دوست خوبم سلام
ما هم اولين بار همديگر رو نمي شناختيم اما الان همديگر رو مي شناسيم. شما هم اگه مي توني بيا مطمئن باش سريع جاي خود را بين بچه ها باز مي كني.
ساعت 17 يادتون نره.........................
دوست خوبم سلام
ما هم اولين بار همديگر رو نمي شناختيم اما الان همديگر رو مي شناسيم. شما هم اگه مي توني بيا مطمئن باش سريع جاي خود را بين بچه ها باز مي كني.
ساعت 17 يادتون نره.........................
من امروز اولين بارم بود كه رفتم سر قرار . برام جالب بود فقط حيف كه دوربين نداشتيم عكس بگيريم.
فكر كنم بقيه بچها بيان گزارش كامل تري راجع به امروز بزارن.
منم تازه رسيدم خونه خيلي خوش گذشت
سلام
از همه دوستاني كه با حضورشون جمع صميمي ما را مزين كردند تشكر مي كنم. امروز هم واقعا خوش گذشت. جاي همه دوستان خالي.
الان فرصت ندارم. اما اگه خدا بخواد بعدا بيشتر مي نويسم.
آقا بگين چي كارا كردين ؟؟؟ عكس مكسارو آپلود كنين
منتظرم
lovelyman جان بابا عكس كجا بود . هر كاري كرديم جز عكس گرفتن
به زد حال زدينا لا اقل بگيد چي كارا كردين؟؟؟
سلام
من هم گذارش بدم البته من اونجا نبودم ولي با بروبچس تلفني (موبايلي) صحبت كردم
ساعت حدودا 5:57 دقيقه بود كه من يه دفعه يادم اومد كه اي بابا به فرند قول داده بودم ساعت 5 بهش زنگ بزنم تندي بش زنگ زدم و يه عالمه معذرت خواهي كردم كه ببخشيد شرمنده يادم رفت و از اين چيزا فرند هم يكم فكر كرد گفت هنوز ساعت 5 نشده ها من هم رفتم تو فكر تازه يادم اومد كه اي بابا ساعت كامپيوتر رو عقب نكشيده بودم
بعد چند دقيقه به يه آقاي ديگه زنگ زدم خوشبختانه امكانات گوشي ايشون كم بود وگرنه ميخواستن منو بكشن بعد گوشي رو دادن دست Amin101 -- من ميخواستم از پشت گوشي ايشون رو بخورم اينقدر كه باحال هستن ولي متاسفانه گوشي اون آقاهه امكانتش كم بود
در كل من فكر كنم با 60 - 70 نفري سلام عليك كردم ولي اونقدر شلوغ بود نفهميدم كي به كيه (احتمالا تاريكي بوده )
اين بود خاطرات بنده
در ضمن همين جا از آقاي علوي عزيز معذرت خواهي مي كنم چون يادم رفت به ايشون زنگ بزنم خيلي خيلي شرمنده
مرسي و موفق باشيد
سلام دوستان
آرش جان که گزارشی توپ و از پشت تلفنی رو دادند
حالا من گزارش حضوری رو میدم
دوستان دیروز بر خلاف فکر و پیش بینی و به علت نزدیک شدن به ایام خوب مدرسه
و مشکلاتی که به خاطر شروع مدارس برای دوستان پیش آمد آنها از حضور در این قرار محروم شدند
با این توضیحات باید عرض کنم که حدود بیست نفر در قرار دیروز حضور داشتند تا اونجایی که یادم هست رو میگم
امین صد و یک رو که خودم با سریع ترین راه ممکنه به محل قرار رسوندم
حامد پی سی رو هم که همیشه من میارم
حمید نود که پسر دایی خودمه برای همین با من بود
نوید کاشانی هم قرار بود بیاد که ما رو سر کار گذاشت
دیگر دوستان به شرح زیر است
Staywithme
Reza_s
Reza shabanifar
ali.crack
ellessar
Mehdi_Best
Omid_Online
Mehdi 87
Mohammad_Sat
sourena
سیاوش علوی
متاسفانه اگر کسی را از قلم انداختم به خوبی خودش ببخشد
حالا توضیحاتی از قرار
اول از همه ما رفتیم تو پارک فکر کنم ساعت حدود چهار و چهل و پنج دقیقه بود
دیدیم یه بچه خوش تیپ روی صندلی پارک نشسته
گفتم بهش می خوره پی سی باشه
بعد از چند دقیقه اومد جلو و گفت من استی ویت می هستم
بعد از ایشون رضا ها آمدند
بعد آقای سیاوش علوی وارد شدند
بعد از چند دقیقه گوشی زنگ خورد و همانی شد که آرش جان تعریف کردند
بعد از کلی گپ چون آقتاب داشت پدر ما رو در میاورد رفتیم تو چمن که سایه بود
بعد از چند دقیقه امید هم اومد
بعد سورنا
بعد مهدی بست
و بچه ها پشت سر هم آمدند تا جمعیت تکمیل شد و نشستیم به صحبت
تا ساعت حدمد شش و خورده ای شد که من با امین و حمید و حامد رفتیم
چون راه ما دور بود زود را افتادیم
این بود گزارشی کوتاه از ماجرای دیروز
سلام ...
تاپیک رو ویاریش کردم
ممنون
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)