تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 640 اولاول 12345671353103503 ... آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #21
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض همچنان

    همچنان باران مي بارد

    همچنان اشک از چشم من

    کوچه ها هنوز خلوت و بي رهگذر

    و نگاهم خيره به پيچ کوچه

    خانه تاريک و تار

    عصري حزن انگيز

    غروبي سرخ و پر اشک

    سرمازده و سياه پوش تمام بي کسي هايم

    بي رمق

    باران مي بارد

    دل پر از تنهايي ست

    که حتي اشکي هم در او خانه ندارد

    دل پر از لحظه هاي باراني ست

    صدايي غمگين و پر سوز در کوچه مي پيچد

    مي خواند و مي رود.

    او هم دلش گرفته

    او هم پرسوز است نگاهش

    مثل من

    آسمان ديگر آبي نيست

    پر است از ابرهاي خاکستري و پر اشک

    خورشيدي نمي تابد

    و طوفاني اين ابرها را تکان نمي دهد

    و گهگاهي نسيمي از سوي او

    سروش شادي همراه مي آورد

    آسمان باراني است

    ديگر قطره هاي باران آبي نيستند

    سياه و سرد و خشمگين

    همچنان سردي انتظار ادامه دارد

    همچنان خاطرات خشکيده مي سوزند

    همچنان باران مي بارد

    و همچنان اشک از چشم من

    شاعر وحید توکلی

  2. این کاربر از persian365 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #22
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض دل شکسته

    دیگر دل شکسته راهی به تو ندارد
    این ساز دل شکسته سوزی ز تو ندارد
    دیگر نشان ز این عشق من پیش خود ندارم
    دیگر تو را در این دل من پیش خود ندارم
    می پرسم از دل خود شاید تو را بیابم
    شاید تو را در این دل من پیش خود بیابم
    رفتی تو از دل من دیگر تو را نخواهم
    دیگر منم دل من دیگر تو را نخواهم
    زین پس ز تو دل من دیگر نشان نگیرم
    دیگر در این دل خود یادی ز تو نگیرم

    شاعر اوین محمدی

  4. #23
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض غم می چکد از آواز من

    نم نم هاي باران پوستينم را تر مي كنند

    چه با ضرب مي زنند خود را

    آرامشان كنيد ... چه شوقي ...

    من هنوز اينجايم ...

    منتظر او ...

    در جستجوي نازمن

    هر رهگذري نامم كرده است ...

    عده اي ديوانه ام دانند ...

    عده اي الافم خوانند ...

    بگذار خوش باشن ، هيچ نمي گويم ...

    آخر آنان نمي دانند اين كهنه راز من

    آه باز شب آمد ...

    شب آن كهنه آشناي من ...

    آنكه مرا مجالي است از حرف مردم ...

    اين تنها شاهد راز و نياز من

    خشم مي گيرد تنم از حرفشان ...

    لایق خشمم كاغذي و سازي ...

    كاغذم پاره شد ...

    از بس خشمم پاره شد سيم سازم

    خفه ام مكنيد !!!

    اگر طالب غمي خوشدل !!!

    گوش كن ...

    غم مي چكد از آواز من

    شاعر ساجد بهشتی

  5. 2 کاربر از persian365 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #24
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    گیاه وحشی کوهم نه لاله گلدان

    مرا به بزم خوشی های خودسرانه مبر

    به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم

    مرا به خانه مبر ...

    گیاه وحشی کوهم در انتظار بهار

    مرا نوازش و گرمی به گریه می آرد

    مرا به گریه میار ...

  7. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #25
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض زخم

    نمیدانی که تنهایم

    نمی بینی تو -مرگ زرد دنیایم

    نمیخواهم ز اینک خاطراتم را

    و میبندم دهانم را که میسوزد

    ز هر بغضی که در سینه به خود دارم

    و میخوانم غم تلخ جدا گشتن ز فردایم

    نمیبینی تو- دفن ارزوهایم

    و عزم رفتنی کردی که در من میگشاید زخم شبهایم

    نمیدانی ز دیروزم

    که در من خرد شد خود باوریهایم

    فقط میپرسی و میخواهیم

    تا سفره ی دل را به رویت باز بگشایم

    شاعر مريم چراغی

  9. 2 کاربر از persian365 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #26
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    الا ای رهگذر منگر چنین بیگانه بر گورم

    چه میخواهی چه میجوئی از این کاشانه عورم؟

    چسان گریم؟ چسان گویم؟ حدیث قلب رنجورم

    ازین خوابیدن درزیرسنگ وخاک خون خوردن

    نمی دانی چه می دانی که آخر چیست منظورم؟

    تن من لاشه فقر است و من زندانی زورم

    کجا میخواستم مردن؟ حقیقت کرد مجبورم

    چه شبها تا سحر عریان به سوز فقر لرزیدم

    چه ساعتها که سرگردان به ساز مرگ رقصیدم

    ازاین دوران آفت زا چه آفت ها که من دیدم

    سکوت و زجر بود و مرگ بود و ماتم وزندان

    هر آن باری که من از شاخسار زندگی چیدم

    فتادم در شب ظلمت به قعر خاک پوسیدم

    ز بس که با لب محنت زمین فقر بوسیدم

    کنون کز خاک غم پرگشته این صدپاره دامانم

    ببین پایان کارم را و بستان دادم از دهرم

    که خون دیده آبم کرد و خاک مرده ها نانم

    همان دهری که با پستی به سندان کوفت دندانم

    به جرم اینکه انسان بودم و می گفتم انسانم

    ستم خونم بنوشید و بکوبیدم به بد مستی

    وجودم حرف بی جائی شد اندر مکتب هستی

    شکست وخردشد افسانه شدروزم به صد پستی

    کنون ای رهگذر در قلب این سرمای سرگردان

    به جای گریه بر قبرم بکش با خون دل دستی

    که تنها قسمتش زنجیر بود از عالم هستی

    نه غمخواری نه دلداری نه کس بودم دراین دنیا

    همه بازیچه پول و هوس بودم در این دنیا

    به فرمان سکوت کاروان تیره بختی ها

    سراپا نغمه عصیان جرس بودم دراین دنیا

    پرو پا بسته مرغی در قفس بودم دراین دنیا

    به فرمان حقیقت رفتم اندر قبر با شادی

    که تا بیرون کشم از قعر ظلمت نعش آزادی

  11. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #27
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من شاعر مرگم
    و شعر مرگ را آنچنان بلند فرياد خواهم زد

    تا همه بدانند که
    تقصير روزگار نيست
    اگر من و تو بي توبه مي ميريم...

  13. 4 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #28
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    آرزو دارم كه بميرم ....


    سالهاست كه به اميد مردن زنده ام

    دلم ميخواهد كه مرگ ......فقط مرگ به سراغ من بيايد .......

    اما از بخت بدم مرگ هم براي من ناز ميكند......

  15. 6 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #29
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بر چرخ و فلک هيچ کسي چير نشد

    وز خردن آدمي زمين سير نشد

    مغرور بداني که نخوردست تو را

    تعجيل مکن هم بخورد دير نشد

  17. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #30
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض غم چشمات...

    یادته بهت میگفتم
    یه روزی میزاری میری
    دنبال یه عشق تازه
    تو میگفتی که میبینیم

    حالا تو دنیا رو دیدی
    روزگار چطور ورق خورد
    تو شدی عروس دنیا
    من شدم همدم رویا

    رویای پیر و قشنگم
    تو حصار دنیا مونده
    به جز اون چشم سیاهت
    توی هیچ دل جا نمونده

    روزگار با ما چیکار کرد
    دنیا رو ببین چه ها کرد
    جز غم نبود چشمات
    هر چی در بود واسه ما بست

    آسمون دلش میسوزه
    زندگیم همش حرومه
    آخر بازیه عشقم
    میدونم دیگه تمومه

    میدونم که سرنوشتم
    تو کتاب عاشقی سوخت
    صفحه آخر عمرم
    بی گناه تر از همه سوخت

    شاعر مهرداد صالحی مجد

  19. 3 کاربر از persian365 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •