تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 640 اولاول 123456781454104504 ... آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #31
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض ندوه تنهايي

    پشت شيشه برف ميبارد
    پشت شيشه برف ميبارد
    در سكوت سينه ام دستي
    دانه اندوه ميكارد
    مو سپيد آخر شدي اي برف
    تا سرانجام چنين ديدي
    در دلم باريدي ... اي
    افسوس
    بر سر گورم نباريدي
    چون نهالي سست ميلرزد
    روحم از سرماي تنهايي
    ميخزد در ظلمت قلبم
    وحشت دنياي تنهايي
    ديگرم گرمي نمي بخشي
    عشق اي خورشيد يخ بسته
    سينه ام صحراي نوميديست
    خسته ام ‚ از عشق هم خسته
    غنچه شوق تو هم خشكيد
    شعر اي شيطان افسونكار
    عاقبت زين خواب درد آلود
    جان من بيدار شد بيدار
    بعد از او بر هر چه رو كردم
    ديدم افسون سرابي بود
    آنچه ميگشتم به دنبالش
    واي بر من نقش خواب بود
    اي خدا ... بر روي من بگشاي
    لحظه اي درهاي دوزخ را
    تا به كي در دل نهان سازم
    حسرت گرماي دوزخ را؟
    ديدم اي بس
    آفتابي را
    كو پياپي در غروب افسرد
    آفتاب بي غروب من !
    اي دريغا در جنوب ! افسرد
    بعد از او ديگر چي ميجويم؟
    بعد از او ديگر چه مي پايم ؟
    اشك سردي تا بيافشانم
    گور گرمي تا بياسايم
    پشت شيشه برف ميبارد
    پشت شيشه برف ميبارد
    در سكوت سينه ام دستي
    دانه
    اندوه ميكارد

    شاعر فروغ فرخزاد

  2. این کاربر از persian365 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #32
    Banned
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,835

    پيش فرض

    تن تو نازك ونرمه مثل برگ
    تن من جون ميده پر پر بزنه زير تگرگ
    دست باد پر ميده برگو تو هوا
    اما من موندنيم تا برسه دستهاي مرگ
    نفسم اين خاكه خون گرمم پاكه
    نفسم اين خاكه خون گرمم پاكه
    نفسم اين خاكه خون گرمم پاكه

  4. #33
    Banned
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,835

    پيش فرض

    وقتي كه دستهاي باد
    قفس مرغ گرفتارو شكست
    شوق پرواز نداشت
    وقتي كه چلچله ها
    خبر فصل بهارو ميدادند
    عشق آواز نداشت
    ديگه آسمون براش
    فرقي با قفس نداشت
    واسه پرواز بلند
    تو پرش هوس نداشت
    شوق پرواز توي ابرها
    سوي جنگل هاي دور
    ديگه رفته از خيال
    اون پرنده ي صبور
    اما لحظه اي رسيد
    لحظه پريدنو رها شدن
    ميون بيم و اميد
    لحظه اي كه پنجره بغض ديوارو شكست
    لحظه آسمون سرخ ميون چشاش نشست

  5. #34
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض مرگ گل

    گلي خشکيده در جنگ بودن و نبودن

    که مي جويد قطره آبي را

    که زندگي اش را مي جويد

    که نفس مي خواهد

    شاخه گل خشکيده

    اما هيچ دست مهرباني نبود

    اما باغباني نبود

    او خودش روييد

    نبود کسي او آب دهد

    گل تنها شده

    حتي علفهاي هرز هم ديگر کنار او نيستند

    گلي که مي توانست پيوند دو نگاه باشد

    يا بهانه يک سلام

    اکنون در اين خاک غريب پوسيده

    ديگر اميدي ندارد

    گل ديگره مرده است

    اشک نمي خواهد

    گل هاي ديگر را

    اميد زندگي باشيم

    شاعر وحید توکلی

  6. #35
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض ترانه ی تنهایی

    ندیدی تو هم شام تنهایی ام
    نپرسیدی از راز شیدایی ام
    فقط لاف مهر و وفا می زدی
    نبودی رفیق غم و شادی ام
    درین غربت آواره و بی نشان
    شد از خستگی قلب صحرایی ام
    گرفتند نادیده اشک مرا
    گذشتند از عشق دریایی ام
    نگفتند شاید که مجنون شوم
    کشد کار آخر به رسوایی ام
    نکردند یادی زمن دوستان
    دریغ از دلم ،از غمم،زاری ام
    فراموش شد نامم از یادها
    نکردند یادی زتنهایی ام
    کسی همزبان دل من نشد
    دلی خسته ام مرگ زیبایی ام.

  7. #36
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض ترانه تنهایی من

    سراسر شب را به یادت می اندیشیدم

    پنجره باز بود و باد دفتر شعرم را ورق می زد

    و دیوانه وار در هوا می پراکند

    پرده اتاق در باد می رقصید... همه چیز حاکی از تو بود

    چشمهایم...صدای باد...سکوت شب...وترانه ی تنهایی من

    در دل تاریکی

    ستاره ها سر گردان... مهتاب دلتنگ بود چو من...

    اه... چه بی انجام می رفتی

    انگاه که من ترانه ام را به تو تقدیم می کردم

  8. #37
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض ترانه تنهایی من را تو سروده ایی ؟...

    امشب گیسوان مهتاب

    دوباره ترانه ی تنهایی سروده اند

    و آهنگ سکوت را تکرار کنان

    زمزمه می کنند

    و میگویند :

    ......... زمان ٬ زمان رفتن تو نیست !...

  9. #38
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض

    خیلی وقت که یه بغضی تو صدامه

    خیلی وقت که یه آهی تو نگامه

    خیلی وقت حتی اشک هم قهر با من

    تک و تنها تو قفس اسیر این تن

    خیلی وقت خنده هام خیال و رویاست

    آرزوهام چون حبابی روی دریاست

    خیلی وقت که شب هام نوری نداره

    توی آسمون می گردم واسه دیدن ستاره

    خیلی وقت گلدون ها بدون آب اند

    ماهی ها انگاری عمریه تو خواب اند

    خیلی وقت قلب من خسته و پیره
    برای سوختن و ساختن دیگه دیره

    خیلی وقت قابی خالی رو دیواره

    قابی بی عکس که تورو یادم می اره

    خیلی وقت عشق تو پاها مو بسته

    تنها من موندم و گیتاری شکسته

  10. این کاربر از persian365 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #39
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض شعر دلتنگی من

    شب تو موهای قشنگت گل صد ستاره کاشته
    گل لاله بوسه هاشو رولب تو جا گذاشته
    دل آیینه شکسته از صدای هق هق من
    بی تو بوی غم گرفته همه دقایق من
    شعر دلتنگی من رو کاش میومدی می خوندی
    غربت تنهاییامو مثل آتیش می سوزوندی
    چه شبایی که با گریه پشت این پنجره موندم
    همه غم های دلم رو به یاد چشم تو خوندم
    می رسی یه روز تو از راه می دونم که دیر نمی شه
    دل دلمرده عاشق از غم تو پیر نمی شه
    شعر دلتنگی من رو کاش میومدی می خوندی
    غربت تنهاییامو مثل آتیش می سوزوندی

  12. #40
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض

    با عاشقان به حال وداعي سفر بخير
    از دوري تو عاقبت چشم تر به خير
    تنها شديم و خلوت ما گريه خيز شب
    اشك شبان غربت و آه سحر به خير
    اكنون كه پيش چشم مني ابر گريه ام
    آن لحظه يي كه دور شوي از نظر به خير
    من سرخوشم به اشك خود و خنده هاي تو
    شوق پدر چو نيست نشاط پسر يه خير
    گر صبر ما به سوي ظفر ميبرد تو را
    در من شكيب تلخ و اميد ظفر به خير
    من باغبان خسته تنم اي نهال سبز
    بر قامت صنوبري ات برگ و بر بخيره
    چون مي روي به نامه ي خود شد كن مرا
    ياد تو با با خبر نامه بر به خير
    گر عمر بوذد ديدن رويت بهشت ماست
    ورنه بگو به گريه كه ياد پدر به خير
    تاب فراق از پدر پير خود مخواه
    اي يادگار روز جواني سفر به خير

  13. این کاربر از persian365 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •