آثار پهلوی جنوبی
....................
قديمىترين آثارى که از خط و زبان پهلوى در درست است دو قبالهٔ ملکى است که در ايالت اورامان کردستان چند سال پيش به خط پهلوى اشکانى (پهلوى شمالى به خطى نوشته مىشد که آن را خط اشکانى مىنامند.) و به زبان پهلوى بر روى کاغذ پوست بهدست آمد و تاريخ آن مربوط به صد و بيست سال پيش از ميلاد مسيح است. در يکى از آن قبالهها آمده است که از طرف دولت قيد گرديده و خريدار پذيرفته است که اگر باغى را خريدارى مىکند آباد نگاه ندارد و آن را ويران سازد مبلغ معينى جريمه بپردازد، و از اين قباله اندازهٔ اعتناء و توجّه پادشاهان ايران را به آبادانى کشور مىتوان قياس کرد.
اسناد قديمى ديگرى که در دست است، باقى ماندهٔ کتب و آئين مانى و ساير مطالب از قبيل فصولى از عهد جديد و مطالبى از کيش بودائى اس که در آغاز قرن حاضر از طرف خاورشناسان از خرابههاى شهر ”تورفان“(۱) . پيدا شد و بهدست دانشمندان خوانده شد و قسمتى از آنها انتشار يافت (۲) هر چند که دانشمندان ترديد دارند که آيا بهتر است اين خط و زبان را منسوب به ”سغدي“ بدارند يا منسوب به پهلوى شمالي؟
(۱) . تورفان ايالتى است از ترکستان چين در ناحيهٔ کوهستانى تبانشان در شمال غربى چين و ذکر آن در تاريخ چين آمده است آنجا در دست مردمى ايرانى و مانوى بوده و بعدها ترکان بر آن دست يافتهاند و تا ديرى مرکز مانويان بود ـ و اخيراً خرابههاى آن بهدست مسلمين افتاد.
(۲) . هيئت اعزامى انگليس به رياست ”اشتاين“ که در ۱۹۰۱ ـ ۱۹۰۰ و هيئت آلمانى به رياست ”گرون“ و غيره در سال ۱۹۰۳ ـ ۱۹۰۹ و رياست ”لگک“ و ”بارتوس“ در سال ۱۹۱۳ ـ ۱۹۱۴ و هيئت فرانسوى به رياست ”پليو“ در سال ۱۹۰۶ ـ ۱۹۰۹ و چندين هيئت روسى که دو هيئت از آنها به رباست ”دولان بورک“ رفتهاند و آخرين آنها در سنهٔ ۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۵ بوده است و هيئتهاى ژاپنى هم از سال ۱۹۱۰ به بعد مسافرتهائى به آنجا نمودهاند. رجوع شود (ساسانيان کريستن سن)
مطالب آنها دينى و اخلاقى است و لغات درى که در پهلوى جنوبى ديده نمىشود در اين اوراق ديده مىشود و با پهلوى جنوبى بسيار تفاوت دارد ـ آن اوراق به زبانى است که بلاشک پايهٔ زبان مردم سمرقند و بخارا و بنيان زبان قديم مردم خراسان شرقى محسوب مىشود و پايه و اصل زبان درى را نيز بايستى در اين زبان جستجو کرد.
در خصوص اسناد دورهٔ اشکانيان بدبختانه بهجائى دسترس نداريم، و از اين روى اطلاع زيادى از پهلوى شرقى و شمالى و تفاوت آن با پهلوى جنوبى در دست نيست و در لهجههاى مختلف خراسان غربى و طبرستان و آذربايجان و طوالش نيز که بدون شک مخلوطى از پهلوى شمالى و شرقى (اشکاني) و پهلوى جنوبى و درى است کنجکاوى و بررسى کامل نشده است ورنه آگاهىهاى زيادترى بهدست خواهد آمد، خاصه هرگاه از اوراق تورفان و از بان ارمنى نيز استفاده شود.
کتب عهد اشکانى هفتاد کتاب بوده است که نام چهار کتاب از آن باقى است، چنانکه در مجملالتواريخ و القصص گويد: ”و از آن کتابها که در روزگار اشکانيان ساختند هفتاد کتاب بود از جمله کتاب مروک (مردک؟) کتاب سندباد، کتاب يوسيفاس و کتاب سيماس ـ مجمّل التواريخ و القصص ص ۹۳ ـ ۹۴ طبع تهران.) و رسالهاى است به پهلوى در مناظرهٔ نخل و بز به شعر دوازدههجائى مخلوط به نثر که گويا در آغاز منظوم بوده است و بعد ابيات آن کتاب مغشوش و دستکارى شده است و فعلاً نثر و نظمى است مختلط ـ و اين کتاب هم بر حسب عقيدهٔ ”هرتسفلد“ به لهجهٔ پهلوى شمالى است و نامش ”درخت آسوريک“ است. (۳)
(۳) . اين کتاب در بمبئى در ضمن متون پهلوى به طبع رسيده است و بسيار مورد اعتناء خاورشناسان و عالمان به زبان پهلوى قرار دارد و مجموع آن ۵۴ فقره در شش صفحه از صفحه ۱۰۹ تا ۱۱۴ است.