تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: کلیشـه ها چقـدر در زنـدگی شما تاثیر داشتـه؟ آیـا قضـاوت هـای شمـا بر اسـاس استـریوتایـپ هاست؟

راي دهنده
17. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • زیـاد - بلــه

    1 5.88%
  • زیـاد - خیـر

    4 23.53%
  • کـم - بلــه

    2 11.76%
  • کـم - خیـر

    10 58.82%
صفحه 1 از 4 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 34

نام تاپيک: کلیشــه | Stereotype

  1. #1
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض کلیشــه | Stereotype



    ما انسانها،‌ برای تحلیل و قضاوت سریع‌تر، روشی جالب، کاربردی و البته خطرناک را آموخته‌ایم: طبقه‌بندی!




    این مرد است. او زن است. این ایرانی است. او خارجی. این متولد ماه فروردین است. او متولد ماه مهر. طبقه‌بندی، هم سرعت قضاوت ما را افزایش می‌دهد، هم به ما احساس «شناخت بهتر محیط» را می‌دهد.
    به عبارت دیگر،‌ برای هر یک از ما، بسته به تجربیات خود، «مرد بودن»، تبعاتی هم دارد. همچنانکه «مسلمان بودن». همچنانکه: «مدیرعامل بخش خصوصی بودن». همچنانکه «متاهل بودن». این پدیده ای است که در روانشناسی استریوتایپ نامیده میشود. قضاوت بر روی انسانها بر اساس گروه یا جامعه ای که به آن تعلق دارند. زنان به جرم زن بودن و مردان به دلیل مرد بودن، قربانی چنین قضاوتهایی هستند. همچنانکه تهرانی‌ها به دلیل «تهرانی» بودن و ساکنان شهرهای دیگر به دلیل «شهرستانی» بودن. همچنانکه «مسلمانان» به دلیل مسلمان بودن و «غیرمسلمانان» به دلیل مسلمان نبودن.
    (4)
    کلیـشه یا تفکـر قالبـی به یک نظـر از پیـش تشکیـل‌شده در ذهـن جمعـی گـروه‌هـایی از جامعـه اشاره دارد، که مانـع قضـاوت و شنـاخـت منـطقـی افراد نسبت به دیگران شده و ویـژگی‌های خاصـی را به تمـام اعضـای یک گـروه‌دیگـر یا مجمـوعـه‌ای متفـاوت نسبت می‌دهد. این امـر سبب می‌گردد افراد برپایـهٔ اطلاعـاتی ناچیـز و تصـورهای کلیشـه‌ای خود که غالباً برگرفته از جامعـه و یا رسـانه‌ها است، بـدون آنکه شنـاخت کافـی از دیگران داشته‌باشند، نسبت به آنها قضاوت کنند.
    (1)

    معــرفـی :

    کلیشه(Stereotype) یا تفکر قالبی به تصاویری در ذهن گفته می شود که به شکل ثابت و محدود درآمده و اغلب به باورها، اعتقادات و ارزش ها بازمی­گردند. به همین دلیل ماهیتی انتزاعی دارند و چون از جامعه سرچشمه می­ گیرند، می توانند به درک های افراد یک جامعه از پدیده ها و واقعیت ها و... وحدت بخشیده و از نسلی به نسل دیگر انتقال یابند. از آن جایی که کلیشه ها ثابت و محدود هستند، کمتر دستخوش تغییر شده و اگر عاملی تغییرزا بر آن واقع شود حتمن مقاومتی را برمی انگیزد . که بسته به نوع و میزان کلیشه ها، محدوده و شدت این مقاومت ها گوناگون است. مثلن برخی برداشت ها از احکام مذهبی می توانند به سرعت به کلیشه تبدیل شوند و به عنوان راهنمای عمل و تصورات افراد قرار گیرند، برای همین هرگونه تغییر در قبال آن با مقاومت مواجه می شود که در مقایسه با کلیشه های دیگر این مقاومت ها بیش تر است.(2)

    این لغت اگر در معنی منفی آن به کار رود، فرضی ساده‌انگارانه، اغراق شده، و تحقیرآمیز را به اعضای یک گروه به‌دلیل عضویت در آن گروه نسبت می‌دهد. کلیشه‌ها احترام یا مشروعیت را از اشخاص به دلیل تعلّقشان به آن گروه می‌گیرند و یا برعکس، کلیشه مثبت احترام، ارزش و محبوبیتی غیرواقعی و برپایه‌ای غیرمنطقی برای عده‌ای بدون دلیل خاصی بوجود می‌آورند. به عنوان مثال قضاوت در مورد افراد برپایهٔ نوع لباس آنها و یا شکل ظاهری آنها.(1)

    خصوصیت کلیشه این است که حاضر و آماده است.کلیشه، ما را از رنج اندیشیدن رهایی می­دهد و با تنبلی و تن آسانی آدمی سازگارتر است.در واقع کلیشه ها همیشه ما را به مسیر دلخواه خود به حرکت در می­آورند.(3)

    ■■■■■■■■■

    شـکل گیــری کلیــشـه :
    (1)


    • طبق یکی از تعاریف کلیشه، برای شکل‌گیری کلیشه دو نوع نگرش لازم است، وجود یک دیدگاه و طرزفکر درون‌گروهی و دیگری وجود یک دیدگاه و روش برون‌گروهی. بدین ترتیب در ذهن هرکس، افراد گروهی که وی در آن قرار دارد افرادی طبیعی و برتر به نظر می‌رسند و گروه او گروهی به نظر می‌رسد که دیگران تمایل دارند در آن عضو باشند و باقی افراد، افراد بیرون‌گروه او هستند که پست‌تر و پایین‌تر از افراد هم‌گروه هستند.


    • دیدگاه دومی که در زمینهٔ طرز شکل‌گیری کلیشه‌ها وجود دارد، نقش ناخودآگاه را در این مورد پررنگ می‌داند. برطبق این نظریه کلیشه‌ها به طور کامل توسط ناخودآگاه انسان شکل می‌گیرند.بدین ترتیب که انسان‌ها در خودآگاه با افکار متفاوتی روبرو می‌شوند، اگر این افکار به‌طور مداومی تکرار شوند، رفته‌رفته این طرز تفکرها از ضمیر خودآگاه فرد به ضمیرناخودآگاه او منتقل می‌شوند. ضمیرناخودآگاه نیز با توجه به تأثیرپذیری که از خودآگاه گرفته‌است در ملاقات‌ها با دیگر افراد برای آنکه هرچه سریعتر بتواند به قضاوتی از طرف مقابل دست‌یابد بر پایهٔ تفکرات پیشین فرد نسبت به دیگران قضاوت سریع‌تری را ارائه می‌دهد، تمام این مراحل بدون آنکه فرد متوجه شود در ذهن او شکل می‌گیرند. برای اطلاعات بیشتر از مفهوم ضمیرناخودآگاه به عنوان <ضمیرناخودآگاه> مراجعه شود.


    نمـونـه هـایـی از کلیشــه :


    بگذارید با یک معما آغاز کنیم، بد نیست خودتان را محکی بزنید:
    «پدر و پسری در جاده­ای هنگام رانندگی تصادف می­کنند،پدر در دم فوت می­کند، اما پسر را به بیمارستان منتقل می­کنند و یک پزشک حاذق و توانارا برای جراحی پسر می­آورند، اما به محض رسیدن بالای سر پسر ،پزشک می­گوید: این که پسر من است.حالا با فرض این که مرد فوت شده پدر واقعی پسر بوده است این معما را حل کنید.»
    اگر نتوانستید جواب درستی به این سوال بدهید خیلی نگران نباشید،چون بیش از 80 درصد افراد قادر به حل این معمای ساده نیستند، و اما جواب : پزشک، مادر پسر بوده است!
    اگر این معما برایتان سخت بوده است بدانید شما هم گرفتار کلیشه­ ها هستید.چرا که وقتی از یک پزشک حاذق سخن به میان آمد، آن پزشک در ذهن شما از جنس مرد بود(3)

    کلیشـه های نـژادپرستـانه و مـذهبـی ▼ (4)


    |.(در کلیسای یک شهر توریستی) اون طرف نرو. چند تا سیاه پوست وایستادن. می‌دونم آدمهای خوبی هستنا. اما نری بهتره.
    ||. اصلاً هر چی بدبختی داریم از این مسلمان‌ها است (به جای مسلمان می‌توانید یهودی / مسیحی / زرتشتی و … )بگذارید.
    |||. ما ایرانیها همه … هستیم. اما این خارجی ها همه … هستند.

    کلیشـه های قـوم گرایـانه ▼

    تفکر غالب درباره قومیت خاص مانند جک هایی که برای قومیت های مختلف ساخته می شود.

    کلیشـه های جنسیتی

    |. مذموم بودن داشتن فرزند دختر در بعضی از جوامع
    ||. اون ماشین رو ببین. یک ربعه همه رو معطل کرده و نمیتونه پارک کنه. حتماً راننده‌اش یک زنه.(4)
    |||.کلیشـه های جنسیتـی در حوزه ی بیولـوژی بـدن :(2)

    • بدن مردان قوی تر از بدن زنان است.
    • بارداری و زایمان بدن زنان را ضعیف می کند.
    • بدن زنان زودتر از بدن مردان پیر می شود.
    • بدن زنان اغواانگیز تر از بدن مردان است.
    • مردان پرخورتر از زنان هستند.

    ||||. کلیشـه های جنسیتـی در حـوزه ی پوشـش بـدن:(2)

    • زنان باید بدن خود را هر چه بیشتر بپوشاند.
    • مردان باید نگاه خود را از بدن زنان حفظ کنند.
    • زنانی که چنین پوششی دارند زنان خوبی نیستند.
    • مردانی که نگاهشان را درویش نمی کنند افرادی چشم چران هستند.


    کلیشـه های سن گرایانه ▼

    |. بچه اس و نمیفهمد.
    ||. خجالت بکش این کار/ علاقه مندی/ تفریح / تحصیل / ازدواج / طرز پوشش / گفتار و .. برای سن تو مناسب نیست.
    |||. سر پیری و معرکه گیری...



    کلیشـه های اسطوره گرایانه ،
    کلیشه هایی که بر اساس ظاهر افراد شکل میگیرد،
    کلیشه هایی که بر اساس وضعیت مالی افراد به وجود آمده،
    کلیشه هایی که بر اساس اعتقادات افراد شکل میگیرد،
    کلیشه هایی که بر اساس شغل افراد شکل گرفته و ...

    نمونه های دیگری از کلیشه هستند که توسط نهادهای جمعی مانند گروه های همسالان، رسانه ها، خانواده، نهادهای آموزشی و غیره بازتولید شده و بدین ترتیب طول عمر زیادی خواهند داشت.


    استریوتایـپ که زمانی ابـزاری برای زنـدگی بود، به عنوان شاخصـی برای سنجـش عقـب مانـدگی فکـری و فرهنـگی شمـرده میشود. کافـی است کمـی فکـر کنیـم که استریوتایـپ‌ها و این نگرش آمـاری به گـروه‌های اجتمـاعی – که معمـولاً از نظـر پایـه‌های آمـاری هم سست است – چه اثـرات زیـان‌بـاری را به زنـدگی فـردی و اجتمـاعی ما وارد کرده است.


    منابع:
    1. ویکی پدیا
    2. انسان شناسی و فرهنگ(anthropology.ir)
    3. رهیاب (rahyabiran.org)
    4. متمم(motamem.org)


    چه کلیشــه های دیگری را میشناسیـد ؟

    شمــا اعتقـاد به کلیشــه ها داریــد ؟ آیـا قضـاوت هـای شمـا بر اسـاس استـریوتایـپ هاست؟

    استریوتایـپ ها چه تاثیــراتی می تـواند بر زنـدگی فـردی و اجتمــاعی افـراد داشتـه باشــد؟


  2. #2
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    استریوتایـپ که زمانی ابـزاری برای زنـدگی بود، به عنوان شاخصـی برای سنجـش عقـب مانـدگی فکـری و فرهنـگی شمـرده میشود. کافـی است کمـی فکـر کنیـم که استریوتایـپ‌ها و این نگرش آمـاری به گـروه‌های اجتمـاعی – که معمـولاً از نظـر پایـه‌های آمـاری هم سست است – چه اثـرات زیـان‌بـاری را به زنـدگی فـردی و اجتمـاعی ما وارد کرده است.

    چه کلیشــه های دیگری را میشناسیـد ؟

    شمــا اعتقـاد به کلیشــه ها داریــد ؟ آیـا قضـاوت هـای شمـا بر اسـاس استـریوتایـپ هاست؟

    استریوتایـپ ها چه تاثیــراتی می تـواند بر زنـدگی فـردی و اجتمــاعی افـراد داشتـه باشــد؟
    شاید جواب من به نظرسنجی کمی اغراق آمیز بنظر برسه ولی نسبت به چندسال قبل الان کمتر کلیشه ها رو میپذیرم ؛ هرچند همیشه کاری از دستم برنمیاد ...

    به تازگی یه مورد مهم در [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مطرح شد که بنظر میاد قبل از هرگونه بررسی بهش نگاه کلیشه ای میشه. من نظرم رو نوشتم فقط خواستم بگم ظاهرا قبلا در دولت سازندگی یکی از مسئولین بخش کشاورزی همون موقع هشدار و راه حل داده بود که بعدها چنین مشکلی پیش میاد ولی با مقاومت خیلیها که فقط از بیرون بهش نگاه میکردند ، همونطور ادامه پیدا کرد تا الان تبدیل به یک کلیشه در ذهن ما بشه.

    کلیشه های اصلی اینه که :
    باید زمین کشاورزی رو بعنوان منابع طبیعی حفظ کنیم که باید توسط نهاد مسئولش خریداری و کنترل بشه .
    بعنوان محصول استراتژیک بهش نگاه کنیم ، که با حجم انبوه و قیمت ارزان تر برنجهای وارداتی این مورد مردوده .

    ولی مدتهاست فقط تصمیمات بازدارنده گرفته میشه و کاری به ریشه مسئله ندارند.
    یه مَثَل کلیشه ای هست که میگه : خرِ ما از کُره گی دم نداشت ، مصداق این نگاه هست.

  3. 8 کاربر از New Ray بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #3
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    سلام
    چه کلیشــه های دیگری را میشناسیـد ؟

    شمــا اعتقـاد به کلیشــه ها داریــد ؟ آیـا قضـاوت هـای شمـا بر اسـاس استـریوتایـپ هاست؟

    استریوتایـپ ها چه تاثیــراتی می تـواند بر زنـدگی فـردی و اجتمــاعی افـراد داشتـه باشــد؟
    زمانی که توی یک سری از تاپیک های این انجمن مشغول بحث با دوستان بودم، دقیقاً با این طرز فکر برخورد کردم و به خوبی تجربه ش کردم! بعضی از دوستان صرفاً به خاطر رنگ و بوی خاصی که نوشته های بنده داشت، بدون داشتن یک فضاوت کامل، برچسب ها و انگ های مختلفی بهم می زدند. از بیسواد و بی مطالعه گرفته تا متعصب و متحجر. در کل این طرز فکر اصلاً چیز خوبی نیست و متأسفانه مانع بزرگی بر سر قضاوت های صحیح ما در مورد افراد هست.
    در مورد کلیشه های جنسیتی و سن گرایانه با چیزهایی که اومده موافق نیستم. وقتی میبینم که از طرف هر دو جنس زن یا مرد، صرف نظر از اینکه اون زن یا مرد چه نژاد و فرهنگ و مذهب و زبان و ملیت و... داره، یک سری از رفتارها، حالات روانی، ویژگی های جسمی، سلایق متفاوت و بسیاری از مؤلفه های دیگه رو به طور خاص و ویژه و در مواردی کاملاً متفاوت با جنس دیگه بروز میده، این نکته آشکار میشه که بین این دو جنس تفاوت وجود داره و یکی نیستند. اگر هم نگاه متفاوتی به این دو جنس میشه و یا وظایف متفاوتی به اونها سپرده میشه به خاطر تفاوتهای آشکار و واضحیه که در هردوی اونها وجود داره و لزومی نداره با وجود این تفاوت ها اصرار بر داشتن نگاه کاملاً متساوی داشته باشیم و نگاه به تفاوت ها رو کلیشه به حساب بیاریم. در مورد سن هم همینطور.

  5. 4 کاربر از *Ali* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #4
    حـــــرفـه ای B3HZ@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    11,611

    پيش فرض

    سلام

    زمانی که توی یک سری از تاپیک های این انجمن مشغول بحث با دوستان بودم، دقیقاً با این طرز فکر برخورد کردم و به خوبی تجربه ش کردم! بعضی از دوستان صرفاً به خاطر رنگ و بوی خاصی که نوشته های بنده داشت، بدون داشتن یک فضاوت کامل، برچسب ها و انگ های مختلفی بهم می زدند. از بیسواد و بی مطالعه گرفته تا متعصب و متحجر. در کل این طرز فکر اصلاً چیز خوبی نیست و متأسفانه مانع بزرگی بر سر قضاوت های صحیح ما در مورد افراد هست.
    در مورد کلیشه های جنسیتی و سن گرایانه با چیزهایی که اومده موافق نیستم. وقتی میبینم که از طرف هر دو جنس زن یا مرد، صرف نظر از اینکه اون زن یا مرد چه نژاد و فرهنگ و مذهب و زبان و ملیت و... داره، یک سری از رفتارها، حالات روانی، ویژگی های جسمی، سلایق متفاوت و بسیاری از مؤلفه های دیگه رو به طور خاص و ویژه و در مواردی کاملاً متفاوت با جنس دیگه بروز میده، این نکته آشکار میشه که بین این دو جنس تفاوت وجود داره و یکی نیستند. اگر هم نگاه متفاوتی به این دو جنس میشه و یا وظایف متفاوتی به اونها سپرده میشه به خاطر تفاوتهای آشکار و واضحیه که در هردوی اونها وجود داره و لزومی نداره با وجود این تفاوت ها اصرار بر داشتن نگاه کاملاً متساوی داشته باشیم و نگاه به تفاوت ها رو کلیشه به حساب بیاریم. در مورد سن هم همینطور.
    این صحبتتون من رو یاد یک شعر انداخت .


    شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
    هر لحظه به دام دگری پابستی

    گفتا شیخا هرآنچه گویی هستم
    آیا تو چنان که مینمایی هستی؟



    خوب در این صورت باز هم شما دچار کلیشه شدین .

    به فرض که شخصی رفتاری متفاوت و خاص در مواجه با جنس مخالف بروز میده و اخلاقش نسبت به اطرافیانش متفاوت به نظر میرسه . خوب چه دلیلی داره که ما شروع به اسم گذاری یا نسبت دادن صفت ها کنیم ؟ کاری که بقیه دارن میکنن همین صفت گذاری هاست .
    چون به قول شما یک سری وظایف خاص به طرف سپرده شده و شغلش اینـه و تن فروشی میکنه دلیل بر این نمیشه که آدم درستی نیست و حرفاش همه اشتباهه و در کل انسان خرابیه و ... .

    خیلی از افراد هم هستن که ظاهری شیک و عالی دارن و در انظار عمومی رفتار خیلی خوبی از خودشون بروز میدن . ولی وقتی به خفا میرسن خیلی کارها میکنن .
    ولی همین افراد در انظار عموم که دچار کلیشه هستن بالاترین درایج رو کسب میکنن . چرا ... چون که از شخص شناخت آنچنانی ندارن . ولی چون رفتار خوبی از اون دیدن و ظاهر شیکی داشته مورد قبول واقع شده پس انسان درستیه و هر چی میگه حقه .

    یعنی بدون شناخت طرف و تنها با نگاه کردن به شغل و وظیفه ای که بعضی مواقع از روی اجبار نسبت به انجامش روی میارن ما در مورد بُعد جزئی و کلی طرف مقابل به نتیجه رسیدیم .


    یک کلیشه دیگه رو هم میشه مد نظر گرفت .
    برای مثال به طرف میگن چرا به اعتیاد روی آوردی ... اولین چیزی که میگه "دوست و رفیق ناباب " داشتم و به این راه کشیده شدم .... تا طرف اینو میگه همه افراد قانع میشن که برای من خیلی عجیبه !!!
    پرسشی که باید توی این مواقع دوباره مطرح بشه اینه که "خوب رفقات در اصل مواد میکشیدن تو چرا معتاد شدی !؟ " ... الیته منکر تاثیر این گونه دوستان نیستن ... ولی وقتی خود طرف خمیر مایه اش رو داشته باشه پس به طور حتم به سمتش میره .

    پس در اصل طرف خودش هم بدش نمیومده یا از خودش مقاومت و ایستادگی نشون نداده و نتونسته "نه" بگه .

    خیلی ها هستن که رفقای سیگاری و معتاد دارن ... ولی خودشون حتا سمت سیگار نمیرن و لب نمیزنن ... چرا اینا معتاد نشدن ؟! برای همین به نظرم میشه این پاسخ " چون رفقام اینطوری بودن پس من هم شدم ... " رو جزو کلیشه ها در نظر گرفت .
    Last edited by B3HZ@D; 08-09-2014 at 00:55.

  7. 8 کاربر از B3HZ@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #5
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    در مورد کلیشه های جنسیتی و سن گرایانه با چیزهایی که اومده موافق نیستم. وقتی میبینم که از طرف هر دو جنس زن یا مرد، صرف نظر از اینکه اون زن یا مرد چه نژاد و فرهنگ و مذهب و زبان و ملیت و... داره، یک سری از رفتارها، حالات روانی، ویژگی های جسمی، سلایق متفاوت و بسیاری از مؤلفه های دیگه رو به طور خاص و ویژه و در مواردی کاملاً متفاوت با جنس دیگه بروز میده، این نکته آشکار میشه که بین این دو جنس تفاوت وجود داره و یکی نیستند. اگر هم نگاه متفاوتی به این دو جنس میشه و یا وظایف متفاوتی به اونها سپرده میشه به خاطر تفاوتهای آشکار و واضحیه که در هردوی اونها وجود داره و لزومی نداره با وجود این تفاوت ها اصرار بر داشتن نگاه کاملاً متساوی داشته باشیم و نگاه به تفاوت ها رو کلیشه به حساب بیاریم. در مورد سن هم همینطور.
    مقابله با کلیشه های جنسیتی به معنی انکار یا نفی تفاوت های بیولوژیکی بین دو جنس نیست برای واضح شدن بحث مربوط به کلیشه جنسیتی باید دقت کنیم بین دو کلمه جنس(s.e.x) وجنسیت (gender) تمایز وجود داره . جنس (s.e.x) تفاوت های بیولوژیکی و آناتومیکال رو در برمیگیره(به تفاوت های طبیعی مبتنی بر ویژگی های ذاتی و بیولوژیکی و به خواص فیزیولوژیکی از قبیل حالت بدن، هورمون‌ها، ژن‌ها، کروموزوم‌ها و اعضای تناسلي اشاره دارد.) و جنسیت (gender) شامل تفاوت های اكتسابی، فرهنگی، روان‌شناختی و اجتماعی بین زن و مرد هست كه صرفآ دلالت بر ویژگی های اجتماعی داره.

    کلیشه های جنسیتی، مجموعه ای از بـاورهای ذهنـی است که مبنـای نگـرش فرهنـگی و اجتـمـاعـی به مفهوم جنسیت(gender) قرار می گیرند. به عبارتی وجود این کلیشه ها باعث می شود که ویــژگی های خاصــی به طــور جــداگانه به زنــان / مــردان تعلــق گرفته، به گونه ای که چنین مشخصـاتی به لحـاظ «خــاص بــودگی»( specific) ویـژه ی تنهــا یک جنــس تلقی شوند. بدین ترتیب مبنـای قضـاوت در مورد زن بـودگی / مرد بـودگی عمـل فـرد نیـست، بلـکه جنسیـت وی تعییـن می کنـد که او دارای چه خصوصیـات مثبـت یا منفـی غیر قابل تغییــر یا تعدیــل– صرف نظر از درسـت بودن قضـاوت ارزشی- است. این کلیشه ها بیش از هر چیز در سطح زبان خود را نشان می دهد و به شکل گزاره های مفهومی کاربرد دارد و بدین ترتیب در ادبیات و زبان هر جامعه ای به وفور پیدا می شود.




    این مقالــه درباره کلیشــه های جنسیــتی توضیحــات مفیــدی رو داده :



      محتوای مخفی: توضیحی درباره کلیشه های جنسیتی و چگونگی شکل گیریشون : 


    یکی از مهم­ترین عواملی که کلیشه­ ها را در اذهان تثبیت می­کند، جامعه‌پذيری جنسيتی است. جامعه‌پذيري جنسيتي فرآيند بازتوليد نابرابري جنسيتي است و با نهادينه كردن نابرابري و تداوم بخشيدن به آن در نسل‌هاي بعدي مي‌توان جامعه‌پذيری جنسيتی را بستر اصلي نابرابری دانست.
    جامعه‌پذيری جنسيتی از درون خانواده ریشه می گیرد . در اثر جامعه‌پذيری جنسيتی كه در خانواده رخ مي‌دهد، دختر و پسر هر يك با هنجار‌هاي جنسيتي زنانه يا مردانه اجتماعي مي‌شوند. رفتارهای تبعيض‌آميز والدين از همان ابتدا با تهيه لباس و اسباب بازي با توجه به جنسيت شروع مي‌شود. از همان سال‌هاي اول زندگي، دختر بچه‌ها براي نقش‌های جنسيتی مشخص، جامعه‌پذير مي‌شوند، مثلاً در هندوستان اولين درسي كه يك دختر بچه ياد می گيرد، اين است كه رفتار متفاوتی كه نسبت به او و برادرانش اعمال مي‌شود يك حقيقت زندگی است

    آزادي‌هاي دختران در زمينهء پيوستن، ارتباط برقرار كردن و تماس با ديگران، محصور در حد و مرزها و محدوديت‌های مشخص است. همچنين بدون توجه به دشواري‌ها و از خودگذشتگی هايي­كه يك فرد بايد متحمل شود، به آنان ياد می دهند كه دنيای او، به خانواده محدود است و مشغله اصلی او بايد ارضای نيازهای ضروری اعضای خانواده باشد و در كل وظيفه اصلي او مادري كردن است. از آنان خواسته مي‌شود كه سر به راه ، صلح‌جو و سازشگر باشند و اختلافات را نه با جدال بلكه با محبت حل كنند. از سويی دیگر از پسرها انتظار می رود كه براي احقاق حق خود ايستادگي كنند، سلطه جو، مستقل، پرخاشگر و رقابت‌طلب باشند، از آنان مي­خواهند مرد باشند و گريه نكنند و در برابر سلطه‌جويی ديگران مقاومت كنند.

    در نتیجه ، ‌اين نوع آموزش در خانواده موجب می شود که كودكان نقش‌های جنسيتي خود را به سرعت و مؤثر فرا بگيرند و در جامعه به گونه ای متمایز رفتار‌كنند. نقش‌های اساسی جنسيت كه كودكان در خانه مي‌آموزند بعد‌ها به طور گوناگون در مدرسه تقويت می شود.
    آموزش در مدارس فرآيندي رسمي‌است، برنامه های درسی كه دختران و پسران بايد فرا گيرند مشخص است، اما نظام آموزش از جنبه‌اي ظريف‌تر برنامه‌هاي آموزش پنهاني را نیز در خود نهفته دارد كه كودكان را مطابق آن تربيت مي‌كند. با اين توجيه كه زن و مرد توانايي‌ها و علايق فكري متفاوتي دارند دختران در نظام آموزشي هم از جهت رشته‌هاي عرضه شده و هم از نظر نظام‌هاي سهميه‌بندي، متفاوت با پسران در نظر گرفته شده‌اند. بنابراين فكر تربيت دختر براي نقش‌هاي آينده‌اش به عنوان زن خانه‌دار و مادر، در متون درسي عرضه شده به دختران تأثيری مهم دارد.

    یکی از متداول‌ترين و مهم‌ترين عوامل يادگيري‌ تقليد است، تقليد يعني همانندسازي با شخصيت‌هاي مختلفي كه فرد با آن‌ها مواجه مي‌شود. در سنين مدرسه افراد در مواجهه با شخصيت‌هاي مختلف انساني و غيرانساني در كتاب‌ها سعي در تقليد از رفتار‌هاي شخصيت‌هاي هم‌جنسشان مي‌كنند و با اين عمل به جنبه‌هايي از شخصيت‌شان می پردازند که به‌ اين ترتيب باورها و ارزش‌هاي خود را با توجه به ميزان رشد ذهني، تجارب قبلي و آگاهي‌هاي اجتماعي شان شکل می دهند.

    به‌اين ترتيب آموزش و پرورش در محتواي كتاب‌هاي خود از كليشه‌هاي جنسيتي استفاده مي‌كندکه مثلاً كمتر، يك زن را در مقام نويسنده، مخترع، پليس و كارمند نشان مي‌دهد ، بلكه ، بیشتر ،آنان را در نقش مادران و همسران مي‌توان مشاهده كرد. در واقع نوعی نگرش مردسالارانه در تدوین کتب درسی حاکم است که زنان را هیچ­گاه به عنوان سازمان­دهنده و هدایت­گر فعالیت­های سیاسی و اجتماعی نشان نمی­دهد و معمولاً نقش پیرو و مطیع دارند و از هر گونه نقش اعتراضی بدورند . بنابراين نظام آموزش به كمك باورهاي كليشه‌اي معلمان، مربيان، برنامه‌ريزان اين نظام و همچنين در لايه‌هاي آشكار و پنهان متون درسي، جامعه‌پذيري جنسيتي را تقويت مي‌كند و نابرابري جنسيتي را در سطوح گوناگون اجتماعي تداوم مي‌بخشد

    گروه‌هاي همسالان از دیگر عوامل جامعه‌پذيري است. محافل دوستي اين گروه مخصوصاً در جوامع سنتي از سن معيني به بعد معمولاً گروه‌هاي تمام دختر و يا تمام پسر هستند. اين گروه‌ها مطابق با جنس خود نقش‌ها و بازي‌هاي خاصي را دنبال مي‌كنند. در اين گروه‌ها معمولاً سعي مي‌شود از داشتن رفتار‌هاي جنس مخالف دوري كرد. مثلاً پسران در گروه‌هاي هم‌سال خود به نسبت سن سعي مي‌كنند مسابقه شجاعت دهند و در سن‌هاي بالاتر سعي مي‌كنند با تحقير‌هاي جنس پرستانه و حتي تحقيرهمه چيزهاي زنانه، مردانگي خود را ثابت كنند.
    در دوران معاصر مي‌توان رسانه‌هاي جمعي را هم از مهم‌ترين عوامل جامعه‌پذيري جنسيتي تلقي كرد. مثلاً تصوير كليشه شده زن در برنامه‌هاي تلويزيوني تقريباً در همه جوامع ديده مي‌شود. رسانه‌ها سعي در تبليغ نقش‌هاي خانه‌داري و امور خانگي زنان دارند. بنابراين اگر دختر بچه از طريق رسانه‌ها، زنان را در مشاغلي مانند وكالت و قضاوت مشاهده كند، اين احتمال وجود دارد كه گمان كند ،او نيز مي‌تواند چنين نقشي را بر عهده گيرد. اما زماني كه زنان را هميشه در تلويزيون در نقش همسر، مادر يا زن خانه‌دار يا پرستار ببيند تصوير از خود متفاوتي خواهد داشت .

    بنابرآنچه گذشت، مشخص شد كه كليشه‌هاي جنسيتي چگونه شكل گرفتند و به دلايل خاص اجتماعي، تاريخي كليشه‌هاي مردانه بهتر در نظر گرفته شدند که اين كليشه‌ها از طريق فرآيند و عوامل جامعه‌پذيري جنسيتي باز توليد مي‌شوند.

    "ژوليت ميچل "هدف هر نوع كليشه سازي را " تقويت و توجيه وابستگي، فرودستي و نابرابري موقعيت زنان در جامعه" مي‌داند. حتي اگر این گونه هم نبینیم ، مي‌توان اقرار كرد كه قرار دادن افراد در اين گونه قالب‌هاي از پيش ساخته شده مانعي براي رشد و پيشرفت فردي مي‌شود، چرا كه انسان‌ها براي جلوگيري از طرد جامعه، مجبورند حالات رواني، شيوه بيان احساسات و حتي علايق خودشان را در چهارچوب هنجار‌هاي اجتماعي مبتني بر كليشه‌هاي جنسيتي قرار دهند. تا همين چند دهة قبل شايد كسي باور نداشت كه جنسيت مي‌تواند عاملي مهم در نابرابري ها باشد، اما امروزه مي‌دانيم كه تعلق به يك جنس خاص باعث امتياز و رفتار‌هاي متفاوت افراد با آن جنس مي‌شود; چرا كه دانش ما دربارة زنان و مردان توسط كليشه‌هاي جنسيتي شكل مي‌گيرند.

    هنجارهايي كه كليشه‌هاي جنسيتي را تقويت مي‌كنند، شايد براي جوامع محافظ ه­كار دارای کارکرد باشند، اما اين كليشه‌ها محدوديت‌هايی را براي هر دو جنس به بار می آورند.

    از آن­جا كه بر اساس كليشه‌هاي جنسيتي، زنان و مردان با رفتارها، ويژگي‌ها و حالات رواني خاص در نظر گرفته مي‌شوند ، آنان را داراي قابليت انجام وظايف متفاوت از هم می دانند. ‌اين گونه كليشه‌هاي جنسيتي نهايتاً به تقسيم كار جنسی منجر مي‌شود. به طوري كه در كليشه‌ها، زنان داراي صفات گرم ،بيانگر، وابسته، احساساتي، با محبت، نرم و ملايم، خوش قلب، ضعيف، قدردان، حساس و مطيع هستند، پس بهتر است تا درحریم خصوصی خانواده بمانند و به كارهای خانه‌داری و بچه داری و شوهرداری بپردازند و مردان هم به دليل صفات صلاحيت-شايستگی، ماجراجویی، بي‌رحم، با جرأت، مستقل، با اعتماد به نفس، محكم و قوی در عرصه عمومی و نان‌آور خانه باشند.


    كليشه‌های جنسيتی حتی باعث تقسيم جنسيتی مشاغل هم می شوند، مثلاً گفته مي‌شود كه چون زنان احساساتی هستند پس صلاحيت و شايستگي احراز برخي سمت ها همچون قضاوت را ندارند.
    از ديگر نتايج كليشه‌هاي جنسيتي و جنسيت گرايي كم ارزش شمردن كار زنان است، چون معمولاً صفات منتسب به زنان چندان بار مثبتی به همراه ندارد. البته ‌اين به آن معنی نيست كه صفات منتسب به مردان ذاتاً مثبت است بلكه مساله اين است كه هر آنچه معمولاً مربوط به مردان است مثبت در نظر گرفته مي‌شود.

    كليشه‌ها و جنسيت گرايي بسياري اوقات عليه مردان هم است، اما باز اين مردان هستند كه سرسختانه‌تر از هر كس، از كليشه‌هاي جنسيتي دفاع مي‌كنند. از آنان توقع مي‌رود كه در برابر سختي‌ها و مشكلات ، مقاوم و سرسخت باشند و خم به ابرو نياورند، حتي گاهي از آنان پرخاشگري در خواست مي‌شود، از آنان انتظار مي‌رود در برابر زبان درازي‌ها خشونت به خرج دهند و اگر طبق آن رفتار نكنند بي‌عرضه و دست و پا چلفتي نامیده می شوند و از طرفي در برابر اين انتظارات از آنان خواسته مي‌شود كه احساسات خود را به نزديكان نشان ندهند.
    همه ‌اين فشارها نقش سنگينی را برايشان تحمیل می کند مخصوصاً، براي آن دسته كه با اين نقش‌هاي مردانه همنوا نيستند. همه مردان نمی خواهند خشن و بی رحم و پرخاشگر به حساب آيند اما كليشه‌ها آنان را تبديل به چيزی می كنند كه نمی خواهند باشند. آيا با شكستن بسياری از اين كليشه‌های دست و پا گير، زندگي آرامش بخش تر نخواهد بود؟

    جامعه‌پذيري جنسيتی كنونی با كاركرد‌های آشكار و پنهان خود نابرابری را هر چه بيش‌تر نهادينه مي‌كند و اين مانعی براي توسعه‌ای همه جانبه و به ويژه توسعه‌ای انساني است. امروز بيش‌تر از هر زماني ديگر نيازمند برنامه‌ريزی منسجم و هدفمند براي برقراري جامعه پذيری خنثی و بدون ارجحيت جنسی در ساختار‌های جامعه و عوامل مهم جامعه‌پذيري از جمله خانواده، نهاد آموزش و رسانه‌ها برای تغيير روند كنوني جامعه پذيری جنسيتی هستيم و اين هم به نفع مردان است و هم به نفع زنان

    رهیاب - قسمت هایی از مقاله جامعه­ پذیری و کلیشه­ های جنسیتی محسن مالجو

  9. 10 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #6
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    کلیشه هم مثه موارد دیگه ناشی از تنبلی آدمه، چون حال و حوصلش رو نداره بره در مورد یک چیز خاص تحقیق کنه، یا صبر کنه تا همه جوانب موضوع براش روشن بشه، یه استقرای ناقصی میکنه، و هر نظری در مورد چیزای مشابه داره به این یکی هم تسری میده و خودش رو راحت میکنه
    اما بدتر، عمل کردن، احساس کردن و نظر دادن بر اساس این کلیشه هاست. و بدتر از این هم، سوء استفاده بعضی از این تنبلی و خام اندیشی افراد سطحی نگر هست

    مثلا فروشنده کافیه یه مارک معرف بزنه رو بنجل ترین لباسش
    یا کافیه به بعضی از خر مغزترین! ادما بگین فلانی فلان دین رو داره، تا مال و جان و ناموسش رو حلال کنن و به وحشیانترین شکل ممکن سلاخیش کنن (تروریستها)

  11. 3 کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #7
    آخر فروم باز danielo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    1,021

    پيش فرض

    کلیشه همیشه نمیتونه غلط باشه.غیر از اینه.
    خیلی از ایرانی ها به این ضرب المثل اعتقاد دارند که تا نباشد چیزکی مردم نگوینند چیزها

  13. 3 کاربر از danielo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #8
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    کلیشه همیشه نمیتونه غلط باشه.غیر از اینه.
    خیلی از ایرانی ها به این ضرب المثل اعتقاد دارند که تا نباشد چیزکی مردم نگوینند چیزها
    بله کلیشه ها هم مثل هر تفکر دیگه ای میتونن در مواردی درست باشن ولی امکان غلط بودنشون هم در موارد دیگه وجود داره. چیزی که باعث میشه یه نوع تفکر به کلیشه تبدیل بشه نسبت دادن یک ویژگی خاص ( و احتمالا درست در مواردی ) به تمام اعضای گروه در همه موارد ،تحت تاثیر القائات و تصورات کلیشه ای جامعه یا اطلاعات محدود هست . طوری که امکان شناخت منطقی رو از افراد میگیره و باعث میشه قضاوت هاشون رو در همه ی موارد بر اساس چند موردِ درست که قبلا دیدن قرار بدن.

    مثل موردی که درباره کلیشه جنسیتی مثال زده شد :

    اون ماشین رو ببین. یک ربعه همه رو معطل کرده و نمیتونه پارک کنه. حتماً راننده‌اش یک زنه.

    ممکن است بعضی از زنان مهارت درست پارک کردن رو نداشته باشند ولی این امکان هم وجود دارد که بسیاری از زنان با مهارت بالا "درست" پارک کنند همانطور که این احتمالات در مردان هم وجود دارد بسیاری از مردان مهارت درست پارک کردن رو ندارند همانطور که ممکن است گروه دیگر مهارت بالایی در پارک کردن ماشین داشته باشن. ولی تفکر قالب(کلیشه) یک تفکر و نظر از پیش تعیین شده درباره گروه زنان است که ؛ اون ماشینی که همه رو معطل کرده و نمی تواند درست پارک کند حتما یک زن است! و دلیل درست بودن کلیشه رو هم این ضرب المثل قرار میدن: "تا نباشد چیزکی مردم نگوینند چیزها"


    یا مثل این مورد درباره کلیشه سنی:

    سر پیری و معرکه گیری...

    ممکن هست یک پیرمرد 70 ساله یا یک پیرزن 70 ساله بعد از فوت همسر، علاقه ، اشتیاق و نیازبه ازدواج مجدد داشته باشه ولی کلیشه "سر پیری و معرکه گیری" باعث میشه اشتیاق، نیاز و علاقه خودش رو به علت اینکه باید پیر، سالخورده و منتظر مرگ باشد و اطرافیان چنین انتظاری رو ازش دارن ، سرکوب کند!

  15. 4 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #9
    آخر فروم باز danielo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    1,021

    پيش فرض

    بله کلیشه ها هم مثل هر تفکر دیگه ای میتونن در مواردی درست باشن ولی امکان غلط بودنشون هم در موارد دیگه وجود داره. چیزی که باعث میشه یه نوع تفکر به کلیشه تبدیل بشه نسبت دادن یک ویژگی خاص ( و احتمالا درست در مواردی ) به تمام اعضای گروه در همه موارد ،تحت تاثیر القائات و تصورات کلیشه ای جامعه یا اطلاعات محدود هست . طوری که امکان شناخت منطقی رو از افراد میگیره و باعث میشه قضاوت هاشون رو در همه ی موارد بر اساس چند موردِ درست که قبلا دیدن قرار بدن.

    مثل موردی که درباره کلیشه جنسیتی مثال زده شد :

    اون ماشین رو ببین. یک ربعه همه رو معطل کرده و نمیتونه پارک کنه. حتماً راننده‌اش یک زنه.

    ممکن است بعضی از زنان مهارت درست پارک کردن رو نداشته باشند ولی این امکان هم وجود دارد که بسیاری از زنان با مهارت بالا "درست" پارک کنند همانطور که این احتمالات در مردان هم وجود دارد بسیاری از مردان مهارت درست پارک کردن رو ندارند همانطور که ممکن است گروه دیگر مهارت بالایی در پارک کردن ماشین داشته باشن. ولی تفکر قالب(کلیشه) یک تفکر و نظر از پیش تعیین شده درباره گروه زنان است که ؛ اون ماشینی که همه رو معطل کرده و نمی تواند درست پارک کند حتما یک زن است! و دلیل درست بودن کلیشه رو هم این ضرب المثل قرار میدن: "تا نباشد چیزکی مردم نگوینند چیزها"


    یا مثل این مورد درباره کلیشه سنی:

    سر پیری و معرکه گیری...

    ممکن هست یک پیرمرد 70 ساله یا یک پیرزن 70 ساله بعد از فوت همسر، علاقه ، اشتیاق و نیازبه ازدواج مجدد داشته باشه ولی کلیشه "سر پیری و معرکه گیری" باعث میشه اشتیاق، نیاز و علاقه خودش رو به علت اینکه باید پیر، سالخورده و منتظر مرگ باشد و اطرافیان چنین انتظاری رو ازش دارن ، سرکوب کند!
    با این مثال ها موافقم.ولی بعضی موقع ها وقتی حق انتخاب وجود داره و اون انتخاب میتونه در زندگیمون تاثیر بزاره.بهترین گزینه استفاده از کلیشه هاست.
    مثلا کسی دانشگاه قبول میشه.و بین 2 شهر انتخاب داره.کلیشه ای وجود داره در مردم یکی از این 2 شهر که اون فرد به شدت ازش متنفره.
    طبیعتا میگن سری که درد نمیکنه دستمال نمیبندند.اون طرف بیخیال اون شهر میشه.

    یک مثال دیگه میزنم.من در شهر توریستی بابلسر زندگی میکنم.مسافر یک شهر اینجا زیاد میاد.شدیدا دید منفی بین مردم این شهر نسبت به دختر های اون شهر وجود داره.
    هر چند هم شاید غلطه ولی من کسی را میشناسم که چند سال با یک دختر دوست بود و اخر به خاطر همین کلیشه دوستیش را بهم زد.
    چون کلیشه حرف مردم را با خودش داره.
    شما و امثال من شاید از نظر نژآدی بیاییم هزار تا حرف رروشنفکری بر ضد نژآد پرستی بزنیم و شاید هم اعتقاد داشته باشیم که همه انسان ها برابر هستیم.
    ولی ایا شما حاظری دخترت را بدی به افغانی که حتی دکترای دانشگاه اکسفورد داشته باشه.
    مسلما نه چون این کلیشه و دید منفی نسبت به افغانی ها وجود داره.شما در جامعه ای زندگی میکنید که این کلیشه را پذیرفته

  17. 3 کاربر از danielo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #10
    اگه نباشه جاش خالی می مونه miss_ava7's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    366

    پيش فرض

    منم با نظر danielo موافقم. بعضی وقتا این کلیشه ها میتونن درست باشن و یا غلط باشن اما ما نتونیم برعکسش عمل کنیم..
    همه می دونیم این کلیشه ها لزوما راجع به همه صحیح نیستند و باید راجع به خیلی چیزا دیدمون رو منصفانه و واقع بینانه کنیم و این کلیشه ها باعث شدن نسل ها یه اشتباهاتی مدام تکرار شن ولی به نظرم خیلی طول میکشه در عمل به این نقطه برسیم..
    راجع به علت این پدیده، یه بحثی هست به اسم همرنگی (conformity) با جامعه، که وقتی می بینیم چند نفر دیگه هم به این کلیشه ها باور دارن به درستی نظرمون شک می کنیم و فکر می کنیم شاید از روی بی تجربگی یا سادگی..، نظر منفی راجع به بعضی از مردم نداریم و ناخودآگاه برای اینکه از سمت اطرافیان طرد نشیم با اونا هم عقیده میشیم.( آزمایشات شریف و asch..)
    این کلیشه ها سالهاست که برای ما جز بدیهیات و واقعیات شده ولی باید از یه جایی (مثل کتابهای درسی) شروع کرد و دست از این خودی و غیرخودی و خوب و بد کردن ها برداشت..
    ممنون از تاپیک خوبی که زدید

  19. 5 کاربر از miss_ava7 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 4 1234 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •