تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 640 123451151101501 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1
    Banned micropixel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    تبريز
    پست ها
    67

    پيش فرض اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

    نمي دانم آيا تا به حال چنين تاپيكي بوده يا نه ...
    اما اگر شعري در رابطه با تنهايي و مرگ داشتيد اينجا بنويسيد ...
    ممنون مي شم


  2. #2
    Banned micropixel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    تبريز
    پست ها
    67

    پيش فرض

    گفته بودن :
    كلام شعر تنهايي سكوت است ...
    ولي فكر نمي كردم اينقدر ...

  3. 5 کاربر از micropixel بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #3
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مطمئن باش برو
    ضربه ات کاری بود
    دل من سخت شکست
    و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی
    به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود
    وبه یک قلب يتيم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود
    تو برو
    برو تا راحت تر تکه های دل خود را
    آرام سر هم بند زنم

  5. 17 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #4
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    حکایتم کن

    برای دستهایی که مرا جستند

    و برای چشمانی که مرا قطره قطره...

    برای لبهایی که ترانه ام کردند

    و بعد شاید مرثیه ای

    حکایتم کن به غروب رسیده ام!!!

  7. 10 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #5
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ديشب از بام جنون ديوانه اي افتاد و مرد
    پيش چشم شمع ها پروانه اي افتاد و مرد

    از لطافت ياد تو چون صبح گل ها خيس بود
    شبنمي از پشت بام خانه اي افتاد و مرد

    موي شبگوني كه چنگش ميزدي شب تا سحر
    از سپيدي لا به لاي شانه اي افتاد و مرد

    ازدياد پنجره جان قناري را گرفت
    در قفس از نغمه ي مستانه اي افتاد و مرد

    اين كلاغ قصه را هرگز تو هم نشنيده اي
    تا خودش هم قصه شد افسانه اي افتاد و مرد

  9. 10 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #6
    کـاربـر بـاسـابـقـه Iron's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    527

    پيش فرض

    یاد این آهنگ فرهاد افتادم:

    جغد بارون خورده ای تو کوچه فریاد می زنه
    زیر دیوار بلندی یه نفر جون می کنه

    کی می دونه تو دل تاریک شب چی می گذره
    پای برده های شب اسیر زنجیر غمه

    دلم از تاریکی ها خسته شده
    همه درها بروم بسته شده

    من اسیر سایه های شب شدم
    شب اسیر تار سرد آسمون

    پا به پای سایه ها باید برم
    همه شب به شهر تاریک جنون

    دلم از تاریکی ها خسته شده
    همه درها بروم بسته شده

    چراغ ستاره من رو به خاموشی میره
    بین مرگ و زندگی اسیر شدم باز دوباره

    تاریکی با پنجه های سردش از راه میرسه
    توی خاک سرد قلبم بذر کینه می کاره

    دلم از تاریکی ها خسته شده
    همه درها بروم بسته شده

    مرغ شومی پشت دیوار دلم
    خودشو اینورو اونور می زنه

    تو رگای خسته سرد تنم
    ترس مردن دادره پرپر می زنه

    دلم از تاریکی ها خسته شده
    همه درها بروم بسته شده

  11. 7 کاربر از Iron بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #7
    کـاربـر بـاسـابـقـه Iron's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    527

    پيش فرض

    و البته این آهنگ زیبا از هایده:

    خودم تنها، تنها دلم
    چو شام بی فردا دلم

    چو کشتی بی ناخدا
    به سینه دریا دلم

    تو ای خدای مهربان
    تو ای پناه بی کسان

    بسنگ غم مشکن دگر
    چو شیشه مینا دلم

    تو هم برو ای بی وفا
    مبر بر لب نام مرا

    دل تنگم بیگانه شد
    نمی خواهد دیگر تو را

    نشان من دیگر مجو
    حدیث دل دیگر مگو

    دلم شکسته زیر پا
    نمی خواهد دیگر تو را

    تو ای خدای مهربان
    تو ای پناه بی کسان

    بسنگ غم مشکن دگر
    چو شیشه مینا دلم

  13. 7 کاربر از Iron بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #8
    کـاربـر بـاسـابـقـه Iron's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    527

    پيش فرض

    و این هم قسمتی از یکی از آهنگای هایده

    دیگه دنیا واسه من تاریکه
    زندگی کوره رهی تاریکه
    آخر قصه من نزدیکه

    این منم از همه جا وا ماانده
    از همه مردم دنیا رانده
    رانده و خسته و تنها مانده

    عشق بی غم توی خونه
    خنده های بچه گونه
    بدلم شد آرزو

    بازی عشقمو باختم
    کاخ امیدی که ساختم
    عاقبت شد زیر و رو

  15. 9 کاربر از Iron بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #9
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    آه ای زندگی منم که هنوز
    با همه پوچی از تو لبریزم
    نه به فکرم که رشته پاره کنم
    نه برآنم که از تو بگریزم...

    فروغ

  17. 10 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #10
    پروفشنال somayeh_63's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    تبريز
    پست ها
    769

    پيش فرض

    من شعر فعلا چيزي يادم نيست
    اما جمله ايست از دکتر شريعتي
    که واقعا تاثير گذاره
    و بي ربط به موضوع هم نيست


    دنيا را بد ساختند
    کسي را که دوست داري، دوستت ندارد
    کسي که تو را دوست دارد، تو دوستش نداري
    اما کسي که تو دوستش داري، و اوهم دوستت دارد؛
    به رسم و آئين زندگاني به هم نمي رسند.
    و اين رنج است؛
    زندگي يعني اين.
    Last edited by somayeh_63; 12-05-2007 at 13:43.


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •