تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 13 اولاول 1234567 ... آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 123

نام تاپيک: تاپیک اختصاصی Michael Jackson

  1. #21
    آخر فروم باز pedram_ashena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    من هم همانجام ;)
    پست ها
    3,303

    پيش فرض

    دو تا از موفق ترين آهنگها، «Off The Wall» و «رقص با تو» (Rock With You) بودند. اين آهنگها به هر شخصي كه آنها را ميشنيد، احساس آرامش ميدادند.
    آهنگ بعدي «او از زندگي من رفته است» (She Is Out Of My Life) نام داشت.
    مايكل: ”گاهي اوقات براي من سخت بود كه به چشمان دختراني كه با آنها قرار ملاقات ميگذاشتم، نگاه كنم. حتي اگر آنها را خوب ميشناختم. قرار ملاقات ها و روابط دوستانه اي كه با دخترها داشتم، هيچ گاه پايان خوشي را كه انتظار ميكشيدم، به همراه نداشت. هميشه يك مشكلي پيش مي آمد. من نميتوانستم آنها را بيشتر از طرفدارانم دوست داشته باشم.“
    ”من خيلي درگير آهنگ «She Is Out Of My Life» بودم. داستان اين آهنگ حقيقت دارد. در پايان يكي از قسمتهاي هاي ضبط اين آهنگ، كلمات چنان تاثير عميقي بر من گذاشت كه به گريه افتادم. در تمام آن مدت، من بسياري از غمها و نگراني هايم را در خودم ريخته بودم. من بيست و يك ساله بودم. تجربيات مختلف بسياري داشتم در حاليكه لحظات لذتبخش كمي را تجربه كرده بودم. گاهي وقتها تصور ميكنم كه زندگي من، تصويري بر روي يكي از آينه هاي گول زنك داخل سيرك است. بخشهايي از اين تصوير بزرگ است و در عوض بخشهاي ديگر آن تا حد از بين رفتن كوچك شده است. من نگران بودم كه نكند همين مسئله در آهنگ «She Is Out Of My Life» آشكار شده باشد. اما اين آهنگ، حس همدردي را در مردم برانگيخت و دانستن اين موضوع باعث شد كه من كمتر احساس تنهايي بكنم.“
    ”در مدرسه با هيچ دختري دوست نبودم. دخترهايي بودند كه به نظر من جذاب مي آمدند اما براي من خيلي مشكل بود كه سر صحبت را با آنها باز كنم. من زيادي خجالتي بودم ـ نميدانم چرا ـ واقعا احمقانه بود.“
    ”تاتوم انيل اولين دختري بود كه با او قرار ملاقات گذاشتم. ما در كلوپ «On The Rox» كه در «Sunset Strip» واقع بود، با يكديگر آشنا شديم. ما به هم شماره تلفن داديم و اغلب اوقات به يكديگر زنگ ميزديم. من ساعتها با او حرف زدم. از خيابان، از استوديو، از خانه. در اولين روز قرارمان به يك مهماني در عمارت تفريحي هاگ هفنر رفتيم و اوقات خيلي خوبي را در آنجا گذرانديم. آن شب در كلوپ «On The Rox» او براي اولين بار دست مرا گرفته بود. وقتي يكديگر را ملاقات كرديم، من پشت يك ميز نشسته بودم كه يكدفعه احساس كردم دست نرمي، دستم را گرفته است. دست تاتوم بود. شايد اين براي سايرين هيچ اهمييتي نداشت اما براي من چيز مهمي بود. او مرا لمس كرده بود. اين احساسي است كه من درباره ي آن دارم.
    در گذشته، مواقعي كه درگير تور بوديم، دخترهاي زيادي مرا لمس كرده بودند. پشت ديواري از نيروهاي امنيتي، به من آويزان ميشدند و جيغ ميكشيدند. اما اين دفعه متفاوت بود. اين يك رابطه ي دو نفره بود. و اين هميشه بهترين است.“


    [تاتوم ـ مايكل]

    تاتوم انيل [در مصاحبه اي در سال 1995]: ”يك بار، يك كنسرت خانگي تشكيل داديم. مايكل طبل ميزد و برادرم گيتار. يك نفر ديگر هم بود كه يك ساز ديگر مينواخت. من نوار ضبط شده ي آن را داشتم اما يك جايي گمش كردم.“
    مايكل: ”روابطمان واقعا صميمي شده بود. من عاشقش شدم (و او هم عاشق من شد). براي مدت زيادي، بسيار صميمي شده بوديم. در نهايت، دوستان خوبي شديم. هنوز هم هرچند وقت يكبار با يكديگر صحبت ميكنيم. فكر ميكنم شما بايد بگوييد كه او اولين عشق من بعد از دايانا راس بود.“
    تاتوم انيل بعدها در مصاحبه اي گفت كه فكر ميكند آهنگ «She Is Out Of My Life»، شرح دوستي آنان در آن هنگام باشد.
    مايكل: ”وقتي خبر ازدواج دايانا راس را شنيدم، برايش خوشحال شدم زيرا ميدانستم اين ازدواج باعث شادي او ميشود. با اين حال براي من مشكل بود. زيرا مجبور بودم وانمود كنم كه از ازدواج دايانا با مردي كه هرگز نديده بودمش، يكه خورده ام. من ميخواستم كه دايانا خوشحال باشد. اما بايد بپذيرم كه كمي ضربه خوردم و احساس حسادت ميكردم زيرا هميشه عاشق دايانا بودم و هميشه هم خواهم بود.“
    ”دايانا هميشه خصوصي ترين رازهايش را به من ميگويد. ما با يكديگر چنين روابطي داريم.“


    [مايكل ـ دايانا]

    ”يكي ديگر از دخترهايي كه عاشقش بودم، بروكي شيلدز بود. ما براي مدتي به طور جدي عاشق يكديگر بوديم.“



    [بروكي شيلدز ـ مايكل]

    بالاخره در آگوست سال 1979، آلبوم «Off The Wall» منتشر شد و موفقيت بسيار بزرگي بدست آورد. مايكل جكسون اولين خواننده اي است كه چهار تا از آهنگهاي آلبومش [Off The Wall] در بين ده آهنگ پر فروش سال آمريكا قرار گرفت. دو تا از اين آهنگها شماره يك شدند.
    همان سال در انگلستان، براي اولين بار در تاريخ موسيقي، پنج تا از بهترين آهنگها بر روي صفحه اي در بازار عرضه شد. آهنگ «Girl Friend» يكي از آنها بود.
    آلبوم «Off The Wall» از انتظاراتي كه براي آن ميرفت، فراتر رفت و در هر دو جدول آهنگهاي پاپ و راك، موفقيتهاي چشمگيري بدست آورد. با انتشار اين آلبوم، مردم جهان، مايكل جكسون جديدي را نظاره كردند.
    «Off The Wall»، مايكل را به پرنس پاپ بدل كرد.
    مايكل در مراسم گرمي سال 1979، نامزد دريافت جايزه ي بهترين خواننده ي «R&B» (تلفيقي از موسيقي جاز و بلوز با ريتمي تند _ Rhythm and Blues) شد و البته اين جايزه را نيز دريافت كرد.
    مايكل: ”گرچه «Off The Wall» يكي از محبوبترين آلبومهاي سال شده بود، اما تنها در يك زمينه نامزد دريافت جايزه شد. به خاطر مي آورم كه هنگام شنيدن اين خبر، كجا بودم. احساس كردم كه از جانب همرده هايم ناديده گرفته شده ام و اين به من ضربه زد. مردم بعدها به من گفتند كه اين مسئله باعث تعجب دست اندركاران صنعت موسيقي نيز شده بود. من به خودم گفتم: ”تا دفعه بعدي صبر كن. آنها نمي توانند آلبوم بعدي را ناديده بگيرند.“... من مراسم را از تلويزيون نگاه كردم. و از برنده شدن در همان يك زمينه هم احساس خوبي داشتم. اما هنوز هم به خاطر چيزي كه رد شدن از جانب همرده هايم ميدانستم، احساس غم و ناراحتي ميكردم. و تمام فكرم متوجه ي آلبوم بعدي بود.“
    ”من ميتوانم نسبت به آثاري كه خلق ميكنم، بسيار واقع بين باشم. و اگر چيزي درست از آب درنيايد، ميتوانم احساسش كنم. اما وقتي كه كار بر روي يك آلبوم تمام شده را از سر ميگيرم، ميتوانيد مطمئن باشيد كه من ذره ذره ي انرژي و استعداد خدادادي ام را بر روي اين كار گذاشته ام. «Off The Wall» از طرف هوادارانم، به خوبي مورد استقبال قرار گرفته بود و فكر ميكنم به همين دليل بود كه نامزد نشدنم براي ديگر جوايز گرمي به من آسيب رساند. اين تجربه، آتشي در وجودم روشن كرد. تمام آنچه كه به آن فكر ميكردم، آلبوم بعدي و كارهايي بود كه بايد با آن انجام ميدادم. ميخواستم واقعا فوق العاده باشد.“
    بله، در مراسم گرمي بعدي، دنيا چيزي را نظاره ميكند كه تا آن زمان نديده بود.
    درست پس از آنكه كار بر روي «Off The Wall» به اتمام رسيد، مايكل و برادرانش درگير ساخت آلبوم «پيروزي» (Triumph) شدند. اين آلبوم در سپتامبر 1980 منتشر شد. و به مدت بيست و نه هفته، به ترتيب در رده هاي اول و دهم جدول آلبومهاي پر فروش سياه پوستان و پاپ جاي گرفت.
    مايكل: ”در آهنگ «قلب شكن» (Heart Break Hotel) يك نوع حس انتقام وجود داشت. مفهوم انتقام براي من جالب است. زيرا نميتوانم دركش كنم. انتقام گرفتن از يك نفر، به خاطر كاري كه در حق شما مرتكب شده و يا شما تصور ميكنيد كه مرتكب شده است، براي من كاملا بيگانه است.... اگر آهنگهاي «Heart Break Hotel» و «بيلي جين» (Billie Jean)، كه بعدها منتشر شد، تصوير نامناسبي از زنان به نمايش ميگذارد، به اين معنا نيست كه اين نظر شخصي من در باره ي زنان است. لازم به گفتن نيست كه من مناسبات بين زنان و مردان را دوست دارم. اين يك قسمت طبيعي از زندگي است و من زنان را دوست دارم. من تنها فكر ميكنم، وقتي كه از جنسيت به عنوان وسيله اي براي باجگيري و يا اعمال زور استفاده ميشود، استفاده اي تهوع آور از هديه اي خداداي است.“
    تور «Triumph» به پروژه اي عظيم مبدل ميشد. آنها در كنسرتهايشان، از جلوه هاي ويژه نيز استفاده ميكردند كه توسط دوگ هنينگ، شعبده باز بزرگ اجرا ميشد.
    همزمان با انتشار آلبوم «Off The Wall» در آگوست سال 1979، مايكل هم بيست و يك ساله شد و كنترل كارش را بدست گرفت. و اين قطعا يكي از وقايع برجسته ي زندگي مايكل بود. اين اتفاق براي مايكل اهميت بسياري داشت زيرا با موفقيت نهايي آلبوم، اين شك كه پسربچه ي ستاره ي سابق، تبديل به هنرمند جذاب كنوني ميشود، به يقين مبدل گشت.

  2. #22
    آخر فروم باز pedram_ashena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    من هم همانجام ;)
    پست ها
    3,303

    پيش فرض

    براي آلبوم بعدي كه «پر هيجان» (Thriller) نام داشت و در ابتدا قرار بود «نور ستاره» (Star Light) ناميده شود، مايكل براي بار ديگر با كويينسي جونز، راد تمپرتون و بسياري از موسيقيداناني كه در آلبوم «Off The Wall» با او همكاري كرده بودند، مشغول به كار شد.

    مايكل: ”يادم مي آيد يكبار، هنگاميكه بر روي «Thriller» كار ميكرديم، با كويينسي جونز و راد تمپرتون در استوديو بوديم. من داشتم پينبال بازي ميكردم.

    يكي از آنها از من پرسيد: ”اگر اين آلبوم به اندازه ي «Off The Wall» خوب از كار در نيايد، مايوس ميشوي؟“

    يادم مي آيد كه ناراحت شدم. از اينكه اين سوال حتي پرسيده شده بود، ناراحت شدم.
    به آنها گفتم: ”«Thriller» بايد از «Off The Wall» بهتر باشد.“ من گفتم كه ميخواهم اين آلبوم، پرفروش ترين آلبوم تمام دورانها بشود. و آنها شروع كردند به خنديدن. ظاهرا اين خواسته به نظر آنان غير واقع گرايانه مي آمد.“

    مايكل بار ديگر به پل مك كارتني پيوست. دو آهنگ «بگو بگو بگو» (Say Say Say) و «دختره مال منه» (The Girl Is Mine)، نتيجه ي همكاري آن دو بود.

    در نهايت، كويينسي جونز و مايكل، آهنگ «The Girl Is Mine» را به عنوان اولين آهنگ قطعي شده ي آلبوم «Thriller» انتخاب كردند.

    «عشق من نيست» (Not My Lover) عنواني بود كه آنها براي «Billie Jean» استفاده ميكردند. زيرا كويينسي با نام «Billie Jean» كه مايكل از ابتدا براي اين آهنگ انتخاب كرده بود، مخالف بود. كويينسي احساس ميكرد كه ممكن است مردم فورا به ياد بيلي جين كينگ (Billie Jean King)، تنيسور زن بيافتند.

    مايكل: ”بسياري از مردم درباره ي اين آهنگ از من پرسيده اند. و جوابش بسيار ساده است. اين آهنگ در مورد دختري است كه ادعا ميكند من پدر فرزندش هستم و من از بيگناهي خودم دفاع ميكنم زيرا كه اين بچه، پسرِ من نيست.

    اين مسئله براي برخي از برادرانم پيش آمده است و من هميشه از اين موضوع بسيار متعجب ميشدم. نميتوانستم بفهمم آن دخترها چطور ميتوانستند بگويند كه فرزند كسي را در شكم دارند، درحاليكه چنين چيزي حقيقت نداشت. من حتي نميتوانم در باره ي گفتن چنين دروغي، فكر كنم.“

    ادي ون هالن، پذيرفت كه در نواختن آهنگ «باهاش مبارزه كن» (Beat It) همكاري كند. او به تنهايي گيتار را فوق العاده اجرا كرد. و همچنين استيو پركارو [توتو]، استيو لوكدر، گرِگ فيلينگانز، لوئيس جانسون و وينسنت پرايس از افرادي بودند كه در اين آلبوم با مايكل همكاري داشتند.

    عاقبت، مايكل و كويينسي از طرف كمپاني ضبط، سخت تحت فشار قرار گرفتند كه هرچه زودتر آلبوم را به اتمام برسانند.

    مايكل: ”وقتي كمپاني به شما فشار مي آورد كه هرچه زودتر كار را تمام كنيد، شما واقعا تحت فشاريد. و ما را نيز براي آلبوم «Thriller» سخت تحت فشار قرار داده بودند. آنها گفتند كه اين آلبوم بايد درست در يك تاريخ معين به پايان برسد. انجامش بدهيد يا بميريد.
    بنابراين ما در موقعيتي قرار گرفتيم كه داشتيم خودمان را ميكشتيم تا كار را درست در زمان تعيين شده به پايان برسانيم. بر روي ميكس آهنگها بسيار سازش كرديم و همينطور اينكه كدام آهنگها بايد بر روي آلبوم قرار بگيرند. آنقدر از سر و ته آهنگها زديم تا بالاخره كل آلبوم يك چيز بي سر و ته شد.


    [اسپيلبرگ ـ مايكل ـ كويينسي]

    وقتي بالاخره به آهنگهايي كه قرار بود تحويل بدهيم، گوش داديم؛ «Thriller» آنقدر به نظرم افتضاح آمد كه به گريه افتادم. ما سخت تحت فشار بوديم زيرا در همان زمان كه سعي ميكرديم «Thriller» را به اتمام برسانيم، در حال كار بر روي «داستان اي.تي» (The E.T Story Book) بوديم و آن را نيز بايد در زمان تعيين شده به پايان ميرسانديم. مثل اين بود كه تمامي آدمهايي كه در استوديو بودند، با يكديگر سر جنگ داشتند، و ما به اين حقيقت تلخ رسيديم كه ميكس آهنگهاي «Thriller» به درد نميخورد.

    همانجا در استوديو نشستيم، استوديوي وستليك در هاليوود، و به تمام آهنگهاي آلبوم گوش داديم. من از شدت غم، ويران شده بودم. تمامي احساسات فرو خورده شده ام را به يكباره بروز دادم. عصباني شدم و اطاق را ترك كردم. به افرادم گفتم كه ”ما اين آلبوم را منتشر نميكنيم. با سي.بي.اس تماس بگيريد و بگوييد كه آنها اين آلبوم را دريافت نميكنند. ما اين آلبوم را به آنها نميدهيم. همين كه گفتم.“
    در آخر فهميدم كه بايد تمام آلبوم را دوباره از اول ميكس كنم. وقتي اين كار انجام شد.... بوم!... آلبوم «Thriller» مثل بمب صدا كرد و تمامي رقبا را در آمريكا كنار زد. سي.بي.اس نيز ميتوانست تفاوت بين آنها را تشخيص دهد. «Thriller» پروژه ي پر زحمتي بود.“

  3. #23
    آخر فروم باز pedram_ashena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    من هم همانجام ;)
    پست ها
    3,303

    پيش فرض

    در 1 دسامبر سال 1982، آلبوم «Thriller» منتشر شد و تاريخ موسيقي را براي هميشه دگرگون ساخت.


    [آلبوم Thriller]

    «Thriller» پر فروش ترين آلبوم در تمام دورانها شد. بيش از پنجاه و يك ميليون نسخه از آن در سرتاسر دنيا به فروش رفت و شش تا از آهنگهاي اين آلبوم در بين ده آهنگ پر فروش جاي گرفت. قرار گرفتن اين تعداد آهنگ در بين ده آهنگ صدر جدول، آن هم تنها از يك آلبوم، تا آن زمان بي سابقه بود.

    هر دوي اين ركوردها، در كتاب ركوردهاي جهاني به نام مايكل نوشته شده و تا به امروز شكسته نشده اند.

    آلبوم بلند «Thriller»، از يكصد و بيست و دو هفته اي كه در جدول پر فروشهاي ايالات متحده قرار داشت، براي مدت زمان بي سابقه ي سي و هفت هفته، در صدر آن جدول جاي گرفته بود.

    مايكل: ”از وقتي كه يك پسر كوچك بودم، روياي ساختن پر فروش ترين آلبوم تاريخ موسيقي را در سر ميپروراندم. يادم مي آيد وقتي بچه بودم، قبل از اينكه به داخل استخر بپرم، يك آرزو ميكردم. فراموش نكنيد، من با شناختن صنعت موسيقي بزرگ شدم، اهداف را فهميدم و درك كردم، در حاليكه همه به من ميگفتند چه چيز ممكن است و چه چيز ممكن نيست. اما من ميخواستم يك كار استثنايي انجام بدهم.
    موقع پريدن به داخل استخر، بازوانم را تا آنجا كه ميتوانستم از يكديگر باز ميكردم. انگار داشتم افكارم را به بالا، به سمت فضا هدايت ميكردم. و يك آرزو ميكردم بعد به داخل آب شيرجه ميزدم. به خودم ميگفتم ”اين روياي من است، اين آرزوي من است“. هر دفعه قبل از شيرجه زدن درون آب، اين كار را انجام ميدادم.“

    مايكل جكسون با آلبوم «Thriller»، به سلطان مسلم پاپ بدل شد و تا به امروز عنوانش را حفظ كرده است _ بي مانند!

    استيو بارون به عنوان كارگردان «Billie Jean»، اولين كليپ از آلبوم «Thriller» انتخاب شد. براي اولين بار در تاريخ ام.تي.وي، كليپي با ساختار داستاني نمايش داده شد. نه فقط مجموعه اي از تصاوير و عكسها.
    كليپ «Billie Jean» تاثير شگرفي بر بينندگان ام.تي.وي گذاشت و به محبوبيت فوق العاده اي دست يافت. اين كليپ همچنين ممنوعيتهاي بسياري را بر سر راه هنرمندان سياه پوست كه تا پيش از آن، از جانب ام.تي.وي ناديده گرفته ميشدند، برطرف ساخت. مايكل جكسون در واقع اولين هنرمند سياه پوستي بود كه آهنگهايش به ليستي كه قرار بود از ام.تي.وي پخش گردد، اضافه شد. تا پيش از آن، ام.تي.وي از پخش كليپهاي سياه پوستان امتناع ميكرد. و مايكل اين رويه را براي هميشه تغيير داد.

    در 16 مي سال 1983، مايكل آهنگ «Billie Jean» را در ويژه برنامه ي زنده ي تلويزيوني «بيست و پنجمين موتون: ديروز، امروز، براي هميشه» - (Motown 25th) - كه به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد تاسيس آن، تهيه شده بود؛ اجرا كرد. بيش از چهل و هفت ميليون آمريكايي اين شو را تماشا كردند. از آن شب به بعد، بسياري از چيزها تغيير كرد.

    [بيست و پنجمين سالگرد موتون]
    كت سياه براقي را كه حالا ديگر افسانه اي شده است به تن كرده بود. به همراه كلاه سياهش كه براي اولين بار به سر ميگذاشت و دستكش سفيدي كه اكنون بسيار مشهور شده است، مايكل اجراي آهنگ «Billie Jean» را آغاز كرد و براي اولين بار، به مردم چيزي را نشان داد كه بعدها به مهمترين علامت مشخصه ي او مبدل گشت.... رقص مونواك (Moon Walk)

    مايكل: ”ميتوانم بگويم كه تماشاچي ها واقعا از اجراي من لذت ميبردند. برادرانم به من گفتند كه در گوشه هاي صحنه جمع شده بودند و با دهان باز مرا نگاه ميكردند. والدين و خواهرانم در بين تماشاچي ها بودند. اما تنها چيزي كه به خاطر مياورم، اين است كه پس از اتمام اجراي آهنگ، چشمانم را باز كردم و دريايي از مردم را ديدم كه ايستاده بودند و مرا تشويق ميكردند.“
    برخي از تماشاچي ها بعدها گفتند كه وقتي مايكل مونواك را اجرا كرد، اينطور بنظر رسيد كه تمام دنيا از حركت باز ايستاده است.

    در مقاله اي در هفته نامه ي اينترتينمنت كه در 19 فوريه سال 1999 منتشر شد، اين اجراي تاريخي اينگونه توصيف شده بود: ”قدمي كوچك براي يك مرد و پرشي بزرگ براي موسيقي پاپ: مايكل جكسون در طي اجراي آهنگ «Billie Jean»، رقص مونواك اش را كه ناقض قوانين فيزيك بود، به نمايش گذاشت. و حتي متخصصين ساخت موشك را نيز مات و مبهوت خود ساخت.“
    دان ميسچر، تهيه كننده و كارگردان ويژه برنامه هاي شبكه ي ان.بي.سي گفت: ”ما ساعتها وقتمان را در اطاق تدوين، به بحث در باره ي تك تك صحنه هاي فيلم رقص او گذرانديم. او يك نمايش فوق العاده به اجرا گذاشت.“
    او با رقصش، همه را ديوانه كرده بود!

    براي همه آشكار بود كه آهنگ يا كليپ بعدي بايد «Thriller» باشد. مايكل، جان لنديس [مرد آمريكايي كه در لندن زندگي ميكرد و در داستانهايش، شبها با كامل شدن ماه به يك گرگ بدل ميشد.] را براي كارگرداني اين كليپ انتخاب كرد. او ميدانست كه لنديس براي اين كار كاملا مناسب است.

    به علاوه جان برانكا، وكيل مايكل، ايده اي عالي به ذهنش رسيد. او پيشنهاد داد كه از پشت صحنه ي ساخت كليپ «Thriller» نيز فيلمي تهيه كنند.
    مايكل: ”اين عجيب بنظر ميرسيد كه تا آن زمان كسي اين كار را انجام نداده بود. ما مطمئن بوديم كه اين يك فيلم مستند گزارشي جالب خواهد شد.“

    در فوريه سال 1984، كليپ «Thriller» براي اولين بار از ام.تي.وي پخش شد و براستي در شيوه ي ساخت كليپهاي موسيقي، انقلابي بر پا كرد و آينده ي اين كليپها را براي هميشه تغيير داد.


    [كليپ Thriller]

    با انتشار اين كليپ، مايكل تاريخ را رقم زد و ام.تي.وي را براي هميشه دگرگون ساخت. «Thriller» اولين كليپ موسيقي اي بود كه بطور كلي براي تبديل شدن به يك فيلم كوتاه، تهيه شده بود.

    بعدها، در پايان هزاره ي دوم ميلادي، «Thriller» به عنوان بهترين كليپ موسيقي تمام دورانها انتخاب شد!

    مايكل: ”برادرم جكي به خانه ي من آمد و گفت: ”آيا اين شو اي را كه الان از ام.تي.وي پخش ميشود، تماشا ميكني؟ تنها كاري كه آنها انجام ميدهند، نواختن موسيقي است.“
    من آن شو را نگاه كردم و فكر كردم كه مفهوم جالبي دارد. اما از كليپش كه مجموعه اي از تصاوير بود، خوشم نيامد. فكر كردم، اگر قرار بود من يك كليپ بسازم، چيزي با ارزش سرگرم كننده گي بيشتر ميساختم. چيزي كه در سر داشتم، ايده ي ساخت كليپي بود با يك آغاز، يك بدنه، و يك پايان. مانند يك فيلم كوتاه.“

    پس از اولين پخش تلويزيوني «Thriller» از شبكه ي ام.تي.وي، سي.بي.اس (اپيك) اين كليپ را بطور تكي منتشر كرد و فروش آلبوم ديوانه كننده شد. بر طبق آمار، عرضه ي فيلم پشت صحنه ي كليپ «Thriller» و تك آهنگهاي آلبوم، فروش اضافي چهارده ميليون آلبوم و نوار صوتي را در مدت شش ماه نتيجه داد.
    زماني در سال 1984، در هر هفته، يك ميليون نسخه از آلبوم «Thriller» به فروش ميرفت.


    [پشت صحنه ي فيلم Thriller]

    در 30 مارس سال 1984، فيلم پشت صحنه ي كليپ «Thriller» منتشر شد و پر فروش ترين فيلم پشت صحنه اي شد كه تا آن زمان ساخته شده بود.
    مايكل: ”موفقيت فيلم پشت صحنه ي «Thriller» براي همه ي ما تقريبا يك شوك بود.“
    اين ركورد بعدها فقط توسط يك نفر شكسته شد.

    حدس بزنيد چه كسي.... ”مايكل جكسون“
    در 16 ژانويه سال 1984، براي اولين بار در تاريخ جوايز موسيقي آمريكا (American Music Awards)، مايكل جكسون برنده ي 8 جايزه ي رشك برانگيز شد.


  4. #24
    آخر فروم باز pedram_ashena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    من هم همانجام ;)
    پست ها
    3,303

    پيش فرض

    در 24 ژانويه، فيلمبرداري اولين تيزر تبليغاتي پپسي آغاز شد.
    در 11 نوامبر سال 1983، قراردادي پنج ميليون دلاري بين مايكل جكسون، گروه جكسونز و كمپاني پپسي كولا بسته شده بود. با اين قرارداد، پپسي اسپانسور تور «پيروزي» (Victory) شد و برادران جكسون نيز ملزم شدند تا در دو تيزر تبليغاتي تلويزيوني پپسي حضور يابند.


    [تيزر تبليغاتي پپسي]
    در 27 ژانويه 1984، هنگام فيلمبرداري دومين تيزر تبليغاتي پپسي، بر اثر انفجار مواد منفجره اي كه در نور افكن به منظور اجراي آتش بازي تعبيه شده بود، و اصابت نور افكن به سر مايكل؛ موهايش آتش گرفت و خود نيز دچار سوختگي درجه دوم و سوم شد.

    [حادثه]

    ميكو براندو [پسر مارلون براندو و منشي خصوصي مايكل]، اولين كسي بود كه خود را به مايكل رساند و شعله هاي آتش را با دستانش خاموش كرد. مايكل سريعا به كلينيك سدار سايناي برده و بعد به بيمارستان براتمن مموريال انتقال داده شد و تحت مراقبت قرار گرفت.

    روز بعد در 28 ژانويه، مايكل از بيمارستان مرخص شد.

    پس از اين ماجرا، مايكل يك و نيم ميليون دلار بابت اين حادثه از كمپاني پپسي خسارت دريافت كرد كه فورا آن را به مركز «سوانح سوختگي مايكل جكسون» اهدا كرد.
    در 27 فوريه سال 1984، ام.تي.وي هر دو تيزر تبليغاتي يك دقيقه اي پپسي را بدون دريافت وجه، نمايش داد.

    روز بعد در 28 فوريه، در طي پخش بيست و ششمين مراسم ساليانه ي اهداي جوايز گرمي از تلويزيون، دو تيزر تبليغاتي پپسي با شركت برادران جكسون به نمايش درآمد. اين دو تيزر از موفقترين و محبوبترين تيزرهاي تبليغاتي اي هستند كه تا به حال ساخته شده است. و همچنين اولين و تنها تبليغاتي هستند كه برنامه ي پخششان از تلويزيون، در ليست اعلام برنامه هاي تلويزيوني هفته نامه ي تي.وي گايد به چاپ رسيد.

    [در مراسم گرمي]

    اما از همه مهمتر، انتخاب برترينها در بيست و ششمين سال اهداي جوايز ساليانه ي گرمي بود.
    در 28 فوريه سال 1984، مايكل جكسون، هشت تا از ده جايزه ي گرمي را از آن خود كرد.


  5. #25
    آخر فروم باز pedram_ashena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    من هم همانجام ;)
    پست ها
    3,303

    پيش فرض

    مايكل در موضوعات زير برنده شد:
    آلبوم سال : Thriller
    بهترين خواننده ي پاپ مرد : مايكل جكسون ـ براي آهنگ Thriller
    صفحه ي موسيقي سال: Beat IT
    بهترين خواننده ي راك مرد: مايكل جكسون ـ براي آهنگ Beat IT
    بهترين خواننده ي R&B (جاز و بلوز) مرد: مايكل جكسون ـ براي آهنگ Billie Jean
    بهترين آهنگ جديد سال: Billie Jean
    بهترين تهيه كننده: مايكل جكسون و كويينسي جونز
    بهترين اثر براي بچه ها: اي.تي، موجود غير زميني _ با روايت مايكل جكسون

    آن روز بروكي شيلدز، مايكل را در اين مراسم همراهي ميكرد.

    اين تعداد جايزه براي اولين بار بود كه در طول يكسال توسط يك نفر بدست مي آمد. اين ركورد در كتاب ركوردهاي جهاني، به نام مايكل ثبت شده است.

    در 23 فوريه سال 2000، كارلوس سانتانا به ركورد مايكل جكسون [برنده ي بيشترين تعداد جوايز گرمي در طول يكسال] كه براي هفده سال پياپي حفظ شده بود، دست يافت. او براي آلبومش «Super Natural» برنده ي هشت جايزه ي گرمي شد. بنابراين اين دو هنرمند، در اين ركورد برجسته با يكديگر سهيم هستند.
    كارلوس سانتانا در پشت صحنه به خبرنگاران گفت كه دست يافتن به ركورد مايكل جكسون، يك ”افتخار واقعي“ است.


    [كنفرانس مطبوعاتي پپسي]
    در 2 جولاي سال 1984، آلبومي از گروه جكسونز با نام «Victory» منتشر شد. اين آلبوم به محبوبيت دست يافت و آخرين آلبوم گروهي برادران جكسون بود.

    در 6 جولاي سال 1984، كنسرت افتتاحيه ي تور برادران جكسون - «Victory» - در استاديوم آروهد در كانزاس سيتي ـ ميزوري برگزار شد. جرمين در اين كنسرت به برادرانش ملحق شده بود. گروه جكسونز در مدت پنج ماه، پنجاه و پنج كنسرت اجرا كرد. آنها در كنسرتهايشان كه در سرتاسر آمريكا و كانادا اجرا كردند، بهترين طراحي هايي را كه تا آن زمان بر روي صحنه انجام شده بود، به نمايش گذاشتند. طراحي صحنه، چهار ماه به طول انجاميده بود.


    [تور Victory]

    در 9 دسامبر سال 1984، گروه جكسونز آخرين كنسرتش از تور «Victory» را برگزار كرد.
    در هنگام اجراي آهنگ «بدنت را بلرزان» (Shake Your Body Down To The Ground)، مايكل خبر جدا شدنش از گروه را اعلام كرد.

    اين تور بالغ بر هفتاد و پنج ميليون دلار درآمد داشت و بزرگترين تور گروهي اي بود كه تا آن زمان برگزار ميشد.
    در استاديومهاي سرباز بسيار بزرگ، بيش از دو ميليون نفر گرد هم آمدند تا اجراي گروه جكسونز را ببينند. و براي اولين بار، به لطف مايكل جكسون، كمپاني پپسي كولا بر رقيب عمده ي خود، كوكا كولا پيشي گرفت.

    مايكل تمام پولي را كه بابت اجرايش در اين تور دريافت كرده بود، به موسسات خيريه بخشيد.
    او بعدها در اين باره گفت: ”براي من، هدف تور Victory همين بود _ برگرداندن پولها به صاحبان اصليش“

    در 20 نوامبر سال 1984، مايكل ستاره اي در «Walk Of fame» [بلوار هاليوود]، روبروي سينماي مانز چيني ها (Mann's Chinese Theatre)، دريافت كرد. ستاره ي او به شماره ي 1793، در ميان ستاره هاي لفتي فريزل[خواننده ي موسيقي سنتي جنوبي و غربي ايالات متحده] و لوپ ولز [بازيگر زن] قرار دارد.


    [ستاره ي مايكل در هاليوود]
    مايكل اولين ستاره ي مشهوري است كه دو ستاره ي مختلف به او تقديم شده. او اولين ستاره را در اواخر دهه 70 و به عنوان يكي از اعضاي گروه جكسونز، دريافت كرده بود.

    روز 28 ژانويه سال 1985، دو ساعت پس از دوازدهمين مراسم ساليانه ي جوايز موسيقي آمريكا، مايكل و چهل و چهار هنرمند ديگر، بطور مخفيانه و براي مدت ده ساعت در استوديوي ضبط اي.ام واقع در لس آنجلس جمع شدند تا آهنگ «ما دنياييم» (We Are The World) را ضبط كنند. اين آهنگ در اوايل سال 1985، توسط مايكل جكسون و لايونل ريچي و در خانه ي مايكل نوشته شده بود.



    [در استوديوي محل ضبط We Are The World]
    مايكل: ”من اين آهنگ را پس از ديدن اخبار وحشتناكي در مورد مردمي كه در اتيوپي و سودان از شدت گرسنگي در حال مرگ بودند، و با همكاري لايونل ريچي نوشتم.“
    لاتويا، خواهر مايكل در باره ي چگونگي نوشته شدن اين آهنگ ميگويد: ”لايونل يكي دو خط از اين آهنگ را نوشته بود. پس از آنكه او استوديو را ترك كرد، مايكل به آنجا رفت و تمام آهنگ را نوشت. او روز بعد به كويينسي و لايونل گفت كه آهنگ تكميل شده است. اما هرگز لازم نديد كه بگويد چه كسي كل آهنگ را نوشته است.“
    در 7 مارس سال 1985، آهنگ «We Are The World» منتشر شد و در تاريخ موسيقي به ثبت رسيد.

    در 5 آپريل همان سال، آهنگهاي «Good Friday» و «We Are The World» همزمان از بيش از هشت هزار ايستگاه راديويي در سرتاسر دنيا، پخش شدند.

    «We Are The World»، اولين آهنگ در صنعت موسيقي است كه چندين صفحه ي پلاتين جايزه دريافت كرده و بدين ترتيب در تاريخ ضبط موسيقي، از خود ركوردي بر جا گذاشته است. اين آهنگ تنها در طي يك ماه، در تمام زمينه ها، صفحات طلا، پلاتين و در برخي زمينه ها چندين صفحه ي پلاتين دريافت كرد.
    «We Are The World» به عنوان پر فروش ترين تك آهنگ تمام دورانها، در كتاب ركوردهاي جهاني به ثبت رسيد و در اين جايگاه باقي ماند، تا اينكه در سال 1997، آهنگ التون جان با نام «شمعي در باد _ چهره ي تو امشب چيزي را نشان ميدهد» (Candle In The Wind '97 / There's Something About The Way You Look Tonight) كه در ستايش پرنسس دايانا نوشته شده بود، جاي آهنگ «We Are The World» را گرفت.

    امروز، «We Are The World» هنوز دومين تك آهنگ پر فروش به حساب مي آيد. و بدون شك سرود شماره يك جهاني است و شايد براي هميشه نيز باشد. «We Are The World» در چهار زمينه ي ”آهنگ سال ـ صفحه موسيقي سال ـ بهترين اجراي گروهي پاپ ـ بهترين كليپ موسيقي [فيلم كوتاه]“، جايزه ي گرمي دريافت كرد.
    حمايت دسته جمعي هنرمندان از آفريقا (United Support of Artists for Africa - USA for Africa)، دويست ميليون دلار براي كمك به گرسنگان اتيوپي و مبارزه با قحطي در آن كشور جمع آوري كرد.
    در آگوست سال 1985، مايكل جكسون كاتالوگ اي.تي.وي را به قيمت چهل و هفت و نيم ميليون دلار خريداري كرد. ارزش حق انتشار اين كاتالوگ، اكنون سه برابر ارزش آن در سال 1985 است. اين كاتالوگ حاوي بيش از چهار هزار تصنيف است كه شامل دويست و پنجاه و يك آهنگ از گروه بيتلز، بهترينهاي پت بناتار، ليتل ريچارد، پوينتر سيسترز و پريتندرز ميشود.
    مايكل در حال حاضر حق انتشار مجموعه ي اسلاي استون به اضافه ي مجموعه اي از بهترين آهنگهاي دهه 60 ميلادي را دارا ميباشد.
    مايكل به وكيلش جان برانكا و فرانك ديلو كه مدير اجراييش بود، به خاطر كمكهايشان به او در بدست آوردن حق انتشار آهنگهاي گروه بيتلز، هركدام، يك ماشين رولز رويس به عنوان پاداش اهدا كرد.

  6. #26
    آخر فروم باز pedram_ashena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    من هم همانجام ;)
    پست ها
    3,303

    پيش فرض

    در 24 جولاي سال 1985، خبر داده شد كه مايكل جكسون در يك فيلم موزيكال سه بعدي فضايي ـ تخيلي با نام «كاپيتان اي.او» (Captain E.O) به ايفاي نقش ميپردازد. اين فيلم براي نمايش انحصاري در ديزنيلند و ديزنيورلد، در نظر گرفته شده بود.
    مايكل: ”اين فيلم ساخته شد زيرا استوديوهاي ديزني از من ميخواستند كه يك سرگرمي جديد براي اين پاركها ابداع كنم.
    من چند بار به سانفرانسيسكو پرواز كردم تا جورج را در ويلاي اسكاي واكر اش، ملاقات كنم. و ما به تدريج يك سناريو براي يك فيلم كوتاه نوشتيم. فيلمي كه در آن از تمام پيشرفتهايي كه در آن زمان به تازگي در زمينه ي ساخت سه بعدي حاصل شده بود، استفاده ميشد. «كاپيتان اي.او» اينطور بنظر ميرسيد و به بينندگان اين احساس را ميداد كه واقعا در يك سفينه ي فضايي هستند.“


    [فرانسيس فورد كاپولا ـ مايكل ـ جورج لوكاس]
    در 12 سپتامبر سال 1986، پس از گذشت بيش از يك سال از انتشار خبر ساخته شدن فيلم موزيكال سه بعدي فضايي ـ تخيلي هفده دقيقه اي مايكل جكسون با نام «كاپيتان اي.او»، اين فيلم در مركز ايپكات واقع در ديزنيورلد ـ فلوريدا، براي اولين بار به نمايش درآمد. اين فيلم توسط فرانسيس فورد كاپولا [كارگردان فيلمهاي دراكولا و پدرخوانده] كارگرداني شد و تهيه كنندگي آن را جورج لوكاس [كارگردان فيلم جنگ ستارگان] بر عهده داشت. مبلغي كه براي توليد دقيقه به دقيقه ي اين فيلم هزينه شد، آن را به پر خرج ترين فيلم تاريخ سينما بدل كرد و هنوز هم، با سي ميليون دلاري كه براي توليد اين فيلم هفده دقيقه اي مصرف شده، «كاپيتان اي.او» پر خرج ترين فيلمي است كه تا كنون ساخته شده است.
    مايكل در نقش اول اين فيلم و در كنار آنجليكا هيوستون ظاهر شد و دو تا از آهنگهاي جديد مايكل با نامهاي «تكه ي ديگر من» (Another Part Of Me) و «ما اينجاييم تا دنيا را تغيير دهيم» (We Are Here To Change The World)، در اين فيلم پخش گرديد.

    [پوشش فيلم كاپيتان اي.او]


    [مايكل در فيلم كاپيتان اي.او]

    پس از اولين نمايش فيلم «كاپيتان اي.او» در ديزنيورلد - فلوريدا، اين فيلم سه بعدي در هر چهار شهربازي ديزني در ايالات فلوريدا و كاليفرنيا و در كشورهاي ژاپن و فرانسه به نمايش گذاشته شد و موفقيت فوق العاده زيادي بدست آورد و از جاذبه هاي عمده ي شهربازي هاي ديزني به حساب مي آمد.

    مايكل بعدها گفت: ”كار بر روي «كاپيتان اي.او»، تمام احساسات مثبتي را كه نسبت به فيلمسازي داشتم، در من تقويت كرد. و به من اجازه داد تا بيش از پيش، به اين موضوع بيانديشم كه شايد كار بر روي فيلمها، مسير بعدي من در آينده باشد.“
    در 12 مارس سال 1986، تنها شش ماه قبل از اولين نمايش فيلم «كاپيتان اي.او»، در يك كنفرانس مطبوعاتي، خبر عقد قراردادي جديد به مبلغ پانزده ميليون دلار بين كمپاني پپسي كولا و مايكل جكسون اعلام شده بود.

    [اعلاميه ي پپسي]
    به دنبال آن، نام مايكل به عنوان كسي كه بيشترين تعداد قراردادهاي كلان را با يك شركت تجارتي [پپسي كولا] به امضا رسانده است، در كتاب ركوردهاي جهاني به ثبت رسيد.
    پس از آهنگ «We Are The World»، مايكل تصميم گرفت تا براي مدتي خود را از ديد عموم پنهان كند. او در طول مدت دو سال و نيم، بيشتر وقتش را به كار بر روي آلبوم جديدش «بد» (Bad) اختصاص داد.
    مايكل: ”چرا ساختن آلبوم «Bad» به درازا كشيد؟ جواب اين است كه كويينسي و من تصميم گرفتيم تا آنجا كه ممكن بود، اين آلبوم را بي عيب و نقص از آب در بياوريم.“
    در اين آلبوم كه تهيه كننده و دستيار تهيه كننده ي آن، كويينسي جونز و مايكل جكسون بودند، دو آهنگ نيز يكي با همخواني استيو واندر، و ديگري با همخواني سيدا گرت، وجود داشت و ديگر موسيقيدانان برجسته اي، همانند گرِگ فيلينگانز، استيو پركارو، ديويد پيچ، پائولينهو داكوستا و استيو استيونز در اين آلبوم همكاري ميكردند.

  7. #27
    آخر فروم باز pedram_ashena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    من هم همانجام ;)
    پست ها
    3,303

    پيش فرض

    بالاخره در 31 آگوست سال 1987، آلبوم «Bad» در دنيا منتشر شد. [به استثناي انگلستان كه در اين روز، تعطيل عمومي است]. فروشگهاي موسيقي، سريعتر از آنكه مسئولين آن بتوانند قفسه ها را مجددا با نسخه هاي آلبوم «Bad» پر كنند، خالي ميشدند.
    فروشگاه توير ركوردز در لندن، در اولين ساعت انتشار آلبوم «Bad»، دويست نسخه از آن را به فروش رساند. سي.بي.اس [اپيك] نيز تخمين زد كه در پاپان اولين روز انتشار اين آلبوم، يكصد و پنجاه هزار نسخه از آن به فروش رفته است.
    از شرق (نيويورك) تا غرب (لس آنجلس) آمريكا، مردم در مقابل فروشگاهها صف بسته بودند و فروشگاهها براي آنكه بتوانند جوابگوي آنها باشند، كارمندان بيشتري به خدمت گرفتند.
    «Bad» به ترتيب به مدت شش و هجده هفته، در صدر جدول آلبومهاي پر فروش پاپ و سياه پوستان قرار گرفت و به مدت هشتاد و هفت هفته در جدول آهنگهاي پاپ باقي ماند كه سي و هشت هفته ي آن را جزو پنج آلبوم صدر جدول قرار داشت. و بدين ترتيب مايكل، ركورد گروه ايگلز را كه با آلبوم «هتل كاليفرنيا» به مدت بيست و شش هفته در بين رتبه هاي اول تا پنجم صدر جدول قرار داشتند، شكست.
    در بريتانيا، آلبوم «Bad» به مدت پنج هفته در صدر جدول جاي گرفت و براي مدت يكصد و نه هفته ي متوالي به حضورش در جدول ادامه داد.
    آلبوم «Bad» موفقيت بسيار بزرگي محسوب ميشد و بله،... مايكل بار ديگر ركوردي تازه را در تاريخ موسيقي جهان به ثبت رساند: «Bad» دومين آلبوم پرفروش، تا آن زمان بود.
    [رتبه ي اول نيز با آلبوم «Thriller» به خود او اختصاص دارد]
    مايكل: ”زمانيكه حس ميكنيد در حال مسابقه دادن با خودتان هستيد، ساختن يك آلبوم بسيار مشكل ميشود. اينكه خودتان چگونه به آن نگاه ميكنيد مهم نيست، مردم هميشه آلبوم «Bad» را با «Thriller» مقايسه خواهند كرد. شما هميشه ميتوانيد به آنها بگوييد، ”«Thriller» را فراموش كنيد“، اما هيچكس اين كار را نخواهد كرد.“
    در 12 سپتامبر سال 1987، مايكل اولين تور يكنفره ي خود را با اجرا ي كنسرتي در استاديوم كوراكيون [مشهور به توكيودام] واقع در توكيو _ ژاپن، آغاز كرد.

    [تور Bad]
    مايكل، دو نفر از شعبده بازان ”سيگفيرد و روي“ را براي اجراي چشم بندي به تور اش دعوت كرده بود. در مقابل، آهنگي با نام «ذهن جادو است» (Mind Is The Magic) را براي مراسم افتتاحيه ي نمايششان در هتل ميريج در لاس وگاس به آنها تقديم كرد.

    [روي ـ مايكل ـ سيگفيرد]
    سيگفيرد و روي، جاذبه ي شماره يك لاس وگاس به شمار ميروند. و نمايش شعبده بازي برجسته ي آنها، از زمان افتتاح آن در سال 1981، حتي يك صندلي خالي نيز در سالن باقي نگذاشته است.
    در 1 مارس سال 1988، چهار تيزر تبليغاتي جديد پپسي با شركت مايكل، در كنفرانس مطبوعاتي اي كه به همين منظور ترتيب داده شده بود، نمايش داده شد. يك روز بعد، در طي پخش سي امين مراسم ساليانه ي گرمي از تلويزيون، تيزرهاي تبليغاتي خلاقانه ي پپسي با شركت مايكل، براي بار اول پخش گرديد.
    اين تيزرهاي تبليغاتي به محبوبيت بسياري دست يافتند. و به خصوص شبكه ي تلويزيوني شوروي، اجازه ي پخش آنها را درخواست كرد.
    اين تيزرها، اولين تيزرهاي تبليغاتي آمريكايي بودند كه از شبكه تلويزيوني شوروي پخش ميشدند. تخمين زده شد كه يكصد و پنجاه ميليون نفر از مردم شوروي، اين تيزرهاي تبليغاتي را تماشا كرده اند.
    در 20 آپريل سال 1988، زندگي نامه ي مايكل جكسون به قلم خودش كه از مدتها پيش وعده داده شده بود، توسط انتشارات دابل دي منتشر شد. ويرايش كتاب مونواك (Moon Walk) را ژاكلين اناسيس بر عهده داشت.

    [كتاب مونواك]
    خواندن اين كتاب سفري است بياد ماندني، به قعر احساسات و درونيات يك نابغه ي موسيقي مدرن. در سن بيست و نه سالگي، مايكل به بيست و چهار سال تجربه ي اجرا بر روي صحنه نظر مي اندازد.
    با فروش هفتاد هزار نسخه ي چاپ اول اين كتاب، در طي تنها دو هفته، مونواك پر فروش ترين كتاب در بريتانيا شد. اين كتاب براي بار دوم در دوازده هزار و پانصد نسخه به چاپ رسيد. و يك هفته بعد چاپ سوم كتاب با تيراژ سي هزار و پانصد نسخه به بازار عرضه شد.

  8. #28
    آخر فروم باز pedram_ashena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    من هم همانجام ;)
    پست ها
    3,303

    پيش فرض

    در ليستي از پر فروشترين كتابهاي روز آمريكا كه در روزنامه ي لس آنجلس تايمز به چاپ رسيد، مونواك در رتبه ي اول قرار داشت. و در ليستي كه در روزنامه ي نيويورك تايمز چاپ شده بود، مكان دوم را تصرف كرده بود كه در دومين هفته ي حضورش در جدول پر فروشها، به صدر ليست راه يافت.

    اين دو ليست از كتابهاي پر فروش، در صنعت نشر و چاپ، مهمترين ليستها به شمار مي آيند.
    در طي چند ماه، اعلام شد كه متجاوز از چهارصد و پنجاه هزار نسخه از كتاب مونواك در چهارده كشور جهان به فروش رفته است.

    مايكل اين كتاب را به يكي از كساني كه هميشه براي او همانند يك بت بود، تقديم كرده است. ”فرد آستر، هنرپيشه ي بزرگ و قديمي.“

    در كتاب مونواك، مايكل بدون پرده پوشي، درباره ي دوران بلوغ، خانواده، اولين عشقش، جراحي پلاستيك، حرفه ي تماما استثنايي اش و شايعات عجيب و غريب و غير منصفانه اي كه همواره حيطه ي كاريش را محاصره كرده است، صحبت ميكند.

    او در اين كتاب درباره ي دوران كودكي اش مينويسد:

    ”چيزي كه از دوران كودكي ام به ياد دارم، بيشترش كار است، اگرچه عاشق خواندن بودم. من مانند جودي گارلند از جانب پدر و مادرم وادار به رفتن بر روي صحنه نميشدم. من اين كار را انجام ميدادم زيرا از آن لذت ميبردم و براي من مانند نفس كشيدن، يك توانايي ذاتي بود. من اين كار را انجام ميدادم زيرا مجبور شده بودم. نه از طرف والدين يا خانواده ام. بلكه از طرف باطنم كه در دنياي موسيقي زندگي ميكرد.

    گاهي اوقات كه از مدرسه به خانه باز ميگشتم، فقط همينقدر فرصت داشتم كه كتابهايم را زمين بگذارم و براي رفتن به استوديو آماده شوم. بعضي وقتها تا آخر شب ميخواندم. تا وقتيكه از موقع خوابم ميگذشت. در آنطرف خيابان، روبروي استوديوي موتون، يك پارك قرار داشت. به خاطر مي آورم كه به بازي بچه ها در پارك نگاه ميكردم، فقط به آنها خيره ميشدم، در ذهنم نميتوانستم يك چنين آزادي و زندگي بدون دغدغه اي را براي خودم تصور كنم. و بيش از هر چيز آرزو ميكردم كه اي كاش من هم يك چنين آزادي اي داشتم كه ميتوانستم خود را از دست مشكلات خلاص كنم و مانند آن بچه ها باشم. ما در كارمان پيشرفت بسيار خوبي داشتيم اما به اندازه ي افرادي كه دو برابر خودمان سن داشتند، كار ميكرديم.

    به عنوان رهبر گروه، من بيش از سايرين حس ميكردم كه نميتوانم حتي يك شب را تعطيل كنم. به ياد دارم پس از اينكه تمام روز را به خاطر بيماري در تختخواب گذرانده بودم، شب بر روي صحنه برنامه اجرا كردم. در اينطور مواقع تمركز كردن بر روي اجرا، مشكل ميشد اما من آنقدر كارهايي را كه بايد من و برادرانم بر روي صحنه انجام ميداديم، خوب به خاطر سپرده بودم كه ميتوانستم آنها را در خواب نيز انجام بدهم.

    استعداد چيزي است كه خدا به انسان ميدهد، اما پدر به ما نشان داد كه چگونه آن را رشد دهيم. ما براي او اجرا ميكرديم و او از ما ايراد ميگرفت. اگر خراب كني، كتك ميخوري. بعضي وقتها با كمربند و بعضي وقتها با شلاق. پدرم واقعا به ما سخت ميگرفت، واقعا سخت ميگرفت. مارلون كسي بود كه هميشه موقع تمرينات دچار دردسر ميشد. اما من بيشتر براي اتفاقاتي كه خارج از زمان تمرين رخ ميداد، كتك ميخوردم. پدر آنقدر مرا ميزد و عصباني ام ميكرد كه من تصميم ميگرفتم تمامي آن كتكها را تلافي كنم. كفشم را از پايم بيرون مي آوردم و به سمت او پرتاب ميكردم و يا با مشتهايم با او ميجنگيدم. به همين دليل بود كه بيشتر از برادرانم، كتك ميخوردم. من متقابلا با او ميجنگيدم و پدرم هم مرا به شدت كتك ميزد. مادرم ميگويد كه وقتي خيلي كوچكتر بودم نيز همين كار را انجام ميدادم اما من چيزي به خاطر نمي آورم. يادم مي آيد كه براي فرار از دست پدر به زير ميزها پناه ميبردم و او را عصباني تر ميكردم. ما روابط متلاطمي با يكديگر داشتيم.

    پدرم هميشه براي من يك راز بوده است وخودش هم اين موضوع را ميداند. يكي از چيزهايي كه هميشه بيشترين افسوس را برايش خورده ام، اين است كه هيچوقت قادر نبودم رابطه ي نزديكي با او برقرار كنم. او در طي ساليان، ديواري به دور خودش ساخته بود و وقتيكه كارش را با گروه به پايان رساند، متوجه شد كه برايش مشكل است با ما رابطه برقرار كند..... تا به امروز من بابت اينكه او بر خلاف بسياري از والدين، پولي را كه ما بدست مي آورديم، براي خود برنميداشت، بسيار از او ممنون هستم. تصور كنيد كه از فرزندان خودتان بدزديد. پدرم هرگز چنين كاري با ما نكرد. اما من هنوز هم او را نميشناسم، و اين براي پسري كه تشنه ي شناختن پدرش است، غم انگيز است. او هنوز هم براي من يك مرد رمز آميز است و شايد براي هميشه باشد...
    نميدانم من و برادرانم چه چيزي را انتظار ميكشيديم، اما كلوپهاي شبانه چيز متفاوتي بودند. ما در بين كمدينهاي بد، افراد الكلي و زناني كه بر روي صحنه استريپتيز ميكردند، برنامه اجرا ميكرديم. و من تحت اعتقادات دين يهوا تربيت شده بودم. مادرم نگران بود كه من وقتم را با افراد نامناسبي ميگذرانم و با چيزهايي آشنا ميشوم كه بايد چند سال ديرتر از آنها مطلع شوم.

    آقاي خوش شانس بودن براي اولين بار زماني برايمان معنا پيدا كرد كه يك نمايش كامل نصيبمان شد. پنج نوبت در شب و شش شب در هفته برنامه اجرا ميكرديم. و اگر پدر ميتوانست شب هفتم را هم ما را براي اجراي برنامه به جايي خارج از شهر ببرد، اين كار را ميكرد. ما بسيار سخت كار ميكرديم. اما شلوغي كافه ها براي ما بد نبود.
    ما در كافه هايي برنامه اجرا ميكرديم كه در آن زمان زنان استريپتيز كننده نيز آنجا كار ميكردند. من عادت داشتم در گوشه هاي صحنه ي يكي از اين كلوپها در شيكاگو بايستم و يكي از زنان استريپتيز كننده به نام مري رز را تماشا كنم. در آن زمان نه يا ده ساله بودم. آن دختر لباسهايش را از تنش بيرون مي آورد و به داخل جمعيت پرتاب ميكرد. و مردها آنها را بر ميداشتند و نعره ميكشيدند. من و برادرانم كل اين وقايع را تماشا ميكرديم و به ذهن ميسپرديم و پدرم هم اهميت نميداد. ما در معرض چيزهاي بسياري قرار داشتيم كه مرتبا تكرار ميشدند.
    بعدها وقتي در سالن آپولو در نيويورك برنامه اجرا كرديم، من چيزي ديدم كه واقعا بر رويم تاثير گذاشت زيرا هرگز فكر نميكردم كه چنين چيزي وجود داشته باشد. من تا آن زمان چند تا از زنهايي را كه استريپتيز ميكردند، ديده بودم؛ اما آنشب، دختري با مژه هاي بسيار زيبا و موهاي بلند بر روي صحنه آمد و برنامه اش را اجرا كرد. او اجراي فوق العاده اي داشت. يكدفعه، در پايان نمايش، كلاه گيسش را از سر برداشت، يك جفت پرتقال بزرگ از درون لباس زيرش بيرون كشيد و معلوم شد كه آن دختر، يك مرد بوده است. اين واقعه بر روي من تاثير گذاشت. من هنوز يك بچه بودم و حتي نميتوانستم چنين چيزي را تصور كنم. من به طرف تماشاچيان نگاه كردم. آنها از اين نمايش خوششان آمده بود و با شادي و به شدت تشويق ميكردند. من فقط يك بچه بودم، در گوشه ي صحنه ايستاده بودم و تمامي اين چيزها را تماشا ميكردم. همانطور كه گفتم واقعا تحت تاثير قرار گرفتم. من به عنوان يك بچه، از اين ماجرا درس گرفتم. بيشتر از هر چيزي. شايد اين اتفاق ذهن مرا به سمت تمركز كردن بر روي جنبه هاي ديگر زندگي در بزرگسالي، آزاد ساخت.“

    مايكل درباره ي احاطه شدن توسط طرفدارانش مينويسد: ”آنها منظور بدي ندارند اما من تصديق ميكنم كه اينطور احاطه شدن باعث آسيب ديدن ميشود. احساس ميكنيد كه در حال خفه شدن يا تكه تكه شدن هستيد. هزاران دست به شما چنگ ميزنند. يكي از دخترها مچ شما را ميپيچاند در حاليكه ديگري در حال باز كردن ساعتتان از دستتان است. آنها در موهايتان چنگ ميزنند و آن را محكم ميكشند و دردش مانند آتش شما را ميسوزاند. شما بر روي زمين مي افتيد و خراشهاي خيلي بدي برميداريد. من هنوز نشان بعضي از آن خراشها را بر روي پوستم دارم و ميتوانم به خاطر بياورم هر كدام از آنها در چه شهري بر روي پوستم ايجاد شده اند. اين مهم است كه با دستانتان از چشمانتان محافظت كنيد، زيرا ممكن است دخترها در طي اين هيجانات روحي، فراموش كنند كه ناخنهايشان بلند است.“

    مايكل در اين كتاب درباره ي به شهرت رسيدنش و شايعات مينويسد:

    ”وقتي براي اولين بار مشهور شدم، هنوز پسر بچه ي تپلي بودم و صورت گرد و تپلي داشتم. گردي صورتم تا سالها بعد با من ماند، تا زمانيكه رژيم غذايي ام را تغيير دادم و خوردن گوشت قرمز، مرغ، خوك، ماهي و چيزهاي چاق كننده را ترك كردم. فقط ميخواستم بهتر بنظر برسم، بهتر و سلامت تر زندگي كنم. بتدريج وزن كم كردم و صورتم به حالتي كه الان هست، درآمد. و روزنامه ها مرا متهم ميكردند كه ظاهرم را با جراحي پلاستيك تغيير داده ام. گذشته از جراحي بيني، كه من آزادانه تاييد كردم كه انجامش داده ام، مانند بسياري از خواننده ها و ستارگان فيلمها. آنها يكي از عكسهاي قديمي ام را كه مربوط به دوران بلوغ يا دبيرستانم بود، انتخاب ميكردند و آن را با يكي از عكسهاي جديدم مقايسه ميكردند. در عكس قديمي، صورتم گرد و تپل بود و موهاي آفريقايي داشتم و نورپردازي عكس هم خيلي بد بود. عكس جديد، صورت يك فرد بسيار بزرگتر و بالغ را نشان ميداد. مدل موهايم فرق كرده بود و بيني ام را هم عمل كرده بودم. همچنين، نورپردازي عكسها هم با گذشت زمان عالي شده بود. اينطور مقايسه كردنها واقعا منصفانه نيست

  9. #29
    آخر فروم باز pedram_ashena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    من هم همانجام ;)
    پست ها
    3,303

    پيش فرض

    من ميخواهم مسئله را روشن كنم. من هرگز گونه ها يا چشمانم را تغيير نداده ام. لبهايم را نازك نكرده ام و هيچگونه عمل جراحي روي پوستم نداشته ام. تمام اين ادعاها مضحك است. اگر حقيقت داشت، ميگفتم، اما حقيقت ندارند. من دو بار بيني ام را عمل كردم و اخيرا يك شكاف در چانه ام ايجاد كرده ام [كه امروزه به عنوان جراحي پلاستيك محسوب نميشود]. ولي تمامش همين است. من اهميت نميدهم كه ديگران چه ميگويند. اين صورت خودم است و خودم ميدانم.“
    مايكل در اين كتاب روابط خود و پدرش را طوفاني توصيف كرده است.
    او در مصاحبه اي در سال 1993 با اپرا وينفري، درباره ي اين روابط گفته است: ”ميترسيدم... خيلي ميترسيدم. او گهگاه مي آمد تا مرا ببيند. من از ترس دچار حالت تهوع ميشدم و بالا مي آوردم.“
    وقتي اپرا وينفري در اين مصاحبه از او پرسيد كه آيا اين حالت را در كودكي داشته است يا بزرگسالي، با يك كلمه جواب داد ”هر دو“. مايكل در آن زمان سي و پنج ساله بود.

    مولي مولدروم، منتقد موسيقي استراليايي در رابطه با تجربيات مايكل به عنوان يك پسر بچه نوشته است:
    ”هنگاميكه من و شما مشغول بازيهاي كودكانه بوديم، او در حال اجرا كردن بر روي صحنه بود. وقتي من و شما سرگرم راندن دوچرخه هايمان بوديم، او در حال اجرا كردن بر روي صحنه بود. وقتي ما براي اولين بار به مدرسه ميرفتيم، او در حال اجرا كردن بر روي صحنه بود. و صحنه گردانها در دنياي بسيار بسيار متفاوتي زندگي ميكنند.
    بر طبق آنچه كه شنيده ايم، مايكل يك پدر بد زبان داشته است كه او را وادار ميكرد در استوديو بماند و تمرين كند و ضبط كند. در حاليكه بچه هاي همسن و سال او بيرون مشغول بازي كردن با دوستانشان بودند.
    گفته شده است وقتي مايكل بر اثر دلشوره اي كه براي اجرا در مقابل پنجاه هزار نفر داشت، در دستشويي بالا مي آورد، پدرش او را از آنجا بيرون ميكشيد و بر روي صحنه هل ميداد. ما از رفتن بر روي صحنه هاي نمايش مدرسه حتي در حضور تنها صد نفر دچار اضطراب ميشويم. اما مايكل جكسون به عنوان يك سوپر استار، موقعيت بسيار متفاوتي را تجربه كرده است.
    در حقيقت پرينس و مدونا هنگاميكه نوجوان بودند، آلبومهاي جكسون فايو را خريداري ميكردند. آنها دوران كودكي خود را داشتند و اگر سالهاي نوجواني زود هنگامشان دردناك بود و آنها را از بسياري چيزها محروم كرد، حداقل در ديد عموم نبودند. مايكل هيچگاه اين فرصت را نداشت.
    هيچكدام از ستاره هاي تاريخ موسيقي، به اندازه ي مايكل در ديد عموم نبوده اند. شايد به استثناي تعداد كمي از آنها كه شامل التون جان، بوي، پل مك كارتني و ميك جگر ميشود. كه باز هم تمامي آنها موفق شدند حداقل دوران نوجواني شان را قبل از اينكه اسمشان را همه بدانند، دور از ديد عموم بگذرانند.
    چيزي كه مشخص است اين است كه مايكل، دوران كودكي عادي اي نداشته است. شايد احاطه شدن توسط طرفداران و تحت فشار قرار گرفتن از جانب آنان، منجر به كمرويي و حساس بودن او در زماني كه بر روي صحنه حضور ندارد، شده است.
    كمرويي او يك حقيقت شناخته شده است. تازه در اين سالهاي اخير است كه تكه هاي معماي مايكل جكسون، يكي يكي در حال پيدا شدن است.
    اسموكي رابينسون، يكي از هنرمندان موتون، شرح ميدهد كه مايكل تا چه حد به همه چيز دقت ميكرده و مانند اسفنج همه چيز را به خصوص در مورد صنعت موسيقي و صحنه گرداني، در خود جذب ميكرده است و بسيار كنجكاو بوده و هنوز هم همانطور است. اسموكي رابينسون در مصاحبه اي با اپرا وينفري در سال 1993، گفت كه ” مايكل مانند روحي پير در بدن يك كودك بود. او در واقع هيچگاه بچه نبود.“
    تجربيات دوران نوجواني مايكل، سهم بيشتري در ساختن شخصيت پيچيده اي كه در هر كشوري از گوشه و كنار دنيا، مايكل را با آن ميشناسند، داشته است.“
    [تكه هايي بود از نوشته هاي مولي مولدروم، منتقد موسيقي استراليايي در رابطه با تجربيات دوران كودكي مايكل]
    در ماه مي سال 1988، مايكل از هيونهارست [خانه ي خانوادگي انسينو]، به ويلايي در دره ي سانتا ينز واقع در يكصد مايلي شمال شهر لس آنجلس، نقل مكان كرد. ويلاي دو هزار و هفتصد جريبي (117612000 متر مربع) سايكامور، خيلي زود به «نورلند» (Neverland) تغيير نام داد. نورلند شهر «پيتر پن». شهر قهرمان كتاب مورد علاقه ي مايكل: «پيتر پن، پسري از نورلند» (Peter Pan The Boy From Never Neverland)



    [نورلند]
    در 18 ماه مي سال 1988، اولين فيلم مايكل «مونواكر» (Moon Walker) كه در آن خودش در نقش اول ظاهر شده است، براي اولين بار در جشنواره ي فيلم كن در جنوب فرانسه، به نمايش در آمد. اين فيلم براي عرضه در كريسمس در نظر گرفته شده بود.

  10. #30
    آخر فروم باز pedram_ashena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    من هم همانجام ;)
    پست ها
    3,303

    پيش فرض

    در 2 جولاي سال 1988، زمانيكه آهنگ «داياناي كثيف» (Dirty Diana) در صدر جدول قرار گرفت، مايكل اولين هنرمندي بود كه پنج آهنگ از يك آلبومش [Bad] در صدر جدول قرار داشتند. تا آن زمان هيچكس به چنين ركوردي دست نيافته بود.
    نام مايكل در كتاب ركوردهاي جهاني به عنوان كسي كه بيشترين تعداد آهنگهاي محبوب و شماره يك را در دهه 80 ميلادي عرضه داشته، ثبت شده است. هيچ هنرمند ديگري [چه زن و چه مرد] در اواخر دهه 80، بيشتر از سلطان پاپ، آهنگ شماره يك نداشته است.
    در اواخر ماه اكتبر سال 1988، فيلم «مونواكر» براي اولين بار بر روي پرده ي سينماهاي ژاپن ظاهر شد. و بالاخره در 26 دسامبر، در اروپا منتشر گرديد. گرچه برخي از منتقدان، از فيلم «مونواكر» تعريف كردند و برخي ديگر انتقاد، اين فيلم هم در ژاپن و هم در اروپا با استقبال عمومي روبرو شد. در انگلستان و فرانسه، مردم براي ديدن اين فيلم، جلوي سينماها صف ميكشيدند.
    فرانك ديلو، كه مدير اجرايي مايكل بود، تصميم گرفت تا «مونواكر» را در سينماهاي ايالات متحده، به نمايش نگذارد. در 10 ژانويه سال 1989، «مونواكر» بر روي فيلمهاي ويدئويي در آمريكا عرضه شد. تنها پس از گذشت يك ماه، ششصد هزار نسخه از آن به فروش رفت. و اين تازه آغاز ماجرا بود.






    [فيلم مونواكر]
    «مونواكر» در صدر جدول بهترين ويدئو كاستهاي موسيقي ظاهر شد. اين فيلم، نام مايكل را به مدت بيست و دو هفته در اولين رديف جدول نگاه داشت. تا اينكه بالاخره توسط خود مايكل و با مستند «مايكل جكسون: مرد افسانه اي ادامه ميدهد» (Michael Jackson: The Legend Continues) جايگزين شد.
    در 24 ژانويه سال 1989، پس از گذشت تنها دو هفته از زمان انتشار «مونواكر»، اين فيلم ركورد فروش فيلم «پشت صحنه ي كليپ Thriller» را پشت سر گذاشت. اينچنين شد كه مايكل ركورد خود را شكست و فيلم «پشت صحنه ي كليپ Thriller» را به مكان دوم هدايت كرد. تا به امروز، «مونواكر» پر فروش ترين فيلم موزيكال بوده است و «پشت صحنه ي كليپ Thriller» را در پشت سر خود دارد.
    مايكل بار ديگر ركورد جديدي را ثبت كرد. دو تا از فيلمهاي موزيكال او در رتبه هاي اول و دوم پرفروش ترين فيلمهاي موزيكال تاريخ موسيقي قرار دارند.
    در 27 ژانويه سال 1989، مايكل يكصد و بيست و سومين و آخرين كنسرت از تور «Bad» را در استاديوم ورزشي لس آنجلس برگزار كرد.


    [تور Bad]
    تور «Bad» تمام ركوردهاي پيشين را شكست و بزرگترين توري شد كه تا آن زمان برگزار شده بود.
    تور جهاني «Bad» به مدت شانزده ماه [12 سپتامبر سال 1987 ـ 27 ژانويه 1989] و در پانزده كشور دنيا برگزار شد و در مجموع، چهار ميليون و چهار صد هزار نفر از مردم دنيا، در كنسرتهاي اين تور حضور يافتند.
    تور «Bad» همچنين با درآمدي بالغ بر يكصد و بيست و پنج ميليون دلار، پر درآمد ترين كنسرت تا آن زمان بود. تا آن هنگام، هيچ هنرمند ديگري تنها از يك تور، چنين درآمدي بدست نياورده بود.
    مايكل چند سال بعد با توري ديگر، ركوردي را كه خودش بر جا گذاشته بود، شكست.
    مايكل در مدتي كه تور «Bad» را در اروپا برگزار ميكرد، در هر دقيقه سه پوند و چهار صد و بيست و پنج سنت، درآمد داشت. مايكل قراردادي به ارزش بيست ميليون پوند امضا كرده بود كه بر طبق آن نود درصد درآمد حاصل از تمام كنسرتها را دريافت ميكرد. كه پس از پرداخت سهم همراهان يكصد و چهل نفره اش، از هر كنسرت، سود خالصي بالغ بر چهار صد هزار پوند بدست مي آورد.
    در 14 فوريه سال 1989، خبر رسيد كه مايكل جكسون و مدير اجرايي اش، فرانك ديلو، در صدد هستند كه از يكديگر جدا شوند. هيچ دليلي براي اين جدايي ناگهاني ذكر نشد و به رسانه ها اين امكان را داد تا در مورد دلايل احتمالي اين قضيه نظر بدهند كه شايد فرانك ديلو سعي داشته است تا با تكنيكهاي مديريتي نمايشي خود، مايكل را تحت كنترل خود در آورده و از اين طريق خود را مطرح كند.


    [مايكل ـ فرانك ديلو]
    فرانك ديلو از تاريخ 20 مارس سال 1984 تا 14 فوريه 1989، مدير اجرايي مايكل بود.

    در 28 جولاي سال 1989، زمانيكه انيميشن ساخته شده از روي مايكل، براي اولين بار در تبليغات تلويزيوني كارتون «خانواده ي ريزين» نمايش داده شد، مايكل به عنوان جديد ترين عضو، در اين خانواده ي كارتوني پذيرفته شد. نام اين شخصيت جديد كارتوني «مايكل ريزين» بود. از صداي مايكل در حال صحبت كردن، در اين تيزر تبليغاتي استفاده شده بود، اما آنها به خاطر قرارداد انحصاري اي كه مايكل با كمپاني پپسي امضا كرده بود، نميتوانستند از صداي او براي خواندن آهنگ «من اين را از شراب انگور شنيدم» (I Heard It Through The Grapevine) كه براي اين تبليغ ساخته شده بود، استفاده كنند. مايكل پس از همكاري با خالق اين خانواده ي كارتوني، در فيلم «مونواك»، موافقت كرد كه آنها از انيميشنش در اين تبليغات استفاده كنند.

    در 13 سپتامبر سال 1989، يك كنفرانس مطبوعاتي برگزار شد تا خبر عقد قراردادي جديد را بين مايكل جكسون و پوشاك ال.اي گير (L.A.Gear) اعلام كند. اين قرارداد دو ساله، مايكل را ملزم ميكرد كه علاوه بر طراحي پوشاك و تبليغ براي فروش يك سري از كفشها و پوشاك ورزشي آنها، در تيزرهاي تبليغاتيشان نيز حضور يابد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •