داستان بازي :
در زمانهاي قديم در بين جنگهايي كه وجود داشته يك سپاه از بابل به مصر حمله ميكنه . در اين حمله سپاه بابلي يك ساعت شني بزرگ پيدا ميكنه . يك جادوگر كه از سپاه دشمن بوده به اونا كلك ميزنه و ميگه اگه با يك خنجر مخصوص شنها رو آزاد كنيم همه ي ما به قدرت زيادي دست پيدا ميكنيم . در چندين مرحله پرنس ما موفق به پيدا كردن اين خنجر ميشه و از اونجايي كه هيچي از ساعت شني و اون خنجر نميدنه از روي ناداني شنهاي زمان رو آزاد ميكنه . در اين اتفاق تمامي كساني كه با شنها تماس داشتند به موجوداتي شني تبديل شده اند به جز خود پرنس . ( چون خنجر در دست اون بود ) بعد كه جادوگر ميبينه همه چي بر طبق مرادشه ميخواد كه خنجر رو از پرنس بگيره و به قدرت زيادي برسه ولي پرنس با خنجر فرار ميكنه . بعد با دختي ملاقات ميكنه كه اون نفرين نشده( فارا) . اون بهش ميكه كه اگه ما ساعت شني رو پيدا كنيم ميتونيم همه ي اتفاقات رو برگردونيم و همه رو نجات بديم . خلاصه در كل بازي ما دنبال اين ساعت شني هستيم . به كمك فارا موفق به پيدا كردن ساعت شني ميشوند ولي در آخر پرنس بهش شك ميكنه كه چرا اين همه كمكش كرده . بعد ازش ميپرسه و در حين صحبتاشون اون جادوگر سر ميرسه و با ايجاد كردن طوفاني اونا رو از ساعت شني دور ميكنه . فارا هم كه ميبينه پرنس چقدر خنگه ! خودش تصميم ميگيره كه شنها رو متوقف كنه و خنجر رو از ما ميدزده . و ما بايد باز هم دنبال فارا بريم و خنجر رو از اون بگيريم . وقتي هم كه پس ميگيريم شنها رو متوقف ميكنه و هرچي اتفاق افتاده بر ميگرده و همه به حالت خودشون برميگردند . ولي داستان به خوبي تموم نشده ! پرنس با آزاد كردن شنها و متوقف كردنشون يك شكاف زماني ايجاد كرده كه بايد به خاطر اين كارش از بين بره . حالا در شماره 2 ما سعي داريم كه اين شكاف رو هم ببنديم كه با شخصيت ها جديدي آشنا ميشويم . يكي از اونا Empres يا همون كايلينا كه محافظ اين شكاف زماني هستش . يكي ديگه از شخصيت ها داهاكا هستش كه اون هم قسمتي از محافظان شنها هستش و ما بايد از دستش فرار كنيم تا وقتي كه شكاف متوقف نشده . و پرنس ميفمه كه اگه بخواد شكاف رو ببنده بايد كايلينا يا داهاكا رو نابود كنه . حالا شماره 2 در اصل 2 تا آخر داره .
1.اگه شما همه ي Life Upgrade ها رو پيدا كنيد يك شمشير آب ميگيريد و به مبارزه با داهاكا ميره و كايلينا زنده ميمونه .
2.اگه پيدا نكنيد كايلينا ميميره و مثل شماره 3 نميشه !
پس بايد پيدا كنيد !
در آخر شماره 2 ديديم كه پرنس موفق شد كالينا رو از بين ببره و شكاف زماني رو متوقف كنه و داهاكا هم از كشتن اون صرف نظر كرد . و وقتي كه پرنس داشت به وطن باز ميگشت ديد كه تمام شهر سوخته و به اونجا حمله شده .
در شماره 3 هم ديديم كه تمام اين جنگها تقصير همون جادوگره بوده و براي اون خنجر به بابل حمله كرده . و بالاخره خنجر رو به دست مياره و به همون قدرت دست پيدا ميكنه و در آخر ما بايد اون رو از بين ببريم و وقتي هم كه از بين برديم تمامي سپاهش و خودش به درك واصل ميشه و همه چي ديگه تموم ميشه .