تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 12 1234511 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 117

نام تاپيک: داستان دنباله دار!!(بياين با هم کاملش کنيم!) (تاپیک دوم)

  1. #1
    حـــــرفـه ای MrGee's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    کرج
    پست ها
    3,693

    پيش فرض داستان دنباله دار!!(بياين با هم کاملش کنيم!) (تاپیک دوم)

    سلام به همه
    من نمی دونم چرا دیگه از اون تاپیک زده نشده ولی می خوام این تاپیک رو من بزنم
    و دوباره داستان نویسی رو شروع کنیم.
    قوانین این تاپیک:
    1_هر گونه پست به غیر از ادامه داستان ممنوع.نیاین باز پست بزنین که خیلی خوبه و فلان.یعنی نفر بعدی که پست میده باید بدون هیچ حرف اضافه ای داستان منو ادامه بده.
    2_قبل از پست دادن در عنوان پست شماره دنباله داستان رو ذکر کنید.
    3_هرگونه مسخره بازی و به کار بردن کلمات رکیک ممنوع.
      4_سعی کنید داستانتون جالب باشه و خواننده رو غافلگیر کنه.
      5_ادامه ی داستان باید دقیقا از اونجایی شروع بشه که نفر قبلی تموم کرده.
      6_ممکنه دو نفر همزمان پست بدن که در این صورت ممکنه دو نفر یه قسمت رو دوبار پست کنن(که خیلی ناجور میشه!)برای جلوگیری از این حالت لطفا اول یه پست خالی بدین و توش بنویسید که تا چند لحظه ی دیگر ادامه داستان رو مینویسم.بعدویرایش پست رو بزنیدو متن رو از توی note کپی paste کنید و تغییرات رو ذخیره کنید.با اینکار نفر بعدی متوجه میشه که یه نفر توی صف هستش و صبر میکنه تا اون پست بده بعد خودش.
    8_هدف اینه که داستان هیچ وقت تموم نشه....پس لطفا طوری بنویسید که نفر بعدی بتونه به طرز جالبی ادامش بده.
    9_جون هر کی دوست دارید به غیر از پست داستان هیچ پست دیگه ی ندید.
      10_توجه! هر کسی که از این قوانین سرپیچی کنه شناسه کاربریش رو به مسئولین سایت گزارش میکنم.
    Last edited by MrGee; 22-08-2010 at 17:41.

  2. 2 کاربر از MrGee بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    آخر فروم باز S@nti@go_s&k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    Jan 2008
    پست ها
    6,077

    پيش فرض

    خوب شروع کن داستانو

    یکی بود یکی نبود

  4. #3
    حـــــرفـه ای MrGee's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    کرج
    پست ها
    3,693

    پيش فرض

    پست اول یه مقدار طولانی شد تا جهت داستان رو بدونید.


    شب نزدیکای 11 بود پسرک تنها در حال رفتن به خونه بود تو این فکر که چه جور بهانه ای برا مامانش جور کنه هوا سرد سرد بود باد ملایمی میوزید و دانه های برف روی زمین را با خود بلند میکرد ماه کامل در اسمان می درخشید پسرک از کوچه های تنگ و تاریکی می گذشت ناگهان صدایی شنید برگشت کوچه تاریک بود چیزی ندید دوباره به راه افتاد احساس میکرد که تعقیب میشه باز صدایی شنید این دفعه مسمم تر برگشت کوچه تاریک بود کبریتی روشن کرد ارام به سمت کنار دیوار رفت وقتی به دیوار نزدیک شد موجودی عجیبی دید که بیشتر شبه سک بود حیوان به یک باره تکان خورد وقتی بلد شد ترس تمام بدن پسر را گرفت پا به فرار گذاشت پس از مدتی به پشت نگاه کرد چیزی نبود ناگهان به شئی برخود کرد حیوان(گرگ نما)پسر را برداشت و دندان های خود را در گردنش فرو کرد پسر میخواست داد بزند ولی صدایی از گلویش در نمیامد بالاخره حیوان پسر را رها کرد و پا به فرار گذاشت پسرک غرق در خون رها کرد ...

    این خوبه نظر بدین بچه ها داستان خودتون اگه از این بهتره بگه

  5. 6 کاربر از MrGee بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #4
    آخر فروم باز S@nti@go_s&k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    Jan 2008
    پست ها
    6,077

    پيش فرض

    خوب هستش اما به نظرم یه کم رو یه پسرک کار میکردی بهتر بود مثلا یه اسم واسش میزاشتی تا پسرک داستان

    یه کم جذاب تر بشه بعدشم ماه کامل میدرخشید با کوچه تاریک تضاد داره میگفتی ماه تو آسمون نبود یا هوا ابر بود ترسناک تر

    بودش مثلا اگر از تو جنگل میرفت به سمت خونه بهتر بود

  7. این کاربر از S@nti@go_s&k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #5
    داره خودمونی میشه Silver WereWOlf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    ارومیه
    پست ها
    119

    پيش فرض

    ماه کامل نباشه که گرگنما نمیاد بیرون
    اونم اسم نزاشته که بعدا اسم بزاریم
    گوشه های دیوار که تاریک میمونه سایه ی دیوار میوفته
    Last edited by Silver WereWOlf; 04-04-2010 at 23:00.

  9. #6
    آخر فروم باز S@nti@go_s&k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    Jan 2008
    پست ها
    6,077

    پيش فرض

    ماه کامل نباشه که گرگنما نمیاد بیرون
    اونم اسم نزاشته که بعدا اسم بزاریم
    آها خوب درست ولی ماه کامل همه جا روشنه

    اسمشم بزار جیکوب خوبه؟

  10. #7
    داره خودمونی میشه Silver WereWOlf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    ارومیه
    پست ها
    119

    پيش فرض

    آها خوب درست ولی ماه کامل همه جا روشنه

    اسمشم بزار جیکوب خوبه؟
    گوشه دیوار که تاریکه

    جیکوبم خوبه

  11. این کاربر از Silver WereWOlf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #8
    آخر فروم باز S@nti@go_s&k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    Jan 2008
    پست ها
    6,077

    پيش فرض

    گوشه دیوار که تاریکه
    خوب پس از بغل دیوار باید رد بشه

    خوب مستر کراکر بقیشو نمیگی البته از اول شروع کن

    یه کم محیطو بیشتر توصیف کن

  13. این کاربر از S@nti@go_s&k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #9
    داره خودمونی میشه Silver WereWOlf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    ارومیه
    پست ها
    119

    پيش فرض

    جیکوب چشا شو باز میکنه تو بیمارستان بود صدای یه نفر میومد
    -بیا بیا چشا شو باز کرد
    مامانش بود که ابجیش سارا رو صدا میزد
    سارا گفت: الو صدامو میشنوی
    جیکوب با سر تائید کرد
    -پسر کشتی مارو 2 هفتس خوابیدی چه اتفاقی برات افتاد
    -نمیدونم فقط یادم میاد یه چیزی بهم حمله کرد و گازم گرفت
    -آره اینو خودم میدونم جای دندوناش افتاده بود ازت تست هاری گرفتن خوشبختانه منفی بود زخمتم بعد 2 روز خوب شد دکترا همشون تو کف مونده بودن
    مامان پا برهنه پرید وسط بحث و گفت: بله دیگه پسر منه عینه شیر بزرگش کردم من ناراحتم گکه چرا همون روزه اول خوب نشد
    به جای زخم نگا کرد فقط جاش مونده بود
    مامان و سارا در حال بحث بودن که جیکوب گفت : حیون رو گرفتن؟
    سارا: اره سگه ماله یه مرده بود که هزینه بیمارستانم اون داد
    -اون سگ نبود یه هیولا بود
    مامان و سارا هردو خندیدند
    سارا گفت: پاشو پاشو حتما افتادنی سرت به جایی خرده بلند شو باید یریم خونه

  15. 5 کاربر از Silver WereWOlf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #10
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    دیگه شب شده بود و سه تایی تازه به طرف خونه در حرکت بودن؛ همینطور که جیکوب از شیشه ماشین بیرون رو نگاه میکرد، یک دفعه حرکت بوته های کنار خیابون توجه ش رو جلب کرد! هرچه جلوتر میرفتن حرکت بوته ها هم جلوتر میومد، انگار یک موجودی همزمان با ماشینشون در حرکت بود!
    جیکوب جا خورد و با صدای لرزون به سارا گفت: "سارا، سارا، اونجا رو نگا!"
    سارا روشو برگردوند و با خونسردی گفت: "مگه چیه؟ دوباره توهم زدی؟"
    جیکوب: "نه به خدا، بوته ها دارن تکون میخورن، خب نگاه کن دیگه"
    سارا با مسخرگی گفت: " من که چیزی نمیبینم، حالت خوش نیستا؛ رسیدیم خونه استراحت کن تا خوب شی!"

  17. 6 کاربر از frnsh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 12 1234511 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •