تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 228 از 233 اولاول ... 128178218224225226227228229230231232 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,271 به 2,280 از 2330

نام تاپيک: بخشي زيبا از كتابي كه خوانده ام

  1. #2271
    در آغاز فعالیت Hosseinden's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2015
    محل سكونت
    تهران مخوف
    پست ها
    5

    پيش فرض

    پل گفت:
    «تـازگی دانـشمندا کشـف کـرده ن کـه لـذت جـنسـی خـرچنگ هـا مـوقع جــماع،
    بیسـت و چـهار سـاعت طـول می کـشه. بیسـت و چـهار سـاعت بی وقـفه. بـعده
    اکـتشافـات اینشتاین، ایـن بـزرگ تـرین کــشـف عـلمی ئه. بـالاخـره، یه انـقـلاب
    واقـعـی ئه و مـایـه ی امـیـدواری.»
    «خـب، چـه چـیـزش مـایـه ی امـیـدواریـه؟!»
    «مـعلـومـه. نـمی ذارنـد که ایـن نـعـمت فـقـط مـال خـرچـنگ ها بـاشـه. بـیـسـت
    و چـهار سـاعت، یـعـنـی بـه طـور مـداوم! اـین خـودش یـعـنـی یـه تـمـدن.»
    ژان گفت:
    «تا حـا...حـالـا، انـقدر بـه...بـه مـا و...وعـده دادنـد...»
    چاک گفت:
    «این مساله، توی آمریکا، با یه رئیس جمهور کـاتـولـیـک به جـایی نـمی رسه.»
    جس گفت:
    «شـمـاهـا کـنـدی رو بـد شـنـاخـتـیـد.»
    پل گفت:
    «بـاید ایـن نـعمت رو از خـرچـنگ ها گـرفت. مـسالـه ی اعـتباره. بـاید دانشمندای
    جــوون رو تـشــویـق کـرد. بـاید کـمـیـسـیـون حـقـوق بـشـر، فـورا مـسـالـه رو بـه
    عــهــده بـگـیـره.»
    «اگـه سـازمـان مـلل وارد مـیـدون شـه تـنهـا نـتـیجه ش قـتل عام خرچنگ ها ست.»
    «یک جـماع بی وقـفه ی بیست و چهـارساعته یعنی خوانده شـدن فـاتحه ی سوئیس.»
    «یه نـعمت به این خوبی و قشنگی، به کی داده شـده؟ به یه خـرچـنگ لـامـذهـب. ایـن
    هــم خـدا. پـدر جـان، شـما کـشـیـش هـا بـایـد خـجـالـت بـکـشـیـد.»
    جس گفت:
    «مـن مـطـمـئـنـم بـیـن خـرچـنگ هـا لـامـذهـب پـیـدا نـمـی شـه.»
    خداحافظ گاری کوپر

    - - - Updated - - -

    پل گفت:
    «تـازگی دانـشمندا کشـف کـرده ن کـه لـذت جـنسـی خـرچنگ هـا مـوقع جــماع،
    بیسـت و چـهار سـاعت طـول می کـشه. بیسـت و چـهار سـاعت بی وقـفه. بـعده
    اکـتشافـات اینشتاین، ایـن بـزرگ تـرین کــشـف عـلمی ئه. بـالاخـره، یه انـقـلاب
    واقـعـی ئه و مـایـه ی امـیـدواری.»
    «خـب، چـه چـیـزش مـایـه ی امـیـدواریـه؟!»
    «مـعلـومـه. نـمی ذارنـد که ایـن نـعـمت فـقـط مـال خـرچـنگ ها بـاشـه. بـیـسـت
    و چـهار سـاعت، یـعـنـی بـه طـور مـداوم! اـین خـودش یـعـنـی یـه تـمـدن.»
    ژان گفت:
    «تا حـا...حـالـا، انـقدر بـه...بـه مـا و...وعـده دادنـد...»
    چاک گفت:
    «این مساله، توی آمریکا، با یه رئیس جمهور کـاتـولـیـک به جـایی نـمی رسه.»
    جس گفت:
    «شـمـاهـا کـنـدی رو بـد شـنـاخـتـیـد.»
    پل گفت:
    «بـاید ایـن نـعمت رو از خـرچـنگ ها گـرفت. مـسالـه ی اعـتباره. بـاید دانشمندای
    جــوون رو تـشــویـق کـرد. بـاید کـمـیـسـیـون حـقـوق بـشـر، فـورا مـسـالـه رو بـه
    عــهــده بـگـیـره.»
    «اگـه سـازمـان مـلل وارد مـیـدون شـه تـنهـا نـتـیجه ش قـتل عام خرچنگ ها ست.»
    «یک جـماع بی وقـفه ی بیست و چهـارساعته یعنی خوانده شـدن فـاتحه ی سوئیس.»
    «یه نـعمت به این خوبی و قشنگی، به کی داده شـده؟ به یه خـرچـنگ لـامـذهـب. ایـن
    هــم خـدا. پـدر جـان، شـما کـشـیـش هـا بـایـد خـجـالـت بـکـشـیـد.»
    جس گفت:
    «مـن مـطـمـئـنـم بـیـن خـرچـنگ هـا لـامـذهـب پـیـدا نـمـی شـه.»
    خداحافظ گاری کوپر


  2. 6 کاربر از Hosseinden بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2272
    داره خودمونی میشه slim_shady71's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    68

    پيش فرض

    روزگار نوجوانی ام را به من بازگردان
    که در ان من هنوز جز امیدی در اینده نبودم
    به من بازگردان ان سالهای پربار از نغمه های خوش اهنگ را
    که چشمانم از دیدن تباهی های جامعه به وحشت نیفتاده بود
    و دور از نام و مقام،دلم شیفته ی چیزی
    جز گلها،این گنجهای دلفریب دره های سیراب،نبود
    فاوست اثر گوته
    ترجمه از م.ا.به آذین
    Last edited by slim_shady71; 02-10-2015 at 21:13.

  4. 13 کاربر از slim_shady71 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #2273
    در آغاز فعالیت hosseindh_90's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2015
    پست ها
    7

    پيش فرض

    ای فلسفه، افسوسا! و ای علم حقوق و ای دانش پزشکی و نیز ای الهیات مبهم و تاریک، من با پشتکار و شکیبایی و با دقت فراوان به استقصای شما توفیق یافته ام، اما اکنون، اکنون من، ناخردمندی زبون، با معرفتی همانند معرفت روزگار گذشته. آری، من خویشتن را فرزانه می نامم و ده سال است پیروان خود را به دلخواه هر سو می کشم و هر چند که از همة مردم، از دانشمندان پلید و از مجتهدان و نویسندگان و رهبانان جهان، به رازهای طبیعت بیشتر واقف ام، اما آشکارا می بینم که هیچ رازی از رازهای جهان را نمی توانم گشود.

    فاوست یوهان ولفانگ فون گوته

    - - - Updated - - -

    ای فلسفه، افسوسا! و ای علم حقوق و ای دانش پزشکی و نیز ای الهیات مبهم و تاریک، من با پشتکار و شکیبایی و با دقت فراوان به استقصای شما توفیق یافته ام، اما اکنون، اکنون من، ناخردمندی زبون، با معرفتی همانند معرفت روزگار گذشته. آری، من خویشتن را فرزانه می نامم و ده سال است پیروان خود را به دلخواه هر سو می کشم و هر چند که از همة مردم، از دانشمندان پلید و از مجتهدان و نویسندگان و رهبانان جهان، به رازهای طبیعت بیشتر واقف ام، اما آشکارا می بینم که هیچ رازی از رازهای جهان را نمی توانم گشود.

    فاوست یوهان ولفانگ فون گوته

  6. 4 کاربر از hosseindh_90 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #2274
    داره خودمونی میشه slim_shady71's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    68

    پيش فرض

    الیوشا نیکو سرشت و جویای حقیقت و معتقد به ان که می جست تا با تمامی توان خدمت ان گزارد و اماده برای فدا کردن همه چیز حتی خود زندگی در راه ان.
    هرچند این مردان جوان متاسفانه در نمیابند که فدا کردن زندگی شاید اسان ترین گذشتهاست.و مثلا فدا کردن پنج یا شش سال از جوانی پر خروششان در راه تحصیل جدی و ملالت بار
    به سبب صدچندان کردن قدرت خدمت گزاری به حقیقت و مرام مورد نظر انها ورای توان بسیاری از ایشان است.
    برادران کارامازوف اثر داستایفسکی
    ترجمه از صالح حسینی

  8. 4 کاربر از slim_shady71 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #2275
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,601

    پيش فرض

    خیلی وقت است رسیده ام به این مطلب که از خیلی جهات، این که شکم آدم ها را پر کنی شرف دارد به آن که بخواهی توی مغز پوکشان چیزی را فرو کنی.
    چون بابت آن که چیزی فرو می کنی توی شکمشان - حالا هر چه که می خواهد باشد - پول خوبی بهت می دهند. اما بابت اینکه مغزشان را پر کنی،پِهِن هم بارَت نمی کنند. لابد چون فکر می کنند به حدّ کافی پُر هست و همین طوری هم خیلی چیز حالی شان می شود. که از سرشان هم زیاد است و بیشتر از این می خواهند چکار؟!

    کافه پیانو -- فرهاد جعفری

  10. 10 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #2276
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,601

    پيش فرض

    خواهرت چنان تحقیرم کرده که دیگر نمی توانم باهاش زندگی کنم. حتی اگر حاضر باشد بدنش را هم خیمه کند تا بتوانم سیگارم را بگیرانم. یا از بین کتاب قصه های بچگی اش بیاید بیرون و مرتب نرود آن تو و همان توقعی را از من نداشته باشد که زن های شان از یک شاهزاده دانمارکی یا یک نجیب زاده انگلیسی دارند. یا حتی اگر شصت و پنج تا بچه ی قد و نیم قد هم برایم بیاورد که از سر و کولم بالا بروند، باز هم حاضر نیستم ببخشمش.
    با قهوه فروختن و پیشخدمتیِ این و آن را کردن، تا حالا نصفِ کمترِ مهریه اش را جمع کرده ام. نصف دیگرش را هم به همین زودی جمع می کنم و می دهم بهش تا برود دنبال کار و زندگی اش. یک مردِ مایه دار متشخص هم پیدا کند و باهاش ازدواج کند و همان روز اول، تا می تواند برای خودش طلا جواهر بخرد. یا از این پیراهن هایی که یقه ی خرگوشی دارند، یک ده بیست تایی برای خودش بخرد و توی کمدش آویزان کند.
    دست هم را بگیرند بروند توی این پاساژهای بالای شهر راه بروند و مرتب خرید کنند و بدهند کسی همه ی خریدشان را بگذارد توی صندوق عقب سوناتای آبی نفتی شان. سالی پنجاه و دو بار بروند شمال. یک ویلای خوشگل رو به دریای کثیفِ مازندران که من عُقم می گیرد ازش، کرایه کنند برای صد و پنجاه شب که وقتی اجاره اش را مردک می دهد، خواهرت به خودش ببالد که پشتش به چه مرد قویِ دست و دل بازی گرم است. بروند از این تلویزیون های پلاسمای چهارصد و بیست اینچی بخرند و بگذارند توی پذیرایی خانه شان که طول و عرضش همان قدری باشد که یک ضربه ی تایگر وودز می تواند توپ گلف را تا نهایتش جابجا کند. یا ده بیست تا کُلفَت و نوکر استخدام کنند که دم به دقیقه برایش شیر بریزند.
    نه! با اینکه خیلی دوستش دارم و می دانی که هنوز هم می میرم برایش، اما به هیچ قیمتی حاضر نیستم خودم را به شکل احمقانه ای دوباره در معرض این قرار بدهم که زنی بتواند برگردد و بهم بگوید « بدبخت ».
    خیلی زن ها هستند که بدبختی مثل من را می خواهند. که به هیچ قیمتی حرفِ زور توی کَت شان نمی رود و با هر کس که بخواهد به شان زور بگوید، می جنگند. حتی اگر زن و بچه شان سختی بکشند یا مجبور بشوند کاری بکنند که حقشان نیست. و با دستمزد آن کاری که می کنند، نتوانند برای زن شان یا تولد دخترشان چیزی بخرند. من زنی می خواستم که بفهمد چرا داریم سختی می کشیم.
    آدم خیلی شرافتمندی نیستم. اما همان یک ذره شرفم را نمی دهم که باهاش دو خط تلفنِ دستی بخرم و دم به دقیقه، زنگ بزنم به زنم تا بهش بگویم دوسِت دارم. تا خاطرش جمع بشود که واقعا دوستش دارم و برایم عادی نشده.

    کافه پیانو -- فرهاد جعفری

  12. 6 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #2277
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    “من به شخصه عاشق توت فرنگی با خامه هستم،
    اما فهمیدم به طرز عجیبی ماهی ها کــــرم را بیشتر از توت فرنگی با خامه دوست دارند !
    بنابراین هروقت به ماهی گیری میروم، به چیزی که من دوست دارم فکر نمیکنم؛
    بلکه به چیزی که ماهی ها دوست دارند فکر میکنم
    و هیچوقت توت فرنگی با خامه بر سر قلاب نمی گذارم تا آنرا بخورند و در دام من بیافتند؛
    بلکه آنچه را که نسبت به آن علاقه دارند یعنی کـــرم را بر سر قلاب قرار میدهم،
    و جالب اینکه آنها با ولع بیشتری به پیشنهاد من پاسخ میدهند و آنرا میخورند…
    چرا همین منطق را در برخورد با آدم ها استفاده نکنیم؟ “


    دِل کارنگی
    چطور بر مردم تاثیر بگذاریم و دوست پیدا کنیم؟

  14. 8 کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #2278
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,601

    پيش فرض

    “من به شخصه عاشق توت فرنگی با خامه هستم،
    اما فهمیدم به طرز عجیبی ماهی ها کــــرم را بیشتر از توت فرنگی با خامه دوست دارند !
    بنابراین هروقت به ماهی گیری میروم، به چیزی که من دوست دارم فکر نمیکنم؛
    بلکه به چیزی که ماهی ها دوست دارند فکر میکنم
    و هیچوقت توت فرنگی با خامه بر سر قلاب نمی گذارم تا آنرا بخورند و در دام من بیافتند؛
    بلکه آنچه را که نسبت به آن علاقه دارند یعنی کـــرم را بر سر قلاب قرار میدهم،
    و جالب اینکه آنها با ولع بیشتری به پیشنهاد من پاسخ میدهند و آنرا میخورند…
    چرا همین منطق را در برخورد با آدم ها استفاده نکنیم؟ “


    دِل کارنگی
    چطور بر مردم تاثیر بگذاریم و دوست پیدا کنیم؟
    اینو حدود 22 سال پیش، تو یه کتاب با کاغذهای کاهی نیمه پاره خوندم... این جمله ش برام برجسته بود و هنوز هم به یاد دارمش. اسم کتابش اون موقع بود آیین دوست یابی...نوشته دیل کارنگی

    ممنون از یاد آوری مجدد

  16. 5 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #2279
    پروفشنال green-mind's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    محل سكونت
    Www.
    پست ها
    899

    پيش فرض

    بستن چشم هايت چيزي را تغيير نمي دهد. هيچ چيز فقط به خاطر اينكه تو آنچه را دارد اتفاق مي افتد نمي بيني٬ ناپديد نمي شود. در حقيقت بار ديگري كه چشم هايت را باز كني اوضاع حتي خيلي بدتر خواهد بود. دنيايي كه ما در آن زندگي مي كنيم اين چنين است. چشم هايت را كاملا باز نگه دار. فقط يك ترسو چشم هايش را مي بندد. بستن چشم هايت و گرفتن گوش هايت زمان را متوقف نمي كند.كافكا در کرانه– نويسنده: هاروكي موراكامي – مترجم: گيتا گركاني




  18. 7 کاربر از green-mind بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #2280
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    اولش تفاوت‌ها جذابند، بعدش هی دنبال شباهت‌ها می‌گردیم، چیزی که یافت می نشود.


    اوایل عاشق هم بودیم، بعد از مدتی همدیگر را دوست داشتیم، حالا هم به هم احترام می گذاریم. این ایده‌آل‌ترین تغییر شکل احساسات زن و شوهر است.


    فکر می‌کنم که خیلی طبیعی است که اگر روزی عاشق زن دیگری شدی، جایم را با آن زن عوض کنم.
    - به همین سادگی؟
    ساده که نیست. حتما یک چیزهایی می‌شکند، قلبم، غرورم...


    روزی که فهمیدم همه‌ی پسربچه‌ها راز پنهان ناخوشایندی دارند، عذاب وجدانم تمام شد. گناهان دسته‌جمعی زودتر بخشیده و فراموش می‌شوند.


    زندگی بدون همین حس‌های خوب کوچک خیلی بی‌معناست.


    پری فراموشی / فرشته احمدی

  20. 7 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •