تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 15 1234511 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 145

نام تاپيک: حسين پناهي

  1. #1
    داره خودمونی میشه sepidehjo0n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    171

    13 حسين پناهي

    زندگي نامه حسين پناهي

    حسين پناهی دژکوه در ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع شهرستان كهگيلويه (دهدشت-سوق)در استان کهکيلويه و بويراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصيل در بهبهان به توصيه و خواست پدر براي تحصيل به مدرسه ي آيت الله گلپايگاني رفته بود و بعد از پايان تحصيلات براي ارشاد و راهنمايي مردم به محل زندگي اش بازگشت.چند ماهي در كسوت روحانيت به مردم خدمت مي كرد. تا اينكه زني براي پرسش مساله اي كه برايش پيش آمده بود پيش حسين مي رود.از حسين مي پرسد كه فضله ي موشي داخل روغن محلي كه حاصل چند ماه زحمت و تلاش ام بود افتاده است، آيا روغن نجس است؟ حسين با وجود اينكه مي دانست روغن نجس است،ولي اينرا هم مي دانست كه حاصل چند ماه تلاش اين زن روستايي، خرج سه چهار ماه خانواده اش را بايد تامين كند، به زن گفت نه همان فضله و مقداري از اطراف آنرا در بياورد و بريزد دور،روغن ديگر مشكلي ندارد.بعد از اين اتفاق بود كه حسين علي رغم فشارهاي اطرافيان، نتوانست تحمل كند كه در كسوت روحانيت باقي بماند. اين اقدام حسين به طرد وي از خانواده نيز منجر شد.حسين به تهران آمد و در مدرسه ي هنري آناهيتا چهار سال درس خواند و دوره بازيگری و نمايشنامه نويسی را گذراند.
    پناهی بازيگری را نخست از مجموعه تلويزيونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمايش تلويزيونی با استفاده از نمايشنامه های خودش ساخت که مدت ها در محاق ماند.
    با پخش نمايش دو مرغابی درمه از تلويزيون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نيز در آن بازی می کرد، خوش درخشيد و با پخش نمايش های تلويزيونی ديگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت.
    نمايش های دو مرغابی درمه و يک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلويزيون پخش شد.
    در دهه شصت و اوايل دهه هفتاد او يکی از پرکارترين و خلاق ترين نويسندگان و کارگردانان تلويزيون بود.
    به دليل فيزيک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش می باريد و طنز تلخش بازيگر نقش های خاصی بود. اما حسين پناهی بيشتر شاعربود. و اين شاعرانگی در ذره ذره جانش نفوذ داشت. نخستين مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد،اين مجموعه ي شعر تا كنون بيش از شانزده بار تجديد چاپ شد و به شش زبان زنده ي دنيا ترجمه شده است.

    کارنامه هنری

    فيلم ها
    گذرگاه /گال/تيرباران /هی جو/نار و نی /در مسير تندباد /ارثيه /راز کوکب/ سايه خيال/چاووش /اوينار /هنرپيشه/مهاجران /مرد ناتمام /روز واقعه/آرزوی بزرگ/بلوغ /مريم مقدس /قصه های کيش ( اپيزود اول، کشتی يونانی ) /بابا عزيز

    مجموعه های تلويزيونی
    محله بهداشت/گرگها/رعنا/آشپزباشی/کوچک جنگلی/روزی روزگاری/مثل يک لبخند/ايوان مدائن/خوابگردها/هشت بهشت/امام علی/همسايه ها/دزدان مادربزرگ/آژانس دوستی/شليک نهايی/آواز مه

    کتابها:
    من و نازی/ستاره/چيزی شبيه زندگی/دو مرغابی درمه/گلدان و آفتاب/پيامبر بی کتاب/دل شير

    علاوه بر اينها دو نوار با شعر و صداي حسين پناهي نيز منتشر شده است.«سلام خداحافظ» و « ستاره».

    جوايز

    >> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (مهاجران)
    [ دوره 11 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1371 ]

    >> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (در مسیر تندباد)
    [ دوره 7 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1367 ]

    >> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایه خیال)
    [ دوره 9 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1369 ]

    >> برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایه خیال)
    [ دوره 9 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1369 ]

  2. 8 کاربر از sepidehjo0n بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2

    13




    بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :

    1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
    2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
    3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید





    »
    سلام ، خداحافظ :

    سیاه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    وهم : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چشمان من : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    عقرب عاشق : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    سکوت : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    شناسنامه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    سرگذشت کسی که هیچ کس نبود : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    دستمال سرخ دلم : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    کنتراست : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    از شوق به هوا : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    پیست: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    اعتراف : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    رو در رو : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    زیباترین شعر دنیا : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چشم من و انجیر : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    سلام , خداحافظ : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    » ستاره :

    بيكرانه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    غريب : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    بهانه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    بقا : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    کودکی ها : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    دل خوش : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    اولين و آخرين : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    خاكستر : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    پروانه ها : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    کاج ها در بکر اند : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    کاکل : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    شبی بارانی : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    جغد : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    نه : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    آوار رنگ : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    گفتگوی من و نازی زیر چتر : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    شب و نازی ‚ من و تب : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    شبی که من و نازی با هم مردیم : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    منظومه ها : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    ساده دل : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    بارون : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چراغ : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    » به وقت گرینویچ :

    ~~~


    برای آناهیتا : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    در دست گلی دارم : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    ما نوشتیم و گریستیم : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چرا نمی شناسی ام : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    خوشا به حال لک لکا : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    مگسی را کشتم : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    عطر ها : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    دلم : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    فردا : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    بروزرسانی تا پست شماره 144#
    Last edited by Йeda; 29-08-2014 at 23:39.

  4. 4 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    داره خودمونی میشه sepidehjo0n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    171

    پيش فرض

    سال شمار پناهي

    1335/1956

    حسين پناهي متولد 6 شهريور ماه 1335 مطابق با 28 آگوست 1956 در روستاي دژكوه از توابع استان كهكيلويه و بوير احمد متولد شد .

    گرچه در كالبد شناسي پس از مرگ و بر اساس آزمايش دي . ان . اي زمان تولدش 6 شهريور 1339 ( 1960) تشخيص داده شد

    پدرش علي پناه و مادرش ماه كنيز نام داشت

    1337/1958

    فوت پدر

    1341 / 1962

    رفتن به مكتب خانه دژكوه

    1345 / 1966

    اتمام دوره ابتدايي

    1346 / 1967

    ترك دژكوه ، رفتن به سوق

    خواندنن كلاس ششم

    1347 / 1968

    رفتن به بهبهان و گرفتن سيكل

    1351 / 1972

    رفتن به قم و طلبگي

    1354 / 1975

    رها كردن درس حوزوي

    سفر به شوشتر و يكسال آموزگاري در آن شهر

    1355 / 1976

    اقامت در اهواز و اشتغال به شغل هاي مختلف

    1356 /1977

    بازگشت به روستاي دژ كوه و ازدواج . نام همسر شوكت

    1357 / 1978

    رفتن به اهواز و كار در كتابخانه اي در آن شهر

    تولد فرزند نخست ( ليلا )

    1359 / 1980

    رفتن به جبهه و فعاليت در بخشهاي فرهنگي

    تولد دومين فرزند ( آنا)

    1360 / 1981

    مهاجرت به تهران

    سكونت در يكي از مقبره هاي خصوصي امامزاده قاسم به مدت يك سال

    عضويت در گروه تئاتري آناهيتا

    1361/1982

    نخستين تجربه هاي نمايشنامه نويسي

    نوشتن يك گل و بهار

    كارگرداني نمايشنامه خوابگرد ها

    1362 / 1983

    نوشتن آسانسور

    نوشتن و كارگرداني تله تئاتر سرودي براي مادران

    1363 / 1984

    تولد سومين فرزند ( سينا )

    نخستين تجربه هاي بازي در تله تئاتر هاي تلوزيوني

    بازي در سريال محله بهداشت

    نوشتن به سبك آمريكايي

    1364 / 1985

    استخدام در صدا و سيما

    بازي در سريال گرگ ها

    نوشتن دل شير

    نوشتن دو مرغابي در مه

    1365 / 1986

    نخستين بازي در سينما

    بازي در فيلم سينمايي گال

    بازي در فيلم سينمايي گذرگاه

    بازي در فيلم سينمايي تير باران

    بازي در تله تئاترهاي دو مرغابي در مه و آسانسور

    1366 / 1987

    كارگرداني سريال تلوزيوني ماجراهاي رونالد و مادرش

    بازي تله تئاتر در آيينه خيال

    1367 / 1988

    بازي در فيلم سينمايي در مسير تند باد

    بازي در فيلم سينمايي هي جو

    بازي در فيلم سينمايي ارثيه

    بازي در فيلم سينمايي نار و ني

    نوشتن نخستين شعر ها

    1368 / 1989

    فوت مادر

    بازي در فيلم سينمايي راز كوكب

    نوشتن مجموعه من و نازي

    1369 / 1990

    بازي در فيلم سينمايي چاووش

    بازي در فيلم سينمايي سايه خيال

    ديپلم افتخار بهترين بازيگر جشنواره فجر براي فيلم سايه خيال

    نوشتن پيامبران بي كتاب

    1370 / 1991

    بازي در فيلم سينمايي اوينار

    بازي در فيلم سينمايي مرد ناتمام

    بازي در فيلم سينمايي مهاجر

    نوشتن كابوس هاي روسي

    1371 / 1992

    نوشتن گوش بزرگ ديوار

    بازي در فيلم سينمايي هنر پيشه

    1372 / 1993

    نوشتن خروس ها و ساعت ها

    انتشار كتاب من و نازي

    1373 / 1974

    بازي در فيلم سينمايي آرزوي بزرگ

    بازي در فيلم سينمايي روز واقعه

    1374 / 1995

    نوشتن بازي و كارگرداني سريال بي بي يون براي تلوزيون

    سريال توقيف و چند سال بعد نسخه قيچي شده آن از تلوزيون نمايش داده مي شود چيزي در حدود دو سوم كل مجموعه

    انتشار دو مرغابي در مه

    1375 / 1996

    انتشار آلبومي از دكلمه شعرهايش با نام ستاره ها

    بازي در سريال دزدان مادر بزرگ

    1376 / 1997

    به صحنه بردن نمايش چيزي شبيه زندگي

    انتشار چيزي شبيه زندگي

    انتشار بي بي يون

    انتشار خروس ها و ساعت ها

    1377 / 1998

    بازي در فيلم سينمايي كشتي يوناني

    1378 / 1999

    نوشتن ديالوگ هاي سريال امام علي و بازي در آن

    1379 /2000

    بازي در سريال يحيا و گلابتون

    1380 / 2001

    بازي در سريال آژانس دوستي

    1381 /2002

    نوشتن مجموعه نمي دانم ها

    1382 /2003

    بازي در سريال آواز مه

    نوشتن مجموعه سالهاست كه مرده ام

    1383 / 2004

    آغاز ضبط البوم دوم دكلمه هايش از خرداد ماه

    تصميم براي جمع آوري مجموعه شعرهايش

    پايان ضيط دكلمه شعرهايش در شب يك شنبه يازدهم مرداد

    آخرين تماس تلفني با پسرش سينا در ساعت 9 شب چهارشنبه چهاردهم مرداد

    فوت در چهارده اَمرداد 1383

    كشف پيكر متلاشي شده اش توسط دخترش انا در ساعت 10 شب شنبه هفدهم مرداد در خانه اش واقع در خيابان جهان آرا

    علت فوت : ايست قلبي ( به گواهي پزشكي قانوني )

    تدفين پيكرش در دژكوه به تاريخ سه شنبه بيست و يكم مرداد

    انتشار آلبوم دكلمه آخرين سروده هايش به نام سلام،خداحافظ در پانزدهم مهر ماه

    انتشار مجموعه كامل اشعارش به نام چشم چپ سگ در هفت دفتر در ارديبهشت 84

  6. 8 کاربر از sepidehjo0n بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    داره خودمونی میشه sepidehjo0n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    171

    پيش فرض

    پناهي از زبان پناهي

    در کودکی...

    در کودکی نمی دانستم که باید از زنده بودنم خوشحال باشم یا نباشم چون هیچ موضع گیری خاصی در برابر زندگی نداشتم!

    فارغ از قضاوت های آرتیستیک در رنگین کمان حیات ذره ای بودم که می درخشیدم! آن روز ها میلیون ها مشغله دلگرم کننده در پس انداز ذهن داشتم! از هیئت گل ها گرفته تا مهندسی سگ ها،از رنگ و فرم سنگ ها گرفته تا معمای باران ها و ابر ها،از سیاهی کلاغ گرفته تا سرخی گل انار همه و همه دل مشغولی شیرین ساعات بیداریم بودند! به سماجت گاو ها برای معاش، زمین و زمان را می کاویدم و به سادگی بلدرچین سیر میشدم .

    گذشت ناگزیر روزها و تکرار یک نواخت خوراکی های حواس، توفعم را بالا برد!توقعات بالا و ایده های محال مرا دچار کسالت روحی کرد و این در دوران نوجوانیم بود!مشکلات راه مدرسه،در روزهای بارانی مجبورم کرد به خاطر پاها و کفش هایم به باران با همه عظمتش بدبین شوم و حفظ کردن فرمول مساحت ها، اهمیت دادن به سبزه قبا را از یادم برد! هر جه بزرگ تر شدم به دلیل خود خواهی های طبیعی و قرار دادهای اجتماعی از فراغت آن روزگار طلایی دور و دورتر افتادم. .

    ااین روز ها و احتمالا تا همیشه مرثیه خوان آن روزها باقي خواهم ماند!تلاس میکنم تا به کمک تکنیک بیان و با علم به عوارض مسموم زبان،آن همه حرکت و سکون را باز سازی کنم و بعضا نیر ضمن تشکر و سپاس از همه همنوعان زحمتکشم که برایم تاریخ ها و تمدن ها ساخته اند گلایه کنم که مثلا چرا باید کفش هایمان را به قیمت پاهایمان بخریم و چرا باید برای یک گذران سالم و ساده، خود را در بحران های دروغ و دزدی دیوانه کنبم.

    جرا باید زیبایی های زندگی را فقط در دوران کودکی مان تجربه کنیم حال آنکه ما مجهز به نبوغ زیبا سازی منظومه هاییم.در مقایسه با آن ظلمات سنگین و عظیم "نبودن" بودن نعمتیست که با هر کیفیتی شیرین و جذاب است.

    بدبینی های ما عارضه های بد حضور و ارتباطات ماست!فقر و بیماری و تنهایی مرگ ما،هیچ گاه به شکوه هستی لطمه نخواهد زد!منظومه ها می چرخند و مارا با خود می چرخانند.

    ما،در هیئت پروانه هستی با همه توانایی ها و تمدن هامان شاخکی بیش نیستیم.برای زمین هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد! یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست! اگر رد پای دزد آرامش و سعادت را دنبال کنیم سرانجام به خودمان خواهیم رسید که در انتهای هرمفهومی نشسته ایم و همه ي چیز های تلنبار مربوط و نامربوط را زیر و رو میکنیم!به نظر میرسد انسان اسانسورچی فقیری است که چزخ تراکتور می دزدد! البته به نظر میرسد! ... تا نظر شما چه باشد؟



    حسين پناهي

  8. 5 کاربر از sepidehjo0n بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    داره خودمونی میشه sepidehjo0n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    171

    پيش فرض

    اين هم براي شما

    گفتگوی من و نازی زیر چتر

    نازی : بیا زیر چتر من که بارون خیست نکنه
    می گم که خلی قشنگه که بشر تونسته آتیشو کشف بکنه
    و قشنگتر اینه که
    یادگرفته گوجه را
    تو تابه ها سرخ کنه و بعد بخوره
    راسی راسی ؟ یه روزی
    اگه گوجه هیچ کجا پیدانشه
    اون وقت بشر چکار کنه ؟
    من : هیچی نازی
    دانشمندا تز می دن تا تابه ها را بخوریم
    وقتی آهنا همه تموم بشه
    اون وقت بشر
    لباسارو می کنه و با هلهله
    از روی آتیش می پره
    نازی : دوربین لوبیتل مهریه مو
    اگه با هم بخوریم
    هلهله های من وتو
    چطوری ثبت می شه
    من : عشق من
    آب ها لنز مورب دارند
    آدمو واروونه ثبتش می کنند
    عکسمون تو آب برکه تا قیامت می مونه
    نازی : رنگی یا سیاه سفید ؟
    من : من سیاه و تو سفید
    نازی : آتیش چی ؟ تو آبا خاموش نمی شن آتیشا
    من : نمی دونم والله
    چتر رو بدش به من
    نازی : اون کسی که چتر رو ساخت عاشق بود
    من : نه عزیز دل من ‚ آدم بود




    ---------------------------------------------------------------

    شب و نازی ‚ من و تب

    من : همه چی از یاد آدم می ره
    مگه یادش که همیشه یادشه
    یادمه قبل از سوال
    کبوتر با پای من راه می رفت
    جیرجیرک با گلوی من می خوند
    شاپرک با پر من پر می زد
    سنگ با نگاه من برفو تماشا می کرد
    سبز بودم درشب رویش گلبرگ پیاز
    هاله بودم در صبح گرد چتر گل یاس
    گیج می رفت سرم در تکاپوی سر گیج عقاب
    نور بودم در روز
    سایه بودم در شب
    بیکرانه است دریا
    کوچیکه قایق من
    های ... آهای
    تو کجایی نازی
    عشق بی عاشق من
    سردمه
    مثل یک قایق یخ کرده روی دریاچه یخ ‚ یخ کردم
    عین آغاز زمین
    نازی : زمین ؟
    یک کسی اسممو گفت
    تو منو صدا کردی یا جیرجیرک آواز می خوند
    من : جیرجیرک آواز می خوند
    نازی : تشنته ؟ آب می خوای ؟
    من : کاشکی تشنه م بود
    نازی : گشنته ؟ نون می خوای ؟
    من : کاشکی گشنه م بود
    نازی : په چته دندونت درد می کنه ؟
    من : سردمه
    نازی : خب برو زیر لحاف
    من : صد لحاف هم کمه
    نازی : آتیشو الو کنم ؟
    من : می دونی چیه نازی ؟
    تو سینه م قلبم داره یخ می زنه
    اون وقتش توی سرم
    کوره روشن کردند
    سردمه
    مثل آغاز حیات گل یخ
    نازی : چکنم ؟ ها چه کنم ؟
    من : ما چرامی بینیم
    ما چرا می فهمیم
    ما چرا می پرسیم
    نازی : مگس هم می بینه
    گاو هم میبینه
    من : می بینه که چی بشه ؟
    نازی : که مگس به جای قند نشینه رو منقار شونه به سر
    گاو به جای گوساله اش کره خر را لیس نزنه
    بز بتونه از دور بزغالشو بشناسه
    خیلی هم خوبه که ما میبینیم
    ورنه خوب کفشامون لنگه به لنگه می شد
    اگه ما نمی دیدیم از کجا می فهمیدیم که سفید یعنی چه ؟
    که سیاه یعنی چی؟
    سرمون تاق می خورد به در ؟
    پامون می گرفت به سنگ
    از کجا می دونستیم بوته ای که زیر پامون له می شه
    کلم یا گل سرخ ؟
    هندسه تو زندگی کندوی زنبور چشم آدمه
    من : درک زیبایی ‚ درکی زیباست
    سبزی سرو فقط یک سین از البای نهاد بشری
    خرمت رنگ گل از رگ گلی گم گشته است
    عطر گل خاطره عطر کسی است که نمی دانیم کیست
    می اید یا رفته است ؟
    چشم با دیدن رودونه جاری نمی شه
    بازی زلف دل و دست نسیم افسونه
    نمی گنجه کهکشون در چمدون حیرت
    آدمی حسرت سرگردونه
    ناظر هلهله باد و علف
    هیجانی ست بشر
    در تلاش روشن باله ماهی با آب
    بال پرنده با باد
    برگ درخت با باران
    پیچش نور در آتش
    آدمی صندلی سالن مرگ خودشه
    چشمهاشو می بخشه تا بفهمه که دریا آبی است
    دلشو می بخشه تا نگاه ساده آهو را درک بکنه
    سردمه
    مثل پایان زمین
    نازی
    نازی : نازی مرد
    من : تا کجا من اومدم /
    چطوری برگردم ؟
    چه درازه سایه ام
    چه کبود پاهام
    من کجا خوابم برد ؟
    یه چیزی دستم بود کجا از دستم رفت ؟
    من می خواهم برگردم به کودکی
    قول می دهم که از خونه پامو بیرون نذارم
    سایه مو دنبال نکنم
    تلخ تلخم
    مثل یک خارک سبز
    سردمه و می دونم هیچ زمانی دیگه خرما نمی شم
    چه غریبم روی این خوشه سرخ
    من می خوام برگردم به کودکی
    نازی : نمی شه
    کفش برگشت برامون کوچیکه
    من : پابرهنه نمی شه برگردم ؟
    نازی : پل برگشت توان وزن ما را نداره برگشتن ممکن نیست
    من : برای گذشتن از ناممکن کیو باید ببینیم
    نازی : رویا را
    من : رویا را کجا زیارت بکنم ؟
    نازی ک در عالم خواب
    من : خواب به چشمام نمی آد
    نازی : بشمار تا سی بشمار ... یک و دو
    من : یک و دو
    نازی : سه و چهار


    ---------------------------------------------------------

    شبی که من و نازی با هم مردیم

    نازی : پنجره راببند و بیا تابا هم بمیریم عزیزم
    من : نازی بیا
    نازی :‌ می خوای بگی تو عمق شب یه سگ سیاه هست
    که فکر می کنه و راز رنگ گل ها رو می دونه ؟
    من: نه می خوام برات قسم بخورم که او پرندگان سفید سروده ی یه آدمند
    نگاه کن
    نازی : یه سایه نشسته تو ساحل
    من : منتظر ابلاغه تا آدما را به یه سرود دستجمعی دعوت کنه
    نازی : غول انتزاع است. آره ؟
    من : نه دیگه ! پیامبر سنگی آوازه ! نیگاش کن
    نازی : زنش می گفت ذله شدیم از دست درختا
    راه می رن و شاخ و برگشونو می خوان
    من : خب حق دارند البته اون هم به اونا حق داره
    نازی : خوب بخره مگه تابوت قیمتش چنده ؟
    من : بوشو چیکار کنه پیرمرد ؟
    باید که بوی تازه چوب بده یا نه ؟
    نازی : دیوونه ست؟.
    من : شده ‚ می گن تو جشن تولدش دیوونه شده
    نازی : نازی !! چه حوصله ای دارند مردم
    من : کپرش سوخت و مهماناش پاپتی پا به فرار گذاشتند
    نازی : خوشا به حالش که ستاره ها را داره
    من : رفته دادگاه و شکایت کرده که همه ستاره را دزدیدند
    نازی : اینو تو یکی از مجلات خوندی
    عاشقه؟
    من : عاشق یه پیرزنه که عقیده داره دو دوتا پنش تا می شه
    نازی : واه
    من سه تاشو شنیدم ! فامیلشه ؟
    من : نه
    یه سنگه که لم داده و ظاهرا گریه می کنه
    نازی : ایشاالله پا به پای هم پیر بشین خوردو خورک چیکار می کنن
    من : سرما می خورن
    مادرش کتابا را می ریزه تو یه پاتیل بزرگ و شام راه می اندازه
    نازی : مادرش سایه یه درخته ؟
    من : نه یه آدمه که همیشه می گه : تو هم برو ... تو هم برو
    من : شنیدی ؟
    نازی : آره صدای باده !‌داره ما را ادادمه می ده پنجره رو ببند
    و از سگ هایی برام بگو که سیاهند
    و در عمق شب ها فکر میکنند و راز رنگ گل ها را می دانند
    من : آه نرگس طلاییم بغلم کن که آسمون دیوونه است
    آه نرگس طلاییم بغلم کن که زمین هم ...
    و این چنین شد که
    پنجره را بستیم و در آن شب تابستانی من و نازی با هم مردیم
    و باد حتی آه نرگس طلایی ما را
    با خود به هیچ کجا نبرد
    Last edited by sepidehjo0n; 23-02-2007 at 20:32.

  10. 3 کاربر از sepidehjo0n بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    داره خودمونی میشه sepidehjo0n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    171

    پيش فرض

    عكس هايي از آن مرحوم













    Last edited by sepidehjo0n; 23-02-2007 at 21:23.

  12. این کاربر از sepidehjo0n بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #7
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض بهانه

    بي تو
    نه بوي خاك نجاتم داد
    نه شمارش ستاره ها تسكينم
    چرا صدايم كردي
    چرا ؟
    سراسيمه و مشتاق
    سي سال بيهوده در انتظار تو ماندم و نيامدي
    نشان به آن نشان
    كه دو هزار سال از ميلاد مسيح مي گذشت
    و عصر
    عصر واليوم بود
    و فلسفه بود
    و ساندويچ دل وجگر

  14. 3 کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #8
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض كودكي ها

    به خانه مي رفت
    با كيف
    و با كلاهي كه بر هوا بود
    چيزي دزديدي ؟
    مادرش پرسيد
    دعوا كردي باز؟
    پدرش گفت
    و برادرش كيفش را زير و رو مي كرد
    به دنبال آن چيز
    كه در دل پنهان كرده بود
    تنها مادربزرگش ديد
    گل سرخي را در دست فشرده كتاب هندسه اش
    و خنديده بود

  16. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #9
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض


    حيران
    سرگردان وگمنام
    همچون گمنام ترين سرباز اردوگاه زندگي
    همچون قويي غريب ميان قوهها
    کم نمو
    کم رشد
    جان سخت
    همچون درخت هاي ولايت
    نه نابغه اش مي نويسيم و نه استاد خطابش مي کنيم و نه به معجزة کلمات عنواني را به او نسبت مي دهيم .
    به تعبير خود او کلاغي که تابلوي منظر ما را متعادل مي کند .
    در بازيها در نوشته ها در هر جايي که او را ببينيد يا بشنويد احساس آرامش عجيبي مي کنيد .
    از هر کجاي احساس که با او متقاطع شويد در لحظه هم سفر شما خواهد شد .
    معجزة هنر به تعريف او تاثير است تخفيف يک غم يا تشديد يک شادي و به شوخي هاي خاص خود شما را از کنار محالها و ناممکن ها به هيچ بغضي عبور مي دهد ...

    این هم سایت مرحوم حسین پناهی : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  18. 3 کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    داره خودمونی میشه sepidehjo0n's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    171

    پيش فرض

    خاكستر

    به من بگوييد
    فرزانه گان رنگ بوم و قلم
    چگونه
    خورشيدي را تصوير مي كنيد
    كه ترسيمش
    سراسر خاك را خاكستر نمي كند ؟

  20. 3 کاربر از sepidehjo0n بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 15 1234511 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •