طراحی شخصیت در انیمیشن که به تعبیر هنرمندان خالق اثر مفهومی گسترده‌تر از چند خط طراحی دارد، عبارت است از ترسیم خلاقانه‌ی جوهره‌ی وجودی شخصیت - که دربرگیرنده‌ی ویژگی‌های شخصیتی در فرم و هیئت ظاهری بوده و شامل تظاهرات بیرونی است - توأم با نحوه‌ی رفتار و اعمال - که همخوانیِ کامل با خصوصیات درونی و نامشهود شخصیت دارد. خصلت‌های درونی کاراکتر، موضوع مادی همچون جسم او نیست که بتوان آن‌ها را طراحی کرد - برای مثال خشم را به شکل مثلث و مهربانی را به صورت دایره - بلکه آثار ناشی از این خصلت‌ها قابل ارایه با کمک طراحی و زمان‌بندی است.
● تفاوت خلق شخصیت در داستان و سینما با انیمیشن
با وجود سرفصل‌های مشترک، فرایند خلق شخصیت در انیمیشن متفاوت از خلق آن در دنیای داستان و سینماست. در داستان، نویسنده طرحی ذهنی از شخصیت دارد که در طی اثرش آن را ترسیم می‌کند. ویژگی‌های جسمانی، روانی، فکری، احساسی، عملکردی و اجتماعیِ شخصیت در داستان توصیف می‌گردند، ولی در سینما نشان داده می‌شوند؛ هر آن چه از خصوصیات بیرونی شخصیت لازم است دیده شود در هیئت او به نمایش گذاشته شده و بیننده به‌طور مستقیم مشاهده می‌کند، اما خصوصیات درونی او - مثل این که ناامید است یا بسیار شاد، دارای اعتماد به نفس و ... - با تمهیدات و پیش‌زمینه‌هایی که نویسنده‌ی فیلمنامه و کارگردان در طول پیش راندن ماجرا برای تماشاگر به وجود می‌آورند نمایانده می‌شوند. پس در سینما مقدمه‌یی برای فهم هر ویژگی شخصیتی در اختیار بیننده قرار داده می‌شود، انگیزه‌ی رفتار و اعمال شخصیت‌ها از پیش به نحوی آشکار می‌گردد تا ارتباط بیننده با فیلم قطع نشود و در برخی موارد هم با تمهیداتی برای ایجاد حالت تعلیق، انگیزه‌های شخصیت کم‌کم در طی ماجرای فیلم آشکار می‌شود؛ به هر حال توضیح عمل در سینما وجود دارد.
همان‌طور که گفته شد اگر بخواهیم در سینما ویژگی‌های شخصیتی را نشان دهیم باید از پیش‌زمینه‌ها و پس‌زمینه‌ها کمک بگیریم، در حالی که در انیمیشن اغلب با اغراق در شکل و آناتومی کاراکترها این امر حاصل می‌گردد. در انیمیشن معمولاً به دلیل این که هدف نشان دادن عصاره و جوهره‌ی حقیقت است، بلافاصله وارد اصل موضوع شده و کم‌تر به حواشی می‌پردازیم.
فیلم همانند رمان جریان خود را در بستری از حوادث تلخ و شیرین به تصویر می‌کشد، ولی انیمیشن به‌مانند شعر در نهایت اختصار و ایجاز مفهوم را بازگو می‌کند. مهم‌ترین و عمده‌ترین شاخصه‌یی که سبب بروز ایجاز در انیمیشن می‌گردد، طراحی شخصیت است؛ برای نمونه فرض کنید می‌خواهیم از شخصیت انسانی که ثبات خوبی در زندگی دارد و از اعتماد به نفس برخوردار است در فیلم انیمیشن استفاده کنیم، پس در آناتومی کف پایش یعنی محل ایستایی کاراکتر اغراق کرده و بزرگ‌تر از حد طبیعی‌اش آن را طراحی می‌کنیم هم‌چنان که در مصر باستان اشخاص یا موضوعات اصیل‌تر و مهم‌تر، بزرگ‌تر از سایرین یا موضوعات دیگر ترسیم می‌شدند تا در نگاه اول دیده شوند و برعکس محدوده‌هایی که فاقد قدرت بیان کافی در ارایه‌ی موضوع هستند را کوچک‌تر ترسیم می‌کنیم، یا مثلاً در مورد فردی که قدرت تکلم نداشته و یا این‌که فقط قدرت ارتباط کلامی با اجتماع اطراف خود را ندارد، دهان و لب‌ها بسیار کوچک و حتی غیرمحسوس ترسیم می‌گردند و در مواردی خاص حتی می‌توانیم آن‌ها را حذف کنیم.
این شیوه در نقاشی‌های کودکان نیز قابل مشاهده است؛ آنان به افراد یا موضوعاتی که علاقه‌مند هستند و یا رابطه‌ی نزدیک و عمیقی با آن‌ها دارند توجه بیش‌تری نشان می‌دهند، یعنی آن‌ها را بزرگ‌تر و دقیق‌تر طراحی می‌کنند و برعکس. کودکان به دلیل صداقت ذاتی که دارند، هم‌چنان که می‌اندیشند و احساس می‌کنند نقاشی می‌کشند و به همین دلیل فیلم‌های خوب انیمیشن به سرعت با تصورات فانتزی (تخیلی) آنان پیوند برقرار می‌کنند.
انیمیشن می‌تواند ویژگی‌های ظاهری و هم‌چنین حقیقت و درون افراد را در چهره و آناتومی‌شان به هر نحو ممکن نشان دهد. این مسئله حتی در مورد شخصیت‌پردازی اشیا و درختان و گیاهان نیز عمومیت دارد، چون گستره‌ی تخیل تمامی اجزای طبیعت را می‌تواند در بر بگیرد؛ «تخیل (Imagination) محصول ذهن انسانی است و در میان تمام جانوران این انسان است که صاحب تخیل پیشرفته و گسترده است. تخیل کارکردی شگفت دارد که تعریف و شناسایی آن را دشوار می‌کند. انسان با استفاده از نیروی تخیل توانسته است ناتوانی‌های خود را در برابر طبیعت جبران کند ... اگر خردورزی زبان رابطه‌ی ما با طبیعت است، تخیل زبان رابطه با خودمان است؛ انسان با زبان خرد با طبیعت حرف می‌زند و با زبان تخیل با خودش»۱. در فیلم‌های انیمیشن انسان نیازها، آرزوها، ترس‌ها و علایق دیرینه‌اش را از طریق عنصر تخیل بیان می‌کند. جوهره‌ی فیلم‌های انیمیشن‌ همانا تخیل بوده که نیازمندِ مقاله‌یی جداگانه است.
● شخصیت‌های انیمیشن
شخصیت‌های انیمیشن به اختصارچهار نوعند:
۱) انسانی
۲) حیوانی
۳) درختان و گیاهان
۴) اشیا
نکته‌ی قابل توجه این است که شخصیت‌های حیوانات، درختان و گیاهان و اشیا به منظور برقراری رابطه با بیننده‌ی کودک ناگزیرند به فرم‌های انسانی از نظر برخی ویژگی‌های درونی یا بیرونی، حتی تکلم و تحرک - نزدیک شوند تا بتوانند ارتباط خود را با دنیای ادراکی و یا حسی - عاطفی کودکان حفظ کنند.
بعد از انسان، شخصیت‌پردازی حیوانات در انیمیشن پیشینه‌ی طولانی‌تری نسبت به سایر موارد دارد و به چند طریق در این گونه فیلم‌ها ظاهر شده‌اند.
اگر حیوانی قهرمان داستان است، حتماً تعمدی در قهرمان بودن آن وجود دارد، پس نیاز به حفظ خصوصیات حیوانی با توجه به فیزیک اغراق‌شده‌ی بدنش هست. در این‌جا تفکر و تکلم حیوان قاعدتاً می‌بایست سمت و سوی انسانی پیدا کند، اما با همه‌ی این اوصاف حیوان دنیا را به گونه‌یی خاص خود می‌بیند؛ عملکردها، واکنش‌ها و نوع تکلمش بر مبنای جهان‌بینی خاص خودش بوده که قادر به پیشبرد ماجرای داستان است.
شیرینی این نوع شخصیت‌پردازی‌های تخیلی، روشن شدن زاویه‌ی دید حیوان از جهان پیرامونش و مشاهده‌ی توانایی‌ها و راهکارهایش برای گشودن گرهِ داستان است؛ گاهی در جایی که برخی انسان‌ها گره‌گشای داستان زندگی خود و یا دیگران نیستند، حیوانات از عهده‌ی این مهم برمی‌آیند و طنز عمیقی را پیش چشمان ما می‌گذارند. ممکن است حیوان نقش غیرمحوری در داستان داشته باشد، در این صورت تبدیل به یک تیپ می‌شود و همان اغراق در جهت فرم‌ها و حرکات و نزدیک شدن به خصوصیات انسانی را خواهد داشت.
مهم‌ترین وجه شخصیت‌پردازی حیوانات، آمیختن ویژگی‌های انسانی با شخصیت‌های حیوانی است که منجر به خلق شخصیتی جدید و خیالی می‌گردد. این شخصیت‌های تخیلی در ادبیات ما نیز شکل گرفته‌اند؛ برای مثال «کلیله و دمنه» پر است از این گونه شخصیت‌ها و یا در زبان شعر «سیمرغ» موجودی است که پس از پرواز بر فراز مشکلات به ادراک حقیقت نایل می‌شود، یعنی واجد ویژگی خاص انسان از لحاظ متفکر بودنش می‌گردد. در انیمیشن شخصیت مشهور «دانلد داک» را به یاد می‌آوریم، شخصیتی مولود ویژگی‌های یک اردک و تیپ یک ملوان بازیگوش؛ دانلد داک چهره‌یی باورکردنی و اثرگذار دارد و بیننده را متقاعد می‌کند که یک ملوان خارق‌العاده است نه یک حیوان، در این‌جا هم‌ذات‌پنداری انسان با یک اردک کامل می‌شود.
در انیمیشن، حیوانات احساسات، کنش و واکنش‌های انسانی دارند؛ یک ماده‌شیر که بچه‌اش را گم کرده، به‌طور حتم احساسی مادرانه از خود نشان می‌دهد و به جست‌وجوی فرزندش همچون انسان‌ها می‌پردازد، چون او مادر است و عاطفه‌ی مادری دارد. در این حالت، فهم تماشاگر فهمی عاطفی است، یعنی فهم عواطفی که شخصیت‌ از خود نشان می‌دهد. به‌واسطه‌ی این نوع ادراک است که تماشاگر از فیلم لذت می‌بَرد و پذیرای نقش حیوان در جایگاه انسانی می‌گردد.
و اما شخصیت‌پردازی اشیا و درختان و گیاهان از زمانی که انسان بت‌های ساخته‌ی دست خود یا پدیده‌های طبیعت را پرستش می‌کرد، وجود داشته است (هنوز هم در برخی قبایل بدوی اشیا و موجوداتی از قبیل سنگ‌ها و درختان پرستش می‌شوند؛ با در نظر گرفتن قدرت‌های خارق‌العاده‌یی که در آن‌ها تصور می‌شود و با تغییر شکل و فرمی که در آن‌ها ایجاد می‌کنند، اشیا و موجودات شخصیت‌پردازی مورد نظر را یافته و قابل ستایش از نظر آنان می‌گردند). در حین گذر از میان مه غلیظی که ادوار پیشین تاریخ هنر ایران را پوشانده است، به ظروف و اشیایی که شخصیت‌پردازی انسانی شده‌اند برمی‌خوریم. این آثار و اشیا بازماندگان تفکر «آنیمیسم» (جان‌پنداریِ) هنرمندان و صنعتگران زمان خود هستند. در انیمیشن نیز باز هم به‌وسیله‌ی ترکیب خصوصیات انسانی با اشیا، به شخصیت‌پردازی جدیدی می‌رسیم که تلفیقی از قابلیت‌های آن شی‌ء و ویژگی‌های انسان است؛ برای مثال در فیلم «دیو و دلبر» شخصیت‌پردازی اشیا به‌خصوص شمعدان قابل توجه است. در این فیلم بر اثر جادو انسانی به هیئت شمعدان درآمده است و با شکسته شدن جادو در پایان داستان، شمعدان به قالب انسانی خود بازمی‌گردد.
شخصیت‌پردازی انسانیِ شمعدانی و آن را واجد یک شخصیت انیمیشنی کردن، هنری است قابل تحسین که در واقع این گونه خلاقیت همان به‌روز کردن اندیشه و الهام از پیشینیان بوده است؛ هم‌چنین قوری و فنجانی که در فیلم واجد شخصیت‌پردازی انسانی هستند و یا قالیچه‌ی پرنده در فیلمی ساخته‌ی «دیزنی».
انیمیشن همچون تخیل، سیال و نافذ جریان می‌یابد و تا اعماق افکار و عواطف ره می‌پوید؛ در این رهگذر علاوه بر حیوانات، جمادات و نباتات نیز قدرت تکلم یافته و با انسان هم‌صحبت می‌شوند. شایان ذکر است که در تاریخ ادیان، الفت و هم‌صحبتی قدیسین و معصومین و برخی از انبیا و اولیای الهی با حیوانات و پرندگان مطرح شده است. آنان به‌واسطه‌ی پاکی روح و طبعشان این قدرت هم‌صحبتی را پیدا می‌کردند. از معدود افرادی که این اصل را مورد توجه قرار داده‌اند، «والت دیزنی» است که در آثارش با رویارویی انسان و حیوان و گفت‌وگوی میان آن‌ها بر معصومیت و قداست قهرمانان داستان‌هایش صحه می‌گذارد.
در دنیای واقعی نیز بسیاری از کودکان به حیوان، گیاه، عروسک و یا شی‌ء خاصی عشق می‌ورزند. آنان می‌توانند به سرعت با پرندگان، حیوانات و عروسک‌هایشان مأنوس شوند و حتی از نظر روانی خلاء‌های عاطفی خود را به‌وسیله‌ی آن‌ها پر کنند.
پس اگر این‌گونه است، چرا ما از این ویژگی‌ها در جهت هر چه بیش‌تر جذاب و مؤثر نمودن کاراکترهای محوری خود بهره نبریم.

سوسن خطایی