آنا با يادآوري اين خاطره خندید. در لحن و آهنگ صدايش از اين بابت که ديگران اينهمه داشتند و خودش هيچ نداشت نشاني از خشم يا کینه نبود.
رودی با بي حوصلگی گفت: مردم وين همين اند که مي بيني. همه چيز را تحمل مي کنند، مبارزه نمي کنند. مادام که هفته ای یک بار یک نخ سوسیس مورد علاقه و یک گيلاس نوشيدني ارزان گير بياورند، یکشنبه ها براي امپراتور هورا مي کشند و خودشان را خوشبخت مي دانند. فراموش مي کنند که در یک کشور پليسي زندگي مي کنيم، که هر کتابی را سانسور مي کنند، هر نامه اي را باز مي کنند، هر فکری را دیکته مي کنند، و هر کس را که جرأت کند لفظ "اصلاحات" و آزادي را بر زبان بياورد، محكوم مي کنند.
آشیانه عقاب -- کنستانس هون