تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 8 اولاول 12345678 آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 71

نام تاپيک: زندگينامه كارآفرينان موفق جهان

  1. #31
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    ديويد فيلو و جري يانگ [سايت Yahoo]


    بسياري از شما تا كنون نام YAHOO را شنيده ايد و احتمالا به اين سايت مراجعه كرده ايد!

    كمتر كاربراينترنتي يافت مي شود كه Yahoo Messenger را نشناسد يا در Yahoo ، Mail رايگان نداشته باشد ، بسياري از كاربران از Search Yahoo استفاده كرده اند و با قابليت هاي آن آشنا هستند .

    آيا شما مي دانيد كه ياهو چه قدمتي دارد ؟
    آيا مي دانيد طراحان اين سايت چه كساني بودند ؟

    در اين مقاله ما قصد داريم شما را با تاريخچه اين سايت آشنا كنيم :
    Yahoo به صورت يك سرگرمي دانشجويي شروع شد و سپس در سطح جهاني به عنوان راهي براي ارتباط مردم با يكديگر ، خريد كالا و دستيابي به اطلاعات مطرح شد .

    دو موسس Yahoo ، ديويد فيلو و جري يانگ ، دو دانشجوي دكترا دانشگاه استانفورد (Stanford) بودند اين دو نفر در فوريه 1994 براي تهيه ليست آدرس هاي مورد علاقه خود وقت گذاشتند ليست آنها بسيار طولاني شده بود و آنها مجبور به طبقه بندي آدرس ها بودند و وقتي هر دسته طولاني مي شد آن را به دسته هاي كوچكتر تقسيم مي كردند.

    آنجا بود كه هسته اوليه Yahoo شكل گرفت و اين سايت به عنوان راهنماي جري (Jery) براي شبكه جهاني شروع به كار كرد ولي بعدها توسط يك ديكشنري صاحب يك لقب شد.

    نام Yahoo خلاصه Yet Another Hieradical Officaus Oracle است كه معني فارسي آن هنوز هم يك الهام خودماني سلسله مراتبي مي باشد.

    جري و ديويد متوجه شدند كه آنها تنها كساني نيستند كه به دنبال مكاني براي پيدا كردن سايت هاي مفيد هستند بعد از مدت كوتاهي صدها نفر از راهنماي آنها استفاده كردند.

    Yahoo در پاييز 1994 به ميزان يك ميليون بار استفاده شده بود و در حدود 100 هزار كاربر داشت.
    با افزايش ترافيك Yahoo و استقبال روز افزون از آن ف موسسين متوجه اهميت بالقوه تجاري آن شدند. در مارس 1995 آنها به كسب و كار پرداختند و با سرمايع گذازان SiliconValley ( ناحيه اي در جنوب شرقي سانفرانسيسكو كه شركت هاي كامپيوتري در آن متمركز هستند) ملاقات كردند ، سرانجام با Sequooia Capital ملاقات كردند كه سرمايه گذاري بسيار موفقي در شركت هاي Apple، Atari ، Oracle و سيستم هاي Cisco داشت.

    آنها در آوريل 1995 توافق كردند كه براي Yahoo ، 2 ميليون دلار سرمايه گذاري كنند با رشد سريع Yahoo ، جري و ديويد به دنبال تيم مديريتي بودند ، آنها Tin Koogle را به عنوان مدير اجرايي استخدام كردند وي مردي پرسابقه در شركت Motorola و دانش آموخته دانشگاه استانفورد بود آنها هم چنين Joffkeole ، موسس پخش مصرف كنندگان Novell را به عنوان رييس بخش عملياتي منصوب كردند ، در پاييز 1995 سرمايه گذاران ديگري از جمله شركت Reuters ltd، Softbankنيز به اين گروه جذب شدند در پايان 1996 ، yahoo! 49 كارمند داشت در حال حاضر بازديدكنندگان در كنار كارمندان آن هر روز افزوده مي شود.

    ادارات مركزي yahoo در 24 نقطه جهان از جمله اروپا ، آسيا ، آمريكاي لاتين ، استراليا ، كانادا و آمريكا مستقر است .

    Yahoo علاوه بر ارائه تبليغات ، اطلاعات و ... ، زمينه تجارت الكترونيكي را نيز فراهم ساخته است.
    خدمات تجاري اين سايت شامل خريد و فروش ، مزايده و سرمايه گذاري است كه بازرگانان را در انجام معاملات سريع و ايمن ياري مي نمايد و تجار مي توانند در مزايده ها و معاملات به صورت Online شركت كنند و به اين منظور Yahoo سايت هايي را به كاربران معرفي مي نمايد.

    علاوه بر خدمات تجاري و كاريابي در yahoo! ، اين سايت شامل مضامين خبري ، گردشگري و توريستي ، ورزش ، بازي هاي كامپيوتري و گزارش هوا مي باشد.
    از خدمات ارتباطي Yahoo! Email ، Chat ، Messenger است كه همه روزه كاربران زيادي را به سايت Yahoo جذب مي كنند.
    Yahoo امكانات گوناگوني را در اختيار سازندگان سايت قرار مي دهد از جمله شما مي توانيد در وب سايت خود ، لينكي به Yahoo داشته باشيد و كاربر با كليك كردن روي آن مي تواند از Yahoo!Map ، Yahoo Weather ، Yahoo! Search و ... استفاده كند و براي اين كار Yahoo! كد HTML لازم را براي هر يك از موارد فوق در اختيار شما قرار مي دهد .

    Yahoo با قدمتي تقريبا 10 ساله و با تلاش و همت چند نفر به سايت پرطرفدار و پر كار تبديل شده است

  2. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #32
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Kirk kerkorian [پدر هتل داران جهان]


    «Kirk kerkorian» که امروزه او را به عنوان پدر هتل دارای جهان در لاس‌و‌گاس و سراسر ایالات متحده می شناسند، نمونه کامل پیشرفت و ترقی از یک خانواده کاملا ساده و معمولی است. او که در حال حاضر با ثروتی معادل 9/8 میلیارد دلار در ردیف میلیاردرهای بزرگ دنیا جای گرفته است سختی و مشقت های بسیاری را در زندگی به جان خریده تا به وضعیت فعلی خود دست یابد. مردی با ظاهری کاملا ساده اما رفتاری به مانند یک نجیب زاده، کم حرف و گوشه گیر اما در معاملات بسیار مصمم و استوار، گریزان از هیاهوی خبرنگاران اما سازنده بزرگترین هتل های دنیا در گذشته که جنجال خبری بسیاری را در پی داشته است. یک کارگر، بوکسور و خلبان پیشین و یک میلیاردر فعلی...
    «Kirk kerkorian» در ششم ژوئن سال 1917 در «Fresno» ایالت متحده به دنیا آمد. او که فرزند چهارم خانواده بود علیرغم تولد در ایالات متحده تا زمانی که سن و سالی پیدا نکرده بود و وارد اجتماع نشده بود، نمی توانست زبان انگلیسی را به خوبی صحبت کند چرا که زبان خانوادگی آنها«ارمنی» بود وتمامی اعضای خانواده و خویشاوندان در محیط های خانگی به این زبان صحبت می کردند.
    برادر بزرگش که در رشته ورزشی بوکس مهارت هایی داشت او را ترغیب کرد که وارد این رشته شود. به محض ورود به این رشته چنان علاقه ای به آن پیدا کرد که درس و مدرسه را رها نمود و تمام وقت خود را به این ورزش اختصاص داد. اندکی بعد در اثر نیروی بدنی فوق العاده و پشتکاری که داشت و همچنین به سبب راهنمایي های بی دریغ برادر به مقام های خوبی دست یافت و توانست در همان سنین نوجوانی مدال هایی به دست آورد.
    چند سالی گذشت. حال او یک جوان خوش قدو قامت شده بود. اما مهارت او در یک رشته ورزشي نمی توانست نیازهای مالی او را بر آورده سازد. خانواده هم که اوضاع مالی مناسبی نداشت و نمی توانست برای همیشه مایحتاج فرزندان را تامین نماید. از همین رو او که از کودکی با کار کردن در مشاغل مختلف آشنایی داشت، دوباره تصمیم گرفت که وارد عرصه کار و فعالیت شود تا بتواند زندگی خود را اداره نماید. به همین جهت در پاییز سال 1939 به سراغ یکی از دوستان قدیمی خانوادگی شان رفت تا نزد او به کار مشغول شود. حرفه جدیدی که او واردش شده نصب بخاری های دیواری در اماکن عمومی بود. قرار بر این شد تا
    «kirk» در ازای دریافت 45 سنت در هر ساعت به این کار بپردازد.
    یک روز که «kirk» به همراه کار فرمايش برای انجام یک سفارش سوار بر هواپیما شدند تا به شهر دیگری بروند، فکر دیگری ذهن او را به خود مشغول ساخت. هنگامی که هواپیما از جایش برخاست و تمامی مناظر پایین در يك نگاه قابل روييت شدند هيجان سراسر وجود او را در بر گرفت به محض فرود هواپيما «kirk» تصميم خودش را گرفت: حال او می خواست یک خلبان شود!
    پس از پرس و جوی فراوان دریافت که یکی از اولین زنان خلبان در یک زمین بسیار بزرگ که بخشی از آن به امور کشاورزی و دامی اختصاص داده شده، مشغول آموزش خلبانی است. به سرعت هر چه تمام تر خودرا به آنجا رساند وبه نزد «Florence pancho Barnes»
    - همان زن خلبان – رفت و گفت که او هیچ سواد و مدرک تحصیلی خاصی ندارد، از سویی هم پولی ندارد تا بتواند شهریه کلاس های آموزشی را بپردازد اما علاقه بسیار به پرواز دارد و از او طلب کمک کرد «Barnes» هم که ذوق و شوق فراوان او را دیده بود به او گفت که برای این کار مهمترین وسیله، علاقه و شجاعت است که او دارد و همین امر برای تبدیل شدن به یک خلبان ماهر کفایت می کند. تنها شش ماه از این تاریخ گذشت «kirk» توانست مدرک خلبانی تجاری خودرا دریافت نماید ودر همان مکان به عنوان یک شغل به آموزش این فن بپردازد. اما نکته اینجا بود: «kirk» پرواز را دوست داشت نه مربیگری را!
    و این به معنای آغاز حرفه ای جدید بود. چندی پیش شنیده بود که خطوط هوایی «Royal» در ازای هر پرواز از کانادا به اسکاتلند، به هر خلبان 1000 دلار دستمزد می دهد. این مطلب اصلا باور کردنی نبود. مگر چه مشکلی بر سر راه بود که چنین هزینه ای را می پرداختند؟ هنگامی که برای تحقیق در مورد این قضیه وارد شهر مونترال کانادا شد دریافت که انجام این ماموریت چنان دشوار است که کارشناسان پرواز احتمال موفقیت را بیش از 4/1درصد نمی دانند!!
    قضیه از این قرار بود که خلبانانی می بایست هواپیمای بمب انداز «Mosquito» را به همراه تانکرهای سوختشان از مسیری مناسب به اسکاتلند می رسانند که برای این منظور دو راه بیشتر وجود نداشت. مسیر اول هواپیما را با طوفان های یخی روبه رو می ساخت و بال هایش را دچار آسیب می نمود و مسیر دوم نیاز به سرعتی یکسان در کل راه داشت که اگر اندکی تغییر می کرد، مجددا هواپیما با سانحه روبه رو می شد. علیرغم تمامی این مشکلات، «kerkorian» که علاقه بسیاری به انجام پروازهای هیجانی داشت، شرایط را پذیرفت و در کمال ناباوری همگان هواپیما را به مقصد رساند. از آن پس به مدت چندین سال او وظیفه انتقال این هواپیما ها را به اسکاتلند داشت و در همه مراحل موفقیت را از آن خود نمود و توانست ثروت نسبتا خوبی نیز بدست آورد.
    چندی بعد زمانی که نام او در لیست خلبانان ماهر و با تجربه جای گرفته بود، یکی از تجار لوس آنجلس او را به عنوان خلبان اختصاصی خود برای و یا سه سفر در هفته استخدام کرد. «kerkorian» که پیش از این توانسته بود یک هواپیمای کوچک برای خود خریداری نماید، به این کار مشغول شد و در هفته چند بار به لاس و گاس سفر می کرد. جالب است که بدانید او علیرغم استعداد و پشتکار فراوان، از شانس بالایی نیز بر خوردار بود به طوری که در مدت اقامتش در لاس و گاس در تمامي شرط بندي هاي بزرگ اين شهر شركت كرد و در تمامي آنها مبالغ هنگفتي به چنگ آورد. او که حال ثروت قابل ملاحظه ای به دست آورده بودتصمیم گرفت که شرط بندی را کنار گذاشته و زندگی شرافتمندانه‌ای آغاز نماید. از این رو ازدواج کرد واندکی بعد صاحب دو فرزند به نام های «linda» و « Tracy» شد و به وسیله ثروتی که به دست آورده بود یک کمپانی هوایی کوچک با نام «Tracinda» - برگرفته از نام فرزندانش – بنا کرد. این شرکت هوایی او که تحت نظر خطوط هوایی
    «los Angeles Air service» فعالیت می کرد، در سال 1965 وارد بورس شد و سهام آن به عموم فروخته شد. در سراسر ایالت متحده اغلب ارمنی های مقیم آمریکا سهام کمپانی او را خریداری کردند و در عوض مدت کوتاهی ارزش سهام آن از 75/9 دلار به 32 دلار در هر سهم افزایش پیدا کرد.
    در سال 1962 در یک اقدام جسورانه «kerkorian» زمینی به مساحت 320 هزار متر مربع به قیمت 960 هزار دلار در حوالی «Flamingo» خریداری کرد و آن را به یک کمپانی بزرگ اجاره داد و بعد هم به همان کمپانی در ازای مبلغ 5 میلیون دلار فروخت. در اوایل سال 1967 ، «kerkorian» زمین مشابهی در «paradise Road» به مبلغ 5 میلیون دلار خریداری کرد و تصمیم گرفت خودش آن را بکار گیرد. به کمک سهام کمپانی اش در بورس و نیز مبالغی که اخیرا به دست آورده بود اقدام به ساخت بزرگترین هتل آن زمان در دنیا در شهر لاس و گاس نمود. هتلی 30 طبقه با 1512 اتاق که تنها در سال اول آغاز به کارش بیش از 3 میلیون دلار عایدی داشت. «kerkorian» می گوید: در آن زمان کمتر کسی تصور می کرد که پرداختن به امور زندگی خانواده ها و فراهم آوردن آرامششان به خصوصی در هنگام سفر بتواند سود بسیار خوبی داشته باشد. از این رو اغلب از این سرمایه گذاری گریزان بودند. اما من ثابت کردم که اینگونه نیست!»
    روز به روز شهرت «MGM Grand» افزوده می شد و در پی آن به ثروت «kerkorian» می افزود تا اینکه ناگهان مشکلی بزرگ پدید آمد. وام های کلانی که او از بانک های اروپا گرفته بود با سود هنگفتی می بایست باز پرداخت می شد که این موضوع به نوبه خود نگران کننده نبود اما زمانی که ارزش سهام کاهش یافت این بانک ها به سرعت به او برای بازپرداخت مالی شان فشار آوردند، در این بین او مجبور شد نيمی از سهامش را که بیش زا 180 میلیون تاشش ماه پیش ارزش داشت، به مبلغ تنها 5/16 میلیون دلار به هتل بین المللی هیلتون بفروشد. او همچنین خانه‌اش در لاس و گاس، هواپیمای شخصی وقایع تفریحی اش را فروخت تا بتواند بدهی هایش را بپردازد. آنچه که همه دوستان و نزدیکان او را به حیرت وا داشته بود خونسردی بیش از حد او در این گیرودار بود. در حالیکه استرس و نگرانی سراسر وجود اطرافیان را فرا گرفته بود، «kirk » با آسودگی خیال به حل مشکل فکر می کرد و تا بر طرف کردن کامل آن هرگز احساساتی بر خورد نکرد.
    پس از اتمام این قضایا او به سراغ هالیوود رفت و برای سرمایه گذاری در آن به تحقیق و مطالعه پرداخت. در سال 1972 با درایت کامل هتل دیگری با ارزش 107 میلیون دلار که دارای 26 طبقه، 2084 اتاق، سالن نمایشی با گنجایش 1200 نفر و یک فروشگاه بزرگ بود ساخت. از آنجا که علاقه فراوانی به سمینارها پیدا کرده بود با الهام از فیلم Grand Hotel ساخته سال 1932 نام آن را Grand Hotel نهاد.
    هنگامی که در 5 جولای 1973 ، «Grand Hotel» باز گشایی شد، نام آن به عنوان بزرگترین هتل جهان به ثبت رسید. چند سال بعد در سال 1980 زمانی که«kerkorian»برای یک سفر کاری در نيويورك به سر می برد«Grand Hotel» بر اثر یک نقص فنی الکتریکی دچار سانحه آتش سوزي شد و فاجعه‌اي پديد آورد. در اين سانحه وحشتناک 85 نفر جان باختند و طبقات بالایی و همچنین کازينوي هتل دچار آسیب جدی شدند. با شنیدن این خبر«kerkorian» فورا به لاس و گاس برگشت و از نزدیک به پیگیری علل حادثه مشغول گردید. هشت ماه پس از این ماجرا، مجددا هتل بازسازی شده شروع به کار کرد و به استقبال از میهمانان پرداخت.
    و آخرین و یا سومین هتل بزرگ او «MGM Grand » که در حال حاضر نیز مشغول به کار است در سال 1993 با ظرفیت 5000 اتاق، هشت رستوران، باشگاه ورزشی، پارک تفریحی و سالن نمایشی 1500 نفره افتتاح شد. گفته می شود که پارک تفریحی این هتل دست کمی از پارک «Disneyland» ندارد و تمامی امکانات آن دو مشابه است. نکته جالب اینجاست که این هتل نیز در زمان خود بزرگترین هتل زمانه بوده است وبا این اقدام نام«kerkorian» به عنوان پدر هتل داران جهان به ثبت رسیده است.

  4. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #33
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    آدام آندرسن [سرمايه گذار ريسك پذير]



    آدام آندرسن خوشحال و سر حال در حالي كه محصول ساخت خود را و يك تكه كاغذ با نوشته هاي در هم بر هم را در دست داشت، وارد بانك شد.او نمونه چيزي را در دست داشت كه "آمپلي فون"ناميده مي شد، و در زير زميني خانه اش ساخته بود. امپلي فون تركيبي از هدفون – واكمن و يك نوع ميكروفن بدون دسته بود كه اپراتور ها استفاده مي كنند. اين دستگاه يك قطعه پيوند دهنده داشت كه به سيم گوشي تلفن وصل مي شد. هر كدام از گوشي ها دكمه مخصوص تنظيم صدا داشت، كل گوشي از يك مكانيزم فنري كششي برخوردار بود كه به آساني به وسيله يك دست بسته و باز مي شد. پدر آندرسن از لحاظ شنوايي مشكل داشت، بويژه زماني كه مي خواست با استفاده از شنوايي عادي اش با تلفن صحبت كند. او از تعداد زيادي دستكاه تقويت كننده كمك گرفت، اما بيشتر آنها رضايت بخش نبودند. يكي از دلايلي كه بيشتر دستگاهها رضايت بخش نبود اين بود كه سر و صداي اتاق، گوشي كه جلو گوشي تلفن بود را مي رنجاند. بقيه دستگاهها بطور همزمان، هم صداي خروجي را تقويت مي كردند و هم پيام فرستنده را. علاوه بر اين، از آنجايي كه هر دو گوش پدر آندرسن ضعيف بودند، آندرسن عنوان كرد كه اين دستگاه نه تنها سر و صداي اتاق را كنترل مي كند بلكه پيام فرستاده شده را براي هر دو گوشي بطور يكسان تقويت مي كند. بخش جالب توجه اين دستگاه اين بود كه براي استفاده آن نيازي به دست ها نبود و دست ها مي توانستند، صدا را براي هر دو گوشي تنظيم نمود.
    ساختن آن نمونه واقعاً دشوار نبود. در حقيقت، آندرسن از قطعات راديو ها و گوشي ي تلفن هاي موجود استفاده كرده بود. او آن نمونه را به پدرش داده بود و پدرش بدون مشكل از آن استفاده كرده بود و توانايي شنوايي خودش را براي مكالمات تلفني بهبود داده بود.
    آندرسون قيمت قطعات آن دستگاه را بطور جداگانه محاسبه كرده بود و هزينه نيروي كار را به آن افزوده بود و قيمت دستگاه را تعيين كرده بود. سپس او با در دست داشتن دستگاه و كاغذي كه هزينه تخميني بروي آن نوشته شده بود با مسؤل وامهاي بازرگاني ملاقات نمود تا تقاضاي ده هزار دلار براي شروع كار خود نمايد.
    چند دقيقه بعد آندرسن با حالتي كاملاً غم زده بانك را ترك نمود، او با توضيح مؤدبانه اما نا اميدكننده مسؤل بخش كاملاً مبهوت شده بود. مسؤل وام هاي بازرگاني عنوان نموده كه محاسباتي كه در مورد هزينه صورت گرفته است دقيق نمي باشد، هيچ گونه برنامه ريزي اقتصادي به چشم نمي خورد و آندرسن هيچ ايده اي براي بازاريابي دستگاه ندارد و قيمت محاسبه شده به درد فروش جزئي مي خورد نه چيزي كه يك توليد كننده بخرد.
    سه ماه بعد آندرسن مصمم وارد بخش وام هاي بازرگاني بانك شد. او دستگاه اصلاح شده اش را همراه با يك هزينه تخميني جديد، منابع تهيه اجزاء دستگاه، چندين نامه از افرادي كه اين دستگاه را استفاده كرده بودند و يك برنامه ريزي پنج صحفه اي در مورد چگونگي فروش دستگاه به ملاقات مسؤل بخش آمده بود.
    دوباره آندرسن مأيوس بانك را ترك نود. اين بار او مسؤل بخش را براي تأمين اعتبار پرداخت وام متقاعد كرده بود، گر چه هزينه تخميني هنوز هم بالا بود. اما بانك تمايلي براي تضمين هزينه شروع توليد گسترده اين دستگاه نداشت. بانك همچنان شيوه فروش آندرسن، كه كه فصد داشت از طريق كاتالوگهايي كه به وسيله پست فرستاده مي شدند بازاريابي كند را قبول نداشت. او احساس كرد كه استفاده كنندگان واقعي اين دستگاه ها بايد در مورد كاركرد اين دستگاه اطمينان حاصل نمايند. آندرسن همچنان در مورد وسعت بازار اين محصول نيز هيچ گونه اطلاعاتي نداشت، و فقط عنوان مي نمود كه در بازار افراد سالخورده ، اين محصول به سرعت شناخته خواهد شد.اما، مسؤل بخش وام هاي بازرگاني به او پيشنهاد نمود كه آندرسن كار با او را جهت تنظيم يك برنامه ريزي اقتصادي بهتر ادامه دهد و عنوان كرد كه چنانچه آندرسن بقيه كاستي هاي باقيمانده را رفع نمايد او هزينه شروع كار را تضمين خواهد كرد.
    مدتي بعد آندرسن محتاطانه اما با خوش بيني وارد يك دفتر يك شركت سرمايه گذار پر مخاطره شد كه شعبه يكي از شركت هاي بزرگ زادگاه آندرسن بود. در آن زمان او حق اختراع خود را ثبت كرده بود، نامه هايي مبني بر حمايت از طرف يك نمايندگي توليد براي فروش سمعك ها دريافت كرده بود، و توافق نامه اي از يك شركت الكترونيكي محلي مبني بر ارئه مكان و كمك براي تهيه محصول در برابر دريافت در صد نا معيني از فروش را در دست داشت.
    دو هفته بعد آندرسن سر بلند به تلفن شركت سرمايه گذار پر مخاطره پاسخ داد، آنها از او خواسته بودند تا در جلسه اي ديگر حضور يابند و قرار دادي با شركت به امضاء برسانند كه در آن آندرسن، صاحب سرمايه پر مخاطره و مونتاژ كننده ، طرفين قرارداد باشند و نمايندگي با وكالت تمام امور به شركت سرمايه گذار پر مخاطره داده شود هيچ تضميني براي كاركرد ن اين دستگاه وجود نداشت، اما يك تيم مي توانست، در صورت تمايل آندرسن به دادن سي در صد از درآمد ، براي توليد و بازار يابي اين دستگاه دست به كار شدند.

  6. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #34
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    عظيم پرمجي - بيل گيتس هندي [توليد روغن هاي هيدروژني آشپزي]


    Azim Premji ثروتمندترين مرد كشور هندوستان است كه از سال 1999 اين عنوان را از آن خود نموده و تا به حال همچنان آن را دارا مي باشد. Wipro كمپاني تحت فرمان او سالياني است كه به توليد روغن هاي هيدروژني آشپزي مشغول است و نه تنها بازار كشور هند بلكه بازار بسياري از كشورهاي منطقه را در اختيار دارد. نكته جالب در مورد اين كمپاني آن است كه اگرچه محصول اصلي و اوليه آن روغن هاي آشپزي مي باشد اما در توليد انواع نرم افزار كامپيوتري نيز در كشور هند جز اولين ها به حساب مي آيد.
    در سال 2000 براي اولين بار نام او در ليست 20 نفر اول جهان از نظر ثروت و نفوذ اقتصادي جاي گرفت و از آن زمان تاكنون همواره نام او در ليست هاي مختلف اقتصادي مشاهده مي گردد. يكي از مهمترين عناويني كه در طي اين سال ها به او اعطا شده لقب «بيل گيتس هندي» است كه در سال 2003 اولين بار توسط يك گزارشگر شبكه BBC به اين نام خوانده شد.
    Azim Premji در 24 ژولاي سال 1945 به دنيا آمد. پدرش بنيانگذار كارخانه Wipro بود و از همين رو اوضاع اقتصادي مناسبي را براي خانواده فراهم آورده بود.
    Azim دوران مدرسه را همانند ديگر همسن و سالانش پشت سر گذاشت و براي ادامه تحصيل در رشته مهندسي برق وارد دانشگاه Stanford ايالات متحده شد.
    در سال 1966 يعني در سن 21 سالگي، همزمان با فارغ التحصيلي از دانشگاه وارد كمپاني پدر شد و اندكي بعد در همان سال پدر از دنيا رفت و امور را به دست فرزند سپرد. هنگامي كه Azim وارد Wipro شد سرمايه شركت 5/1 ميليون دلار بود حال پس از مدت ها مديريت او و به كارگيري شيوه هاي نوين Azim كمپاني Wipro به يك امپراطوري حقيقي با سرمايه اي افزون بر 4/1 ميليارد دلار مشغول به فعاليت است.
    او كه در سنين جواني كنترل امور را در دست گرفت توانست با درهم آميختن دانش روز و ابتكارو استعداد خود، اصولي را پايه ريزي نمايد كه بسياري از مديران جوان كشور هنر امروزه مشغول آموختن آن اصول هستند. مهم ترين دستاورد مديريتي او تغيير سيستم ارزش گذاري شركت هاي بزرگ بود. همانگونه كه مستحضريد بسياري از كمپاني هاي بزرگ اهداف خود را به گونه اي ترتيب مي دهند كه خدمات يا محصولات آنها زندگي مردم را تحت تاثير قرار دهد و آنها را وسوسه نمايد تا از خدمات يا محصولات اين شركت ها استفاده نمايند. به عبارت ساده تر اين محصولات كمپاني هاي بزرگ است كه به مردم خط مي دهد و مسير زندگي آنها را مشخص مي نمايد. اما Azim با نقض آشكار اين قاعده و تلقي آن به عنوان يك طعمه تحقيرآميز براي مصرف كنندگان، روشي را در پيش گرفت كه نياز مردم و سليقه آنها به محصولات او جهت بخشد و در اين راه او هميشه سلايق عموم طبقات جامعه را جويا مي شد. به باور او يك تجارت جهت تحقق بخشيدن به تعهداتش در قبال مردم بايد سود و ضررهاي بسياري را متحمل گردد تا به يك تجارت واقعي بدون كلك و در عين حال سودده تبديل گردد.
    از ديگر علل موفقيت بي نظير او مي توان به نحوه نگرش او به مديرانش اشاره كرد. Premji در تمامي مراحل مختلف كار همواره در زمان رويارويي با مديران بخش هاي مختلف توان كيفي و مديريتي آنها را به مراتب متذكر مي شود و اعلام مي كند كه با چنين قدرتي آنها بسيار بهتر مي توانند جهت پيشبرد اهداف كمپاني قدم بردارند. هنگامي كه او اهداف آتي شركت را همزمان با بالا بردن روحيه و اعتماد به نفس كاركنانش مطرح مي كند، همگان اين اهداف را دست يافتني تلقي مي كنند و از همان ابتداي راه با آنها اخت مي شوند.
    ذكر اين مطلب نيز خالي از لطف نيست كه در نگرش Azim Premji
    ارزش هاي اجتماعي و انساني در بالاترين جايگاه قرار دارند و اين ارزش گذاري او به لايه هاي مختلف و سطوح متعدد امپراطوري تحت فرمانش نفوذ كرده است و اينگونه است كه هر نوع عمل غيراخلاقي توسط تك تك كاركنان زشت و قبيح شمرده شده و همه از آن پرهيز مي كنند. در قانون Premji پايبندي به اصول اخلاقي و وفاداري به مردم پيش از هر اصل تجاري ديگر جاي گرفته است.

  8. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #35
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    جان جي . استولن ورك [شركت كفش سازي آلن – ادموندز]


    جان استولن و دو تن از شركاء در سال 1980 يك شركت كفش سازي در حال ورشكستگي كه ماهانه 40000 دلار ضرر مي كرد را خريدند. تحت رهبريت كارآفرين استولن ورك، تجهيزات شركت نوسازي شدند، كارآيي فرايند توليد بالا رفت، يك برنامه كنترل كيفيت و بازاريابي همه جانبه آغاز شد، و كاركنان آموزشهاي گسترده اي را پشت سر گذاشتند. بعد از يك سال شركت به سود دهي رسيد. امروز آلن – ادموندز با فروش در ايالت متحده و سي و سه بازار خارجي يك شركت تجديد سازمان شده مي باشد. 1640 اندازه مختلف كفش در اين شركت ساخته مي شود. فروش شركت در سال 1991 به 65 ميليون دلار رسيد و حدود 400 كارگر استخدام نمود.
    جان استولن، رئيس و صاحب شركت آلن – ادموندز كه ويسكانسن بندر واشنگتن قرار دارد، فقط بخشي از رياست شركت را در دست نداشت. شيوه او « فشار توأم با ملايمت» بود، كه همه كاركنان آنجا او را جان صدا مي زند. بهر حال، او نمونه يك كارآفرين مي باشد. زماني كه او و شركايش در سال 1980 يك شركت كفش سازي (مردانه) كه 69 سال قدمت داشت را خريدند اين شركت با 65 در صد ظرفيت كار مي كرد و سالانه بيش از 400000 دلار ضرر مي كرد. در سال 1991 فروش 9 ميليون دلاري شركت به 45 ميليون دلار رسيد. استولن ورك شخصي متواضع است و سعي مي كند به افراد ديگر نيز نسيه بدهد. با اين وجود، بعضي از كاركنانش به دليل تصميم گيري هاي مديريتي سرنوشت ساز او، او را يك« جادوگر» مي خوانند.
    زماني كه او شركت را به عهده گرفت هيچ چيز در مورد ساختن كفش نمي دانست، اما بازارهاي بين المللي و چگونگي برخورد با مردم را مي دانست. او حداقل به سه زبان تسلط دارد و آگهي هاي شركت را به 15 زبان منتشر مي كند.مهارت استولن ورك در مديريت كارآفريني با دو حادثه اتفاق افتاد، زماني كه آتش سوزي امكانات توليد، اغلب تجهيزات و حدود 15 هزار جفت كفش را از بين برد. در آن موقع دماي هوا 25 درجه زير صفر بود. بعد از چند ساعت شركت توليدات خود را از سر گرفت و بعد از دو هفته هزار جفت كفش ساخته شد، يعني حدود يك ششم از توليد عادي اش! كاركنان شركت شخصاً به بسياري از عاملان فروش تلفن زدند تا آنها را مطمئن نمايند كه شركت از بين نرفته است. فروشنده ها تشويق شدند تا مازاد موجودي خود را به شركت باز گردانند تا براي فروشنده هايي كه موجودي كفش آنها كم بود بفرستد.
    حادثه دوم اين بود كه به او گفته شد كه نفوذ در بازار هاي بسته ژاپن غير ممكن است. او بدون تشويش نمايشگاهي براي توليد كنندگان ژاپني برپا نمود و به خارجي ها اجازه شركت در آن نمايشگاه را نداد. نهايتاً او موفق شد تمام توليداتش را به نمايش بگذارد.
    كفش هاي با كيفيت او در آمريكا حدود 220 دلار و در ژاپن به دليل تعرفه هاي گمركي حدود 400 دلار فروخته مي شود. امروزه كفشهاي آلن – ادموندز در فروشگاههاي درجه يك ژاپن فروخته مي شوند.
    در حالي كه امروزه بيش از 800 شركت كفش سازي به دليل بحرانهاي ناشي از واردات در آمريكا تعطيل شده اند رشد شركت آلن – ادموندز همچنان ادامه دارد. زيرا كفش هاي شركت در همان 212 اندازه اي كه در سال تأسيس آن ساخته مي شد ساخته مي شود و جان استولن يك مديريت كارآفريني ايجاد نمود كه براي نجات يك شركت در حال ورشكستگي ضروري بود.

  10. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #36
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    پل گالوين [توليد تلويزيون، گرامافون و راديو]


    پل گالوين در 24 ژوئن 1895 به دنيا آمد بعد از دو سال تحصيل در دانشگاه، انجام خدمت در جنگ جهاني اول و دوبار تلاش نا موفق براي تأسيس شركتي براي ساختن باطري در سال 1928 ، او شروع به ساختن و فروش دستگاهي كرد كه به وسيله آن راديو ها با استفاده از برق خانگي كار مي كردند.
    او سپس شروع به ساختن راديو كرد. اگر چه در شروع كار فروش خوبي داشت، اما آغاز ركود اقتصادي، گالوين را دوباره تا مرز ورشكستگي كشاند. در اين زمان بود كه او از يك نوآوري در مورد كار گذاشتن در راديو آگاه شد. بعد از چند هفته كار براي ساختن يك راديو خود كار، او در ژوئن 1930، هنگام برپايي اجلاس انجمن سازندگان راديو در شهر آتلانتيك توانست يك نمونه مناسب از آنرا در ماشين خود كار بگذارد.
    اولين راديو خود كار يك موفقيت آني نبود. در سال 1930 شركت در يك فروش 287 هزار دلاري 3745 دلار ضرر داد. گالوين متوجه شد بازاريابي، كليدي براي موفقيت است در نهايت، او نامي براي شركت انتخاب كرد كه هم بيانگر حركت بود و هم راديو. اين نام، «موتورولا» بود.
    در سال 1933 گالوين يك مدل جديد ساخت اما نواقص زيادي داشت بع طوري كه شركت مجبور شد آن نواقص را عنوان نمايد. گالوين چنان عصباني شد كه نمونه هاي ساخته شده را با پتك تكه تكه كرد. سپس مدلهايي ساخت كه به خوبي كار مي كردند. او در سال 1937 دوباره به بازار تجارت راديو گام نهاد. اما پس از مدت كوتاهي به دليل افول اقتصاد دوباره اين كار را رها كرد. خوشبختانه او توانست قراردادي با يك رقيب براي ساختن راديو ها ببندد.
    گالوين يك مبتكر بود و علاوه بر ساختن راديو هاي خانگي و ماشيني در سال 1936 ساختن راديو هايي براي مكالمه بين پليس ها را آغاز كرد. زمانيكه وقوع جنگ در اروپا پيش بيني شد، او از مهندسين شركت خواست تا علي الرغم عدم وجود يك قرارداد دولتي يك راديو صحرايي بسازند. زمانيكه جنگ جهاني دوم شروع شد، راديو دو جهته قابل حمل «هندي - تاكي» در دست توليد بود. در دموان بعد از جنگ، او تصميم گرفت كه كار خود را بيشتر بسط دهد. فروش راديو هاي خانگي را بسط داد، شروع به توليد گرمامافون كرد، در صنعت نو ظهور تلويزيون پيشرو شد و وارد بازار نيم رسانا شد. نمونه برجسته شيوه كارآفريني گالوين ورود در بازار تلويزيون بود. «آرسي آ » آغاز گر اين صنعت بود و يك تلويزيون ده اينچي ساخته بود كه در سال 1946 بالغ بر 300 دلار يك فروشي مي شد. گالوين متوجه شد كه براي ورود به چنين بازاري بايد در كيفيت و هم در قيمت، آرسي آ شكست دهد، او دو گروه رقيب را براي ساختن تلويزيون كه به توان آن را 95/179 دلار تك فروشي كرد، تشكيل داد. موتورولا به زودي صاحب فروش پر حجمي شد و خيلي سريع در اين صنعت جايگاهي رفيعي به دست آورد.
    گالوين در سال 1959 به دليل ابتلاء به سرطان خون در گذشت. اما شركت كوچكي كه او بعد از چندين شكست پايه گذاري كرده بود، به بالاترين نقطه ممكن رشد كرد و هنوز هم در صنعت الكترونيك نيروي رقابتي عمده مي باشد.

  12. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #37
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Charles Schwab [طراح تجارت الكترونيك]


    در سال 1937 در «ساكرامانتو»ي كاليفرنيا به دنيا آمد. از آنجا كه در آن دوران علم پزشكي به پيشرفت‌هاي فعلي دست نيافته بودو خانواده‌ها نيز همانند حال به سلامتي فرزندان خود توجه نمي‌كردند، هيچ‌كس متوجه نشد كه «Charles» با بيماري‌اي مواجه است كه در اثر آن توانايي تشخيص كامل حروف و كلمات را ندارد، از اين رو ضعف او را در خواندن و نوشتن به علل مختلفي چون عدم علاقه به درس(!) و يا تنبلي نسبت مي‌دادند! از همين رو به دليل اين مشكل، «Charles» بيشتر به كتاب‌هاي تصويري روي مي‌آورد و سعي مي‌كرد از طريق تصاوير مفاهيم را بهتر درك كند.
    اما «Charles» نگذاشت كه اين مشكل به سادگي بر او غلبه كند، ناتواني‌اش حتي در دوران نوجواني سبب نشد كه او لحظه‌اي از رسيدن به اهدافش باز بماند. از آنجا كه علاقه فراواني به كار كردن داشت، بدون توجه به مشكل بينايي‌اش مشغول به كار شد. اولين شغل او در اين دوران، بسته‌بندي مغز گردو و فروش آن بود، سپس مرغ و تخم‌مرغ را نيز به كارش اضافه كرد و آنها را به فروش مي‌رساند. از همان دوران ابتدايي زندگاني‌اش آموخته بود كه براي داشتن يك كسب و كار موفق به دو عامل نيازمند است: اول داشتن ايده مناسب ودوم پشتكار كه همين دو عامل همواره سبب موفقيت‌هاي او در سنين بالاتر گرديد.
    به دليل علاقه و پشتكار فراوان، او در تحصيل توانست دوران دبيرستان را با كسب بالاترين نمرات در دو درس رياضي و علوم به اتمام رساند و وارد دانشگاه «Stan Ford» گردد. در همان سال اول دانشگاه در دو درس انگليسي و فرانسه نمرات بسيار پاييني كسب كرد اما به كمك دوستان هم اتاقي‌اش توانست مهارت خود را در اين دو درس افزايش دهد و نمرات قبولي به دست آورد. اگر چه خواندن و نوشتن براي او از عذاب‌آورترين كارها به شمار مي‌رفت، اما هرگز نگذاشت كه اين مشكل خللي در درس‌هايش وارد سازد. چندي گذشت و او دريافت كه گرايش ويژه‌اي به اقتصاد و بازرگاني دارد كه اين امر سبب شد تا با تلاش فراوان در سال 1959 ليسانس خود را در رشته اقتصادي بگيرد و بلافاصله در همين زمينه ادامه تحصيل داد و در سال 1961 مدرك MBA خود را از دانشكده بازرگاني «Stan Ford» گرفت.
    در سال 1963، «Charles» به همراه دو تن از دوستانش جريده «Investment indicator» را راه‌اندازي كردند كه در آن به مشاوره اقتصادي عموم مي‌پرداختند و در اين امر چنان محبوبيتي به دست آوردند كه در عرض دو سال بيش از سه هزار نفر از خوانندگان، مشترك دائمي آنها شدند. در اوايل دهه 1970 او ديگر خود رسماً وارد عرصه عمل شد و با 100 هزار دلاري كه از عمويش قرض كرده بود، يك بنگاه بزرگ معاملات تجاري در «سانفرانسيسكو» بنا كرد. از همين زمان بود كه تئوري مشهور او بر سر زبان‌ها افتاد و شهرت فراواني برايش به ارمغان آورد. او عقيده داشت كه سرمايه‌هاي خفته در جامعه همگي بايد به كار گرفته شوند. به باور او تك تك مردم در خانه و يا حساب‌هاي بانك‌شان سرمايه‌اي دارند كه اگر همه آنها را كنار هم قرار دهيم، پروژه‌هاي بسيار بزرگي به سرانجام خواهند رسيد.
    «Schwab» اولين كسي بود كه خواستار ورود تك‌تك مردم به عرصه سهامداري شركت‌ها و كارخانه‌ها شده بود. كارآمدي نظريه او به حدي بودكه سه سال بعد يعني در سال 1974 كمپاني «Charles Schwab & Co» به بزرگترين شركت انجام معاملات تجاري در سراسر كشور تبديل گشت.
    در سال 1977 او اولين شعبه كمپاني‌اش را در «Seattle» زد و از آن پس اقدام به برگزاري سمينارهاي آموزشي براي مشتريانش در زمينه سهام و تجارت نمود. او كه تا پيش از اين به عوان اولين مدير بزرگ شركت‌هاي معاملاتي شناخته شده بود، حال با ورود به عرصه الكترونيك گام نخست ديگري برداشت. در سال 1979 او طرح تجارت الكترونيك را پيشنهاد كرد و خودش به عنوان اولين سرمايه‌گذار اين طرح قدم به عرصه گذاشت، در چارچوب برنامه «Beta» تمامي معاملات تجاري را به صورت خودكار و از فواصل دور ميسر ساخت و موفقيت عظيمي را از آن خود و شركتش نمود. با اين اقدام او نشان داد كه تكنولوژي مي‌تواند عامل مهمي در توسعه پيشرفت باشد.
    در سال 1983 كمپاني «Schwab» كه حال نزديك به نيم ميليون مشتري داشت، توسط بانك «America» به مبلغ 57 ميليون دلار خريداري شد. در سال 1984 سه برنامه ديگر براي فروش اينترنتي و هموارتر شدن مسير الكترونيكي تجارت طراحي شد و درست زماني كه يك ميليونمين مشتري براي عضويت در كمپاني ثبت نام كرد، فردي كه از دوران كودكي تا به حال با خواندن و نوشتن مشكلات عديده‌اي داشت، توانست اولين كتاب خود را با نام «چطور سهام خود را به فروش رسانيد» نوشت و راهي بازار كرد.
    در سال 1987 كمپاني «Schwab» مجدداً از بانك به مبلغ 280 ميليون دلار خريداري شد. يكسال بعد كارشناسان ارزش شركت را با حجم بالاي معاملاتش، يك ميليارد دلار تخمين زدند و در سال 1992 به دليل همين حجم بسيار بالاي سرمايه‌ريزي، «Schwab» طرح جديد سرمايه‌گذاري «On-line» از طريق تلفن را پايه‌ريزي كرد كه در اين نوع سرمايه‌گذاري هيچ هزينه‌اي بابت انجام معامله اخذ نمي‌شد. در همين سال تعداد سرمايه‌گذاران آن به دو ميليون نفر رسيد.
    سال 1994 سال ويژه‌اي براي كمپاني «Schwab» به حساب مي‌آمد چرا كه در اين سال ارزش آن به بيش از 100 ميليارد دلار رسيده بود كه نشان از رشد 47 درصدي در عرض يكسال داشت. در سال 1995 «Schwab» به شبكه جهاني «WWW» پيوست. در سال 1997 مجله «Forbes»، «Schwab» را سلطان دلالان «On-line» ناميد و در همين سال شركت شعبه‌هاي ديگر خود را در سراسر جهان همچون اروپا، هنگ‌كنگ و جزاير كيمن گسترش داد.
    در سال 1998 كتاب دوم «Schwab» با عنوان «راهنمايي‌هاي Schwab براي داشتن استقلال مالي» منتشر شد كه همانند كتاب اول از فروش بسيار بالايي برخوردار گرديد. در سال 1999 او تبليغات خود را به تلويزيون كشاند و در آغاز هزاره سوم، شعبه جديد خود را در استراليا افتتاح نمود. سال 2000 همراه بود با افتتاح پروژه سرمايه‌گذاري زنان كه در آن «Schwab» به راهنمايي خانم‌ها براي شركت در سرمايه‌گذاري‌هاي تجاري مي‌پرداخت و پس از آن به سراغ كودكان و نوجوانان رفت تا به آنها از همين سنين آموزش‌هاي لازم را ارايه كند.
    در ژانويه سال 2001 مجله «Business Week»، «Charles Schwab» را مدير موفق سال معرفي كرد و در سال 2002 سومين كتاب او تحت عنوان «شما 50 سال داريد، حالا بايد چكار كرد؟» منتشر و راهي بازار شد. در حال حاضر كمپاني «Schwab» با بيش از هشت ميليون سرمايه‌گذار از سراسر جهان، سرمايه‌اي بيش از 800 ميليارد دلار در اختيار دارد.

  14. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #38
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    جفری اسكول [كسي كه eBay میلیاردرش كرد]


    اگر شركت بزرگی، بنیانگذارش، یعنی «بیل گیتس» را تبدیل به ثروتمندترین مرد جهان كرده در كنار او شخص دیگری به نام «پول آلن» را نیز از نعمت میلیاردر بودن برخوردار كرده است.
    eBay نیز در كنار میلیاردر كردن موسس جوان و ایرانی‌اش، یعنی «پیر امیدیار» توانست یكی از مدیران ارشد خود به نام «جفری اسكول» را در بین ثروتمندترین افراد جهان جای دهد.
    «جفری اسكول» با ثروتی معادل 5 میلیارد دلار، یكی از جوان‌ترین میلیاردرهای جهان به شمار می‌رود. و نیز از جایگاه خوبی در بین ثروتمندترین‌های دنیا برخوردار است.
    «جفری» در سال 1965 در كشور كانادا به دنیا آمد. اما چرخش روزگار باعث شد كه امروزه این میلیاردر در شهر سن خوزه‌ی آمریكا واقع در ایالت كالیفرنیا به زندگی خود ادامه دهد. «اسكول» تا سال 1978 با خانواده‌ی خود در شهر خوش آب و هوای مونترال در كبك كانادا زندگی می‌كرد. پس از آن بنا به تصمیم پدر خانواده به شهر پرجنب و جوش تورنتو نقل مكان كردند.
    زمانی كه «جفری اسكول» تنها پسری 14 ساله بود، پدرش به بیماری سرطان مبتلا شد. این امر باعث شد تا در فرصتی پدر به فرزندش در مورد آرزوها و طرح‌هایی كه برای آینده داشت سخنی بگوید و از اینكه دیگر فرصتی برای عملی كردن آرزوهایش ندارد ابراز پشیمانی كند.
    «جفری اسكول» به مطالعه‌ی كتاب علاقه‌ی ویژه‌ای داشت و تحت تاثیر آثار نویسندگانی چون «آلدوس» و «راند» قرار گرفت. خود نیز با خواندن كتاب‌های این نویسندگان به نویسندگی علاقه‌مند شد و آرزو كرد روزی به نوشتن كتاب‌هایی بپردازد كه ناامیدان را امیدوار كند و چگونگی برخورد با مشكلات زندگی را به آنها بیاموزد.
    «جفری اسكول» علاوه بر جوان بودن، یكی از میلیاردرهایی به شمار می‌رود كه از داشتن تحصیلات آكادمیك بهره‌مند است. «جفری» مدرك لیسانس خود را در رشته‌ی مهندسی برق و از دانشگاه تورنتو دریافت كرد.
    «جفری اسكول» در حالی كه هنوز در مقطع كارشناسی مهندسی برق تحصیل می‌كرد، عضو كادر تحریریه نشریه‌ی دانشگاهی The Toke Oike بود و از این طریق شاید تاحدی به آرزوی دیرینه‌اش كه نویسندگی بود دست یافت. با این حال «جفری» در زمان تحصیل در كالج با مشكلات مالی بسیاری روبه‌رو بود و شرایط زندگی وی را مجبور به كار در ایستگاه‌های پمپ بنزین اونتاریو و نیویورك كرده بود تا حداقل بتواند هزینه‌ی تحصیل در كالج را به موقع بپردازد.
    پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، «جفری» چندین ماه در شهرهای مختلف جهان به دنبال انجام تجارتی سود آور شد تا نهایت به تورنتو بازگشت و شركتش را در تورنتو تاسیس كرد.
    شركت مهندسی اسكول، شركتی كه در زمینه‌ی فناوری اطلاعات فعالیت می‌كرد و همچنین شركت دیگری به نام Micros on the Move Ltd كه به كار اجاره‌ی كامپیوتر می‌پرداخت.
    تجربه‌ی اسكول در راه‌اندازی این شركت‌ها چندان خوشایند نبود و این میلیاردر فعلی جهان تصمیم گرفت برای جبران شكست اقتصادی‌اش، مطالعات بیشتری در زمینه‌ی چگونگی آغاز یك فعالیت تجاری انجام دهد.
    در سال 1993، «جفری اسكول» به قصد ادامه‌ی تحصیلات، كانادا را به مقصد دانشگاه استنفورد آمریكا ترك كرد و توانست دو سال بعد با مدرك كارشناسی ارشد در رشته‌ی مدیریت بازرگانی از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شود.
    پس از فارغ‌التحصیلی و در سن 30 سالگی «جفری» به شركت «نایت رایدر» رفت و در آنجا به انجام پروژه‌های اینترنتی این شركت انتشاراتی كمك كرد. جفری در آن دوران توفیق آشنایی با میلیاردر جوان ایرانی eBay یعنی «پییر امیدیار» را پیدا كرد و این آشنایی منجر به استخدام او در شركت eBay شد. «پییر امیدیار» بنیانگذار eBay، «جفری اسكول» را به عنوان مدیر اجرایی eBay استخدام كرد و در آنجا «جفری اسكول» نمودار شركت eBay را ترسیم كرد.
    eBay براساس آن نمودار توانست فعالیت خود را گسترش دهد. «جفری اسكول» تا ژانویه 1998 مدیرعامل eBay بود تا اینكه «مگ واتیمن» به دستور «امیدیار» مدیریت شركت را بر عهده گرفت و «اسكول» در پست معاونت مدیر به فعالیت خود ادامه داد. پس از مدتی «جفری اسكول» به خاطر بروز مشكلاتی از فعالیت تمام وقت در eBay دست كشید. امروزه وی دومین سهامدار بزرگ eBay به شمار می‌رود. وی همچنین یكی از خیران كانادایی تبار به شمار می‌رود و در سال 2003 دكتری افتخاری حقوق را از دانشگاه تورنتو دریافت كرد.
    «جفری» هم اكنون مدیر اجرایی شركت Participant Production در لوس‌آنجلس است كه در واقع شركتی رسانه‌ای است.

  16. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #39
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Howard Hughes [کارآفرين بزرگ آمريکايي]


    بي شك "هواردهيوز" را مي توان ثروتمندترين مرد زمان خود ناميد ، فردي كه به عنوان يك ميليونر كارهاي بسيار عجيبي انجام داده و در زمينه هاي هوانوردي و فيلم سازي همانند تجارت تجربه هاي نوين و با ارزشي كسب كرده است .
    "هوارد " كوچك در كريسمس سال 1905 ديده به جهان گشود . پدرش "هوارد " بزرگ در ابتدا يك شركت ابزار سازي داشت اما زماني كه براي اولين بار ابزار آلات حفر چاه را به بازار فرستاد سرمايه نسبتاً چشمگيري نصيبش شد . "هوارد " كوچك بسيار شيطان و بازيگوش بود، به طوري كه در دوران مدرسه هفت بار مدرسه خود را تغيير داد اما در هيچ يك نتوانست مدرك قابل ملاحظه اي كسب كند . علاقه او به كار در كارگاه پدر به حدي بود كه تمامي روزهايش را در آنجا سپري مي كرد، تا جائيكه در سن يازده سالگي توانست براي خودش يك بيسيم راديويي درست كند ، سپس در سن 13 سالگي هنگامي كه پدر از خريد موتور سيكلت براي او امتناع مي كرد ، توانست موتور سيكلتي در حد و اندازه يك پسر بچه 13 ساله براي خودش سرهم كند .
    از آنجا كه "هوارد " علاقه چنداني به درس و مدرسه و اصول تئوري نداشت هميشه در تلاش بود تا فرصتي بيابد و اين قضيه را با خانواده در ميان گذارد و بالاخره يك روز هنگامي كه در يك شرط بندي از پدر برنده شده بود جايزه خود را تعليم علوم هوانوردي اعلام كرد و عليرغم ميل خانواده به اين امر مشغول شد .
    در سال 1922 پدر "هوارد " از دنيا رفت و در پائيز سال بعد مادرش نيز دار فاني را وداع گفت . حال جوان 17 ساله 75 درصد شركت پدر را صاحب شده بود اما طبق وصيت پدر او زماني مي توانست اداره امور را به دست گيرد كه 21 ساله شده باشد ، ولي پسر جوان كه هيچگاه تحمل شكست را نداشت و هميشه سعي داشت به هر طريقي به اهدافش دست يابد ، عليه متن وصيت نامه به دادگاه شكايت كرد و توانست در سن 18 سالگي مالكيت شركت پدر را از آن خود نمايد ، حال او جواني بود با درآمد سالانه 2 ميليون دلار كه مي توانست به آن كارهاي مختلفي انجام دهد ، "هوارد " به خوبي مي دانست كه اداره چنين شركتي به تخصص بسياري نياز دارد و او از اين امر بي بهره بود لذا درصدد برآمد تا فردي مطمئن را به عنوان مدير شركت معرفي نمايد . او كه در اين مورد فردي لايق تر از حسابدار پدرش نمي شناخت تصميم گرفت تا مدتي را هر چند كوتاه با او سير كند تا از توانايي هاي او اطمينان حاصل نمايد بنابراين مدت يك هفته را به همراه حسابدار پدر به گشت و گذار در سراسر آمريكا پرداخت بدون اينكه كوچكترين اشاره اي به موضوع اداره شركت نمايد . سرانجام در روز آخر هنگامي كه به خانه برگشتند ، "هوارد " رسماً اداره شركت را به وي پيشنهاد كرد و او نيز پذيرفت .
    در سال 1925"هيوز" به هاليوود روي آورد و اولين قرادادش را براي حمايت مالي از يك پروژه سينمايي امضا كرد . او چنان به اين صنعت علاقمند شده بود كه هر روز از صبح تا شب به كنار استوديوهاي سينمايي مي رفت و از نزديك كارآنها را مشاهده مي كرد ، حتي يك شب به دور از چشم بقيه به سراغ يكي از پروژكتورها رفت و آن را باز كرد و تمامي وسايل داخلش را بيرون آورد و سپس تا صبح توانست دوباره همة آنها را سرهم كند و به حالت اوليه بازگرداند. او كه حال يك جوان 20 ساله بود قراردادهاي بسياري را با فيلمسازان مختلف منعقد كرد و در تهيه بسياري از فيلم هاي رنگي آن دوران از هيچ كمك مالي دريغ نكرد ، حتي تعدادي از فيلم هايي كه با حمايت مالي او ساخته شده بودند توانستند جوايزي نيز كسب كنند .
    پس از گذشت چند سال "هوارد " احساس كرد كه ديگر صنعت سينما جذابيت هاي پيشين را ندارد و تصميم گرفت دوباره به صنعت هوانوردي بازگردد ، از اين رو در سال 1932 تحت عنوان "چارلز هوارد" در يك شركت هواپيمايي با دستمزد هفته اي 250 دلار به عنوان كمك خلبان مشغول به كار شد و چيز هفته بعد يك هواپيماي آبي براي خود خريده پس از انجام تغييرات اساسي بر روي هواپيما به همراه دو تن از دوستانش كه يكي كمك خلبان و ديگري تعميركار هواپيما بود ، مسافرت 18 ماهه خود را با آن آغاز كرد و تجارب گرانبهايي بدست آورد . سپس در تلاشي شبانه روزي و بدون وقفه به همراه دوستانش توانست در مدت نزديك به دو سال اولين هواپيمايي خودش را توليد كند و نام آن را) (H.1 گذاشت . او كه هميشه به دنبال انجام كارهاي شگفت انگيز بود تصميم گرفت تا نام خود را در كتاب ركورد داران جهان ثبت كند بنابراين در يك پرواز بي نظير توانست ركورد بيشترين سرعت هواپيماهاي آن زمان را با "H-1 " بشكند و به شهرت جهاني دست يابد .
    اقدام ديگري كه شهرت "هيوز" را صد چندان مي كرد خريد غالب سهام شركت هوانوردي كوچك و محدود "TWA" بود كه با تزريق سرمايه او به اين شركت دچار تحول عظيمي شد . او كه قصد داشت اين شركت را به يك آژانس بين المللي تبديل كند و تمامي مسيرهاي هوايي دنيا را از طريق آن ممكن سازد ، سرانجام توانست به اين مهم دست يابد و آن را به بزرگترين آژانس هوايي آن دوران تبديل نمايد . اما در اواخر دهه 1950 شركت مذكور مشكل تازه اي به خود گرفت و مديران آن تصميم گرفتند تا به هر نحوي كه امكان دارد خودشان كنترل شركت را برعهده گيرند و اين از جلسات متمادي "هيوز" ناچار شد تا سهام خود را به آنان بفروشد و بالاخره بزرگترين قرارداد ميليوني آمريكا و جهان درآن زمان شكل گرفت "هوارد " بابت سهامش مبلغ 750 ميليون دلار از شركت "TWA" گرفت و نام خود را به عنوان ثروتمندترين مرد جهان ثبت كرد .
    اما دوره پاياني زندگي "هوارد " به پرنشاطي دوره هاي پيشين نيست ، او كه (براي فرار از دست مأموران مالياتي از حضور در جامعه پرهيز مي كرد و هميشه در مكان هاي خلوت و دور از انظار عمومي به سر مي برد عادات ناپسندي پيدا كرده بود. سوق يافتن او به مواد مخدر و اعتيار به مشروبات الكلي مهمترين عامل در از دست دادن تمركز فكري و خلاقيت او بوده است.) در طول دوران زندگي دوبار ازدواج كرد كه هر دوبار به شكست انجاميده بود . آن قدر حساس شده بود كه هرگز به سراغ تلفن نمي رفت و هر چيزي را حتي قاشق و چنگال با دستمال برمي داشت چرا كه مي ترسيد از روي آثار انگشتش او را بيابند . از جمله كارهاي شگفت انگيزي كه در اين دوران انجام داده است مي توان به دو مورد اشاره كرد : اولي زماني كه دوستانش در " لاس و گاس" " پنت هوس" يك هتل را براي او اجاره كرده بودند ، او با مشاهده نارضايتي صاحب هتل از اقامتش در آنجا ، تمام هتل را خريداري كرد و دومي اينكه زماني كه ديد نور چراغ كازنيوهاي اطراف مزاحم خوابش مي شود همة آنها را يك جا خريد و نور آنها را كم كرد!
    سرانجام اين ميليارد آمريكايي در 5 آوريل 1976 بدون اينكه هيچ وصيت نامه اي از خود برجاي گذارد درگذشت .

  18. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #40
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    محمد الفايد - مدير Harrods [بزرگترين فروشگاه انگلستان ]


    فروشگاه «Harrods» بزرگترين و مجهزترين فروشگاه انگلستان است كه به دليل تنوع فروش و ظاهر ويژه‌اش شهرتي جهاني يافته است. اين فروشگاه چندين طبقه شامل تمامي امكانات رفاهي براي مشتريان مي‌باشد و گفته مي‌شود هر كسي به قصد خريد هر محصولي مي‌تواند به آنجا مراجعه نمايد. تنوع محصولات آن به حدي است كه بسياري مي‌گويند شما حتي مي‌توانيد براي خريد يك فيل به آنجا برويد!! البته شهرت بيش از حد اين فروشگاه تنها به بزرگي و حجم وسيع محصولات ارائه شده آن محدود نمي‌شود بلكه وجود سالن‌هاي غذا خوري متعدد و رستوران هاي مجلل و شيك آن از ديگر علل اين خوش نامي محسوب مي‌شود.
    اما مدير اين فروشگاه عظيم يك تاجر مصري به نام «محمد الفايد » مي‌باشد كه امروز به بحث پيرامون زندگي او مي پردازيم.
    «محمد عبدل فايد» در 27 ژانويه سال 1929 در شهر «باكوس» مصر در نزديكي اسكندريه به دنيا آمد. او فرزند ارشد خانواده فقيري بود كه يك معلم ساده سرپرستي آن را بر عهده داشت. به دليل عدم توانايي خانواده، فرزندان از همان سنين كودكي به كسب و كار روي آوردند و هر يك به نوعي نيازهاي مادي خود را برآورده مي‌ساختند.
    محمد در ابتدا به فروش نوشابه هاي كوكا كولا روي آورد. او جعبه‌هاي نوشابه را از محله‌هاي ديگر خريداري مي‌كرد و براي فروش به محله فقيرنشين خودشان مي‌آورد . به همين طريق از سود اندك فروش نوشابه مي‌توانست لوازم التحرير مدرسه را خريداري نمايد. اندكي بعد با بيشتر شدن نيازها و كاهش توان خريدش حرفه جديدي را آغاز نمود. اين بار او به جاي فروش نوشابه به فروش چرخ‌هاي خياطي روي آورد. چندي بعد نيز با به پايان رسيدن دوران تحصيلش شغل معلمي را برگزيد و اينگونه به امرار معاش خود پرداخت. روزهاي بسيار سختي بود. چه زماني كه فروشندگي مي‌كرد و چه دوراني كه در كلاس به تدريس مشغول بود، روزگار دشواري را سپري مي‌نمود. در آن دوران حتي در روياهايش نيز داشتن عنواني چون تاجر ثروتمند و يا مدير يك فروشگاه عظيم چون «Harrods» را تصور نمي‌كرد. اما گردش ايام اين بار به كام او بود. آشنايي او با خواهر يك تاجر بين‌المللي به نام «عدنان خاشوجي» زندگي او را به كل زير و رو ساخت.
    ازدواج او با اين دختر سبب شد تا با عنوان مسئول امور بازرگاني «عدنان» در عربستان سعودي مشغول به كار گردد. در عرض مدت زمان بسيار كوتاهي توانست كنترل كليه امور را در اختيار گيرد و همانند يك تاجر با تجربه به انجام معاملات بزرگ و سود ده بپردازد. موفقيت او در اين زمينه سبب شهرت او ميان تجار و مديران اقتصادي كشورهاي ديگر چون امارات، هائيتي و انگلستان گرديد. در همين زمان با بازگشت او به مصر و افتتاح اولين كمپاني تجاري شخص‌اش ، سلطان «برونئي » كه يكي از ثروتمندان دنيا به شمار مي‌رود، او را به عنوان مشاور اقتصادي‌اش برگزيد. اگر چه ازدواج با يك دختر ثروتمند عامل اصلي آغاز موفقيت هاي او در زندگي به حساب مي‌آيد اما هوش بازرگاني و شم اقتصادي او نيز از عواملي هستند كه اين مسير آغاز شده را تا پايان و رسيدن به موفقيت هاي بزرگ‌تر همراهي نموده‌اند. بي‌شك بدون در اختيار داشتن استعداد كافي و تجربه‌هاي دوران نوجواني و جواني، «محمد» هرگز نمي‌توانست از عهده اين مهم برآيد.
    سال 1974 دوران تازه‌اي را در كارنامه زندگاني «الفايد » رقم زد. در اين سال او رسما وارد كشور انگلستان و شهر لندن شد و امور بازرگاني خود را در آنجا آغاز نمود. تقريبا يكسال پس از ورودش به عضويت هيات مديره كمپاني بزرگ «Lonrho» درآمد و در نقش يك مدير بزرگ و موفق ظاهر شد . در سال 1979 هتل «Ritz» پاريس را خريداري نمود و در سال 1985 به همراه برادرش «علي» فروشگاه «Harrods» را به مبلغ 5/6 ميليون پوند در اختيار گرفت.
    خريد اين فروشگاه توسط «فايد» سرو صداهاي بسياري را پديد آورد. از آنجا كه «Harrods» در مالكيت مدير هيات مديره «Lonrho » يعني «Roland» قرار داشت و او به نوعي عليرغم ميل باطني خود به اين فروش تن داده بود، هر بار با طرح ادعايي سعي در مخدوش كردن چهره «فايد» و برادرش داشت به طوريكه سرانجام در سال 1990 با اتهام دزدي اين دو برادر پرونده جديدي را عليه آنها فراهم آورد. با اين اتهام برادران «فايد» دستگير شدند اما اندكي بعد با درگذشت «Roland» همه چيز به پايان رسيد و دو برادر آزاد شدند. با اثبات بي‌گناهي آنها و طرح شكايت عليه پليس بين‌الملل دوباره اوضاع به حالت اوليه خود بازگشت و رونق اقتصادي دو برادر و فروشگاه «Harrods» را سبب گشت.
    از آنجا كه انگليسي‌ها هرگز دوست ندارند در بازي‌هاي سياسي و يا اقتصادي بازنده از ميدان خارج شوند، در مقابل پيشرفت‌هاي «فايد» دست به بازي جديدي زدند. طرح اتهاماتي چون حمايت او از گروه القاعده و همچنين فروش اورانيوم به ايران براي ساختن بمب اتم(!) همواره از سوي سياستمداران انگليسي درباره «فايد» شنيده مي‌شد تا اينكه او سرانجام مجبور به ترك اين كشور و برگزيدن كشور سوئيس جهت اقامت گرديد.
    در اوايل سال ميلادي جاري «محمد» با حضور در يك برنامه مستند تلويزيوني اعلام كرد كه در كشور انگلستان همواره مورد ظلم و جور سياستمداران اين كشور واقع شده است و آنها تصميم داشته‌اند او را وارد بازي‌‌هاي سياسي خودشان نمايند.
    جالب است بدانيد كه پسر «فايد» در جريان تصادف پرنس « دايانا » در سال 1997 همراه او بوده و او نيز در آن تصادف جان خود را از دست داده است.
    هم اكنون «محمد عبدالعزيز» كارگردان صاحب نام مصري در تدارك تهيه يك سريال تلويزيوني با عنوان «محمد المصري» مي‌باشد كه به شرح زندگاني «محمد الفايد » پرداخته است.

  20. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •