تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 42 اولاول 123456713 ... آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 418

نام تاپيک: اشعار مادر

  1. #21
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض مادر

    هوا سرده
    هواسرده مادر
    سختم نفس بکشم
    سخت دارم جون میکنم
    روی پالتو رو تنم
    یه پتو اضافی می کشم
    کز می کنم
    چمباته می زنم
    یه کپه هیزم تو اتاق خوابم می یارم می سوزونم
    اما بازم هوا سرده
    هوا سرده مادر
    این تازه تابستونه
    امروزم یه روزه آفتابیه
    همه مردم با یه تی شرت تو خیابون سر میکنند
    حتی بعضی ها لخت
    حموم آفتاب می گیرند
    اما برا من هوا سرده
    هوا سرده مادر
    نمی گم دارم می لرزم
    نمی گم تق تق دندونام داره من و کر می کنه
    رو تنم عرق می بیبنی
    پیشونیم عرق می بینی
    بدنم داره می سوزه.اما
    از درون دارم می لرزم
    به دلم ترس قندیل زده
    همه احساسات یخزده
    بی تلنگر
    ترک می خوره خرد میشه می شکنه
    اینطوری نگام کنی
    هوا سرده
    هوا سرده مادر
    سوز سرما از هوانیست
    از نگاه مردم
    از همون گفتگوهای معمولی
    پرسه زدنهای بی هدف
    از تکرار کاهای عبث
    از کارمند بودن.از زنده بودنه
    اوج سرما اون زمونه
    که به چشات چشم می دوزند
    وبا یک لبخند غلیظ بهت میگند
    ما شا الله ماشاالله خیلی حالت از دیروز بهتره
    شب دیروز یه نامه برات نوشتم
    نوشتم از زندگیم
    نوشتم که زندگیم خوب و رو براست
    به کسی ظلم نمی گم بد نمی گم
    همگی رو دوست دارم چه دوست چه دشمن
    اگه عشقی باشه باز تو دلم
    بین مردم همه رو خیرات می کنم
    زندگیم خوبه
    خوب و اندازه برا اون ژاکتی که دوختی براش
    اما مادر نمی دونم که چرا با این همه
    هوا سرده
    هوا سرده
    اشک رو گونه هام نیست
    همه رو تو دل می ریزم
    اما اونجا بدجوری اشکام داره یخ می زنه

    شاعر سهیل

  2. #22
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    از جنّت خداى چه مى پرسى اى پسر
    جنّت بدان كه خاك كف پاى مادر است
    فرمان ببر زمادر ضعيق از آنك
    فرمان مادر تو چو فرمان داور است
    در پروردنت قد سروش شده كمان
    اكنون مبين كه قدّ تو نخلى تناور است
    شبها به پاس خواب تو چشمش نشد بخواب
    همچون منجمى كه دو چشمش بر اختر است
    در پاى گاهواره بسى خواند لاى لاى
    از لاى لاى اوست كه گوش فلك كر است
    در جثّه ضعيف و تن لاغرش مبين
    بحرى است كش چنان تو گرانمايه گوهر است
    مويش كه همچو نافه چين بود پر ز چين
    آن چين ز راه رنج تو بر چهرش اندر است
    رويش كه بد بخوبى چون لاله فرنگ
    از زحمت شبان تو زرد و مصفّر است
    ناگاه گر بپاى تو خارى خلد به راه
    در ديدگان مادرت آن خار نشتر است
    فرض است اى پسر به تو احسان مادرت
    اندر نُبى است اين سخن و از پيمبر است
    جز مهربان خداى رحيمت به هر دو كون
    مادر زهركه مى نگرى مهربان تر است

  3. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #23
    داره خودمونی میشه saeed jun's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2006
    پست ها
    73

    پيش فرض

    از جنّت خداى چه مى پرسى اى پسر
    جنّت بدان كه خاك كف پاى مادر است
    فرمان ببر زمادر ضعيق از آنك
    فرمان مادر تو چو فرمان داور است
    در پروردنت قد سروش شده كمان
    اكنون مبين كه قدّ تو نخلى تناور است
    شبها به پاس خواب تو چشمش نشد بخواب
    همچون منجمى كه دو چشمش بر اختر است
    در پاى گاهواره بسى خواند لاى لاى
    از لاى لاى اوست كه گوش فلك كر است
    در جثّه ضعيف و تن لاغرش مبين
    بحرى است كش چنان تو گرانمايه گوهر است
    مويش كه همچو نافه چين بود پر ز چين
    آن چين ز راه رنج تو بر چهرش اندر است
    رويش كه بد بخوبى چون لاله فرنگ
    از زحمت شبان تو زرد و مصفّر است
    ناگاه گر بپاى تو خارى خلد به راه
    در ديدگان مادرت آن خار نشتر است
    فرض است اى پسر به تو احسان مادرت
    اندر نُبى است اين سخن و از پيمبر است
    جز مهربان خداى رحيمت به هر دو كون
    مادر زهركه مى نگرى مهربان تر است
    سلام

    همه نوشته هايي كه تا به حال گذاشتيد عالي بود و لي اين يكي ديگه خيلي عاليه
    مي شه بفرمايي از كيه؟

  5. #24
    داره خودمونی میشه saeed jun's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2006
    پست ها
    73

    پيش فرض

    سلام
    از همه عزيزاني كه براي گوهرهاي زندگاني بشر خاكي (مادر و پدر عزيز) وقت مي گذارند و انرژي صرف مي كنند كمال تشكر را دارم
    البته نبايد از اين نكته غافل شد كه اگر كاري صورت مي گيرد(فرقي هم نمي كند چه كاري باشد از هر نوع و با هر ميزان مشقتي) وظيفه فرزندان است و خداوند منان اين وظيفه ارزشمند را به دوش ما نهاده تا موجبات تعالي روحي و زندگاني معنوي و حتي با اطمينان مي گويم-زندگي مادي- ما فر زندان را فراهم كند

    در نهايت من (اين بنده حقير و كوچك خدا) از همه شما عزيزان عاجزانه تقاضا مي كنم(حتي التماس مي كنم چون براي اين موضوع التماس هم با ارزشه) ذره اي از خدمت و گوش به فرمان بودن نسبت به پدر و مادر دريغ نكنيد و البته از اين طريق دنيا و آخرت خود را بيمه كنيد

    در آخر مي خواهم استارت بخش جديدي رو در اين تايپيك بزنم با عنوان حرف دل كه به طور خاص اشاره داشته باشه به نتايج خدمت افراد به پدر و مادر و يا خدايي نكرده احيانا قضايايي كه در اثر بي احترامي نسبت به پدر و مادر حادث شده و از همه عزيزان مي خواهم تجربياتشونو بدون رودر بايستي بگن تا براي همه افراد ملموس باشه و بشه بهشون استناد كرد و چون هدف ما فقط احياء قضيه پدر و مادر در نزد افراده از همه نوع تجربيات استقبال مي كنيم

    نهايت تشكر را از محضر همه عزيزانم دارم

  6. #25
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض مادر

    مادر قهری از من، يا چشمت است به خواب
    مادر ترا قسم بخودم ، زود بده جواب
    بازکن چشم خود، که دلم کرده يی کباب
    بينم ترا به خواب ابد، می کشم عذاب
    مادر بر گليم عزاء می نشا نيم

  7. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #26
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض وداع

    کاش ميگشتم من خاک، به خاکت مادر
    می سوزد تنم از درد فراقت مادر
    بودم موجود ضعيف اندر دهر
    شدم پرورده از آن شيره ای تاکت مادر
    فيض دامانت به من نام و نشانی بخشيد
    هستم مديون آن دامن پاکت مادر
    دامن مهرت بود منزل آسايشِ من
    خاک بسر باد کنم، بر سری خاکت مادر
    گرمی آغوشت بُود بهاری بر من
    گلی هستی چيد م ز بهارت مادر
    رفتی و جانم گداخته شد در آتش
    از کی گيرم ز کجا، من سراغت مادر
    آخرين روز وداع لرزه انداخت بر تنم
    کاش ميکشتم همان لحظه، هلاکت مادر
    اشکريزان به مزارت، من آمده ام
    تازنم بوسه ای چند، به پای خاکت مادر

  9. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #27
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض در تبعيد

    مادر نيستی، نگری حال زاری من
    اين سوز آتشين دلی بی قراری من
    من زنده در تعبيدم و دل مرده در بدن
    ساحل نشينی که نبود افتخاری من
    در زير بار غربت خم گشته قامتم
    بين آه سرد و چشمان اشکباری من
    تنهائی و سکوت سوخت تار و پودی من
    آمد خزان عمر ، گذشته بهاری من
    شب ها بر آسما ن سياه چشم دوخته ام
    يابم ستاره ای که شود غمگساری من
    نيست دوستی تاشنود راز و دردِ دل
    تا کم کند يک غمی از صد هزاری من
    مادر! در حجره وسلول وجودم تو زنده ای
    باشد خيالت همه جا در کناری من

  11. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #28
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    سلام

    همه نوشته هايي كه تا به حال گذاشتيد عالي بود و لي اين يكي ديگه خيلي عاليه
    مي شه بفرمايي از كيه؟
    شرمنده نمی دونم از کیه اما اگه متوجه شدم حتما می نویسم اسم شاعر را

  13. #29
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    اگر افلاطن و سقراط بوده اند بزرگ
    بزرگ بوده پرستار خردی ایشان.
    به گاهواره مادر بسی خفت
    سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان.
    در آن سرایی که زن نیست،انس و شفقت نیست
    در آن وجود که دل مرد،مرده است روان
    به هیچ مبحث و دیپاچه ای قضا ننوشت
    برای مرد کمال و برای زن نقصان
    زن از نخست بوده رکن خانه هستی
    که ساخت خانه بی پای بست و بی بنیان




    پروين اعتصامي

  14. #30
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض غزلي در نتوانستن

    دستهاي گرم تو
    كودكان توامان آغوش خويش
    سخن ها مي توانم گفت
    غم نان اگر بگذارد.
    نغمه در نغمه درافكنده
    اي مسيح مادر، اي
    خورشيد!
    از مهرباني بي دريغ جانت
    با چنگ تمامي ناپذير تو سرودها مي توانم كرد
    غم نان اگر بگذارد.

    شاعر احمد شاملو

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •