تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 7 12345 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 68

نام تاپيک: دست نوشته های rosenegarin13

  1. #1
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض دست نوشته های rosenegarin13

    هرچه شعر عاشقانه هست را می خوانم
    هرچه می خوانم بیشتر به عظمت عشقم
    نسبت به تو
    پی میبرم
    چرا که عاشقانه ترین شعرها
    در بیان احساسم
    نسبت به تو
    حرف کم می آورند
    هرچه واژه دارم را
    از پس ذهنم روی کاغذ می آورم
    می خواهم عاشقانه ترین ها را
    بسرایم
    برای تو...

  2. 7 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    ستاره شبم تویی
    نغمه ی هر شبم تویی
    دلیل اشک بی صدام
    دلیل عشق من تویی



  4. 6 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    چندوقتی است که من سرگردان
    پی آرام دلم، عشق دلم ،روز وشب،میگردم
    چند وقتی است دلم زخم شده
    پی مرهم بهر این کاری زخم، روز وشب،میگردم


  6. 5 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    معشوقم چشمانی سیاه دارد..به رنگ شب...
    هیچگاه به من نگفت عاشقم است..به من گفت دوستم دارد و نمیداند چقدر...
    معشوقم موهایش هم به رنگ شب است..سیاه سیاه..با دو تا سفید..
    او چندین و چند بار از من دلگیر شد ولی هیچ به من نگفت..
    معشوقم دلی به روشنی آسمان دارد...دلی به سفیدی برف..به زلالی چشمه...
    او دلم را چندین و چند بار شکست ولی...چسب نیز همراهش بود...
    معشوق من دوست داشتنی ترینم است...معشوق من معشوقم است...

  8. 8 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    تو آمدی...چه دیر...
    دلم شکست...چه زود...
    تو رفتی..چه زود...
    دلم مُرد..چه دیر...

  10. 3 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    گاهی وقتها احساس میکنم دارم از درون خرد میشم.گاهی وقتها دوست دارم فریاد بزنم ولی نمیدونم چی رو باید فریاد بزنم...تو دنیایی که همه کر شدن برای شنیدن حرفهام، حرف زدن بی معناست...فریاد زدن هم همینطور...
    گاهی وقتها دوست دارم وقتی می خوابم دیگه بیدار نشم...گاهی وقتها قبل از خواب وصیت نامه م رو به روز میکنم....
    گاهی وقتها خدا رو حس میکنم..حس میکنم زیر نگاهشم..یه نگاه پر از حرف..پر از حرفایی که همیشه خواستم نشنوم....
    گاهی وقتها از خودم می پرسم: که چی؟ این همه تلاش می کنی که چی بشه؟ و این همه تنبلی میکنی که چی بشه؟
    اصلاً زندگی می کنی که چی بشه؟..و مثل همیشه خودم رو بی جواب میگذارم...تا یه روز جوابش پیدا بشه.
    گاهی وقتها احساس میکنم، فقط همین..هیچ حسی که بتونم بیانش کنم و یا اسمی روش بگذارم نیست..گاهی وقتها فقط احساس میکنم....
    گاهی وقتها....

  12. 4 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    بیا که دیگر زندگی بی تو ندارد معنا
    بیا که دیگر مردم از این انتظار بی پهنا
    بیا مرا ببر، بیا مرا ببر تا عمق رویا

  14. این کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #8
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض

    عاشقان را دست در دست میبینم
    فارغ ز همه دنیا و آدمها
    عشق بازی می کنند
    از خودم می پرسم:
    آنها چه تعبیری ز خوشبختی کنند؟
    از خودم می پرسم:
    این دو عشق و عاشقی را
    تا کجا معنا کنند؟
    تا مرگ؟
    تا پس از مرگ؟
    من چرا عشق را
    با مرگ عاشق نابتر میدانم؟
    من چرا اینگونه ام؟
    من چرا عشق دل خود را
    از همه پاک تر میدانم؟
    من چرا بین عشق و هوس
    یک دیوار بلند ساخته ام؟
    من چرا از خودم میپرسم این ها را؟
    آری...
    سوالهای کودکانه دلم را
    پشت گورستان ذهنم
    روی قبلیها
    خوب دفن میکنم
    تا کسی پیدا شود
    روز رستاخیز ذهنم را
    روی تقویم دلم
    خط بزند....

  16. 5 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #9
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    پيش فرض زمان

    رو به روی آینه ایستاده ام...
    هنوز جوانم...
    صدایی از درونم می شنوم:
    کور خوانده ای؛
    تو،
    داری از درون...
    پیر می شوی...

  18. 14 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    آخر فروم باز rosenegarin13's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    1,419

    1 سلام زندگی...

    دخترک راضی بود...
    راضی به تقدیری که برایش رقم خورده بود...
    در تاریکی...روزها را شب می کرد...
    و شب ها را...روز
    - تقدیر را تو رقم می زنی...خودِ خودِ تو...
    دخترک، تردید کرد...
    آیا می شد؟ آیا می شد دیگر اینگونه نباشد؟
    دیگر خودش هم از این سکوت و تاریکی به جان آمده بود...
    دیگر خودش هم...خود دخترک هم ناراضی شده بود...
    پنجره را گشود...
    آرام آرام به نسیم اجازه وزیدن داد...
    نور دخترک را در بر گرفت...و او آرام زمزمه کرد:
    سلام زندگی...
    لغزش اشک را بر گونه هایش حس کرد...اشک های که اشک بی کسی نبودند..اشک غم نبودند...
    اشک هایی که وجود سرد دخترک را گرم کرد...
    این...از هر رویایی؛ رویایی تر بود...
    - تولدت مبارک...



  20. 11 کاربر از rosenegarin13 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 7 12345 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •