تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 6 اولاول 123456 آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 51

نام تاپيک: متحرک‌سازى (انيميشن)

  1. #31
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض انیمیشن، پل ارتباطی بین طراحی دوبعدی و گرافیک سینمائی

    چگونه یک انیمیشن‌ساز باید با تازه‌ترین روش‌های علمی سازگار باشد و همزمان از روح و آرامش سنتی قدیمی هم استفاده کند؟ اکنون که عصر دیجیتال فرا رسیده است قلم را کنار بگذارید یا خود را بازنشسته کنید.

    همه چیز در حال تغییر است: اجسام در انیمیشن‌سازی سینمائی تغییر می‌کنند. جلوه‌های تصویری دربرداشت شنوندگان تأثیر می‌گذارد و انیمیشن را تغییر می‌دهد شاید در ابتدای به‌کارگیری روش طراحی کامپیوتری گمان کنید که مدادتان را گم کرده‌‌اید. در ساخت یک اثر انیمیشن قطعات پازل باید به‌طور مناسبی در کنار هم قرار داده شوند. اگر شما جنگیدن با طبیعت سرد ماشین را متوقف کنید یاد می‌گیرید که به مرور زمان چگونه می‌توانید در مراحل کار نکات تازه‌تری را فرا بگیرید.

    کاراکتر به‌عنوان هسته مرکزی انیمیشن‌سازی است. انیمیشن‌ساز بدین‌وسیله با مخاطب خود ارتباط برقرار می‌کند. ساختن کاراکتر می‌تواند نمایانگر ارتباط بین شخصیت فیلم و نویسنده آن باشد. زمانی که یک طراح اثر را به انیمیشن سینمائی تبدیل می‌کنند، تأیید می‌کند که در طراحی دوبعدی آرامش بیشتری وجود دارد و تبدیل و تولید دوباره یک سری برنامه‌ها مشکل است طرح شما باید ساده باشد، تا حدی که طراح آزادی عمل داشته باشد. این کار در گرافیک سینمائی بسیار مشکل است، اما شاید باید با طراح ارتباط خوبی برقرار کنید (زیرا طراح در واقع سازنده کاراکترها است) شما برای دوری از اشتباه باید به‌طور مداوم با طراح خود در ارتباط باشید.

    پیش از اجراء طراح مقداری فکر کنید
    طراحی و تفکر پیش از ترسیم طرح، موضوع بسیار مهمی است با بهره‌گیری از ابزار انیمیشین‌سازی می‌توان همه چیز را متوقف کرد و بهتر است شما نیز پیش از آنکه چیزی را در حالت وقفه قرار دهید با یک طراح مشورت کنید.
    تصویرها باید با همان سرعت که شی‌های شبیه‌سازی شده در دنیای واقعی حرکت می‌کنند، محاسبه و به روزرسانی شوند. در این میان استفاده از ابزارهای Scretch, squash,Motionblur بسیار مفید است.
    ● تولید انیمیشین EOOIE E THE SQUIO توسط جرج لوپز
    مؤسسه دلفیتو به همراه ”جورج لوپز“ در انیمیشن کمدی یک ساعت و نیمی Eddie & The Squid یک ار تیمی انجام می‌دهند. این فیلم در مورد برادران لاتینو است. لوپز، قنش مدیر اجرائی پروژه را نیز بر عهده دارد. شرکت تولیدکننده ویدئوهای خانگی و تلویزیونی دلفینو انیمیشنی را تولید کرده که بالغ بر یک میلیون دلار هزینه داشته ”دان اشلی“ رئیس شرکت، ”ریک نی‌هولم“ مدیر اجرائی و ”برت مرهر“ انتخاب شخصیت‌ها را به‌عهده دارند.
    دلفینو این فیلم را به کمک FOX نمایش می‌دهد. به امید اینکه بینندگان بسیاری را به خود جلب کند. اشلی می‌گوید: شرکت، فن‌آوری تازه‌ای را در انیمیشن‌سازی دستی ارائه کرده است و این امکان را فراهم آورده تا یک فیلم یک ساعت و نیمی در طول هشت هفته تولید شود. این شرکت قصد دارد چهار انیمیشن دیگر را در سال آینده تولید کند.
    ● ساخت قطره مایعات در Cinema ۴D
    ▪ Path Deformer
    درست است که روش‌های گوناگونی برای انجام این‌کار وجود دارد، اما کار با هیچ یک نمی‌تواند راحت‌تر از Cinema ۴D باشد، به‌ویژه برای کاربران مبتدی، در این شیوه آموزشی، روش‌های ساده‌ای برای انجام کارهای تقلیدی در زمینه انباشته شدن مایعات آبکی وجود دارد که چند مورد از آن را بیان می‌کنیم.

    در این روش به یک سوژه، خط چندگانه و Path Deformer Pro نیاز دارید.

    Path Deformer یکی از پلاگین‌هائی است که سیستم کاری بسیار ساده‌ای دارد. شما نه تنها به‌راحتی می‌توانید روش کاری آن را درک کنید، بلکه می‌توانید با کمک گرفتن از خلاقیت خود انیمیشن‌هائی بسازید و در عرض چند دقیقه حاصل کارتان را ببینید. Renato Tarabella که ساز پلاگین‌های محبوب نیز برای پلاگین‌های خود استاد تازه‌ای شامل کارهای دستی برای NOTA و Path Deformer ساخته است.

    این بهترین پلاگین موجود برای کاربران مبتدی است. با وجود اینکه روش و چگونگی کار با آن ساده به‌نظر می‌آید، اما ممکن است چگونگی ساخت آنچه را که می‌خواهید کمی سخت باشد. اگر می‌خواهید در این پلاگین شروع خوبی داشته باشید، باید به کمک ابزارهای زیر در CINEMA ۴D شکل مایعات را ایجاد کنید؛
    ▪ Spline
    ▪ Particle emitter
    ▪ Sphere
    ▪ Null Object
    ▪ Metaball
    نشریه تخصصی کامپوتر و هنر

  2. #32
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض آسیفا و آسیفای ایران

    انجمن بین المللی فیلمساز انیمیشن ( آسیفا) در سال ۱۹۶۰ در انسی فرانسه تشکیل شد و امروز بیش از ۳۵۰۰ عضو در سراسر دنیا دارد . انجمن های ملی آسیفا در کشورهای مختلف شعبه های این انجمن هستند. این انجمن یک فصلنامه به نام "Asifa News" دارد که به سه زبان انگلیسی ، فرانسه و روسی چاپ و برای اعضا ارسال می شود.

    ● هدف:
    هدف اساسی انجمن عبارت است از اعتلای هنر انیمیشن ومعرفی آن به جامعه ، ایجاد تفاهم و ارتباط فرهنگی و هنری، و حفظ و اعتلای سینماگران انیماتور و سایر کسانی که در این حرفه فعالیت می کنند.
    ● فعالیت و برنامه های آسیفا:
    ۱) فراهم آوردن زمینه مناسب برای رشد و یادگیری هنر انیمیشن از همه طرق ممکن.
    ۲) حضور و شرکت فعال در مجامع بین المللی فیلمسازان انیمیشن.
    ۳) برگزاری گردهمایی های فرهنگی مانند جشنواره - کنگره- سمینار - سخنرانی - نمایش فیلم - بزرگداشت فیلمسازان.
    ۴) مبادله اطلاعات هنری بین اعضا و سایر ارگانها و نهادهای مشابه و انتشار بولتن و خبرنامه و مقاله هنری.
    ۵) ایجاد مراکز اطلاعات و آرشیو انیمیشن برای هر نوع مراجعه آموزشی یا تحقیقی.
    ۶) ترغیب هنرآموزان و علاقه مندان انیمیشن از طریق انتخاب فیلمهای برتر و اهدا جوایز یا هر طریق موثر دیگر.
    ۷) کمک به آموزش انیمیشن در ارتباط با مراکز آموزش سینمایی و انیمیشن کشور و سایر متقاضیان از طریق ارتباط با استادان و صاحبان حرفه انیمیشن.
    ۸) ایجاد مرجعیت صالح برای تثبیت حقوق این حرفه و داوری یا حکمیت در موارد لزوم.
    ● آسیفای ایران ( انجمن سینمایی فیلمسازان انیمیشن ایران)
    آسیفای ایران براساس الگوی آسیفای جهانی از سال ۱۳۵۹ به همت نورالدین زرین کلک و همکاری مهین جواهریان و تنی چند از انیماتورها و مدرسین دانشگاه فعالیت خود را آغاز نمود و در سال ۱۳۶۵ اساسنامه این انجمن شکل نهایی و مدون خود را یافت . اکبر عالمی و سعید توکلیان نیز در طول راه در تشکیل این انجمن بسیار کوشیدند.

    انجمن غیر انتفاعی آسیفای ایران در سال ۱۳۶۵ به آسیفای بین الملل پیوست . دفتر این انجمن در تهران و دارای صندوق پستی شماره ۱۹۷۸/۱۹۳۹۵ است و نشریه رسمی آن " آسیفا ایران " می باشد که قبلا بانامهای مضحک قلمی و انیماتور نیز انتشار یافته است.

    آسیفای ایران سه نوع عضو می پذیرد : عضو پیوسته، عضو وابسته و عضو افتخاری.
    ۱) شرط عضو پیوسته اشتغال به حرفه انیمیشن است.
    ۲) دانشجویان و دوستداران انیمیشن می توانند به عضویت وابسته آسیفای ایران درآیند.
    ۳) افراد خارج از این حرفه، که در پیشبرد اهداف آسیفا نقش مهمی داشته باشند یا وجودشان در این انجمن مفید باشد، بنا به تشخیص هیئت مدیره به مدت یک دوره به عنوان عضو افتخاری آسیفا برگزیده می شوند.
    آسیفای ایران از دو رکن تشکیل شده است : مجمع عمومی و هیئت مدیره .
    مجمع عمومی از اجتماع عموم اعضا ، هر دو سال یک بار برای تعیین خط مشی عمومی ، اصلاح اساسنامه و انتخاب هیئت مدیره تشکیل می شود.

    هیئت مدیره شامل سه نفر عضو ثابت، دو عضو علی البدل و یک نفر بازرس است که هر دو سال یک بار توسط مجمع عمومی انتخاب می شوند.
    برگرفته از کتاب "تاریخچه انیمیشن در ایران "
    مهین جواهریان
    CNN

  3. #33
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض فستیوال جهانی كارتون (wcc)

    فستیوال جهانی كارتون (WCC) در بالاترین و بزرگترین سطح صنعت انیمیشن و كارتون در دنیا مطرح است كه از تاریخ ۳ ? ۶ اكتبر ۲۰۰۴ در ششمین نشست خود در شهر پكن چین برگزار شد.
    بسیاری از كاریكاتوریست‌های مشهور و سازمان‌های ذیربط در این كنفرانس شركت كردند و رسانه‌های معتبر اخبار آن را به تمام دنیا گزارش كردند. كمیته برگزار كننده, این كنفرانس را مبدل به یك فستیوال جهانی كارتون كرد كه تمام جنبه‌های مختلف این هنر را در بر بگیرد, به این منظور كه یك ارتباط جهانی در بالاترین سطح بین كاریكاتوریست‌ها از كشورهای مختلف و سازمان‌های مربوط با موضوع طنز و ماهیت ملی آن در قرن ۲۱ برقرار شود.

    رویدادهای مهم این فستیوال عبارت بود از: عرضه نمایشگاهصنعت انیمیشن و كمیك در سال ۲۰۰۴ ? نمایشگاه نسخ اصلی طرح‌های اساتید كارتونیست‌های جهان ? مسابقه بین‌المللی لقآثارانیمیشن و كمیك در سال ۲۰۰۴ ? مباحثه در مورد صنعت انیمیشن و كمیك چین فعالیت‌های گوناگون مربوط به زمینه‌های مختلف كارتون؛ كمیك استریپ, كاریكاتور, تصویرسازی و انیمیشن.در این كنفرانس بالغ بر ۳۰۰ كارتونیست خارجی و داخلی, حضور داشته و هزاران نماینده صنعت انیمیشن و كارتون گرد‌هم آمده بودند, تا در مورد تحصیلات آكادمیك, نمایشگاه‌ها, تجارت, معاملات تجاری, رقابت خلاق, در عرصه كارتون, كاریكاتور و انیمیشن به بحث بنشینند.
    نفرانس زمانی برگزار ‌شد كه چین پنجاه‌و‌پنجمین سالگرد و تعطیلات ملی خود را به مدت یك هفته طی می‌كرد بنابراین پیش‌بینی می‌‌شد استقبال بسیار چشمگیر و بی‌سابقه‌ای از این مراسم انجام گیرد.

    (بیش از ۵۰۰ هزار بازدید كننده)اولین فستیوال انیمیشن, كارتون و كمیك (IACC) به سفارش وزارت فرهنگ چین و حمایت انجمن مطالعاتی فرهنگ مشرق زمین برگزار ‌شد و به سازماندهی انجمن‌های ذیل برپا گردید:انجمن فرهنگ مشرق زمین ? انجمن كمیك استریپ چین ? آكادمی مجله خبری طنز چین ? انجمن هنرمندان طنز چین ? روزنامه طنز و كاریكاتور چین? موسسه توسعه فرهنگ پكن ? انجمن كارتون هنك‌كنگ ? اتحادیه هنرمندان تایپه ? اتحادیه بین‌المللی ویتی‌ورلد آمریكا ? انجمن كارتونیست‌های كره ? خانه كاریكاتور ایران ? فدراسیون انجمن‌های كارتونیست‌های شرق آسیا و كمپانی عصر سبز فرهنگ پكن
    ● مقررات كلی
    الف) برای ترویج, تبادل انیمیشن, كارتون و گسترش و یافتن استعدادهای جدید در انیمیشن,‌ كارتون و كمیك كمیته برگزار كننده كنفرانس جهانی كارتون تصمیم به برگزاری مداوم این برنامه گرفته است.
    ب) كمیته مسابقات عهده‌دار برگزاری مسابقات و مسئول نظارت و مدیریت و ارزیابی و اهدای جوایزبود.
    ج) برپایی مسابقات:

    ۵ نوع مسابقه در این فستیوال عبارت بودند از:
    ▪ كارتون
    ▪ انیمیشن
    ▪ تصویرسازی
    ▪ كاریكاتور
    ▪ كلام در داستان‌های انیمیشن و كمیك

    د) موضوع مسابقه:
    ▪ موضوع مسابقه كاریكاتور: مشهورترین چهره‌ها در زمان ما
    ▪ موضوع مسابقات دیگر: جهان سبز, خانه, رویا و آزادی عقیده

    هـ ) كمیته مسابقات از ۱۵ جولای تا ۱۵ سپتامبر دعوت به همكاری نمود.

    و) جوایز مسابقات:

    مدال طلا, نقره و برنز در هر قسمت از مسابقه و به ترتیب ۱۰۰۰, ۵۰۰ و ۳۰۰ دلار به علاوه ۵ جایزه ویژه هر برنده یك مدال و یك دیپلم افتخار و كاتالوگ نفیس مسابقه را نیز دریافت می‌نماید.
    ز ) هیئت داوران (كارتونیست‌های مشهور دنیا) عبارت بودند از:
    ۱) بخش مسابقه كارتون:
    زوپینگ فی Xu pengfei (كارتونیست معروف و سردبیر روزنامه طنز و كاریكاتور چین)
    جولیان پناپای Julian pena-pai (كارتونیست معروف رومانیایی و مدیر هنری خانه نشر اچینوكس Echinox)
    داچوان زیا Xia Dachuan (كارتونیست معروف و رئیس تالار هنر كارتون پكن)
    جین هوی Jin Hui (كارتونیست معروف چینی)

    ۲) مسابقات انیمیشن:
    ربه‌كا جین بریستوف (عضو كمیته آكادمی اسكار, عضو موسسه آمریكایی هنر و علوم و كارگردانی و هنردیجیتال, دانشگاه پكینگ)
    ژوری ون برگ Juric Weinberg (كارگردان, استاد كرسی انیمیشن انجمن فیلم HFF آلمان)
    سان لی جون Sun Lijun (رئیس كرسی انیمیشن آكادمی فیلم پكن)

    ۳) مسابقه تصویرسازی:
    جوزابو Joe szabo (مسئول اتحادیه بین‌المللی كارتون ویتی‌ورلد)
    فامن Fa man (مصورساز مشهور آلمانی)
    یولیانگ Yu Liang (كارتونیست و تصویرگر معروف)
    ژوتائو Xu Tao (كارتونیست و تصویرگر معروف)

    ۴ مسابقه كاریكاتور:
    زانگ یائونینگ Zhang Yaohing (كارتونیست‌ معروف,‌ دبیر انجمن خبر كارتون چین)
    مسعود شجاعی طباطبایی (كاریكاتوریست و مدیر خانه كاریكاتور ایران)
    ووجیان جون Wu Jianjun (كارتونیست معروف چین)
    لیوهونگ Liu Hong (كاریكاتوریست مشهور و دبیر دائمی مجله بین‌المللی كمدی پكن)

    ۵) مسابقه كلام در داستان‌های انیمیشن و كمیك با هیئت داورانی كه در بالا نامبرده شده قضاوت ‌شد.
    ایران انیمیشن

  4. #34
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض بزرگ زنان تاریخ دیزنی

    در مصاحبه ها، والت همیشه به شوخی می گفت توسط زنانی که زندگی و کارش را تحت تأثیر قرار داده اند، محاصره شده و حتی سگش هم ماده است! موردی که والت را بسیار مورد توجه زنان قرار داد، احترام به هوش و استعداد آن ها نبود، بلکه استخدام آن ها در صنایعی که سابقاً توسط مردان قرق شده بود، همانند انیمیشن و پارک های بازی.
    انیمیشن های دیزنی، البته پُر از زنان قوی و جذاب است و از «مینی ماوس» تا «تینکربل» تا «سیندرلا» تا «جسیکا رابیت» تا – در این اواخر- «کیم پاسیبل». زنانی که صداپیشگی این شخصیت ها را برعهده داشتند، به اندازه خود آن ها جذاب هستند: «جودی بنسون»، «آیلین وودز»، «النور آئودلی»، «ورنا فلدون» و «سوزان اگان» «اولین «بل» در صحنه «برادوی» و هم چنین صداپیشه «مگ» در انیمیشن «هرکول») البته این ها تعداد محدودی از زنان بزرگ دیزنی هستند. حتی زنان فیلم های دوران والت زنانی با اراده و شخصیت قوی بودند، همانند «دوروتی مک گوایر»، «جَنت مونرو» و «کیم ریچاردز».

    به نظر می رسد این لیست پایانی ندارد. اشخاص دیگری نیز بودند همانند؛ «راسی تیلور» (صداپیشه مینی ماوس که با «وین آلواین»، صداپیشه میکی ماوس ازدواج کرد) «جولی اندروز» (و شخصیت معروفش در دیزنی، «مری پاپینز»)، «مارگارت کری» (مرجع زنده تینکر بل)، «تینی کلاین» (اولین تینکر بلی که بر روی قلعه زیبای خفته پرواز کرد و او در آن زمان یک مادر بزرگ بود)، «آدریانا کاسلوتی» (صدای سفید برفی که در سال ۱۹۹۴ زن افسانه ای دیزنی لقب گرفت)، «مری کاستا» (صدای پرنسس «آئورا» در زیبای خفته که در سال ۱۹۹۹ زن افسانه ای دیزنی لقب گرفت)، «جولی ریهم» (اولین سفیر دیزنی لند در ۱۹۶۵)، یا حتی مادر والت، «فلورا دیزنی»، که تلاش و زحمت و تشویق های او والت دیزنی دوست داشتنی ما را به وجود آورد. ما در زیر نگاهی کوتاه به زنانی که تاریخ دیزنی را شکل داده اند می اندازیم.

    ● مری بلر:

    کارش را در استودیوهای دیزنی از سال ۱۹۳۹ آغاز کرد و به زودی به خاطر رنگ آمیزی و طراحی اش که در فیلم هایی همانند؛ «آلیس در سرزمین عجایب» و «سه تفنگدار» و فیلم های کوتاهی همانند «Susie the Blue Coupe» و «خانه کوچک» مشهور است، به یکی از محبوب ترین زنان والت تبدیل شد. او یکی از طراحان کلیدی جاذبه «این دنیای کوچک است» بود و دیوار the Contemporary Resort را در WDW طراحی کرد.

    او در ۱۹۹۱ زن افسانه ای دیزنی لقب گرفت و سال گذشته «جان کین میکر»، تاریخ نگار انیمیشن، کتابی درباره آثار وی منتشر کرد. در سال ۱۹۵۳، بلر سازمان دیزنی را ترک کرد تا بتواند فارغ از عضویت در سازمانی به تبلیغات و تصویرگری کتاب کودک بپردازد. یک دهه بعد، والت دیزنی شخصاً از او درخواست کرد تا «این یک دنیای کوچک است!» را طراحی کند. در آخرین سال های زندگی اش، مشکلات خانوادگی و شخصی و هم چنین مصرف بی رویه مشروبات الکلی، باعث خراب شدن سلامت جسمی و روحی و به دنبال آن، هنر بلر گردید. او در ۱۹۷۸ در سوکل، کالیفرنیا، در سن ۶۷ سالگی درگذشت.

    ● لیندا وولورتون:

    نویسنده فیلم نامه «Homeward Bound: The Incredible Journey» و هم چنین نسخه انیمیشنی «دیو و دلبر». او فیلم نامه «دیو و دلبر» خود را برای اجرای تأتری بر روی صحنه برادوی، تنظیم کرد.

    ● لوسیل مارتین:

    کارش را در دیزنی از ۱۹۶۴ آغاز کرد و سپس منشی والت دیزنی، ران میلر و مایکل ایسنر گردید. در ۱۹۹۵، او معاونت رییس هیأت کارگردانان را برعهده گرفت.

    ● ویرجینیا دیویس:

    بازیگر خردسالی که در کارتون های هالیوودی اولیه والت دیزنی، «کمدی های آلیس»، نقش آفرینی می کرد. او اولین بازیگری است که با استودیوهای دیزنی قرارداد بست. هریت برنز: اولین زنی که به خاطر قوه تخیل اش و نه قدرت کار اداری اش استخدام شد. او در طراحی و ساخت جاذبه های پارک تفریحی دیزنی سهم فراوانی داشت.
    می توان از میان کارهای فروان وی، به «کلاپ میکی موس» در دهه ۱۹۵۰ و پرندگان آوازخوان «اتاق تسخیر شده Tiki» اشاره کرد. او در سال ۲۰۰۰، زن افسانه ای دیزنی لقب گرفت.

    ● جویس کارلسون:

    او شغل اش را در «دپارتمان رنگ و جوهر» دیزنی آغاز کرد اما در خلال کار بر روی «نمایشگاه جهان» (۱۹۶۴) به بخش Imagineering (مهندسی تخیل) منتقل شد و در آنجا در بخش «این دنیای کوچکی است!» به کار مشغول شد. او در ساخت و برنامه ریزی تمامی نسخه های برنامه در تمام پارک های تفریحی دیزنی در تمامی نقاط جهان، مشارکت داشته است. او در سال ۲۰۰۰ زن افسانه ای دیزنی لقب گرفت. تاریخ نگار دیزنی، «جیم کورکیس»، در کتاب تازه منتشر شده «مردمان والت» مصاحبه جالبی با وی کرده است.

    ● آلیس دیویس:

    همسر انیماتور خلاق مارک دیویس، او در رشته طراحی لباس و ساختمان با استودیو دیزنی همکاری می کند. از کارهای وی می توان «این دنیای کوچکی است!» و «دزدان دریای کارائیب» یاد کرد که در فیلم «دزدان ...» او کمربند ویژه ای برای صحنه های اکشن فیلم طراحی کرد.

    ● جولی تیمور:

    اولین زنی که برای نمایش موزیکال «شیر شاه» در روی صحنه برادوی در ۱۹۹۸ برنده جایزه تونی شد. او در همان سال به خاطر طراحی لباس نمایش، جایزه تونی دیگری نیز دریافت کرد. علاوه بر آن، اضافه کردن تعدادی شعر، و طراحی ماسک و عروسک های نمایش «شیر شاه» برعهده او بود.

    ● بتی تیلور:

    والت دیزنی شخصاً او را برای نمایش Slue Foot Sue انتخاب کرد. نمایشی که بلندترین نمایش تاریخ تأتر لقب گرفت، چرا که به مدت ۳۱ سال در Golden Horseshoe Revue در دیزنی لند، از سال ۱۹۸۷- ۱۹۵۶ به اجرا درآمد. در ۱۹۹۵ لقب زن افسانه ای دیزنی به او اعطا شد. آنت فاینسلو: یکی از تفنگداران اولیه که در بسیاری از فیلم های دیزنی همانند «Babes in Toyland»، او در سریالی که خودش کارگردانی آن را برعهده داشت، «کلوپ میکی موس» نقش آفرینی می کرد.

    ● دولورس ووگت:

    مدیر اجرایی والت از ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۵ کتی بیومونت: صداپیشه و مدل طراحی برای آلیس در «آلیس در سرزمین عجایب» و وندی در «پیترپن»؛ هم چنین صدای او را برخی از جاذبه های پارک تفریحی دیزنی می توان شنید. در ۱۹۹۸، زن افسانه ای دیزنی لقب گرفت.

    ● لئوتا تومیز:
    یکی از خلاق ترین افراد دیزنی که او بیشتر به شکل صورت گوی کریستالی در جاذبه «خانه جن زده»، مادام لئوتا، در دیزنی لند می شناسند. صداپیشگی مادام لئوتا را النور آئودلی (صدا پیشه ملفیسنست)، (جادوگر بدجنس «زیبای خفته») و مادام تریمین (مادر ناتنی «سیندرلا») برعهده دارد. آئودلی تنها زنی است که صداپیشگی او شخصیت منفی را در آثار دیزنی برعهده داشت. صدای واقعی لئوتا در آواز جاذبه «خانه جن زده»، بازدیدکنندگان را به بازگشت به خانه جن زده دعوت می کند.

    ● شارلوت مکارک:

    خیاطی که برای اولین بار عروسک های مخملی میکی و مینی ماوس را درست کرد و از آن پس، برای استودیو دیزنی کار کرد و عروسک های مخملی بسیاری از شخصیت های دیزنی را ساخت.

    ● برندا چپمن:

    اولین زنی که به عنوان سرپرست هیأت داستان نویسی یک انیمیشن، «شیرشاه» منصوب شد. او طراحی استوری بردهای «دیو و دلبر» و «نجات دهندگانی از زیر زمین (برناردو بیانکا۲» را نیز برعهده داشته است.

    ● بیانگا ماژولی:

    از ایده ها و نقاشی های وی در بسیاری از انیمیشن های کوتاه دیزنی (همانند «المر فیله») و فیلم های بلند مانند «پیترپن» و «سیندرلا» استفاده شده است.

    گریس بیلی:

    40 سال برای دیزنی کار کرد، در بیشتر اوقات رییس بخش دپارتمان نقاشی و جوهر دیزنی بود و در آنجا زنانی که در آن دپارتمان کار می کردند را آموزش می داد و بر کارشان نظارت می کرد. در سال ۲۰۰۰، زن افسانه ای دیزنی لقب گرفت.

    ● هلن استنلی:

    همسر دیوی کراکت در سریالی به همین نام، او مدلی بود که دو تن از پرنسس های دیزنی براساس او طراحی شدند (سیندرلا و پرنس آئورورا (زیبای خفته)).

    ● لیلیان باندز دیزنی:

    همسر والت دیزنی، یکی از پر نفوذترین و پرتأثیرترین زنان در پشت پرده. تغییر نام موش از «مورتیمر» به «میکی» را از کارهای او می دانند. مهم ترین کارش کمک به ساخت Walt Disney Concert Hall در لوس آنجلس بود. در سال ۲۰۰۴، زن افسانه ای دیزنی شد.

    ● دیان دیزنی میلر:

    دختر والت دیزنی و همسر ران میلر. او اولین کتاب را درباره زندگی والت دیزنی نوشت و افسانه والت را به کمک CD و DVD و وب سایتی که به زندگی و موفقیت های او می پردازد، زنده نگه داشت. به زودی موزه ای در منطقه سان فرانسیسکو می سازد.

    ● ادنا فرانسیس دیزنی:

    همسر «روی او» دیزنی و مادر «روی. ای.» دیزنی یکی از مورد احترام ترین زنان در تاریخ دیزنی به خاطر حمایت از شوهرش در مقابل موکل های بین المللی دیزنی. در سال ۲۰۰۴ زن افسانه ای دیزنی لقب گرفت.

    ● هیلی مایلز:

    بازیگر «پولیانا» (که جایزه ویژه آکادمی اسکار را به خاطر آن دریافت کرد) که در بسیاری از فیلم های زنده دیزنی همانند «دام والدین» و «That Darn Cat» بازی کرده است.

    ● سیسلی ریگرون:

    کلید دار اقامت گاه والت دیزنی در دیزنی لند و یکی از کسانی که بیشترین تأثیر را در پیشرفت تورهای Disney Guest Relation و برنامه سفیر دیزنی داشت.


    وید سیمپسون
    ترجمه: مهیار جعفرزاده
    پیلبان انیمیشن

  5. #35
    اگه نباشه جاش خالی می مونه alitopol's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2004
    محل سكونت
    تهران - در گوشه ای آرام
    پست ها
    377

    پيش فرض

    مژگان جان با دستهی پر برگشتی
    مرسی
    بابا محلت بده بخونیمشون

  6. #36
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض میكی ماوس ۷۹ ساله شد

    استودیوی والت دیزنی (دیسنی)، نهم خرداد ماه سال ۱۹۲۲ با ۴۰ دلار سرمایه شخصی «والت دیسنی» تاسیس شد و با گذشت ۸۵ سال سرمایه این استودیو به میلیاردها دلار بالغ می شود. این استودیو امروزه از بزرگترین مراكز تولید و عرضه فیلم های انیمیشنی و سینمایی جهان به شمار می رود و تولیدات آن مخاطبان گسترده ای در گروههای سنی مختلف در سراسر جهان دارد. این شركت تا پایان سال ۱۹۹۷ با سرمایه ای بیش از ۳۷ میلیارد دلار و فروش سالانه ۲۲ میلیارد و ۷۷ میلیون دلار، در مقام نخست شركت های پولساز فیلمسازی جای داشت. والت دیسنی بنیانگذار كمپانی دیزنی در سال ۱۹۰۱ در ایالت ایلی نویز آمریكا، شهر شیكاگو، به دنیا آمد. پدر او یك كانادایی ایرلندی تبار و مادرش از نسل آلمانی های آمریكایی تبار بود. والت یكی از ۵فرزند خانواده بود. او بیشتر دوران كودكی خود را در آنجا در یك مزرعه گذراند. او خیلی زود علاقه مند به نقاشی و هنر شد و به جای انجام دادن تكالیف مدرسه از حیوانات و طبیعت نقاشی می كشید. به گزارش ایرنا دیسنی در هفت سالگی نقاشی ها و طرح های خود را به همسایگان می فروخت. علاقه او به پدیدآوردن آثار هنری ماندگار از زمانی پدیدار گشت كه او قسمتی از دیوار اتاقش را با زغال نقاشی كرد. والت برای تحصیل دبیرستان مك كینلی در شیكاگو را انتخاب كرد. در آنجا، علایقش را بین نقاشی و عكاسی تقسیم كرد. او در انتشار روزنامه مدرسه نیز همكاری داشت. همچنین، بصورت شبانه در آكادمی هنرهای زیبا برای بالابردن توانایی های نقاشی و طراحیش شركت می كرد. پدر او مردی سخت گیر و عبوس بود و والت همیشه پول كمی داشت، ولی همیشه از تشویق مادر و برادر بزرگترش برخوردار بود. حتی بعد از اینكه خانواده والت به كانزاس سیتی مهاجرت كردند ، دست از پرورش استعدادهای نقاشی خود برنداشت. او علاوه بر نقاشی به بازیگری نیز علاقه مند شد و در مدرسه و تئاتر محلی شهر فعالیت نمایشی داشت. در سال، ۱۹۱۸ والت به صلیب سرخ ارتش پیوست و به فرانسه اعزام شد. او در آنجا، یكسال راننده آمبولانس بود. آمبولانس او پوشیده از نقاشی هایش بود. پس از بازگشت از فرانسه تصمیم گرفت بصورت تجاری به فعالیت های هنری دست بزند. او خیلی زود براساس تجربیاتش متوجه هنر متحرك سازی شد. او شركت Laugh-O-Gramsرا تاسیس كرد و به تهیه انیمیشن برای شركتهای محلی كانزاس سیتی پرداخت. ولی پول او به آخر رسید و شركتش ورشكست شد. اما دیسنی با این شكست از هدف خود دست برنداشت. او نمونه ای از كارهای قبلی خود را برداشت و راهی هالیوود شد تا كسب وكار جدیدی بیابد و این در حالی بود كه هنوز ۲۲ سالش تمام نشده بود. برادر وی، روی دیسنی (Disney Roy) در كالیفرنیا بود. او مشوق والت بود و حس مشتركی با وی داشت. دو برادر در كالیفرنیا با ۲۵۰ دلار خود و ۵۰۰ دلاری كه قرض گرفته بودند، یك كارگاه در گاراژ عمویشان تاسیس كردند. به زودی آن ها سفارشی برای آلیس در سرزمین عجایب - از كارهای قبلی والت- از نیویورك دریافت كردند. دو برادر پس از آن كار خود را گسترش دادند و به یك دفتر در هالیوود انتقال یافتند. این جدیت و باور والت بود كه بعدها او را در صدر اجتماع هالیوود قرار داد. استعداد او برای اولین بار در كارتون صامت Plane Crazy متبلور شد و در سال ۱۹۲۸اولین كارتون صدادار را با شخصیت «میكی ماوس» ارائه داد. او همچنین برای اولین بار كارتون های رنگی را ارایه كرد و برای دو سال به تنهایی از این گونه انیمیشن تولید می كرد. در ۱۹۳۲ برای اولین بار جایزه «استودیو آكادمی» را دریافت كرد. در سال ۱۹۳۷ فیلم تمام انیمیشن سفیدبرفی و هفت كوتوله را ارائه داد كه هزینه ساخت آن ۱۴میلیون ۹۹هزار دلار بود و هنوز یكی از بزرگترین شاهكارهای تاریخ متحرك سازی شناخته می شود. در پنج سال بعدی استودیو والت دیسنی چندین فیلم بلند متحرك دیگر نیز تهیه كرد.
    در سال ۱۹۴۰ استودیو والت دیسنی بیش از یكهزار هنرمند، متحرك ساز، قصه نویس و تكنسین داشت و كار ساخت

    یك استودیو دیگر نیز به پایان رسیده بود، گرچه در طول جنگ جهانی ۹۴ درصد امكانات استودیو در اختیار ساخت فیلم های تبلیغاتی و آموزشی برای دولت و ارتش بود. با رشد فیلمسازی و متحرك سازی والت دیسنی متوجه یكی دیگر از رویاهایش شد، یك پارك تفریحات. برادرش این سرمایه گذاری را سود ده نمی دانست و هیات مدیره و چند تن از بانكداران را قانع كرد كه درخواست والت برای پول را نپذیرند. ولی والت متوجه منبع دیگری برای تامین سرمایه شد، تلویزیون. در آن زمان تلویزیون به عنوان جدیدترین وسیله سرگرمی شناخته شده بود. والت با كمپانی ABC از اولین پخش كنندگان تلویزیونی قرارداد بست. او پنج میلیون دلار سرمایه دریافت كرد و در قبال آن متعهد شد میكی ماوس را وارد برنامه های تلویزیونی كند. این پارك در ۱۹۵۵ افتتاح شد.

    ولی این شروع كار بود. او در مركز ایالت كالیفرنیا ۴۵ مایل مربع زمین خریداری كرد و پس از هفت سال در اكتبر «۱۹۷۱جهان دیزنی» شامل پارك تفریحی جدید، نمونه ای ساخته شده از شهرهای آینده و استودیو Disney-MGM افتتاح شد. والت دیسنی در سال ۱۹۶۶ درگذشت.

  7. #37
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض ترانه های کارتون اسپریت، اسبی از سیمارون

    ▪ موسیقی: هانس زیمر
    ▪ خواننده: برایان آدامز
    «تا حالا چیزی نمی دانستم» Nothing I`v Evere Known الان احساس می کنم، مثل برگی در نسیم هستم که نمی داند به کجا پرتاب می شود نمی داند به کجا می رود من خودم را در جایی یافتم، که هرگز فکر نمی کردم آنجا باشم در یک چرخه می گردم درباره خودم و تو فکر می کنم چطور بگویم وقتی که نمی دانم چه بگویم حالا چکار کنم، خیلی چیزها تغییر کرده است .
    تا حالا چیزی نمی دانستم، که چنین حسی در من ایجاد کند تا حالا چیزی نمی دانستم، که مرا مجبور به ماندن کند اما من اینجا هستم، که مرا مجبور به ماندن کند اما من اینجا هستم، آماده حضور تو من عوض شدم، من افتادم، من صدای خانه ام را می شنوم هی، من هیچ وقت چنین احساس قوی ای نداشتم.
    اوه نه مثل این است که تا حالا چیزی نمی دانستم حالا تو کسی هستی که من به دنبالش بودم تو کسی هستی که نیاز دارم تو کسی هستی که به من دلیل باور کردن می دهی ستاره ای را دنبال می کنم، که به جایی که تو هستی مرا راهنمایی کند احساسم آنقدر قوی است، که ممکن نیست اشتباه باشد «من همیشه برمی گردم» I Will Always Return من شنیدم که باد مرا صدا می کند صدایی که مرا به خانه هدایت می کند آتش جرقه می زند، شعله ای که هنوز در حال سوختن است می گوید من همیشه به سوی تو باز می گردم می دانم که راه طولانی است، اما خانه جایی است که تو باشی هر جایی که تو باشی، من راهی به آنجا پیدا می کنم من مثل رودخانه می تازم، من خورشید را دنبال می کنم.
    مثل عقابی پرواز می کنم، به سوی جایی که به آن تعلق دارم نمی توانم مسافت ها را تحمل کنم، نمی توانم تنهایی خواب ببینم نمی توانم منتظر دیدار تو باشم، بله من در راه خانه هستم حالا می دانم که این حقیقت دارد همه راه های من به تو می رسد و در این ساعت تاریکی عزیزم نور تو مرا پیش می برد تو مثل یک رودخانه می تازی، مثل خورشید می درخشی می توانی مثل عقاب پرواز کنی تو تنها کسی هستی که من در هر غروب دیده ام و از همه این ها آموخته ام اوه این به خاطر توست، که من همیشه باز می گردم «جایی که به آن تعلق دارم» This is Where I Belong من صدای وزیدن باد بر دشت را می شنوم صدایی قوی، که نام مرا می خواند مثل رودخانه وحشی است .
    مثل خورشید گرم بله اینجاست، جایی که به آن تعلق دارم زیر این آسمان درخشان، جایی که عقاب ها پرواز می کنند اینجا بهشت است، جایی که خانه اش می خوانم این ماه بر فراز قله ها این نجوای درختان این موج های آب بیا نگذاریم چیزی من را از اینجا دور کند چون هر چه می خواهم، در اینجا هست و وقتی ما با هم هستیم، ترسی وجود ندارد و هر جا من پرسه بزنم، یک چیز یاد گرفته ام اینجا جایی است که من همیشه، همیشه به سوی آن باز می گردم «در شیپورها بدمید» Sound The Bugle در شیپورها بدمید، فقط برای من بنوازید وقتی فصل ها عوض می شوند، مرا به یاد بیاورید که چگونه بودم حالا دیگر نمی توانم ادامه دهم، حتی نمی توانم دیگر شروع کنم دیگر هیچ چیز برایم باقی نمانده، جز یک قلب خالی.
    من یک سربازم، زخمی و ناتوان از جنگیدن چیز زیادی برایم نمانده، مرا کنار بگذارید یاد بگذارید یک گوشه دراز بکشم در شیپورها بدمید، به آن ها بگویید من اهمیتی نمی دهم دیگر جاده ای را نمی شناسم، که به جایی منتهی شود بدون روشنایی کوچک که مرا در تاریکی هدایت کند همین جا بخواب، تصمیم بگیر دیگر ادامه ندهی سپس از آن بالاها، جایی در دور دست صدایی تو را می خواند، به یادت می آورد که کی هستی اگر خودت را رها کنی، شهامتت به زودی از دست می رود پس امشب قوی با ش .
    به خاطر بیاور کی هستی بله تو الان سربازی هستی، که در یک نبرد جنگیده یک بار دیگر آزادی در انتظار توست، بله پس ارزش جنگیدن دارد «من اینجا هستم» من اینجا هستم، این منم جایی که بیش از هر جای دیگر مشتاق آن بودم من اینجا هستم، و فقط من و تو هستیم امشب ما به آرزوهایمان می رسیم (به رویاهایمان تحقق می بخشیم) اینجا دنیای جدیدی است، یک شروع تازه است که با طپش قلب های جوان زنده است امروز روز جدیدی است، یک طرح نو است من منتظر تو بودم من اینجا هستم ما اینجا هستیم، تازه شروع کرده ایم و بعد از یک زمان طولانی، زمان ما آمده است بله ما اینجا هستیم، هنوز هم پُرقدرت درست در جایی که به آن تعلق داریم من اینجا هستم، کنار تو و ناگهان جهان تازه شد من اینجا هستم.
    جایی که می خواهم آنجا بمانم و هیچ چیز سر راه ما قرار ندارد من اینجا هستم، این منم «برادرانی در زیر نور خورشید» من رویایی داشتم، از یک چمنزار وسیع و گسترده من رویایی داشتم، از یک آسمان سپید صبحگاهی من رویایی داشتم، که در آن ما با بال های طلایی پرواز می کردیم و تنها من و تو بودیم، فقط من و تو به دنبال ندای قلب برو، بچه کوچک باد غربی صدایش را دنبال کن، که تو را به خانه می خواند رویاهایت را دنبال کن، اما همیشه من را به خاطر داشته باش من برادر تو هستم، در زیر نور خورشید ما مثل پرندگانی از یک گونه هستیم ما مثل دو قلب هستیم که با هم ارتباط دارند.
    برای همیشه یکی شده ایم مثل برادرانی در زیر خورشید هر کجا که صدای باد را در دره شنیدی هر جا که دویدن بوفالوها را دیدی هر جا که بروی من در کنارت خواهم بود چون تو برادر منی، برادری در زیر نور خورشید «نمی توانی مرا بگیری» You Can’t Take Me برو در نبرد دیگری مبارزه کن، من یک شب دیگر می تازم بیا، امتحان کن من راه خودم را می روم و احساس خوبی ندارم من باید برگردم، نمی توانم شکست را بپذیرم همه چیز خوب است، من راهی پیدا می کنم تو به هیچ صورتی نمی توانی مرا شکست دهی هیچ وقت بر روی چیزی که نمی دانی درونش چیست، قضاوت نکن مرا تحریک نکن.
    من با آن می جنگم هرگز تسلیم نشو، هرگز نبرد را واگذار نکن اگر نتوانی یک موج را مهار کنی نمی توانی سوار آن شوی نمی توانی بدون دعوت بیایی هرگز تسلیم نشو، هرگز نبرد را واگذار نکن نمی توانی مرا بگیری من آزادم چرا همه چیز اشتباه پیش رفت، می خواهم بدانم چه اتفاقی می افتد این چیزی که مرا مهار می کند، چیست من در جایی که انتظار دارم، نیستم باید نبرد دیگری آغاز کنم من با تمام قوایم می جنگم من خودم را آزاد می کنم، حالا می بینی بله، تو در مسیر من قرار داری پس بهتر است مراقب باشی «نگذار برود» «Don’t Let Go» باور نمی کنم که این لحظه رسیده باشد باور کردن این که ما تنها هستیم، خیلی مشکل است چیزهای زیادی برای گفتن و انجام دادن هست محال است که آن ها را انجام ندهیم.
    اگر من چنین احساسی داشته باشم می توانی مرا ببخشی چون ما تازه همدیگر را دیده ایم، بگو همه چیز رو به راه است پس بیا این احساس را بگیر و پرورش بده هرگز نگذار، هرگز نگذار که از دست برود نگذار چیزهایی که باور داری از دست برود تو به من چیزی دادی که آن را باور داشته باشم نگذار این لحظات از دست برود نگذار چیزهایی که احساس می کنی از دست برود من نمی توانم چیزهایی که احساس می کنم بیان کنم نگذار برود .
    نه من نمی گذارم، حالا ممکن است من روحم را برایت عریان (آشکار) کنم یا بیایم و بی پرده بگویم که تو زیبا هستی چون چیزی است که نمی توانم بیان کنم احساس می کنم که در میان باران تند پریده ام تو باعث شدی که احساسات من، به سرعت بتازند نمی توانم در برابر لبخند شیرین و زیبای تو مقاومت کنم پس این احساس را بگیر و پرورش بده هرگز نگذار، نگذار که از دست برود من تمام زندگی ام در انتظار بود که این لحظه را به خوبی احساس کنم حس کردن تو تمام شب را پُر می کند پس بیا، این لحظات را محکم نگه داریم .


    پریسا کاشانیان
    پیلبان انیمیشن

  8. #38
    آخر فروم باز pedram_ashena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    من هم همانجام ;)
    پست ها
    3,303

    12 کارتون استیم بوی



    ● خلاصه داستان:
    «استیم بوی» داستانی علمی – تخیلی است که در دوره ویکتوریا اتفاق می افتد و توسط یکی از استادان انیمیشن ژاپنی کارگردانی شده است. داستان درباره سه نسل از یک خانواده انگلیسی است که درگیر اختراعی پیشرفته درباره بخار شده که فیلم آن را همانند نیروی اتمی قرن ۱۹ می پندارد. شاید اتفاق هایی که در فیلم می افتد، براساس واقعیت شکل گرفته باشند، اما آن ها در طوفان بازی های بد، که از اکشنی پُر سر و صدا، بی هدف و تکراری به وجود آمده است، از بین می رود.
    فیلم در سال ۱۸۶۶ با مجموعه ای از آب های یک غار یخی آغاز می شود که خلوص فوق العاده آن برای آزمایش خانواده «استیم»، که درباره ذخیره نیرو توسط بخار تحت فشار است، لازم می باشد. «ری استیم» جوان (به صداپیشگی آنا پاکوئین) قهرمان پسر فیلم است که پدرش، «ادی» (آلفرد مولینا) و پدر بزرگش «لرد استیم» (پاتریک استیوارت) در پیشرفت این تکنولوژی سهم فراوانی دارند. روزی «ری» بسته ای توسط پُست از پدر بزرگش دریافت می کند، بسته توسط افراد بدجنس که لباس های سبک ویکتوریایی تیره رنگی پوشیده و ادعا می کند «من یک بدمن بدجنسم» تعقیب می شود.
    بسته حاوی یک توپ بخار است که بخار را با فشاری فوق العاده بالا در خود ذخیره کرده است. توپ، که توسط «لوید» اختراع شده، یک منبع نیرو انقلابی یا یک وسیله کشنده که هر لحظه می تواند منفجر شود است. خودتان تصمیم بگیرید. «ری» سعی می کند با اختراع عجیبی که شبیه یک تک چرخه که در ماشین لباسشویی گیر کرده، فرار کند اما دستگیر شده و به ساختمان مرکزی «مؤسسه اوهارا» که می خواهد از این اختراع برای نیرو محرکه یک ماشین جنگی استفاده کند.
    شاید حدس بزنید: نام دختر خانواده «اوهارا»، «اسکارلت» است. تاریخ اكران: ۱۸ مارس ۲۰۰۵ به صورت محدود استودیو: تریومف فیلمز (سونی) كارگردان: كاتسوهیرو اوتومو نویسنده فیلم‌نامه: كاتسوهیرو اوتومو صداپیشگان: آنا پاكویین، آلفرد مولینا، پاتریك استوارت ژانر: اكشن، ماجراجویانه، انیمیشن، درام، علمی- تخیلی «اوتومو» شیوه جدیدی را آزمود از زمانی كه «كاتسوهیرو اوتومو»‌، انتظارات مردم در مورد انایم‌ها را در بازار آمریكا با فیلم قابل توجه «آكیرا» تغییر داد، ۱۷ سال می‌گذرد.
    دیگر لازم نیست یك مشت آدم خودشان را در كتابخانه یا اتاق نمایش فیلم حبس كنند تا كارتون‌های ژاپنی زبان را با كمك یك دفترچه راهنما كه به آن‌ها این ایده را می‌داد كه شخصیت‌ها چه می‌گویند، تماشا كنند؛ «آكیرا» موج نویی در نمایش انایم به وجود آورد. «آكیرا» با حضوری در حدود دو سال در صدر فیلم‌های ویدیویی پُرفروش آمریكا، اولین انیمیشن ژاپنی بود كه توجهی در خور كه به گفته برخی سال‌ها این ژانر از آن محروم بود را به دست آورد و منجر به باز شدن پای دیگر پروژه‌ها برای پخش سینمایی و یا ویدیویی در آمریكا گردید. در آن فیلم ما شاهد تولید در آینده بودیم که حکومت نظامی دیکتاتوری آن نمی توانست از عهده کنترل گروه های موتور سوار یاغی برآید.
    برای تماشاگر آمریکایی که با انیمیشن های ملایم با حیوانات زیبا و داستان های پریان بزرگ شده بود، انیمیشن فیلم یک کار هنری، تصایور خیره کننده و صدا منحصر به فرد بود. فیلم دیگر «اتومو» (Roujinz) ۱۹۹۱، درباره ماشین کامپیوتری برای سالمندان بود که وظایفش، وسیله راه رفتن رخت خوا، تشخیص و درمان بیماری، ماساژ و سرگرمی بود؛ اما صاحبان مدل جدید دستگاه ۱۰۰-Z، متوجه می شدند که چه بخواهندو چه نخواهند نمی توانند آن را ترک کنند و در کل ایده فیلم درباره زندگی انسانی تحت سلطه ماشین ها بود. برخلاف دیگر كارگردان مشهور فیلم‌های انایم، هایائو میازاكی («شاهزاده مونونوكه»، «Nausicaan»)، انایم‌های «اتومو» بیشتر مورد توچه تماشاگر عام قرار می‌گیرد. «میازاكی» توجهات و تشویقات را به خاطر خط داستانی سنگین، مملو از كنایات و استفاده از اسطوره‌های ژاپنی كسب كرده است،‌ در حالی كه شیوه «اتومو»، داستان‌گویی صریح است كه وقتی با نقاشی‌های زیبا كه از مشخصه‌های كارهای وی است درمی‌آمیزد، باعث جلب تماشاگران فراوانی می‌شود. این ویژگی در آخرین فیلم سینمایی «اتومو»، «استیم بوی»، به خوبی مشهور است.
    دیدگاه «اتومو»، انتخابی غیر دیزنی برای نوجوانانی كه با «Nickelodeon» و كارتون‌های یكشنبه صبح بزرگ شده‌اند – و بزرگ‌سالانی كه هیچ گاه «شاهزاده قو» را فیلم مناسبی برای تعطیلات آخر هفته نمی‌دانند، است. شیوه داستان‌گویی و كارگردانی وی انیمیشن سینمایی را وارد عصر جدیدی كرد، كه برای سال‌ها، هالیوود از درك آن عاجز بود و به تازگی به آن هنر دست یافته است. برخلاف بیشتر فیلم‌های انایم، از جلمه «آكیرا» ساخته اتومو، داستان «استیم‌بوی» در فضایی متفاوت از دیگر فیلم‌های انایم رخ می‌دهد.
    به جای توكیو پیشرفته در آینده یا یك جمعیت ساكن در فضا یا یك امپراتوری تخیلی آسیایی، «اتومو» انگلستان اواخر دهه ۱۹ را با جزییات زیبا و حیرت‌انگیز بازسازی كرده و آنچنان صنعت پیشرفته‌ای به تكنولوژی عصر ویكتوریایی داده كه از فیلم می‌توان به عنوان نمونه‌ای از ژانر Steam Punk برای سال‌‌ها یاد كرد. فیلم در قلمرویی آغاز می‌شود كه روزی آلاسكا خواهد شد. پروفسور «لوید استیم»، به صداپیشگی ستاره سابق «پیشتازان فضا: نسل آینده»، «پاتریك استوارت»، در حال انجام دادن آزمایشی است كه رد آن یك كره برنجی اسرار‌آمیز به مجموعه‌ای از لوله‌ها و اتصالات، متصل شده باعث از بین رفتن ساختمانی در نزدكی محل آزمایش و كشته شدن تمامی افراد داخل آن و هم‌چنین پسر بزرگ پروفسور، پروفسور «ادوارد استیم» (به صداپیشگی «آلفرد مولینا»، «راك اوك اسپایدرمن۲») می‌باشد.
    فلاش فوروارد به دهكده‌ای در انگلستان؛ خانواده «ادوارد استیم» در حال انجام دادن كارهای روتین روزانه خود هستند. «ری» (به صداپیشگی آنا پاكین)، سرگرم اختراع ماشین بخار دست‌ساز خود است تا این كه پست پادشاهی بسته‌ای عجیب حاوی همان دایره برنجی اول فیلم از طرف «لوید استیم» برایش می‌آورد.
    این سرآغاز سكانس باورنكردنی از تعقیب و گریز می‌شود كه در آن وسیله نقلیه دست‌ساز «ری مایك تانك» كه با نیروی بخار كار می‌كند، یك قطار و یك وسیله نقیله كه تنها در رمان‌های «ژول ورن» می‌توانید پیداش كنید، شركت دارند. به زودی «ری» متوجه می‌شود كه در وسط نقشه‌ای بین دولت، یك شرت بین‌المللی و پدر بزرگش است و تنها هوش و ذكاوتش می‌تواند او را از بیشتر مخمصه‌ها نجات دهد.
    اشکالی که از نظر زمانی در فیلم سوالی در فیلم پیش می آید: مؤسسه شیطان صفت «اوها» را می خواهد نمایشگاه «Great Exhibition» را خراب کند چون که پرنس «آلبرت»، «کریستال پالاس» را مکانی برای نمایش برتری انگلستان در انقلاب صنعتی کرده است. ولی Great Exhibition در ۱۸۵۱ برگزار شد در حالی که فیلم در ۱۸۶۶ اتفاق می افتد، پس تاریخ چه می شود؟ «استیم بوی» بهترین فیلم‌‌نامه‌ای كه تا حالا نوشته شده نیست و با اطمینان می‌توان گفت كه شخصیت‌هایش از عمق كافی برخوردار نیستند،‌ اما نیازی هم به آن‌ها ندارد.
    داستان به شیوه‌ای پیش می‌رود، كه تماشاگر هیچگاه احساس نمی‌كند كه می‌تواند به قسمت‌هایی از فیلم نگاه نكند یا این كه از روی خستگی خمیازه بكشد یا دوشی بگیرد. تصاویر، به خصوص صحنه اوج فیلم كه در آن تانك‌ها و زره‌های دوره ویكتوریا در مقابل هم در جنگ بین پلیس لندن و نیروی دریایی سلطنتی، صف‌آرایی می‌كنند، بسیار حیرت‌آور است.
    به جزییات توجه منحصر به فردی شده، هر شیر، اتصال لوله و لباس خود نمونه‌ای از یك كار هنری است اما توجه به جزییات باعث نشده كه فیلم فراموش شود. اكثر فیلم‌های انایم این تمایل را دارند كه به جلوه‌های بصری توجه فروانی كنند و فیلم‌نامه فراموش می‌گردد. خوشبختانه، «استیم بوی» این نقطه ضعف را ندارد و اگر قسمت‌های ضعیف فیلم‌نامه را كه تعدادش انگشت شمار است را كنار بگذاریم از فیلم‌نامه‌ای جامع و محكم برخوردار است.
    نسخه‌ای كه در آمریكا و در دیگر كشورهای انگلیسی زبان پخش شده، ۱۰۶ دقیقه‌ای است در حالی كه نسخه پخش شده در ژاپن ۱۲۶ دقیقه، این مدت زمان كوتاه شدن ممكن است برخی از نقاط ضعیف در فیلم‌نامه را توجه كند كه مطمئناً آن نسخه را در DVD خواهیم دید، درست همان اتفاقی كه برای «آكیرا»ی اتومو افتاد.
    تنها نقطه ضعف بزرگ فیلم، شیوه پخشی كه استودیو در نظر گرفته است. «استیم بوی» یكی از محدود انایم‌هایی است كه می‌تواند تماشاگران زیادی را در آمریكا به سینما بكشاند. به جای آن، فیلم به صورت محدود توسط كمپانی سونی پخش می‌گردد، بیشتر شهرها فراموش شده و در شهرهای پخش شده نیز، فیلم تنها در خانه‌های هنر به نمایش درمی‌آید.
    این جای تأسف است چرا كه مخاطب عام از فیلم بسیار لذت می‌برد و كودكان و بچه‌های بزرگ‌تر می‌توانند والدینشان را به همراه خود به سینما بكشانند و والدین برخلاف «روبات‌ها» كه فیلمی مخصوص كودكان بود،‌ می‌توانند از تم بزرگ‌سال فیلم لذت فراوانی ببرند.

  9. #39
    آخر فروم باز pedram_ashena's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    من هم همانجام ;)
    پست ها
    3,303

    12 اردکی در فضا

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    و برگشته است . بله «دافی داک» ، اردک معروف شرکت وارنر این بار در نقش داک داجر ( اردک از زیر کار در رو ) به صحنه برگشته است ، منتها نه روز عادی در قرن بیستم یا حتی بیست و یکم بلکه در قرن بیست و چهارم و نیم !. چند حلقه در صفحه تلویزیون شما ظاهر می شود ، وسط حلقه ها موشکی به فضا پرتاب می شود .
    موسیقی روی این تصاویر شما را به یاد فیلم «تاندربال» از مجموع جیمزباند می اندازد ، شنیدن صدای تام جونز هیجان شما را بیشتر می کند . بعد تصویری از دافی داک که لباس مخصوص کاپیتان های فضایی را پوشیده است صفحه را پر می کند . کنارش نوشته شده است : دافی داک در نقش داک داجر . تام جونز به خواندن ادامه می دهد و تصاویر شما را به یاد آماده شدن بت من می اندازد .
    بعد : پورگی پیگ در نقش «اسپیسی کدت» ( کارآموز فضایی ) . باز چند تصویر از داک در شرایط متفاوت . دوباره: «مارون ماریتان» ( آدم کوچولوی مریخی ) در نقش فرمانده مریخ. حالا چند سفینه مریخی «سفینه داک» را تعقیب می کنند و بعد روی صفحه ( پس زمینه ای در فضا ) حروف اسم داک داجر در کنار هم جمع می شوند. به دنبال آن ، به سرعت و با آهنگی که حس و حال جنگ ستارگان را می دهد اسم آن قسمت مثلاً قسمت ۱۲۰۲۰ « جاسوسی که مرا دوست ندارد » نویسندگان آن و در آخر کارگردانان ظاهر می شود .
    اولین تصویری که .... یه لحظه صبر کنید : دافی داک ؟ داک داجر ؟ این ها کی هستند ؟ از کجا آمدند ؟ معمولاً با شنیدن اسم شرکت وارنر ، اولین تصویری که به ذهن ما می رسد خرگوش خاکستری شیطانی است که همیشه هویجی به گوشه لبش است و از ما می پرسد : « هی چی شده رفیق ؟ » ولی خوب می دانیم که او تنها شخصیت خلق شده در این کمپانی نیست: «رود رانر»، «ویل اکایوت»، «تویتی»، «اسپیدی گنزالس»، «پورکی پیگ» و ... «دافی داک». وی برای اولین بار توسط کارگردان پر آوازه شرکت «تکس اوری» خلق شد و در کارتون « شکار اردک پورکی » بازی کرد .
    این کارتون که در سال ۱۹۳۷ ساخته شد ، معرف کاملی برای دافی بود . اردک سیاه کوچکی با حلقه ای سفید به دور گردنش ، دیوانه و مضحک که دنیای کارتون های سیاه و سفید را زیر و رو کرد . کسی که مدام « وهو وهو » و خنده های بلند سر می داد و جلوی شکارچی مثل «پورکی پیگ» بدون ترس ایستادگی می کرد . بنابر گفته ای، اگر «میکی موس» کارتون را مردمی می کرد، گروه «دافی داک» و «پورکی پیگ» آن را واقعاً خنده دار ساخت. اما «دافی داک» بیشترین بخش تکامل خودش را مدیون تلاش های «چاک جونز» است. در سال ۱۹۴۸ در دافی داک تغییراتی ایجاد شد .
    بلندتر و استخوانی تر و ژولیده تر شد. شخصیتش هم از کسی که همیشه برنده و خوشحال بود به بازنده ای که هیچ وقت راضی نمی شد تغییر کرد . او در چندی از بهترین کارتون های «جونز» بازی کرد. ولی وقتی که از طرف کارگردان های دیگر شرکت وارنر با استقبال زیادی مواجه نشد (آن ها ترجیح می دادند از شخصیت قدیمی او استقاده کنند) «جونز» اورا در اواسط دهه پنجاه بازبینی کاملی کرد و تا امروز هم به همین شکل باقی ماند.
    او که همیشه در ابتدا نا موفق است ، در نهایت از این بابت خوشحال می شود. «جونز» در برابر دافی شخصیت های زیادی گذاشت: «نستی کنستی»، «مارون مارتین»، «المرفود»، خودش (در شاهکار جونز به نام « داک دیوانه می شود») و در نهایت «باگزبانی». یکی از این کارتون ها « داک داجر در قرن بیست و چهارم و نیم » بود که در سال ۱۹۵۳ پخش شد و پایه ای برای ساخته شدن سری «داک داجر» در سال ۲۰۰۳ شد. «جورج لوکاس» ( خالق جنگ ستارگان ) از این کارتون خوشش آمد . همین باعث شد که در سال ۱۹۸۰ «جونز» یک قسمت دیگر از این کارتون را به نام « داک داجر و بازگشت به قرن بیست و چهارم و نیم» بسازد و هم زمان با فیلم «جنگ ستارگان» پخش بکند.
    حالا داستان از چه قرار است: «داک داجر» ( دافی داک ) در دوران ما منجمد می شود و در سال ۲۳۵۰ دوباره به زندگی عادی باز می گردد. به دلایلی کاملاً نامشخص، سمت کاپیتانی یکی از فضاپیماهای نیروی محافظ زمین را می گیرد. مرتباً پیغام هایی دریافت می کند که ردشان می کند تا وقتی که کار آموز فضایی اش (اسپیسی کدت ) وادارش می کند آن ها را اجرا کند. او در اکثر موارد با فرمانده مریخی (مارونی) درگیر می شود. در کنار این ها بازیگران دیگری هم هستند: سگ مارونی کی- نائین (K-۹) ، پروفسور آی کیو بالا (کسی که در تیتراژ اولیه می بینیم که «داجر» را به زندگی عادی بر می گرداند) ملکه مریخ ( کسی که به اندازه ای که عاشق «داجر» است، از او متنفر است.)
    رییس «داجر» و شخصیت های دیگری که در بعضی از قسمت ها به صورت مهمان حضور دارند، «نستی کنستی» و «یوسمیت سام» که نقش رییس بربرهای فضایی را دارد. کارگردان های این مجموعه علاوه بر استفاده کردن از خصوصیات شخصیت های «وارنر»، به استفاده از سایر ژانرهای معروف دیگر پرداخته اند.
    از تیتراژ اول ( که به درستی باید آن را تأثیرگذار نامید) و با صدای «تام جونز» که ما را وارد حال و هوای «جیمز باند» می کند، تا قسمت معرفی که با آهنگ مخصوص «جنگ ستارگان» وارد فضای کارتون می کند، تا انواع شخصیت های مهمان، از جمله؛ «دراکولا» در قسمت «می خواهم به چنگت بیارم» حضور ربات کمکی که صحنه آخر قسمت « دوست پرنده » را کاملاً شبیه کارتون « غول آهنی » می کند. لباسی که بر تن «ملکه مریخ» است به مانند لباس «پرنسس ویا» در آخرین سری «جنگ ستارگان» است.
    در قسمت دهم «داجر» اتفاقی جایش با یکی از قهرمانان گروه سبز پوش عوض می شود، که کاملاً یادآور کمیک استریپ های آمریکایی است. کارگردانان جوان این مجموعه («اسپایک برندت» و «تونی کرون» ) به خوبی توانستند ما را از روابط بین شخصیت ها آگاه کنند و همین موضوع خود باعث خلق موقعیت های طنز بسیاری شده است، که همیشه در هر نقطه ای از داستان پراکنده است. شاید ابتدا ما واقعاً نفهمیم که چرا «داک داجر» به سمت کاپیتانی رسیده است. ولی در طول قسمت های مختلف متوجه قابلیت های او به عنوان یک کاپیتان قابل اعتماد می شویم. هرچند که همه این ها با شوخی های فروانی همراه است.
    به عنوان مثال در قسمت «بازگشت به آکادمی» بعد از این که «داجر» در هر سه مرحله از تعلیماتش رد شده است، تصمیم می گیرد که رتبه خودش را در دفتر سرهنگ «امیلی» عوض بکند . (امیلی اسم مرد هیکل گنده ای است!) وقتی که سرهنگ «امیلی» می بیند که در دفترش به جای رتبه دی منفی، آی مثبت است و داجر برای او و ما توضیح می دهد چه طوری این کار را کرده است. سرهنگ امیلی کاملاً به هم می ریزد: سرهنگ امیلی [عصبانی]: تو شبونه اومدی و این کار را کردی؟ داک داجر: آره. سرهنگ امیلی [در حال انفجار]: هیچ کس تا به حال جرأت این کار را نداشته. [با حالتی متفاوت] بهت تبریک می گم داجر. [داجر دیپلم اش را می گیرد] این تنها قابلیت داجر نیست.
    در «جاسوسی که من را دوست نداشت» هم می بینیم که داجر به سادگی از سد مریخی ها می گذرد تا سیاره ای را نجات دهد. هرچند این قسمت تلنگری هم به فیلم های اکشن ضعیف می زند. البته وقتی که به جنبه های دیگر او پرداخته می شود، می توانیم پیش خودمان او را تا حد یک شخصیت کاملاً سطح پایین ببینیم. در شروع «آن ها مغز داجر را دزدیدند» داجر در کافه ای نشسته، دختری زیبا مشغول خواندن است، داجر در یک نگاه عاشق او می شود. وقتی که به در اتاقش می رسد، بوی دهانش گل ها را خشک می کند.
    در اتاق دختر هم آنقدر خرابکاری می کند که آخر با سوزاندن گیس بلندش با لگدی از اتاق ، بیرون می شود. البته وقتی که فرمانده مریخی مغز او را عوض می کند، جریان کاملاً فرق می کند. علاوه بر این ، گاهی شوخی ها، شکل دیگری به خود می گیرند: رییس رستوران مریخی: «من اومدم که باهاتون رقابت کنم». رییس رستوران زمینی: «تو نمی تونی ، مشتری های ما با شخصیت هستند».
    رییس رستوران مریخی «جدا»؟ [بلند] سیب زمینی سرخ کرده با همبرگر مجانی! [سالن در یک لحظه خالی می شود] ( صحنه ای از رفتن «داک») [ داک داجر و کدت برای فرار، سوار سفینه بربرها می شوند] رییس بربرها ( یوسمیت سام ): «این وحشی ها رو دستگیر کنید». ( صحنه ای از « خوک عمل » ) در طول سریال می فهمیم که ملکه مریخ عاشق داک داجر است و دکتر «آی کیو» ! با نقشی که شبیه دکتر «فرانک اشتین» ( البته با کمی اغراق ! ) دارد ، همیشه به کلاه خودش که یک لامپ است می نازد.
    در یکی از قسمت ها هم بعد از اتمام تیتراژ اولیه عوض این که صحنه معرفی آن بخش را ببینیم، به شکل کارتون های قدیمی وارنر نام « ماجراهای ماروین و کی - ناین » بر روی صحنه ظاهر می شود. این تنها قسمتی از مجموعه اول داجر است که به جای پرداختن به او ، ما ماروین و سگش را به جای قهرمان می بینیم. آن ها برای بازی گلف آمده اند.
    این بار «کی _ ناین» مریخ را از دست موش های آشوب گر، که می خواهند بمب اتمی را به آنجا بفرستند، نجات می دهد. گروه وارنر هم این بار با به کارگیری خصوصیات فردی متکبر، ترسو و خودنما به نام «دافی داک» و با ترکیب آن با قهرمانی همچون «داک داجر» شخصیتی به ما می دهد که راحت می تواند برای خنداندن استفاده شود.
    تمام این ها به همراه استفاده درست از عناصر دیداری و شنیداری و با کمک ابزار کاملاً نمایشی (دراماتیک ) باعث می شود که این کارتون با خودش شادی را به خانه های ما آورد و لحظاتی فراموش نشدنی را ایجاد کند. همین است که به گفته کارشناسان، «داک داجر» در جمع پنجاه کارتون برتر قرن حاضر قرار گیرد. خوب حالا دیگر می توانیم کارتون را تماشا کنیم. راستی این سؤال قدیمی را همیشه می پرسند: کدام بهتر است ؟ «دافی» یا «باگز»؟ شما بگویید ؟

  10. #40
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض

    سلام دوست عزیز....

    تاپیک واسه انیمیش موجوده

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •