تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 51 از 640 اولاول ... 4147484950515253545561101151551 ... آخرآخر
نمايش نتايج 501 به 510 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #501
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    روبروی آینه ایستادی و نظاره می کنی
    تصویر سرد و مبهم توی اون رو
    پلک می زنی و خیره می شی
    چرا این چهره سرد و خاکستری برات آشنا نیست
    چشای بی رمق و لبای بی رنگ
    چهره ای شبیه درد
    رنگباخته و زرد
    یادت میاد ؟
    آشنا بود؟
    می خوای دست ببری و اشکشو پاک کنی
    اما اون عقب میره
    دلش شکسته
    تنهای تنها از تو دور میشه
    و لباس حریر سپیدش گیر می کنه
    به گوشه آینه و پاره میشه
    نگاه می کنی
    زیر لباس پر از خونه
    سینه اون شکافته شده
    و درد امونش رو بریده
    دستاشو بالا می بره و دعا می کنه
    طنین ملکوتی یاسین تو فضا می پیچه
    وعطر خوش قرآن تنها چیزیه که مرحم دردش میشه
    سر به سجده می ذاره و روی خاک و خون می نشینه
    ستاره ای از آسمون می افته
    اشک روی گونه تو هم جاریه
    و دستت رو رو سینت می ذاری
    خون ، دست تو هم پر خونه
    باز هم به آینه نگاه می کنی
    غبار کنار رفته
    و دلت رو می بینی
    دلی که ................

  2. #502
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    و تویی همان همیشه مسافر
    بی گلایه و خسته از رفتن
    تنها به دنبال یه مامن
    می ترسی از این دل سپردن
    پای خسته
    چشم گریون
    باز هم بی سر و سامون
    وحتی آسمون هم یه ستاره بهت نمیده
    ولی تو بازم ساکتی بی گلایه
    و باز هم
    تویی همان همیشه مسافر



  3. #503
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    <H1 dir=rtl align=center>يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم

    </H1>وقت پرپر شدنش، سوزو نوايي نکنيم

    پر پروانه شکستن،هنر انسان نيست

    گر شکستيم ز غفلت،من و مايي نکنيم

    يادمان باشد ، سر سجاده عشق

    جز براي دل محبوب، دعايي نکنيم

    يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند

    طلب عشق ز هر بي سرو پايي نکنيم

  4. #504
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    در كوچه هاي شن بي ديوار
    با نام كوچه هاي بسيار
    بسيار مي دويدم
    فريادم از تأني تا مي شد
    در تاي مهربان دفتر ها
    و راهم از عروسك هاي نور
    جشن درختكاري بود
    كز شعله هاي گردن هاشان
    از گردن هاي شعله اي
    دست و پرنده جاري بود
    همواره بود راهم اما من
    همواره شيب مي جستم
    با ما پرنده هاي پر از پژواک
    با ما پرنده هاي پريدن در خاك
    مثل كبوتر شخم
    وقت عبور بركت از خاك
    وقتي كه گام گل ميعان مي گيرد
    اينك كه دست هاي ما را به روي فرياد
    بسته اند
    در لحظه ي ميان گودال
    بساير مانده ايم و صدايي
    حتي صداي پر
    ديگر
    نمي كنيم

  5. #505
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تنهايي ام را با تو قسمت مي كنم سهم كمي نيست
    گسترده تر از عالم تنهايي من عالمي نيست
    غم آنقدر دارم كه مي خواهم تمام فصلها را
    بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست
    بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست
    حواي من بر من مگير اين خودستاني را كه بي شكتنهاتر از من در زمين و آسمانت آدمي نيست
    آيينه ام را بر دهان تك تك ياران گرفتم
    تا روشنم شد : در ميان مردگانم همدمي نيست
    همواره چون من نه : فقط يك لحظه خوب من بينديش
    لبريزي از گفتن ولي در هيچ سويت محرمي نيست
    من قصد نفي بازي گل را و باران را ندارم
    شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
    شايد به زخم من كه مي پوشم ز چشم شهر آن را
    دردست هاي بي نهايت مهربانش مرهمي نيست
    شايد و يا شايد هزاران شايد ديگر اگرچه
    اينك به گوش انتظارم جز صداي مبهمي نيست

  6. #506
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    مي پرسد از من كسيتي؟ مي گويمش، اما نمي داند
    اين چهره ي گم گشته در آيينه ی خود را نمي داند
    مي خواهد از من فاش سازم خويش را باور نمي دارد
    آيينه در تكرار پاسخ هاي خود حاشا نمي داند
    مي گويمش گم گشته اي هستم كه در اين دور بي مقصد
    كاري بجز شب كردن امروز يا فردا نمي داند
    مي گويمش آنقدر تنهايم كه بي ترديد ميدانم
    حال مرا جز شاعري مانندمن تنها نمي داند
    مي گويمش مي گويمش چيزي از اين ويران نخواهي يافت
    كاين در غبار خويشتن چيزي از اين دنيا نمي داند
    مي گويمش آنقدر تنهايم كه بي ترديد مي دانم
    حال مرا جز شاعري مانند من تنها نمي داند
    مي گويم و مي بينمش او نيز با آن ظاهر غمگين
    آن گونه مي خندد كه گويي هيچ از اين غم ها نمي داند

  7. #507
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    من در این بستر بی خوابی راز

    نقش رویایی رخسار تو می جویم باز.

    با همه چشم تو را می جویم

    با همه شوق تو را می خواهم

    زیر لب باز تو را می خوانم

    دائم آهسته به نام

    ای مسیحا

    اینک

    مرده یی در دل تابوب تکان می خورد آرام آرام ...

  8. #508
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    خداحافظ از اینجا که پر از غمه خسته شدم میخوام برم
    قلبموکه دادم به تودیگه باید پس بگیرم

  9. #509
    حـــــرفـه ای H M R 0 0 7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Shanzelize Street
    پست ها
    4,959

    پيش فرض

    یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق... مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!

  10. #510
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    مرده ام!

    ببین چگونه من
    ز ترس روزهای بعدتر
    روزهای رو به رو،
    روزهای سردتر،
    روزهای حال را
    ز یاد برده ام
    ببین چگونه پیش تر ز مرگ

    مرده ام !

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •