هانری ماتیس (۳۱ دسامبر ۱۸۶۹ - ۳ نوامبر ۱۹۵۴) نقاشی فرانسوی بود که بر نقاشی اوایل قرن بیستم تأثیر بسیاری گذاشت. به سبب نوآوری هایش و اثر گذاری اش بر معاصران، یکی از مهمترین هنرمندان سده بیستم به شمار می آید.اهمیت تاریخی کشفهای او در عرصه رنگ ناب را میتوان در حد دستاورد کوبیسم در آزادسازی فرم از قید بازنمایی عینی دانست.ماتیس در رشته حقوق تحصیل کرد و ابتدا در همین رشته مشغول به کار شد، ولی در بیست و دو سالگی به دنیای هنر گام نهاد.او در مسیر نقاشی دست به تجربه مجسمه سازی زد و از هنرمندان برجسته گروه دَدگر یا فوویست به شمار می رفت.
زندگی
وی در لوکاتو-کامبرزی، در شمال فرانسه متولد شد. در رشتهٔ حقوق تحصیل کرد؛ در 1891 در شهر پاریس در آکادمی ژولین زیر نظر گوستاو مورو به فراگیری هنر پرداخت. در 1900 با دُرن آشنا شد. در ۱۹۰۴ نخستین نمایشگاه خود را در ولار برگزار کرد. تابستان هارا با نقاشی کردن در جنوب فرانسه میگذراند. در سالهای ۱۹۰۵ و ۱۹۰۶ همراه نقاشان دیگری با عنوان فووها آثار خود را در سالن پاییز به نمایش گذاشت. به ایتالیا، آلمان، اسپانیا، مراکش و مسکو سفر کرد. نخستین جایزه خود را در نمایشگاه بینالمللی کارنگی در پیتزبورگ در ۱۹۲۷، و سپس در بی ینال ونیز در۱۹۵۰ دریافت کرد . وی در ونس، در جنوب فرانسه با زندگی وداع کرد.
نخستین نمایشگاه آثارش درسالن پاییزدر سال ۱۹۰۵ بود که به او و دوستانش عنوان تحقیر آمیز فووها داده شد. هنرکده ای به راه انداخت و در آن به تدریس اصول هنری خود پرداخت. در یادداشتهای یک نقاش، اصولی را پیش نهاد که تحول بعدی نقاشی سده بیستم بر آن استوار شد. در مونیخ نمایشگاه هنر اسلامی را دید(۱۹۱۰)، و به منظور مطالعه بیشتر هنر به مراکش رفت و در شهر نیس اقامت گزید.
طرح هایی برای نمایش رقص "آواز بلبل" (کار استراوینسکی – دیاگیلف) ساخت( ۱۹۱۹).مجموعه آثارش را در موزه هنر مدرن نیویورک به نمایش گذاشت(۱۹31). در آمریکا، سفارشی برای یک نقاشی دیواری با عنوان رقص گرفت.در همین سالها، اشعار مالارمه، و پولیسیز جویس را به تصویر کشید.اسلوب کاغد چسبانده را برای نخستین بار آزمود(۱۹۳۷).نمازخانه شهر وانس فرانسه را تزیین کرد(۱۹۴۹-۱۹۵۱). در بی ینال ونیز جایزه اول را ربود (۱۹۵۰). ماتیس در عرصه مجسمه سازی آثاری ارزشمند از خود به جای گذاشت.نقش برجستههای چهارگانه او با عنوان پشت (1909-1930 )، حاکی از پژوهشهای عمیقی است که در مسائل فرم و ساختمان سه بعدی انجام داد.
ماتیس در نخستین سال های فعالیتش پرده هایی از طبیعت بیجان و گوشههای داخلی خانه در برتانی را نقاشی کرد. در این پردهها، نشانی از ستایش شاردَن مشهود است. در اواخر دهه ۱۸۹۰، تحت تأثیر امپرسیونیسم و نئو امپرسیونیسم به رنگهای تند و درخشان روی آورد. بعداً با دیدن آثار سزان به او جلب شد(1895). پس از آن توجه خود را بر مسئله استحکام ساختار نقاشی متمرکز کرد. پرده هایی چون آکادمی آبی فام، گذار از رنگپردازی درخشان به حجم نمایی ساده را نشان می دهد. این مرحله تجربی آنگاه به پایان رسید که او به شیوه رنگ گزینی نئوامپرسیونیستها بازگشت. در این هنگام، اساس فوویسم در نقاشی اش شکل گرفت. به زودی، رهبری ماتیس نزد دوستانش مقبول افتاد. در آثاری چون زیبا، آرام، دل انگیز(۱۹۰۵) و نشاط زندگی (1906-1905) ویژگی هنر او نمایان شد.
ماتیس با بررسی نقادانه ی میراث نوآوران نسل پیشین به چنین نتایجی دست یافت: کاربست رنگ ناب، همچون معادلی برای نور، تجسم فضا با بهره گیری از جلوههای مختلف رنگها، وضوح و سادگی خطهای شکل ساز، سازماندهی تصویر به مدد نیروهای ذاتی خط و رنگ. موضوع از طریق این هماهنگی صوری در پرده نقاشی، بیان هنری می یابد، واین نوع هماهنگی قابل مقایسه با ترکیب اصوات در موسیقی است.بدین سان، پایههای زیباییشناسی ماتیس ساخته شدند. او در سراسر زندگی هنری اش، خود را وقف تکمیل اصول این زیباییشناسی کرد. در دهه ۱۹۱۰، رنگهای ماتیس تا حدی خاموش شدند و نیز شکلهای هندسی در کارش رخ نمودند، با این حال او چندان تحت تأثیر کوبیسم قرار نگرفت در عوض او با کشف ارزشهای تصویری و تزیینی هنر خاور زمین، در جهت هدف خود به پیش رفت. سلسله پردههای زنان حرمسرا، مرحله کمال او در مقام یک استاد رنگ شناس را نشان میدهد. در دهه ۱۹۳۰ عنصر خط در کارش مهم تر شد. این تغییر را مثلاً در دیوار نگارههایرقص به روشنی می توان دید. در این نقاشیها و در طرح هایی که با بریدههای کاغذ رنگی ساخت، ساده سازی شکلها و صرفه جویی در گزینش رنگ به نهایت رسید.
ماتیس از معدود هنرمندانی بود که جنبههای عقلانی و عاطفی را در هنر خود به هم آمیخت. او به هنری بیانگر و هدفمند اعتقاد داشت. از این لحاظ، او را میتوان با اکسپرسیونیستهای آلمانی مقایسه کرد( اگر چه حال و هوا و اسلوب کار او با آثار اکسپرسیونیستها یکسره متفاوت است). در هنر ماتیس، صور بدوی بدون خشونت تشویش انگیز رخ می نمایند. نحوه به کارگیری رنگ و خط در نقاشیهای او چنان است که هیچ گاه عمق معنای هنری و تصویریشان کاسته نمی شود. به اعتقاد او " فقط آن کسی که بتواند عواطف خود را به طرزی اصولی نظم دهد، هنرمند است ". ماتیس به هنری متعادل، ناب، آهنگین، آرامش بخش، و عاری از موضوعهای گزنده و دلگیر می اندیشید.
آثار ماتیس در بیشتر موزههای هنر مدرن در جهان یافت میشود. دو مجموعه بزرگ در مسکو از جمله آثاری است که می توان نام برد که شامل دیوارنگاره " رقص " نیز میشود.امروزه موزه ماتیس در زادگاهش وجود دارد.او آرزو داشت که هنرش همچون یک صندلی راحتی باشد که خستگی را از تن آدمی بزداید و به او اندکی لذت، خوشی، و شادی بخشد. در واقع، شاید همین هدف باعث شد که او از هرگونه تعمق تاریخی یا روانشناختی در انسان معاصر امتناع کند.
ماني فام