تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 230 از 233 اولاول ... 130180220226227228229230231232233 آخرآخر
نمايش نتايج 2,291 به 2,300 از 2330

نام تاپيک: بخشي زيبا از كتابي كه خوانده ام

  1. #2291
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    ما امروزي ها هيچ چيز از خود نداريم؛ فقط با پُر کردن و انباشتن خودمان از دانش، اديان، فلسفه ها، هنرها، رسوم اعصار بيگانه چون دايره المعارف متحرک چيزي قابل اعتنا مي شويم!
    به هر حال تمام ارزش دايره المعارف ها در محتواي آنهاست نه بر عناوين نوشته شده بر روي آنها يا جلد و پوست آنها..
    و بنابراين تمام فرهنگ مدرن اساساً دروني است و صحّاف روي کتاب چيزي شبيه اين نوشته است: «دستورالعمل فرهنگ دروني براي وحشيان بيروني!»...


    کتاب: سودمندي و ناسودمندي تاريخ براي زندگي
    نوشته: فريدريش نيچه
    برگردان: عباس کاشف

  2. 3 کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2292
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jun 2012
    پست ها
    1,916

    پيش فرض

    من هیچوقت یادم نمیره خانه مردم ابوی یک بلقمه درست کرده بود. هیچ میدانی بلقمه چیست؟ بوقلمون را میکشند میگذارند بیات بشه بعد اوریت میکنند و تو شیکمش را از آلو و قیسی پر میکنند، آن وقت توی روغن یک چرخش میدندو میپزند. این بلقمه را همچین پخته بودند که توی دهن آب میشد، آدم دلش میخواست که انگشت هاش باهاش بخوره. خوب من بچه سال بودم، شبانه بوقلمون را از زیر سبد روی آب انبار درآوردم و نصف بیشترش را خوردم. خدایا از گناهان همه بندگانت بگذر!
    فردا صبح روز بد نبینی همین که مرحوم ابوی خبردار شد؛ یک دده سیاه داشتیم، اسمش گلعذار بود، انداختن گردن اون. داد آنقدر چوبش زدند که خون قی کرد و مرد. من مقر نیامدم، کسی هم نفهمید که کار من بوده. پشت اش هم اسهال خونی شدم و تو رختخواب خوابیدم.


    - حاجی آقا، صادق هدایت
    Last edited by banii; 12-07-2016 at 17:19.

  4. 2 کاربر از banii بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #2293
    داره خودمونی میشه navidbozorgtar's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2016
    پست ها
    51

    پيش فرض

    بعضی اوقات انجیل تو دست بعضیا بدتر از مشروب تو دست خلافکاراس ...
    " کشتن مرغ مقلد "

  6. 6 کاربر از navidbozorgtar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #2294
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    ناگهان چراغ‌های تالار مثل شمعی که فوت کرده باشند خاموش شد. فرانکی صدای آهِ حیرتِ جمعیت را شنید. سرش را پایین گرفت و خطی باریک را دید که می‌درخشید.
    سیمِ بالایی‌اش آبی شده بود!

    تماشاچیان که خیال می‌کردند این هم بخشی از پایان برنامه است دیوانه‌وار تشویق کردند. در آن تاریکی، فرانکی حس کرد غرق در برکت و رحمت از همه‌چیز دست می‌شوید و هر نگرانی و هر قدرتی
    که در خود داشت از وجودش رخت بربست؛ انگار کسی او را از تمامِ سنگینیِ جهان آزاد کرده باشد. حالا می‌فهمید آن سیم‌ها به راستی در درون‌شان حیات بود، اما نواختن‌شان نبود که آبی‌شان می‌کرد؛ قلبش بود....

    سیم‌های جادویی فرانکی پِرِستُو | میچ البوم | مهرآیین اخوت | انتشارات هیرمند

  8. این کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #2295
    کاربر فعال انجمن ادبیات sarinaj's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2013
    محل سكونت
    زیر سقف خدا
    پست ها
    310

    پيش فرض

    حقیقت ،خود مقدس نیست.آن چه مقدس است،جست وجویی است که برای یافتن حقیقت خویش می کنیم!آیا کاری مقدس تر از خود شناسی سراغ دارید؟....

    "بشو ،آن که هستی!"بدون حقیقت چگونه می توان فهمید کیستیم و چیستیم؟

    <<وقتی نیچه گریست/ اروین د. یالوم>>

  10. 5 کاربر از sarinaj بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #2296
    پروفشنال mohammad_77's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    کوچه بن بست
    پست ها
    856

    پيش فرض

    آزادی حق انتخاب است و پایبند بودن به این انتخاب

    پائولو کوئیلو - کتاب زهیر

  12. 4 کاربر از mohammad_77 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #2297
    داره خودمونی میشه navidbozorgtar's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2016
    پست ها
    51

    پيش فرض

    به هنگام بمیر ...
    " وقتی نیچه گریست "

  14. 4 کاربر از navidbozorgtar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #2298
    داره خودمونی میشه navidbozorgtar's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2016
    پست ها
    51

    پيش فرض

    شبها از زور پريشاني عرق مينوشيد و براي سرگرمي خودش يك طوطي خريده بود . جلو قفس مي نشست
    و با طوطي درد دل ميكرد . اگر داش آكل خواستگاري مرجان را ميكرد البته مادرش مرجان را بروي دست باو
    ميداد . ولي از طرف ديگر او نميخواست كه پاي بند زن و بچه بشود، ميخواست آزاد باشد ، همان طوريكه بار
    آمده بود . بعلاوه پيش خودش گمان مي كرد هرگاه دختري كه باو سپرده شده بزني بگيرد ، نمك بحرامي خواهد
    بود ، از همه بدتر هر شب صورت خودش را در آينه نگاه ميكرد ، جاي جوش خوردة زخ مهاي قمه ، گوشة چشم
    پائين كشيده خودشرا برانداز ميكرد ، و با آهنگ خراشيده اي بلند بلند ميگفت :
    " شايد مرا دوست نداشته باشد ! بلكه شوهر خوشگل و جوان پيدا بكند … نه ، از مردانگي دور است … او
    چهارده سال دارد و من چهل سالم است … اما چه بكنم ؟ اين عشق مر ا ميكشد … مرجان … تو مرا كشتي …
    به كه بگويم ؟ مرجان … عشق تو مرا كشت ..! "
    "داش اکل " صادق هدایت

  16. 3 کاربر از navidbozorgtar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #2299
    کاربر فعال انجمن ادبیات sarinaj's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2013
    محل سكونت
    زیر سقف خدا
    پست ها
    310

    پيش فرض

    رمان دالان بهشت / نازی صفوی

    << زندگی اگه پرواز باشد دو بال لازم داره : که یکیش عشق است و دیگری عقل و شعور >>

  18. 4 کاربر از sarinaj بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #2300
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jun 2012
    پست ها
    1,916

    پيش فرض


  20. این کاربر از banii بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •