شود:



    بوی جوی مولیان آیدهمی یادیارمهربان آیدهمی

    ریگ آموی ودرشتی راه او زیرپایم پرنیان آیدهمی

    آب جیحون ازنشاط روی دوست خنگ ماراتامیان آیدهمی

    ازکه جویم وصل اوکزهرسویی می نفیرعاشقان آیدهمی

    ای بخارا!شادباش ودیرزی میرزی توشادمان آیدهمی

    میرماه است وبخاراآسمان ماه سوی آسمان آیدهمی

    میرسرواست وبخاربوستان سرو سوی بوستان آیدهمی

    آفرین ومدح سودآیدهمی گربه گنج اندزیان آیدهمی

    2-سبک عراقی : مقدمه ی سبک عراقی درقرن پنجم شروع شدودرتمامی قرن ششم وهفتم وهشتم وقسمتی ازقرن نهم ادامه یافت .سبک این دوره راازآن جهت عراقی نامندکه زبان فارسی دری باشروع این سبک درتمام نقاط ایران منتشرشدوزبان رسمی مردم ایران گردیدوچون اغلب پایه گذاران این سبک ازایران مرکزی بودندوایران مرکزی هم عراق عجم نامیده می شد،سبک شعراین دوره به سبک عراقی معروف شد.

    عطار،مولوی ،سنایی ،سعدی ،فخرالّدین عراقی ،نظامی ،حافظ ،خاقانی وجامی از معروفترین شاعران این دوره اند.



    خصوصیات این سبک :

    1- غزل ازلحاظ کمّیت جای قصیده راگرفت

    2- درمیان انواع شعر،توجّه به سرودن مثنوی زیادشد

    3- غزل بیانگرعشق عرفانی شدوازاین راه عرفان درشعرفارسی راه یافت و اصطلاحات عرفانی ازقبیل :میخانه ،خرابات ،مغ ،خرقه ،زاهدو...درشعرفارسی راه یافت .

    4- کاربردصناعات ادبی (لفظی ومعنوی )درشعرراه کمال پیمودوبرخلاف دوره قیل انواع تشبیهات پیچیده ، کنایه ،استعاره مجاز،ایهام ،جناس وترصیع درشعراین دوره به کمال دیده می شود.برای نمونه ،غزلی ازحافظ ،که شعراونقطه اوج سبک عراقی است ،نقل می شود:



    فاش می گویم وازگفته ی خوددلشادم بنده ی عشقم وازهردوجهان آزادم

    طایرگلشن قدسم چه دهم شرح فراق که دراین دامگه حادثه چون افتادم

    من ملک بودم وفردوس برین جایم بود آدم آورد درین دیرخراب آبادم

    سایه طوبی ودلجویی حورولب حوض به هوای سرکوی توبرفت ازیادم

    نیست برلوح دلم جزالف قامت دوست چه کنم حرف دگریادنداداستادم

    کوکب بخت مراهیچ منجّم نشناخت یارب ازمادرگیتی به چه طالع زادم

    تاشدم حلقه به گوش درمیخانه ی عشق هردم آیدغمی ازنوبه مبارکبادم

    می خوردخون دلم مردمک دیده سزاست که چرادل به جگرگوشه مردم دادم

    پاک کن چهره ی حافظ به سرزلف زاشک ورنه این سیل دمادم ببردبنیادم



    3ـ سبک هندی (اصفهانی ) : قرن نهم ودهم ونیمی ازقرن یازدهم دوره ی سبک هندی است . سبک این دوره راازآن جهت هندی می گویندکه شمارزیادی ازشاعران ایرانی به هند مهاجرت کردندوعلاقه مهاجرت به هندچنان ذهن شاعران رابه خودمشغول کرده بودکه اغلب آنان آرزوی این سفررادرشعرخوداظهارمی کردندوازسوی دیگروجودشاعران پارسی گوی هندی تبارنیزموجب این نامگذاری شد.باتمام این احوال عده ای ازاستادان سخن پارسی را اعتقادبراین است که سبک شعراین دوره رابایداصفهانی نامید.



    ویژگی های این سبک :

    1-بعضی ترکیبات جدیدوواژه های ترکی درشعراین دوره واردشد

    2-بعضی ازلغات قدیمی وفصیح فارسی یاعربی ازمیان رفت

    3-نوع سبک شعرغزل است قصیده ومثنوی نیز وجودداردامابه پایه ی غزل نمی رسد

    4-ازمهمترین مشخصه این دوره به کاربردن صنعت ارسال مثل ،اسلوب معادله وتمثیل است .

    5-استعمال استعارات پیچیده ومعماولغزوترکیبات بدیع ازدیگرویژگی های این دوره است .

    6-یکی ازمضامین شعری منقبت ومرثیه ائمه اطهاراست وشعرابیشترسعی خودرا صرف سرودن اشعاردرمنقبت ائمه ومراثی آنان بخصوص شهدای کربلاکردند که محتشم کاشانی بزرگترین ومعروفترین آنان است

    7-ازنظرمعنی شعرای این دوره گردتقلیدنمی گشتندوآنچه سبک هندی بدان معروف گشته ابتکارمضمون ومعنی است .

    ازشاعران معروف این دوره بایدصائب تبریزی ،کلیم کاشانی ،محتشم کاشانی ،وحشی بافقی وبیدل رانام برد.

    به عنوان نمونه تک بیت هایی ازصائب نقل می شود:



    ریشه ی نخل کهنسال ازجوان افزونتراست بیشتردلبستگی باشدبه دنیاپیررا

    ¯¯¯



    فکرشنبه تلخ داردجمعه ی اطفال را عشرت امروزبی اندیشه ی فرداخوش است

    ¯¯¯



    پشه باشب زنده داری خون مردم می خورد زینهار!اززاهدشب زنده داراندیشه کن

    ¯¯¯



    شودخشک همچون سبودست آن کس که باری زدوش کسی برندارد



    4-دوره بازگشت ادبی : سبک هندی پس ازدوقرن که به نهایت تکلّف وپیچیدگی رسید،تقریباًدرنیمه قرن دوازدهم دوره آن پایان یافت وشاعران بعدازاین دوره به تغییراین سبک دست زدندوبرآن شدند که سبک شعرفارسی رابه دوره عراقی وخراسانی بازگردانندوازاین روی سبک این دوره را بازگشت ادبی یاتجدیدحیات ادبی نام نهادند.علّت این تغییرتکلّف وپیچیدگی شعربود.دوره ی این سبک ازپایان عهدصفوی شروع شدودرقرن های دوازدهم وسیزدهم تااوایل قرن چهاردهم ادامه داشت .

    ازمیان پیشگامان این تغییرسبک بایدازهاتف اصفهانی نام برد.



    5 ـ دوره ی شعر معاصر : دوره معاصررامعمولاًبایدازاواخر دوره ی قاجاریه تاامروزبه حساب آورد. روابط ایران واروپاوآوردن کارشناسان فنی ونظامی وتأسیس مدارس واعزام دانشجویان ایرانی به کشورهای اروپایی ،آشنایی ایرانیان باعلوم وادبیات اروپا،ترجمه کتابها ی مختلف سبب شدتا تحولاتی درذهن ادیبان وهنرمندان ایرانی به وجودآید.

    شعرونثرفارسی باالهام گرفتن ازآثاراروپاییان دچارتحولاتی شدورفته رفته انقلابی درسبک شعر پیداشدوشعرنوپدیدآمد.البّت نوآوری درشعرراجسته وگریخته دربیان شاعران اواخرقرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم چون «ایرج میزرا»و«میرزاده عشقی »می بینیم اماتحول کامل آن توسط «نیمایوشیج »(علی اسفندیاری )بارزشدوازآن پس بودکه شاعران نوپردازدرصحنه ی شعرفارسی رخ نمودندوباشکستن قالب شعرازجهت وزن وقافیه مسیرتحول شعرراپس ازدوران بازگشت ادبی یا بهتر بگوییم تقلید از گذشتگان بار دیگر باز کردند. ازبزرگان این دوره بایددردرجه اول «نیمایوشیج » رابه عنوان قافله سالاراین سبک نام بردوسپس ازشاعرانی چون اخوان ثالث ،سهراب سپهری ، فریدون مشیری ،دکترشفیعی کد کنی وجزآنان سخن گفت .به عنوان نمونه بخشی ازشعر«آی آدم ها »ی نیمایوشیج در زیرنقل می شود:



    آی آدم ها...

    آی آدم ها،

    که برساحل نشسته ،شادوخندانید!

    یک نفردرآب ،داردمی سپاردجان .

    یک نفرداردکه دست وپای دایم می زند،

    روی این دریای تندوتیره وسنگین ،که می دانید.

    آن زمان که مست هستند،

    ازخیال دست یابیدن به دشمن ،

    آن زمان ،که پیش خود،بیهوده پندارید،

    که گرفتستید، دست ناتوانی را،

    تاتوانایی بهترپدیدآرید،

    آن زمان که تنگ می بندید

    به کمرهاتان ،کمربند.

    درچه هنگام می بگویم من ؟

    یک نفر،درآب داردمی کند بیهوده جان قربان !



    البته درکنارجریان های شعری وتحول آفرینی ها، سنت گرایان وجناح وفاداربه شعر واد ب سنتی حضوری روشن وفعال دارند.پس ازپیروزی انقلاب اسلامی نیزمضامین تازه ،پوبا،انقلابی واجتماعی باالهام ازفرهنگ اسلامی وعناصرپرشورحماسی به ویژه عاشورای حسینی ،نثروشعرراآکند.

    چهره هایی چون علی معّلم ،نصراالله مردانی ،قیصرامین پور،موسوی گرمارودی ،سپیده کاشانی ،حمیدسبزواری وسلمان هراتی سروده هایی درخورتوجه ارائه دادند.درزیر نمونه ای از شعر سلمان هراتی نقل می شود:



    پیش ازتوآب معنی دریاشدن نداشت شب مانده بودوجرأت فرداشدن نداشت

    بسیاربودروددرآن برزخ کبود امادریغ ،زهره ی دریاشدن نداشت

    درآن کویرسوخته ،آن خاک بی بهار حتی علف اجازه ی زیباشدن نداشت

    گم بوددرعمق زمین شانه ی بهار بی توولی زمینه ی پیداشدن نداشت

    دل اگرچه صاف ،ولی ازهراس سنگ آیینه بودومیل تماشاشدن نداشت

    چون عقده ای به بغض فروبودحرف عشق این عقده تاهمیشه سرواشدن نداشت

  3. #13
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    علم بدیع :بدیع درواژه به معنی نوآیین ،نوآورده است ودرزبان علمی است که ازآرایه های کلام سخن می گوید .آرایه ها و زیورهایی است که سخن رابدان هامی آراییم .ارایه های سخن به دوگونه بخش شده اند:



    1 ـ آرایه های لفظی (صنایع یابدیع لفظی ) : به آن دسته ازآرایه های ادبی که ازتناسب آوایی ولفظی میان واژه هاپدیدمی آینداطلاق می شودمانند؛واج آرایی ،سجع ،ترصیع ،جناس



    2ـ آرایه های معنوی (صنایع یابدیع معنوی ) : به آن دسته ازآرایه های ادبی گفته می شودکه برپایه تناسب های معنایی واژه هاشکل می گیرندمانند؛مراعات نظیر،تناقض ،عکس ،تلمیح ،تضمین ،اغراق ،حسن تعلیل ،ارسال المثل ،تمثیل واسلوب معادله و ایهام .

    حال که بامفهوم وانواع آرایه های ادبی درشکل کلی آشناشدیم به بررسی هریک به صورت جداگانه می پردازیم .



    آرایه های لفظی

    1- واج آرایی : به تکراریک واج (صامت یامصّوت )دریک بیت یاعبارت گفته می شودکه پدیدآورنده ی موسیقی درونی شعراست .

    مثال :

    سروچمان من چرامیل چمن نمی کند تکرارصامت /چ/

    خیزیدوخزآریدکه هنگام خزان است تکرارصامت های /خ/و/ز/ ازمنوچهری تداعی کننده ی صدای ریزش وخردشدن برگ هادرفصل خزان است .



    نمونه های دیگر:

    بگذارتابگریم چون ابردربهاران کزسنگ ناله خیزدروزوداع یاران

    (سعدی )

    بیاکه قصرامل سخت سست بنیاداست بیارباده که بینادعمربرباداست

    (حافظ )

    براوراست خم کردوچپ کردراست خروش ازخم چرخ چاچی بخاست

    (فردوسی )

    اذازلزلت الارض زلزالها

    (قرآن )

    ازپای تابه سرهمه سمع وبصرشدم

    (سعدی )

    نکته : واج آرایی یانغمه ی حروف تکرارآگاهانه است که باعث می شودموسقی کلام والقای معنی موردنظرشاعربیشترگردد.



    2ـ سجع : درلغت آوازکبوترراگویندودراصطلاح سخن شناسان آوردن واژهایی است درآخر قرینه های سخن منثورکه درواج آخرمشترک باشند.معمولاًهرقرینه ازیک جمله تشکیل می شود اماگاهی نیزیک قرینه ازدویاچندجمله ی کوتاه پدیدآمده است .به جمله هایی که دارای آرایه ی سجع باشند،مسجّع واین عمل راتسجیع خوانند.



    مثال :

    1-ای عزیز،دررعایت دل هاکوش وعیب کسان می پوش

    + + (خواجه عبدالله انصاری )



    2-جان ماراصفای خودده ودل ما را هوای خودده

    + + (خواجه عبدالله انصاری )



    3-منّت خدای راعّزوجّل که طاعتش موجب قربت است وبه شکراندرش مزید نعمت

    + + (گلستان )



    4-هرنفسی که فرومی رودممّد حیات است وچون برمی آیدمفّرح ذات

    + + (گلستان )

    درعبارت های بالا،کوش ومی پوش ،صفاوهوا،قربت ونعمت ،حیات وذات ،واژه ها ی سجع به شمارمی آیند.

    نکته :درمثال 2«خودده »درحکم ردیف سجع هستندکه ردیف سجع می تواندبه قرینه حذف گردد نظیرنمونه های 3و4



    3ـ ترصیع : درلغت به معنی جواهرنشاندن است ودراصطلاح ادب هرگاه اجزای دوبخش ازیک بیت یاعبارت نظیربه نظیر،دروزن وحرف آخرمشترک باشندآرایه ی ترصیع پدیدمی آید.

    مثال :

    ای منّوربه تو نجوم جلال وی مقّرربه تورسوم کمال

    × + - 5 o × + - 5 o



    که تمام این زوج هابایکدیگرهم وزن وهم قافیه هستند.

    نمونه ها:

    ای کریمی که بخشنده ی عطایی وای حکیمی که پوشنده ی خطایی

    (خواجه عبدالله انصاری )

    بدان خدای که این افلاک رابرپای داشت واین املاک رابرجای

    (قاضی حمیدالدین بلخی )

    باران رحمت بی حسابش همه رارسیده وخوان نعمت بی دریغش همه جاکشیده

    (سعدی )

    نکته :سجع های ترصیع تماماًمتوازی هستند.

    نکته :دوبخش ترصیع بایدبلافاصله درپی هم بیایندومیان دوبخش هیچ واژه ی اضافه نیاید.

    نکته :دربیت هاوجمله هایی که سجع های متوازی ومتوازن درمقابل هم قرارمی گیرند،آرایه ی موازنه موجوداست .

    4ـ جناس (تجنیس) : به کاربردن کلماتی که تلفظّی یکسان ونزدیک به هم دارند.این آرایه برتأثیرموسقی وآهنگ کلام می افزاید.جناس دونوع است :جناس تام وجناس ناقص



    1- جناس تام ؛ هرگاه واژه ای دریک بیت یاعبارت دوباربه کاربرودومعنای متفاوت داشته باشدجناس تام پدیدمی آید.



    مثال :

    بیا و برگ سفر ساز و زاد ره بر گیر که عاقبت برود هرکه او ز مادر زاد

    + +

    (خواجوی کرمانی )

    دوکلمه زاد(توشه ).زاد(ولادت)باوجودتفاوت معنایی یکسان خوانده می شود.





    نمونه :

    خرامان بشد سوی آب روان چنان چون شده بازیابدروان

    + +

    (فردوسی )

    عشق شوری درنهاد ما نهاد جان مادر بوته ی سودا نهاد

    + + +

    (فخرالدین عراقی )

    نالم به دل چونای من اندرحصارنای پستی گرفت همت من زین بلندجای

    + +

    (مسعودسعد)

    بزد بر برو سینه ی اشکبوس سپهرآن زمان دست اودادبوس

    + + (فردوس )



    بهرام که گورگرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

    + +

    (نظامی )

    برادرکه دربندخویش است نه برادرونه خویش است

    + +

    (سعدی )

    جناس ناقص؛ هرگـاه دو واژه در یکـی از مـوارد زیر با هم اختلاف داشته باشند یکی از انواع جناس ناقـص پدید می آید.

    الف ) اختلاف درحرکت : مِلک ،مُلک ، قَمَری ، قُمری که به این نوع جناس ناقص حرکتی گویند.

    ب) اختلاف دریک حرف اختلاف درحرف اول :ناز،باز

    اختلاف درحرف وسط :آستین ،آستان کمین ،کمان

    اختلاف درحرف آخر: بار،باز



    به این نوع جناس ،جناس ناقص اختلافی یامطرّف گویند.

    ج)یک واژه یک حرف بیش ازدیگری دارد : درآغازیک حرف بیشتردارد شما،ما

    درمیان یک حرف بیشتردارد خاص، خلاص

    درآخریک حرف بیشتردارد قیام ،قیامت



    به این نوع جناس ،جناس ناقص افزایشی یازایدگویند.



    د)یکی ازدورکن جناس ازترکیب دو واژه پدید می آید.

    دل خلوت خاص دلبرآمد دلبرزکرم به دل برآمد

    +

    به این نوع جناس ،جناس مرکب گویند.

    اختلاف دورکن جناس درجابه جایی حروف است :

    امهال ،اهمال قلب ،لقب گنج ،جنگ

    به این نوع جناس ،جناس ناقص قلب می گویند.



    نمونه ها:

    بایدبه مُژگان رُفت گردازطورسینین بایدبه سینه رَفت زین جاتافلسطین

    (حمیدسبزوواری )

    ابربهاری رافرموده تابنات نبات درمهدزمین بپرورد

    + +

    (سعدی )

    ده روزمهرگردون ،افسانه است وافسون نیکی به جای یاران فرصت شماریارا

    + +

    (حافظ )

    همی ریخت خون وهمی کند موی سرش پرزخاک و پرزآب روی

    + +

    (فردوسی )



    کنون بندبگشای ازجوشنم برهنـه ببین این تن روشـنم

    + +

    (فردوسی )

  4. #14
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    اشتقاق : به کارگرفتن واژه هایی است که هم ریشه وهم خانواده باشند.

    عالم ،معلوم مفتاح ،فتوح

    شبه اشتقاق : به ظاهرهم ریشه هستندولی ازجهت معنی ارتباطی میان آنهانیست .

    عَلَم ،عالم



    اشتقاق وشبه اشتقاق ازانواع جناس شمرده می شوند.

    آرایه های معنوی

    مراعات نظیر(تناسب ) : ازمتداول ترین آرایه های ادبی درادبیات کلاسیک ومعاصربه شمارمی آیدوآن عبارت است ازآوردن دویاچندواژه دریک بیت یاعبارت که درخارج ازآن بیت نیز رابطه ای خاص میان آن هابرقرارباشد.





    مثال :

    ابر و باد و مه خورشید و فلک در کارند تاتونانی به کف آری و به غفلت نخوری

    (سعدی )

    چه زنم چونای هردم زنوای شوق اودم که لسان غیب خوشتربنوازداین نوارا

    (شهریار)

    پریدازرخ کفردرهندرنگ تپیدندبت خانه هادرفرنگ

    (باذل مشهودی )

    می بهشت ننوشم زجام ساقی زصوان مرابه باده چه حاجت که مست بوی توباشم

    (سعدی )

    بفرمودتاجوشن وخوداوی همان ترکش ونیزه ی جنگجوی

    (فردوسی )

    باساربان بگوییداحوال آب چشمم تابرشترنبنددمحمل به روزباران

    (سعدی )

    ازداس دروگروقت هیچ روینده را زینهارنیست .

    (شکسپیز)

    دستم ندادقوت رفتن به پیش دوست چندی به پای رفتم وچندی به سرشدم

    (سعدی )

    2- تضاد(طباق ) : هرگاه دوواژه بامعنای متضاددریک بیت یاعبارت به کاررودآرایه ی تضادپدیدمی آید.

    نمونه :

    به راستی بال نظرکردوچنین گفت امروزهمه روی جهان زیر پر ماست

    + +

    (ناصرخسرو)



    غلام همّت آنم که زیرچرخ کبود زهرچه رنگ تعّلق پذیرد آزاد است

    + +

    (حافظ )



    بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز می بینم اگرذرّه ای اندرتک دریاست

    + +

    (ناصرخسرو)



    خانه دل ماراازکرم عمارت کن پیش ازآن که این خانه رونهد به ویرانی

    + +

    (شیخ بهایی )



    نه شاخش خشک گرددروزسرما نه برگش زردگرددروزگرما

    + +

    (فخرالدین اسعدگرگانی )



    نکته : آرایه ی تضادزیرمجموعه ای ازآرایه تناسب است امااین بدان معنانیست که به جای گزینه ی تضاد،گزینه ی تناسب راانتخاب کنیم .بایداین دوراجداازهم درنظر گرفت .



    3-متناقص یاتناقص یاپارادوکس :اگردومفهوم متضادرابه هم نسبت دهیم یاآن دوراباهم جمع کنیم آرایه ی تناقص شکل می گیردبه عبارت دیگرآشتی دادن دو متناقص را پارادوکس (متناقض نما) گویند.





    مثال :

    جیب هایم پرازخالی است .برای عمق بخشیدن به کلام دوصفت متضاد«پر»و«خالی » راباهم به کاربرده ایم .حاضرغایب ،فریادسکوت ،گشنه پلو مثالهای دیگراست .



    نمونه ها ی دیگر:

    * جامه اش شولای عریانی است. (اخوان )

    شولا(نوعی لباس )که باصفت عریانی همراه شده است .

    * ازتهی سرشار،جویبارلحظه هاجاری است . (اخوان )

    تهی وسرشاردوصفت متضادهستند

    * ازاخلاف آمدعادت بطلب کام که من کسب جمعیت ازآن زلف پریشان کردم

    (حافظ )

    حافظ دراین بیت آرام وقراروپریشانی رابه زلف یارنسبت داده است (دوچیزمتضاد؛جمعیت وپریشان ،به یک چیزنسبت داده شده است )

    * دولت فقرخدایابه من ارزانی دار کاین کرامت سبب حشمت وتمکین من است

    دولت یعنی خوشبختی وثروت که متضادفقراست .



    * زکوی یارمی آیدنسیم بادنوروزی ازاین بادارمددجویی ،چراغ دل برافروزی

    برافروختن چراغ به بادنسبت داده شده که خودعاملی است برای خاموش شدن چراغ



    * کسی که وسعت اودرجهان نمی گنجد به خانه ی دل من آمده است مهمانی

    دوموضوع متضاد(درجهان نگنجیدن وبه خانه ی دل کسی آمدن )به یک چیز(او) نسبت داده شده است .



    4-عکس (قلب) : هرگاه دریک بیت یاعبارت بین دوموردرابطه برقرارکنیم وسپس دربخش دیگرجای آن دوراباهم عوض کنیم ،یااین که نویسنده باجابه جاکردن اجزای ترکیب های وصفی واضافی ،ترکیب ها ی تازه به وجودآورد.



    مثال:

    * نگاه حافظ به زندگی ،حتی به نازیبایی های زندگی وزندگی های زیبا،زیباست .

    *حافظ مظهرروح اعتدال واعتدال روح اقوام ایرانی است .

    * برهنگی فرهنگی وفرهنگ برهنگی

    * بسیاراندک اندکسانی که هم حرف خوب می زنندوهم خوب حرف می زنند.

    5 ـ تلمیح : درلغت به معنی «به گوشه چشم اشاره کردن »است ودراصطلاح ادبااستفاده ازآیات،احادیث ،داستان هاووقایع تاریخی درضمن شعریانوشته راتلمیح گویندویااینکه باشنیدن بیت یاعبارتی به یادداستان وافسانه ،رویدادی تاریخی ومذهبی یاآیه وحدیثی بیفتیم ،بدون آن که آن موضوع مستقیماًتعریف شده باشد.

    مثال :مهراوبلانشینان راکشتی نوح است .

    (خواجه عبدالله )

    اشاره به داستان حضرت نوح

    نه خداتوانمش خواندنه بشرتوانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

    (شهریار)

    به حدیث «لافتی الّاعلی لاسیف الّاذوالفقار» اشاره شده است.

    نمونه های دیگر:

    آسمان بارامانت نتوانست کشید قرعه کاربه نام من دیوانه زدند

    (حافظ )

    چنین گفت پیغمبرراست گوی زگهواره تاگوردانش بجوی

    (فردوسی )

    چه فرهاد ها مرده درکوه ها چه حلاج هارفته بردارها

    (علامه طباطبایی )



    ازمه اومه شکافت دیدان اوبرنتافت ماه چنان بخت یافت اوکه کمینه گداست

    (مولوی )

    خوردست خدازروی تعظیم سوگندبه روی همچوماهت

    (جمال الدین عبدالرزاق )

    باریابی به محفلی کان جا جبرئیل امین نداردبار

    (هاتف اصفهانی )

    مردی تذروکشته راپروازداده اسلام رادرخامشی آوازداده

    (محمدعلی معلم

  5. #15
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    6 ـ تضمین : هرگاه شاعریانویسنده ازشعریانوشته ی دیگری درکلام خودبهره گیردآرایه ی تضمین شکل می گیردوبهترآن است که نام گوینده ذکرشود.



    مثال :

    چه زنم چو نای هردم زنوای شوق اودم که لسان غیب خوشتربنوازداین نوارا

    «همه شب دراین امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازدآشنارا»

    دراین مثال «شهریار»بیتی ازحافظ راتضمین کرده است .



    نمونه ی دیگر:

    چه خوش گفت فردوسی پاکزاد که رحمت برآن تربت پاک باد

    «میازارموری که دانه کش است که جان داردوجان شیرین خوش است »



    سعدی بیتی از«فردوسی »راتضمین کرده است .



    نمونه ی دیگر:

    هرگاه شیطان ودیوان هم دستش به حیله بکوشندگوشه ای ازشب رابشکافند،«پرده دارارن حرم ستروعفاف ملکوت »آن هارابااین شهاب های آتشین می زنند .

    (دکترشریعتی ازکتاب کویر)

    دراین نوشته ،بخشی ازبیت معروف حافظ تضمین شده است :



    ساکنان حرم سترعفاف ملکوت بامن راه نشین باده ی مستانه زدند

    نکته : آوردن متن عربی آیه یا حدیث در سخن را «درج» نامند. اگر مضمون آیه یاحدیث در سخن آورده شود «حل» گویند. «حل ودرج » را اقتباس نیز گویند.



    7ـ اغراق (مبالغه ،غلو) : هنگامی که شاعریانویسنده صفتی رادرفردیا پدیده ای برجسته نشان دهد که براساس عرف وعادت معمول پذیرفته نباشدودرعالم واقع امکان دست یابی به آن صفت درآن حدنباشدآرایه ی اغراق پدیدمی آید.



    مثال :

    که گفتت برودست رستم ببند نبنددمرادست چرخ بلند



    رستم ادعایی کرده است که براساس عرف وعادت پذیرفته نیست .




    نمونه ی دیگر:



    زسمّ ستوران درآن پهن دشت زمین شش شدوآسمان گشت هشت

    خروش آمدازباره ی هردومرد توگفتی بدرّیددشت نبرد

    برآن گونه رفتندهردوبه رزم توگفتی که اندرجهان نیست بزم

    شودکوه آهن چودریای آب اگربشنودنام افراسیاب



    نکته : اغراق مناسب ترین وسیله برای آفریدن صحنه های حماسی است .



    8ـ حسن تعلیل : هرمعلولی علّتی داردوآن علت می تواندعلمی یاعقلی باشد.وهرگاه شاعرو یانویسنده برای موضوعی دلیلی تخّیلی وادیبانه وزیباارائه دهدآرایه ی حسن تعلیل شکل می گیرد.

    مثال :

    مونیست برسرم ،همه خارمحّبت است برپاخلیده وازسربرون شده

    روییدن موبرسردلیلی علمی می خواهدولی شاعرباآوردن دلیلی زیباوادیبانه موراخارهای محبّت دانسته که درپافرورفته وازسربرون آمده است .



    نمونه ی دیگر:

    تاچشم بشرنبیندت روی بنهفته به ابرچهردلبند

    (بهار)

    که علت ابرپوش بودن قّله ی دماوندذکرشده است .





    نمونه ی دیگر:

    ازآن مرددانادهان دوخته است که بیندکه شمع اززبان سوخته است

    (سعدی )

    شاعر برای کم حرفی وسکوت مردم داناعلّتی ادبی وغیرواقعی ذکرمی کند.(همین زبان است که به جان شمع آتش انداخته است .)

    9ـ لفّ و نشر : درلغت لفّ به معنی پیچیدن ونشردرمعنای بازکردن وانتشاردادن است ودر اصطلاح سخنوران هرگاه دویاچندچیزرابدون توضیح درپی هم آوردند(لفّ )وسپس توضیحات مربوط به هریک راذکرکنند(نشر)،آرایه ی لفّ ونشرپدیدمی آید.



    مثال :

    1 2 3 4

    به روزنبردآن یل ارجمند به شمشیروخنجربه گرزوکمند



    بریدودریدوشکست و ببست یلان راسروسینه وپاودست

    1 2 3 4 1 1 2 3 4

    سریلان

    (فردوسی )

    درروزنبردآن یل ارجمندبه شمشیرسریلان رابریدوبه خنجرسینه رادریدوبه گرزپاراشکست وبه کمنددست راببست .اگردویاچندچیزبدون توضیح آورده شودووابستگان آن هابه تربیب درپاره ی دیگر آورده شوند«لفّ و نشر را مرتب »نامندوچنانچه توضیحات به ترتیب نباشدآن را«لفّ و نشر نامرتب (مشوّش )»خوانند.

    نمونه ی فوق ازانواع لفّ ونشرمرتب است




    مثال لفّ و نشر نامرتب :

    افروختن وسوختن وجامه دریدن پروانه زمن ،شمع زمن ،گل زمن آموخت

    1 2 3 2 1 3

    (بهار)

    پروانه سوختن وشمع افروختن وگل جامه دریدن راازمن آموخت .

    مثال دیگر:

    چه بایدنازش ونالش براقبالی وادباری که تابرهم زنی دیده نه این بینی نه آن بینی

    1 2 1 2

    (سنایی )

    10ـ مثل (ارسال مثل ):هرگاه شاعریانویسنده درسخن خودازضرب المثلی استفاده کندویابخشی ازسخن اوامروزه به عنوان ضرب المثل به کاررود،آرایه ارسال مثل پدیدمی آید.



    مثال :

    هرکسی از ظّن خود شد یارمن ازدورن من نجست اسرار من

    (مولوی )

    مصراع اول امروزه به عنوان ضرب المثل به کارمی رود.



    زدیوارهاخشت وازبام سنگ به کوی اندرون تیغ وتیرخذنگ

    بباریدچون ژاله زابرسیاه کسی رانبدبرزمین جایگاه

    (فردوسی )

    مصراع چهارم یادآورضرب المثل «جای سوزن انداختن نبود»است .



    نمونه های دیگر:



    * سرم ازخدای خواهدکه به پایش اندرافتد که درآب مرده بهترکه درآرزوی آبی

    (سعدی )

    * توسنی کردم ندانستم همی کزکشیدن تنگ ترگرددکمند

    (رابعه )

    البته مصراع «که درآب مرده بهتردرآرزوی آبی »می تواندتمثیلی برای مصراع قبلی خودباشد.



    11ـ تمثیل : هرگاه برای روشن شدن مطلبی پیچیده آن رابه موضوعی ساده ترتشبیه کنیم ویابرای اثبات موضوع نمونه بیاوریم ،آرایه ی تمثیل پدیدمی آید.

    مثال :



    من اگرنیکم اگربدتوبروخودراباش هرکسی آن درودعاقبت کارکه کشت

    (حافظ )

    مصراع دوم تمثیلی است برای مصراع نخست .حافظ درمصراع نخست می گوید:خوب وبدبودن من ربطی به شماندارد،شمامواظب خودباشیدهمان گونه که هرکسی هنگام دروآن چه راکه کاشته است برداشت خواهدکرد.



    نمونه ی دیگر:

    * دل من نه مردآن است که باغمش برآید مگسی کجاتواندکه بیفکندعقابی

    (سعدی )

    * محرم این هوش جزبیهوش نیست مرزبان رامشتری چون گوش نیست

    (مولوی )

    11ـ اسلوب معادله :گاهی دوموضوع عنوان شده درتمثیل به گونه ای هستندکه می توان آن دورا معادل یکدیگردانست ،یعنی می توان جای آن دوراعوض کردیامیان آن دوعلامت مساوی (=) گذاشت .این ارتباط معنایی برپایه ی تشبیه است .به چنین شکلی ازتمثیل ،اسلوب معادله گفته می شودکه دراشعارشاعران سبک هندی بیش ازهردوره ای دیده می شود.

    مثال:

    وداع غنچه راگل نام کردند طرب راماتم غم آفریدند

    (بیدل )

    این دومصراع درظاهرهیچ ارتباطی بایکدیگرندارندامابااندکی دقت درمی یابیم که مصراع دوم درحکم مصداقی برای مصراع اول است .شاعرمی گویدکه گل پایان غنچه دادن است ،طرب نیز پایان غم است .هم چنان که طرب پایان غم است ،گل نیزپایان غنچه بودن است .



    نمونه های دیگر:

    *دوداگربالانشیندکسرشأن شعله نیست جای چشم ابرونگیردگرچه اوبالاتراست

    (صائب )

    * آدمی پیرچوشدحرص جوان می گردد خواب دروقت سحرگاه ،گران می گردد

    (صائب )

    * عشق چون آید،بردهوش دل فرزانه را دزددانامی کشداول چراغ خانه را

    (زیب النسا)

    * سعدی ازسرزنش غیرنترسدهیهات غرقه درنیل چه اندیشه کندباران را

    (سعدی )



    * بی کمالی های انسان ازسخن پیداشود پسته ی بی مغزچون لب واکندرسواشود

    * مه درلندن بومی است ،غربت درمن

    (طاهره صفارزاده )

    همانگونه که می بینیدهرمصراع ازاین ابیات یک جمله ی مستقل است ومی توان به راحتی جای مصراع هاراعوض کردوبین آن هاپیوندوابسته سازبه کارنرفته است .

    دود ≈ ابرو بالانشستن ≈ جای چشم راگرفتن

    حرص آدمی ≈ خوا ب پیری ≈ وقت سحرگاه

    جوان شدن≈ گران شدن عشق ≈ دزددانا

    هوش دل فرزانه ≈ چراغ خانه ازهوش بردن ≈ کشتن چراغ

    دل من ≈ مگس غم ≈ عقاب

    ازپس غم برآمدن≈ افکندن عقاب شعله ≈ چشم

    سعی کنیددرنمونه های دیگراین ارتباط راپیداکنید.



    نکته : شرط لازم برای جابه جایی مصراع هااین است که بین دومصراع پیوندوابسته ساز به کارنرفته باشد.



    نکته : تمثیل ،اسلوب معادله ،ارسال مثل اغلب معادل یکدیگربه کارمی روند.

  6. #16
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    13ـ ایهام : درلغت به معنی به هم افکندن است ودراصطلاح ادب ،به کاربردن واژه یاترکیبی دردومعنی است به گونه ای که هرمعناازآن برداشت شود.ایهام هنری ترین آرایه ی معنوی است .





    مثال :

    به خوابگاه عدم گرهزارسال بخسبم به خواب عافیت آن گه به بوی موی توباشم

    (سعدی )

    واژه «بو»دارای دومعنی است :



    1-رایحه وبوی خوش 2-امید

    بنابراین عبارت «به بوی موی توباشم »دومعنی دارد



    1-درجستجوی بوی خوش موی توهستم. 2-به دیدارتوامیدوارم .



    به این نوع کاربرددویاچندگانه کلمات یاترکیبات درشعریانثر«ایهام »گویند.



    نمونه ها ی دیگر:

    غرق خون بودونمی مرد زحسرت فرهاد گفتم افسانه ای شیرین وبه خوابش کردم

    (رهی معیری )



    زیباودلنشین

    شیرین

    نام معشوقه فرهاد





    گفتم غم تودارم گفتاغمت سرآید گفتم که ماه من شوگفتااگربرآید

    طلوع کند(ماه )

    برآید

    اگرامکان داشته باشد





    دی می شدوگفتم ضماعهدبه جای آر گفتاغلطی خواجه دراین عهدوفانیست

    پیمان

    عهد(مصراع دوم )

    زمان وروزگار





    امیدهست که روی ملا ل درنکشد ازاین که گلستان نه جای دلتنگی است

    (سعدی )

    باغ وگلزار

    گلستان

    نام کتاب سعدی





    به یاد خم ابروی گل رخان بکش جام دربزم می خوارها

    (علامه طباطبایی )



    سربکش وبنوش

    بکش

    حمل کن وبگردان



    پیاپی یکش جام وسرگرم باش بهل گربگیرندبیکارها

    (علامه طباطبایی )



    بنوش تاگرم شوی

    سرگرم باش

    مشغول شو





    سربکش وبنوش

    بکش

    حمل کن وبگردان

    برکام دل به گردش ایام دل مبند کاین چرخ کج مدارنه برآرزورود





    روزگارناساز

    چرخ کج مدار

    زمین که محورچرخ آن کج است



    14-ایهام تناسب : باتوجه به توضیح آرایه ی ایهام ،هنگامی واژه ای درکلام دارای ایهام تناسب است که تنهایکی ازمعنای آن رابتوان درجمله جاگذاری کردامامعنای دیگراین واژه به خاطرتناسب و قرینه ای که درکلام است به ذهن خطورمی کندولی نمی توان آن رادرجمله جاگذاری نمود.به عنوان مثال :



    گردرسرت هوای وصال است حافظا بایدکه خاک درگه اهل هنرشوی



    واژه «هوا»تنهادرمعنای «آرزو»به کاررفته است ولی خواننده باخواندن مصراع دوم به خاطرتناسبی که میان «خاک »وهوا(آسمان )وجودداردمعنای دوم «هوا»که همان «آسمان » باشدنیزبه ذهن متبادرمی شودولیکن نمی توان این معنی (آسمان )رادرجمله جای داد.



    نمونه های دیگر:

    زهره دل زمشتری برده شمع وشکربه پیش ازمرده

    (نظامی )

    مشتری بازهره مناسبت لفظی دارد(هردوسیاره اند)امادرمعنی ،«مشتری »رابه معنی

    خریداروطلبکاربه کاربرده است .



    آشنایی نه غریب است که دلسوزمن است چون من ازخویش برفتم دل بیگانه بسوخت



    عجیب

    واژه غریب دارای دومعنی متفاوت است

    ناآشنا

    ولی تنها معنی عجیب را می توان درجمله جاسازی کرد ولی معنای دوم نیز(ناآشنا)که باآشنا تضاد داردبه ذهن خطور می کند.پس واژه غریب ایهام تناسب دارد.هم چنین درمصراع دوم همین بیت نیزکلمه خویش دارای دومعنی است :

    خود

    قوم وخویش

    ولی تنهامعنی «خود»درجمله جاگذاری می شودولی به علت تناسب وتضادی که باواژه بیگانه داردمعنای دوم آن (خویش وخویشاوند)نیزبه ذهن متبادرمی شود.پس واژه «خویش »نیزایهام تناسب دارد.



    15-حس آمیزی : آمیختن دویاچندحس رابایدیکدیگرحس آمیزی گویند.به عنوان مثال :بوی لطیفی به مشام می رسد.که «بو»به حّس بویایی ولطافت به حس لامسه مربوط است ولطافت به بویایی نسبت داده شده است .

    نمونه های دیگر:

    * مزه پیروزی راچشید. *نجوای غمناک توراشنیدم .

    * هابیلیان بوی قیامت می شنیدند.(«بو»به حس شنوایی نسبت داده شده است .)

    * بردوش زمانه لحظه هاسنگین بود.(سنگین بودن که مربوط به احساس وزن است به لحظه ها نسبت داده شده است .

    * جان ازسکوت سردشب دلگیرمی شد.(سردبودن به سکوت نسبت داده شده است .)

    16-تشخیص (تشخّص ،شخصیت بخشی ،Personification) : هرگاه بانسبت دادن عمل ،حالت ویاصفت انسانی به یک پدیده (غیرانسانی )به آن جلوه ی انسانی ببخشیم ،آرایه ی تشخیص پدیدمی آید.



    مثال :

    لاله وگل زخمی خمیازه اند عیش این گلشن خماری بیش نیست

    (بیدل )



    خمیازه کشیدن که ازصفات انسان است به لاله وگل نسبت داده شده است .

    به مغرب سینه مالان قرص خورشید زمان می گشت پشت کوهساران

    ازنسبت دادن قیدسینه مالان به خورشیدآرایه ی تشخیص پدیدآمده است .



    نمونه های دیگر:

    * دلامعاش چنان کن که گربلغزدپای فرشته ات به دودست دعانگه دارد

    (حافظ)

    دل مورد خطاب قرار گرفته و هم چنین «لغزیدن پا»به آن نسبت داده شده است .



    نمونه های دیگر:

    * آن همه نازتنّعم که خزان می فرمود عاقبت درقدم بادبهارآخرشد

    (حافظ )

    * صبح امیدکه بدمعتکف پرده غیب گوبرون آی که کارشب تارآخرشد

    (حافظ )

    *بهاران که شاباش ریزسپهر به دامان گلشن زرگبارها

    (علامه طباطبایی)

    * کشدرخت ،سبزه به هامون ودشت زندبارگه ،گل به گلزارها

    (علامه طباطبایی)

    * به آوای نای وبه آهنگ چنگ خروشدزسرووسمن تارها

    (علامه طباطبایی)





    *خاک های غم آلودبیشترروشتی رابه خودمی گرفتند (غم آلودبودن خاک ها)

    *ازنجوای نخل های لب آب داستان هامی شنیدید. (نجواکردن نخل ها)



    خورشیدازکرانه های افق شرقی همراه باپیام مرگی خونین ،سربرآورد. (همراه داشتن پیام خورشید)

    (محمدرضاحکیمی )

    ازکتاب بیدارگران اقالیم یگانه

    به کجاچنین شتابان ؟گون ازنسیم پرسید.

    (شفیعی کدکنی )





    * وقتی که مرگ درشکم درندگان ،دنده های بشررادید.

    (جبراابراهیم جبرا)



    جهان ،قرآن مصّوراست وآیه هادرآن به جای آن که بنشینند،ایستاده اند.

    (سلمان هراتی )

  7. #17
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    علم بیان : بیان درلغت به معنی کشف وتوضیح است ودراصطلاح ادباعبارت است ازمجموع قواعدوقوانینی که به وسیله آن هاآوردن یک معنی به راه های مختلف شناخته شود.راه های مختلفی که شاعرویانویسنده برای بیان مقصودانتخاب می کندبرخی روشن وواضح وبعضی خفی وپوشیده است.

    به طورکلی شیوه های بیان اندیشه رادردانش بیان درچهارزمینه گنجانده اندکه به طور جداگانه به بررسی هریک می پردازیم .



    نکته : مباحث علم بیان عبارت است از:تشبیه ،استعاره ،مجاز،کنایه



    1ـ تشبیه : مشارکت دادن دوطرف است دریک امریادروصفی ازاوصاف باالفاظ خاص و معین .مانند:«علم درهدایت چون نوراست »دراین مثال چهار پایه یا رکن وجودداردکه ارکان تشبیه نامیده می شود.

    1ـ مشبه : موردی که آن رابه دیگری مانندکرده ایم (علم )

    2- مشبه به : موردی که مشبه به آن مانندشده است (نور)

    3ـ ادات تشبیه : کلماتی که میان مشبه ومشبه به رابطه برقرارمی کنندوبعضی ازآن ها عبارتنداز:چون ،چو،همچون ،مانند،بسان ،مثل ،بکردار،پنداری ،گویی و...

    4ـ وجه شبه صفت مشترک میان مشبه ومشبه به (هدایت )

    مثال :

    زخوشی باغ همچون دلبران شد زخوبی شاخ همچون اختران شد

    مشبه :باغ وشاخ مشبه به :دلبران واختران

    ادات تشبیه :همچون وجه شبه :خوشی وخوبی

    نکته : به مشبه ومشبه به طرفین تشبیه می گویندوهیچ تشبیهی بدون ذکرمشبه ومشبه به شکل نمی گیردمگراین که یکی ازآن به قرنیه جملات قبل حذف شده باشد.



    گاهی ممکن است ادات تشبیه حذف شود(تشبیه مؤکدّ)



    روی اوماه است اگربرماه مشک افشان شود.

    مشبه مشبه به



    حذف وجه شبه نیزباعث می شودتاذهن خواننده تلاش کندتادلیل همانندی مشبه ومشبه به رابیابد.(تشبیه مجمل )



    مثال :



    تنم چون سایه ی موی است ودل چون دیده ی موران وجه شبه (باریکی وتنگی )

    مشبه مشبه به مشبه مشبه به



    نکته : زیباترین تشبیه آن است که وجه شبه وادات تشبیه درآن حذف شده باشد.

    گاه ممکن است یکی ازطرفین تشبیه مرکب باشد.



    سرازالبرزبرزدقرص خورشید چوخون آلوده دزدی سرممکن

    مشبه مشبه به

    گاه چندمشبه رابه یک مشبه به تشبیه کنند(تشبیه تسویه )



    نقش خورنق است همه باغ وبوستان فرش ستبرق است همه دشت وکوهسار

    مشبه به مشبه مشبه مشبه به مشبه مشبه

    وگاه یک مشبه رابه چندمشبه به تشبیه کنند.(تشبیه چمع )



    من همچو خار و خاکم و تو آفتاب و ابر

    مشبه1 مشبه به1 مشبه به1 مشبه2 مشبه به2 مشبه به2



    وگاه ممکن است طرفین تشبیه به شکل هیأتی مرکب به یکدیگرمانندشده باشندکه دراین صورت تشبیه مرکب خواهدبود.



    درخشیدن تیغ های بنفش درآن سایه کاویانی درفش

    توگفتی که اندرشب تیره چهر ستاره همی برفشاندسپهر

    دردوبیت بالا،بیت نخست مشبه به وبیت دوم به وگفتی ادات تشبیه است .



    نمونه های ی دیگر:

    *سروسماطی کشیدبردولب جویبار چون دورده چترسبزدردوصف کارزار

    *مرغ نهادآشیان برسرشاخ چنار چون سپرخیزران برسرمردسوار



    توجه : درتشبیه بلیع ادات تشبیه ووجه شبه هردوحذف می شوندمانند:عمربرف است .

    گاهی درزبان ادبی مشبه ومشبه به به کمک کسره به هم می پیوندندوبه صورت اضافه ی تشبیهی بیان می شوند.

    مانند:برف عمر

    بنابراین اضافه های تشبیهی گونه ای ازتشبیه بلیغ هستند.

    چند نمونه : کیمیایی عشق ،قدسرو،تیرمژگان ،شبنم عشق ،نیشترعشق ،آتش عشق ،سراچه دل ، باران رحمت ،خوان نعمت ،اطفال شاخ ،بنات بنات ،کلاه شکوفه ،مهدزمین ،دایه ی ابر بهاری ،نوردانش ،چراغ علم ،تخم محّبت ،نسیم رحمت ،سحاب رحمت ،سیلاب اشک .

  8. #18
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    2ـ استعاره : هرگاه واژه ای به دلیل شباهت باواژه ی دیگربه جای آن به کاررود، استعاره پدیدمی آید.به عبارت دیگراستعاره تشبیهی است که یکی ازطرفین تشبیه ذکرنشودوبه عبارت دیگر استعمال واژه ای درمعنی مجازی آن است به واسطه پیوندمشابهتی که بامعنی حقیقی دارد.

    استعاره ازلحاظ ذکریاحذف مشبه یامشبه به بردوقسم است :

    الف )استعاره مصّرحه :آن است که مشبه راحذف کنیم وتنهامشبه به راذکرنماییم .

    مثال :

    یکی «درخت گل »اندرمیان خانه ماست که سروها ی چمن پیش قامتش پستند

    (سعدی )



    تشبیه جوان بلند بالای خوش اندام به سرویادرخت گل که باذکرمشبه به (درخت گل )جوان بلند بال اراده کرده ایم ویاتعبیر از انسان دلیربه شیردربیت فردوسی :

    بروبرگذرکردواورانخست به شمشیربردآن زمان شیر،دست





    نمونه های دیگر:

    برکشته های ماجزباران رحمت خودمبار

    استعاره ازاعمال انسان

    (خواجه عبدالله )

    ستاره ای بدرخشیدوماه مجلس شد

    استعاره ازیاروزیبارو

    (حافظ )



    فرّاش بادصباراگفته یافرش زمرّدین بگسترد

    استعاره از چمن و سبزه

    (سعدی )

    همی زورکرداین برآن آن براین نجنبیدیک شیربرپشت زین

    استعاره ازپهلوان

    (فردوسی )

    دلاکلاهش رابرداشت واززیرآن آبشارطلایی رنگ سرازیرشد.

    استعاره ازمو



    ب)استعاره مکینه : این استعاره برعکس استعاره مصّرحه است چراکه درآن« مشبه به » حذف می شودومشبه ذکرمی شود،ولیکن «مشبه به» جای خودرابه یکی یاچندتاازمناسبات یااوصاف خودمی دهد.به طورمثال وقتی می گوییم :کام ظلم ،درواقع ظلم رابه حیوانی تشبیه کرده ایم که کام ودهان ازبرای بلعیدن داردومظلوم رادرکام خودفرومی برد.





    مثال :

    به چشم عقل دراین رهگذارپرآشوب نگرکه کارجهان بی ثبات وبی محل است

    (حافظ )

    یکی ازصاحبدلان سربه جیب مراقبت فروبرده بود.



    توضیح : به نظربسیاری ازسخنوارن امروزاطلاق نام استعاره برنوع دوم صحیح نیست .این نوع ازاستعاره (نوع دوم )یابه صورت ترکیب اضافی (اضافه استعاری )دیده می شود.مانند:دست روزگار،رخسارصبح ،چنگال مرگ ، آستین عقل ،دست طرب ،چشم بخت .

    ویابه صورت غیراضافی که می توان آن راازروی فعل توضیح دادورواقع استعاره درفعل است .به عنوان مثال:



    شبی گیسوفروهشته به دامن پلاسین معجروقیرینه گرزن

    (منوچهری )



    شب به زنی تشبیه شده است ک گیسوبه دامن فروهشته است ویابه صورت استعاره می گوییم گیسوفروهشتن استعاره ازتاریکی آن است .



    نمونه ی دیگر:

    هزارنقش برآردزمانه ونبود یکی چنان که درآینیه ی تصورماست

    (انوری )

    زمانه رابه نقاش وبازیگری مانندکرده ایم وسپس نقش برآوردن رابرای زمانه استعاره آورده ایم .

    نکته :اگراستعاره مکینه که مشبه به ذکرنمی شود،«مشبه به» انسان باشد،می توان آن راتشخیص دانست .



    1- مجاز: به کاربردن لفظ است درغیرمعنای حقیقی به شرط آ نکه میان معنی حقیقی ومعنی مجازی رابطه ای برقرارباشد.مثلاًوقتی می گوییم :«جهان انجمن شدبرتخت اوی »منظور ازجهان ،مردم جهان است .

    2 ـ معمولاًرابطه ها (علاقه ها)ی زیرباعث می شودکه واژه ای به معنی مجازی به کاررود:

    -علاقه حال ومحل (رابطه جایگاهی ):سراسرهمه دشت بریان شدند.(دشت به جای مردم دشت )

    -علاقه کل به جز:ایران درمسابقات فوتبال قهرمان شد.(ایران به جای تیم فوتبال ایران )

    -علاقه جزءبه جای کل :به کشتن دهند سربه یکبارگی (سربه جای تمام وجود)

    -علاقه لازم وملزوم :فلان رادردوستی پای نیست .(پای به جای پایداری )

    نمونه های دیگر:

    *نهادندبردشت هیزم دوکوه جهانی نظاره شده همگروه

    (فردوسی )

    *همی کندسودابه ازخشم موی همی ریخت آب وهمی خست روی

    (فردوسی )

    *یکی تازی ای برنشسته سیاه همی خاک نعلش برآمد به ماه

    (فردوسی )

    نکته :استعاره درحقیقت نوعی ازمجازاست به شرط وجودعلاقه یارابطه مشابهت بین معنی حقیقی ومعنی مجازی ونیزاستعاره تشبیهی است که یکی ازطرفین تشبیه حذف شده باشد.بدین ترتیب استعاره ازطرفی مجازوازطرفی تشبیه است .مجازمبتنی برتشبیه را استعاره گویند.

    3-کنایه : درلغت پوشیده سخن گفتن است امادرزبان هنروعلم بیان ،عبارت است ازبیان لفظ وارده ی معنی غیرحقیقی، آن گونه که بتوان معنی حقیقی آن رانیزاراده کرد.به عنوان مثال :درجمله های ،باحال درماندگی پرسیدم «پس چه خاکی برسربریزم »ومابقی رانقداً خط بکش ،عبارت های مشخص شده دارای دومعنی نزدیک ودورمی باشدامامعنی دورآن هاموردنظراست .«چه خاکی برسربریزم »دراصطلاح یعنی «چه کاربایدبکنم »و عبارت «خط بکش »یعنی «نادیده بگیر».به این کاربردکنایه می گویند.




    نمونه :

    معنای نزدیک :همه می توانندواردخانه اوشوند

    درخانه ی اوبه روی همه بازاست

    معنای دور: مهمان نوازاست





    معنای نزدیک :یکسره به راه نگاه می کند

    چشم به راه بودن

    معنای دور: انتظارکشیدن





    معنای نزدیک :به شکم صابون زدن

    شکم راصابون زدن

    معنای دور:امیدواربودن





    معنای نزدیک :کمربندرابه کمربستن

    کمربستن

    معنای دور:همّت کردن





    نمونه های دیگر:

    *سربه جیب مراقبت فروبردن کنایه ازفرورفتن درحالت تفکّروتعّقل

    *دین هدی کنایه ازدین اسلام

    *سیه گلیم کنایه ازبدبخت

    *عنان پیچ کنایه ازسوارکار

    *کباده ی شعروادب کشیدن کنایه ازادّعای شعروشاعری کردن

    *امیرالمؤمنین کنایه ازحضرت علی وسالارشهیدان کنایه ازحضرت امام حسین (ع)

    *دست شستن ازکاری کنایه ازترک آن کارکردن

    *بازبودن سرکیسه کنایه از بخشنده بودن

    *رخت افکندن کنایه ازمقیم شدن ورخت کشیدن کنایه ازنقل مکان وکوچ کردن



    نکته : فرق کنایه بامجازواستعاره این است که درکنایه به هردومعنی می توان دست یافت وهردومعنی می توانددرست باشدوگوینده معنی باطنی رامی خواهد.


    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

صفحه 2 از 2 اولاول 12

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •