سلام
من تو دل بست بودم
پس چرا
می خوام آن کبوتر وحشی باشم
که به هیچ چیز و هیچ کس دل نمی بندد
دگر نیست جایم اینجا
به آسمان دل می بندم به آسمان
به آسمانی که مهر بی پایان دارد.
Boof6260
سلام
من تو دل بست بودم
پس چرا
می خوام آن کبوتر وحشی باشم
که به هیچ چیز و هیچ کس دل نمی بندد
دگر نیست جایم اینجا
به آسمان دل می بندم به آسمان
به آسمانی که مهر بی پایان دارد.
Boof6260
سلام
بازهم این کوچه ، کوچه تاریکی
ولی مثل همیشه چراقی در آن روشن است
بازهم خانه .......،باز آن دیوار..
دیواری که من را از تو جدا کرده
دلم می خواهد فریاد بزنم ....(دوستت دارم)
ولی
باز م این فریاد در دیوارهای زخمی ون آلود دلم به سکوت تبدیل می شود
سکوتی بی پایان
چراغ آن خانه تو هستی همیشه....
تا آن چراغ خانه تان هست من هستم
آن روز که او نباشد من نیز در
این تاریکی نیست می شوم و با نسیم صبح گاه از دیارت خواهم رفت
باشد که نباشم........................................ ...
Boof6260
زندگی بی تو
مانند آن ماهیم که از دریا دورست
دراین جنهم که اسمش دنیا ست
کاش همیشه پشت این پنجره باران می بارید
من به اندازه تمام عمر
آفتاب را دیده ام
سلام دوستان
از همگي عزيزاني كه زحمت مي كشن و اشعار خودشون رو در اينجا قرار ميدن ممنونم.
فقط يه نكته ي كلي درمورد روال انجمن ادبيات عرض كنم خدمتتون كه اگر قصد گذاشتن اشعار شاهران ديگه رو دارين براي هر شاعر يك تاپيك جدا ايجاد كنين و در پست اول يه زندگينامه و معرفي و نقد مختصر از آثار ايشون رو قرار بديد و بعد به گذاشتن اشعار اونها بپردازيد.
از اين تاپيك هم فقط براي قرار دادن شعارهاي خودتون استفاده بفرماييد.
تاپيك ويرايش شد ...
باز هم از همگي تشكر فراوان دارم
پايدار و پيروز باشيد
سلامنوشته شده توسط Dianella [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
و
متشکرم
اول برای توجه شما به این تاپیک و
دوم برای ویرایشی که انجام دادید
Boof6260
سلام
درد را سالهاست که می کشم
ولی
تنها بودن را بعد از رفتن تو.............
روزهایی را می نگرم
روزهایی که گذشتند
و محو شدند
بی هیچ رد پایی
جز خاطره ای گنگ
از سایه ای
که زیر آفتاب سوزان
خاطره ی آب را
مرور می کرد!!!
Last edited by Ar@m; 13-06-2007 at 22:12.
بیداری من کابوسی است از این واقعیت
که بودن تو توهمی بیش نیست
این کوچه
این شهر
این جریان ظریف زنده بودن
با رویای تو می خوابد
با رویای تو برمی خیزد
من
با این کابوس به دنیا می آیم
با این کابوس خواهم مرد:
که تو نیستی
بیچاره دلم
هر روز و هر شب یاد تو بود
یاد تو که چی میتوان گفت
یاد عشق تو
تا دمی به عشق من زنی
عاشقت شوم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)