شخصیت تاریخی فارغ از این که به چه کسی اطلاق میشود چه مفهومی در خود در بر دارد؟
لفظ شخصیت تاریخی برای افراد گوناگونی بکار میرود. امثال چنگیز، ماندلا، استالین، گاندی فارغ از تلقی کلی خوب یا بد در تفکر مردمان امروزی، بعلت تاثیر گذاری گسترده در بخشی از حیات بشری، شخصیت تاریخی محسوب میشوند... این افراد از سطح سیاست مداران و عملگران مهم فراتر رفته، وبیش از حدِ نرمال کاریزماتیک، متکی به خود، باثبات، ویژه و قدرتمند یاد میشوند و گفتگوی پیرامونشان یا با هاله ای قدسی یا هاله ای از شرارت همراه است...
یکی برای خواسته هایش نخ ریسی میکند دیگری چند صد میلیون را درگیر جنگی بزرگ میکند و چند ده میلیون قربانی بوجود میاید...
شاید نگاه به زاویه اندیشه آنها مهمتر از پرداختن به خودشان باشد، اما از طرفی اهمیت لیدرها هم بر کسی پوشیده نیست.
آیا همانطور که مطلق در فرهنگ عمومی به آنها پرداخته شده چنین تک بعدی بودند؟ آیا آنان افراد خاصی بودند؟ نبوغ خاصی در آنها بود؟ از بعضی احساسات تهی بودند؟ از بعضی بیشتر داشتند؟
و از طرفی چه چیز را ما در قدرت مجاز میدانیم؟ تا چه حد؟ ما این افراد را کمتر خواهیم دید؟ اگر آری، جامعه بلوغ بیشتری پیدا کرده یا زمینه ظهور این قبیل محدود شده؟آدولف هیتلر زاده 20 اپریل 1889 ، از 1933 تا زمان خودکشی و فرجام کار در 1945، در مصدر یکی از بزرگترین قدرتهای جهان بود.
در مرز آلمان و اتریش و در مسافرخانه ای زاده شد، در آغاز یک دوستدار هنر بود و متمایل بود هنرمند شود. در این راه توفیقی نیافت. با پدرش اختلاف نظر داشت،در جوانی فعالیت احزاب را زیرنظر گرفت ولی بزرگتر از آن خواست وی بود، از سربازی برای اتریش فراری شد، ولی 4 سال در جنگ جهانی اول بعنوان داوطلب، خدمت ارتشی در لشکر باواریا انجام داد، در تاثیرات بعد از جنگ و تحت تاثیر شکست سنگین آلمان و عهدنامه بی سرانجام و سنگین ورسای، و تجربیات بعنوان یک ارتشی و میهن پرست در جمهوری مستعجل وایمار دست به فعالیت حزبی زد.
به این گونه که در شوخی های روزگار با تشکیل حزبی با نام کمیته رایگان برای صلح کارگران آلمان (حزب نازی بعدی)، جالبتر از آن رخ داد و هیتلر که از طرف دولت به عنوان یک مامور اطلاعاتی برای نفوذ در این کمیته اعزام شده بود، به مهره بزرگ آن تبدیل شد، که از این دست بده بستانها در طول تاریخ زیاد تجربه شده است...
وی یک معتقد به قدرت خطابه و خطیبی قهار بود. او و همفکرانش به قدرت تبلیغات ایمان داشتند. قدرت نظامی حزبی نیروی دیگر مد نظر او بود که به تشکیل اس آ و بعد از تصفیه داخلی، قدرتگیری اس اس منجر شد.
از پایه های مرامنامه آنان پیشرفت همه جانبه آلمان، بازگشت به قدرت تاریخی(مورد بحث در مورد وجود)، دشمن سازی داخلی(یهودیان)، دشمن سازی خارجی(گرفتاران دست یهودیان) و مخالفت با کمونیست(روسیه شوروی)، لیبرالیسم مدرن(کشورهای غربیِ آلمان) و... بود. بطور کلی معارضت با مخالفان و دیدن حیات در مبارزه از ایده های آنان بود.
در پی ضدکودتای مونیخ به زندان افتاد و نبرد من را نوشت. در سلسله وقایعی بعلت آسیب غرور ملی آلمانها و انهدام اقتصادی و اعتماد رییس جمهور، هیتلر (که حزبش بخش نه چندان بزرگی از حیات سیاسی فعال آن روز کشور بود) صدراعظم و سپس قدرت مطلق شد.
ظهور رایش سوم
شاید هیتلر در زمینه آنچه میخواست به عمل برساند و رساند و تمامیت آن، کم نظیر باشد...ایده های حزب ناسیونال سوسیالیست گرچه در عمل با اشکالاتی جزیی توام بودند، ولی به تمام تا پایان و حتی حین جنگ بعدی با قدرت و اراده در حال انجام بود...
قدرت مرکزی ، نجات اقتصادی، تجدید قدرت تسلیحاتی، حمله به اقلیتها ، اعجاز صنعتی ، پیروزی های متعدد در رقابت خارجی مثل معاهده مونیخ و یارکشیهای گوناگون و مانور بین کشورهای همسنگ و... از جمله فشرده اقدامات این جریان به رهبری هیتلر در ساخت یک ملت بود.
جنگ جهانگیر
جریانهای بزرگی آغاز جنگ جهانی دوم را رقم زدند که از حوصله این نوشتار بیرونند، آنچه مربوط به هیتلر بود این بود که آغاز این جنگ در تمام بررسیها در راستای میل و خواست وی و در این بود که قدرت خود را برای انتقام و توسعه مرزهای کشور آماده میدید.
تصمیمات جنگی هیتلر همواره با اقتدار بود ولی مشورت ناپذیری وی مخالفتهایی را به همراه داشت، برای مثال توسعه جبهه ها و حمله به روسیه از آغاز مخالفینی در بین صاحب منصبان و سرداران وی داشت که همین قبیل زمینه ساز دومین سوءقصد به وی در زمان سراشیبی شکست از متفقین بود که به عملیات نافرجام والکوره منتهی شد. برخی بر این عقیده اند که اگر پیروزهای سالهای آغازین جنگ با صلابت رای هیتلر رقم خورد، بخشی از علل شکستها هم باید در خود وی یافت.
با ورود متفقین به خاک اصلی آلمان، هیتلر بدلایل مختلفی که گمانه زنیهای زیادی در رابطه با آن مطرح است با اوا براون معشوقه اش ازدواج و به همراهی هم خودکشی کردند.
و با تسلیم آلمان، رایش هزار ساله بعد از دوازده سال به پایان رسید.
در زندگی داخلی هیتلر در حقیقت بجز چند ساعتی همسری نداشت و تک معشوقه هایی در زندگی او بودند، کاتولیکی مومن، گیاه خوار بود و به سلامتی خود اهمیت میداد.
منابع متعدد(محفوظ برای ارایه)