تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 35 اولاول 12345612 ... آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 344

نام تاپيک: شل سیلوراستاین

  1. #11
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض پيشنهاد صلح

    فرمانده كلي به فرمانده گور گفت :
    آيا بايد اين جنگ احمقانه رو ادامه بدهيم ؟
    آخه ، كشتن و مردن حال و روزي براي آدم باقي نمي ذاره .
    فرمانده گور گفت : حق با شماست .
    فرمانده گور به فرمانده كلي گفت :
    امروز مي توانيم به كنار دريا بريم
    و تو راه چند تا بستني هم بخوريم .
    فرمانده كلي گفت : فكر خوبيه .
    فرمانده كلي به فرمانده گور گفت :
    تو ساحل يه قلعه شني مي سازيم .
    فرمانده گور گفت : آب بازي هم مي كنيم .
    فرمانده كلي گفت : پس آماده شو بريم .
    فرمانده گور به فرمانده كلي گفت :
    اگه دريا طوفاني باشه چي ؟
    اگه باد شنها رو به هر طرف ببره ؟
    فرمانده كلي گفت : چقدر وحشتناكه !
    فرمانده گور به فرمانده كلي گفت :
    من هميشه از درياي طوفاني مي ترسيدم .
    ممكنه غرق بشيم .
    فرمانده كلي گفت :
    آره شايد غرق بشيم . حتي فكرش هم ناراحتم مي كنه .
    فرمانده كلي به فرمانده گور گفت :
    مايوي من پاره است .
    بهتره بريم سر جنگ و جدال خودمون .
    فرمانده گور گفت :موافقم .
    بعد فرمانده كلي به فرمانده گور حمله كرد ،
    گلوله ها به پرواز در آمد ، توپخانه ها به غرش .
    و حالا متاسفانه ،
    نه اثري از فرمانده كلي باقي مانده و نه از فرمانده گور .

  2. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #12
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض چراغ راهنما

    چراغ سبز يعني حق عبور باماست.
    اما چراغ قرمز يعني اينكه بايد صبر كنيم.
    اينها رو خوب بلدم، ولي يك سوال دارم،
    اگر چراغ آبي باشد با دانه هاي خردلي چكار كنيم؟
    Last edited by karin; 18-02-2007 at 12:14.

  4. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #13
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض خرافات

    يك آدم خرافاتي،
    وقتي يه نردبون مي بينه، به هيچ وجه از زيرش رد نمي شه.
    وقتي اتفاقا كمي نمك روي زمين مي ريزه
    براي رفع بلا، قدري هم پشت سرش مي ريزه.
    و هميشه كمي غذاي خرگوش همراهش داره.
    چرا؟ براي اينكه ممكنه لازم بشه.
    هر سوزني كه روي زمين ببينه بر مي داره.
    و هيچوقت كلاهشو روي تخت نمي ذاره.
    توي خونه چترشو باز نمي كنه
    و هر وقت چيزي مي گه كه نبايد مي گفت،
    زبونش رو گاز مي گيره.
    وقتي از گورستان رد مي شه، نفسشو حبس مي كنه.
    و به نظرش عدد 13 نحسه.
    خلاصه آدم خرافاتي كارهاي بيخود زياد مي كنه.
    اما بزنم به تخته من اصلا خرافاتي نيستم.

  6. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #14
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض روي كوه هاي شايلو

    آماندا بلين را ديده اي ...
    كه روي كوه هاي شايلو
    زير باران صبحگاهي
    سرگردان است؟
    هرگز او را در آستانه در خانه اش
    در انتظار شنيدن غرّش توپ
    يا پرس و جو از حال مردي
    كه از راه كوه هاي شايلو به جنگ رفته ، ديده اي؟
    صداي گريه او را
    روي كوه هاي شايلو شنيده اي؟
    چشم هاي نگرانش را
    روي كوه هاي شايلو ديده اي؟
    او را روي كوه هاي شايلو
    دوان دوان
    با لباس كهنه عروسي اش
    به جستجوي چيزي در شهر مردگان ديده اي؟
    او را ديده اي كه
    روي كوه هاي شايلو ايستاده است ؟
    باد موهايش را پريشان مي كند
    روي كوه هاي شايلو ،
    گوش به زنگ صداي تفنگ هاست ...
    گوش به زنگ صداي طبل هاست ...
    و منتظر مردي كه هيچ وقت
    به كوه هاي شايلو بر نمي گردد.
    صداي آواز آماندا را
    روي كوه هاي شايلو شنيده اي؟
    كه با حلقه عروسي اش
    روي كوه هاي شايلو ، نجوا مي كند؟
    به زمزمه آرام او گوش كن ...
    چون آماندا نمي داند ...
    كه حادثه ، چهار سال پيش ،
    روي كوه هاي شايلو اتفاق افتاده .

  8. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #15
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض چراغ زير شيرواني

    خانه تاريك است و پرده ها كشيده اند،
    اما چراغي زير شيرواني روشن است،
    من مي دانم آن نور چيست،
    شوقيست كه بي تاب سوسو مي زند
    حتي مي توانم آنرا از بيرون ببينم
    و مي دانم كه تو آن بالايي و بيرون را نگاه مي كني!

  10. 2 کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #16
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض توصیف

    جرج گفت:خدا چاق و قد کوتاهه.

    نیک گفت:نخیرم.لاغر و درازه.

    لن گفت:یه ریش سفید بلند داره.

    جان گفت:نه.صورتش سه تیغه س.

    ویل گفت:سیاه پوسته.باب گفت:سفید پوسته.

    رونداروز گفت:دختره.

    من خندیدم و عکسی رو که خدا از خودش گرفته و برام فرستاده بود،

    به هیچ کدومشون نشون ندادم.

  12. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #17
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض باهوش

    بابام یه پونصد تومنی بهم داد؛

    لابد چون خیلی باهوشم اونو بهم داد.

    من هم اون رو با دو تا دویست تومنی عوض کردم،بی خیال،

    چون دو تا بیشتر از یه دونه س به هر حال!



    دو تا دویست تومنی رو برداشتم و بردم،

    دادم به "لو" و باهاش تاخت زدم

    به جاش سه تا صد تومنی گرفتم.به گمونم

    نمی دونست سه تا بیشتر از دو تاس،ولی من می دونم!



    یک کم بعد "بیتس" پیر که چشماش نمی بینه،

    اومد و چون اصولآ نمی تونه ببینه،

    بهم چهار تا پنجاهی داده،سه تا صدی رو گرفته.

    چهار تا بیشتر از سه تاس؛چقدر یارو خرفته!



    من هم چهار تا پنجاهی رو بردم پیش "هایرم کومز"،دوستم

    -البته بعد اینکه مغازه ی دونه فروشی اش رو جستم-

    اون خنگ خدا هم پنج تا بیست تومنی داد به جاشون.

    پنج تا بیشتر از چهار تاس دیگه.جونمی جون!



    بعد رفتم و نشونشون دادم به بابام

    ولی یکهو صورتش سرخ شد بابام،

    چشماش رو بست و سرش رو تکون داد هر طرفی

    از من بهش اینقدر غرور دست داد که نزد حرفی!

  14. #18
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض هجده سال به بالا ممنوع!(1)

    آخر هفته مي خوايم بريم گردش

    من و مامان و بابامو خواهرم

    همه خيلي خوشحاليم.

    اول مي ريم سينما

    من و خواهرمو راه نمي دن

    مي گن "هجده سال به پايين ممنوع!"

    تصميم مي گيريم بريم پارك

    اون جا هم پدر و مادروم راه نمي دن

    دم قسمت اسباب بازيها نوشته:

    "هجده سال به بالا ممنوع!"

    حالا ديگه نمي دونيم كجا بريم؟!

    براي همين برميگرديم خونه

    اينجا لا اقل دم درش چيزي ننوشته!

  15. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #19
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض من دوستت دارم

    خدا هركسي را كه مثل من خوب باشد، دوست دارد

    اما هر كسي را كه مثل تو بد باشد، دوست ندارد

    اما من تو را با همه بدي ات دوست دارم

    چون دلم برايت مي سوزد، وقتي مي بينم هيچ كس دوستت ندارد!


  17. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  18. #20
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض معماي ترافيك

    چهار تا ماشين در چهار راه گير افتاده اند
    هر كدام از يك طرف آمده اند
    و مي خواهند به طرف ديگر بروند
    هر چهار تا هم كار مهمي دارند
    هر چهار تا هم عجله دارند،
    و هر چهار تا، بوق مي زنند
    خب، حالا كدام يك بايد اول برود؟
    "بومب..."
    مثل اينكه معما حل شد!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •