تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 8 اولاول 1234567 ... آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 71

نام تاپيک: زندگينامه كارآفرينان موفق جهان

  1. #21
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    مايكل دل [كارآفرين صنعت كامپيوترهاي خانگي]


    مترجم:علي اخلاقي
    جوان ترين مدير سال 1992 ، مدير شايسته سال 1995 ، مدير سومين كمپاني برتر سال 2000 ، مردسال 2001، كار آفرين نمونه سال 2002 و... همه وهمه از القاب كسي است كه كمپاني خود را تنها با 1000 دلار سرمايه بنا كرد و اكنون گفته مي شود كه روزانه بيش از 40 ميليون دلار فروش دارد!
    «Michael Dell» در 23 فوريه سال 1965 در تگزاس به دنيا آمد. او كه به قصد كسب مدرك پزشكي وارد دانشگاه «AUStin» تگزاس شده بود، به سبب علاقه فراوانش به كامپيوتر ديگر در رشته پزشكي ادامه تحصيل نداد. در دوران دانشجويي زماني كه در خوابگاه دانشجويان به سر مي برد، اقدام به فروش كامپيوتر به دانشجويان مي نمود كه همين مساله بعدها عامل اصلي موفقيت چشمگير او به شمار آمد. در اين تجارت ساده دريافت كه اگر اجناس مورد نياز مصرف كنندگان به طور مستقيم به دست آنها برسد و هيچ واسطه و خرده فروشي به ميان نيايد، سود قابل ملاحظه اي نصيب هر دو طرف توليد كننده و مصرف كننده خواهد شد. پس از چندي توانست از طريق همين داد و ستد مبلغي معادل 1000 دلار پس انداز نمايدو سرانجام در سال 1984 ، يعني در سن 19 سالگي كمپاني خودش را تحت عنوان «Dell» به ثبت رساند.
    از ابتكارات مهمي كه«Dell» پس از افتتاح شركتش انجام داد، فروش تلفني و بعدها اينترنتي كامپيوتر بود. با استفاده از اين روش ديگر لزومي نداشت كه مشتري به مغازه خرده فروشي و يا نزد واسطه ها برود، تنها يك تلفن كافي بود تا سفارش كامپيوتر انجام شود واندكي بعد كامپيوتر مورد نظر به درب خانه يا محل كار او فرستاده مي شد. با اين طرح مدبرانه كمپاني ساده و كوچك «Dell» كه در سال 1984 با 1000 دلار بنا شده بود، در سال 2000 پس از گذشت 16 سال، بيش از 2/31 ميليارد دلار ارزش داشت. فروش روزانه بيش از 40 ميليون دلار اين كمپاني سبب شده تا بنگاه هاي اقتصادي «Dell» را به عنوان بزرگترين فروشندهOnline كامپيوتر در دنيا بشناسند.
    در حال حاضر كمپاني «Dell» به توليد قطعات كامپيوتر، ارائه خدمات و همچنين توسعه توانمندي هاي شبكه هاي اينترنتي مشغول است. نكته برجسته در مورد نحوه بازاريابي و داد وستد اين كمپاني كه آن را از ديگر رقبا جدا مي سازد اين است كه تا كامپيوتري سفارش داده نشود، قطعات آن به يكديگر متصل نشده و راهي بازار نمي گردد. سيستم كار به اين صورت است كه ابتدا دفاتر مختلف كمپاني در سراسر جهان از مشتريان خود سفارش گرفته و سپس با ارجاي سفارشات به واحدهاي توليدي شركت، كامپيوترهاي مورد نظر سر هم شده و به آدرس هاي مورد نظر ارسال مي گردد.
    داشتن بيش از 40 هزار كارمند در بيش از 170 شعبه در سراسر اين كره خاكي خود دلالت بر حوزه پهناور و فعاليت آن دارد. آمريكا، كانادا، انگلستان، سنگاپور و ژاپن از كشورهايي هستند كه هر كدام مديريت شعب مناطق را بر عهده دارند و تگزاس، تنسي،برزيل، ايرلند، مالزي و چين نيز از مناطقي هستند كه كارخانه هاي «Dell» براي تحويل سري محصولات به جاي جاي دنيا در آنها قرار گرفته است. رشد 50 هزار درصدي سهام اين كمپاني نسبت به روزهاي اوليه تاسيس از جمله مواردي است كه اشتهاي هر سرمايه گذاري را براي شركت در حوزه بازرگاني آن بيشتر و بيشتر مي كند و بر اساس آمار منتشره در چند سال اخير، كمپاني «Dell» در باز پرداخت سود به سهامداران و سرمايه گذارانش رتبه اول را در ايالات متحده داشته است و همه اين موفقيت ها را مديون فكر و نبوغ مدير لايقي است كه بارها به عنوان كارآفرين نمونه انتخاب شده است.
    علاوه بر فعاليت هاي تجاري، «Michael Dell» چندين موسسه خيريه و بشر دوستانه نيز بنا كرده است كه در آنها به فعاليت هاي آموزشي، زيست محيطي، كمك به حل معضلات اجتماعي و... مشغول است. او همچنين به سبب نبوغ بالايش در شوراي مشاورين علمي و تكنولوژي رئيس جمهور ايالات متحده و نيز به عنوان يكي از اعضاي اتاق بازرگاني و همچنين شوراي اقتصاد آمريكا به كار گرفته شده است.

  2. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #22
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    ري كراك [گسترش رستورانهاي مك دونالد]


    من هميشه بر اين باور بوده ام كه هركس مسئول مشكلات و پديد آورنده شادماني خويش است.
    ري كراك در سال 1902 در اوك پارك در حومه غربي شيكاگو پا به عرصه وجود گذاشت. وي به مدرسه علاقه اي نداشت.
    شم كسب و تجارت خيلي زود در ري كراك پديد آمد و شكوفا شد. او يك تابستان در داروخانه عمويش به كار پرداخت و تمام مزد خود را ذخيره كرد و به اتفاق دو تن از دوستانش يك فروشگاه آلات موسيقي داير كرد. اگر چه اولين تجربه وي در كار تلخ بود اما در سن بزرگي به وي آموخت. سپ سوي به فروشندگي در يك خرازي فروشي مشغول شد. كار وي در اين شركت كوچك هم دوامي نيافت، به يك گروه موسيقي كه معروفيتي در شيكاگو داشت پيوست.
    چندي نگذشت كه در شركت (( ليلي توليپ )) كه ليوان و فنجان مي ساخت كاري برست آورد. او بي امان و خستگي
    نا پذير تلاش ميكرد.
    فروش ليوانهاي كاغذي كراك هر روز بيشتر مي شد و در بهار 1925 ، ري در ميان فروشندگان شركت ليوان سازي نخستين مقام را كسب كرد.
    پس از پشت سر گذاشتن همه مراحل رشد و ترقي پنج ماه مرخصي بدون حقوق گرفت و بطور موقت شركت را ترك كرد و راهي فلورايد شد، به ميامي رسيد و ديري نپائيد در شركت مورگان و پسرانش در زمينه خريد و فروش املاك كاري بدست آورد. كراك به شيكاگو بازگشت و كار خود را در شركت ليوان سازي از سر گرفت.
    دو نفر از مشتريان كراك، برادران مك دونالد بودند، رستورانهاي مك دونالد در تمام كشور داير بودند. كراك با طرحي از پيش آماده نزد برادران مك دونالد آمد تا پيشنهاد تاسيس رستورانهاي مشابهي را در سراسر كشور بدهد مدت قرارداد كراك با برادران مك دونالد ده سال بود كه بعد به نود و نه سال تغيير يافت. در سال 1955 ري كراك توانست نخستين رستوران خود را در غرب آمريكا داير كند.
    به محض اينكه، ري كراك تمام امتياز مك دونالد را به خود اختصاص داد، مقرراتي سخت و جدي را حاكم بر مديران و كاركنان رستورانهايش كرد. ري تا پايان زندگي فعال بود و تمام وقت خود را صرف پيدا كردن محلهاي مناسبي براي پيدا كردن رستورانهاي جديد كرد.

  4. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #23
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    گسدي برلز [يك دختر پروانه فروش 13 ساله]


    «گسدي برلز» اهل ايالت آيووا 31 سال دارد . او حتي حاضر نبود خواهر كوچك خود را در اتاقش شريك كند، گلسدي براي حشرات لانه درست مي‌كرد . يك قفس از سقف اتاقش آويزان است كه هفت پروانه بالغ در آنجا لانه دارند و در جعبه‌هاي كفش 60 تخم و 67 شفيره در حال رشد قرار داده است . اين قسمتي از طرح او براي راه اندازي كسب و كار پرورش و فروش پروانه در قفس‌هاي تزئين شده است كه نام آن را بال‌هاي روياروي گذاشته است.
    چه كسي پروانه ها را مي‌خرد ؟
    مشتري‌هاي اصلي او عروس و دامادهايي هستند كه مي‌خواهند در روز عروسي‌شان پروانه‌ها را آزاد كنند تا اينكه طبق رسم معمول برنج به هوا پرتاب كنند. در اين موقع او شش يا دوازده پروانه را در قفس هاي تزئين شده قرار مي دهد. علاوه بر عروس و دامادها معملين مدارس ابتدايي نيز براي پروژه‌هاي علمي كلاس از او پروانه مي‌خرند. او در بازارهاي محلي نيز پروانه و قفس ها را به عنوان يك كادوي مناسب براي هديه دادن مي‌فروشد. همراه اين قفس‌ها دستورالعمل آزاد كردن پروانه را نيز قرار مي دهد.
    اخيرا ا در جشن افتتاح كليسا تعداد زيادي از پروانه ها را آزاد كرد . او مي‌گويد چهره بچه‌ها در هنگام آزاد كردن پروانه بسيار جالب بود.
    او از كودكي به حشرات علاقه داشت و پرورش و فروش آنها را دوست داشت. اما ايده او پيشرفتي نكرد تا اينكه روزي مادرش مقاله اي در مورد فردي كه پروانه مي‌فروشد ، خواند.
    قبل از فروختن اولين پروانه ها د رآگوست گذشته ، او در يك كارگاه كارآفريني مخصوص زنان شركت كرد و سپس با كمك مادرش يك طرح شغلي 18 صفحه را تهيه كرد. اين كار برا ي او مشكل بود ولي ارزش آن را داشت. سخت ترين قسمت كار او تخمين فروش آتي بود. او مي‌گويد خوشحال است كه آن طرح را انجام داده است . او تغييرات اندكي انجام داد . مهمترين چيزي كه بايد تغيير مي‌كرد هزينه هاي پيش بيني شده اوليه بود . يك هفته قبل از شروع كسب و كار او با زني ملاقات كرد كه پروانه پرورش مي‌داد و مي‌فروخت. به جاي فروختن وسايل اوليه ، او اولين شفيره را به گسدي داد سپس گسدي پروانه ها را به قيمت عمده فروشي به او فروخت (حالا آن زن مشاور گسدي است). گسدي عقيده داشت كه هميشه بايد تغييراتي در طرح به وجود آورد و قصد داشت يك امروزي سازي داشته باشد.
    آرم جو از كسب و او بسيار زيبا بود و توانسته بود توجه افراد را بيشتر از بروشورها و كارت تبليغاتي جذب كند. او دوازده پروانه مونارچ را به قيمت 65 دلار ، دوازده پروانه ليدي پنيت را به قيمت 60 دلار و قفسه هاي تزئين شده را به قيمت 50 دلار و تزئين نشده را به قيمت 20 دلار مي‌فروشد . طرح آتي او پيشرفت در بازار است مانند برگزاري اين طرح در بيمارستانها . بيماران و مخصوصا كودكان با هديه بي مثل قفس پروانه بيش از گل خوشحال مي شوند.
    كودكان با هديه بي مثل قفس پروانه بيش از گل خوشحال مي‌شوند. آرزوي او داشتن چند قفس بزرگ است تا در بيمارستان‌هاي محلي آويخته شود. او به قدري پروانه هايش را دوست داشت كه واقعا مي خواهد آنها را به جاهاي بفروشد كه مطمئن است از آنها خوب نگهداري مي‌شود.

  6. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #24
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    پل آلن [ميلياردر مخترع و مديرعامل مايكروسافت]


    «Paul G. Allen» كه در 21 ژانويه 1953 در «Seattle» به دنيا آمده است، امروزه ثروتي معادل 21 ميليارد دلار در اختيار دارد كه براساس آخرين آمار سال 2005 در رديف هفتمين ثروتمند دنيا جاي گرفته است. البته 5 ميليارد دلار اين سرمايه مربوط به سهام او در كمپاني عظيم «Microsoft» مي‌باشد. اينكه او چطور به سهام اين كمپاني علاقمند شده است و اصولاً چه رابطه‌اي با آن دارد مطلبي است كه در ذيل به آن خواهيم پرداخت:
    زماني كه «Paul» چهارده ساله بود با پسري آشنا شد به نام «Bill»- دوازده ساله- كه هر دو عاشق كامپيوتر بودند و باهم در دوران نوجواني وسايلي الكترونيكي طراحي مي‌كردند. هنگامي كه «Paul» وارد دانشگاه «Washington state» شد، چندان علاقه‌اي به دروس تكراري و يكنواخت دانشگاهي از خود نشان نمي‌داد تا اينكه درس و دانشگاه را پس از دو سال رها كرد و به همراه دوستش به سراغ روياي ديرينه خود يعني طراحي يك نرم‌افزار تجاري براي كامپيوترهاي خانگي رفت.
    بعدها در سال 1975 «Paul» و «Bill» شركتي بنا كردند جهت تهيه و طراحي نرم‌افزار
    هاي كامپيوتري، شركتي كه اندكي بعد «Microsoft» نام گرفت و «Puall ALLen» و «Bill Gates» از بنيانگذاران آن به حساب مي‌آمدند. اينگونه بود كه رابطه «Paul» با امپراطوري «Microsoft» و مرد اول اقتصاد دنيا «Bill Gates» رقم خورد. آن دو در ابتدا به فروش برنامه «Basic» مشغول شدند و چندي بعد «Allen» سبب شد تا شركت بتواند با خريد يك سيستم عامل با نام «QDos» به مبلغ 50 هزار دلار و مجهز كردن كامپيوترهاي جديد IBM شهرتي فوق‌العاده كسب كند. از همان جا بود كه كم‌كم نام «Microsoft» بر سر زبان‌ها افتاد.
    در سال 1983 درست زماني كه حركت اين دو يار قديمي با سرعت به سوي موفقيت پيش مي‌رفت، «Allen» دچار عارضه‌اي شد كه به تشخيص پزشكان مي‌بايست به «راديو درماني» روي مي‌آورد و ديگر انرژي كافي براي ادامه راه نداشت. اگر چه بيماري «Allen» بهبود پيدا كرد، اما خود او به دليل مشكلاتي كه در ادامه همكاري‌اش در «Microsoft» احساس مي‌كرد تصميم گرفت كه در نوامبر سال 2000 از سمتش در هيأت‌مديره اين كمپاني استعفا دهد ولي همچنان بخشي از سهام آن را در اختيار داشته باشد.
    البته فعاليت‌هاي «Allen» تنها به «Microsoft» ختم نمي‌گردد. او در شركت‌ها و پروژه‌هاي بسياري به عنوان سرمايه‌گذار اصلي فعاليت مي‌كند كه از ميان اين شركت‌هاي معتبر مي‌توان به كمپاني معروف «Vulcan Ventures» اشاره كرد كه در اين كمپاني او در سمت مدير هيأت‌مديره جاي دارد.
    به جهت علاقه «Allen» به ورزش، او همچنين مالك يكي از تيم‌هاي بسكتبال حاضر در «NBA» با عنوان «Partland Trail Blazers» است كه از شهرت و محبوبيت نسبتاً بالايي برخوردار مي‌باشد. البته «Allen» براي اين تيم يك زمين بسيار مجهز نيز خريداري كرده است كه تمامي تمرين‌هاي آن در آنجا صورت مي‌گيرد.
    جالب است بدانيد كه «Paul Allen» يك ايستگاه راديويي نيز در اختيار دارد و هزينه‌هاي آن را پرداخت مي‌كند. هنگامي كه او شنيد بزرگترين سالن سينماي «Seattle» به جهت ورشكستگي به فروش گذاشته شده است، فوراً آن را خريد و با بازسازي و تغيير ظواهر دروني آن و مجهز كردنش به انواع سيستم‌هاي موجود، به پخش فيلم و برنامه‌هاي تفريحي در آن مشغول شده.
    از آنجا كه هيچ‌كس نمي‌تواند از برنامه‌هاي «Allen» آگاه شود و همگان طرح‌هاي او را غيرقابل پيش‌بيني قلمداد مي‌كنند، كمتر كسي از شنيدن خبر سرمايه‌گذاري او در يك پروژه فضايي ناسا تعجب مي‌كند. در دهه 1990 زماني كه ناسا اعلام كرد ديگر براي پروژه «SETI» بودجه نمي‌گذارد، فوراً «Allen» اعلام آمادگي كرد و حتي نام خودش را بر روي تلسكوپ «SETI» گذاشت و آن را «Allen Telescope Array» ناميد. در اين پروژه او 5/13 ميليون دلار تنها براي نصب چندين ديش 1/6 متري در حوالي كاليفرنياي شمالي هزينه كرد.
    او در دوران زندگي‌اش نرم‌افزارهاي بسياري طراحي كرده كه در زمينه‌هاي مختلف آموزشي و تجاري جزو پركاربردترين و پرفروش‌ترين‌ها به شمار مي‌رفته‌اند و از اين رو به سبب فعاليت‌هاي مشابهش او را مخترع با پشتكار مي‌نامند.
    در دسامبر 2003 اعلام شد كه «Paul Allen» حامي اقتصادي «Spaceship One»- برنده طرح فضاپيماهاي خصوصي- بوده است. در ژوئن 2004 «Spaceship One» اولين فضاپيماي تجاري بود كه توانست صد كيلومتر در فضا پرواز نمايد و در اكتبر همان سال به دليل اين موفقيت 10 ميليون دلار جايزه دريافت كرد.
    در سپتامبر 2003، «Allen» يكي از مجهزترين مراكز تحقيقات بر روي مغز را با هزينه 100 ميليون دلار بنا كرد كه اين موسسه اقدام به تهيه اطلس‌هاي مختلف از جاي‌جاي مغز نموده است. از ديگر فعاليت‌هاي برجسته اين مركز مي‌توان به تحقيقات وسيع پيرامون هوش‌مصنوعي و تكنيك‌هاي تبديل آن به يك هوش حقيقي انساني اشاره كرد.
    «Allen» همچنين در «Seattle» موزه‌اي بسيار زيبا از آثار «Jimi Hendrix» بنا كرده و در ادامه آن در ژوئن 2004 موزه ديگري در همان مكان با عنوان «موزه علمي تخيلي» برپا نموده است.
    و در پايان اينكه «Octopus»- دومين قايق بزرگ پرسرعت دنيا- از دارايي‌هاي «Allen» به حساب مي‌آيد.

  8. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #25
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    آمانسيو اورتگا [كفش و لباس “ZARA” ]


    حتماً شما نيز با مارك‌هاي كفش و لباس “ZARA” تا حدودي آشنا هستيد و چه بسا لباسي با اين مارك داشته باشيد. “ZARA” سومين فروشگاه زنجيره‌اي لباس را در اختيار دارد و موسس آن پيژامه‌دوز سابق, «آمانسيو اورتگا گاوونا» از اسپانيا است. شايد براي خيلي‌ها عجيب باشد در دنيايي كه مد لباس و كفش دائماً از ايتاليا و فرانسه صادر مي‌شود, چطور سومين عرضه‌كننده پوشاك در جهان از اسپانيا است؟ «آمانسيواورتگا» اكنون 69 سال سن دارد. وي با “ZARA” توانسته, ثروتي در حدود 6/12 ميليارد دلار جمع‌آوري كند و خود را در رده بيست وسوم ثروتمندترين افراد جهان جاي دهد. ثروتمندترين مرد اسپانيا در 28 مارس 1936 به دنيا آمد. «آمانسيو اورتگا» موسس و رييس “Inditex Group” است.
    “InditexGroup” يك شركت بزرگ اسپانيايي است كه متشكل از بزرگترين گروه‌هاي مد و طراحي در دنيا است. اين شركت عظيم تقريباً 100شركت را تحت‌نظر خود دارد كه اساساً در زمينه طراحي لباس, توليد پوشاك و عرضه انواع پوشاك فعاليت دارد. “Inditex” نزديك به دو هزار و 10فروشگاه فعال در سراسر جهان دارد و توليداتي با مارك‌هاي “ZARA” , “Massimo Dutti”, Bershka, “Oysho”, “Pull Bear”, “ZARAHome” و “Stradivarius” را به مشتريان خود عرضه مي‌كند. تمام طراحي, دوخت, توليد و عرضه لباس‌هاي “Inditex” توسط همين شركت صورت مي‌گيرد. شايد يكي از نكاتي كه باعث شده “ZARA” بتواند سومين توليدكننده لباس شود, نوآوري به موقع آن باشد. فروشگاه‌هاي “ZARA” هر هفته شاهد عرضه دو محصول جديد هستند. اولين فروشگاه “ZARA” درهايش را در سال 1975 به روي مشتريان خود در «لاكورونا» واقع در اسپانيا باز كرد. اين شهر, اكنون دفتر مركزي “ZARA” را در خود جاي داده است.
    امروز “ZARA” بازارهاي جهاني را تسخير كرده است و در اكثر شهرهاي مطرح جهان شعبه دارد. فروشگاه‌هاي “ZARA” را مي‌توان در خيابان پنجم نيويورك, خيابان معروف «شانزليزه»‌پاريس, خيابان ريجنت استريت لندن و يا مركز خريد «شيبوياي» توكيو پيدا كرد. ثروتمندترين مرد اسپانيا, «آمانسيواورتگا» اكنون با همسر دوم خود در يك آپارتمان تميز در شهر “Acoruna” زندگي مي‌كند. وي در شهر «ليون» به دنيا آمده است. در سن 14 سالگي كار خود را در يك مغازه لباس‌فروشي به عنوان باربر در شهري كه اكنون ساكن آن است واقع در گاليساي اسپانيا آغاز كرد. «آمانسيو» كه آخر سر دوران دبيرستان را نيز به پايان نرساند, در سال 1963 “Confecciones Goa” كه لباس خانگي توليد مي‌كرد را تاسيس كرد. در سال 1975 و به دنبال تجربه‌اي كه در “Confecciones Goa” كسب كرد, اولين فروشگاهي كه بعدها شهرت جهاني پيدا كرد, يعني “ZARA” را تاسيس كرد. «آمانسيو» بزرگترين سهامدار “Inditex Group” نيز است. «آمانسيواورتگا» با آن‌كه ثروتمندترين مرد اسپانيا به شمار مي‌رود, علاقه چندان زيادي به مطرح شدن در رسانه‌ها و مطبوعات نشان نداده است به همين خاطر عكس زيادي از او يافت نمي‌شود. «آمانسيو» از يك سو برخلاف اروپاييان يك شباهتي به برخي از ايرانيان دارد. «اورتگا» از زدن كراوات خودداري مي‌كند و دوست دارد غيررسمي لباس بپوشد. شلواري كه بيش از همه به تن دارد از جنس جين و با رنگ آبي است. «آمانسيو» برخلاف خيلي از صاحبان صنايع كه در سطوح متوسط باقي مانده‌اند و مثل خيلي‌از ميلياردرهاي جهان كه با مديريت صحيح و پشتكار به چنين موفقيتي دست يافته‌اند, به طور فعالانه در تمام مراحل طراحي و توليد لباس و پوشاك شركت مي‌كند. درسال 2000 «آمانسيو» براي گرم كردن تنور تبليغات, پيش از ورود شركتش به بازار بورس در سال 2001 براي مدت كوتاهي خود را در ديد رسانه‌ها قرار داد اما در عين حال همچون دفعات پيش از انجام هرگونه مصاحبه‌اي سرباز زد. هنوز معلوم نيست دليل اين رفتار مرموزانه او چيست. اما رازداري و سري بودن اقدامات او كه شك خيلي‌ها را برانگيخته است به چاپ كتابي درباره او به نام Amancio OrtegaECERO A ZARA انجاميده است. پدر «آمانسيو» كارمند شبكه ريلي بوده است، و به دست آوردن ثروت فعلي‌اش را بايد مديون همسر اولش, «روزاليا ميرا» باشد.

  10. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #26
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Roman Abramovich [ميلياردر روس]


    Roman Abramovich ميلياردر روس كه از او به عنوان خزانه دار خانوادگي «yeltsin» نيز نام برده اند، با سرمايه اي معادل 3/13 ميليارد دلار از جمله ثروتمندان است كه از هيچ به همه چيز رسيده اند. او كه در حال حاضر هم در روسيه و هم در انگلستان اقامت دارد، مالك و سهامدار عمده چندين كمپاني بزرگ روسيه و دنيا محسوب مي شود كه سود سالانه هر يك به ميزان بودجه سالانه كشورهاي كوچك است.
    «Roman Arkadievich Abramovich» در 24 اكتبر سال 1966 چشم به جهان گشود. در 18 ماهگي مادرش از دنيا رفت و در 4 سالگي پدرش بر اثر يك سانحه ساختماني كشته شد. كودك يتيم 4 ساله جز خانواده عمويش خويشاوند ديگري نداشت. از همين رو براي سرپرستي به خانواده نسبتا فقير عمويش سپرده شد تا باقي روزگار را نزد عمو و زن عمويش سپري كند. زندگي در آن زمان بسيار برايش سخت و طاقت فرسا بود؛ اگر چه عمو و همسرش از هيچ محتبي دريغ نمي كردند اما اوضاع سخت اجتماعي آنها، فشار بسياري بر «ROMan» وارد مي ساخت. البته خودش بعدها مي‌گويد تمام امكاناتي كه در حال حاضر به دست آورده است، پاداش تحمل همان سختي هاي دوران كودكي و نوجواني است.....
    در جواني براي ادامه تحصيل به موسسه آموزش هاي فني و صنعتي رفت اما پس از چندي به اجبار به ارتش سرخ شوروي پيوست و به عنوان يك نظامي مشغول به كار شد. سالياني گذشت و «RoMan» سرمايه نسبتا خوبي براي خود جمع آوري كرده بود تا اينكه با فروپاشي كمونيسم و خصوصي شدن صنايع دولتي
    «AbraMovich» سهام ارزان بسياري از اين كمپاني هاي تازه استقلال يافته را خريداري كرد؛ غافل از اينكه تك تك سهام اين كمپاني ها بعد ها ارزش طلا پيدا خواهند كرد وزندگي او را به يكباره زيرو رو خواهند نمود.
    چند سال بعد، «AbraMovich» كه حال با در اختيار داشتن سهام بسياري از شركت هاي بزرگ به يك سرمايه دار شناخته شده تبديل گشته بود، وارد عرصه صنايع بزرگ همچون نفت و آلومينيوم شد. ورود او به اين عرصه درآن روز سبب شد تا امروزه همگان«AbraMovich» را به عنوان سهامدار عمده دومين كارخانه توليد كننده آلومينيوم دنيا، «RUSAL» و همچنين «Sibneft» يكي از كمپاني هاي نفتي بشناسند. در رابطه با كمپاني «Sibneft» خالي از لطف نيست كه بدانيد «AbraMovich» و «Berezovsky» - يكي از مخالفان دولت روسيه- اين كمپاني را با قيمت 100 ميليون خريداري كردند كه اندكي بعد سود سالانه حاصل از فروش نفت آن سه ميليارد دلار برآورده شده است. البته در سال 2003 «AbraMovich» جهت ادغام «Sibneft» با كمپاني نفتي بزرگتري به نام «yUKOS» مقدار قابل توجهي از سهام آن را به اين كمپاني فروخت و مبلغي معادل سه ميليارد دلار عايدش شد.
    در سال 1999 «AbraMovich» از سوي شهر «ChuKotKa» وارد دوماي روسيه شد و در سال 2001 به عنوان فرماندار اين شهر منصوب گرديد. او كه هرگز مخاطرات و سختي هاي دوران كودكي را از ياد نبرده بود ، با در اختيار گرفتن قدرت دراين شهر مقادير هنگفتي از سرمايه شخصی اش را جهت آباداني شهر و نيز بالا بردن سطح كيفي زندگي محرومان بكار گرفت و از اين رو محبوبيت فراواني ميان اهالي كسب كرد.
    او همچنين علاوه بر سهام كمپاني هاي تجاري، 49 درصد از سهام ايستگاه تلويزيوني «ORT» را نيز در اختيار دارد و در سال 2003 به سبب علاقه فراوانش به ورزش فوتبال ، باشگاه چلسي انگلستان را خريداري كرد. با در اختيار گرفتن اين باشگاه توسط «AbraMovich» ، چلسي جان تازه اي گرفت. خريد بازيكنان قدرتمند و با تكنيك جديد سبب شد تا از آن سال تا به امروز تيم فوتبال اين باشگاه نتايج بسيار درخشاني در مسابقات و ليگ هاي متعدد به دست آورد. از سويی ديگر در جولاي 2004 بر اساس يك قرار داد سه ساله، «AbraMovich» مسئوليت تيم فوتبال «CSKA» مسكو را بر عهده گرفت؛ اما از آنجا كه بر اساس قوانين يوفا، يك نفر نمي‌‌تواند همزمان سرپرستي دو تيم را در اختيار داشته باشد از «AbraMovich» به عنوان فرد صاحب نفوذ اين تيم نام برده شد تا مشكلي پيش نيايد. گفته مي‌شود اين تصميم او براي در اختيار گرفتن يك تيم روسي از آن جهت بوده است كه اخيرا شايعات بسياري عليه او پراكنده شده بود مبني بر روحيه وطن فروشي و ديگر صفاتي از اين قبيل چرا كه او پيش از اين نيز به «Berezovsky» مسابقه شراكت داشت و اين عمل به آتش شايعات دامن مي‌زد. .

  12. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #27
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    كلويس [يك غذاي خوشمزه!]


    يك غذاي خوشمزه !
    كلويس دختر 15 ساله‌يي است كه مي‌گويد «من مي‌دانستم كه هرگز نمي‌خواستم براي كسي كار كنم و در نتيجه احتياج داشتم كسب و كار خود را راه بيندازم . يك شب من به فكر آشپزي افتادم ، فرداي آن روز شروع به تركيب مواد كردم .

    چشيدن مزه
    آن روز كلويس سه نوع سس مخصوص بال مرغ و مخلوط ادويه تهيه كرد. اينها اساس خدمات آشپزي اش با نام آشپزي كلويش شد. اما قبل از اينكه سرمايه گذاري را شروع كند بايد آزمايشهايي را براي طعم آن مواد انجام مي داد. او از مادر بزرگش خواست تا آن مواد را بچشد . مادر بزرگش اظهار كرد تا به حال چنين غذاي خوشمزه رانخورده بد. اما او تنها به مادربزرگش اكتفا نكرد. چون فكر ميگ‌كرد شايد مادر بزرگش آن را براي خوشحالي او گفته است. او تصميم گرفت بال ها و دنده‌ها را به افراد ديگري نيز عرضه كند .

    بررسي بازار
    يك روز كشيش از او خواست تا غذاي مهماني كليسا را تهيه كندو او بال ها را سرخ كردو آن را در سس مخصوص‌اش زد و سپس دنده‌ها را پرادويه و كباب كرد و سپس سالاد مخلوط سيب زميني و سبزيجات را درست كرد.
    همه به او مي‌گفتند كه غذاها بسيار خوشمزه بودندو تا به حال غذاهايي با اين مزه نخورده بودند. با كمك فاميل و دوستانش او خاطر جمع شد . براي اجراي يك بررسي او از مشتريان رستورانهاي مهمي خواست تا نظرشان را درباره بال‌ها و دنده‌هاي تهيه شده در آن رستوران‌ها بيان كنند. مشتريان اظهارمي‌كردند كه اين غذاها مزه بدي دارندو مانند اين مي‌ماند كه در سال تهيه شده و اكنون تنها گرم شده و در اختيار آنها قرار داده شده است، بسياري از اين رستوران‌ها داراي شهرت بودند اما خدمات آنها به مشتري‌ها مناسب نبود و آشپزخانه‌هاي كثيفي داشتند.

    غلبه بر رقابت
    طرح او واضع بود. او به مشتري‌ها در همه سنين و مناطق ، بال ، دنده و سالادهاي بسيارخوشمزه ارائه مي‌داد كه در مقايسه با قيمت‌‌هاي رقابتي هيچ بود و خدمات آن بسيار مناسب بود. شعار او اين بود، ما از همه برتر هستيم چون بهترين را درست مي‌كنيم او عقيده دارد همه غذاها بايد خانگي باشد و نه كنسرو شده . او در يك برنامه كار‌آفريني شركت كرد كه به او آموزش داد چگونه يك طرح شغلي بنويسد. در پايان اين دوره او 250 دلار براي بهترين طرح جايزه گرفت . همچنين او يك هديه 300 دلاري دريافت كرد و با پس‌انداز شخصي‌اش مابقي 750 دلاري كه براي راه اندازي كسب و كارش احتياج داشت را در اختيارش قرار داد. او نمي‌خواست از بانك وام بگيرد چون نمي‌خواست نگران بازپرداخت ماهانه آن باشد. او قصد دارد سهام شركت‌اش را بفروشد و تصور مي‌كند به اندازه‌يي موفق مي‌شود تا اينكه بالاخره رستوران‌هاي زنجيره‌يي باز كند او تا زماني كه جواز دائمي كسب و كارش را دريافت كند با جواز موقت در آشپزخانه كليسا كار مي‌كند.
    فاميل و دوستانش به او قول داده‌اند كه در اين كسب و كار به او كمك خواهند كرد. مادربزرگش در آشپزخانه به او كمك خواهد كرد و خاله‌اش كه حسابدار است به او در مسائل مالي كمك خواهد كرد. او با خنده مي‌گويد با اين افرادي كه در اطرافم هستند مي‌توانم رستوراني در كاخ سفيد به راه بيندازم . او عقيده دارد هر چيز ممكن است .

  14. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #28
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    مارتا استوارت [ميلياردر يك شبه]


    با این حال " اپراوینفری" تنها بانوی میلیاردر عرصه‌ی رسانه‌ها نیست. با صد میلیون دلار كمتر، "مارتااستوارت" یكی دیگر از بانوان میلیاردر عرصه‌ی رسانه‌ها به شمار می‌رود. وی یكی از لهستانی- آمریكایی‌های موفق آمریكا به شمار می‌رود. "مارتا استوارت" در 13 آگوست 1941 به دنیا آمد و در برنامه‌های تلویزیونی كه بیشتر مخصوص خانواده‌هاست حضور دارد. مارتا كه علاوه بر حضور در برنامه‌های تلویزیونی، در عرصه‌ی مطبوعات نیز حضوری فعال دارد، شهرت ویژه‌ای به خاطر اجرای برنامه‌های آموزش آشپزی، باغچه‌داری، روابط اجتماعی، هنر، كاردستی و در كل هر چه كه مربوط به امور خانه‌داری باشد،‌ دارد. علاوه بر آن، مارتا یك تاجر موفق و الگویی جدید برای آمریكاییان به شمار می‌رود.

    در اوایل سال 2002 ، بر اثر مشكلاتی كه بر سر فروش سهام وی در یك شركت داروسازی پیش‌آمد، پلیس " مارتااستوارت" را به جرم دروغ گفتن به ماموران پلیس، به دادگاه معرفی كرد و سیستم قضایی آمریكا وی را به حبس محكوم كرد. بدین نحو با ورود مارتا به زندان زنان در سال 2004، توجه رسانه‌های آمریكا به این چهره دو چندان شد سرانجام در 4 مارس 2005 ، "مارتااستوارت " از زندان آزاد شد. یكی از پروژه‌های تلویزیونی وی مجموعه‌ی "مارتا" است.

    میلیاردركنونی عرصه‌ی رسانه‌های آمریكا، در شهر نیوجرسی واقع در ایالتی با همین نام به دنیا آمد پدر و مادر وی از تبعه‌ی لهستانی – آمریكایی بودند و مارتا به همراه 5 برادر و خواهر دیگرش در شهر نیوتلی بزرگ شد . «استوارت» در طول تحصیل در كالج، دانشجویی ممتاز به شمار می‌رفت و به خاطر داشتن همین روند در دبیرستان، برای تحصیل در كالج مستحق دریافت بورس تحصیلی شناخته شد.

    «مارتا» در حالی‌كه در مجموعه‌ی آموزشی "برنارد كالج" در نیویورك تحصیل می‌كرد، برای افزایش توان مالی خود بر روی شغل نیمه وقتی كه پیدا كرده بود،‌حساب می‌كرد. «مارتا» در ابتدا تحصیل در رشته‌ی شیمی را انتخاب كرد، اما پس از مدتی متوجه شد كه چندان علاقه‌ای به تحصیل در این رشته ندارد و ازاین رو تحصیلات خود را در رشته‌ی "تاریخ اروپا" و "تاریخ معماری"‌ادامه داد. «مارتا» پس از مدتی موفق شد به عنوان مدل در چندین تبلیغ تلویزیونی حضور پیدا كند.

    در سال 1965 پس از به دنیا آوردن یك دختر به نام آلكس ، از كار خود دست كشید. همسرش "آندرواستوارت"‌دانشجوی رشته‌ی حقوق بود كه «مارتا» در كالج با وی آشنا شده بود.

    تا سال 1973، و پیش از آغاز ركود اقتصادی در وال‌استریت، مارتااستوارت از جانب سهامداران به خرید و فروش سهام می‌پرداخت و دستمزد دریافت می‌كرد. پس از آن وی به همراه همسرش به شهر وستپورت مهاجرت كردند و به ترمیم و نوسازی خانه‌ای در مزرعه كه تاریخ ساخت آن به سال 1805 بر می‌گشت، پرداختند. این خانه در برنامه‌های تلویزیونی "مارتا استوارت" به كرات دیده می‌شود. پس از آن «مارتا» به كار فراهم كردن غذا برای شركت‌ها ودر كنار آن به نوشتن ستون‌های آشپزی، باغچه‌داری و خانه‌داری در مطبوعات پرداخت. در دهه‌ی 80 میلادی مطالب زیادی از سوی" مارتااستوارت" در مجله‌ی "دایره خانواده"‌به چاپ رسید و در سال 1987 مارتا سخنگوی شركت kmart كه سوپر ماركت‌های بسیاری در سراسر آمریكا دارد، شد . در سال 1990 ، مارتا به چاپ مجله‌ای كه خود صاحب امتیاز آن است به نام Martha stwert Living پرداخت. در همان سال و درست در روزی كه كتابی درباره‌ی "عروسی" از "مارتا استوارت" به چاپ رسید ، ‌همسرش درخواست طلاق را به دادگاه ارایه كرد. در سال 1993 مارتا به اجرای برنامه تلویزیونی بانام Martha stwert Living پرداخت كه نام آن فرقی با نام مجله‌اش نداشت. "مارتا استوارت" در آن برنامه به معرفی كالاهایی می‌پرداخت كه داشتن آن برای هر خانه‌داری مفید بود. بدین ترتیب حضور مارتا در برنامه‌های تلویزیونی آمریكا گسترش یافت و شبكه‌هایی نظیر NBC آمریكا اخبار بیشتری را درباره‌ی وی به اطلاع بینندگان خود رساندند كه این خود به نوعی به بینندگان و خوانندگان مطالب "مارتا استوارت "می‌افزود. در سال 1999 مارتا شركتی به نام Martha stewart living omnimedia تاسیس كرد و پس از آنكه این شركت را وارد بازار بورس نیویورك كرد توانست یك شبه میلیاردر شود. وی در حال حاضر 61 درصد سهام این شركت را در اختیار دارد و 94 درصد حق رای نیز با مارتا است. امروزه مارتا در مناطق مرفه نشین بد فورد، وست پورت، سیل‌هاربور، مین و همپستونز صاحب خانه است.



    "مارتا استوارت" یكی از زنان موفق آمریكا به شمار می‌رود كه در برنامه‌های تلویزیونی كه بیشتر مخصوص خانواده‌هاست حضور دارد.

  16. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #29
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Martha Stewart [سلطان خانه‌داري جهان]


    در سوم اوت سال 1941 « Martha Kostyra» در «نيوجرسي» ديده به جهان گشود. او اولين دختر خانواده بود، خانواده متوسطي كه اصليت‌شان لهستاني بود. هنگامي كه «Martha» به دنيا آمد، به همراه پدر، مادر و برادر بزرگش در يك آپارتمان بسيار كوچك زندگي مي‌كرد، اما اندكي بعد با به دنيا آمدن ديگر فرزندان خانواده، تصميم بر آن شد تا خانه‌اي حياط‌دار خريداري نمايند و به آنجا نقل مكان كنند.
    چند سال بعد زماني كه تعداد فرزندان خانواده به 6 نفر رسيد، قدرت خريد آنها به مراتب كاهش پيدا كرد. مادر «Martha» مجبور بود كه علاوه بر آشپزي و ديگر امور خانه، به دوختن لباس براي تك تك اعضاي خانواده نيز مشغول باشد.
    در همين بين او «Martha» را كنار خود مي‌نشاند و به او خياطي و آشپزي آموزش مي‌داد. هر سال زمان برگزاري جشن كريسمس، «Martha» و مادرش غذاهاي بسيار خوشمزه و كيكي به مراتب زيبا و دلپذير آماده مي‌كردند. او همچنين از مارش روش خشك كردن سبزيجات و ميوه‌ها را به خوبي ياد گرفته بود.
    پدر «Martha» يك كشاورز سخت‌كوش بود. او نيز همانند همسرش علاقه داشت كه به «Martha» هنرهاي مختلف را آموزش دهد، به همين سبب او را به همراه خود به مزرعه مي‌برد و روش كاشت گل‌ها، درختان ميوه و بوته‌هاي تمشك را به او آموزش مي‌داد.
    هنگامي كه «Martha» به سن مدرسه رسيد، ديگر يك خياط، آشپز و باغبان حرفه‌اي شده بود، اما اين بار تصميم داشت كه درس‌هاي مدرسه را نيز همانند هنرهاي پدر و مادرش به خوبي فراگيرد. با گذشت چند سال اوليه مدرسه، علاقه شديدي به مطالعه كتب مختلف پيدا كرد، او همچنين شوق فراواني در انجام فعاليت‌هاي فوق برنامه مدرسه همچون عضويت در تيم روزنامه مدرسه، باشگاه هنر و... از خود نشان داد و در همه اين موارد به نحو احسن كار خود را به اجرا مي‌گذاشت.
    زماني كه به دبيرستان مي‌رفت تصميم گرفت به «نيويورك» برود و در آنجا ادامه تحصيل دهد. از همين رو در آن شهر براي گذران زندگي و پرداخت هزينه تحصيل، به عنوان مدل در آگهي‌هاي تلويزيوني و برخي مجلات مشغول به كار شد. با وجود زمان بسياري كه صرف كارش مي‌كرد، هرگز اجازه نداد كه در درس‌هايش وقفه‌اي ايجاد شود و هميشه به عنوان شاگرد اول كلاس هنرنمايي مي‌كرد. او يك نابغه تمام‌عيار بود كه هر كاري اراده مي‌كرد به بهترين نحو انجامش مي‌داد و هرگز از سختي كار شكايت نمي‌كرد.
    پس از آنكه به عنوان يكي از ده نفر اول مدرسه فارغ‌التحصيل شد به دانشكده «Bernard» در «نيويورك» رفت تا ادامه تحصيل دهد. در آنجا در رشته تاريخ باستان مشغول به تحصيل شد و همچنان براي پرداخت هزينه‌هاي زندگي شغل پيشين خود را ادامه داد. در سال دوم دانشگاه بود كه با «Andy Stewart» آشنا شد و با او قرار ازدواج گذاشت. پس از مطرح كردن قضيه با خانواده‌اش «Martha» و مادرش لباس عروسي را دوختند و به اين ترتيب روانه زندگي مشترك شد. از آنجا كه سرمايه كافي در اختيار نداشتند، زوج جوان يك آپارتمان كوچك و قديمي براي خود دست و پا كردند و هر دو به كمك هم به نوسازي و تغيير دكوراسيون آن پرداختند. اين اولين باري بود كه «Martha» با هنر دكورآرايي آشنا مي‌شد. اندكي بعد در سال 1965 تنها فرزند آنها «Alexis» به دنيا آمد.
    با به دنيا آمدن كودك، پدر و مادر تصميم گرفتند تا خانه‌اي حياط‌دار داشته باشند از اين رو يكي از اتاق‌هاي يك مدرسه را به عنوان خانه خود اختيار كردند و تمام در و ديوار آن را تزيين نمودند تا مجلل به چشم آيد. داشتن چنين شرايطي نه تنها آنها را خسته نمي‌كرد بلكه عقيده داشتند زيبايي زندگي به همين سختي‌هايش است.
    اندكي بعد «Martha» حجم كارش را به عنوان مدل كاهش داد و وارد بورس نيويورك شد. در آنجا او به عنوان يك دلال سهام فعاليت مي‌كرد و به خوبي با امر تجارت و معاملات تجاري و كسب و كار آشنا گرديد. اين تجربه نيز بسيار موفق بود و در پيشرفت‌هاي بعدي او نقش به سزايي بازي مي‌كرد.
    با خريد يك خانه جديد و مجدداً انجام تزييات آن توسط خودشان، ديگر او و همسرش به يك زوج دكورآراي حرفه‌اي تبديل شده بودند كه اين كار را با استعداد و توانايي ويژه‌اي انجام مي‌دادند. در همين خانه بود كه «Martha» آموزه‌هاي پدر را به كار گرفت و به كاشت گل‌ها و درختان و بوته‌هاي تمشك در حياط مشغول شد. حال او با تمام وجود حس پدر را درك مي‌كرد...
    زمان گذشت و نوبت به كارگيري آموزش‌هاي مادر رسيد. «Martha» تصميم گرفت كه تمامي هنرهايي را كه از مادر به ارث برده است با اصول تجارت مخلوط كند و از اين راه به كسب و كار مشغول گردد. از اين رو يك آگهي كوچك براي برگزاري انواع مراسم جشن در روزنامه محلي چاپ كرد و منتظر نشست. طولي نكشيد كه درخواست‌هاي متعدد و متنوع براي او رسيد. اولين درخواست مربوط به يك جشن ازدواج مي‌شد و او به زيبايي هر چه تمام‌تر آن را برگزار كرد. چندي بعد تمامي كارهاي مربوط به جشن افتتاح شركت چاپي همسرش را خودش انجام داد و تحسين همگان را برانگيخت.
    در همين جشن بود كه تعدادي از نويسندگان و ناشران شركت كرده بودند و «Martha» توانست با آنها رابطه خوبي برقرار كند. از طريق همين آشنايي، او در سال 1982 كتابي تحت عنوان «سرگرم‌كننده» نوشت و به چاپ رساند كه از استقبال بي‌نظيري برخوردار شد و تا به همين امروز همچنان در حال فروش است. پس از آن دو كتاب آشپزي آماده كرد و اين دو نيز به مانند كتاب اولي به فروش بالا دست يافتند. حال ديگر نام «Martha Stewart» به عنوان يك زن هنرمند بر سر زبان‌ها افتاده بود. در چند برنامه تلويزيوني از او دعوت به عمل آمد و شهرت او صد چندان گرديد.
    حال او ديگر اكثر اوقات خود را صرف چاپ كتاب‌هاي جديد در مورد هنر خانه‌داري مي‌كرد و هر روز روش‌هاي نويني به علاقه‌مندان اين عرصه آموزش مي‌داد. درست زماني كه همه او را به عنوان يك متخصص خانه‌داري مي‌شناختند و او از اين راه ثروت كلاني عايدش شده بود، زندگي خصوصي‌اش با بحراني روبه‌رو شد و مجبور به جدايي از همسرش شد. جدايي از «Andy» اگر چه سخت بود ولي او تصميم گرفت كه با كار فراوان اين خلأ دردناك را پر كند.
    حال او هدف ديگري در ذهن داشت. تصميم گرفت تا مجله‌اي مخصوص بانوان با محتواي آموزش هنر خانه‌داري چاپ كند تا بيشتر با مخاطبانش در ارتباط باشد. در سال 1990 اين كار نيز انجام شد. مجله «Martha Stewart Living» كه به اموري چون آشپزي، خياطي، دكوراسيون منزل، باغباني و حتي انجام كارهاي دستي مي‌پرداخت چنان محبوبيتي بين زنان خانه‌دار پيدا كرد كه از آن پس نام «Martha Stewart» به عنوان پرنفوذترين فرد آمريكا خطاب مي‌شد و به يكباره شهرت و ثروت افسانه‌اي براي او به ارمغان آورد.
    امروزه ديگر تنها مجلات و كتب نام او را به ميان نمي‌آورند، در تمامي برنامه‌هاي راديويي و تلويزيوني كه اثري از هنر خانه‌داري به چشم مي‌خورد، «Martha Stewart» به عنوان مهمان هميشگي برنامه حضور دارد. ايده‌ها و انرژي فوق‌العاده او كه هرگز تمامي ندارد، او را به رؤياي تمامي زنان دنيا تبديل ساخته است؛ زني هنرمند، قدرتمند و صاحب ثروت كلان و همه اينها صفات زني است كه در يك خانواده پرجمعيت متوسط پرورش يافته است.

  18. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #30
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    گاستاويوس سوئيفت [كاهش شيوه هاي هزينه عمليات ]


    گاوستاويوس سوئيفت يكي از دوازده فرزند خانواده بود كه در 24 ژوئن سال 1839 به دنيا آمد. گاوس در چهارده سالگي نزد برادرش كه يك قصاب محلي بود شروع به كار كرد. بعد از چند سالگي، او مغازه قصابي كوچكي براي خودش باز كرد،او زماني كه به عنوان مسؤل خريد گاو كار مي كرد سپس دست به خريد و فروش عمده گوشت زد و بعد مسؤل خريد گاو كار مي كرد، متوجه شد كه خريدن چند تايي گاو و فروختن آن به چند خريدار كوچك ديگر، بازدهي چنداني ندارد. او متوجه شد كه بايد به شيكاگو برود، زيرا آن جا خط آهن از مزارع مي گذرد و او مي تواند شمار زيادي گاو را مستقيماً از دامداران خريداري نمايد و سپس براي فروش به سواحل شرقي ببرد.
    متأسفانه، گاو ها را به دليل بزرگي به آساني نمي توان انتقال داد. سوئيفت متوجه شد كه بهترين راه اين است كه گاو ها در شيكاگو كشته شوند و بعد فقط تكه هاي قابل خوردن آن را به سواحل شرقي انتقال دهد. اين كار باعث مي شد كه 60 در صد هزينه حمل صرفه جويي شود. علاوه بر اين، هزينه غذايي گاوها در حين حمل و كاهش وزن آنها
    و صدماتي كه امكان داشت در زمان انتقال اتفاق بيفتد نيز وجود داشت.
    سوئيفت بايد بر چهار مانع فايق مي آمد. اولين و مهم ترين؛ مشكل تكنولوژي ساخت يك ترن يخچال دار بود_ دومين مشكل، سرمايه مورد نياز براي ساختن ماشينها و سرد خانه در محل توزيع گوشت ها بود_ سومين مشكل، نرخ بالاي حمل نقل گوشت گاو بود. مشكل آخر اين بود كه قصابهاي سواحل شرقي و ديگر خريداران عنوان مي كردند كه گاوها بايد زنده به آنجا انتقال يابند و سپس در آن مناطق كشته شوند.
    راه آهن علاقه اي به ساختن چنين ماشينهايي براي سوئيفت نداشت، اما او بالاخره توليد كننده اي براي آنها پيدا كرد. او همچنين مجبور بود كه سردخانه هايي در بين راه و در انتها هر مسير ايجاد نمايد. راه آهن همچنين از اجازه دادن به تردد آن ماشينها بر خط آهن امتناع ورزيد، زيرا عبور و مرور آنها، مشتريان آنها كه گوشت حمل مي كردند را كاهش مي داد، اين بود كه سوئيفت با يك خط آهن در كانادا براي حمل گوشت ها به توافق رسيد. او همچنين بعد از مدت كوتاهي، بر مقاومت مردم سواحل شرقي در مقابل گوشت هاي يخ زده غرب كشور پيروز شد.
    او با ايده موفقش پا در مسيري نهاد كه رشد بسيار سريعي در پي داشت. طرح او بر اين مبني بود كه از طريق توليد بيشتر، تخصصي شدن بيشتر و بالاتر بردن كارآيي خط توليد، هزينه توليد را كاهش دهد. او همچنين در پي راههايي براي تبديل ضايعات به محصولات فرعي سودآور بود. اين محصولات فرعي از مواد خوردني تا صابون، كود هاي شيميايي، فراورده هاي دارويي، غذاي طيور و حيوانات تقسيم بندي مي شدند.
    موفقيت گاستاويوس سوئيفت را مي توان در عوامل يافت كه خصيصه بارز كارآفرينان قرن نوزدهم بودند. او در يافتن شيوه هاي براي كاهش شيوه هاي هزينه عمليات عزمي جزم داشت. او هرگز از بازرگاني راضي نشد. او شخصاً ير عمليات كنترل، شديد داشت و نسبت به كساني كه اشتباه مي كردند ترحم چنداني نداشت. او كاركنان شركت را ترغيب مي كرد تا سهام شركت را بخرد و وقتي كاركنان وفادار نسبت به شركت پيدا مي كرد، پايه سرمايه خود را افزايش مي داد.
    تحولات زيادي سوئيفت و شركت صورت مي گرفت و هرگز يك شركت مستقل نمي ماند.
    به هر حال نوآوري و رشدس كه در شركت سوئيفت و صنعت بسته بندي گوشت ايجاد شد، به وضوح نتيجه فعاليت كارآفريني اوليه اي كه توسط گاستاويوس سوئيفت صورت گرفت.

  20. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •