تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 226 از 233 اولاول ... 126176216222223224225226227228229230 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,251 به 2,260 از 2330

نام تاپيک: بخشي زيبا از كتابي كه خوانده ام

  1. #2251
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,601

    پيش فرض

    آنا با يادآوري اين خاطره خندید. در لحن و آهنگ صدايش از اين بابت که ديگران اينهمه داشتند و خودش هيچ نداشت نشاني از خشم يا کینه نبود.
    رودی با بي حوصلگی گفت: مردم وين همين اند که مي بيني. همه چيز را تحمل مي کنند، مبارزه نمي کنند. مادام که هفته ای یک بار یک نخ سوسیس مورد علاقه و یک گيلاس نوشيدني ارزان گير بياورند، یکشنبه ها براي امپراتور هورا مي کشند و خودشان را خوشبخت مي دانند. فراموش مي کنند که در یک کشور پليسي زندگي مي کنيم، که هر کتابی را سانسور مي کنند، هر نامه اي را باز مي کنند، هر فکری را دیکته مي کنند، و هر کس را که جرأت کند لفظ "اصلاحات" و آزادي را بر زبان بياورد، محكوم مي کنند.

    آشیانه عقاب -- کنستانس هون

  2. 13 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2252
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,601

    پيش فرض

    زنها نیامدند قبرستان.
    - تشییع جنازه و عیادت مریض به زن حرام است.
    پدرم از حاج شیخ علی می پرسد:
    - دیگه چه چیزایی به زن حرام شده؟
    حاج شیخ علی به مخده تکیه می دهد و حرف می زند:
    - ولایت عامه، قضاوت و مشورت هم به زن حرام است...
    پدرم حرفهای حاج شیخ علی را تکرار می کند که تو دهنش بماند.
    - ... بوسیدن سنگ حجر، دویدن میان صفا و مروه و داخل شدن در خانه کعبه هم به زنها حرام است.
    اما با همه اینها صنم همراهمان آمده قبرستان و حالا دارد لنگان لنگان پشت سرمان می آید.
    هر وقت با پدر و مادرم رفته ام جایی، همیشه مادرم پشت سرمان راه رفته است. هیچ وقت نشد که حتی شانه به شانه مان هم راه برود.
    - مادر چرا اینهمه عقب می مونی؟
    - زن همیشه میباد پشت سر مرد راه بره پسرم.
    - ولی مادر، انگار من شنیدم که زنا میباس جلو باشن.
    مادرم تو چشمهام نگاه می کند.
    - نه مادر، ما با اونا خیلی فرق داریم.
    پیله می کنم تا خوب بفهمم قضیه از چه قرار است.
    - آخه چه فرقی داریم مادر؟
    مادرم خودش را راحت می کند:
    - گناه داره.
    ولی من به این سادگی دست بردار نیستم:
    - گناه؟
    مادرم کم حوصله شده است.
    - گناه که نه... ولی خب، این رسم و رسوم ماس.
    از حرفهای مادرم سر در نمی آورم. یعنی اصلا به عقلم جور در نمی آید.

    همسایه ها -- احمد محمود

  4. 8 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #2253
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,601

    پيش فرض

    تو راز خوشبختی را می دانی ماساوو؟
    دربان سر بزرگش را به علامت نه تکان داد.
    -این است که بمیری. بمیری و بعد از نو زنده شوی و قدر هر روز را بدانی.

    پمپی -- رابرت هریس

  6. 9 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #2254
    کاربر فعال انجمن ادبیات dourtarin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    528

    پيش فرض

    " بیش از یکصد نفر از کسانی که در سازمان من کار می کنند خودشان را بالا کشیده اند و از حدی که می خواستند ثروتمند تر شدند.
    آنها کسانی نبودند که بخواهند عیب و ایرادی در مقامات بالا دست خود پیدا کنند.
    در عوض، سعی کردند از دانش و اطلاعات هر کسی که با او تماس برقرار می کنند، استفاده کنند." ص 103

    شاه کلید ثروث- ناپلئون هیل- مهدی قراچه داغی

  8. 6 کاربر از dourtarin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #2255
    آخر فروم باز SA3EDLORD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    3,006

    پيش فرض

    همین بس است که چند نفر را در دنیا داشته باشید که صورت در هم رفته و بد عنق شان به محض دیدن تان نرم شود و برق دوری از دوستی به چشمان سبزشان بنشیند.
    مری مک لین - چرا دزدی می کنم
    Mary McLane - Why I am a thief
    همشهری داستان 56

  10. 6 کاربر از SA3EDLORD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #2256
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,601

    پيش فرض

    سیسرو لبخندی بر لب آورد و گفت: حالا، خودت که سیاستمداری بگو ببینم سیاستمدار چگونه آدمی است؟
    گراکوس به اختصار گفت: یک آدم حقه باز.
    - تو باز لااقل صراحتی داری.
    -تنها حسن من همین صراحت است و می دانی که این حسن بسیار بزرگی است. مردم این را در یک سیاستمدار، با درستی و درستکاری اشتباه می کنند. می دانی ما در یک جمهوری زندگی می کنیم و این بدان معناست که اکثریت مردم چیزی ندارند و اقلیت قلیلی همه چیز دارند و آنهایی که چیزی ندارند، باید از آنهایی که همه چیز دارند، دفاع کنند. از این هم بالاتر، آنهایی که همه چیز دارند باید اموالشان را حفظ کنند و لذا آنهایی که چیزی ندارند، باید آماده باشند در راه حفظ اموال اشخاصی مانند من و شما و آنتونیوس بمیرند.

    اسپارتاکوس -- هوارد فاست

  12. 4 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #2257
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,601

    پيش فرض

    ما سیاستمداران به قضایای غیر منطقی صورت منطقی می دهیم و آنها را موافق دلایل عقلی تفسیر و توجیه می کنیم. ما مردم را متقاعد می کنیم که بزرگترین وظیفه زندگی این است که به خاطر اغنیا بمیرند. اغنیا را هم متقاعد می کنیم که از قسمتی از ثروتشان بگذرند تا بقیه را بتوان حفظ کرد. ما در واقع شعبده بازیم. مسائل خیلی ساده و بی ضرری را پیش می کشیم، آن قدر ساده و بی ضرر که هیچ آدم بی عقلی در آنها شک نکند. به مردم می گوییم: قدرت حاکمه شما هستید. رای شما منشا قدرت و عظمت روم است. شما تنها مردم آزاد جهان هستید. چیزی گرانبهاتر از آزادی شما، چیزی شکوهمند تر و شگفت انگیز تر از تمدن شما نیست. شما هستید که بر این تمدن و آزادی نظارت می کنید. بله، قدرت حاکمه شما هستید و آن وقت همین مردم به نامزدهای انتخاباتی ما رای می دهند. وقتی شکست می خوریم گریه می کنند و هنگامی که پیروز می شویم از خوشحالی در پوست نمی گنجند و احساس غرور می کنند. مهم نیست در چه بدبختی و نکبتی سقوط می کنند. این هنر است. سیاست را هیچ وقت کم مگیر و به چشم تحقیر نگاه مکن.

    اسپارتاکوس -- هوارد فاست

  14. 5 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #2258
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,601

    پيش فرض

    فکرش را که بکنی، یک جورهایی عجیب است. ما توی دوره ی کم و بیش سرد و دل مُرده ای زندگی می کنیم، ولی دور و بر مان یک عالمه اطلاعات از آدم ها ریخته. اگر بخواهی، می توانی مثل آب خوردن کلی از این اطلاعات جمع کنی. آن وقت باز هم هنوز چیز زیادی از آدم ها نمی دانیم.

    سوکورو تازاکی بی رنگ و سالهای زیارتش -- هاروکی موراکامی

  16. 3 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #2259
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,601

    پيش فرض

    هیچ قلبی صرفا به واسطه هماهنگی، به قلب دیگری وصل نیست. زخم است که قلب ها را عمیقا به هم پیوند می دهد. پیوند درد با درد، شکنندگی با شکنندگی. تا صدای ضجه بلند نشود، سکوت معنی ندارد و تا خونی ریخته نشود، عفو معنی ندارد و تا از دل ضایعه ای بزرگ گذر نکنی، رضا و رضایت بی معنی است. هماهنگی واقعی در همین ها ریشه دارد.

    سوکورو تازاکی بی رنگ و سالهای زیارتش -- هاروکی موراکامی

  18. 9 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #2260
    کاربر فعال انجمن ادبیات dourtarin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    528

    پيش فرض

    هر وقت یک بشقاب اسپاگتی داغ روبرویم است، این فکر به سرم می زند که چه بلایی سر دخترک آمد. بعد از این که گوشی را گذاشت، برای همیشه ناپدید شد و در سایه های چهار و سی دقیقه بعد از ظهر فرو رفت. آیا من مقصر بودم؟

    باید موقعیت مرا بفهمید. آن وقت ها دلم نمی خواست کسی مزاحمم بشود. برای همین بود که خودم به تنهایی توی آن قابلمه بزرگ، که می شد یک سگ گله را داخلش نگه داشت، اسپاگتی می پختم.

    پوسته های سبوس گندم های طلایی در کشتزارهای ایتالیا در باد شناورند.
    می توانید فکرش را بکنید که ایتالیایی ها چقدر متحیر می شوند اگر بدانند چیزی که در سال 1971 صادر می کرده اند، تنهایی محض بوده است؟

    دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل- هاروکی موراکی- محمود مرادی
    Last edited by dourtarin; 31-07-2015 at 20:34.

  20. 6 کاربر از dourtarin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •