تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 638 اولاول 123456781454104504 ... آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #31
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    در میان خاطرات من
    کلبه ای هست
    تازه از عطر باران
    و برق شبنم
    در سرزمین مه آلود
    در عمق جاده های دور دست
    پشت کوهها
    و جنگل ها
    و دریاها
    پشت غم
    پشت نیستی
    پشت هر آنچه رویش
    ذره ای سایه هست
    کلبه ای
    با جاده های سنگفرش
    بوته های گل رز
    تمشک های وحشی
    عطر گلهای شب بو
    عطر گندم
    عطر کاج
    کلبه ای
    برای آرزوهای از دست رفته
    برای بعد از ظهرهای خلوت کودکیم
    برای ابرهای پراکنده در آسمان آبی
    دیوارهای کوتاه
    درختان بلند
    نقاشی های پر از کوه و رودخانه و پرنده
    مدادهای نوک شکسته
    خط خطی های پاک شدنی
    املاهای بیست
    انضباط های نوزده
    برای آرزوهایی
    در حد یک پرواز
    و تخیلی
    آن سوی ابرها
    در سرزمین پریان جادویی
    و تازگی قصه های تکرار شدنی
    برای لحظه غروب خورشید
    که سایه مرا
    به اوج برساند
    برای طلوعش
    از پشت حصارها
    برای آن بی خبری
    که همه چیز بود
    و در پشت یک خم ناپدید شد
    در پشت قد کشیدن
    فهمیدن
    و تلخی واقعیت را
    مزه کردن
    برای آغاز شکست
    آغاز سقوط
    آغاز باور نکردن ها
    ندیدن ها
    نشنیدن ها
    آغاز دردی
    به عظمت دوست داشتن
    به عظمت خواستن
    و نتوانستن
    این
    سرنوشت من است.

  2. 2 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #32
    Banned
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,835

    پيش فرض

    يك شعر آلماني :

    بچه ها شوخي شوخي به قورباغه ها سنگ زدند
    قورباغه ها جدي جدي مردند

  4. این کاربر از BKM_MAHDI بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #33
    آخر فروم باز Doyenfery's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    پست ها
    1,890

    پيش فرض

    یدفعه که عصبانیم بیا یه ذره از این حس و حال رو نشونت بدم!!!!
    ممنون !
    درگیری فکری خیلی مدرن تره تا در گیری فیزیکی !!!

  6. #34
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    نترس شوخی کردم

  7. #35
    پروفشنال doyenboof's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    594

    پيش فرض

    حس و حال شاعری پس چی ؟!!
    لازم ترین چیزه , داشتن یک جو و اتمسفر خاص , یه حال خاص..
    سلام به همه
    چهره های آشنایی اینجا میبینم

  8. #36
    پروفشنال doyenboof's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    594

    پيش فرض

    سلام به همه وستان
    متاسفم که چند روزی نبودم سیستمم مشکل داشت

  9. #37
    پروفشنال doyenboof's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    594

    پيش فرض

    سلام

    عاشقانه دوستت دارم
    میترسم
    بگویم که دوستت دارم در این وادی دوست داشتن گناه
    میترسم
    بگوی که دوستت ندام
    میترسم که تو را دیگر نبینم
    میترسم بی تو بمیرم

    Boof6260
    Last edited by doyenboof; 27-05-2007 at 00:08.

  10. #38
    پروفشنال doyenboof's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    594

    پيش فرض

    سلام

    عشق من آن مرغ وحشی است که بر بام دلت تشسته
    این مرغ تشته عشق توست ....
    مرغ دلم را مرنجان چو این مرغ وحشی گر از بام دلت برخیزد چو کبوتر بر نخواهد گشت
    این مرغ وحشی عشق را از کسی گدایی نکند

    Boof6260

  11. #39
    پروفشنال doyenboof's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    594

    پيش فرض

    سلام

    پری در خواب دیدم،گریه اش بی صدا در باد بود
    لحظه ای آرام آرام گوشه چشمی باز کرد قطره اشکی پاییزی در سایه سار آخرین آسمان خدا بود
    که میرفت تا آخرین ملک زمین قلب خاکستریش را به آتش بزند،تنها مثل تنهای دستهای نهان لرزانی بود که در ذهن خیالی خود گرمی دستان دیگری را میدید


    Boof6260

  12. این کاربر از doyenboof بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #40
    پروفشنال doyenboof's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    594

    پيش فرض

    سلام

    خواب دیدم ، خواب یک اطلسی را،پشت پنجره تنهای دلت
    رویده بود آنجا که می گفتی هیچ کس نیست حتی معصومیت چشمان پسر بچه همسایه که بی صدا می خندید.
    مادرش می گفت که نمی تواند ببیند حتی رنگ آسمان را...........


    Boof6260

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •