قطار زندگی
راهآهن فرسوده
و من
تنها مسافر اين كابوس
***
ديگران اما
چه ساده
خوابهای خوب میبينند.
سارا نوظهوری
قطار زندگی
راهآهن فرسوده
و من
تنها مسافر اين كابوس
***
ديگران اما
چه ساده
خوابهای خوب میبينند.
سارا نوظهوری
اگر دری میان ما بود
میکوفتم
درهم میکوفتم ...
اگر میان ما دیواری بود
بالا میرفتم پایین میآمدم
فرو میریختم ...
اگر کوه بود دریا بود
پا میگذاشتم
بر نقشهی جهان و
نقشهای دیگر میکشیدم ....
اما میان ما هیچ نیست
هیچ ...
و تنها با هیچ
هیچ کاری نمیشود کرد ...
مرحبا...
با دقت هرچه را که بود سوزاندی
به خودم می گویم یا به تو؟
سوالیست که من طرح کردم و جوابش را تو پیدا کن...
چه فردین باشی چه یوسف...
یادت باشد وقتی از کسی متنفر می شوم انتقام نمیگیرم
فقط فراموشش میکنم
و فراموشت میکنم...
فردین یا یوسف را؟
سوالیست که من طرح کردم و جوابش را تو پیدا کن...
94/2/2
نمیدانم آیا ما هموار شدهایم؟
بعضی زخمها آنقدر زخمند که
در خواب نیز نمیتوانی دردش را
به سینما میبریش
جلو چاپلین چارقد میزند، اما
از خندهاش اشک میزند آواز
Last edited by - Saman -; 23-04-2015 at 09:14.
دلگیر نشو از آدم ها،
نیش زدن طبیعتشان است
سالهاست
به هوای بارانی
می گویند خراب!
احساس درختی را دارم
که در مسیر کارخانه ی چوب بری قرار گرفته است...
غلامرضا بروسان
مسیج داده بود: من خانه ام، اگر حوصله داشتی زنگ بزن.
داشتم. زدم. چار ستون صدایش می لرزید. می خواستم برایم از خانه بگوید.
مثل کلاغی لال که بخواهد برای قناری ها ترانه بگوید.
گفتم: تو خانه نیستی، خانه منم!
جیغ زدم، جیغ زدم، سر به تن تیغ زدم
در صدد خویش شدم، تحت نظارت خودم
پخته بُدم خام شدم، وحشی بُدم رام شدم
شکل خفیفِ کودتا در ملاءعام شدم
تا رفقـــــای سابقم ته بکشند یک به یک
با همه اقشار زمین همدم و همگام شدم
فاجعه تکرار شدو بر غمم اصرار شدو
درد من انکار شدو من پر ابهام شدم
پردهی ناکوک منم، جمجمهی پوک منم
عاشقِ مشکوک منم، با خودم ادغام شدم
کار به بردگی کشید، در جریان داغ عشق
مزد نمیدهد سپس دلخوش انعام شدم
حس غلیظ هجرتم، وسوسهی خیانتم
خارج از این عمارتم، من خود سرسام شدم
باختم آن نبرد را، بازی تختهنرد را
این دو سه تاس آخرین، منبع اوهام شدم
بیهدف و مرددم، بد که نه بدتر از بدم
حس خطوطِ ممتدم، کی به سرانجام شدم
شلیــککــن رفیــق >> اندیشه فولادوند
اومدم که پس بگیرم تو رو از چنگال تقدیر
اومدم که مال من شی
اومدم ، اما چقدر دیر ...
یک امشب را بیا فقط
چه می شود ؟!
بعد اصلا برای همیشه برو !
فقط امشب را بیا دم خانه ام و
بغض هایم را بخند !
تا به شانه هایت تکیه دهم و ...
آرام نشـــوم ،
همان جا
در جا بمیرم!!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)