تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 111 از 640 اولاول ... 1161101107108109110111112113114115121161211611 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,101 به 1,110 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1101
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود
    توی بازار صداقت کمی ارزانی بود

    کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم
    مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود

    کاش به حرمت دل های مسافر، هر شب
    روی شفاف ترین خاطره مهمانی بود

    کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد
    قرض می داد به ما هر چه پریشانی بود

    کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم
    رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود

  2. #1102
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    آه ای دلِ غمگین، کِه به این روز فکندت؟
    فریاد که از یاد برفت آن همه پندت!

    ای مرغکِ سرگشته، کدامین هوس آموز
    بی بال و پرت دید و چنین بست به بندت؟

    ای آهویِ تنهایِ گریزانِ پریشان
    خون می چکد از حلقه ی پیچانِ کمندت.

    ای جام ِ به هم ریخته، صد بار نگفتم
    با سنگ دلان یار مشو می شکنندت؟

    آه، ای دلِ آزرده، در این هستی ِکوتاه
    آتش به سرم می رود از آهِ بلندت!

    جان در صدف شعر، گُهَر کردی و گفتی
    صاحب نظرانند، پَشیزی بخرندت.

    ارزان ترت از هیچ گرفتند و گذشتند؛
    امروز ندانم که فروشند به چندت؟

    جان دادی و درسی به جهان یاد گرفتی
    ارزان تر از این درس ِ محبت ندهندت.

  3. #1103
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    جان مي‌دهم به گوشة زندان سرنوشت
    سر را به تازيانة او خم نمي‌كنم
    افسوس بر دو روزة هستي نمي‌خورم
    زاري بر اين سراچة ماتم نمي‌كنم

    با تازيانه‌هاي گرانبار جانگداز
    پندارد آن كه روح مرا رام كرده است
    جان‌سختيم نگر، كه فريبم نداده است
    اين بندگي، كه زندگي‌اش نام كرده است

    بيمي به دل ز مرگ ندارم كه زندگي
    جز زهر غم نريخت شرابي به جام من
    گر من به تنگناي ملال‌آور حيات
    آسوده يك نفس زده باشم حرام من!

    تا دل به زندگي نسپارم، به صد فريب
    مي‌پوشم از كرشمة هستي نگاه را
    هر صبح و شام چهره نهان مي‌كنم به اشك
    تا ننگرم تبسم خورشيد و ماه را

    اي سرنوشت، از تو كجا مي‌توان گريخت؟
    من راه آشيان خود از ياد برده‌ام
    يك دم مرا به گوشة راحت رها مكن
    با من تلاش كن كه بدانم نمرده‌ام!

    اي سرنوشت، مرد نبردت منم بيا
    زخمي دگر بزن كه نيفتاده‌ام هنوز
    شادم از اين شكنجه، خدا را، مكن دريغ
    روح مرا در آتش بيداد خود بسوز!

    اي سرنوشت! هستي من در نبرد توست
    بر من ببخش زندگي جاودانه را!
    منشين كه دست مرگ ز بندم رها كند
    محكم بزن به شانة من تازيانه را!

  4. #1104
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    فاصله را معنا کن
    با کتابی که زبانش آمدن است ...
    دست بر دیوار سیمانی بکش
    لمس قلب من به همین آسانی است ...

    بیراهه ای که به کوچه ی عشق می رسید اشتباه نبود
    راه را اشتباه آمده بودم
    پشیمان نیستم!

    راهنما شده ام ....

  5. #1105
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    دریا عـاشق ساحـل ِ

    دریا دیـوونه ی ساحـل ِ
    دریا پـریشان ِ رسیـدن به ساحـل ِ
    اما
    دل دریا پُـره ...
    پـُره از سنگای ساحـل


    دل دریا پـره . . .!

  6. #1106
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    داشتم عشقت رو " کمبود "
    شایدم ٬ عشقت برام " کـم بود " !!

    عقل بی منطق گفت:
    فرقش چیه؟
    گفتم:
    فرقش به اینه که در اوج این بود و نبود . . . .
    برق ِ چشمات
    سیم کشی شده بود تو خونه ی من
    ولی نورش مال ِ رهگذره کوچه بود .

  7. این کاربر از malakeyetanhaye بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #1107
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    صداش می کنم

    خیلی وقتا هوس دستاتو می کنم گلم
    آخه تو نوبری عشق خشکلم

    توی رویاهام باهات حرف می زنم
    سرتو با گوله ی برف می زنم

    بعد تورو کنار دریا می بینم
    گاهی هم پیشت تو تریا می شینم

    گاهی توی خونه پای پنجره
    بد جوری بغض می شینه تو حنجره

    گاهی لوس رو پای لاغر تو ام
    گاهی دنبالت تو کوچه می دوام

    گاهی دستام توی موهای تو اِ
    لباتم دیگه یکی نیست و دواِ

    گاهی دستاتم رو شونه ی منه
    تن من عاشق بوی این تنه

    گاهی یاد خوردن لواشکی
    می گیری لب از لبم یواشکی

    گاهی هم اخم می کنی.غر می زنی
    با کنایه هات میون بر می زنی

    توی این فکرای نازم که یهو
    یه سیاهی می پره می یاد جلو

    یهویی رنگ دلت سیاه می شه
    رویاهام یه لحظه ای تباه می شه

    حالم از چشات بهم می ریزه باز
    بد جوری به گریه هام دارم نیاز

    نه دلم دیگه برات هوایی نیست
    کارای تو ظاهره خدایی نیست

    لعنت خدا بهت کثافتی
    به خدا محکوم یه جنایتی

    رویاهام دوباره شکل کابوسه
    یکی دیگه رو لباتو می بوسه

    منو مسخره نکن هرزه سرشت
    چرا تقدیرم واسم اینو نوشت؟
    کی می دونه چرا؟

  9. #1108
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    چه ره آورد سفر دارم ای مایه عمر ؟
    سینه ای سوخته درحسرت یك عشق محال
    نگهی گمشده در پرده رؤیائی دور
    پیكری ملتهب از خواهش سوزانوصال
    چه ره آورد سفر دارم ... ای مایه عمر ؟
    دیدگانش همه از شوق درون پرآشوب
    لب گرمی كه بر آن خفته به امید و نیاز
    بوسه ای داغتر از بوسه خورشیدجنوب
    ای بسا در پی آن هدیه كه زیبنده تست
    در دل كوچه و بازار شدمسرگردان
    عاقبت رفتم و گفتم كه ترا هدیه كنم
    پیكری را كه در آن شعله كشد شوقنهان
    چو در آئینه نگه كردم، دیدم افسوس
    جلوه روی مرا هجر تو كاهشبخشید
    دست بر دامن خورشید زدم تا بر من
    عطش و روشنی و سوزش و تابشبخشید
    حالیا ... این منم این آتش جانسوز منم
    ای امید دل دیوانه اندوهنواز
    بازوان را بگشا تا كه عیانت سازم
    چه ره آورد سفر دارم از این راهدراز

  10. #1109
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    نوری مرا به خود می خواند ، از خود می پرسم، چیست ؟!...
    نور نیست!...
    به صدا می ماند، ملتمسانه می پرسم ...؟ چیستی؟ کیستی؟ به نجاتم آمده ای؟
    غریبه، مرا با خود ببر، تنهایم مگذار، خسته ام ، بی جان ، سرد،....
    صدا آشناست،
    باز می پرسم، مرا میشناسی؟
    جوابم می دهد، آری می شناسم ، این منم
    همدم شبهای تنهاییت
    سکوت.

  11. #1110
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    بنال ای نی که من غم دارم امشب
    نه دلسوز و نه همدم دارم امشب
    دلم زخم است از دست غم یار
    هم از غم چشم مرهم دارم امشب
    همه چیزم زیادی میکند، حیف!!!
    که یار از این میان کم دارم امشب
    چوعصری آمد از در ،گفتم ای دل
    همه عیشی فراهم دارم امشب
    ندانستم که بوم شام رنگین
    به بام روز خرم دارم امشب
    برفت و کوره ام در سینه افروخت
    ببین آه دمادم دارم امشب
    به دل جشن عروسی وعده کردم
    ندانستم که ماتم دارم امشب
    درآمد یار و گفتم دم گرفتی
    دمم رفت و همه غم دارم امشب
    به امید اینکه گل تا صبحدم هست
    به مژگان اشک شبنم دارم امشب
    مگر آبستن عیسی است طبعم
    که در دل بار مریم دارم امشب
    سر دل کندن از لعل نگارین
    عجب نقشی به خاتم دارم امشب
    اگر روئین تنی باشم به همت
    غمی همتای رستم دارم امشب
    غم دل با که گویم شهریارا
    که محرومش زمحرم دارم امشب

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •